صفحه 526 از 556 نخستنخست ... 26426476516524525526527528536 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 5,251 به 5,260 از 5552

موضوع: روانشناسی بازار و روانشناسی فردی

  1. #5251

    kamanche آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Apr 2020
    نوشته ها
    2,203
    تشکر
    33,413
    50,156 بار در 2,339 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 601 پست
    برچسب زده شده
    در 13 تاپیک
    معامله*گر و درسی از کاسپاروف:

    سال ۱۹۹۸ بود که بزرگترین درس معامله*گری خودم را از گری کاسپاروف یاد گرفتم. در یک مهمانی که یکی از دوستان مشترک ما ترتیب داده بود با اعجوبه شطرنج دنیا آشنا شدم او در این مجلس خاطره*ای تعریف کرد که برای همیشه نگرش مرا به معامله*گری تغییر داد:

    من در یک بازی شطرنج به یک آماتور باختم، آری گری کاسپاروف معروف به یک آماتور باخته بود، همه تعجب کردند و علت باخت را جویا شدند و او اینگونه عنوان کرد، در بازی با او نمی*دانستم که آماتور است، برای این با هر حرکت او دنبال نقشه*ای که در سر داشت می*گشتم، گاهی به خیال خود نقشه*اش را خوانده و حرکت بعدی را پیش بینی می*کردم، اما در کمال تعجب حرکت ساده دیگری می*دیدم، تمرکز می*کردم که شاید نقشه جدیدش را کشف کنم، آنقدر در پی حرکت*های او بودم و دنبال رو مسیر او شدم، که مهره*های خودم را گم کردم، بعد که به سادگی مات شدم فهمیدم حرکت*های او از سر مهارت نداشتن بود و فقط مهره*ها را حرکت می*داد و من از لذت بازی غافل شدم چون به دنبال نقشه*ای بودم که وجود نداشت، بازی را باختم اما درس بزرگ*تری یاد گرفتم که تمام حرکت*ها از سر حیله نیست، حرکت*های ساده را باور نداریم و به دنبال نقشه*هایش می*گردیم، آنجاست که مسیر را گم می*کنیم و می*بازیم …
    آری بعد از این داستان که گری تعریف کرد من روزها در فکر بودم و این آغازی بود برای تحول فکری من و نوع نگرشم به مارکت.
    به بازار ساده نگاه کن و اینقدر آنرا سخت و پیچیده نکن، فهمیدن این موضوع برای من سالها طول کشید امیدوارم برای تو کمتر طول بکشد...
    بازار به همه فرصت میده فقط باید صبر کنیم تا نوبتمون برسه

  2. 27 کاربر برای این پست سودمند از kamanche عزیز تشکر کرده اند:


  3. #5252


    تاریخ عضویت
    Apr 2022
    نوشته ها
    141
    تشکر
    69
    393 بار در 134 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 6 پست
    برچسب زده شده
    در 0 تاپیک
    نقل قول نوشته اصلی توسط kamanche نمایش پست ها
    معامله*گر و درسی از کاسپاروف:

    سال ۱۹۹۸ بود که بزرگترین درس معامله*گری خودم را از گری کاسپاروف یاد گرفتم. در یک مهمانی که یکی از دوستان مشترک ما ترتیب داده بود با اعجوبه شطرنج دنیا آشنا شدم او در این مجلس خاطره*ای تعریف کرد که برای همیشه نگرش مرا به معامله*گری تغییر داد:

    من در یک بازی شطرنج به یک آماتور باختم، آری گری کاسپاروف معروف به یک آماتور باخته بود، همه تعجب کردند و علت باخت را جویا شدند و او اینگونه عنوان کرد، در بازی با او نمی*دانستم که آماتور است، برای این با هر حرکت او دنبال نقشه*ای که در سر داشت می*گشتم، گاهی به خیال خود نقشه*اش را خوانده و حرکت بعدی را پیش بینی می*کردم، اما در کمال تعجب حرکت ساده دیگری می*دیدم، تمرکز می*کردم که شاید نقشه جدیدش را کشف کنم، آنقدر در پی حرکت*های او بودم و دنبال رو مسیر او شدم، که مهره*های خودم را گم کردم، بعد که به سادگی مات شدم فهمیدم حرکت*های او از سر مهارت نداشتن بود و فقط مهره*ها را حرکت می*داد و من از لذت بازی غافل شدم چون به دنبال نقشه*ای بودم که وجود نداشت، بازی را باختم اما درس بزرگ*تری یاد گرفتم که تمام حرکت*ها از سر حیله نیست، حرکت*های ساده را باور نداریم و به دنبال نقشه*هایش می*گردیم، آنجاست که مسیر را گم می*کنیم و می*بازیم …
    آری بعد از این داستان که گری تعریف کرد من روزها در فکر بودم و این آغازی بود برای تحول فکری من و نوع نگرشم به مارکت.
    به بازار ساده نگاه کن و اینقدر آنرا سخت و پیچیده نکن، فهمیدن این موضوع برای من سالها طول کشید امیدوارم برای تو کمتر طول بکشد...
    اقای کمانچه سلام . امیدوارم که خوب و عالی باشید. تعریف شمارو ما تو ویدیو های دوره ی پرایس اکشن زیاد شنیدیم از استاد. خیلی برام جالبه که دقیقا همین امروز با دیدن تمارین شما تو یکی از ویدیو ها با خودم فکر میکردم که ای کاش از دوستان قدیمی باشن و تو اجمن ها فعالیت کنند . خیلی خیلی مشتاق هستم که بدونم اهداف تردری و مسیر موفقیت رو تا کجا طی کردید و تو چه مرحله ای هستید بعد از این چند سال . خیلی خوشحال میشم اگر براتون امکان داره و اوکی هستید یه اپدیتی از شرایط به ماها که اول مسیر هستیم بدید.

  4. 7 کاربر برای این پست سودمند از niloofarasiyaee عزیز تشکر کرده اند:


  5. #5253

    mohammad1382 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Oct 2023
    نوشته ها
    47
    تشکر
    79
    223 بار در 46 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 0 پست
    برچسب زده شده
    در 0 تاپیک
    سلام خدمت دوستان

    من توی یک سری جاها سد ذهنی دارم از روش رد میشم ولی به سختی مثلا تو برنامه هرروزم اینو دارم که 2 یا 3 تا مقاله از سایت رو بخونم این کار رو انجام میدم ولی برام سخته ینی وقتی میرم یک مقاله رو باز میکنم و مثلا میبینم 8 صفحه هست یهو یک عذاب خاصی میاد دنبالم اما هرطور شده و با زور این مقاله رو میخونم
    حالا 3.4 ساعت بعد باز که میخوام ی مقاله بخونم میبینم خب این یکی مثلا 3 صفحه هست کلی ذوق میکنم که این کمه و عالی شد . تو حالت کلی یک سری چیز هارو اصلا دوست ندارم ولی انجامشون میدم یجورایی سریع انجامش میدم که تموم شه ولی از زیرش در نمیرم و کامل انجام میدم ادم تنبلی هم نیستم خوب کار میکنم ولی بعضی چیزا میره رو اعصابم اینو چکارش کنم ؟؟؟

  6. 4 کاربر برای این پست سودمند از mohammad1382 عزیز تشکر کرده اند:


  7. #5254

    OmidPouyaan آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2022
    نوشته ها
    185
    تشکر
    2,612
    894 بار در 180 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 1 پست
    برچسب زده شده
    در 0 تاپیک
    نقل قول نوشته اصلی توسط mohammad1382 نمایش پست ها
    سلام خدمت دوستان

    من توی یک سری جاها سد ذهنی دارم از روش رد میشم ولی به سختی مثلا تو برنامه هرروزم اینو دارم که 2 یا 3 تا مقاله از سایت رو بخونم این کار رو انجام میدم ولی برام سخته ینی وقتی میرم یک مقاله رو باز میکنم و مثلا میبینم 8 صفحه هست یهو یک عذاب خاصی میاد دنبالم اما هرطور شده و با زور این مقاله رو میخونم
    حالا 3.4 ساعت بعد باز که میخوام ی مقاله بخونم میبینم خب این یکی مثلا 3 صفحه هست کلی ذوق میکنم که این کمه و عالی شد . تو حالت کلی یک سری چیز هارو اصلا دوست ندارم ولی انجامشون میدم یجورایی سریع انجامش میدم که تموم شه ولی از زیرش در نمیرم و کامل انجام میدم ادم تنبلی هم نیستم خوب کار میکنم ولی بعضی چیزا میره رو اعصابم اینو چکارش کنم ؟؟؟
    سلام دوست من.
    اگر کاری را با لذت انجام ندهید، سیستم مغز شما کاری خواهد کرد که بعد از مدتی برای انجام آن کار میل و رغبتی نخواهید داشت.

    پیشنهاد من:
    سرعت خودتان را کم کنید.
    به جای اینکه روزی ۳ مقاله بخوانید، هفته ای یک مقاله بخوانید. به این فکر نکنید که مقالات چه زمانی تمام خواهد شد.
    در لحظه باشید و مقاله را با کمترین سرعت ممکن بخوانید.
    بر روی هر پاراگراف فکر کنید.
    هر پاراگراف را چند بار با سرعت آهسته بخوانید.

    کتاب « دعوت به تمرین ذن » را طبق گفته استاد مطالعه کنید و مراقبه کردن را جدی بگیرید.
    این کار باعث می شود به جای لذت بردن از رسیدن به هدف از مسیر لذت ببرید .

  8. 8 کاربر برای این پست سودمند از OmidPouyaan عزیز تشکر کرده اند:


  9. #5255

    ali_sa1213 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2023
    نوشته ها
    31
    تشکر
    145
    129 بار در 31 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 0 پست
    برچسب زده شده
    در 0 تاپیک
    سلام روز بخیر امیدوارم عالی باشی دوست عزیز
    این مشکلی که داری تو دوره و زمونه امروز زیاد چیز عجیبی نیست. ماها تو بخاطر بمب دوپامینی که بهمون تزریق میشه از طرف فضای مجازی( اینستا ، توییتر، و حتی یوتیوب و تلگرام) بدنمون رو از حالت تعادل خارج میکنه طبق یک مقاله ای که خونده بودم مقدار متوسط دوپامینی که باید تو بدنمون ترشح بشه باید بعد از خوندن حداقل 10 الی 20 صفحه کتاب یا انجام یک کار به مدت 1ونیم ساعت که بعد از تموم شدنش باعث خوشحالی و حس رضایت میکنیم انجام بشه ولی امروزه ریلز های 10 ثانیه ای اینستا و یا ویدیو های 10 ثانیه شورت یوتیوب و امثال اینها ، این مدت زمان نیاز به ترشح دوپامین رو خیلی پایین میارین و این باعث میشه وقتی شما میخوایی کتاب یا مقاله بخونی ذهنت ناخودآگاه میگه " ای بابا 10 صفحه بخونی که تازه یکم دوپامین بدی بهم" این جوری میشه که توانایی و تمرکز انجام خیلی از کار های مفید رو از دست میدیم چون لذتیش رو از بین میبریم و لذت های زودگذر و آنی رو به بدنمون تحمیل میکنیم و خیلیایی که تمرکز ندارن یا وسط خوندن ی چیزی حواسشون هی پرت میشه یا دنبال ی چیز جذابن مثلا وسط دیدن فیلم های آموزشی آکادمی یهو میبینی گوشی تو دستته و تو اینستایی فکر میکنن adhd دارن ولی اصل قضیه اینه که تعادل دوپامین بدن بهم ریخته شده. من تجربه خودم رو میگم: من اصلن اهل کتاب خوندن نبودم ولی حدود دو سالی هست اینستا رو پاک کردم و سعی کردم لذت های زندگیمو جایگزین کنم و تو این دو سال تونستم با حوصله و با دقت خیلی از کتاب های موفقیت و روانشناسی و مالی رو بخونم. شاید مشکل شما هم این مورد باشه . امیدوارم تونسته باشم کمکی کنم.
    در مورد دوپامین دیتاکس ی سرچی بزن. این ویدیو یوتیوب هم توضیح ساده ای از این مورده:
    https://www.youtube.com/watch?v=-EzRoyza0Qo
    نقل قول نوشته اصلی توسط mohammad1382 نمایش پست ها
    سلام خدمت دوستان

    من توی یک سری جاها سد ذهنی دارم از روش رد میشم ولی به سختی مثلا تو برنامه هرروزم اینو دارم که 2 یا 3 تا مقاله از سایت رو بخونم این کار رو انجام میدم ولی برام سخته ینی وقتی میرم یک مقاله رو باز میکنم و مثلا میبینم 8 صفحه هست یهو یک عذاب خاصی میاد دنبالم اما هرطور شده و با زور این مقاله رو میخونم
    حالا 3.4 ساعت بعد باز که میخوام ی مقاله بخونم میبینم خب این یکی مثلا 3 صفحه هست کلی ذوق میکنم که این کمه و عالی شد . تو حالت کلی یک سری چیز هارو اصلا دوست ندارم ولی انجامشون میدم یجورایی سریع انجامش میدم که تموم شه ولی از زیرش در نمیرم و کامل انجام میدم ادم تنبلی هم نیستم خوب کار میکنم ولی بعضی چیزا میره رو اعصابم اینو چکارش کنم ؟؟؟
    ویرایش توسط ali_sa1213 : 03-26-2024 در ساعت 20:10
    همیشه یادت باشه لذت و رنج تلاش از بین میره ولی افتخار و شرمندگیش نه!!

  10. 10 کاربر برای این پست سودمند از ali_sa1213 عزیز تشکر کرده اند:


  11. #5256

    Yoshita آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Apr 2019
    نوشته ها
    508
    تشکر
    2,384
    9,105 بار در 544 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 11 پست
    برچسب زده شده
    در 0 تاپیک
    نقل قول نوشته اصلی توسط mohammad1382 نمایش پست ها
    سلام خدمت دوستان

    من توی یک سری جاها سد ذهنی دارم از روش رد میشم ولی به سختی مثلا تو برنامه هرروزم اینو دارم که 2 یا 3 تا مقاله از سایت رو بخونم این کار رو انجام میدم ولی برام سخته ینی وقتی میرم یک مقاله رو باز میکنم و مثلا میبینم 8 صفحه هست یهو یک عذاب خاصی میاد دنبالم اما هرطور شده و با زور این مقاله رو میخونم
    حالا 3.4 ساعت بعد باز که میخوام ی مقاله بخونم میبینم خب این یکی مثلا 3 صفحه هست کلی ذوق میکنم که این کمه و عالی شد . تو حالت کلی یک سری چیز هارو اصلا دوست ندارم ولی انجامشون میدم یجورایی سریع انجامش میدم که تموم شه ولی از زیرش در نمیرم و کامل انجام میدم ادم تنبلی هم نیستم خوب کار میکنم ولی بعضی چیزا میره رو اعصابم اینو چکارش کنم ؟؟؟
    سلام و درود
    منم نظرم رو میگم امیدوارم مفید باشه برای شما
    تبریک میگم که به رشد و پیشرفت خودتون اهمیت میدید.به صورت طبیعی بعضی کارها رو دوست داریم بعضی رو نه اما بعضی کارها ضروری هستن و با این که دوست نداریم برای پیشرفت ما ضروری هستن که استاد هم در این زمینه هم در یوتیوب هم در مقالات سایت در این مورد توضیح دادند که مثلا میتونید اون کار رو به سرگرمی یا بازی تبدیل کنید و ...
    یک مورد دیگه اینه که شما در ابتدا این موارد رو دارید و وقتی تبدیل به عادت بشه دیگه چالش خاصی نخواهید داشت
    آگاهی و شناخت نسبت به خود و ابزارهایی که در اختیار داریم هم خیلی کمک کننده هست به عنوان مثال شناخت و نحوه کار کرد مغز ، شما میتونید بگید " من باید روزی 2 تا 3 مقاله از سایت رو مطالعه کنم " میتونید این جمله هم بگید " من دوست دارم روزی 2 یا 3 مقاله در سایت رو مطالعه کنم " شاید بگید فرق خاصی نداره اما اگر در این زمینه بررسی کنید متوجه تفاوت زیاد میشید
    در زمینه تنبلی هم که عنوان کردید تنبلی شاخه های مختلفی داره یک شخص میتونه در چند زمینه خیلی خوب عمل کنه و در یک مورد خاص تنبلی داشته باشه یک کتاب در این زمینه از اقای بهرام پور هست فکر میکنم اسم کتاب "از شنبه بود" این موارد رو کامل توضیح دادند.از مسیر لذت ببرید
    احساسات نقش مهمی در روند تصمیم گیری ایفا می کنند. زیرا قوه احساس،انتخابی است.اگر احساس عصبانیت کنید،عوامل جزئی و کم اهمیت نیز شما را خشمگین میکنند اگر وحشت زده باشید،کوچکترین صدا نیز شما را می ترساند اگراحساس شادمانی کنید حتی رویدادهای معمولی خنده را بر لبان شما ظاهر می سازد .

  12. 6 کاربر برای این پست سودمند از Yoshita عزیز تشکر کرده اند:


  13. #5257

    mohammad1382 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Oct 2023
    نوشته ها
    47
    تشکر
    79
    223 بار در 46 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 0 پست
    برچسب زده شده
    در 0 تاپیک
    نقل قول نوشته اصلی توسط OmidPouyaan نمایش پست ها
    سلام دوست من.
    اگر کاری را با لذت انجام ندهید، سیستم مغز شما کاری خواهد کرد که بعد از مدتی برای انجام آن کار میل و رغبتی نخواهید داشت.

    پیشنهاد من:
    سرعت خودتان را کم کنید.
    به جای اینکه روزی ۳ مقاله بخوانید، هفته ای یک مقاله بخوانید. به این فکر نکنید که مقالات چه زمانی تمام خواهد شد.



    در لحظه باشید و مقاله را با کمترین سرعت ممکن بخوانید.
    بر روی هر پاراگراف فکر کنید.
    هر پاراگراف را چند بار با سرعت آهسته بخوانید.

    کتاب « دعوت به تمرین ذن » را طبق گفته استاد مطالعه کنید و مراقبه کردن را جدی بگیرید.
    این کار باعث می شود به جای لذت بردن از رسیدن به هدف از مسیر لذت ببرید .



    خیلی ممنون از راهنماییتون مطالب جالبی عنوان کردید حتما ازشون استفاده میکنم از 2 دوست دیگه که نظرشون رو گفتن هم سپاس گذارم جذا تشکر نکردم تا تاپیک بیخودی شلوغ نشه ممنون از راهنمایی های هر 3 بزرگوار

  14. 4 کاربر برای این پست سودمند از mohammad1382 عزیز تشکر کرده اند:


  15. #5258

    hassan47 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2021
    محل سکونت
    کرج
    نوشته ها
    752
    تشکر
    3,386
    3,044 بار در 720 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 18 پست
    برچسب زده شده
    در 1 تاپیک

    Question آیا این هدف را به دیگران می گویید؟

    آیا این هدف را به دیگران می گویید؟ یا صبر می کنید تا به هدف دست پیدا کنید و سپس، دربارهٔ آن حرف می زنید؟
    گفتن هدف به دیگران، مزایای متعددی دارد. مهم ترین مزیت آن در این است که «متعهد» می شوید برای رسیدن به هدف تلاش کنید. مثلاً وقتی به مدیر خود اعلام می کنید که می خواهید گزارش عملکرد فصلی خود را تا پایان هفته به او ارائه دهید، عملاً خود را متعهد کرده اید که چنین کاری را انجام دهید. یا وقتی به دوستان خود می گویید که دیگر سیگار نمی کشید، مجبور می شوید – حداقل در حضور آن ها – دیگر سیگار نکشید و همین هم، خود یک گام به جلو است.
    اما آیا همیشه و همه جا، گفتن هدف به دیگران، می تواند مثبت باشد؟
    مطالعات متعددی در این زمینه انجام شده و امروز می دانیم که گفتن هدف به دیگران، گاهی مفید است و گاهی می تواند آسیب زننده باشد.
    مثلاً پیتر گالویتزر (Peter Gollwitzer) مطالعهٔ مهم و تأثیرگذاری در این زمینه انجام داده و توضیح می دهد که گفتن هدف ها همیشه و همه جا مفید نیست (+).
    گالویتزر می گوید بعضی از هدف ها، هدفِ هویتی هستند؛ یعنی به تصویری که شما از خودتان در ذهن دارید و دیگران از شما در ذهن خود می سازند، مربوط می شوند.
    به کتاب خواندن فکر کنید. شما دوست دارید فردی کتاب خوان باشید و دیگران شمارا به عنوان یک انسان اهل مطالعه بشناسند. پس «کتاب خوانی منظم» را می توان یک «هدف هویتی» در نظر گرفت.
    حالا فرض کنید که به دوستان خود می گویید که تصمیم گرفته اید برنامهٔ منظم کتاب خوانی داشته باشید و هر هفته یک کتاب بخوانید. تا همین جا، این تصویر را در ذهن دیگران ایجاد کرده اید که شما کتاب خوان هستید و برای کتاب خوانی اهمیت قائلید. ذهن خودتان هم کم کم باور می کند که شما کتاب خوان شده اید.پس حسِ خوبِ کتاب خوان بودن و اهل مطالعه بودن به تدریج در وجودتان شکل می گیرد و دیگر «نیاز به مطالعه» را کمتر حس خواهید کرد.
    این جنس هدف های هویتی، به کلی باهدف های عملیاتی فرق دارند. مثال هدف عملیاتی این است که به دوست خود می گویید: من امروز پیاده روی می روم و می خواهم ۸۰۰۰ قدم راه بروم و وقتی برگشتم، اسکرین شات صفحهٔ موبایلم را – که تعداد قدم ها را شمرده – برایت خواهم فرستاد.
    درواقع گالویتزر پیشنهاد می کند که قبل از طرح هدف با دوستان و آشنایان، یا اعلام هدف به صورت عمومی، از خودتان بپرسید: آیا این اعلام عمومی، باعث می شود من متعهدتر شوم؟ یا حال خوب تری را که باید چند هفته یا چند ماه بعد تجربه کنم، از همین الان در من ایجاد می کند و این حالِ خوشِ زودهنگام، من را شُل و بی انگیزه خواهد کرد؟
    پس دیدیم که در دوراهیِ «پنهان کردن / اعلام کردن» هدف، یکی از سؤال ها این است که آیا هدف از جنس هویتی است یا از جنس عملیاتی.
    اما ماجرا به همین جا تمام نمی شود.
    مثلاً شاید شما هم تجربه کرده باشید که دوستان ما در این زمینه، با یکدیگر فرق دارند. وقتی اهدافمان را با بعضی از آن ها مطرح می کنیم، انرژی و انگیزه مان برای پیگیری اهداف بیشتر می شود. درحالی که برخی دیگر، انگیزه مان را می گیرند یا اساساً تأثیری روی سطح انگیزه مان ندارند.
    روش به اشتراک گذاشتن هدف هم در اینجا بی تأثیر نیست. مثلاً این که هدف خود را به یک یا دو نفر از دوستانتان بگویید و با آن ها دراین باره حرف بزنید، با این که هدف خود را به شکل عمومی در شبکه های اجتماعی اعلام کنید تفاوت دارد.
    فهرستِ این «اماواگرها» را می شود طولانی تر هم کرد. در حدی که به نظر می رسد انتخاب بین دو گزینهٔ پنهان کردن و مطرح کردن، به پختگی و تجربه نیاز دارد. خصوصاً که پاسخ مطلق و قطعی در این زمینه وجود ندارد و بسته به شرایط، ممکن است یک روش بهتر از روش دیگر باشد.
    منبع: متمم
    چیزی از هدفتان به کسی نگویید
    صحبت زیاد در مورد یک هدف، نوعی توهم ایجاد می کند. در حقیقت وقتی از هدفی که در آرزوی رسیدن به آن هستید، حرف می زنید، مغز شما احساس رسیدن به این هدف را کرده و شروع می کند به پیش بینی لذت بردن از دستیابی به هدف که این، ارزش رسیدن به هدف را کاهش می دهد و شما احساس می کنید که انگار به آن رسیده اید و ازاین رو به قدر کافی برای رسیدن به آن تلاش نمی کنید.
    به گزارش ایسنا، سواد زندگی نوشت: «حتماً تابه حال شنیده اید که می گویند اگر در مورد هدفت حرف بزنی به آن نخواهی رسید. این تنها باوری عامیانه نیست. مطالعاتی که از سال ۱۹۲۶ تا به امروز انجام شده اند این ایده را پشتیبانی می کنند. درک سیورز، محقق رفتار انسان، می گوید که صحبت کردن درباره اهدافتان، انگیزه ای که شمارا برای رسیدن به هدفتان به جلو می راند، از بین می برد. در این درس به بررسی دلایل این پدیده عجیب می پردازیم.
    اگر به اهدافتان نمی رسید، بدشانس نیستید، از آن ها حرف می زنید
    هرچند برخی از مردم این را به حساب بدبیاری می گذارند اما به طرز شگفت انگیزی، شواهدی علمی برای تأیید این ایده وجود دارد که صحبت در مورد اهداف شما، به معنای نرسیدن به آن هاست و این هیچ ربطی به شانس یا سرنوشت یا چیزی در این مایه ندارد. در حقیقت، یک موضوع منطقی وجود دارد که این دو چیز ظاهراً غیر مرتبط را به هم متصل می کند.
    درک سیورز، کارآفرین و محقق رفتار انسان است. او اشاره می کند که صحبت کردن در مورد اهدافتان، کلاً به این معنی است که به آن ها نمی رسید. او این ادعا را بر اساس مطالعات مختلف پایه گذاری کرده است. این ها، آثار کورت لوین (۱۹۲۶)، ویرا مالر (۱۹۳۳) و پیتر ام گولویتزر (۱۹۸۲ و ۲۰۰۹) هستند.
    در همین راستا چند مطالعه جدید نیز نشان می دهد کسانی که اهداف و پروژه های خود را علنی می کنند، احتمال عدم اجرای آن ها را افزایش می دهند.
    اما چرا این اتفاق می افتد؟ صحبت درباره اهدافت آنچه ربطی دارد به عدم دستیابی به آن ها؟
    پیامد صحبت در مورد اهداف خود
    به گفته درک سیورز عملکرد مغز انسان دارای اشکالاتی است. علوم اعصاب نیز به این نتیجه گیری اذعان دارد. یکی از مهم ترین نقص ها این است که مغز همیشه نمی تواند واقعیت را از داستان متمایز کند. به عنوان مثال ممکن است هنگام تماشای فیلمی غمگین گریه کنید، حتی وقتی که می دانید آن فیلم واقعی نیست. به دلیل این سوگیری، مغز اغلب «گفتن» را با «کردن / انجام دادن» اشتباه می گیرد.
    این امر عمدتاً زمانی رخ می دهد که آنچه را می گویید بسیار تأکیدی یا تکراری باشد.
    هدف، آرزویی تجسم شده است که هنوز به آن نرسیده اید. بااین وجود معتقدید که انگیزه لازم برای رسیدن به آن رادارید. بااین حال صحبت زیاد در مورد یک هدف، نوعی توهم ایجاد می کند. در حقیقت وقتی از هدفی که در آرزوی رسیدن به آن هستید، حرف می زنید، مغز شما احساس رسیدن به این هدف را کرده و شروع می کند به پیش بینی لذت بردن از دستیابی به هدف که این، ارزش رسیدن به هدف را کاهش می دهد و شما احساس می کنید که انگار به آن رسیده اید و ازاین رو به قدر کافی برای رسیدن به آن تلاش نمی کنید.
    شاید بپرسید چرا این مشکل وجود دارد؟
    مطالعات نشان داده است که به طورکلی مردم دوست دارند در مورد اهداف و مقاصد خود صحبت کنند. آن ها این کار را انجام می دهند زیرا فرصت به اشتراک گذاشتن امیدها و رؤیاهای خود با دیگران، مانند فرصتی برای زندگی با آن هاست. همان ضرب لمثل معروف که «وصف العیش نصف العیش.»
    درواقع به نظر می رسد اغلب مردم ترجیح می دهند اهداف خود را به جای واقعیت، بر رؤیا بنا کنند.
    علت این پدیده چیست؟
    چرا مغز درنهایت، توهمِ موفقیت را ایجاد می کند؟ با توجه به مطالعاتی که در بالا ذکر کردیم، به نظر می رسد این امر تنها در صورتی اتفاق می افتد که در مورد اهداف خود با دیگران صحبت کنید.
    درواقع می توانید در مورد اهداف خود فکر کنید، آن ها را بنویسید، آن ها را در ذهن خود بررسی کنید یا هر کاری که می خواهید با آن ها انجام دهید؛ به شرطی که آن ها را با دیگران به اشتراک نگذارید.
    این به این دلیل است که صحبت درباره اهدافِ خود با صدای بلند، معمولاً بازخورد ایجاد می کند. به عنوان مثال اگر طرف مقابل، هدف شمارا مثبت می داند، احتمالاً به دلیل بیان هدف خود از او تقدیر می کنید. در این صورت شما ممکن است باهدف خود به عنوان یک واقعیت معین رفتار کنید، نه به عنوان یک اقدام پیشنهادی برای آینده.
    علاوه بر این وقتی از هدف خود صحبت می کنید، طیف وسیعی از احساسات را تجربه می کنید که تمایل شمارا برای رسیدن به هدف از بین می برد.
    برای رسیدن به اهداف خود، در مورد آن ها صحبت نکنید
    گفته می شود که «به عمل کار برآید، به سخن دانی نیست» یا «اعمال بلندتر از کلمات صحبت می کنند». این امر به ویژه در مورد اهداف صادق است. درواقع اگر کمتر صحبت کنید و بیشتر کارکنید، به احتمال زیاد انگیزه بالاتری خواهید داشت. همچنین شما از به دام افتادن در سوگیری مغزتان جلوگیری می کنید.
    چه کنیم؟
    درک سیورز خاطرنشان می کند که وقتی از اهداف خود با دیگران صحبت می کنید، اگر هدف شما باعث تحسین دیگران شود، آن قدر احساس سپاسگزاری می کنید که رسیدن به هدف برای شما اولویت دوم می شود.
    او در کتاب (HOW TO LIVE چگونه زندگی کنیم) موارد زیر را توصیه می کند:
    ۱- اگر قصد دارید در مورد اهداف خود صحبت کنید، این کار را فقط با استفاده از نظرات کلی و تعاریف مبهم انجام دهید. تا زمانی که به آن نرسیده اید، چیز خاصی را ذکر نکنید.
    ۲- اگر نمی توانید در برابر تمایل به صحبت درباره یک هدف یا پروژه مقاومت کنید، ایده های خود را به گونه ای بیان کنید که نشان دهد، هنوز هدفی در آینده است. به صراحت روشن کنید که هنوز به آن نرسیده ید.
    در مورد توصیه اول یک مثال می تواند عبارت زیر باشد: «من برخی از برنامه های ورزشی را برای بهبود سلامتی خود شروع می کنم»، به جای این که دقیقاً هدفتان را مشخص کنید: «می خواهم در باشگاه فلان اسم نویسی کنم.»
    در مورد توصیه دوم ممکن است چیزی شبیه به این بگویید: «هدف من این است که ماهی یک کتاب بخوانم. اگر ماه بعد همدیگر را دیدیم و من این کار را نکرده بودم، به من یادآوری کن!»
    بیایید امتحان کنید! از امروز راجع به هدفی که در پیش دارید، باکسی صحبت نکنید؛ به همین سادگی و شاید دشواری، اما مؤثر در تحقق اهداف.»
    منبع: ایسنا. کد خبر: 1400081814382. سال 1400
    یا هیچ وقت نباید هدفمان را به کسی بگوییم؟
    یا گفتن مقصد به دیگران شرایطی دارد که آن را در پایین می بینید:
    1-فردی که به او هدفمان را می گوییم مثبت باشد و بتواند به ما انگیزه واقعی دهد (نه انگیزه کاذب)
    2-یا اینکه آن فرد تجربه رسیدن به آن هدف را داشته باشد و راه و چاه را به ما نشان دهد.
    وقتی فردی را پیدا کردید که دو خصوصیت بالا را داشت هدفتان را به او بگویید و از او راهنمایی بگیرید چون آن فرد کمک خوبی برای رساندن شما به آن هدف خواهد کرد. ولی توجه داشته باشید که طوری هدفتان را به او بگویید که احساس لذت به شما دست ندهد.
    ویرایش توسط hassan47 : 03-27-2024 در ساعت 03:53
    پس از هر موفقیت مدتی ساکت باش و فکر کن. موفقیت بعدی، نه با تکیه بر موفقیت قبلی،بلکه بر پایه آن سکوت و تأمل ساخته می شود.

    (پیتر دراکر)

  16. 14 کاربر برای این پست سودمند از hassan47 عزیز تشکر کرده اند:


  17. #5259

    arsalan.b آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Oct 2021
    محل سکونت
    mashhad
    نوشته ها
    1,559
    تشکر
    7,410
    9,994 بار در 1,564 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 465 پست
    برچسب زده شده
    در 3 تاپیک
    نقل قول نوشته اصلی توسط Mehrdad az نمایش پست ها
    سلام به دوستان عزیزم
    بعد از کلی جست و جو موزیکی رو پیدا کردم که درونش کد های بسیاری هست
    توصیه میکنم حتما ابتدای روز گوش بدید
    امیدوارم بعد از شنیدن کدی که باز میشه رو رها نکنید
    https://uupload.ir/view/code369_9r8i.mp3/
    سال نوی همه ی عزیزانم پیشاپیش مبارک باشه
    این هم عیدی من به شما
    سلام مهرداد جان. فایل گویا حذف شده است

  18. 2 کاربر برای این پست سودمند از arsalan.b عزیز تشکر کرده اند:


  19. #5260

    Hamid14 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2022
    نوشته ها
    258
    تشکر
    1,221
    1,028 بار در 249 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 11 پست
    برچسب زده شده
    در 0 تاپیک
    نقل قول نوشته اصلی توسط hassan47 نمایش پست ها
    آیا این هدف را به دیگران می گویید؟ یا صبر می کنید تا به هدف دست پیدا کنید و سپس، دربارهٔ آن حرف می زنید؟
    گفتن هدف به دیگران، مزایای متعددی دارد. مهم ترین مزیت آن در این است که «متعهد» می شوید برای رسیدن به هدف تلاش کنید. مثلاً وقتی به مدیر خود اعلام می کنید که می خواهید گزارش عملکرد فصلی خود را تا پایان هفته به او ارائه دهید، عملاً خود را متعهد کرده اید که چنین کاری را انجام دهید. یا وقتی به دوستان خود می گویید که دیگر سیگار نمی کشید، مجبور می شوید – حداقل در حضور آن ها – دیگر سیگار نکشید و همین هم، خود یک گام به جلو است.
    اما آیا همیشه و همه جا، گفتن هدف به دیگران، می تواند مثبت باشد؟
    مطالعات متعددی در این زمینه انجام شده و امروز می دانیم که گفتن هدف به دیگران، گاهی مفید است و گاهی می تواند آسیب زننده باشد.
    مثلاً پیتر گالویتزر (Peter Gollwitzer) مطالعهٔ مهم و تأثیرگذاری در این زمینه انجام داده و توضیح می دهد که گفتن هدف ها همیشه و همه جا مفید نیست (+).
    گالویتزر می گوید بعضی از هدف ها، هدفِ هویتی هستند؛ یعنی به تصویری که شما از خودتان در ذهن دارید و دیگران از شما در ذهن خود می سازند، مربوط می شوند.
    به کتاب خواندن فکر کنید. شما دوست دارید فردی کتاب خوان باشید و دیگران شمارا به عنوان یک انسان اهل مطالعه بشناسند. پس «کتاب خوانی منظم» را می توان یک «هدف هویتی» در نظر گرفت.
    حالا فرض کنید که به دوستان خود می گویید که تصمیم گرفته اید برنامهٔ منظم کتاب خوانی داشته باشید و هر هفته یک کتاب بخوانید. تا همین جا، این تصویر را در ذهن دیگران ایجاد کرده اید که شما کتاب خوان هستید و برای کتاب خوانی اهمیت قائلید. ذهن خودتان هم کم کم باور می کند که شما کتاب خوان شده اید.پس حسِ خوبِ کتاب خوان بودن و اهل مطالعه بودن به تدریج در وجودتان شکل می گیرد و دیگر «نیاز به مطالعه» را کمتر حس خواهید کرد.
    این جنس هدف های هویتی، به کلی باهدف های عملیاتی فرق دارند. مثال هدف عملیاتی این است که به دوست خود می گویید: من امروز پیاده روی می روم و می خواهم ۸۰۰۰ قدم راه بروم و وقتی برگشتم، اسکرین شات صفحهٔ موبایلم را – که تعداد قدم ها را شمرده – برایت خواهم فرستاد.
    درواقع گالویتزر پیشنهاد می کند که قبل از طرح هدف با دوستان و آشنایان، یا اعلام هدف به صورت عمومی، از خودتان بپرسید: آیا این اعلام عمومی، باعث می شود من متعهدتر شوم؟ یا حال خوب تری را که باید چند هفته یا چند ماه بعد تجربه کنم، از همین الان در من ایجاد می کند و این حالِ خوشِ زودهنگام، من را شُل و بی انگیزه خواهد کرد؟
    پس دیدیم که در دوراهیِ «پنهان کردن / اعلام کردن» هدف، یکی از سؤال ها این است که آیا هدف از جنس هویتی است یا از جنس عملیاتی.
    اما ماجرا به همین جا تمام نمی شود.
    مثلاً شاید شما هم تجربه کرده باشید که دوستان ما در این زمینه، با یکدیگر فرق دارند. وقتی اهدافمان را با بعضی از آن ها مطرح می کنیم، انرژی و انگیزه مان برای پیگیری اهداف بیشتر می شود. درحالی که برخی دیگر، انگیزه مان را می گیرند یا اساساً تأثیری روی سطح انگیزه مان ندارند.
    روش به اشتراک گذاشتن هدف هم در اینجا بی تأثیر نیست. مثلاً این که هدف خود را به یک یا دو نفر از دوستانتان بگویید و با آن ها دراین باره حرف بزنید، با این که هدف خود را به شکل عمومی در شبکه های اجتماعی اعلام کنید تفاوت دارد.
    فهرستِ این «اماواگرها» را می شود طولانی تر هم کرد. در حدی که به نظر می رسد انتخاب بین دو گزینهٔ پنهان کردن و مطرح کردن، به پختگی و تجربه نیاز دارد. خصوصاً که پاسخ مطلق و قطعی در این زمینه وجود ندارد و بسته به شرایط، ممکن است یک روش بهتر از روش دیگر باشد.
    منبع: متمم
    چیزی از هدفتان به کسی نگویید
    صحبت زیاد در مورد یک هدف، نوعی توهم ایجاد می کند. در حقیقت وقتی از هدفی که در آرزوی رسیدن به آن هستید، حرف می زنید، مغز شما احساس رسیدن به این هدف را کرده و شروع می کند به پیش بینی لذت بردن از دستیابی به هدف که این، ارزش رسیدن به هدف را کاهش می دهد و شما احساس می کنید که انگار به آن رسیده اید و ازاین رو به قدر کافی برای رسیدن به آن تلاش نمی کنید.
    به گزارش ایسنا، سواد زندگی نوشت: «حتماً تابه حال شنیده اید که می گویند اگر در مورد هدفت حرف بزنی به آن نخواهی رسید. این تنها باوری عامیانه نیست. مطالعاتی که از سال ۱۹۲۶ تا به امروز انجام شده اند این ایده را پشتیبانی می کنند. درک سیورز، محقق رفتار انسان، می گوید که صحبت کردن درباره اهدافتان، انگیزه ای که شمارا برای رسیدن به هدفتان به جلو می راند، از بین می برد. در این درس به بررسی دلایل این پدیده عجیب می پردازیم.
    اگر به اهدافتان نمی رسید، بدشانس نیستید، از آن ها حرف می زنید
    هرچند برخی از مردم این را به حساب بدبیاری می گذارند اما به طرز شگفت انگیزی، شواهدی علمی برای تأیید این ایده وجود دارد که صحبت در مورد اهداف شما، به معنای نرسیدن به آن هاست و این هیچ ربطی به شانس یا سرنوشت یا چیزی در این مایه ندارد. در حقیقت، یک موضوع منطقی وجود دارد که این دو چیز ظاهراً غیر مرتبط را به هم متصل می کند.
    درک سیورز، کارآفرین و محقق رفتار انسان است. او اشاره می کند که صحبت کردن در مورد اهدافتان، کلاً به این معنی است که به آن ها نمی رسید. او این ادعا را بر اساس مطالعات مختلف پایه گذاری کرده است. این ها، آثار کورت لوین (۱۹۲۶)، ویرا مالر (۱۹۳۳) و پیتر ام گولویتزر (۱۹۸۲ و ۲۰۰۹) هستند.
    در همین راستا چند مطالعه جدید نیز نشان می دهد کسانی که اهداف و پروژه های خود را علنی می کنند، احتمال عدم اجرای آن ها را افزایش می دهند.
    اما چرا این اتفاق می افتد؟ صحبت درباره اهدافت آنچه ربطی دارد به عدم دستیابی به آن ها؟
    پیامد صحبت در مورد اهداف خود
    به گفته درک سیورز عملکرد مغز انسان دارای اشکالاتی است. علوم اعصاب نیز به این نتیجه گیری اذعان دارد. یکی از مهم ترین نقص ها این است که مغز همیشه نمی تواند واقعیت را از داستان متمایز کند. به عنوان مثال ممکن است هنگام تماشای فیلمی غمگین گریه کنید، حتی وقتی که می دانید آن فیلم واقعی نیست. به دلیل این سوگیری، مغز اغلب «گفتن» را با «کردن / انجام دادن» اشتباه می گیرد.
    این امر عمدتاً زمانی رخ می دهد که آنچه را می گویید بسیار تأکیدی یا تکراری باشد.
    هدف، آرزویی تجسم شده است که هنوز به آن نرسیده اید. بااین وجود معتقدید که انگیزه لازم برای رسیدن به آن رادارید. بااین حال صحبت زیاد در مورد یک هدف، نوعی توهم ایجاد می کند. در حقیقت وقتی از هدفی که در آرزوی رسیدن به آن هستید، حرف می زنید، مغز شما احساس رسیدن به این هدف را کرده و شروع می کند به پیش بینی لذت بردن از دستیابی به هدف که این، ارزش رسیدن به هدف را کاهش می دهد و شما احساس می کنید که انگار به آن رسیده اید و ازاین رو به قدر کافی برای رسیدن به آن تلاش نمی کنید.
    شاید بپرسید چرا این مشکل وجود دارد؟
    مطالعات نشان داده است که به طورکلی مردم دوست دارند در مورد اهداف و مقاصد خود صحبت کنند. آن ها این کار را انجام می دهند زیرا فرصت به اشتراک گذاشتن امیدها و رؤیاهای خود با دیگران، مانند فرصتی برای زندگی با آن هاست. همان ضرب لمثل معروف که «وصف العیش نصف العیش.»
    درواقع به نظر می رسد اغلب مردم ترجیح می دهند اهداف خود را به جای واقعیت، بر رؤیا بنا کنند.
    علت این پدیده چیست؟
    چرا مغز درنهایت، توهمِ موفقیت را ایجاد می کند؟ با توجه به مطالعاتی که در بالا ذکر کردیم، به نظر می رسد این امر تنها در صورتی اتفاق می افتد که در مورد اهداف خود با دیگران صحبت کنید.
    درواقع می توانید در مورد اهداف خود فکر کنید، آن ها را بنویسید، آن ها را در ذهن خود بررسی کنید یا هر کاری که می خواهید با آن ها انجام دهید؛ به شرطی که آن ها را با دیگران به اشتراک نگذارید.
    این به این دلیل است که صحبت درباره اهدافِ خود با صدای بلند، معمولاً بازخورد ایجاد می کند. به عنوان مثال اگر طرف مقابل، هدف شمارا مثبت می داند، احتمالاً به دلیل بیان هدف خود از او تقدیر می کنید. در این صورت شما ممکن است باهدف خود به عنوان یک واقعیت معین رفتار کنید، نه به عنوان یک اقدام پیشنهادی برای آینده.
    علاوه بر این وقتی از هدف خود صحبت می کنید، طیف وسیعی از احساسات را تجربه می کنید که تمایل شمارا برای رسیدن به هدف از بین می برد.
    برای رسیدن به اهداف خود، در مورد آن ها صحبت نکنید
    گفته می شود که «به عمل کار برآید، به سخن دانی نیست» یا «اعمال بلندتر از کلمات صحبت می کنند». این امر به ویژه در مورد اهداف صادق است. درواقع اگر کمتر صحبت کنید و بیشتر کارکنید، به احتمال زیاد انگیزه بالاتری خواهید داشت. همچنین شما از به دام افتادن در سوگیری مغزتان جلوگیری می کنید.
    چه کنیم؟
    درک سیورز خاطرنشان می کند که وقتی از اهداف خود با دیگران صحبت می کنید، اگر هدف شما باعث تحسین دیگران شود، آن قدر احساس سپاسگزاری می کنید که رسیدن به هدف برای شما اولویت دوم می شود.
    او در کتاب (HOW TO LIVE چگونه زندگی کنیم) موارد زیر را توصیه می کند:
    ۱- اگر قصد دارید در مورد اهداف خود صحبت کنید، این کار را فقط با استفاده از نظرات کلی و تعاریف مبهم انجام دهید. تا زمانی که به آن نرسیده اید، چیز خاصی را ذکر نکنید.
    ۲- اگر نمی توانید در برابر تمایل به صحبت درباره یک هدف یا پروژه مقاومت کنید، ایده های خود را به گونه ای بیان کنید که نشان دهد، هنوز هدفی در آینده است. به صراحت روشن کنید که هنوز به آن نرسیده ید.
    در مورد توصیه اول یک مثال می تواند عبارت زیر باشد: «من برخی از برنامه های ورزشی را برای بهبود سلامتی خود شروع می کنم»، به جای این که دقیقاً هدفتان را مشخص کنید: «می خواهم در باشگاه فلان اسم نویسی کنم.»
    در مورد توصیه دوم ممکن است چیزی شبیه به این بگویید: «هدف من این است که ماهی یک کتاب بخوانم. اگر ماه بعد همدیگر را دیدیم و من این کار را نکرده بودم، به من یادآوری کن!»
    بیایید امتحان کنید! از امروز راجع به هدفی که در پیش دارید، باکسی صحبت نکنید؛ به همین سادگی و شاید دشواری، اما مؤثر در تحقق اهداف.»
    منبع: ایسنا. کد خبر: 1400081814382. سال 1400
    یا هیچ وقت نباید هدفمان را به کسی بگوییم؟
    یا گفتن مقصد به دیگران شرایطی دارد که آن را در پایین می بینید:
    1-فردی که به او هدفمان را می گوییم مثبت باشد و بتواند به ما انگیزه واقعی دهد (نه انگیزه کاذب)
    2-یا اینکه آن فرد تجربه رسیدن به آن هدف را داشته باشد و راه و چاه را به ما نشان دهد.
    وقتی فردی را پیدا کردید که دو خصوصیت بالا را داشت هدفتان را به او بگویید و از او راهنمایی بگیرید چون آن فرد کمک خوبی برای رساندن شما به آن هدف خواهد کرد. ولی توجه داشته باشید که طوری هدفتان را به او بگویید که احساس لذت به شما دست ندهد.
    سلام ودرود حسن جان
    مقاله عالی بود ممنونم ازت
    مطلب کاملی بود من قبلا به طور ناقص این مطالب رو خونده بودم و چون اکثرا خانواده دید منفی نسبت به موضوعات دارن در باره کارم و اهدافم نه به اونا و نه به دوستان چیزی نگفتم
    و از بس مجبور بودم این موضوعات رو پنهان کنم احساس میکنم نتونستم معامله گری رو به عنوان یک حرفه و شغل بپذیرم
    شایدم به این خاطر نیست مطمئن نیستم و به صورت حرفه ای با معامله گری برخورد نکردم تا حالا
    خوشحال میشم دراین باره راهکار و پیشنهاد هاتون رو بشنوم @Ma2ta @forexmh @Snow_Trader
    Keep Calm AND Trade Smart

  20. 7 کاربر برای این پست سودمند از Hamid14 عزیز تشکر کرده اند:


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 64 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 64 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •