سلام عرفان جان امیدوارم که مثل همیشه عالی باشی دوست خوبم
سپاسگزارم که حق مطلب را بخوبی عنوان کردید ، من صحبت خودم را با این جمله شروع میکنم "زمانی که درد درجا زدن برای ما ، بیشتر از درد تغییر شد آن وقت تغییر خواهیم کرد" ، همانطور که اشاره کردید تفکرات و عادات گذشته همان نتایج قبل را به ارمغان میاره و نباید توقعی دیگری از این چرخه داشت . همه ما خواستار تغییر و بهبود در زندگی خود هستیم و برای نیل به این هدف میبایست طرز فکر و تلقی خود را تغییر بدیم (ما همان چیزی هستیم که می اندیشیم و یا به عبارتی ما تبدیل به چیزی میشیم که در ناخودآگاه خود کاشته ایم) - طرز فکر ما احساسات را به وجود میاره و به خوبی میدانیم که با احساسات نمی توان به مبارزه برخواست و با نفی آنها صرفا سعی در پاک کردن صورت مسئله داریم (بعنوان مثال زمانی که پوزیشن باز داریم طرز تلقی و فکر ما میگه که مارکت بر خلاف جهت پوزیشن ما حرکت خواهد کرد و ما وارد ضرر خواهیم شد از این رو مکانیزم اضطراب فعال خواهد شد و نتیجتا ترس بر ما غالب میشه و بر اساس ساختار بیولوژی ارتباط ذهن مشورتی قطع میشه و ذهن شهودی ما که صرفا بر اساس احساسات عمل میکنه کنترل اوضاع را بدست میگیره ، حال تصور کنید در چنین حالتی ما مدام با خود تکرار کنیم که نترس نترس ... و قصد داشته باشیم با حس ترس مبارزه کنیم و وجود آن را نهی کنیم ، این اقدام نتیجه ای در بر نخواهد داشت و موجب از بین رفتن ترس و اضطراب نمیشه ، میبایست موضوعات در آرامش و آسودگی خیال حل بشن ) .
بدن ما هم نسبت به افکاری که ذهن می سازه شرطی شده ، افکار واکنش های شیمیایی را در بدن بوجود میاره که بدن به مرور زمان نسبت به دوز فعال سازی این مواد اعتیاد پیدا میکند ، به همین خاطره که در مدیتیشن علاوه بر مقاومت های ذهنی با مقاومت های بدنی که گاها شاید ملموس هم نباشند مواجه هستیم ، برای اینکه بتوانیم نتایج متفاوتی در زندگی بوجود بیارم ، میبایست عادات جدیدی شکل دهیم و برای اینکه عادات جدید شکل دهیم می بایست تفکرات جدید و سازنده و مثبت جایگزین تفکرات قدیمی بشن ، در واقع برنامه ریزی ذهن را از نوع باید انجام بدیم و این اتفاق توسط مدیتیشن امکان پذیره ، مقاومت های ذهنی که بسیاری از ما در مقابل عدم شروع و انجام مدیتیشن داریم گویای این موضوع است که ذهن و بدن ما نمیخواد گوش به فرمان ما باشه و میخواد مطابق قبل عمل کنه به همین دلیل در اکثر مواقع به ما میگه که مدیتیشن فقط وقت تلف کردنه و این چه کار بیهوده ایه که میخوای انجام بدی و یا وقت خودت را روی این موضوع نذار و غیره ....
در مدیتیشن باید آگاهانه متوجه بشیم که فکر داره به گذشته و آینده نا معلوم میره و از زمان حال خارج میشه و سعی ما در اینه که آن را به زمان حال برگردانیم و در زمان حال آن را متمرکز کنیم ، با این تمرین کنترل ذهن ما تبدیل به پادشاه بدن و ذهن خود میشیم ، آنوقت دیگه این فکر نیست که زمام امور را بدست داره و بخواد سرخود عمل کنه و سیستم دفاعی بدن را دگرگون کنه و با ذهن شهودی تصمیمات احساسی بگیره و ما رو مغلوب نتایج آن کند . اینجا دیگه ما تصمیم گیرنده هستیم و ما تعیین میکنیم که چه کاری باید انجام شود و با درگیر کردن ذهن مشورتی کنترل امور را بدست می گیریم . با مدیتیشن می آموزیم که احساسات گذشته هم هنوز هستند ولی دیگه قدرتی ندارند و ما هم صرفا به این دید که آنها صرفا هستند و گذران و میان و میرند در نظرشون می گیریم و زیاد مورد توجه ما نیستند ، کم کم با این نگاه احساسات گذشته به مرور محو میشن تا جای که دیگه خاطره ای هم از آنها باقی نماند .
فردی که پادشاه فکر و ذهن خود است بدون شک پادشاه آینده خود نیز خواهد بود ، زیرا برترین و زیباترین شرایط مطلوب را گزینش میکند و بعنوان یک عادت در خود پرورش میدهد و از زندگی و نتایج بذرهای که کاشته لذت خواهد برد . باید تصمیم گرفت و در مقابل مقاومت های ذهنی و بدنی ایستادگی و پافشاری کرد و با انجام مدیتیشن به میدان بزرگ انرژی هستی متصل شد و از فرآوانی ، ثروت ، سعادت و خوشبختی آن بهره جست و آنها را بسوی خود جذب کرد ، باید دریچه های قلب خود را بُگشایم و با تمام وجود سپاسگزار خداوندی باشیم که ما را در این راه برگزید و ما را لایق عشق ، فرآوانی ، ثروت و سعادت دانسته ، بنابراین همیشه کوشش خواهیم کرد تا این اتصال را بر قرار نگه داریم و در مسیر رو به رُشد حرکت کنیم
مدیتیشن محدود به یک بازه زمانی خاص نیست که آن را به انجام برسانیم و بعد منتظر ایجاد تغییرات سریع در زندگی داشته باشیم ، انجام مدیتیشن شروع یک ماجراست ، ماجرای که ما می بایست همه وقت در تلاش باشیم که با آگاهی ذهن زندگی کنیم ، این موضوع مربوط به تمام امور زندگی میشه (مثلا موقع شستشوی ظروف ، حمام کردن ، رانندگی ، غذا خوردن ، مطالعه ، ترید ، استراحت ، ورزش ، تفریح و غیره ...) و در تمام این لحظات آگاهانه انتخاب می کنیم که این فکر و احساس که الان اومده سراغم آیا منطبق با خواسته های آینده من هست یا خیر ، اگه نبود برای حذف و جایگزینی آن اقدام میکنیم زیرا تصویر ذهنی روشنی از آینده داریم . اگر ما تصویر ذهنی روشنی از آینده نداشته باشیم لاجرم ذهن وابسته به خاطرات گذشته خواهد شد ، باید جلوی این اشتباه گرفته بشه و با یک چشم انداز روشن آینده خود را متصور باشیم و یک تصویر ذهنی روشن از آن را با جزئیات در ذهن خود پرورش دهیم .