سلام دوست عزیز ، مطلبی که گذاشتی فوق العادس ، عالیه یعنی هر چی بگم کم گفتم ، من این مطلبو درک میکنم و درگیرشم ، بعضا آنقدر زیاد درگیرش میشم که خسته میشم و دیگه تسلیم میشم چون جنگیدن باهاش انرژی زیادی میبره ،به نظرم گفتگوهای درونی عذاب آورترین مشکلی که آدم میتونه داشته باشه ، رفته رفته حل میشن و زمان میبرن ، ولی در آخر حل شدنی هستن. بازم ممنونم از متن خوبی که به اشتراک گذاشتی.امروز می خوام یه داستان عجیب ولی واقعی برات تعریف کنم ! تا حالا اسم کریس آنجل شعبده باز بزرگ به گوشت خورده؟ میدونستی یکی از بزرگترین شعبده باز های تاریخه ؟ به نظرت امروز می خوام در مورد کریس آنجل صحبت کنم ؟ نه !امروز می خوام درمورد هری هودینی الگوی کریس آنجل صحبت کنم . از این شعبده*باز تا سالها به عنوان بزرگترین شعبده باز دنیا یاد می*شد. امروز می خوام در مورد داستان یکی از شعبده بازی های هودینی باهات حرف بزنم که دنیا رو تکون داددر ادامه همراه من باش تا به سراغ این داستان جالب بریم هودینی کی بود؟
هودینی شعبده باز مجارستانی بود که توی آمریکا زندگی می کرد و از بچگی توی سیرک کار کرده بود ، بنابراین با حقه های مختلف آشنا بود و می*توانست شعبده بازی*های زیادی انجام بده. هودینی یه مدت برای کسب درآمد توی یه قفل سازی مشغول بود .ترکیب شعبده بازی و قفل سازی باعث شده بود هودینی به اوج شهرت برسه. حتما میپرسی چطوری ؟ هودینی : استاد فرار!
هودینی متوجه شد میتونه قفل ها رو باز کنه فقط کافیه یکم جذابیت ظاهری مثل شعبده بهش اضافه کنه تا همه مجذوبش بشن . برای همین تصمیم گرفت با کمک شعبده از زندان های بزرگ فرار کنه! اون به زندان های مختلف می رفت و برهنه می شد و با دست خالی شروع به باز کردن قفل زندان ها می کرد. البته اون یه سوزن خیلی کوچیک رو توی موهاش یا دهانش مخفی می کرد و با همان سوزن قفل ها رو باز میکردبا اینکه اون موقع اینترنت نبود ولی هودینی به شهرتی جهانی رسیده بود و همه اون رو می*شناختند. ولی این برای هودینی کافی نبود برای همین هودینی یه ادعای عجیب و غریب کرد! ادعای عجیب هودینی
هودینی ادعا کرد میتونه توی هر زندانی که باشه قبل یک ساعت قفل اون رو باز کنه و از اون زندان خارج بشه. این یه ادعای بزرگ و عجیب بود و همه منتظر بودند ببینند چه اتفاقی قراره بیافته!رئیس یه زندان قدیمی در جنوب آمریکا این خبر و شنید و هودینی رو به زندان دعوت کرد تا ادعاش رو عملی کنهاین خبر همه جا پیچید. خیلی از مردم به زندان رفتند و منتظر شدند تا هودینی این شعبده رو انجام بده . به نظرت هودینی تونست از زندان بیاد بیرون؟ روز انجام شعبده!
هودینی با اعتماد به نفس کامل و با یه دست کت و شلوار شیک وارد سلول زندان شد و در فلزی زندان هم روی اون بسته شد. هودینی اول کت و بعدش یه سیم نازک از داخل کمربندش درآورد و شروع کرد به باز کردن قفل. هودینی یک ساعت زمان داشت و مطمئن بود میتونه توی این یک ساعت قفل و باز کنهنیم ساعت گذشته و هودینی نتونست قفل و باز کنه ! اعتماد به نفسش جاش رو به اضطراب و استرس داده بود. عرق از سر و صورت هودینی سرازیر شده بود و درنهایت هودینی بعد از دو ساعت شکست خورد و کف سلول زندان دراز کشید. اون خیلی احساس شکست می*کردتوی همون لحظه ای که نا امیدی تو چهره هودینی مشخص بود ناگهان در سلول باز شد! اون هم نه به دست هودینی ! در به این دلیل باز شد که از اول قفل نبود! کافی بود هودینی در رو به سمت خودش بکشه تا در به راحتی باز بشه! رئیس زندان در رو قفل نکرده بود تا ببینه هودینی تو این لحظه چه کاری انجام میده!ولی هودینی اطمینان داشت که اون در قفل شده و تو ذهن خودش به این باور رسیده بود که این قفل با بقیه قفل ها فرق داره . در واقع این در توی ذهن هودینی قفل بود و باور ذهنی هودینی بهش اجازه نمیداد حتی قبل از تلاش برای بازکردن قفل ، یک بار در رو چک کنه و ببینه اصلا قفل هست یا نه ! قفل ذهن
ذهن انسان خیلی قدرتمنده . همونطور که میشه یه کاری کرد که ذهن منبع حس های مثبت و خلاقیت باشه در عین حال میشه کاری کرد که ذهن به زندان تبدیل بشه و خود فرد رو توی اون زندان زندانی کنه!حتماً تا حالا توی زندگیت با این قفل های الکی مواجه شدی. حتما تا حالا توی زندانی که فکرت برات درست کرده گیر کردی. حتما تا حالا بعضی از مسائل رو اونقدر به خودت سخت گرفتی که نتونستی اونا رو حل کنی.یه موقع هایی هست میخوای یه کار جدیدی رو شروع کنی ، مثلا میخوای درس بخونی ، کار کنی ، ورزش کنی یا حتی یه عادت مثبت توی زندگیت به وجود بیاری ولی احساس میکنی یه چیزی مانعت میشه ! احساس میکنی توی ذهنت داره یکی باهات حرف میزنه و بهت میگه نمیتونی ! میگه تو قراره شکست بخوری! میگه این کار بی فایده است ! این صدا همون قفل ذهن توعه! نباید بذاری این قفل ها زیاد بشن چون قدرت تصمیم گیری و انتخاب رو ازت میگیرن !هودینی قبل از اینکه شروع به بازکردن قفل در کنه ، باید قفل توی ذهنش رو باز میکرد. این قفل توی ذهنه که باعث میشه نتونی هیچ کاری کنی پس یه بار برای همیشه تلاش کن و این قفل ها رو باز کن !ذهن تو قویترین نیروی توئه! این ذهن توئه که بهت میگه نمیتونی! بهت میگه تو برای این کار ساخته نشدی! مطمئن باش هیچ کدوم از اینها واقعیت نداره!هر موقع احساس کردی یه صدایی توی ذهنت بهت میگن نمیتونی ، به یاد داستان هودینی بیفت. توی زندگی واقعی هیچ در بسته ای وجود نداره فقط کافی شجاعت عبور کردن از همه درها رو داشته باشی.تمام !