عرض ادب و احترام
کتاب شفای زندگی
فصل هشتم:ساختن خود جدیدمان
معمولا ایراداتی که از خودمان میگیریم،صفاتی هستند که فردیت ما را نشان می*دهند.صفاتی که منحصر به فرد و ویژه هستند.طبیعت هرگز خودش را تکرار نمی*کند.از زمانی که زمین خلق شده،هرگز دو دانه برفی یا دو قطره باران به وجود نیامده که درست مانند یکدیگر باشند.هر گل آفتابگردانی با گل های آفتابگردان دیگر تفاوت دارد.اثر انگشتمان با هم فرق میکند،خودمان با هم فرق میکنیم.ما متفاوت خلق شده ایم.اگر بتوانیم این را بپذیریم،دیگر رقابت و مقایسه ای در کار نخواهد بود.اگر سعی کنیم مانند یکدیگر شویم،روحمان پژمرده می*شود.ما برای ابراز خودمان به دنیا آمده ایم.
من تا زمانی که یاد نگرفته ام همینگونه ک اکنون هستم خودم را دوست بدارم،اصلا نمی*دانستم که هستم.
به چیزهای فکر کنید که شما را خوشحال میکند،کارهای انجام دهید که باعث می*شوند احساس خوبی داشته باشید،با افرادی معاشرت کنید که به شما حس خوبی میدهند،غذاهای بخورید که به بدنتان حس خوبی میدهند،با سرعتی پیش بروید که به شما حس خوبی می*دهد.
خلق کردن یک تجربه ای جدید برای خودتان،مانند کاشتن یک دانه در خاک است.ضمیر ناخودآگاه ما همان خاک است و جمله های تاکیدی همان دانه ها هستند.تمام تجربیات جدید شما در همین دانه کوچک قرار دارند.شما با جملات تاکیدی به آن آب می*دهید.میگذارید نور افکار مثبت بر آن بتابد.با از میان برداشتن افکار منفی ،باغتان را هرس میکنید و هنگامی که کوچک ترین ثمره ای را مشاهده کردید،آن را لگد نمی*کنید و بگویید (این کافی نیست)بلکه به این پیشرفت ابتدایی نگاه می*کنید و با شادمانی میگوییدوای خدا! دانه ام به ثمر رسید!کارم موثر واقع شد!)
سپس میبینید که رشد می*کند و تمایلاتتان را به نمایش می*گذارد.