Jacob Riis:وقتی فکر میکنم هیچ چیز به من کمک نمیکند،میروم و به سنگ تراشی نگاه میکنم که پتک را روی سنگ فرود می آورد،شاید صدبار ضربه بزند بدون این که ترکی روی آن ظاهر شود. با این حال با ضربه صدویکم سنگ دونیم میشود و من میدانم که صرفا آخرین ضربه کارساز نبوده است -بلکه تمام ضربات پیشین هم تاثیر خود را گذاشته اند.
سلام به همگی
<.........ذهن به طور ناخوداگاه شیفته ی مشکل است زیرا مشکلات به ذهن هویت های گوناگونی میبخشند . این یک امر عادی است و البته دیوانگی.مشکل یعنی اینکه شما به طور ذهنی درگیر مسئله ای می شوید که در واقع نه قصد و نه احتمال ان وجود دارد که در همین لحظه درباره ی ان کاری انجام دهید. اینطور میشود که ناآگاهانه ان مسئله را بخشی از مفهوم حود میکنید و انقدر نسبت به وضعیت زندگی خود سردرگم میشوید که مفهوم زندگی و مفهوم بودن را از دست میدهید . یا بجای اینکه توجه خودرا به کاری که درحال حاضر میتوانید انجام میدهید معطوف کنید در ذهن خود کوله بار احمقانه ای را از صدها کاری که در اینده انجام خواهید داد یا شاید مجبور به انجام ان باشید حمل کنید....>
سلام و وقت به خیر
امیدوارم احساس خوبی داشته باشید
در این باره منم تجربیاتی دارم که با دوستان به اشتراک میذارم
راستش همونطور که گفتید تربیت مذهبی و کودکی ما به گونه ای بوده که واقعا اگه بخواهیم تعصب رو کنار بذاریم ما بیشتر سرزنش شدیم خب طبیعی هم هست در جامعه طبق همون قاعده 20به 80 تنها در هرکاری 20درصد به حد بالا میرسن و خب این احتمال خیلی زیادتره که ادمی که متولد میشه داخل اون 80درصدی باشه که موفق نیستن
این افراد در هر جایگاهی تاثیر تربیتی روی ما دارند
اکثر کسایی که در بین این حداقل 80درصد افراد ناموفق جامعه تربیت میشن از مسائلی مانند عدم اعتماد به نفس و خودباوری نداشتن رنج میبرن اما دیدگاه به نظر من خیلی مهمه
دیدگاه ها هستن که تفاوت ها رو میسازن
مثلن برای کودکی که هیچ زمینه و دیدگاهی نسبت به بخاری نداره این اتفاق می افته که میره و بدون هیچ ترس و نگرانی ای به بخاری دست میزنه و بعد یهو یه دیدگاه براش ساخته میشه که دست بزنی به بخاری دستت میسوزه
خب خیلی از دیدگاه ها هستن که به این راحتی نمیشه سنجید مفید هستن یا نه
مثلن کسی که دیدگاهش این هست که پول زیاد باعث فساد و مسائل خلاف اخلاق میشه با اینکه مدام داره از داشتن چنین دیدگاهی بهش اسیب میرسه اما متوجه نمیشه
درباره اشتباه هم دیدگاه درست خیلی مهمه
منم موافقم باشما که اشتباه رو تنها باید ازش تجرب کسب کرد و درس گرفت نه اینکه عاملی بدونیم برای تخریب و سرکوفت زدن به خودمون
اشتباه رخ میده و مثل بازار که حدضرر میخوره ماهم بعد اشتباه چیزی رو از دست میدیم اما فرصت ها هنوز هستند یک حساب معاملاتی هرگز بخاطر ضررهایی که داشته در گروه حساب های ضرر ده حساب نمیشه بلکه میانگین سودو ضررها مهمه
نباید خودمونن رو دست کم بگیریم
به این فکر کنید اگر به جای اینکه اینقدر روی نقاط ضعف ما اطرافیان توضیح میدادن به جای این می امدن و روی نقظه قوت ما تاکید میکردن
بارها و بارها دیدم که یه مادر یا پدر کودکش رو بخاطر یک اشتباه خیلی با آب و تاب و تشدید و تاکید و اصرار و حتی با کتک و تنبیه اون کودک رو سرزنش میکنه اماوقتی کودک یه کار خوب میکنه حتی خیلی بهتر از هرکاری دیگه اون کودک رو با آب و تاب و مفصل تشویق نمیکنن
تجربیات دیگه ای دارم دز این زمینه که در اینده باشما به اشتراک میذارم برای مقدمه ای که بخوام به مرور نظراتم رو باشما بزرگواران به اشتراک بذارم باید به اون مرکزی اشاره کنم که استاد مثال زدن که این مرکز بدون هیچ داروی شیمیایی بیماران ناعلاج رو درمان کرده بود با تمرین های روانشناسی
و موضوع رو وقتی عمیق فکر کنیم متوجه میشیم چقدر دیدگاه ما مهمه هرگز و هرگز حتی لحظه ای احساس بد نکنید چون بالاخره ما متولد شدیم و این شانس رو داریم که زندگی کنیم و تنها همین دلیلی قوی برای احساس خوب داشتن هست اگر اگاهی دریافتش رو داشته باشه
سلام و وقت به خیر خدمت شما عزیز برزگوار
اول از همه این رو بگم که تشکرمیکنم که این سوالات رو به اشتراک میذارید
منم برای اولین مرتبه هاکه فایل های یوتویوب اکادمی رو اون اوایل گوش میدادم استاد در یک سری از فایل ها از اگاهی دریافت صحبت میکردن و میگفتن که کسایی که اگاهی دریافت این مطلب رو داشته باشن ازش بهرمند میشن
منم باخودم میگفتم خب من که اگاهی ندارم چجوری باید اگاهی کسب کنم و با همین سوال به گوش دادن ودیدن بقیه فایل ها ادامه دادم تا اینکه استاد در بین صحبت هاشون به این موضوع هم اشاره کردند و جواب با تمرین هست
مثلن استاد درباره ویسی که درباره بازی فراوانی در مقاله ای قرار دادند اشاره کردندکه چندین و چندبار این ویس رو گوش بدید تا اگاهی دریافت شما برای اون کار بالا بره
در قسمتی دیگه استاد به تریدری که بعد گرفتن هدفش حسابش رو کنارنمیگذاشت و مجدد ترید میکرد و به علت عدم هدف داشتن کال میشد اشاره کردند که برو 40بار بنویس که در200گام چقدر سود میکنی که یکی از دانشجویان پرسیدند که انگار استاد جدی میگید 40بار؟استاد هم گفتند بله 40بار مگه ما شوخی داریم
پس در هر زمنیه ای که میخواید اگاهی دریافتتون بالابره اون کارو مدام تکرار کنید تکرار و تکرار
مثلن اگه که میخواید تو یسری از شرایط خاص به حرف عده ای توجه نکنید این موضوع رو بارها بنویسید و بارها بخوانید
مثلن بگید من در زمانی که دیگران مرا بخاطر داشتن هدف های بزرگ مسخره میکنند به انها توجه ای نمیکنم ومسیرم را ادامه میدهم
بارهای اول این نوع جملات و بلند خوندنشون خیلی غیرطبیعیه اما کم کم عادت میکنید
امیدوارم که احساس خوبی داشته باشید همیشه این نظر من بود شما هم باز ایرادات بنده رو ذکر کنید تا منم استفاده کنم اگر ایرادی بنظرتون میاد و بقیه دوستان همچنین
سلام دوستان
در این پست میخوام تمام علتی که باعث میشه من ضرر کنم رو براتون بگم
راستش در اولین قدم باید یک حقیقت رو بگم
نوشتن این متن برای من خیلی ... واقعا نمیدونم چجوری احساس خودم رو بیان کنم
بذارید کامل براتون توضیح بدم
یادمه یه معلمی داشتیم دوران دبیرستان که یه زمان در مکان بهتری زندگی میکرد و خب اونجایی که زندگی میکرد شرایط و امکانات بهتری داشت
یه بار یکی از همکلاسی ها از ایشون پرسید که :اقا اجازه شما چرا برگشتید از اون محیط و چرا اون محیط خوب رو ول کردید
معلممون یه حرفی زد که تا الان تو ذهن من مونده
گفت که زندگی اونجا خیلی پرزحمت تر از زندگی ای هست که اینجا دارم اینجا بدون اینکه کار خاصی بکنم حقوقم همیشه هست اما اونجا اگرچه حقوق بهتری داشتم اما باید خیلی خوب کار میکردم واین پرزحمت بود
تریدر بودن یک شغل فوق العاده خوبه اما پر زحمت هست
خیلی خیلی پرزحمت هست
من یه زمان تصمیم گرفتم که وضعیت مالی خودم رو به سطح افرادی برسونم که در جامعه تعداد کمی هستند و سرمایه ای بیش از اکثریت جامعه دارند
خب از صفر شروع کردم کارای مختلف کردم همزمان که کارمند بودم کارگری ساختمونم میکردم حتی تحصیلاتم رو هم ادامه دادم کارهای خیلی زیاد اما باید اعتراف کنم ترید با اینکه وقتی درست انجام میشه بین یک تاچهارساعت از روز رو میخواد تا ما بین 3تا5درصد بالانس رو افزایش بدیم و خب بعضیا کمتر از این زمانم به این درصد میرسن اما اما اما خیلی پرزحمت تر از کارمند بودن یا کارگر بودن یا تمام کارهای دنیاست منظورم کارهایی هست که ما خودمون ,خودمون رو کنترل نمیکنیم مثلا وقتی من کارگر یا کارمند باشم یک مدیر یا سرکارگری هست که من رو کنترل میکنه و بهم میگه این کارو بکن اون کارو نکن
اما وقتی تریدر میشید شما همه کاره خودتون هستید
شمایید که باید خودتون رو کنترل کنید و این فوق العاده پرزحمته
داخل یکی از فایل ها استاد بیان میکنند که یک فردی یک بازیگر مشهور و موفقی رو دید و بهش گفت که من خیلی دوست دارم مثل تو باشم و اون بازیگر گفت که درسته تو دوست داری جایگاه من رو داشته باشی اما نمی تونی حتی یک روز مثله من زندگی کنی
اره درسته زندگی کردن برای موفقت پر زحمته
و واقعا دنیا بی رحم نیست
دنیا به ما فرصت میده و قوانین خودش رو برای ما اشکار میکنه ما تنها باید از اون قوانین پیروری کنیم اما گاهی خیلیا این کار رو انجام نمیدهند
خلاصه اینکه من بازهم یکی از حساب هایی که برای تمرین باز کرده بودم به ضرر نشوندم اما اما کال نکردم
دفعات قبلی حساب رو ول میکردم تا کال بشه و میگفتم هرچی میخاد بشه بشه اما این بار دیگه نه!!!
حسابم رو طی 4روز که هر روز 3.55درصد رشد میدادم بعد 4روز حسابم رو به اندازه 15.3درصد رشد دادم
بذارید بگم چی شد که من حسابم رو به ضرر نشوندم (یه جورایی مثله ناخدایی که با بی احتیاطی کشتی خودش رو به گل میشونه اما هنوز کشتی سالمه و لازمه که از گل دربیاد و این شاید چندین روز طول بکشه)
برای خودم یک سیستم ساختم براساس مطالب دوره
سیستم فوق العاده بود
اصلن حدضررش نمیخورد
هنوزم نمیخوره
اما چرا من ضرر کردم
برای خودم یک چک لیست روانشناسی داشتم
روز اول و دوم و سوم تقریبا به چک لیست روانشناسیم متعهد بودم
روز چهارم یکم تعهدم کم شد روز چهارم کلن از نظر چک لیست روانشناسی اجازه نداشتم که ترید کنم اما اینجا زدم زیر قول و قرارم با خودم نتونستم خودم رو کنترل کنم گفتم بابا چی میشه حالا کلن 3.55درصد میخوای بگیری دیگه این همه بگیر و ببند نمیخاد بشین یه گوشه سیستم رو روشن کن دوتا ترید بزن و تمام
همینم شد
نشستم یه گوشه دوتا ترید زدم و تمام اما اصلن امادگی نداشتم چون نه به اندازه خوابیده بودم نه به موقع بیدارشده بودم نه تونسته بودم سحری بخورم و گرسنه بودم(خواب موندم چون دیر خوابیدم )و خب ورزش و نرمش صبحگاهی نتونستم به موقع انجام بدم اما باز با همه این ها نرمش کردم و دوشم گرفتم و کتابم خوندم اما خب من مشکل کم خوابی و گرسنگی داشتم و به خاطر اینکه به چک لیستم پایبند نبودم خیلی حس خوبی نداشتم حس میکردم برای اهدافم و سرنوشتم ارزش قائل نشدم و درکل روزچهارم هم درصد خودم رو گرفتم
روز پنجم این طوری شد که من نه تنها دیر خوابیدم و تا ساعت های 5صبح بیدار بودم بلکه نتونستم با تمرکز بخوابم و وقتی همه اعضا خونه بیدار شده بودن من خواب نیاز داشتم و واقعا با بدخوابی بدی روبه رو شدم
ورزش نکرده بودم مدیتیشن نکرده بودم از اینکه سحرخیز نبودم حس خوبی نداشتم و از یه طرف مدام دلم میخاست که مثل بقیه دوستان ترید های خودم رو داخل انجمن بذارم
این بد بود این شروع یک اتفاق بد بود اینکه حواسم فقط به این بود که هرچی زود تر یه ترید بزنم و سودم رو بگیرم و بذارم داخل تاپیک تمرین و بگم اره من تونستم
میدونید الان میدونم که باید بیام و این اشتباهاتم رو بگم باید شهامت این رو داشته باشم که مسئولیت پذیر باشم نباید مدام اشتباهاتم رو از دیگران پنهان کنم و باخودم لج کنم نه این من بودم که مقصر ضرر کردنم بودم چون دیروز به تعهدات روانشناسیم پایبند نبودم و بازار گفت باشه یه امروز رو بهت فرصت میدم و سودم رو گرفتم اما فرداش که میشد امروز هم من خیلی خیلی بدون توجه به چک لیست روانشناسیم بودم و هم همش دلم میخاست تو تاپیک به ترید بذارم
خب همه داستان این نیست
من با یه اکانت که 15.3درصد تو سود بود شروع کردم
دوتا ترید احساسی زدم که بالانس رو حدود 1درصد کاهش داد اما زود بستم وخب یک درصد چیز خاصی نبود
باز نشستم و یک ترید زدم ترید در خلاف جهت اومد و من حجم اضافه کردم و باز اینجا دیگه اجازه ندادم مجدد برای سومین بار حجم اضافه کنم و باضرر بستم حالا اکانت 12درصد کاهش پیدا کرد و من فقط 3.3درصد از سودم مونده بود
حس انتقام پیدا کردم من باید اون 12درصد رو پس بگیرم
حسم بهم میگفت امروز امادگیشو نداری این کارو نکن این درست نیست اما زیر بار نمیرفتم
چندتا ترید با سیستم خودم زدم و حساب رشد کرد خیالم راحت تر شد حالا 14درصد رفتم مجدد تو سود فقط 4.9درصد میخواستم تا سود امروزم رو هم بگیرم
اما چی شد
یه ترید زدم که عملا با توجه به سیگنالش نباید با بیشتر ازاهرم 100ترید میکردم اما من با اهرم 200زدم ضرر خورد این ترید چون سیگنال قطعی ای نبود و من هم الان تو هیجان و عدم امادگی برای تریدم
حدود دوساعته پای چارتم و مدام می بینم که دوستان ترید هاشون رو قرار میدن و سودهای روزانه رو میگیرن و من هنوز نتونستم
همه چی دست به دست هم داده و من روی یک اقیانوس متلاطم شناورم بدون هیچ پایداری وبرنامه ای
چک لیست روانشناسیم کاملا نقض شده من اصلن نباید پای چارت باشم اما انگار نه من نمیخوام خودم رو کنترل کنم
خب ترید به ضرر نشست و 8درصد بالانس رفت تو ضرر حالا مجدد 3درصد هنوز سود داشتم
اینجا پایان تعهد من به چک لیست سیستم معاملاتیم بود
و نقظه شروع فاجعه
چک لیست روانشناسیم که از اول روز نقض شده بود
و حالا من که بارها حساب رو کاهش و افزایش داده بودم دست از چک لیست معاملاتیم هم کشیدم و شروع به ترید های حسی و بدون پشتوانه بک تست کردم
نزدیک خبر میشدیم
و من مدام ضرر های کوچیک میکردم
حساب رفت تو ضرر و دیگه سودی نمونده بود
به خودم گفتم چیزی نیست برمیگرده
حساب بیش از 4بار به مرز صفر درصد ضرر رسید من اما ول کن نبودم باید حساب رو نه تنها به سود مینشوندم بلکه تمام ضررهارو جبران کنم و یه روزه حدود 19درصدحسابم رو رشد بدم
باخودم یگفتم قبلن بارها شده که حسابت رو تو یه روز 40درصد رشد دادی الان که فقط 19درصده
حساب بیشتر به ضرر رفت چندین بار روی مرز 10درصد ضرر نوسان کرد تریدها حسی و شانسی بودن بدون پشتوانه
بعد حدود 5ساعت پای چارت بودن و بی خوابی و عدم تسلط روانی و عدم پایبندی به چک لیست معاملاتی حالا با خستگی ذهنم و انبوهی از احساسات متفاوت حساب قدم گذاشت به 20درصد ضرر و من حدود 20درصد رو از دست دادم
به خودم گفتم به همون 10درصد ضرر قانع ام فقط 10درصد بهش اضافه بشه و دیگه برای امروز کافیه
حساب دوبار به 10درصد ضرر برگشت و من دویا سه بار فرصت داشتم امروز رو با ده درصد ضرر تموم کنم
اما وقتی به 10درصد برگشت دوباره گفتم بیخیال حرف های قبلم (اره میدونید زندگی کردن حرفه ای اسون نیست و مسئولیت پذیری اسون نیست و برناامه داشتن اسون نیست ) گفتم بیخیال و باز نشستم پای چارت
کلی ترید زده بودم امروز و کاملا اوور ترید کرده بودم ذهنم کاملا اشفته بود و گرسنگی ماه رمضانم داشت کم کم شروع میشد حالا ساعت نزدیک 5عصر بود و خبرها که از ساعت 4شروع شده بودند به بازار نوسانات بزرگ میدادن
یه ترید میزدم میگفتم نه ببند و برو دیگه بسه ترید رو باضرر کم میبستم میدیدم در جهت ترید من یهو حرکت کرد و من با ضرر بسته بودم
روی یک جفت ارز دیگه ترید میزدم تا میبستم در جهت تریدم رشد میکرد
حساب حدود 20درصد تو ضرر بود
خبر نزدیک و نزدیک تر میشد
یک ترید زدم یک سل در کف و این جا نقطه به گل نشستن کشتی حساب من بود
معامله رفته بود توی ضرر و اصلن طبق سیستمم نبود که بدونم کجا استاپ بذارم
گفتم ولش کن هرچی میخاد بشه بشه
خسته شدم و گفتم من اصلن به درد تریدری(نمیخوام بنویسم اون فعل منفی رو چون من به درد تریدری میخورم اما خب اون جمله منفی رو باخودم چندبار تکرار کردم).
سیستم رو خاموش کردم و رفتم
اب زدم به صورتم
حالم اوکی نبود کم خوابی و بدخوابی و گرسنگی و حس اینکه من مسئولیت پذیر نیستم
اخرین بار که حسابم رو دیدم حدود 25درصد تو ضرر بود
رفتم سراغ موبایل که با موبایلم حساب رو چک کنم بعد این دقایق که سیستم رو خاموش کردم حساب 35درصد تو ضرر بود
باز موبایل رو خاموش کردم
گفتم برمیگرده
اما چقدر از نظر روانی به هم ریخته بودم باخودم میگفتم کی موفق میشم پس
باز حساب رو از گوشی چک کردم 45درصد رفته بود تو ضرر
به خودم گفتم : تو میتونی خودت رو کنترل کنی درسته 45درصدحساب از دست رفته اما خب تو میتونی رشدش بدی خودتو باور داشته باش همه ضررهات دلیل داشت اگه رعایت کنی ضرر نمیکنی
خودمو جمع و جور کردم و ترید رو بستم حساب 45درصد ضرر کرد و امروز حساب رو 60درصد کاهش داده بودم
استیتمنت رو براتون میذارم
من دارم شخصیت خودم رو رشد میدم و این جزئی از ایراد های روانشناسی من بود من نسبت به قبل رشد کردم
میدونم که از بازارمیشه سود گرفت میدونم که ایراد های من روانشناسی هست
احساس خوبی دارم که این اگاهی ها رو نسبت به خودم دارم این ضرر من یک تجربه و درس بزرگ دیگه برای من بود و من این بار مثل گذشته حسابم رو کال نکردم بلکه هنوز 55درصد حسابم رو دارم
حس خوبی دارم و میدونم برای موفقیت باید زحمت بکشم و مسئولیت پذیر و متعهد باشم
از نظر من بازار فارکس مثله یک اژدهای قدرتمنده که هرکاری میتونه برای ادم بکنه
میتونیم سوارش بشیم و به تمام دنیا سفر کنیم میتونیم با اون به دشمنان خودمون غلبه کنیم و میتونیم از سرعتش لذت ببریم اما این اژدها قوانین و ادابی داره که باید قبل سوارشدن به اون انجام داد وگرنه اژدها مارو خواهد کشت چون به شدت قدرتمنده
زندگی کارمندی مثل زندگی با یک الاغ هست الاغ ته تهش میخاد در بدترین شرایط بزنه و دست شما رو بشکنه که خیلی کم پیش میاد و خب سواری خاصی هم به شما نمیده و کیفی نداره
اما هرکسی که میخواد از اژدهای فارکس سواری بگیره باید اول یه سوارکار حرفه ای باشه چون تنها یک اتشی که از دهان اژدها خارج بشه کافیه تا شما مارجین کال بشید و این اتش ها همون کندل های خبرهستنموفق باشید و احساس خوبی داشته باشید
ویرایش توسط vahid394 : 03-28-2023 در ساعت 18:26
سلام دوست عزیز
وقتتون بخیر
خیلی خوبه که شهامت اینو داری که اشتباهاتت رو به زبون بیاری و آگاهانه بهش نگاه کنی.
بخودتون افتخار کنین و ضررهارو دوست داشته باشین همش بهشون با اخم نگاه نکنین
خیلی پدیده قشنگین این شکست های موقتی و بین راهی چون همینا باعث میشن شما راه درست پیدا کنین و به هدفتون برسید .این اتفاقات داره بهتون میگ که شما دارین به هدفتون نزدیک و نزدیک میشین کافیه یکم ویندوز ذهنتون ریستارت کنین و دوباره اطلاعات و دیتا هارو مورد بررسی قرار بدین.
موفقیت از آن شماست باورش کنین و قطعا شما بدرد شغل تریدری میخورین
شما هر چیزی که بخواین میتونین بدست بیارین .
توانایی های انسان فراتر از این هاس تنها کافیه متمرکز و هدفمند باشین
Hard takes time, impossible a little more time
سلام سال نو مبارک
بارها خواندم و شنیدم که مراقب افکارتون باشید ، به واقعیت تبدیل می شوند. سطحی ازش رد میشدم و متوجه عمق موضوع و اهمیت زیادی که میتونه داشته باشه نشده بودم . متاسفانه ذهن من یا شاید بهتره بگم ذهن بیشتر ماها عادت به پرورش افکار منفی داره و به هرموضوعی که برخورد میکنیم به چیزی جز افکار منفی نمیتونیم فکر کنیم و خیلی اوقات جلوتر میریم و به چیزی که قرار نیست اتفاق بیفته فکر میکنیم و مشکلاتی برای خودمون میسازیم و بهشون پاسخ میدیم و عصبی میشیم.
به شخصه تا چند روز قبل از اهمیت فکر و نوع اون فکر ناآگاه بودم هرچند زیاد در این رابطه مطلب خواندم. در گذشته تجربیاتی در این مورد داشتم ولی چون آگاهی کافی رو نداشتم با بی توجهی از این تجربیات رد شدم. اما در این یکی دوروز پشت سر هم برام اتفاقای رخ داده که نتونستم سر سری ازشون رد بشم و وادارم کرد دنبال دلیل باشم.
چندروز پیش در خواب برام اتفاقی افتاد و در خواب با دوستم سر موضوعی بحث داشتیم و حرف هایی بینمون ردوبدل شد ، عصر همان روز گوشیم زنگ خورد ، دوستم بود . سرموضوعی بحث کردیم و جالبه دقیقا موضوع و تمام حرف هایی که توسط دوستم زده شد ، دقیقا در خواب هم زده شد . این اتفاق برام جالب بود ولی خب زیاد به دلیلش فکر نکردم . امروز عصر که داشتم میرفتم سر کار یکی از دوستام زنگ زد گفت بیا دنبالم منم برسون ، همان لحظه شروع به فکر کردن کردم ، فکر اینکه دوستم در محیط کارم ازم فلان درخواست رو میکنه و منم فلان جواب رو بهش میدم . باورش برام غیرممکن بود چون دقیقا همان درخواست رو ازم کرد .
فکر نمیکنم این اتفاقات ، اتفاقی رخ داده باشه چون قبلا بهشون فکر کردم .
خلاصه کلام مراقب افکارتون خیلی خیلی باشید .
دوست داشتم این تجربه رو باهاتون به اشتراک بذارم.
شانس هرگز کافی نیست.
سلام و درود ،سال نو همگی مبارک
من فکر میکنم همه ما خیلی وقتها دچار این موضوع میشیم این اتفاق موقعی میفته که یه تفکر درست پشت اون رفتار وجود نداره یعنی یه وقتی من بخاطر احساس ضعف عکس العمل نشون نمیدم یه وقتی هم انقدر احساس قدرت میکنم که دلیلی نمیبینم بخام عکس العمل نشون بدم. قطعا دومی احساس خوب برامون بوجود میاره ،ماها معمولا جاهایی خودخوری میکنیم که از عملکرد خودمون ناراضی بودیم حالا خیلی وقتام سعی میکنیم این ضعف رو زیر کلمات قشنگ پنهان کنیم و خودمون رو توجیه کنیم که مثلا از خود گذشتگی کردم یا ...
اما این که چقدر متوجه بشیم که واقعا حقیقت چیه باز برمیگردیم به فایل اگاهی استاد امینو اگر بتونیم واقعا یه مدت تقریبا زیادی این کارو انجام بدیم ،لایه زیرین رفتار انسان ها بهتر برامون واضح میشه و دیگه شاید جایی برای عصبانیت نمونه. مهم اینه برده عادتهامون نشیم حالا بعضی وقتها زود از کوره دررفتن میتونه باشه بعضی وقتهام عادت به اینکه کلا سکوت میکنیم دربرابر همه که اینم میتونه اسیب برسونه.البته کسی میتونه تشخیص بده که که دچار خودخواهی نباشه،ادم خودخواه همه چیزو همیشه به نفع خودش تفسیر میکنه.
"زندگیمون با تمام عوامل محدود کننده اش به عهده ماست"
در حال حاضر 44 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 44 مهمان ها)