روانشناسی بازار و روانشناسی فردی

[Saman.b]

شاید نیازه بعضیارو تو زندگیمون از این دید ببینیم و ببخشیم، شاید حتی خودمون رو
https://s28.picofile.com/file/8463778342/2.mp4.html

[مجتبی رضایی]

قاعده هجدهم موفقیت:قاعده تمرکز
هرچیزی که روی آن تمرکز کنید و مرتباً به آن فکر کنید در زندگی واقعی شما شکل می گیرد و گسترش پیدا می کند.

غازها و قو:
قسمتی از کتاب حکایت آن که دل سرد نشد اثر مارک فیشر:
پیرمرد به طرف استخررفت. تکه نانی از جیب بزرگ کت خود در آورد. آن را ریز ریز کرد وتا جایی که می توانست دورتر از خود روی آب ریخت.غازها جمع شدند و سر تکه های نان به جان هم افتادند، اما قو اعتنایی نکرد، گویی غذا را ندیده است و انگار غذا خوردن با دیگر پرندگان را کسر شان خود می دانست. پیرمرد گفت:«زندگی مردم عادی مانند زندگی این غازهاست.حواس آدم های عادی را هر روز دوستان ، فامیل و حتی خودشان پرت می کنند وتا حواسشان پرت می شود، فراموشی به سراغشان می آید.یادشان می رود که هدفی دارند. امروز این را می خواهند و فردا چیز دیگر را. دنبال کارهای ریز و بازی های خرد که سر راهشان ریخته می روند، اما آدم های فوق العاده که انسان های آگاهی هستند، به آن قو می مانند که می شود گفت نماد فرزانگی است. آن ها تمرکز دارند. قرص و محکم در مرکز هستی خود مستقرند و چیزی نمی تواند حواسشان را پرت کند. اراده ی آدم های عادی ، ضعیف است. چون چیزی نیستند جز رشته ای از خودهای کوچک متفاوت، و اغلب در تضاد با هم.»

خوشبختانه تمرکز نوعی عادت است که با تمرین کردن می توانید آن را یاد بگیرید.

فیل و پشه:
شاگردی با معلم خود در جنگلی قدم می زدند.شاگرد از معلمش پرسید:«چرا ذهن اکثر مردم بی قرار است و فقط آدم های انگشت شماری از آرامش ذهنی برخوردارند؟ برای این که ذهنمان را آرام سازیم، باید چه کارکنیم؟»
معلم به شاگرد نگاه کرد، لبخندی زد و گفت:«بگذار داستانی برایت بگویم.»
فیلی ایستاده بود و برگ های درختی را می کند، پشه ی کوچکی رسید و در گوشش وزوز کرد. فیل با گوش های بزرگش آن را می راند و پشه دوباره برمی گشت و فیل دوباره آن را می راند. این کار تکرار می شد تا این که آخر فیل از پشه پرسید:«چرا این قدر بی قرار و پر سروصدایی؟ چرا نمی توانی یک لحظه یک جا بایستی؟»
پشه جواب داد:«من به هر چیزی که ببینم، بشنوم یا بو کنم ، جذب می شوم. پنج حس من پیوسته مرا به هر جهت می کشانند و من نمی توانم در برابرشان مقاومت کنم. اما تو چطور می توانی این طور آرام و بی حرکت بمانی؟»
فیل دست از خوردن برداشت و گفت:«حواس من بر تمرکزم مسلط نیستند. هر کاری که می کنم در آن غرق می شوم.الان که دارم غذا می خورم، کاملاً در خوردنم غرق شده ام. به این ترتیب از غذایم نهایت لذت را می برم و آن را بهتر می جوم.من بر حواسم حکومت می کنم.»
شاگرد بی صبرانه حرف معلم را قطع کرد:«حالا می فهمم! اگر حواسم، کنترل ذهن و توجهم را در دست داشته باشد، آن گاه ذهنم آشفته و بی قرار خواهد بود، اما اگر من آن ها در کنترل داشته باشم، آن گاه ذهنم آرام خواهد شد.»
معلم جواب داد:«درست است. ذهن بی قرار است و همان جایی می رود که حواس تو می رود. حواس و توجهت را کنترل کن، در این صورت ذهنت را کنترل کرده ای.»

موفق باشید. آخر هفته ی خوبی داشته باشید.

[AKAM]

Screen Shot 2023-05-25 at 11.12 PM.png

Screen Shot 2023-05-26 at 12.37 AM.png
@amino@

[hassan47]

شاید نیازه بعضیارو تو زندگیمون از این دید ببینیم و ببخشیم، شاید حتی خودمون رو
https://s28.picofile.com/file/8463778342/2.mp4.html

سلام شب خوش
مراتب صلح و آشتی یا همان مراتب صالحین

1. صلح با خدا
2. صلح با هستی
3. صلح با خود
4. صلح با دیگران ( تا حالا 124000 پیغمبر برای این مرحله آمده اند )

[Mr. & Mrs. hatami]

عرض ادب و احترام
موفق ترین زنان و مردان تاریخ بشرنیز قبل از اینکه مسیر موفقیت خود را شروع کنند،باید نقاط ضعف شخصیت خودشان را برطرف میکردند.از جمله مهمترین نقاط ضعفی که ممکن است بین شما و موفقیت فاصله انداخته باشد عبارتند از:تعصب ،طمع،حسادت،بدگمانی،انتقام ،حرص،غرور،خودپسندی،عادت درو کردن زمین هایی که چیزی در ان کاشته نشده است.

[Mr. & Mrs. hatami]

عرض ادب و احترام
در هر یک از ذرات ماده،سیال نامریی یا نیروی وجود دارد،که موجب میشود اتم ها با سرعت بسیار بالایی به دور یک دیگر بچرخند.این سیال نوعی انرژی است که تا ب حال انالیز نشده است.برخی از دانشمندان اعتقاد دارند که این سیال با نیروی الکتریکی،ماهیت یکسانی دارد.برخی دیگر ان را ارتعاش می نامند.برخی دیگر از محققان هم باور دارند که سرعت حرکت این نیرو،شکل فیزیکی مواد را تعیین میکند.
اگر میزان فرنکانس این ارتعاشات از حد خاصی عبور کند،انها خودشان را به شکل گرما بروز میدهند. گرما در فرکانس های بالاتر از 1،500،000ارتعاش در ثانیه اغاز میشود.
اگر میزان فرکانس این ارتعاشات از این حد نیز بالاتر برود،به شکل نور خودشان را نشان میدهند.فرکانس 3،000،000 ارتعاش در ثانیه ،نور بنفشش را میسازد.فرکانس های بالاتر از این میزان،امواج ماورای بنفش که با چشم مسلح قابل مشاهده هستند و سایر امواج نامریی را می سازند.اگر این مقیاس را به میزان زیادی افزایش دهیم،ارتعاشی را خلق میکنیم که انسان با استفاده از ان فکر میکنند.

[Dr.ali]

سلام دوستان وقت شما بخیر چالشی برای بنده بوجود اومده به این صورت که چندین هفته هست که در هر هفته معاملاتی یک روز و آن روز در روزهای هفته متغیر هست با اینکه تمام تلاشم می کنم روز معاملاتی خوبی ندارم.از همه عزیزانی که صاحب نظر هستند خواهش می کنم که لطف کنند و نظرشون اعلام فرمایند باتشکر

کاملا طبیعی هست همه ما و هر انسانی چ تو ترید چ تو زندگی دنبال این هستیم که برایند مثبت رو به جلو داشته باشیم چون ما انسان ها احساسات داریم ربات نیستیم که صفر و یک باشیم

[mahdyra]

سلام وقتتون یخیر
بچه ها من چند وقتی هست که یه سوالی راجبع شکرگزاری و قدر دانی فکرمو مشغول کرده
برای مثال من یه ماشین ایرانی دارم ولی دلم یه ماشین خارجیه خیلی خوب میخواد
یا یه بدن معمولی دارم ولی دلم یه بدن ورزشکار خوش هیکل میخواد
وقتی در حال حاظر من چیزیو که دلم میخواد ندارم چرا باید بیام این موقعیتی که واقعا از ته دل دوسش ندارمو الکی شکر گزاری کنم و خودمو هرجوری شده قانع کنم به دوسداشتنش و اینجوری از نظر ذهنم اگه بیام همین موقعیتو دوست داشته باشم و به چیزایی که ندارم توجه نکنم دیگه خب میلی به اون ندارم و کاری برای تغییر کردن این موقعیتم انجام نمیدم
و اگه هم بیام به چیزایی که ندارم نگاه کنم که در اون صورت هم میدونم شکر گزاریم از ته دل نیست .
و میدونم که این نوع طرز فکرم یه مانع ذهنییه.
ممنون میشم اگه کسی تجربه ای داشته راهنماییم کنه.

[mahdyra]

وقت بخیر
درکجا گفنه شده چیزی رو که ندارید بخاطرش شکرگزاری کنید؟

سلام مجدد
منظورم شکرگزاری این موقعیتم در حال حاضر هستش برای مثال من الان ماشین ایرانی دارم ولی میل و دوست داشتن من ماشین خارجی هستش
چرا باید بیام از داشتن این ماشین ایرانی که واقعا دوسش ندارم شکرگزای کنم و بهش قانع باشم

[mahdyra]

من یه رفیق داشتم یه روز باهم بیرون بودیم ...کنار یه لندکروز ترمز زدیم گفت خدایا چی میشد اینو بهم میدادی ..درحالی که ماشین خودش ماکسیما بود
یا مثلا یکی دیگه از رفیقام چندسال پیش اوایلی که وارد بازار بشه (بازار کسب و کار نه فارکس) ماشین 206 داشت و خداروشکر الان 5 تا ماشین داره از kmc گرفته تا بنز اس 500 و آزرا و...


من یه لحظه تو فکر فرو رفتم که مثلا یه شخصی ماشین ایرانی داره دلش ماشین خارجی میخواد...ماشین خارجی هم بخره بهتر از اون رو میخواد

این ویژگی انسانه که هیچوقت به اون چیزی که داره قانع نیست ...این ویژگی هم خوبه و هم بد

بد از این بعد که شخص احساس بدی داشته باشه و دایم ناله و آیه یاس و ناامیدی بخونه
خوب از این بعد که باعث میشه شخص به دنبال راهی برای پیشرفت باشه ... خدارحمت کنه یه ریش سفیدی همیشه میگفت بهمون : پسرم حساب پس و پیش رو نکن ( یعنی لحظه حال رو غنیمت بشمار) ...مسیرت که درست باشه و در جای درستی باشی رشد میکنی

مثل یک نهال در نظر بگیرید این نهال در کنار یک رودخونه باشه چطور رشد میکنه ... اگر در بیابان باشه چطور رشد میکنه ! شاید اصلا رشد نکنه


حال زندگی شخص و لحظه حال و همین الان شخص: آیا واقعا خیلی از افراد در مسیر درست هستند یا فقط با دادن وعده و وعید پوچ و توخالی به خودشون و احساس سرخوشی پوچ مسیر خودشون رو متصل به توهم میکنند؟

جناب امینو در یکی از فایلهای روانشناسی یوتیوب صحبت قشنگی رو داشتند مرتبط با احساسات: بیان کلی صحبتشون این بود ..زمانی که شخص واقعا کاری رو که داره انجام میده رو دوست داشته باشه تنها کاری که نیاز هست بکنه خرج کردن پول هست چون داشتن احساس خوب از انجام یک کار مزیت های فراوانی داره و همیشه شخص رو سرزنده نگه میداره (مثال باغبون و باغ گلش)

حال از خودمون بپرسیم : آیا واقعا معامله گری رو دوست داریم ؟ چند درصد روزانه شاکر این هستیم که سیستم معاملاتی خوبی رو داریم که بهمون مستمر سود میده؟
سوال بعدی در مورد صحبت خودتون : آیا تابحال خداروشکر کردید که حتی همین ماشین ایرانی رو دارید ؟ خیلیا آرزوشون داشتن یک وسیله نقلیه حتی در حد یک موتور هست
سوال بعدی ای که باید از خودتون بپرسید : آیا میزان درآمد من و همچنین مسیری که توش هستم(واقع بینانه) مسیری هست که بشه از اون طریق به خواسته هایی که مدنظرم هست برسم؟ با ذکر دلیل و همچنین منگنه کردن نام افرادی که واقعا از این مسیر به اون موارد رسیدن

سخت ترین کاری که یک انسان میتونه بکنه .رک و واضح صحبت کردن با خودشه ... من چند ماه پیش هنگامی که میخواستم دیدگاهمو از خطی به فراکتالی تغییر بدم فوق العاده سخت بود برام ..سخت از لحاظ تکنیکال نه بلکه از لحاظ رک صحبت کردن با خودم که چقدر مارکت ساده بود و چقدر سخت تصورش میکردیم

هنگامی که ما از بودن در یک مکانی دست میکشیم و یک مقدار از اونجا دور میشیم تازه متوجه میشیم که چقدر اشتباه میکردیم و چقدر باید سریعتر این کار رو میکردیم

شاید در این پست مواردی اضافی و احتمالی نسبت به بقیه سوالات در ذهن شما مطرح شده باشه ... اگر مواردی در این پست برای شما ناکارآمد و مرتبط با سوالات احتمالی شما نیست به سادگی از کنارشون بگذرید
موفق باشید

مرسی از توضیحات خوبتون
بله دقیقا من نسبت به پارسالم پیشرفت خیلی خیلی خوبی داشتم ولی چشم داشتم همیشه رو اینده و چیزای بهتر وبهترین بوده
به همین دلیل فکر میکنم نتونستم از لحظه ی حال استفاده کنم و شکر گزار باشم
و به نظرم تمام زندگی تو همین لحظه ی حال خلاصه میشه
سپاس فراوان از راهنماییتون.