صفحه 383 از 555 نخستنخست ... 283333373381382383384385393433483 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 3,821 به 3,830 از 5549

موضوع: روانشناسی بازار و روانشناسی فردی

  1. #3821

    mohamad heydari آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2022
    نوشته ها
    1,288
    تشکر
    3,082
    5,961 بار در 1,269 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 747 پست
    برچسب زده شده
    در 2 تاپیک
    تغییر در زندگی یعنی رشد . . .

    عقاب می تواند ۷۰ سال زندگی کند » اما … به ۴۰ سالگی که می رسد چنگال های بلند و انعطاف پذیرش دیگر نمی توانند طعمه را گرفته و نگاه دارند.نوک بلند و تیزش خمیده و کند می شود شهبال های کهن سالش بر اثر کلفت شدن پرها به سینه اش می چسبند و پرواز برای عقاب دشوار می گردد. آنگاه عقاب می ماند و یک دو راهی:اینکه بمیرد و یا اینکه یک روند دردناک تغییرات را برای ۱۵۰ روز تحمل کند و این روند مستلزم آن است که به قله یک کوه پرواز کرده و آنجا بنشیند در آنجا نوک خود را به صخره یی می کوبد تا آنجا که کنده شود پس از آن منتظر می ماند تا نوک جدیدی به جای آن بروید ، و بعد از آن چنگالهایش را از جا در می آورد.پس از آنکه چنگال جدید رویید ، عقاب شروع به کندن پرهای کهنه اش می کند و پس از گذشت ۵ ماه عقاب پرواز تولد مجدد را انجام می دهد و مدتها زندگی خواهد کرد…برای ۳۰ سال دیگر.چرا تغییر لازم است؟….بسیار می شود که برای زیستن نیاز است تغییری را ایجاد کنیم…گاهی اوقات نیاز داریم از شر خاطرات و عادات کهنه و سنتهای نادرست گذشته رها شویم...

    نتیجه گیری :همیشه برای اینکه در زندگی موفق باشید، باید تغییر کنید ، باید درد بکشید باید از آنچه دوست دارید بگذرید باید پر و بالتان را حرص کنید وگرنه ……باید بمیرید !
    نیمه ای از قلب من در بهشت بَرین است.(♥️)

  2. 13 کاربر برای این پست سودمند از mohamad heydari عزیز تشکر کرده اند:


  3. #3822

    mohamad heydari آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2022
    نوشته ها
    1,288
    تشکر
    3,082
    5,961 بار در 1,269 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 747 پست
    برچسب زده شده
    در 2 تاپیک
    گاهی به نگاهت نگاه کن
    انیشتین میگفت : « آنچه در مغزتان میگذرد، جهانتان را میآفریند. »
    استفان کاوی (از سرشناسترین چهره های علم موفقیت) احتمالاً با الهام از همین حرف انیشتین است که میگوید:
    « اگر میخواهید در زندگی و روابط شخصیتان
    تغییرات جزیی به وجود آورید به گرایش ها و رفتارتان توجه کنید؛ اما اگر دلتان میخواهد قدم های کوانتومی بردارید و تغییرات اساسی در زندگیتان ایجاد کنید باید نگرش ها و برداشت هایتان را عوض کنید .»
    او حرفهایش را با یک مثال خوب و واقعی، ملموس تر میکند:
    .
    « صبح یک روز تعطیل در نیویورک سوار اتوبوس شدم. تقریباً یک سوم اتوبوس پر شده بود. بیشتر مردم آرام نشسته بودند و یا سرشان به چیزی گرم بود و درمجموع فضایی سرشار از آرامش و سکوتی دلپذیر برقرار بود تا اینکه مرد میانسالی با بچه هایش سوار اتوبوس شد و بلافاصله فضای اتوبوس تغییر کرد. بچه هایش داد و بیداد راه انداختند و مدام به طرف همدیگر چیز پرتاب میکردند.
    یکی از بچه ها با صدای بلند گریه می کرد و یکی دیگر روزنامه را از دست این و آن میکشید و خلاصه اعصاب همه مان توی اتوبوس خرد شده بود.
    اما پدر آن بچه ها که دقیقاً در صندلی جلویی من نشسته بود،
    اصلاً به روی خودش نمی آورد و غرق در افکار خودش بود.
    بالاخره صبرم لبریز شد و زبان به اعتراض بازکردم که: «آقای محترم! بچه هایتان واقعاً دارند همه را آزار می دهند.
    شما نمی خواهید جلویشان را بگیرید؟» مرد که انگار تازه متوجه شده بود چه اتفاقی دارد می افتد، کمی خودش را روی صندلی جابجا کرد و گفت: بله، حق با شماست. واقعاً متاسفم.
    راستش ما داریم از بیمارستانی برمیگردیم که همسرم، مادر همین بچه ها
    ٬ نیم ساعت پیش در آنجا مرده است.
    من واقعاً گیجم و نمی دانم باید به این بچه ها چه بگویم. نمی دانم که خودم باید چه کار کنم و ... و بغضش ترکید و اشکش سرازیر شد.»
    .
    استفان کاوی بلافاصله پس از نقل این خاطره میپرسد:« صادقانه بگویید آیا اکنون این وضعیت را به طور متفاوتی نمی بینید؟ چرا این طور است؟
    آیا دلیلی به جز این دارد که نگرش شما نسبت به آن مرد عوض شده است؟ » و خودش ادامه می دهد که: « راستش من خودم هم بلافاصله نگرشم عوض شد و دلسوزانه به آن مرد گفتم: واقعاً مرا ببخشید. نمی دانستم. آیا کمکی از دست من ساخته است؟ و....
    اگر چه تا همین چند لحظه پیش ناراحت بودم که این مرد چطور می تواند تا این اندازه بی ملاحظه باشد٬ اما ناگهان با تغییر نگرشم همه چیز عوض شد و من از صمیم قلب می خواستم که هر کمکی از دستم ساخته است انجام بدهم .»
    .
    « حقیقت این است که به محض تغییر برداشت٬ همه چیز ناگهان عوض میشود. کلید یا راه حل هر مسئله ای این است که به شیشه های عینکی که به چشم داریم بنگریم؛ شاید هرازگاه لازم باشد که رنگ آنها را عوض کنیم و در واقع برداشت یا نقش خودمان را تغییر بدهیم تا بتوانیم هر وضعیتی را از دیدگاه تازه ای ببینیم و تفسیر کنیم .
    آنچه اهمیت دارد خود واقعه نیست بلکه تعبیر و تفسیر ما از آن است که به آن معنا و مفهوم میدهیم.
    ویرایش توسط mohamad heydari : 05-09-2023 در ساعت 08:59
    نیمه ای از قلب من در بهشت بَرین است.(♥️)

  4. 18 کاربر برای این پست سودمند از mohamad heydari عزیز تشکر کرده اند:


  5. #3823

    Reza_Ryzer آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Oct 2021
    نوشته ها
    1,024
    تشکر
    463
    9,743 بار در 1,045 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 27 پست
    برچسب زده شده
    در 1 تاپیک
    تو این فایل انگار استاد عباس منش داره برای من تریدر صحبت میکنه واقعا حیفم اومد توی انتشار این آگاهی نقشی کوچک داشته باشم
    بسیار بسیار لذت میبرم از این همه انسان فوق العاده که این همه آگاهی های بی نظیرو به جهان میفرستند و چقدر به گسترش کیفیت زندگی میتونن کمک کنند
    از کامنت ها غافل نشید که یه گنجه به تمام معناس
    https://abasmanesh.com/fa/consequenc...nal-decisions/
    ویرایش توسط Reza_Ryzer : 05-09-2023 در ساعت 14:48
    مثل یک جنگجو تمرین کن ، نینجا شو
    هنر نینجا در تعادل ذهن و بدن است

  6. 13 کاربر برای این پست سودمند از Reza_Ryzer عزیز تشکر کرده اند:


  7. #3824

    Armingpr آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Apr 2021
    نوشته ها
    1,994
    تشکر
    2,829
    16,058 بار در 2,031 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 255 پست
    برچسب زده شده
    در 5 تاپیک
    کارهایی را که پیشتر جواب داده اند بیشتر انجام دهید
    سال ۲۰۰۴ به بیمارستان در میشیگان رویه ای جدید را در بخش مراقبت های ویژه شان (آی سی یو) اجرا کردند و خیلی سریع شاغلان این بخش از موفقیت این
    رویه ی جدید حیرت زده شدند.
    این رویه پس از سه ماه باعث شد عفونت بیماران در بخش آی سی یو تا ۶۶ درصد کم و در طول هجده ماه ۷۵ میلیون دلار در مخارج این بخش صرفه جویی شود. از همه مهمتر این اقدام واحد جان بیش از هزار و پانصد نفر را فقط در طول یک سال و نیم نجات داد. این راهبرد فوراً در مقاله ای جنجالی در نشریه ی پزشکی نیــو انگلند چاپ شد این معجزه ی پزشکی از تصورتان بسیار ساده تر است، چون فقط یک چک لیست بود.
    قدرت حذف نکردن مراحل
    نام راهبرد چک لیست که در بیمارستان میشیگان اجرا شد «پروژه ی ارکان آی سی یو .است پزشکی به نام پیتر پرونوواست در به کار بردن این روش پیشگام بود و بعد نویسنده ای به نام آتول گوانده آن را رواج داد.
    گوانده در کتاب پرفروشش بیانیه ی چک لیست، توضیح میدهد که چطور چک لیست ساده توانسته است چنین نتایج شگرفی داشته باشد. او یکی از چک لیستهایی را که برای کاهش خطر عفونت حین گذاشتن سوند ورید مرکزی در یک بیمار استفاده شده است را توضیح میدهد. پرونو واست روی یک برگ کاغذ ساده مراحلی را که برای جلوگیری از عفونت حین گذاشتن سوند باید طی شود با جزئیات توضیح داد.
    پزشکان باید (۱) دستشان را با صابون بشویند (۲) پوست بیمار را با ضد عفونی کننده ی کلرهگزیدین تمیز کنند (۳ پارچه ای استریل روی کل بدن بیمار یکشند (۴) ماسک کلاه روپوش و دستکش استریل بپوشند، ۵) وقتی سوند را کار گذاشتند، روی محل اتصال سوند یک باند استریل قرار دهند.
    مراحل را یکی یکی انجام دهید این مراحل بسیار واضح ،اند، سال هاست که شناخته شدهاند و آموزش داده میشوند پس ایجاد چک لیست برای آنها کار احمقانه ای است پرونوواست از پرستاران بخش آی سی یو خواست یک ماه پزشکان را زیر نظر بگیرند و ببینند چگونه به بیماران سوند وصل میکنند و این را ثبت کنند که آنها چقدر هر مرحله را کامل انجام میدهند در نهایت معلوم شد آنها (پزشکان) برای بیش از یک سوم بیماران یک مرحله را حذف میکنند چک لیست پنج مرحله ای راه حل ساده ای بود که بیمارستانهای میشیگان آن را برای نجات جان هزار و پانصد نفر به کار بردند یک لحظه به این موضوع فکر کنید. هیچ ابتکار فنی ای در کار نبود هیچ کشف دارویی یا رویه ی پزشکی جدید هم در کار نبود. پزشکان فقط مراحل را حذف نمی کردند و راه حل هایی را که داشتند
    منسجم تر به کار می بستند.
    راه حلهای جدید در مقابل راه حلهای قدیمی
    ما معمولاً راه حلهایی را که پیشتر کشف کرده ایم دست کم میگیریم و از ظرفیت راه حل های قدیمی - حتی اگر بهترین باشند - کاملاً استفاده نمیکنیم زیرا به نظرمی رسد که پیش تر آنها را بررسی کرده ایم.
    مشکل این است که «همه این رو میدونن» با «همه این رو انجام میدن» متفاوت است. شناخته شده بودن یک راه حل به این معنا نیست که از آن استفاده می.شود و مهم تر این است که استفادهی گاه به گاه از یک راه حل به این معنا نیست که آن راه حل به صورت منسجم به کار میرود هر پزشکی پنج مرحله ی چک لیست پیتر پرونوواست را میداند اما پزشکان اندکی هستند که هر پنج مرحله را هر دفعه بدون کم و کاست انجام میدهند.
    پیش فرض ما این است که اگر واقعا میخواهیم پیشرفت کنیم به راه حل های جدیدی نیاز داریم اما همیشه این طور نیست.
    از داشته های فعلی تان استفاده کنید این الگو نه تنها در شرکتها و دولتها کاربردی است، بلکه در زندگی های شخصی نیز وجود دارد ما فقط با یک اشاره انگشت منابع و ایده ها را هدر میدهیم زیرا جدید و هیجان انگیز به نظر نمی رسند.
    نمونه های رفتاری کوچک و بزرگ بسیاری هستند که ممکن است موجب پیشرفتمان در زندگی شوند فقط اگر آنها را منسجم تر انجام دهیم؛ مثل هر روز از نخ دندان استفاده کردن ترک نکردن ،ورزش انجام دادن وظایف کاری اصلی به صورت روزانه و نه فقط در صورت داشتن ،وقت بیشتر عذر خواهی کردن و نوشتن نامه ی تشکر در هر هفته.
    البته این راه حل ها کسل کننده.اند مسلط شدن بر اصول کار جذابی نیست اما جواب میدهد. مهم نیست روی چه وظیفهای کار میکنید یک چک لیست ساده از مراحل وجود دارد که میتوانید همین حالا آن را دنبال کنید؛ همان اصول بنیادی ای که سالهاست میشناسید و اگر آنها را منسجم تر تمرین کنید فوراً نتیجه بخش خواهد بود.
    پیشرفت معمولاً در پس راه حل های کسل کننده و آگاهی های کنار گذاشته شده پنهان می شود. شما به اطلاعات بیشتری نیاز ،ندارید به راهبرد بهتر هم نیاز ندارید فقط باید راه حلی را که پیشتر جواب داده است بیشتر انجام دهید
    ویرایش توسط Armingpr : 05-10-2023 در ساعت 19:25
    پس تورا هر غم که پیش آید ز درد <<<>>>برکسی تهمت منه بر خویش گرد

  8. 18 کاربر برای این پست سودمند از Armingpr عزیز تشکر کرده اند:


  9. #3825

    Alireza76fx آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2022
    محل سکونت
    Tehran
    نوشته ها
    238
    تشکر
    381
    700 بار در 224 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 0 پست
    برچسب زده شده
    در 0 تاپیک
    سلام وقتتون بخیر من جدیدا به یه مشکل برخوردم ممنون میشم راهنماییم کنید
    زمانی که پوزیشن میگیرم به سطح مهمی که میرسه و نشونه برگشت روند رو میبینم حس امید بهم دست میده که این اصلاح هست و این سطح شکسته میشه و درصد روزانه رو بگیرم
    از همونجا برمیگرده و استاپ میخورم ممنون میشم کمکم کنید
    Hope is everything

  10. 6 کاربر برای این پست سودمند از Alireza76fx عزیز تشکر کرده اند:


  11. #3826

    Erfanalk آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2021
    نوشته ها
    2,714
    تشکر
    10,812
    12,917 بار در 2,793 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 2126 پست
    برچسب زده شده
    در 6 تاپیک
    نقل قول نوشته اصلی توسط Alireza76fx نمایش پست ها
    سلام وقتتون بخیر من جدیدا به یه مشکل برخوردم ممنون میشم راهنماییم کنید
    زمانی که پوزیشن میگیرم به سطح مهمی که میرسه و نشونه برگشت روند رو میبینم حس امید بهم دست میده که این اصلاح هست و این سطح شکسته میشه و درصد روزانه رو بگیرم
    از همونجا برمیگرده و استاپ میخورم ممنون میشم کمکم کنید
    سلام جناب علیرضا
    امیدوارم حالتون عالی باشه
    خب خیلیم عالی
    1) پوزیشنی که تو سوده نباید با ضرر بسته شه (گفته امینو)
    2)چک لیست مشخص دارین ؟ اگر ندارین چک لیست مشخص با تی پی و اس ال ثابت تهیه کنید و ترید رو بزنید و set and forget کنید (اس ال و تی پی رو بچینید و از سر چارت پاشید برید)
    مورد دوم با مورد اول در تضاد هست _ اما چرا ؟ چون احساس میکنم تی پی شما تحلیلی گذاشته میشه و به همین خاطر گفتم چک لیست مشخص اول طراحی کنید _ این خودش یک بخش از روانشناسی رو در دمو و ریل برای شما حل میکند

    بریم سراغ روانشناسی :
    1)سوگیری امید : این یک اصل روانشناسی هست , انسان در لحظات تصمیم گیری مخصوصا لحظات احساسی مثل معامله گری از ذهن شهودی استفاده میکنه و ذهن منطقی رو میزاره کنار _ پس به همین خاطر میگیم با چک لیست مشص ترید بزنید تا رفته رفته این ذهن شهودی جاشو بده به ذهن منطقی
    ذهن شهودی از انسان استدلال و منطق رو میگیره و باعث میشه بر اساس احساسات و شهودش تصمیم بگیره و این در معامله گری معلومه تهش چی میشه!
    یک سوال ازتون میپرسم
    لطفا بهش جواب بدین و برام بفرستید _ مهم اینه که اون تصویر و پاسخ اولی که تو ذهنون میاد برام بنویسید وگرنه بعد فکر کردن به پاسخ درست شاید برسید _ پس اون پاسخ اولی که ناخوداگاه حین خوندن مسیله براتون ایجاد میشه رو برام بفرستید
    مجموع پول یک مداد و خودکار 100 تومن هست _ قیمت خودکار 90 تومن از قیمت مداد بیشتر هست _ حالا قیمت مداد چند هست ؟

    اگر پاسخ شما برای قیمت مداد 10 تومن بود (تصویر اولی که تو ذهنتون ناخوداگاه ایجاد شد و بدون فکر بود) خب این دقیقا همون ذهن شهودی شما بود دوست من (بدون فکر کردن پاسخ آنی میدهد _ تریدر بدون فکر کردن ؛ سریع از معامله خارج یا وارد میشود و ....)
    اما اگه بیایم رو ذهن منطقی و بخوایم بر اساس اون این مسیله رو حل کنیم , جواب درست اینه که قیمت خودکار 95 هست و قیمت مداد 5 تومن که اگه 95 رو از 5 کم کنیم 90 میمونه و 95 هم با 5 میشه 100
    حالا فکر کنید این ذهن شهودی در موقعیت هایی که توام با احساسات هست چه بلایی سر انسان میاره
    اینم برمیگرده به رویکرد فکری ما که از بچگی درونمون ایجاد شده (ظبق تجربه ها و اتفاقات و برخورد دیگران با یکدیگر و با ما) _ زود قضاوت کردن دیگران رد شدن از روی مشکل و مسیله و .... _ به صورت کلی انسان دوست داره که انرژی زیادی از دست نده و اکثر کارهارو بدون فکر کردن انجام بده و به همون خاطر عادات ایجاد میشن و ناخوادگاه انجام میشن _ ذهن شهودی هم در همین جهت کار میکنه و ذهن منطقی نیاز به فکر کردن داره و این انرژی میگیره از بدن
    به صورت کلی دارم در این باره مطالعه میکنم که دقیقا به چه راه حل هایی میشه این رویکرد رو تصحیح کرد که :
    1) مدیتیشن و ذهن اگاهی در لحطه حال از اتفاقات پیرامون و احساسات و تفکرات ما حین معامله
    2) تغییر رویکرد فکری (فایل ذهن معامله گران موفق تو یوتیوب رو از استاد ببینید)
    3) نوشتن چک لیست با حد ضرر و تیپی مشخص در اوایل کار تا رسیدن به سود مستمر تو ریل و بهبود سیستم فکری ما

    اینا تجربه هام بود
    موفق باشید
    ویرایش توسط Erfanalk : 05-11-2023 در ساعت 16:58

  12. 16 کاربر برای این پست سودمند از Erfanalk عزیز تشکر کرده اند:


  13. #3827

    Alireza76fx آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2022
    محل سکونت
    Tehran
    نوشته ها
    238
    تشکر
    381
    700 بار در 224 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 0 پست
    برچسب زده شده
    در 0 تاپیک
    نقل قول نوشته اصلی توسط Erfanalk نمایش پست ها
    سلام جناب علیرضا
    امیدوارم حالتون عالی باشه
    خب خیلیم عالی
    1) پوزیشنی که تو سوده نباید با ضرر بسته شه (گفته امینو)
    2)چک لیست مشخص دارین ؟ اگر ندارین چک لیست مشخص با تی پی و اس ال ثابت تهیه کنید و ترید رو بزنید و set and forget کنید (اس ال و تی پی رو بچینید و از سر چارت پاشید برید)
    مورد دوم با مورد اول در تضاد هست _ اما چرا ؟ چون احساس میکنم تی پی شما تحلیلی گذاشته میشه و به همین خاطر گفتم چک لیست مشخص اول طراحی کنید _ این خودش یک بخش از روانشناسی رو در دمو و ریل برای شما حل میکند

    بریم سراغ روانشناسی :
    1)سوگیری امید : این یک اصل روانشناسی هست , انسان در لحظات تصمیم گیری مخصوصا لحظات احساسی مثل معامله گری از ذهن شهودی استفاده میکنه و ذهن منطقی رو میزاره کنار _ پس به همین خاطر میگیم با چک لیست مشص ترید بزنید تا رفته رفته این ذهن شهودی جاشو بده به ذهن منطقی
    ذهن شهودی از انسان استدلال و منطق رو میگیره و باعث میشه بر اساس احساسات و شهودش تصمیم بگیره و این در معامله گری معلومه تهش چی میشه!
    یک سوال ازتون میپرسم
    لطفا بهش جواب بدین و برام بفرستید _ مهم اینه که اون تصویر و پاسخ اولی که تو ذهنون میاد برام بنویسید وگرنه بعد فکر کردن به پاسخ درست شاید برسید _ پس اون پاسخ اولی که ناخوداگاه حین خوندن مسیله براتون ایجاد میشه رو برام بفرستید
    مجموع پول یک مداد و خودکار 100 تومن هست _ قیمت خودکار 90 تومن از قیمت مداد بیشتر هست _ حالا قیمت مداد چند هست ؟

    اگر پاسخ شما برای قیمت مداد 10 تومن بود (تصویر اولی که تو ذهنتون ناخوداگاه ایجاد شد و بدون فکر بود) خب این دقیقا همون ذهن شهودی شما بود دوست من
    حالا فکر کنید این ذهن شهودی در موقعیت هایی که توام با احساسات هست چه بلایی سر انسان میاره
    اینم برمیگرده به رویکرد فکری ما که از بچگی درونمون ایجاد شده (ظبق تجربه ها و اتفاقات و برخورد دیگران با یکدیگر و با ما) _ زود قضاوت کردن دیگران رد شدن از روی مشکل و مسیله و .... _ به صورت کلی انسان دوست داره که انرژی زیادی از دست نده و اکثر کارهارو بدون فکر کردن انجام بده و به همون خاطر عادات ایجاد میشن و ناخوادگاه انجام میشن _ ذهن شهودی هم در همین جهت کار میکنه و ذهن منطقی نیاز به فکر کردن داره و این انرژی میگیره از بدن
    به صورت کلی دارم در این باره مطالعه میکنم که دقیقا به چه راه حل هایی میشه این رویکرد رو تصحیح کرد که :
    1) مدیتیشن و ذهن اگاهی در لحطه حال از اتفاقات پیرامون و احساسات و تفکرات ما حین معامله
    2) تغییر رویکرد فکری (فایل ذهن معامله گران موفق تو یوتیوب رو از استاد ببینید)
    3) نوشتن چک لیست با حد ضرر و تیپی مشخص در اوایل کار تا رسیدن به سود مستمر تو ریل و بهبود سیستم فکری ما

    اینا تجربه هام بود
    موفق باشید
    سلام عرفان جان ممنونم بابت راهنمایی بسیار عالی شما
    من چندماه قبل طبق پترن 123 اصلاح اول ترید میزدم در دمو افزایش بالانس 50 درصد داشتم (در یک ماه) بعد سه چهار ماه نتونستم خیلی پای چارت باشم شبا در حد یکی دو ساعت بعد که وارد ریل شدم اولاش در جا میزدم بین 97 دلار تا 108 دلار ساید شده بود
    فایل های یوتیوب رو میدیم که بعد از نقطه شروع اکثرا ناحیه 2 زده میشد به اندازه 50-100 درصد 2تا3 بالا تر بره اون یکم منو گمراه کرد (شاید هم من بد متوجه شدم)استاپ هایی که میخورم بعضیاشون تا ناحیه 2 میره برمیگرده بعضیاشونم 2 رو میزنه ولی به 50 نمیرسه برمیگرده . تصمیم گرفتم دیروز که تیپی رو تو ناحیه 2 بذارم نواحیی که گپ کندلی داریم .(اینا بعد از این بود که حساب به 90 دلار رسید دست نگه داشتم و ادامه ندادم فقط چارت رو میدیدم پترن هارو میدیدم و ترید نمیزدم)
    در رابطه با سوالتون قسمت اول سوال رو خوندم قیمت هارو 50-50 در نظر گرفتم و ادامه رو بر حسب 50 حساب کردم که جواب عجیبی رسیدبعد که دوباره خوندم به جواب درست رسیدم

    ممنون که راهنمایی میکنید
    موفق تر باشید بالانستون پر برکت
    Hope is everything

  14. 6 کاربر برای این پست سودمند از Alireza76fx عزیز تشکر کرده اند:


  15. #3828

    Alireza76fx آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2022
    محل سکونت
    Tehran
    نوشته ها
    238
    تشکر
    381
    700 بار در 224 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 0 پست
    برچسب زده شده
    در 0 تاپیک
    نقل قول نوشته اصلی توسط Erfanalk نمایش پست ها
    موقت
    علیرضا جواب قیمت مداد از یادم رفته بود بنویسم _ الان نوشتم برو ببین _ جواب 10 نیست ستون
    بله متوجه شدم
    Hope is everything

  16. 3 کاربر برای این پست سودمند از Alireza76fx عزیز تشکر کرده اند:


  17. #3829


    تاریخ عضویت
    Jan 2022
    نوشته ها
    190
    تشکر
    1,518
    906 بار در 182 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 9 پست
    برچسب زده شده
    در 1 تاپیک
    قاعده دهم موفقیت:هدفمندی
    انسان های موفق برای تمام حوزه های زندگی خود جهت و هدف روشن و مشخصی دارند.

    هدف مبهم:


    هنگامی که فلورنس چادویک به روبه روی خود نگاه کرد، چیزی جز دیواره ی محکمی از مه ندید. تمام بدنش کرخت و بی حس بود.او تقریباً شانزده ساعت شنا کرده بود. او پیش از این، نخستین زنی بود که تنگه ی مانش را از دوطرف شنا کرده بود و حالا در 34 سالگی می خواست نخستین زنی باشد که فاصله میان جزیره ی سانتا کاتالینا و ساحل کالیفرنیا را شنا می کند.
    صبح روز چهارم ژوئیه ی سال 1952 دریا مثل حمام یخ بود و مه به قدری غلیظ بود که او به دشواری قادر به دیدن قایق های محافظش بود.کوسه ماهی ها اطراف پیکر تنهای او گشت می زدند و فقط با صدای گلوله تفنگ پراکنده می شدند.او با وجود سرمای بسیار سوزاننده دریا،ساعت های متوالی تلاش کرد و میلیون ها نفر از مردم کشورش از طریق تلویزیون های خود شاهد شنای او بودند.
    در یکی از قایق ها که در کنار او حرکت می کرد، مادر و مربی اش نشسته بودند و مدام او را تشویق می کردند و به او می گفتند که فاصله ی چندانی با هدف ندارد،اما آن چه که او می دید چیزی جز مه نبود.آن ها به فلورنس اصرار می کردند که تسلیم نشود. او هرگز تسلیم نشده بود تا این که فقط نیم مایل مانده به هدف، فلورنس از محافظین خود خواست او را بالا بکشند.
    فلورنس که چندین ساعت بعد از ماجرا هنوز مشغول گرم کردن بدن خود بود، به یکی از گزارش گرها گفت:«نمی خواهم شکست خودرا توجیه کنم، اما اگر قادر به دیدن خشکی بودم ، حتماً موفق می شدم.»
    واقعیت امر این بود که نه خستگی و نه سرمای سوزاننده ی آب، هیچ کدام دلیل شکست فلورنس نبودند،علت شکست او مه بود. او قادر به دیدن هدفش نبود. دو ماه پس از این تاریخ ، فلورنس بار دیگر شانس خود را آزمود. این بار نیز غلیظی مه دریاچه به همان غلظت بار اول بود، اما او این بار با همان ایمان پیشین ودر حالی که تصویر روشنی از هدفش در ذهن ترسیم کرده بود به شنا پرداخت. او خوب می دانست که جایی در پشت این دیواره ی محکم مه ، خشکی قرار گرفته است و همین طور هم بود.
    بدین سان فلورنس چادویک نخستین زنی شد که کانال کاتالینا را شنا کرد و حتی توانست رکورد شنای مردان را دوساعت بهبود بخشد.

    مراقب رویای خود باشید:

    مانتی رابرتز صاحب یک مزرعه ی پرورش اسب است. او داستانی را نقل می کند ازپسری که فرزند یک تعلیم دهنده ی دوره گرد اسب بوده که از اصطبلی به اصطبل دیگر، از مسابقه ای به مسابقه ی دیگر و از مزرعه ای به مرزعه ی دیگر می رفت تا اسب ها را آموزش دهد. بنابراین درس خواندن آن پسر در دبیرستان مرتباً با وقفه مواجه می شد. زمانی که سال آخر دبیرستان بود از او خواسته شد در یک صفحه بنویسد که در آینده می خواهد چه کسی باشد و چه شغلی داشته باشد. آن شب او هفت صفحه در توصیف هدف خود یعنی داشتن یک مزرعه ی پرورش اسب نوشت . او رویای خود را با تمام جزئیاتش شرح داد وحتی یک شکل از مرزعه ای 200 جریبی که درآن ، محل ساختمان ها و اصطبل ها و مسیر مسابقه و نیز نقشه ی یک ساختمان 370 متر مربعی مشخص شده بود، کشید. او تمام آرزوهای خود را روی کاغذ آورد و روز بعد آن را به معلم داد. دو روز بعد نوشته هایش به دست خود بازگشت. در صفحه ی اول یک «f»(نمره ی بسیار پایین) با رنگ قرمز نوشته شده بود. با یک «توجه» که نوشته شده بود «بعد از کلاس بیا پیش من».پسر با صفحات حاوی رویایش به دیدن معلم خود رفت و از او پرسید که چرا نمره اش f شده است .
    معلم درپاسخ به او گفت:«برای پسری در شرایط تو این یک رویای غیر واقعی است. تو فرزند یک دوره گرد از خانواده ی سطح پایین هستی و هیچ سرمایه ای نداری! برای داشتن یک مزرعه ی پرورش اسب مقدار زیادی پول لازم است. تو باید یک زمین و اسب هایی با نژاد اصیل بخری و آن ها را تکثیر کنی که همه ی اینها مقدار زیادی پول لازم دارد. برای انجام چنین کاری هیچ راهی وجود ندارد.» و اضافه کرد:«اگر تو با واقع گرایی بیشتری این مطالب را بنویسی من هم در نمره ی تو تجدید نظر می کنم.»
    پسر به خانه رفت و مدتی طولانی در این مورد فکر کرد و از پدرش در این باره کمک خواست، ولی پدرش به او گفت :«ببین پسرم تو باید خودت این کار را تمام کنی و از ذهن خودت کمک بگیری. البته می دانم که این تصمیم بزرگی برای توست.»
    بالاخره بعد از یک هفته کلنجار رفتن، پسر همان صفحات را بدون هیچ تغییری به معلمش برگرداند و به معلمش گفت:« تو می توانی نمره f را برای من نگه داری و من هم رویای خود را برای خودم نگه می دارم.»
    بله، آن پسر مانتی بود. او اکنون یک مزرعه ی اسب 200 جریبی دارد و در حالی این داستان را تعریف می کرد که در خانه 370 متر مربعی خود نشسته بود. مانتی ادامه داد:«من هنوز آن ورق کاغذها را دارم.» او اضافه کرد:«بهترین قسمت داستان این جاست که دو تابستان پیش همان معلم دبیرستان 30 دانش آموز خود را برای یک تور یک هفته ای به مرزعه ی اسب من آورد. وقتی معلم قدیمی داشت آن جا را ترک می کرد گفت: من معلم تو بودم، ازطرفی سارق رویای تو نیز بودم. در آن سال ها من رویای بچه های زیادی را دزدیدم اما خوشبختانه تو آن قدر عاقل بودی که رویای خود را نگه داری.»

    تا به اینجا 10 قاعده از قواعد موفقیت را برای خودم و دوستان عزیز نوشتم.

    1-قاعده علت و معلول 2-قاعده مطابقت 3-قاعده جذب 4-قاعده باور5-قاعده انتظار6-قاعده کنترل7-قاعده اتفاق 8-قاعده مسئولیت9-قاعده کار مورد علاقه 10-قاعده هدفمندی


    امیدوارم با سعی و تلاش به تمام اهدافتون برسید. موفق باشید.
    ما در حال تجمیع عادتهای کارامد برای حرکتی بزرگ(درک زمان "تغییر زندگی)و توزیع این عادتها در آکادمی بین یکدیگر هستیم.

  18. 13 کاربر برای این پست سودمند از مجتبی رضایی عزیز تشکر کرده اند:


  19. #3830

    Ali97 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2020
    محل سکونت
    در همه جهان ها
    نوشته ها
    2,520
    تشکر
    29,794
    20,456 بار در 2,525 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 3606 پست
    برچسب زده شده
    در 8 تاپیک
    سلام و وقتتون بخیر دوستان
    باور دارم که عالی هستید
    یک سوال میپرسم که خیلی حرفها توش هست ، برا دوستانی که رو تصویر سازی ذهنی وخلق و آفرینش و ... کار میکنند
    لطفا این سوال رو از خودتون بپرسید و جواب بدید

    بگو ببینم فردا چیکار کردی ؟

    اگر جوابتون این هست که فردا نشده که هنوز ببینم چیکار میکنم ، پس شما از ذهن و حافظتون در یک جهت استفاده میکنید و ضعیف هست و از قدرتتون بیخبرید و هیچ استفاده ای از ذهنتون و حافظتون نمیکنید
    اگر بتونین این رو در زندگی روزانتون حلش کنید و هر وقت ازخودتون سوال کردید شروع کنید توضیح بدید از ابتدا تا انتهای روز رو ، غوغایی به پا میشه امتحانش کنید ، چیزی از دست نمیدید
    همیشه برای کل روز فرداتون برنامهای که دوست دارید اتفاق بیفته رو در ذهنتون تصویر سازی کنید ، ببینید چه اتفاقی میفته
    اگر الان تو این مرحله ای که هستید نتونستید درک کنید این موضوع رو اصلا ناراحت نشید در گوشه یک دفترتون بنویسیدش و هر چند ماهی که میگذره یکبار دیگه بخونیدش
    بهترینهارو آرزو دارم برا هممون ، در همه جهان ها
    ما ذهن نیستیم بلکه ذهن داریم
    ما
    بدن نیستیم بلکه بدن داریم
    ما یک
    آگاهی هستیم که میتوانیم به ذهن و بدن آگاه باشیم

  20. 17 کاربر برای این پست سودمند از Ali97 عزیز تشکر کرده اند:


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 57 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 57 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •