روز 107 بازی فراوانی.
امروز پولم رو خیرات کردم،ولی نه خیرات برای نیاز های مادی مثل خوراک یا پوشاک بلکه برای تغیر افکار پوسیده و بالا بردن سطح شعور و فکری ادم ها.
امروز تعداد 17 تا دختر پیش دانشگاهی و 17 تا پسر پیش دانشگاهی رو که از نظر انضباطی مشکل خاصی نداشتند گلچین کردم به هزار مکافات...
یک اتوبوس کرایه کردم و این عزیزان رو بردم در یک منطقه خوش ابوهوا در رودهن.
به اون ها گفته شد که در اتوبوس هر جور که دوست دارند میتونن بشینن و کنار هم باشن و حجاب اصلا اجباری نیست،هر جور که دوست دارند با توجه به در نظر گرفتن تربیت و خونواده ای که هستن و ابته اخلاقشون میتونن حرف بزنن و رفتار کنن و هیچ محدودیتی ندارند،هیج محدودیتی...
ولی هر کاری میکنند رو بهش فکر کنند و به یاد داشته باشن.
این عزیزان رو بردم به یک رستوران خوب و سلف سرویس که هر جوری دوست دارند میل کنند و کاملا ازاد باشن.
از اون طرف با دکتر فرهنگ هولاکویی صحبت کردم و قصدم رو به ایشان گفتم که برامون یک سمینار انلاین بزاره و پنجاه در صد تخفیف دادند به هم.
بعد از صرف ناهار برای دوستان نوشیدنی های غیر الکلی اورده شد تا قند خونشون رو تنظیم کنند تا مغزشون انرزی لازم رو برای گوش دادن و فکر کردن به گفته های دکتر داشته باشن و از طرفی هم به حضمیت غذاشون کمک کنه تا اگر کسی زیاد ناهار خورده راحت تر باشه در حین سمنیتار انلاین.
بعد از 40 دقیقه پیاده روی در یک پارک و گفتوگو و شوخی با یک دیگر بردمشون به کنفرانس.
ارتباط ویدیویی بر قرار شدن و دکتر کمی سر به سر بچه گزاشت و شوخی کرد باهاشون.
بعد هم براشون کمی صحبت کردند...
در این کنفرانس از انسانیت از این که همه ی اون ها انسان هستند و هیچ فرقی و برتری نسبت بهم ندارند بلکه مکمل هم هستند صحبت شد از ابعاد انسانیت و رعایت و احترام به هم دیگه و حقوق هم و طرز فکر یک دیگر،از این که لازم نیست خودشون رو ازهم مخفی کنند و بپوشنن و میتونن باهم با رعایت اخلاق و در ارتباط سالم باشند،از این که با دیده شدن موهاشون یا بخشی از بدنشون جهنم العبد نمیشن و میتونن کنار هم به خوبی و خوشی زندگی کنن و خانواده هاشون اگر قراره رابطه ای باشه در جریان باشه تا از اسیب های احتمالی بتونن تا حدی حفظشون کنند نه این که مخفیانه باشه.
از این صحبت شد که در ارتباط با یک دیگر با معیاری به نام دین و مذهب هم دیگه رو نسنجند و کاری نداشته باشن به هم که چه مذهبی یا نژادی دارند و قبل از هر چیزی این رو بدونن که انسان هستند و از یک پدر و مادر هست.
به شون گفته شد که دین اسلام بهترین دین جهان هست و کامل ترین دین که انسان رو به تعالی و پیشرفت میرسونه ولی به شرطی که درست انجام بشه نه مثل ایچیموکو...
به اون ها گفته شد که دین و مذهب فقط ماله خلوت خونه ها و خوده ادم با خداش هست و حقی ندارند که اون رو به جامعه بیارن و رفتارشون باهم فقط از روی انسانیت باشه.
این که سطح فکرشون رو ببرن بالا و به چیزهای مهم تری فکر کنند.
کمی هم در باره بهداشت روان صحبت شد و...
این کنفرانس حدود 4 ساعت طول کشید...
در موقع برگشتن به هشون گفتم شما وقتی اول روز سوار اتوبوس شدین من بهتون گفتم ازاد ازاد هستین و من اصلا بر نمیگردم و پشتمم رو نگاه نمیکنم ولی الان ببنید چه کار کردین و یکم فکر کنید اگر کار اشتباهی کردین.
و جنبه و ظرفیت خودتون روببرید بالا اگر تا الان تا قفس بودین و فکر کردین یهو ازاد شدین عیبی نداره،کاری که دوست دارید رو انجام بدین ولی اونقدر بد نباشه که دیگه روتون نشه بهم نگاه کنید یا وقتی تو ایینه به خودتون نگاه کردید حالتون از خودتون بهم نخوره.
سعی کردم بهشون بفهمونم کسی رو با اجبار نمیشه به راه راست هدایت کرد بلکه باید درست و اصولی اموزش ببینن حالا خواستن عمل کنند خواستن نکندد.
ان جمع همگی باهم دوستان خوبی شدن که برای خیلی هاشون فرقی نداشت از چه جنستی هستند و طرف مقابلشون چه جنستی دارند و البته چند تاشون هم چیزی بیشتر از یکم دوست معمولی و اجتماعی شدن که خب عیب نداره چون همگی بالای سن 18 بودند و حق انتخاب دارند...
در پایان به هرکدام یک کتاب دکتر بایک شاخه گل داده شد و یه اکیپ خوب تشکیل دادم که بعدا در اینده هم باهم به اردو هایی خواهم رفت و میخوام روی 20 تاشون سرمایه گزاری کنم ده تا دختر و ده تا پسر...
تا بتونم اهداف بلند مدت خودم رو دنبال کنم و هر کدوم از این ها بشن بازوی های من در اینده و شرکتی که میخوام تاسیس کنم به نام
M.T.z
این جوری هم من به هداف بلند مدت و سازندم میرسم و هم سرمایه گزاری که کردم برمیگرده بهم و هم این عزیزان به رشد و تعالی میرسن.
imagesی.jpg
اینم نحوه خرج کردن من برای امروز