صفحه 351 از 556 نخستنخست ... 251301341349350351352353361401451 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 3,501 به 3,510 از 5552

موضوع: روانشناسی بازار و روانشناسی فردی

  1. #3501

    vahid394 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2022
    نوشته ها
    695
    تشکر
    1,230
    5,970 بار در 707 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 13 پست
    برچسب زده شده
    در 0 تاپیک
    سلام دوستان
    در این پست میخوام تمام علتی که باعث میشه من ضرر کنم رو براتون بگم
    راستش در اولین قدم باید یک حقیقت رو بگم
    نوشتن این متن برای من خیلی ... واقعا نمیدونم چجوری احساس خودم رو بیان کنم
    بذارید کامل براتون توضیح بدم
    یادمه یه معلمی داشتیم دوران دبیرستان که یه زمان در مکان بهتری زندگی میکرد و خب اونجایی که زندگی میکرد شرایط و امکانات بهتری داشت
    یه بار یکی از همکلاسی ها از ایشون پرسید که :اقا اجازه شما چرا برگشتید از اون محیط و چرا اون محیط خوب رو ول کردید
    معلممون یه حرفی زد که تا الان تو ذهن من مونده
    گفت که زندگی اونجا خیلی پرزحمت تر از زندگی ای هست که اینجا دارم اینجا بدون اینکه کار خاصی بکنم حقوقم همیشه هست اما اونجا اگرچه حقوق بهتری داشتم اما باید خیلی خوب کار میکردم واین پرزحمت بود
    تریدر بودن یک شغل فوق العاده خوبه اما پر زحمت هست
    خیلی خیلی پرزحمت هست
    من یه زمان تصمیم گرفتم که وضعیت مالی خودم رو به سطح افرادی برسونم که در جامعه تعداد کمی هستند و سرمایه ای بیش از اکثریت جامعه دارند
    خب از صفر شروع کردم کارای مختلف کردم همزمان که کارمند بودم کارگری ساختمونم میکردم حتی تحصیلاتم رو هم ادامه دادم کارهای خیلی زیاد اما باید اعتراف کنم ترید با اینکه وقتی درست انجام میشه بین یک تاچهارساعت از روز رو میخواد تا ما بین 3تا5درصد بالانس رو افزایش بدیم و خب بعضیا کمتر از این زمانم به این درصد میرسن اما اما اما خیلی پرزحمت تر از کارمند بودن یا کارگر بودن یا تمام کارهای دنیاست منظورم کارهایی هست که ما خودمون ,خودمون رو کنترل نمیکنیم مثلا وقتی من کارگر یا کارمند باشم یک مدیر یا سرکارگری هست که من رو کنترل میکنه و بهم میگه این کارو بکن اون کارو نکن
    اما وقتی تریدر میشید شما همه کاره خودتون هستید
    شمایید که باید خودتون رو کنترل کنید و این فوق العاده پرزحمته
    داخل یکی از فایل ها استاد بیان میکنند که یک فردی یک بازیگر مشهور و موفقی رو دید و بهش گفت که من خیلی دوست دارم مثل تو باشم و اون بازیگر گفت که درسته تو دوست داری جایگاه من رو داشته باشی اما نمی تونی حتی یک روز مثله من زندگی کنی
    اره درسته زندگی کردن برای موفقت پر زحمته
    و واقعا دنیا بی رحم نیست
    دنیا به ما فرصت میده و قوانین خودش رو برای ما اشکار میکنه ما تنها باید از اون قوانین پیروری کنیم اما گاهی خیلیا این کار رو انجام نمیدهند
    خلاصه اینکه من بازهم یکی از حساب هایی که برای تمرین باز کرده بودم به ضرر نشوندم اما اما کال نکردم
    دفعات قبلی حساب رو ول میکردم تا کال بشه و میگفتم هرچی میخاد بشه بشه اما این بار دیگه نه!!!
    حسابم رو طی 4روز که هر روز 3.55درصد رشد میدادم بعد 4روز حسابم رو به اندازه 15.3درصد رشد دادم
    بذارید بگم چی شد که من حسابم رو به ضرر نشوندم (یه جورایی مثله ناخدایی که با بی احتیاطی کشتی خودش رو به گل میشونه اما هنوز کشتی سالمه و لازمه که از گل دربیاد و این شاید چندین روز طول بکشه)
    برای خودم یک سیستم ساختم براساس مطالب دوره
    سیستم فوق العاده بود
    اصلن حدضررش نمیخورد
    هنوزم نمیخوره
    اما چرا من ضرر کردم
    برای خودم یک چک لیست روانشناسی داشتم
    روز اول و دوم و سوم تقریبا به چک لیست روانشناسیم متعهد بودم
    روز چهارم یکم تعهدم کم شد روز چهارم کلن از نظر چک لیست روانشناسی اجازه نداشتم که ترید کنم اما اینجا زدم زیر قول و قرارم با خودم نتونستم خودم رو کنترل کنم گفتم بابا چی میشه حالا کلن 3.55درصد میخوای بگیری دیگه این همه بگیر و ببند نمیخاد بشین یه گوشه سیستم رو روشن کن دوتا ترید بزن و تمام
    همینم شد
    نشستم یه گوشه دوتا ترید زدم و تمام اما اصلن امادگی نداشتم چون نه به اندازه خوابیده بودم نه به موقع بیدارشده بودم نه تونسته بودم سحری بخورم و گرسنه بودم(خواب موندم چون دیر خوابیدم )و خب ورزش و نرمش صبحگاهی نتونستم به موقع انجام بدم اما باز با همه این ها نرمش کردم و دوشم گرفتم و کتابم خوندم اما خب من مشکل کم خوابی و گرسنگی داشتم و به خاطر اینکه به چک لیستم پایبند نبودم خیلی حس خوبی نداشتم حس میکردم برای اهدافم و سرنوشتم ارزش قائل نشدم و درکل روزچهارم هم درصد خودم رو گرفتم
    روز پنجم این طوری شد که من نه تنها دیر خوابیدم و تا ساعت های 5صبح بیدار بودم بلکه نتونستم با تمرکز بخوابم و وقتی همه اعضا خونه بیدار شده بودن من خواب نیاز داشتم و واقعا با بدخوابی بدی روبه رو شدم
    ورزش نکرده بودم مدیتیشن نکرده بودم از اینکه سحرخیز نبودم حس خوبی نداشتم و از یه طرف مدام دلم میخاست که مثل بقیه دوستان ترید های خودم رو داخل انجمن بذارم
    این بد بود این شروع یک اتفاق بد بود اینکه حواسم فقط به این بود که هرچی زود تر یه ترید بزنم و سودم رو بگیرم و بذارم داخل تاپیک تمرین و بگم اره من تونستم
    میدونید الان میدونم که باید بیام و این اشتباهاتم رو بگم باید شهامت این رو داشته باشم که مسئولیت پذیر باشم نباید مدام اشتباهاتم رو از دیگران پنهان کنم و باخودم لج کنم نه این من بودم که مقصر ضرر کردنم بودم چون دیروز به تعهدات روانشناسیم پایبند نبودم و بازار گفت باشه یه امروز رو بهت فرصت میدم و سودم رو گرفتم اما فرداش که میشد امروز هم من خیلی خیلی بدون توجه به چک لیست روانشناسیم بودم و هم همش دلم میخاست تو تاپیک به ترید بذارم
    خب همه داستان این نیست
    من با یه اکانت که 15.3درصد تو سود بود شروع کردم
    دوتا ترید احساسی زدم که بالانس رو حدود 1درصد کاهش داد اما زود بستم وخب یک درصد چیز خاصی نبود
    باز نشستم و یک ترید زدم ترید در خلاف جهت اومد و من حجم اضافه کردم و باز اینجا دیگه اجازه ندادم مجدد برای سومین بار حجم اضافه کنم و باضرر بستم حالا اکانت 12درصد کاهش پیدا کرد و من فقط 3.3درصد از سودم مونده بود
    حس انتقام پیدا کردم من باید اون 12درصد رو پس بگیرم
    حسم بهم میگفت امروز امادگیشو نداری این کارو نکن این درست نیست اما زیر بار نمیرفتم
    چندتا ترید با سیستم خودم زدم و حساب رشد کرد خیالم راحت تر شد حالا 14درصد رفتم مجدد تو سود فقط 4.9درصد میخواستم تا سود امروزم رو هم بگیرم
    اما چی شد
    یه ترید زدم که عملا با توجه به سیگنالش نباید با بیشتر ازاهرم 100ترید میکردم اما من با اهرم 200زدم ضرر خورد این ترید چون سیگنال قطعی ای نبود و من هم الان تو هیجان و عدم امادگی برای تریدم
    حدود دوساعته پای چارتم و مدام می بینم که دوستان ترید هاشون رو قرار میدن و سودهای روزانه رو میگیرن و من هنوز نتونستم
    همه چی دست به دست هم داده و من روی یک اقیانوس متلاطم شناورم بدون هیچ پایداری وبرنامه ای
    چک لیست روانشناسیم کاملا نقض شده من اصلن نباید پای چارت باشم اما انگار نه من نمیخوام خودم رو کنترل کنم
    خب ترید به ضرر نشست و 8درصد بالانس رفت تو ضرر حالا مجدد 3درصد هنوز سود داشتم
    اینجا پایان تعهد من به چک لیست سیستم معاملاتیم بود
    و نقظه شروع فاجعه
    چک لیست روانشناسیم که از اول روز نقض شده بود
    و حالا من که بارها حساب رو کاهش و افزایش داده بودم دست از چک لیست معاملاتیم هم کشیدم و شروع به ترید های حسی و بدون پشتوانه بک تست کردم
    نزدیک خبر میشدیم
    و من مدام ضرر های کوچیک میکردم
    حساب رفت تو ضرر و دیگه سودی نمونده بود
    به خودم گفتم چیزی نیست برمیگرده
    حساب بیش از 4بار به مرز صفر درصد ضرر رسید من اما ول کن نبودم باید حساب رو نه تنها به سود مینشوندم بلکه تمام ضررهارو جبران کنم و یه روزه حدود 19درصدحسابم رو رشد بدم
    باخودم یگفتم قبلن بارها شده که حسابت رو تو یه روز 40درصد رشد دادی الان که فقط 19درصده
    حساب بیشتر به ضرر رفت چندین بار روی مرز 10درصد ضرر نوسان کرد تریدها حسی و شانسی بودن بدون پشتوانه
    بعد حدود 5ساعت پای چارت بودن و بی خوابی و عدم تسلط روانی و عدم پایبندی به چک لیست معاملاتی حالا با خستگی ذهنم و انبوهی از احساسات متفاوت حساب قدم گذاشت به 20درصد ضرر و من حدود 20درصد رو از دست دادم
    به خودم گفتم به همون 10درصد ضرر قانع ام فقط 10درصد بهش اضافه بشه و دیگه برای امروز کافیه
    حساب دوبار به 10درصد ضرر برگشت و من دویا سه بار فرصت داشتم امروز رو با ده درصد ضرر تموم کنم
    اما وقتی به 10درصد برگشت دوباره گفتم بیخیال حرف های قبلم (اره میدونید زندگی کردن حرفه ای اسون نیست و مسئولیت پذیری اسون نیست و برناامه داشتن اسون نیست ) گفتم بیخیال و باز نشستم پای چارت
    کلی ترید زده بودم امروز و کاملا اوور ترید کرده بودم ذهنم کاملا اشفته بود و گرسنگی ماه رمضانم داشت کم کم شروع میشد حالا ساعت نزدیک 5عصر بود و خبرها که از ساعت 4شروع شده بودند به بازار نوسانات بزرگ میدادن
    یه ترید میزدم میگفتم نه ببند و برو دیگه بسه ترید رو باضرر کم میبستم میدیدم در جهت ترید من یهو حرکت کرد و من با ضرر بسته بودم
    روی یک جفت ارز دیگه ترید میزدم تا میبستم در جهت تریدم رشد میکرد
    حساب حدود 20درصد تو ضرر بود
    خبر نزدیک و نزدیک تر میشد
    یک ترید زدم یک سل در کف و این جا نقطه به گل نشستن کشتی حساب من بود
    معامله رفته بود توی ضرر و اصلن طبق سیستمم نبود که بدونم کجا استاپ بذارم
    گفتم ولش کن هرچی میخاد بشه بشه
    خسته شدم و گفتم من اصلن به درد تریدری(نمیخوام بنویسم اون فعل منفی رو چون من به درد تریدری میخورم اما خب اون جمله منفی رو باخودم چندبار تکرار کردم).
    سیستم رو خاموش کردم و رفتم
    اب زدم به صورتم
    حالم اوکی نبود کم خوابی و بدخوابی و گرسنگی و حس اینکه من مسئولیت پذیر نیستم
    اخرین بار که حسابم رو دیدم حدود 25درصد تو ضرر بود
    رفتم سراغ موبایل که با موبایلم حساب رو چک کنم بعد این دقایق که سیستم رو خاموش کردم حساب 35درصد تو ضرر بود
    باز موبایل رو خاموش کردم
    گفتم برمیگرده
    اما چقدر از نظر روانی به هم ریخته بودم باخودم میگفتم کی موفق میشم پس
    باز حساب رو از گوشی چک کردم 45درصد رفته بود تو ضرر
    به خودم گفتم : تو میتونی خودت رو کنترل کنی درسته 45درصدحساب از دست رفته اما خب تو میتونی رشدش بدی خودتو باور داشته باش همه ضررهات دلیل داشت اگه رعایت کنی ضرر نمیکنی
    خودمو جمع و جور کردم و ترید رو بستم حساب 45درصد ضرر کرد و امروز حساب رو 60درصد کاهش داده بودم
    استیتمنت رو براتون میذارم
    من دارم شخصیت خودم رو رشد میدم و این جزئی از ایراد های روانشناسی من بود من نسبت به قبل رشد کردم
    میدونم که از بازارمیشه سود گرفت میدونم که ایراد های من روانشناسی هست
    احساس خوبی دارم که این اگاهی ها رو نسبت به خودم دارم این ضرر من یک تجربه و درس بزرگ دیگه برای من بود و من این بار مثل گذشته حسابم رو کال نکردم بلکه هنوز 55درصد حسابم رو دارم
    حس خوبی دارم و میدونم برای موفقیت باید زحمت بکشم و مسئولیت پذیر و متعهد باشم
    از نظر من بازار فارکس مثله یک اژدهای قدرتمنده که هرکاری میتونه برای ادم بکنه
    میتونیم سوارش بشیم و به تمام دنیا سفر کنیم میتونیم با اون به دشمنان خودمون غلبه کنیم و میتونیم از سرعتش لذت ببریم اما این اژدها قوانین و ادابی داره که باید قبل سوارشدن به اون انجام داد وگرنه اژدها مارو خواهد کشت چون به شدت قدرتمنده
    زندگی کارمندی مثل زندگی با یک الاغ هست الاغ ته تهش میخاد در بدترین شرایط بزنه و دست شما رو بشکنه که خیلی کم پیش میاد و خب سواری خاصی هم به شما نمیده و کیفی نداره
    اما هرکسی که میخواد از اژدهای فارکس سواری بگیره باید اول یه سوارکار حرفه ای باشه چون تنها یک اتشی که از دهان اژدها خارج بشه کافیه تا شما مارجین کال بشید و این اتش ها همون کندل های خبرهستنموفق باشید و احساس خوبی داشته باشید
    ویرایش توسط vahid394 : 03-28-2023 در ساعت 18:26

  2. 11 کاربر برای این پست سودمند از vahid394 عزیز تشکر کرده اند:


  3. #3502

    Snow_Trader آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2021
    نوشته ها
    832
    تشکر
    3,006
    8,083 بار در 852 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 309 پست
    برچسب زده شده
    در 1 تاپیک
    نقل قول نوشته اصلی توسط vahid394 نمایش پست ها
    سلام دوستان
    در این پست میخوام تمام علتی که باعث میشه من ضرر کنم رو براتون بگم
    راستش در اولین قدم باید یک حقیقت رو بگم
    نوشتن این متن برای من خیلی ... واقعا نمیدونم چجوری احساس خودم رو بیان کنم
    بذارید کامل براتون توضیح بدم
    یادمه یه معلمی داشتیم دوران دبیرستان که یه زمان در مکان بهتری زندگی میکرد و خب اونجایی که زندگی میکرد شرایط و امکانات بهتری داشت
    یه بار یکی از همکلاسی ها از ایشون پرسید که :اقا اجازه شما چرا برگشتید از اون محیط و چرا اون محیط خوب رو ول کردید
    معلممون یه حرفی زد که تا الان تو ذهن من مونده
    گفت که زندگی اونجا خیلی پرزحمت تر از زندگی ای هست که اینجا دارم اینجا بدون اینکه کار خاصی بکنم حقوقم همیشه هست اما اونجا اگرچه حقوق بهتری داشتم اما باید خیلی خوب کار میکردم واین پرزحمت بود
    تریدر بودن یک شغل فوق العاده خوبه اما پر زحمت هست
    خیلی خیلی پرزحمت هست
    من یه زمان تصمیم گرفتم که وضعیت مالی خودم رو به سطح افرادی برسونم که در جامعه تعداد کمی هستند و سرمایه ای بیش از اکثریت جامعه دارند
    خب از صفر شروع کردم کارای مختلف کردم همزمان که کارمند بودم کارگری ساختمونم میکردم حتی تحصیلاتم رو هم ادامه دادم کارهای خیلی زیاد اما باید اعتراف کنم ترید با اینکه وقتی درست انجام میشه بین یک تاچهارساعت از روز رو میخواد تا ما بین 3تا5درصد بالانس رو افزایش بدیم و خب بعضیا کمتر از این زمانم به این درصد میرسن اما اما اما خیلی پرزحمت تر از کارمند بودن یا کارگر بودن یا تمام کارهای دنیاست منظورم کارهایی هست که ما خودمون ,خودمون رو کنترل نمیکنیم مثلا وقتی من کارگر یا کارمند باشم یک مدیر یا سرکارگری هست که من رو کنترل میکنه و بهم میگه این کارو بکن اون کارو نکن
    اما وقتی تریدر میشید شما همه کاره خودتون هستید
    شمایید که باید خودتون رو کنترل کنید و این فوق العاده پرزحمته
    داخل یکی از فایل ها استاد بیان میکنند که یک فردی یک بازیگر مشهور و موفقی رو دید و بهش گفت که من خیلی دوست دارم مثل تو باشم و اون بازیگر گفت که درسته تو دوست داری جایگاه من رو داشته باشی اما نمی تونی حتی یک روز مثله من زندگی کنی
    اره درسته زندگی کردن برای موفقت پر زحمته
    و واقعا دنیا بی رحم نیست
    دنیا به ما فرصت میده و قوانین خودش رو برای ما اشکار میکنه ما تنها باید از اون قوانین پیروری کنیم اما گاهی خیلیا این کار رو انجام نمیدهند
    خلاصه اینکه من بازهم یکی از حساب هایی که برای تمرین باز کرده بودم به ضرر نشوندم اما اما کال نکردم
    دفعات قبلی حساب رو ول میکردم تا کال بشه و میگفتم هرچی میخاد بشه بشه اما این بار دیگه نه!!!
    حسابم رو طی 4روز که هر روز 3.55درصد رشد میدادم بعد 4روز حسابم رو به اندازه 15.3درصد رشد دادم
    بذارید بگم چی شد که من حسابم رو به ضرر نشوندم (یه جورایی مثله ناخدایی که با بی احتیاطی کشتی خودش رو به گل میشونه اما هنوز کشتی سالمه و لازمه که از گل دربیاد و این شاید چندین روز طول بکشه)
    برای خودم یک سیستم ساختم براساس مطالب دوره
    سیستم فوق العاده بود
    اصلن حدضررش نمیخورد
    هنوزم نمیخوره
    اما چرا من ضرر کردم
    برای خودم یک چک لیست روانشناسی داشتم
    روز اول و دوم و سوم تقریبا به چک لیست روانشناسیم متعهد بودم
    روز چهارم یکم تعهدم کم شد روز چهارم کلن از نظر چک لیست روانشناسی اجازه نداشتم که ترید کنم اما اینجا زدم زیر قول و قرارم با خودم نتونستم خودم رو کنترل کنم گفتم بابا چی میشه حالا کلن 3.55درصد میخوای بگیری دیگه این همه بگیر و ببند نمیخاد بشین یه گوشه سیستم رو روشن کن دوتا ترید بزن و تمام
    همینم شد
    نشستم یه گوشه دوتا ترید زدم و تمام اما اصلن امادگی نداشتم چون نه به اندازه خوابیده بودم نه به موقع بیدارشده بودم نه تونسته بودم سحری بخورم و گرسنه بودم(خواب موندم چون دیر خوابیدم )و خب ورزش و نرمش صبحگاهی نتونستم به موقع انجام بدم اما باز با همه این ها نرمش کردم و دوشم گرفتم و کتابم خوندم اما خب من مشکل کم خوابی و گرسنگی داشتم و به خاطر اینکه به چک لیستم پایبند نبودم خیلی حس خوبی نداشتم حس میکردم برای اهدافم و سرنوشتم ارزش قائل نشدم و درکل روزچهارم هم درصد خودم رو گرفتم
    روز پنجم این طوری شد که من نه تنها دیر خوابیدم و تا ساعت های 5صبح بیدار بودم بلکه نتونستم با تمرکز بخوابم و وقتی همه اعضا خونه بیدار شده بودن من خواب نیاز داشتم و واقعا با بدخوابی بدی روبه رو شدم
    ورزش نکرده بودم مدیتیشن نکرده بودم از اینکه سحرخیز نبودم حس خوبی نداشتم و از یه طرف مدام دلم میخاست که مثل بقیه دوستان ترید های خودم رو داخل انجمن بذارم
    این بد بود این شروع یک اتفاق بد بود اینکه حواسم فقط به این بود که هرچی زود تر یه ترید بزنم و سودم رو بگیرم و بذارم داخل تاپیک تمرین و بگم اره من تونستم
    میدونید الان میدونم که باید بیام و این اشتباهاتم رو بگم باید شهامت این رو داشته باشم که مسئولیت پذیر باشم نباید مدام اشتباهاتم رو از دیگران پنهان کنم و باخودم لج کنم نه این من بودم که مقصر ضرر کردنم بودم چون دیروز به تعهدات روانشناسیم پایبند نبودم و بازار گفت باشه یه امروز رو بهت فرصت میدم و سودم رو گرفتم اما فرداش که میشد امروز هم من خیلی خیلی بدون توجه به چک لیست روانشناسیم بودم و هم همش دلم میخاست تو تاپیک به ترید بذارم
    خب همه داستان این نیست
    من با یه اکانت که 15.3درصد تو سود بود شروع کردم
    دوتا ترید احساسی زدم که بالانس رو حدود 1درصد کاهش داد اما زود بستم وخب یک درصد چیز خاصی نبود
    باز نشستم و یک ترید زدم ترید در خلاف جهت اومد و من حجم اضافه کردم و باز اینجا دیگه اجازه ندادم مجدد برای سومین بار حجم اضافه کنم و باضرر بستم حالا اکانت 12درصد کاهش پیدا کرد و من فقط 3.3درصد از سودم مونده بود
    حس انتقام پیدا کردم من باید اون 12درصد رو پس بگیرم
    حسم بهم میگفت امروز امادگیشو نداری این کارو نکن این درست نیست اما زیر بار نمیرفتم
    چندتا ترید با سیستم خودم زدم و حساب رشد کرد خیالم راحت تر شد حالا 14درصد رفتم مجدد تو سود فقط 4.9درصد میخواستم تا سود امروزم رو هم بگیرم
    اما چی شد
    یه ترید زدم که عملا با توجه به سیگنالش نباید با بیشتر ازاهرم 100ترید میکردم اما من با اهرم 200زدم ضرر خورد این ترید چون سیگنال قطعی ای نبود و من هم الان تو هیجان و عدم امادگی برای تریدم
    حدود دوساعته پای چارتم و مدام می بینم که دوستان ترید هاشون رو قرار میدن و سودهای روزانه رو میگیرن و من هنوز نتونستم
    همه چی دست به دست هم داده و من روی یک اقیانوس متلاطم شناورم بدون هیچ پایداری وبرنامه ای
    چک لیست روانشناسیم کاملا نقض شده من اصلن نباید پای چارت باشم اما انگار نه من نمیخوام خودم رو کنترل کنم
    خب ترید به ضرر نشست و 8درصد بالانس رفت تو ضرر حالا مجدد 3درصد هنوز سود داشتم
    اینجا پایان تعهد من به چک لیست سیستم معاملاتیم بود
    و نقظه شروع فاجعه
    چک لیست روانشناسیم که از اول روز نقض شده بود
    و حالا من که بارها حساب رو کاهش و افزایش داده بودم دست از چک لیست معاملاتیم هم کشیدم و شروع به ترید های حسی و بدون پشتوانه بک تست کردم
    نزدیک خبر میشدیم
    و من مدام ضرر های کوچیک میکردم
    حساب رفت تو ضرر و دیگه سودی نمونده بود
    به خودم گفتم چیزی نیست برمیگرده
    حساب بیش از 4بار به مرز صفر درصد ضرر رسید من اما ول کن نبودم باید حساب رو نه تنها به سود مینشوندم بلکه تمام ضررهارو جبران کنم و یه روزه حدود 19درصدحسابم رو رشد بدم
    باخودم یگفتم قبلن بارها شده که حسابت رو تو یه روز 40درصد رشد دادی الان که فقط 19درصده
    حساب بیشتر به ضرر رفت چندین بار روی مرز 10درصد ضرر نوسان کرد تریدها حسی و شانسی بودن بدون پشتوانه
    بعد حدود 5ساعت پای چارت بودن و بی خوابی و عدم تسلط روانی و عدم پایبندی به چک لیست معاملاتی حالا با خستگی ذهنم و انبوهی از احساسات متفاوت حساب قدم گذاشت به 20درصد ضرر و من حدود 20درصد رو از دست دادم
    به خودم گفتم به همون 10درصد ضرر قانع ام فقط 10درصد بهش اضافه بشه و دیگه برای امروز کافیه
    حساب دوبار به 10درصد ضرر برگشت و من دویا سه بار فرصت داشتم امروز رو با ده درصد ضرر تموم کنم
    اما وقتی به 10درصد برگشت دوباره گفتم بیخیال حرف های قبلم (اره میدونید زندگی کردن حرفه ای اسون نیست و مسئولیت پذیری اسون نیست و برناامه داشتن اسون نیست ) گفتم بیخیال و باز نشستم پای چارت
    کلی ترید زده بودم امروز و کاملا اوور ترید کرده بودم ذهنم کاملا اشفته بود و گرسنگی ماه رمضانم داشت کم کم شروع میشد حالا ساعت نزدیک 5عصر بود و خبرها که از ساعت 4شروع شده بودند به بازار نوسانات بزرگ میدادن
    یه ترید میزدم میگفتم نه ببند و برو دیگه بسه ترید رو باضرر کم میبستم میدیدم در جهت ترید من یهو حرکت کرد و من با ضرر بسته بودم
    روی یک جفت ارز دیگه ترید میزدم تا میبستم در جهت تریدم رشد میکرد
    حساب حدود 20درصد تو ضرر بود
    خبر نزدیک و نزدیک تر میشد
    یک ترید زدم یک سل در کف و این جا نقطه به گل نشستن کشتی حساب من بود
    معامله رفته بود توی ضرر و اصلن طبق سیستمم نبود که بدونم کجا استاپ بذارم
    گفتم ولش کن هرچی میخاد بشه بشه
    خسته شدم و گفتم من اصلن به درد تریدری(نمیخوام بنویسم اون فعل منفی رو چون من به درد تریدری میخورم اما خب اون جمله منفی رو باخودم چندبار تکرار کردم).
    سیستم رو خاموش کردم و رفتم
    اب زدم به صورتم
    حالم اوکی نبود کم خوابی و بدخوابی و گرسنگی و حس اینکه من مسئولیت پذیر نیستم
    اخرین بار که حسابم رو دیدم حدود 25درصد تو ضرر بود
    رفتم سراغ موبایل که با موبایلم حساب رو چک کنم بعد این دقایق که سیستم رو خاموش کردم حساب 35درصد تو ضرر بود
    باز موبایل رو خاموش کردم
    گفتم برمیگرده
    اما چقدر از نظر روانی به هم ریخته بودم باخودم میگفتم کی موفق میشم پس
    باز حساب رو از گوشی چک کردم 45درصد رفته بود تو ضرر
    به خودم گفتم : تو میتونی خودت رو کنترل کنی درسته 45درصدحساب از دست رفته اما خب تو میتونی رشدش بدی خودتو باور داشته باش همه ضررهات دلیل داشت اگه رعایت کنی ضرر نمیکنی
    خودمو جمع و جور کردم و ترید رو بستم حساب 45درصد ضرر کرد و امروز حساب رو 60درصد کاهش داده بودم
    استیتمنت رو براتون میذارم
    من دارم شخصیت خودم رو رشد میدم و این جزئی از ایراد های روانشناسی من بود من نسبت به قبل رشد کردم
    میدونم که از بازارمیشه سود گرفت میدونم که ایراد های من روانشناسی هست
    احساس خوبی دارم که این اگاهی ها رو نسبت به خودم دارم این ضرر من یک تجربه و درس بزرگ دیگه برای من بود و من این بار مثل گذشته حسابم رو کال نکردم بلکه هنوز 55درصد حسابم رو دارم
    حس خوبی دارم و میدونم برای موفقیت باید زحمت بکشم و مسئولیت پذیر و متعهد باشم
    از نظر من بازار فارکس مثله یک اژدهای قدرتمنده که هرکاری میتونه برای ادم بکنه
    میتونیم سوارش بشیم و به تمام دنیا سفر کنیم میتونیم با اون به دشمنان خودمون غل ای باشه چون تنها یک اتشی که از دهان اژدها خارج بشه کافیه تا شما مارجین کال بشید و این اتش ها همون کندل های خبرهستنموفق باشید و احساس خوبی داشته باشید

    سلام دوست عزیز
    وقتتون بخیر

    خیلی خوبه که شهامت اینو داری که اشتباهاتت رو به زبون بیاری و آگاهانه بهش نگاه کنی.
    بخودتون افتخار کنین و ضررهارو دوست داشته باشین همش بهشون با اخم نگاه نکنین
    خیلی پدیده قشنگین این شکست های موقتی و بین راهی چون همینا باعث میشن شما راه درست پیدا کنین و به هدفتون برسید .این اتفاقات داره بهتون میگ که شما دارین به هدفتون نزدیک و نزدیک میشین کافیه یکم ویندوز ذهنتون ریستارت کنین و دوباره اطلاعات و دیتا هارو مورد بررسی قرار بدین.

    موفقیت از آن شماست باورش کنین و قطعا شما بدرد شغل تریدری میخورین
    شما هر چیزی که بخواین میتونین بدست بیارین .
    توانایی های انسان فراتر از این هاس تنها کافیه متمرکز و هدفمند باشین
    Hard takes time, impossible a little more time

  4. 13 کاربر برای این پست سودمند از Snow_Trader عزیز تشکر کرده اند:


  5. #3503

    vahid394 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2022
    نوشته ها
    695
    تشکر
    1,230
    5,970 بار در 707 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 13 پست
    برچسب زده شده
    در 0 تاپیک
    نقل قول نوشته اصلی توسط MEMO نمایش پست ها
    تماشا کردمش
    قشنگ بود سپاس بی کران

  6. 6 کاربر برای این پست سودمند از vahid394 عزیز تشکر کرده اند:


  7. #3504

    vahid394 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2022
    نوشته ها
    695
    تشکر
    1,230
    5,970 بار در 707 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 13 پست
    برچسب زده شده
    در 0 تاپیک
    نقل قول نوشته اصلی توسط Snow_Trader نمایش پست ها
    سلام دوست عزیز
    وقتتون بخیر

    خیلی خوبه که شهامت اینو داری که اشتباهاتت رو به زبون بیاری و آگاهانه بهش نگاه کنی.
    بخودتون افتخار کنین و ضررهارو دوست داشته باشین همش بهشون با اخم نگاه نکنین
    خیلی پدیده قشنگین این شکست های موقتی و بین راهی چون همینا باعث میشن شما راه درست پیدا کنین و به هدفتون برسید .این اتفاقات داره بهتون میگ که شما دارین به هدفتون نزدیک و نزدیک میشین کافیه یکم ویندوز ذهنتون ریستارت کنین و دوباره اطلاعات و دیتا هارو مورد بررسی قرار بدین.

    موفقیت از آن شماست باورش کنین و قطعا شما بدرد شغل تریدری میخورین
    شما هر چیزی که بخواین میتونین بدست بیارین .
    توانایی های انسان فراتر از این هاس تنها کافیه متمرکز و هدفمند باشین
    تریدر فارکس شدن هم برای ما یک مرحله دیگه از مراحل زندگی هست
    به این قله هم موفق میشیم که فتحش کنیم
    و قله های زیادی تو زندگی وجود دارن
    همونطور که کارای زیادی رو در گذشته انجام دادیم و کارهای زیادی مونده که باید انجام بدیم
    سپاس از شما

  8. 9 کاربر برای این پست سودمند از vahid394 عزیز تشکر کرده اند:


  9. #3505

    Hosseinbagheri آواتار ها
    تاریخ عضویت
    May 2020
    نوشته ها
    1,221
    تشکر
    15,990
    31,109 بار در 1,268 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 147 پست
    برچسب زده شده
    در 4 تاپیک
    سلام سال نو مبارک
    بارها خواندم و شنیدم که مراقب افکارتون باشید ، به واقعیت تبدیل می شوند. سطحی ازش رد میشدم و متوجه عمق موضوع و اهمیت زیادی که میتونه داشته باشه نشده بودم . متاسفانه ذهن من یا شاید بهتره بگم ذهن بیشتر ماها عادت به پرورش افکار منفی داره و به هرموضوعی که برخورد میکنیم به چیزی جز افکار منفی نمیتونیم فکر کنیم و خیلی اوقات جلوتر میریم و به چیزی که قرار نیست اتفاق بیفته فکر میکنیم و مشکلاتی برای خودمون میسازیم و بهشون پاسخ میدیم و عصبی میشیم.
    به شخصه تا چند روز قبل از اهمیت فکر و نوع اون فکر ناآگاه بودم هرچند زیاد در این رابطه مطلب خواندم. در گذشته تجربیاتی در این مورد داشتم ولی چون آگاهی کافی رو نداشتم با بی توجهی از این تجربیات رد شدم. اما در این یکی دوروز پشت سر هم برام اتفاقای رخ داده که نتونستم سر سری ازشون رد بشم و وادارم کرد دنبال دلیل باشم.
    چندروز پیش در خواب برام اتفاقی افتاد و در خواب با دوستم سر موضوعی بحث داشتیم و حرف هایی بینمون ردوبدل شد ، عصر همان روز گوشیم زنگ خورد ، دوستم بود . سرموضوعی بحث کردیم و جالبه دقیقا موضوع و تمام حرف هایی که توسط دوستم زده شد ، دقیقا در خواب هم زده شد . این اتفاق برام جالب بود ولی خب زیاد به دلیلش فکر نکردم . امروز عصر که داشتم میرفتم سر کار یکی از دوستام زنگ زد گفت بیا دنبالم منم برسون ، همان لحظه شروع به فکر کردن کردم ، فکر اینکه دوستم در محیط کارم ازم فلان درخواست رو میکنه و منم فلان جواب رو بهش میدم . باورش برام غیرممکن بود چون دقیقا همان درخواست رو ازم کرد .
    فکر نمیکنم این اتفاقات ، اتفاقی رخ داده باشه چون قبلا بهشون فکر کردم .
    خلاصه کلام مراقب افکارتون خیلی خیلی باشید .
    دوست داشتم این تجربه رو باهاتون به اشتراک بذارم.
    شانس هرگز کافی نیست.

  10. 12 کاربر برای این پست سودمند از Hosseinbagheri عزیز تشکر کرده اند:


  11. #3506

    mehrsa آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Oct 2021
    نوشته ها
    477
    تشکر
    2,608
    2,168 بار در 467 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 24 پست
    برچسب زده شده
    در 2 تاپیک
    نقل قول نوشته اصلی توسط JaVa:D نمایش پست ها
    سلام دوست عزیز سال نو شما هم مبارک
    من کاملا برعکس شما هستم و مواقعی ک عصبانی میشم تو خودم میریزم و همین مورد خیلی مشکلات برام پیش آورده از جمله بی ارزشی خودم.
    سلام و درود ،سال نو همگی مبارک
    من فکر میکنم همه ما خیلی وقتها دچار این موضوع میشیم این اتفاق موقعی میفته که یه تفکر درست پشت اون رفتار وجود نداره یعنی یه وقتی من بخاطر احساس ضعف عکس العمل نشون نمیدم یه وقتی هم انقدر احساس قدرت میکنم که دلیلی نمیبینم بخام عکس العمل نشون بدم. قطعا دومی احساس خوب برامون بوجود میاره ،ماها معمولا جاهایی خودخوری میکنیم که از عملکرد خودمون ناراضی بودیم حالا خیلی وقتام سعی میکنیم این ضعف رو زیر کلمات قشنگ پنهان کنیم و خودمون رو توجیه کنیم که مثلا از خود گذشتگی کردم یا ...
    اما این که چقدر متوجه بشیم که واقعا حقیقت چیه باز برمیگردیم به فایل اگاهی استاد امینو اگر بتونیم واقعا یه مدت تقریبا زیادی این کارو انجام بدیم ،لایه زیرین رفتار انسان ها بهتر برامون واضح میشه و دیگه شاید جایی برای عصبانیت نمونه. مهم اینه برده عادتهامون نشیم حالا بعضی وقتها زود از کوره دررفتن میتونه باشه بعضی وقتهام عادت به اینکه کلا سکوت میکنیم دربرابر همه که اینم میتونه اسیب برسونه.البته کسی میتونه تشخیص بده که که دچار خودخواهی نباشه،ادم خودخواه همه چیزو همیشه به نفع خودش تفسیر میکنه.
    "زندگیمون با تمام عوامل محدود کننده اش به عهده ماست"

  12. 8 کاربر برای این پست سودمند از mehrsa عزیز تشکر کرده اند:


  13. #3507

    MhmmdReza آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2022
    محل سکونت
    Tehran
    نوشته ها
    282
    تشکر
    9,727
    1,351 بار در 285 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 105 پست
    برچسب زده شده
    در 1 تاپیک
    در زمان*های گذشته، پادشاهی تخته سنگ را در وسط جاده قرار داد و برای این که عکس العمل مردم را ببیند، خودش را در جایی مخفی کرد. بعضی از بازرگانان و ندیمان ثروتمند پادشاه بی*تفاوت از کنار تخته سنگ می*گذشتند؛ بسیاری هم غر می*زدند که این چه شهری است که نظم ندارد؛ حاکم این شهر عجب مرد بی*عرضه*ای است و… با وجود این هیچکس تخته سنگ را از وسط بر نمی*داشت. نزدیک غروب، یک روستایی که پشتش بار میوه و سبزیجات بود، نزدیک سنگ شد. بارهایش را زمین گذاشت و با هر زحمتی بود تخته سنگ را از وسط جاده برداشت و آن را کناری قرار داد. ناگهان کیسه*ای را دید که زیر تخته سنگ قرار داده شده بود. کیسه را باز کرد و داخل آن سکه*های طلا و یک یادداشت پیدا کرد. پادشاه در آن یادداشت نوشته بود: هر سد و مانعی می*تواند یک شانس برای تغییر زندگی انسان باشد.
    یک مُشت ، هزاربار

  14. 22 کاربر برای این پست سودمند از MhmmdReza عزیز تشکر کرده اند:


  15. #3508

    vahid394 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2022
    نوشته ها
    695
    تشکر
    1,230
    5,970 بار در 707 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 13 پست
    برچسب زده شده
    در 0 تاپیک
    نقل قول نوشته اصلی توسط MhmmdReza نمایش پست ها
    در زمان*های گذشته، پادشاهی تخته سنگ را در وسط جاده قرار داد و برای این که عکس العمل مردم را ببیند، خودش را در جایی مخفی کرد. بعضی از بازرگانان و ندیمان ثروتمند پادشاه بی*تفاوت از کنار تخته سنگ می*گذشتند؛ بسیاری هم غر می*زدند که این چه شهری است که نظم ندارد؛ حاکم این شهر عجب مرد بی*عرضه*ای است و… با وجود این هیچکس تخته سنگ را از وسط بر نمی*داشت. نزدیک غروب، یک روستایی که پشتش بار میوه و سبزیجات بود، نزدیک سنگ شد. بارهایش را زمین گذاشت و با هر زحمتی بود تخته سنگ را از وسط جاده برداشت و آن را کناری قرار داد. ناگهان کیسه*ای را دید که زیر تخته سنگ قرار داده شده بود. کیسه را باز کرد و داخل آن سکه*های طلا و یک یادداشت پیدا کرد. پادشاه در آن یادداشت نوشته بود: هر سد و مانعی می*تواند یک شانس برای تغییر زندگی انسان باشد.
    منم به این باور دارم
    گاهی وقتا فکر میکنم اینقدر که امیدوار هستم فقط یه توهم از حال خوب داشتنه
    گاهی وقتا میگم شرایط واقعا بده و من الکی دارم به خودم یا گاهی به دیگران امید میدم
    گاهی هم با خودم میگم نه این اشتباه نیست باید امیدوار باشی
    گاهی وقتا میگم هیچی نیست که علت حال خوب ما بشه و گاهی وقتا میگم باید حاله ما خوب باشه تا بتونیم چیزی رو حل کنیم
    گاهی هم یه گوشه میشینم بعد کلی داد و بیدا و تخلیه روانی خودم تو تنهایی هام
    اما به گذشته که نگاه میکنم هر وقت فکر کردم یه مقصدی هست که از اون موقع به بعد چالشی برای زندگی ندارم و میتونم بدون مسئولیت پذیری زندگی کنم وقتی به اون هدف رسیدم دیدم که چقدر مسئولیت ها بیشتر شد
    کم کم دارم پی میبرم که موفقیت اصلن یه حالت اسون نیست این نیست که بگیم وای طرف چه همسر خوبی داره چه بچه های سربه راهی داره چه خانواده عاقلی داره یا بگیم ما مثله فلانی نیستیم که سلامته ما معلولیت داریم ما استثنایی هستیم و ما چون اون خوش بختی طرف رو نداریم پس خوشحال نباید باشیم
    اما خب اینطور نیست واقعا چه بعضیا بخوان باور کنن و چه نخوان باور کنن تنها زمینی که باید حاصل خیز کنن همون زمین خودشون هست
    فرار از یک چیز راه حل مسئله نیست
    اگه همسرت بداخلاقه باید با همسرت بتونی تعامل کنی وگرنه حتی کسی جاشم بگیره باز با اون فردم به مشکل میخوری چون مسئله ها و این سنگ های بین راه همیشه هستن
    اگه بچت سربه راه نیست باید باهاش بتونی ارتباط برقرار کنی وگرنه کارکردن رو بچه جدیدت و ول کردن بچه قبلی هم راه گشا نیست
    سیستم ها هم همینن ول کردن یه سیستم و پیدا کردن یه سیستم جدید برای ترید و اینکه مدام عین پرنده های اشفته حبس شده در قفس خودتو اینو و اونور بکوبی دریو دوا نمیکنه
    باید تمرکز کنی باید ارامشتو حفظ کنی و فرصت ها رو بشناسی باید دید مثبت داشته باشی
    راستی یه سوال از دوستان ایا شما هر زمان که عصبانی شدید علت اصلی عصبانیتتون درونی بوده یا اینکه کسی دیگه باعثش شده
    من این عادت هامو نوشتم خیلی وقته که عصبانی نمیشم و خب واقعا من دیگه رو این مورد تسلط پیداکردم که عصبانی نشم اما ناراحت هنوز میشم و هر وقت که ناراحت شدم هر وقت اشفته شدم اول خودم بودم که یه جای کارم لنگید
    مثلن دیر از خواب بلند شدم سروقت نمی تونستم به محل کار برسم و تو راه با کوچکترین تصادف کلی بهم ریختم و اشفته شدم درحالی که اگه یه عصر پنچشنبه که حالم خوب و سرحال بودم همون تصادف برام رخ میداد حتی اصلن نگه نمیداشتم و میدونستم با یکم خلاقیت و هزینه کوچیک برطرف میشه
    بنظرم نباید غر بزنیم موانع همون موانعی هستن که برای بقیه هم هستن پس چرا بعضیا موفقن ؟؟؟
    پس تفاوت بین من و اون ادم موفقه
    من باید خودم رو جابه جا کنم نه دیگران و موانع رو بخوام مقصر بدونم

  16. 8 کاربر برای این پست سودمند از vahid394 عزیز تشکر کرده اند:


  17. #3509

    vahid394 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2022
    نوشته ها
    695
    تشکر
    1,230
    5,970 بار در 707 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 13 پست
    برچسب زده شده
    در 0 تاپیک
    نقل قول نوشته اصلی توسط Hosseinbagheri نمایش پست ها
    سلام سال نو مبارک
    بارها خواندم و شنیدم که مراقب افکارتون باشید ، به واقعیت تبدیل می شوند. سطحی ازش رد میشدم و متوجه عمق موضوع و اهمیت زیادی که میتونه داشته باشه نشده بودم . متاسفانه ذهن من یا شاید بهتره بگم ذهن بیشتر ماها عادت به پرورش افکار منفی داره و به هرموضوعی که برخورد میکنیم به چیزی جز افکار منفی نمیتونیم فکر کنیم و خیلی اوقات جلوتر میریم و به چیزی که قرار نیست اتفاق بیفته فکر میکنیم و مشکلاتی برای خودمون میسازیم و بهشون پاسخ میدیم و عصبی میشیم.
    به شخصه تا چند روز قبل از اهمیت فکر و نوع اون فکر ناآگاه بودم هرچند زیاد در این رابطه مطلب خواندم. در گذشته تجربیاتی در این مورد داشتم ولی چون آگاهی کافی رو نداشتم با بی توجهی از این تجربیات رد شدم. اما در این یکی دوروز پشت سر هم برام اتفاقای رخ داده که نتونستم سر سری ازشون رد بشم و وادارم کرد دنبال دلیل باشم.
    چندروز پیش در خواب برام اتفاقی افتاد و در خواب با دوستم سر موضوعی بحث داشتیم و حرف هایی بینمون ردوبدل شد ، عصر همان روز گوشیم زنگ خورد ، دوستم بود . سرموضوعی بحث کردیم و جالبه دقیقا موضوع و تمام حرف هایی که توسط دوستم زده شد ، دقیقا در خواب هم زده شد . این اتفاق برام جالب بود ولی خب زیاد به دلیلش فکر نکردم . امروز عصر که داشتم میرفتم سر کار یکی از دوستام زنگ زد گفت بیا دنبالم منم برسون ، همان لحظه شروع به فکر کردن کردم ، فکر اینکه دوستم در محیط کارم ازم فلان درخواست رو میکنه و منم فلان جواب رو بهش میدم . باورش برام غیرممکن بود چون دقیقا همان درخواست رو ازم کرد .
    فکر نمیکنم این اتفاقات ، اتفاقی رخ داده باشه چون قبلا بهشون فکر کردم .
    خلاصه کلام مراقب افکارتون خیلی خیلی باشید .
    دوست داشتم این تجربه رو باهاتون به اشتراک بذارم.
    اره میدونید
    منم یه تجربه جالب دارم
    هر وقت که بدون امادگی روانی پشت چارت میشینم و ترید میکنم اخرش ضرر میکنم درحالی که روزای دیگه باهمون سیستم به سود میرسم
    این روال الان چند ماهه رخ میده و من همیشه باخودم متعجبم که چقدر این امادگی روانی مهمه
    انگار هرچی در افکارمون میکاریم در دنیای خارجی کشت میشه
    واقعا دیگه کم کم دارم فکر میکنم که علوم زیادی هست که خیلی ها ازش باخبرهستن و من فقط حس میکنم روی کارام دارن تاثیر میذارن علومی که همین ارتباطات رو توضیح میتونن بدن اما من اگاه نیستم ازشون

  18. 8 کاربر برای این پست سودمند از vahid394 عزیز تشکر کرده اند:


  19. #3510

    vahid394 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2022
    نوشته ها
    695
    تشکر
    1,230
    5,970 بار در 707 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 13 پست
    برچسب زده شده
    در 0 تاپیک
    نقل قول نوشته اصلی توسط MEMO نمایش پست ها
    هنگامی که در مواردی رفتاری کاملا ناخودآگاه و به صورت عکس العمل دارید مقداری صبر کنید ... بلند شید و سپس از زاویه ای دیگر به موضوع نگاه کنید

    توجه کنید در خیلی از موارد روزمره یک شخص ممکن هست که رفتاری رو ببینه که خلاف باورهای او هست حال یک تعریف خیلی ساده برای باور : باور ما متشکل از اطلاعات ما..نحوه استفاده از آن اطلاعات و تاثیر آن بر روی کارهای ماست

    به طور مثال من دیروز این رفتار رو در آکادمی و در پست برخی از دوستان دیدم که برخی دوستان دیگه خلاف باورها و اصول یادگیری قدیمی آن ها(دیدگاه خطی به مارکت) رفتار میکردند و چه بسا شخصی مدتی رو زمان گذاشته باشه و به نوعی تبدیل به باور او شده است و طبیعی هست که اگر به صورت غیرآگاهانه رفتار کنه قطعا حالت جبهه گرفتن رو خواهد داشت
    به طور مثال دوستمون یک مقدار آزرده خاطر شدند چون برخی دوستان فرمودند که این نوع ترید کردن شما رو کال مارجین خواهد کرد و اون لحظه بود که یاد صحبت امینو عزیز افتادم که فرمودند سالها به من میگن که این نوع ترید کردن به شما ضرر میده و منم سالهاست که دارم سود میکنم
    دیروز این رفتار برام خیلی جالب و به نوعی کل مباحث روانشناسی و کتبی که خونده بودم از جلوی چشم هام به صورت کاملا عملی رو داشتم مشاهده میکردم که قدرت باورهای یک شخص میتونه چقدر قوی باشه پس لطفا در زمان مطرح شدن یک چالش عکس العمل نداشته باشید ..خیلی آگاهانه سعی کنید ابتدا مشاهده کنید و سپس تصمیم به عملکرد یا حتی در مواردی اصلا نیاز به هیچ کاری نکردن هست و فقط اجازه بدید روند طبیعی طی بشه
    در خیلی از موارد روزانه برای ما اتفاقاتی رخ میده که اگر ما بخواهیم به این اتفاق و رخداد واکنش و عکس العمل کاملا ناخودآگاه بدیم بیشتر آسیب میبینیم اما اگر آگاهانه فقط سعی کنیم عملکردی صحیح داشته باشیم آسیب نمیبینیم
    به قول اپیکتتوس فیلسوف رواقی : انتخاب کنید که آسیب نبینید و سپس آسیب نخواهید دید یا اینکه ما نمیتوانیم رفتار و گفتار بقیه افراد رو کنترل کنیم ما تنها چیزی رو که میتونیم کنترل کنیم خودمان هستیم ... در خیلی از موارد و خیلی از بحث ها با گفتن یک جمله که حق با شماست خودتون رو از آسیب روانی دور نگه دارید چون در این موارد تنها کسی که آسیب میبیند شما هستید ..شخص مقابل کاملا طبق باوری که داره فقط دارد از باورش دفاع میکند و از دید آن شخص این رفتار صحیح هست و احساسی کاملا خوشایندی رو دارد و تنها کسی که ممکنه چند لحظه یا چندساعتی احساس ناخوشایندی رو داشته باشه اون شما هستید نه آن شخص ... به طور مثال یکی از دوستان قدیمی من صحبتی رو چند وقت پیش باهام داشت که میگفت هیچوقت باهات بحث نمیکنم برام تجربه شده که یا میگی: اره حق با شماست یا اینکه یه لبخند ریز میزنی که آدم از گفته اش پشیمون میشه

    امیدوارم که همیشه موفق باشید و ممنون
    سلام و وقت به خیر
    استاد راهکارهایی برای افزایش اگاهی ارائه کردند دوتاش این ها بود:
    تمرین و تکرار یک موضوع مثلن گوش دادن بارها و بارهای یک ویس
    دوم اینکه در مواقعی که قراره واکنش نشون بدیم صبرکنیم و اگاهانه اون کارو بکنیم همین چیزی که شما گفتید
    واقعا تاثیر گذاره

  20. 9 کاربر برای این پست سودمند از vahid394 عزیز تشکر کرده اند:


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 70 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 70 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •