تجربه ی 90 روز تمرین بازی فراوانی
روزای اول هر لحظه ، لحظه شماری میکردم که کی پی قراره پولم زیاد تر بشه تا وسایل های بهتری بخرم... خیلی درگیر این مسئله بودم.. همش میگفتم اگه این پول بره بالا ببین چیا میخرم و... وقتی رسید به روز 30 ام که روزی 30 میلیون باید خرج میکردم... تازه ماجرا شروع شد...
هر سایتی میرفتم که وسایل مورد نظر رو بخرم جالب بود که میزدم روی فیلتر { گرانترین } تا بهترین ها رو بخرم .. یه حس خوبی داشت... این روند ادامه یافت تا روز 80 الی 70 توی این روزا دیگه مغزم نمیکشید چی بخرم همش میگفتم خدایا چی هستش که بتونم با این پول بخرم و .... ( یه مبارزه ذهنی برای خرید برام ایجاد شده بود )
هر وسایلی که نیاز داشتم میخریدم ... برای واقعی تر جلوه دادن بازی یه کاری کردم مثلا اگه روزی قرار بود 20 میلیون بخرم و سفارشم میشد 20.200.000 تو مغزم میگفتم اون 200 تومنش رو از جیب میزارم ... ( حس خوبی داشت برام نمیدونم چرا . این کارو برا این میکردم خیلی وقتا تا بهترینا رو بخرم)
یه چیز جالبی که باهاش مواجه شدم دقیقا روز 88 ام این بود که تازه فهمیدم چقدر چیزا برای خریدن هستش... و تازه یاد گرفتم چطوری خرید کنم....
بزرگ ترین چیزی هم که یاد گرفتم از این بازی هدیه دادن بود... میتونستی هدیه بخری
هر چه را که به خود میپسندی به دیگران هم بپسند.
یه چیزی هم درک کردم که وقتی ثروتمند میشی خیلی چیزایی که الان بهش شور و شوق داری اون حس هیجان از بین میره.... ( همان طور که داخل بازی فراوانی دیدم ) عادی میشه و بهش عادت میکنی
ولی یه سوال مهم برام ایجاد شد:
حس میکردم که ثروتمند وقتی میشی که بی نیاز شی ... خودت هم نمیدونی پولت رو چجوری خرج کنی... یعنی از همه چی ارضا میشی و همه چی برات عادی میشه... نمیدونم چرا ولی حس میکردم کم کم این خرید ها عادی هستش.... و مثل روزای اول اونقدر برام هیجان نداشت و شور و شوق اولیه اش نبود....
ممنون میشم کسی این بند اخر رو برام توضیح بده با تجربش♥♥♥