صفحه 393 از 543 نخستنخست ... 293343383391392393394395403443493 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 3,921 به 3,930 از 5427

موضوع: روانشناسی بازار و روانشناسی فردی

  1. #3921

    davood60 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Oct 2020
    محل سکونت
    آذربایجان غربی
    نوشته ها
    414
    تشکر
    1,956
    3,545 بار در 431 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 21 پست
    برچسب زده شده
    در 3 تاپیک
    نقل قول نوشته اصلی توسط Ariyan نمایش پست ها
    درود به دوستان عزیز
    این رو در نظر داشته باشیم نه تنها بازار که نوع و سبک زندگی ما منعکس کننده نوع نگرش ماست .
    هامون مدتی هست که پست میذاره در انتهای پست میگه در تعادل باشید . این تعادل رو من توی اسفند ماه بهش رسیدم
    هر چیزی که تعادل رو توی زندگی ما از بین ببره چه جبر باشه و چه خواست ما باشه باعث میشه قسمت های دیگه زندگی ما دچار تنش و عدم تعادل باشه در نتیجه زندگی مارو به چالش میکشه چه جسمی چه روحی .
    من برای ۲ سال روزی ۱۲ تا ۱۵ ساعت کار میکردم درس میخوندم و تمرین میکردم خانواده و دوستان و تفریح و استراحت و ورزش و ... رو مدت زیادی فراموش کرده بودم و سعی میکردم تنها روی هدفم تمرکز کنم .
    تا اینکه توی اسفند این ظرف لبریز شد و دچار خستگی استرس و ضعف جسمی شدید شدم .
    روانشناس رفتم و ورزش رو شروع کردم و خیلی کم کار و تمرین کردم .
    تو یکی از جلسات روانشناسی دکتر بهم گفت این ۲ ۳ سالی که بکوب کار میکردی و درس میخوندی و همه چیز رو کنار گذاشته بودی آیا ۴۰ سالت بشه کسی ازت بپرسه میتونی خاطره ای از تفریح کردن و لذت هایی که از ۲۹ تا ۳۲ سالگی که عمر کردی براش تعریف کنی !؟
    زندگی ما چند وجه داره +کار +استراحت و سلامت +خانواده و تفریح
    هرکدوم رو به ۸ ساعت تقسیم میکنیم تا تعادل روزمون حفظ بشه ، تو چقدر به بقیه این وجه ها ارزش گذاشتی ؟ آیا این ۳ سال عمرت جزو زندگیت نیست ؟ آیا نباید زندگی هم میکردی ؟ اصلا برای خودت و دیگران ارزش قایل بودی ؟
    خیلی به این موضوع فکر کردم و فهمیدم واقعا همینطوره ( تعادل واقعا مهمترین موضوع در زندگی ما آدمهاست که عموما نمیتونیم این تعادل رو برقرار کنیم شاید به این دلیل هست که اصلا بهش فکر نمیکنیم )
    میخواستم همه دوستان رو به تعادل و فکر کردن در موردش دعوت کنم این عدم تعادل در اعتماد و ... به دیگران ، کتاب ، زندگی و ... باعث بهم ریختگی ما میشه
    امینوی عزیز یک استاده ، فارغ از هر چیزی من آرامش ، صبر و بردباری و تلاش رو ازش یاد گرفتم علمی که بهمون منتقل کرده که جای خود داره .
    عدم موفقیت در بازار در زندگی در ارتباط با دیگران همش به خودمون ربط داره اینکه تعادل رو در جایی فراموش کردیم یا زیاد بها دادیم یا خیلی رها کردیم . ما باید خودمون رو درست کنیم نوع فکر ، باورها و .... .
    اینکه اگه تصادف بکنیم با ماشینی که داریم رانندگی میکنیم آیا به ما ربط داره یا افسری که گوهینامه رو داده ؟
    مسيولیت پذیر باشیم و تعادل رو در زندگی حفظ کنیم هم زندگیمون زیبا میشه هم آرامش فوق العاده ای در زندگیمون جاری میشه .
    در تعادل باشید و از همه وجه های زندگی لذت ببرید .
    عالی بود و پرفکت
    حیف بود فقط به زدن دکمه تشکر بسنده کنم
    ممنون از پست بسیار عالی وآموزنده شما

  2. 12 کاربر برای این پست سودمند از davood60 عزیز تشکر کرده اند:


  3. #3922

    hamoon آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2019
    محل سکونت
    Canada
    نوشته ها
    1,762
    تشکر
    25,433
    52,904 بار در 1,830 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 568 پست
    برچسب زده شده
    در 12 تاپیک
    درود مهدی گرامی

    ممنون از توجهی که به پست من داشتین در حد دانش و درکم توضیح میدم در این مورد:

    عادت های مرحله پس از استقلال ، با عادت " برنده برنده بیاندیشید " شروع میشه، این عادت یک چارچوب قلبی ذهنیه که پایه و اساسش " احترام متقابله " در این چارچوب ذهنی ما تمرین می کنیم بر اساس سود و مزایای دوطرفه فکر کنیم و تصمیم بگیریم، اینجا تمرین می کنیم که از " من " و " منیت " جدا بشیم. تو این عادت یاد میگیریم که بر حسب فراوانی، ثروت و ذخایر بی پایان فکر کنیم، نه کمبود و تنگنا و رقابت! اینطور فکر نکنیم که زندگی مسابقه جدا کردن تکه های یک کیکه که اگر دیر بجنبی ممکنه بهت کیک نرسه!
    تو این عادت تمرین می کنیم در محیط کار و خانه، مزایا و منافع طرف مقابل رو در همه تصمیم گیری ها در نظر بگیریم. و کم کم بصورت ناخود آگاه در انتهای این عادات در واژه آرایی هامون بجای کلمه " من " از کلمه " ما " استفاده می کنیم. ( در مورد اینکه این اتفاق چطور میفته، استفان کاوی در ابتدای کتاب توضیح میده که چطور باید منش رو تربیت کنیم ).
    بطور کل برنده برنده اندیشیدن، اختلافات رو حل و فصل می کنه و افراد رو در جهت منافع و پیدا کردن راه حل های دوجانبه کمک می کنه. در این دیدگاه شما به دنبال دشمن نمی گردی بلکه با پیدا کردن نقاط مشترک با اطرافیانت باعث تقویت دوستانت میشی و ناگهان میبینی که دشمنی دیگه وجود نداره که بهش فکر کنی.
    برنده برنده اندیشیدن یعنی سهیم شدن اطلاعات، قدرت و منابع با دیگران.

    عادت بعدی که جذاب ترین عادت بین این عادات برای منه : " نخست بخواهید بفهمید، آنگاه جویای تفاهم باشید "
    تو این عادت تمرین می کنیم وقتی با دیگران صحبت می کنیم با نیت " درک کردن " بهشون گوش بدیم نه با نیت " پاسخ دادن " اینطوری پایه و اساس یک ارتباط مستحکم و حقیقی رو بنا میذاریم. ( در این مورد باید در مورد مفهوم شارژ کردن حساب بانک عاطفی کاوی مطالعه کنیم که بدونیم چقدر اهمیت داره ) وقتی طرف مقابل شما حس کنه که شما قبل از هر چیزی مایلید اون رو درک کنید، خودش رو فردی ارزشمند و معتبر احساس می کنه و در نتیجه از موضع دفاعی خارج میشه و درونی ترین افکار و احساساتش رو برای شما خارج می کنه. اینجاست که شرایطی فراهم میشه دو طرف بتونن موانع و خلل هایی که مانع از درک متقابل هست رو شناسایی کنن.
    جویای تفاهم بودن، محتاج مهربانی و شهامت است و اثربخشی؛ زاییده توازن بین این دو.

    عادت بعدی خلق نیروی جمعی هست که البته بسیار سخته و کار هر کسی نیست.
    نیروی جمعی در واقع محصول راه سوم است، یعنی نه فقط راه من و نه فقط راه تو! راه سوم در واقع از راه حل هر یک از ما بهتره، نیروی جمعی ثمره و میوه احترام دوجانبه است، محصول درک و تجلیل از تفاوت های همدیگه در مقام حل مسائل و بهره گیری از فرصت هاست. در این عادت شما از اشتراکاتتون با دیگران ذوق زده نمی شید!! بلکه بر عکس به دنبال پیدا کردن اختلافات و تعارضات با دیگران هستید! اما نه به منظور جنگ و موضع گیری، بلکه به منظور پیدا کردن راه سوم! ( با تسلط روی عادت های قبل ).
    گروه ها و خانواده هایی که روح مشارکت و تعاون رو در روابطشون حاکم می کنن، قابلیت های فردی شون رو شکوفا می کنن تا جایی که برآیند نیروی جمعی شون از تک تک نیرو هاشون بیشتر میشه! اونها از خصومت و پایمال کردن حق همدیگه دوری می کنن ، به مصالحه و سازش تن در نمیدن، حتی به همکاری هم بسنده نمی کنن!! بلکه راه حل " همکاری خلاقانه " رو انتخاب می کنن ...

    شرمنده اگر طولانی شد توضیحات.
    هفت عادت مردمان موثر، اثرگذارترین کتابیه که در کل عمرم مطالعه کردم و تا الان به ده ها نفر هدیه دادمش و از سال 85 تا الان ده ها بار اون رو مطالعه کردم و هر بار از خوندنش بیشتر هیجان زده میشم ...

    در نهایت وقتی مفهوم حقیقی این کتاب و آموزه های بی پایان اون رو درک می کنید احساس می کنید کم کم در مسیر تعادل قرار دارید.

    ارادت فراوان

    نقل قول نوشته اصلی توسط mahdi.k نمایش پست ها
    هامون عزیز ممنون از پست قشنگتون . ممکنه خواهش کنم قوانین حرکت از استقلال به سمت اتکای متقابل رو بیشتر باز کنید. مثلا برد برد فکر کردن یعنی چی؟
    و اینکه مثلا به جایی برسیم که بگیم ما شکست خوردیم واقعا در درونش برتری داره نسبت به اینکه بگی من شکست خوردم و مسولیت پذیری رو نشون بدی؟
    ویرایش توسط hamoon : 05-24-2023 در ساعت 16:19
    این جهان کوه است و فعلِ ما ندا ... سوی ما آید نداها را صدا

  4. 17 کاربر برای این پست سودمند از hamoon عزیز تشکر کرده اند:


  5. #3923


    تاریخ عضویت
    Apr 2022
    محل سکونت
    mashhad
    نوشته ها
    537
    تشکر
    3,316
    3,441 بار در 523 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 2 پست
    برچسب زده شده
    در 1 تاپیک
    نقل قول نوشته اصلی توسط hamoon نمایش پست ها
    درود مهدی گرامی

    ممنون از توجهی که به پست من داشتین در حد دانش و درکم توضیح میدم در این مورد:

    عادت های مرحله پس از استقلال ، با عادت " برنده برنده بیاندیشید " شروع میشه، این عادت یک چارچوب قلبی ذهنیه که پایه و اساسش " احترام متقابله " در این چارچوب ذهنی ما تمرین می کنیم بر اساس سود و مزایای دوطرفه فکر کنیم و تصمیم بگیریم، اینجا تمرین می کنیم که از " من " و " منیت " جدا بشیم. تو این عادت یاد میگیریم که بر حسب فراوانی، ثروت و ذخایر بی پایان فکر کنیم، نه کمبود و تنگنا و رقابت! اینطور فکر نکنیم که زندگی مسابقه جدا کردن تکه های یک کیکه که اگر دیر بجنبی ممکنه بهت کیک نرسه!
    تو این عادت تمرین می کنیم در محیط کار و خانه، مزایا و منافع طرف مقابل رو در همه تصمیم گیری ها در نظر بگیریم. و کم کم بصورت ناخود آگاه در انتهای این عادات در واژه آرایی هامون بجای کلمه " من " از کلمه " ما " استفاده می کنیم. ( در مورد اینکه این اتفاق چطور میفته، استفان کاوی در ابتدای کتاب توضیح میده که چطور باید منش رو تربیت کنیم ).
    بطور کل برنده برنده اندیشیدن، اختلافات رو حل و فصل می کنه و افراد رو در جهت منافع و پیدا کردن راه حل های دوجانبه کمک می کنه. در این دیدگاه شما به دنبال دشمن نمی گردی بلکه با پیدا کردن نقاط مشترک با اطرافیانت باعث تقویت دوستانت میشی و ناگهان میبینی که دشمنی دیگه وجود نداره که بهش فکر کنی.
    برنده برنده اندیشیدن یعنی سهیم شدن اطلاعات، قدرت و منابع با دیگران.

    عادت بعدی که جذاب ترین عادت بین این عادات برای منه : " نخست بخواهید بفهمید، آنگاه جویای تفاهم باشید "
    تو این عادت تمرین می کنیم وقتی با دیگران صحبت می کنیم با نیت " درک کردن " بهشون گوش بدیم نه با نیت " پاسخ دادن " اینطوری پایه و اساس یک ارتباط مستحکم و حقیقی رو بنا میذاریم. ( در این مورد باید در مورد مفهوم شارژ کردن حساب بانک عاطفی کاوی مطالعه کنیم که بدونیم چقدر اهمیت داره ) وقتی طرف مقابل شما حس کنه که شما قبل از هر چیزی مایلید اون رو درک کنید، خودش رو فردی ارزشمند و معتبر احساس می کنه و در نتیجه از موضع دفاعی خارج میشه و درونی ترین افکار و احساساتش رو برای شما خارج می کنه. اینجاست که شرایطی فراهم میشه دو طرف بتونن موانع و خلل هایی که مانع از درک متقابل هست رو شناسایی کنن.
    جویای تفاهم بودن، محتاج مهربانی و شهامت است و اثربخشی؛ زاییده توازن بین این دو.

    عادت بعدی خلق نیروی جمعی هست که البته بسیار سخته و کار هر کسی نیست.
    نیروی جمعی در واقع محصول راه سوم است، یعنی نه فقط راه من و نه فقط راه تو! راه سوم در واقع از راه حل هر یک از ما بهتره، نیروی جمعی ثمره و میوه احترام دوجانبه است، محصول درک و تجلیل از تفاوت های همدیگه در مقام حل مسائل و بهره گیری از فرصت هاست. در این عادت شما از اشتراکاتتون با دیگران ذوق زده نمی شید!! بلکه بر عکس به دنبال پیدا کردن اختلافات و تعارضات با دیگران هستید! اما نه به منظور جنگ و موضع گیری، بلکه به منظور پیدا کردن راه سوم! ( با تسلط روی عادت های قبل ).
    گروه ها و خانواده هایی که روح مشارکت و تعاون رو در روابطشون حاکم می کنن، قابلیت های فردی شون رو شکوفا می کنن تا جایی که برآیند نیروی جمعی شون از تک تک نیرو هاشون بیشتر میشه! اونها از خصومت و پایمال کردن حق همدیگه دوری می کنن ، به مصالحه و سازش تن در نمیدن، حتی به همکاری هم بسنده نمی کنن!! بلکه راه حل " همکاری خلاقانه " رو انتخاب می کنن ...

    شرمنده اگر طولانی شد توضیحات.
    هفت عادت مردمان موثر، اثرگذارترین کتابیه که در کل عمرم مطالعه کردم و تا الان به ده ها نفر هدیه دادمش و از سال 85 تا الان ده ها بار اون رو مطالعه کردم و هر بار از خوندنش بیشتر هیجان زده میشم ...

    در نهایت وقتی مفهوم حقیقی این کتاب و آموزه های بی پایان اون رو درک می کنید احساس می کنید کم کم در مسیر تعادل قرار دارید.

    ارادت فراوان
    بینهایت ممنون بخاطر وقت باارزش تون که صرف کردید.من این کتاب رو سال 97 تهیه کردم و دوبار خوندم و میزارم تو برنامه مطالعم دراینده.
    ای برادر تو همان اندیشه ای / گر گل است اندیشه تو گلشنی

  6. 7 کاربر برای این پست سودمند از mahdi.k عزیز تشکر کرده اند:


  7. #3924

    Dr.ali آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2022
    محل سکونت
    Tabriz
    نوشته ها
    226
    تشکر
    151
    590 بار در 212 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 15 پست
    برچسب زده شده
    در 0 تاپیک
    نقل قول نوشته اصلی توسط Ariyan نمایش پست ها
    درود به دوستان عزیز
    این رو در نظر داشته باشیم نه تنها بازار که نوع و سبک زندگی ما منعکس کننده نوع نگرش ماست .
    هامون مدتی هست که پست میذاره در انتهای پست میگه در تعادل باشید . این تعادل رو من توی اسفند ماه بهش رسیدم
    هر چیزی که تعادل رو توی زندگی ما از بین ببره چه جبر باشه و چه خواست ما باشه باعث میشه قسمت های دیگه زندگی ما دچار تنش و عدم تعادل باشه در نتیجه زندگی مارو به چالش میکشه چه جسمی چه روحی .
    من برای ۲ سال روزی ۱۲ تا ۱۵ ساعت کار میکردم درس میخوندم و تمرین میکردم خانواده و دوستان و تفریح و استراحت و ورزش و ... رو مدت زیادی فراموش کرده بودم و سعی میکردم تنها روی هدفم تمرکز کنم .
    تا اینکه توی اسفند این ظرف لبریز شد و دچار خستگی استرس و ضعف جسمی شدید شدم .
    روانشناس رفتم و ورزش رو شروع کردم و خیلی کم کار و تمرین کردم .
    تو یکی از جلسات روانشناسی دکتر بهم گفت این ۲ ۳ سالی که بکوب کار میکردی و درس میخوندی و همه چیز رو کنار گذاشته بودی آیا ۴۰ سالت بشه کسی ازت بپرسه میتونی خاطره ای از تفریح کردن و لذت هایی که از ۲۹ تا ۳۲ سالگی که عمر کردی براش تعریف کنی !؟
    زندگی ما چند وجه داره +کار +استراحت و سلامت +خانواده و تفریح
    هرکدوم رو به ۸ ساعت تقسیم میکنیم تا تعادل روزمون حفظ بشه ، تو چقدر به بقیه این وجه ها ارزش گذاشتی ؟ آیا این ۳ سال عمرت جزو زندگیت نیست ؟ آیا نباید زندگی هم میکردی ؟ اصلا برای خودت و دیگران ارزش قایل بودی ؟
    خیلی به این موضوع فکر کردم و فهمیدم واقعا همینطوره ( تعادل واقعا مهمترین موضوع در زندگی ما آدمهاست که عموما نمیتونیم این تعادل رو برقرار کنیم شاید به این دلیل هست که اصلا بهش فکر نمیکنیم )
    میخواستم همه دوستان رو به تعادل و فکر کردن در موردش دعوت کنم این عدم تعادل در اعتماد و ... به دیگران ، کتاب ، زندگی و ... باعث بهم ریختگی ما میشه
    امینوی عزیز یک استاده ، فارغ از هر چیزی من آرامش ، صبر و بردباری و تلاش رو ازش یاد گرفتم علمی که بهمون منتقل کرده که جای خود داره .
    عدم موفقیت در بازار در زندگی در ارتباط با دیگران همش به خودمون ربط داره اینکه تعادل رو در جایی فراموش کردیم یا زیاد بها دادیم یا خیلی رها کردیم . ما باید خودمون رو درست کنیم نوع فکر ، باورها و .... .
    اینکه اگه تصادف بکنیم با ماشینی که داریم رانندگی میکنیم آیا به ما ربط داره یا افسری که گواهینامه رو داده ؟
    مسيولیت پذیر باشیم و تعادل رو در زندگی حفظ کنیم هم زندگیمون زیبا میشه هم آرامش فوق العاده ای در زندگیمون جاری میشه .
    در تعادل باشید و از همه وجه های زندگی لذت ببرید .
    فوق العاده بود مرسی از مطرح کردن این موضوع
    وقتی متنت رو میخوندم کاملا زندگی خودم اومد جلو چشمم و دقیقا چیزی که میگی رو درک کردم و چقدر درست گفتی که باید در حفظ این تعادل تلاش کنیم

  8. 9 کاربر برای این پست سودمند از Dr.ali عزیز تشکر کرده اند:


  9. #3925

    Meh-D آواتار ها
    تاریخ عضویت
    May 2021
    نوشته ها
    272
    تشکر
    2,846
    1,668 بار در 271 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 1 پست
    برچسب زده شده
    در 0 تاپیک
    سلام دوستان عزیزم ،خیلی مطالب خوبی اینجا میذارید سعی میکنم این تاپیک رو بیشتر دنبال کنم و یاد بگیرم
    یه مطلب و درکی که بهش رسیدم هم میخوام باهاتون اشتراک بذارم خوشحال میشم که نظری اگر دارید بگید که اگاهیمون بالاتر بره
    روانشناسی فردی، روانشناسی مارکت
    ایا این دوتا از هم جدا هستن یا در حقیقت یکی ان؟کسایی که در مارکت کار کنن و اگاهیشون بالا بره قطعا متوجه میشن که روانشناسی فردی برای موفقیت خیلی خیلی مهمه، تا زمانی که روانشاسی فردی تا حدی اوکی نشه درکی که من دارم اینه که به هیچ عنوان نمیشه از مارکت سود مستمر گرفت
    کسی اگر بخواد روانشناسی فردی خودش رو قوی کنه باید ببینه چه احساساتی در زمان ترید کردن سراغش میاد، چجوری تو مارکت فکر میکنه و عمل میکنه و چرا اینکارارو انجام میده، باید به اینا اگاه بشه و بفهمه که چجوری داره فکر و عمل میکنه تا بتونه تغییرش بده، حالا در این پروسه اتفاق دیگه ای هم داره میفته وقتی ما رو افکار و احساسات و اعمال خودمون تو مارکت اگاه بشیم همزمان داریم رو افکار و احساسات و اعمال بقیه تریدرا هم اگاه میشیم چون همه مثل ما هستن و یه سیستم عصبی دارن و در نتیجه روی حرکات مارکت که بر اساس احساسات و طرز تفکر تریدرا هست هم اگاه میشیم، مثل اینه که بخوایم یه چیزی که قبلا داخلش سردرگم بودیم رو الان بیایم از بیرون نگاه کنیم و درکش کنیم بعد با یک سری تکنیک ها اون رو تحلیل کنیم، پس همه اینها باهم داره اتفاق میفته و رشد انجام میشه، با این دید ما یک مقاله روانشناسی بخونیم تکنیکالمون هم داره قوی میشه:d و برعکس رو روانشناسی مارکت کار کنیم روانشناسی فردیمون هم قوی میشه، حالا این تو مارکت هست، در همه جاهای دیگه هم میتونه همین اتفاق بیفته، رشد در همه جهات، رشد اگاهی که میتونه مارو در همه زمینه ها موفق تر کنه
    Have everything you want

  10. 11 کاربر برای این پست سودمند از Meh-D عزیز تشکر کرده اند:


  11. #3926

    shahab0905 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2022
    محل سکونت
    خلیج فارس
    نوشته ها
    1,776
    تشکر
    17,208
    6,461 بار در 1,725 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 916 پست
    برچسب زده شده
    در 2 تاپیک
    سلام به دوستان عزیز و پر تلاشم.
    پیامهاتون یه گنجه،واقعا از همه شما ممنونم که این تاپیک فوق العاده رو روشن نگه میدارید.
    میخواستم تو موقعیتی که هستم یه موضوع خیلی جالب ، شاید برای شما هم اتفاق افتاده باشه رو تعریف کنم:
    من در حال حاضر دارم در موقعیت دور سوم نقشه راه(دور دوم تمرین)آموزش میبینم و در حال یادگیری اصول اولیه مارکت و دید کلی که اصلا کجام و قراره چیکار کنم هستم.

    از وقتی که تمارین رو شروع کردم و نشستم پای تمرین(بهمن 1401 تا به امروز) ، توی هر تمرین و هر جلسه آموزشی ، دچار یک آبجکشن ، گره ذهنی یا حتی کج فهمی میشدم،جوری که کلافگی و ناراحتی قابل توجهی سراغم میومد(ریشه در گذشته من که ناشکیبا و عجول بودم) و باید اونو میفهمیدم و تا تمام و کمال تمومش نمیکردم خایلم راحت نمیشد و مثل یه خوره میوفتاد به جونم ، اینطور بگم که اون مبحث رو همه زندگیم تاثیر میذاشت.
    همه اینا به طرز خیلی عجیبی که هیچوقت فکرش رو هم نمیکردم رفع میشد، یعنی اون مطلب آموزشی رو به خوبی یاد میگرفتم و میشه گفت دیگه هیچ مسئله*ای نداشتم(به عنوان مثال اولین گره ذهنی من همین مورد اشتراکی و غیر اشتراکی بود که به راحتی رفع شد)
    خب حالا وقشته از من بپرسید خب چطور؟چطور رفع میشد؟وقتی با آموزش و تمرین زیاد پای سیستم به نتیجه نمیرسیدی ، پس....؟

    توی خواب

    من به همه جواب ها و آبجکشن*ها و مسائلم میرسیدم، اونم وقتی خواب بودم،وقتی که دم*دمای خواب و بیداری بودم حتی، اینشکلی که من تو اون لحظه هیچ چیزی توی ذهنم نبود جز همون تمرین،جز همون مسئله...
    وقتی واسه اولین بار اتفاق افتاد خیلی عجیب بود واسم ، محل ندادم زیاد.
    بار دوم ، منو کنجکاو کرد
    بارهای بعد دیگه ایمان پیدا کردم.
    خلاصه که الان یاد گرفتم:
    هر وقت چیزی رو میخوام متوجه شم، خوبه خوب و بدرستی تمرین میکنم،،، هیچی مهم نیست واسم دیگه،،، من تمرینمو کردم و کافیه بهش زمان بدم تا ناخودآگاهم کار خودشو انجام بده، حالا واسه من تو خواب انجام میده،توی اون خواب و بیداریه، واسه شما چطور؟ تا حالا بهش فکر کردین؟

    خبر خوب واسه خودم اینکه:دیگه از همون لحظه یاد نگرفتن کلافه نمیشم،صبور شدم و کمتر متاثر میشم،چون میدونم اثر مرکب کار میکنه.
    باران باش ببار!نپرس پیاله های خالی از آن کیست...

  12. 14 کاربر برای این پست سودمند از shahab0905 عزیز تشکر کرده اند:


  13. #3927


    تاریخ عضویت
    Sep 2022
    نوشته ها
    82
    تشکر
    302
    293 بار در 74 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 0 پست
    برچسب زده شده
    در 0 تاپیک
    سلام دوستان وقت شما بخیر چالشی برای بنده بوجود اومده به این صورت که چندین هفته هست که در هر هفته معاملاتی یک روز و آن روز در روزهای هفته متغیر هست با اینکه تمام تلاشم می کنم روز معاملاتی خوبی ندارم.از همه عزیزانی که صاحب نظر هستند خواهش می کنم که لطف کنند و نظرشون اعلام فرمایند باتشکر

  14. 7 کاربر برای این پست سودمند از sram1373 عزیز تشکر کرده اند:


  15. #3928

    Mehrdad az آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2021
    محل سکونت
    karaj
    نوشته ها
    501
    تشکر
    11,030
    3,851 بار در 512 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 29 پست
    برچسب زده شده
    در 0 تاپیک
    نقل قول نوشته اصلی توسط sram1373 نمایش پست ها
    سلام دوستان وقت شما بخیر چالشی برای بنده بوجود اومده به این صورت که چندین هفته هست که در هر هفته معاملاتی یک روز و آن روز در روزهای هفته متغیر هست با اینکه تمام تلاشم می کنم روز معاملاتی خوبی ندارم.از همه عزیزانی که صاحب نظر هستند خواهش می کنم که لطف کنند و نظرشون اعلام فرمایند باتشکر
    سلام دوست عزیزم من صاحب نظر نیستم ولی روال طبیعی دنیا به همین صورت هستش
    اگر در حد یک روز خوب نیستید اینکه مشکلی نداره
    1.png
    بازار هم از نقطه a تا b به همین صورت حرکت میکنه
    مهم اینه که طی یک فرآیند صعودی حرکت کنید

  16. 13 کاربر برای این پست سودمند از Mehrdad az عزیز تشکر کرده اند:


  17. #3929

    Meh-D آواتار ها
    تاریخ عضویت
    May 2021
    نوشته ها
    272
    تشکر
    2,846
    1,668 بار در 271 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 1 پست
    برچسب زده شده
    در 0 تاپیک
    نقل قول نوشته اصلی توسط shahab0905 نمایش پست ها
    سلام به دوستان عزیز و پر تلاشم.
    پیامهاتون یه گنجه،واقعا از همه شما ممنونم که این تاپیک فوق العاده رو روشن نگه میدارید.
    میخواستم تو موقعیتی که هستم یه موضوع خیلی جالب ، شاید برای شما هم اتفاق افتاده باشه رو تعریف کنم:
    من در حال حاضر دارم در موقعیت دور سوم نقشه راه(دور دوم تمرین)آموزش میبینم و در حال یادگیری اصول اولیه مارکت و دید کلی که اصلا کجام و قراره چیکار کنم هستم.

    از وقتی که تمارین رو شروع کردم و نشستم پای تمرین(بهمن 1401 تا به امروز) ، توی هر تمرین و هر جلسه آموزشی ، دچار یک آبجکشن ، گره ذهنی یا حتی کج فهمی میشدم،جوری که کلافگی و ناراحتی قابل توجهی سراغم میومد(ریشه در گذشته من که ناشکیبا و عجول بودم) و باید اونو میفهمیدم و تا تمام و کمال تمومش نمیکردم خایلم راحت نمیشد و مثل یه خوره میوفتاد به جونم ، اینطور بگم که اون مبحث رو همه زندگیم تاثیر میذاشت.
    همه اینا به طرز خیلی عجیبی که هیچوقت فکرش رو هم نمیکردم رفع میشد، یعنی اون مطلب آموزشی رو به خوبی یاد میگرفتم و میشه گفت دیگه هیچ مسئله*ای نداشتم(به عنوان مثال اولین گره ذهنی من همین مورد اشتراکی و غیر اشتراکی بود که به راحتی رفع شد)
    خب حالا وقشته از من بپرسید خب چطور؟چطور رفع میشد؟وقتی با آموزش و تمرین زیاد پای سیستم به نتیجه نمیرسیدی ، پس....؟

    توی خواب

    من به همه جواب ها و آبجکشن*ها و مسائلم میرسیدم، اونم وقتی خواب بودم،وقتی که دم*دمای خواب و بیداری بودم حتی، اینشکلی که من تو اون لحظه هیچ چیزی توی ذهنم نبود جز همون تمرین،جز همون مسئله...
    وقتی واسه اولین بار اتفاق افتاد خیلی عجیب بود واسم ، محل ندادم زیاد.
    بار دوم ، منو کنجکاو کرد
    بارهای بعد دیگه ایمان پیدا کردم.
    خلاصه که الان یاد گرفتم:
    هر وقت چیزی رو میخوام متوجه شم، خوبه خوب و بدرستی تمرین میکنم،،، هیچی مهم نیست واسم دیگه،،، من تمرینمو کردم و کافیه بهش زمان بدم تا ناخودآگاهم کار خودشو انجام بده، حالا واسه من تو خواب انجام میده،توی اون خواب و بیداریه، واسه شما چطور؟ تا حالا بهش فکر کردین؟

    خبر خوب واسه خودم اینکه:دیگه از همون لحظه یاد نگرفتن کلافه نمیشم،صبور شدم و کمتر متاثر میشم،چون میدونم اثر مرکب کار میکنه.
    سلام وقت بخیر شهاب عزیز، کتاب روانشناسی تصویر ذهنی این فرایند رو کاملا میاد توضیح میده، میگه مکانیزم خودکاری در ما هست که ما باید هدف رو براش انتخاب کنیم و اطلاعات رو در اون زمینه در اختیارش بذاریم بعد رهاش کنیم و اون کار خودش رو میکنه و بعد جواب در اختیار ما قرار میگیره و اکثرا در مواقعی که داریم یه کار دیگه میکنیم و دقیقا تو خواب و وقتی که ذهنمون زیاد درگیر نیست این اتفاق میفته
    Have everything you want

  18. 9 کاربر برای این پست سودمند از Meh-D عزیز تشکر کرده اند:


  19. #3930

    shahab0905 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2022
    محل سکونت
    خلیج فارس
    نوشته ها
    1,776
    تشکر
    17,208
    6,461 بار در 1,725 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 916 پست
    برچسب زده شده
    در 2 تاپیک
    نقل قول نوشته اصلی توسط Meh-D نمایش پست ها
    سلام وقت بخیر شهاب عزیز، کتاب روانشناسی تصویر ذهنی این فرایند رو کاملا میاد توضیح میده، میگه مکانیزم خودکاری در ما هست که ما باید هدف رو براش انتخاب کنیم و اطلاعات رو در اون زمینه در اختیارش بذاریم بعد رهاش کنیم و اون کار خودش رو میکنه و بعد جواب در اختیار ما قرار میگیره و اکثرا در مواقعی که داریم یه کار دیگه میکنیم و دقیقا تو خواب و وقتی که ذهنمون زیاد درگیر نیست این اتفاق میفته
    سلام مهدی جان
    ممنون که اینو گفتی دوست من
    حدودا نزدیک به 3سال پیش،کتاب سایکوسیبرنتیک رو خوندم،و الان دارم متوجه*ش میشم.
    قصد دارم بعد از اثر مرکب دوباره این کتاب رو شروع کنم.
    جزو معدود کتابهایی بود که باخوندنش تبسم میکردم و حس خوبی بهم دست میداد.
    سپاس از شما
    باران باش ببار!نپرس پیاله های خالی از آن کیست...

  20. 8 کاربر برای این پست سودمند از shahab0905 عزیز تشکر کرده اند:


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 23 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 23 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •