سلام مجدد
حرفاتون ی جوری بود که مسیری جدیدی برام روشن نشد و از طرفی جا جدیدی هم برام باقی نموند!
فکر کنم بعضی ها حرفام رو بد برداشت کردید من گفتم ما به گذشته و اینده نیازی داریم ! نه که نداریم ! دقیقا یکی از علت هایی که منم هم معتقدم نیاز داریم همین بخش هست که از گذشته درس بگیریم و رفتار خودمون رو مدیریت کنیم و اصلا بتونیم تفاوتی بین درست و غلط در یک مسیر رو بتونیم تشخیص بدیم
بعضی از قسمت های صحبت هاتون برای من خیلی با معنی بود چندتا شو کپی میکنم دوباره
خودم
یادتون باشه این ها فقط ابزاری برای شناخت هست
یادتون باشه یک استاد میتونه تشخیص بده که چه کسی به بیداری رسیده ولی نمیتونه اونو به بیداری برسونه ..فقط ابزار رو در اختیارش قرار میده
اینکه میگید خودم یعنی چی ؟ ی جوری صحبت کردید انگار خودم ما مبدا همه چیز هستیم ؟
میشه یک مسیر رو نشون بدید تا بدونم و بفهمم چ خبره ؟!
احساس میکنم من این خودم رو درک میکنم شایدم نمیکنم !
من همش این احساس رو دارم که در ی دوره زمانی که قبلا توش بودم کامل ترین بودم بدون هیچ اموزشی بدون هیچ تمرینی بدون هیچ استادی و در اون زمان احساس میکنم هیچ نقصی وجود نداشت همه چیز ساده بود و من بهترین کار ها و رفتار ها روانجام میدادم
و الان هرچیزی که دارم یاد میگیرم احساس میکنم قبلا بلد بودم و اون رو به صورت ناخوداگاه انجام میدادم ؟! اما چرا الان بلد نیستم ؟! چرا دارم دوباره یاد میگیرم؟! وچرا با باز کردن هر در هزار در جدید جلوم سبز میشه ؟
چه چیزی کمه ؟! ایا خودم کمم؟! این خودم کیه چیه احساس میکنم قبلا اون رو داشتم احساس میکنم الان دارمش ولی نمیتونم درست ببینمش
میشه بیشتر با شما حرف بزنم چون احساس میکنم شما میتونید ی چیزی به من یاد بدید که خیلی دوست دارم یادش بگیرم اما نمیدونم اون چیه