عرض ادب و احترام
کتاب تمرین نیروی حال
نویسنده:اکهارت توئل
مترجم:هنا پژمان
فصل اول:وجود و وارستگی
درمیان هزاران شکل از زندگی که با تولد و مرگ امیخته است،یک حیات جاویدان ابدی وجود دارد.بسیاری از مردم کلمه ای خدا را برای توصیف ان استفاده میکنند.من غالبا ان را وجود می نامم.کلمه ای وجود چیزی را توضیح نمیدهد،همین طور کلمه ای خدا.اما واژه ای وجود این مزیت را دارد که یک مفهوم گسترده است و نادیدنی بی کران را به وجودی فانی تنزل نمیدهد.نمیتوان یک تصور ذهنی از ان ساخت.هیچ کس نمیتواند مالکیت انحصاری ان را مدعی شود.وجود حضور خود شماست.
وجود نه تنها در ماورا ،بلکه در عماق درون هر صورت ،به شکل درونی ترین گوهر فناناپذیر و ناپیدا نهفته است.بدین معنی که هم اکنون به عنوان عمیق ترین خویشتن خویشتان برایتان دست یافتی است،ولی سعی نکنید ان را با ذهن تان به چنگ بیاورید،سعی نکنید ان را بفهمید.فقط زمانی که ذهن ارام است میتوانید ان را درک کنید.هنگامی که حضور دارید،وقتی توجهتان کاملا و مطلقا روی لحظه است،میتوانید وجودش را حس کنید،اما هرگز نمیتوانید ان را به لحاظ ذهنی درک کنید.
وارستگی،بازیابی اگاهی از وجود و ماندن در حالت (درک احساسی )است.کلمه ای وارستگی یک فضیلت فرا انسانی را در ذهن تصور میکند،و نفس ترجیح میدهد همین تصور در ذهن باقی بماند،اما احساس یگانگی با وجود،در طبیعت شماست.وارستگی حالت اتصال با چیزی بی کران و فنانا پذیر است؛دوگانه ای که تقریبا خود شما و هم زمان چیزی فرا تر از شماست.ناتوانی در حس کردن این یگانگی باعث ایجاد توهم جدایی شما از خودتان و دنیای پیرامون میشود.
بزرگ ترین مانع در راه تجربه کردن واقیعت یگانگی تان،همانندسازی با ذهنتان است که باعث غیر ارادی شدن افکار میشود.عدم توانایی در توقف افکار مصیبتی مخوف است،ولی ما متوجه ان نمیشویم چرا که تقریبا همه ای از ان رنج میبرند،این اشوب ذهنی پیوسته مانع از ان میشود که بتوانید قلمرو سکون درونی را که چیزی تفکیک ناپذیر از وجود است،کشف کنید.
همانند سازی با ذهن پرده ماتی از مفاهیم،برچسب ها و قضاوت ها و ... میسازد که مانع از همه ای روابط حقیقی میشود.این کار شما را از خودتان،دیگران،طبیعت و پروردگار جدا میکند.انگاه شما این حقیقت اساسی را فراموش میکنید که زیر لایه ای ظواهر جسمانی و صورت های مجزا شما به هر انچه که هست متصل و با انها یکی هستید.
اگر از ذهن به درستی استفاده شود ابزاری با شکوه است و در مقابل اگر به غلط استفاده شود به چیزی ویرانگر تبدیل میشود.در واقع منظور این نیست که شما اشتباه از ذهن تان استفاده می کنید،شما معمولا اصلا از ان استفاده نمی کنید.این ذهن شماست که از شما استفاده میکند.این یک بیماری است.شما باور دارید که شما ذهنتان هستید. این یک توهم است.ذهن ابزار شماست.ابزار شما را تحت سلطه گرفته است.تقریبا چنان که گویی تسخیر شده باشید بدون انکه بدانید و در نتیجه موجود تسخیر کننده را خود می انگارید.
ازادی زمانی اغاز میشود که درک کنید که شما ان موجود تسخیر کننده-همان(متفکر)نیستید.دانستن این موضوع شما را قادر میسازد که ان موجود-متفکر-را مشاهده کنید.لحظه ای که شروع به تماشا کردن متفکر میکنید،سطح بالاتری از اگاهی فعال میشود.همچنین متوجه میشوید که هر انچه که به راستی مهم است،زیبایی،عشق،خلاقیت،لذت ،ارامش درون از ورای ذهن طلوع میکند.بیداری اغاز میشود.
این اهنگ رو هم تقدیم میکنم به دوستان عزیزم
https://s24.picofile.com/file/845174...e_320.mp3.html