این شعر از مولانا جلال الدین بلخی بود که در دوره آقا مزدا فر مومنی خونده شد و حیف بود باهاتون به اشتراک نگذارم
این جهان کوه است و فعل ما ندا سوی ما آید نداها را صدا فعل تو کان زاید از جان و تنت همچو فرزندت بگیرد دامنت پس تو را هر غم که پیش آید ز درد بر کسی تهمت منه ُ بر خویش گرد بر قضا کم نه بهانه ای جوان جرم خود را چون نهی بر دیگران گرد خود برگرد و جرم خود ببین جنبش از خود بین از سایه نبین جرم بر خود نه که تو خود کاشتی با جزا و عدل حق کا آشتی کی کژی کردی و کی کردی تو شر که ندیدی در پیش لایق اثر ؟ کی فرستادی دمی بر آسمان نیکی ای کز پی نیامد مثل آن ؟ گر مراقب باشی و بیدار تو بینی هر دم پاسخ کردار تو