صفحه 15 از 56 نخستنخست ... 5131415161725 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 141 به 150 از 552

موضوع: مطالعه.نظرات و خلاصه برداری کتاب

  1. #141

    sara.sat آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2020
    نوشته ها
    840
    تشکر
    8,492
    7,936 بار در 858 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 161 پست
    برچسب زده شده
    در 2 تاپیک
    سلام
    عرض ادب و احترام خدمت دوستان گرامی
    امیدوارم حال همگی عالی باشه

    سایکوسیبرنتیک


    خلاصه فصل 10



    جراحات احساس را التیام بخشیم



    وقتی کفشی پایمان را میزند؛عکس العمل بدن ما سفت شدن پوست پا در محل زدگی است. در مورد احساس هم مکانیزم مشابهی شکل میگیرد و نوعی پوسته حفاظتی ایجاد میشود که از روان در برابر ناملایمات محافظت میکند. جراحات احساسی بیزاری از زندگی می آورد. در سنین جوانی جراحات احساسی بیشتر از هر زمان دیگری است و جوانان در این زمان بیشتر اعتراض میکنند چون از سمت شخصی که رویش حساب میکردند،ضربه خورده اند. این جراحات باعث میشوند تصویر ذهنی زشت شود؛ تصویری میشود که مورد قبول سایرین نیست و افراد چنین شخصی را دوست ندارند. این خصلت اکتسابی است.
    اما افرادی که جراحات احساسی ندارند دارای صفات زیر هستند:
    1- خود را انسانهایی مفید و مقبول میدانند
    2- خود باوری دارند
    3- خود را با دیگران برابر میدانند
    4- از منابع اطلاعاتی و دانش زیادی برخوردارند

    سه دستورالعمل برای مصونیت از جراحات احساسی:
    1- تهدید شدنی نیستید: اگر به اندک بهانه ای ناراحت میشوید؛ آدم نازک نارنجی و حساسی هستید، به هر چیز جزیی حسادت میکنید؟ ار کاه کوه میسازید؟ .باید گفت که قاعدتا از مناعت طبع ضعیفی هم برخورداریدو جراحات احساس روی شما متاسفانه تاثیرات عمیق و وحشتناکی میگذارد... همه ما برای مصونیت از خطرهای احتمالی نیازمند سپر و پوسته محافظتی هستیم البته نه سپری به سختی لاک لاک پشت. این سپر در حدی باید مقاوم باشد که ما را از گزند آسیب ها و جراحات مختصر حفظ کند. تقویت مناطعت طبع نیز لازم است. باید تصویر ذهنی خوبی برای خود بسازیم یک خود قوی و سالم و مینع به سادگی احساس خطر نمیکند ؛ تصویر ذهنی سالم به راحتی خراب نمیشود.
    2- اتکای به نفس و طرز تلفی مسئولانه آسیب پذیری را کاهش میدهد : جوان خطاکاری که ظاهری بی لطافت دارد خریداری که تابلو ورود فروشنده ممنوع ، افرادی که در ظاهر از خود سختی نشان میدهند، کسی که اتکای به نفس کمی دارد جملگی نیازه به محبت دارند. اما شخص خلاق متکی به نفس به همان اندازه و حتی بیشتر از آنکه نیازمند محبت دید ن باشد، محبت می کند در قبال زندگی خود مسئولیت پذیر است.
    3- صدمات احساسی را معالجه کنید: همانطور که جراحات جسمی التیام می یابند باید بتوان حراحات احساسی را هم معالجه کرد با آرامش خیال، با قراردادن عضلات بدن در حالت آرامش کامل ،با کنترل اندیشه و در نهایت باید بگوییم که کسی جز خودم نمی تواند به من صدمه بزند هر چیزی که به من لطمه بزند مقصرش خودم هستم.
    با رعایت سه دستورالعمل گفته شده می توان از جراحات احساسی مصون ماند .
    اما در رابطه با جراحات احساسی گذشته چه کار کنیم؟
    1- روان خود را عمل کنید در رابطه با حراحی احساس؛ وظیفه عمل به عهده خودتان است .باید جراح پلاستیک خود شوید و روانتان را عمل کنید، اینکار ساده نیست، دارو ندارد، باید حراحت احساسی را از بیخ و بن ببرید و دور بیندازید.

    2- به کمک گدشت کردن حقیقی، واقعی و کامل این زخم ها از را از بین ببرید .بخشش نسبی به درد نمیخورد. به حکم وظیفه یا تظاهر به گذشت کنید، به کار نمی آید. بخشش انتقام جویانه شفابخش نیست ! بخشش شفابخش برنده و ریشه کن کننده و از بین برنده تکدر خاطر است . انگار قبلا اتفاقی نیفتاده، بخشش شفابخش حکم جراحی دارد.


    3- دست از لجاجت بکشیم و اشتباه خود را بپذیریم. اگر بخاهید میتوانید ببخشید. بخشش شفابخش دشوار نیست. از آن جهت برای ما دشوار است که احساس محکوم کردن را دوست اداریم .در بخشیدن شفابخش ، بدهی دیگران را پاک می کنیم .نه با این خاطر که تصمیم گرفته ایم سخاوتمند باشیم ؛به این علت که اصل بدهی را دیگر بر حق نمیدانیم. کسی مقصر شناخته نمی شود ، وقتی کسی را محکوم نکیند نیازی به بخشش نیست دیگران دینی به ما ندارند این را بدانید که با بخشیدن خوشحال تر و سالم تر می شوید، افکارتان صفا و آرامش میگیرد. اما باید این را هم مدنظر داشته باشید که تنها بخشیدین شفابخش این امکان را به شما میدهد. هم خود را ببخشید هم دیگران را . همه اشتباه میکنند ، ریشه اشتباه را پیدا کنید و آن را با بخشش شفابخش ترمیم کنید.

    در رابطه با جراحت احساسی دو عکس العمل میتوان داشته باشید

    1- پوسته حفاظتی ضخیم ایجاد کنیم تا از جراحات احتمالی آینده مصون باشیم. اما این پوسته ضخیم مانع از لذت بردن از زندگی نیز می شود.
    2- به روی خود نیاوریم و چون سیلی خوردیم ، گونه طرف دیگر را آماده سیلی بعدی کنیم و همچنان آسیب پذیر به زندگی خلاق ادامه دهیم .
    در نهایت با جراحی احساس، خود را ترمیم کنیم .به پوسته لاکی نیاز ندارید. کمی آسیب پذیری به جان بخرید، اشکالی نداارد. گذشته را فراموش کنید ،مهم آنیده است.

    نکات مهم فصل:
    1- برای التیام جراحت احساسی باید بخشیدن شفابخش را انجام دهیم
    2- صفات افرادی که جراحت احساسی ندارند: خود باوری دارند، خود را انسان مقبول میدانند، خود را با دیگران برابر میدانند.، از منابع اطلاعاتی و دانش زیادی برخوردارند.
    3- دستورالعمل های مصونیت از جراحت احساسی: تهدید شدنی نیستید، متکی به نفس و مسئولیت پذیرید، صدمات احساسی خود را معالجه میکنید
    4- در رابطه با صدمات احساسی گذشته: روان خود را عمل کنید، به کمک گذشت کردن حقیقی و واقعی و کامل ، این زخم را از بین ببرید، اشتباهات خود را بپذیرید، هم خود و هم دیگران را ببخشید از نوع بخشش شفابخش
    ای تو در کشتی تن، رفته به خواب
    آب را دیدی... نگر در آب، آب

    آب را آبی است کو می راندش
    روح را روحی است و می خواندش

  2. 6 کاربر برای این پست سودمند از sara.sat عزیز تشکر کرده اند:


  3. #142

    alieh آواتار ها
    تاریخ عضویت
    May 2021
    نوشته ها
    431
    تشکر
    3,603
    2,734 بار در 426 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 13 پست
    برچسب زده شده
    در 1 تاپیک
    نقل قول نوشته اصلی توسط sara.sat نمایش پست ها
    سلام
    عرض ادب و احترام خدمت دوستان گرامی
    امیدوارم حال همگی عالی باشه

    سایکوسیبرنتیک


    خلاصه فصل 10



    جراحات احساس را التیام بخشیم



    وقتی کفشی پایمان را میزند؛عکس العمل بدن ما سفت شدن پوست پا در محل زدگی است. در مورد احساس هم مکانیزم مشابهی شکل میگیرد و نوعی پوسته حفاظتی ایجاد میشود که از روان در برابر ناملایمات محافظت میکند. جراحات احساسی بیزاری از زندگی می آورد. در سنین جوانی جراحات احساسی بیشتر از هر زمان دیگری است و جوانان در این زمان بیشتر اعتراض میکنند چون از سمت شخصی که رویش حساب میکردند،ضربه خورده اند. این جراحات باعث میشوند تصویر ذهنی زشت شود؛ تصویری میشود که مورد قبول سایرین نیست و افراد چنین شخصی را دوست ندارند. این خصلت اکتسابی است.
    اما افرادی که جراحات احساسی ندارند دارای صفات زیر هستند:
    1- خود را انسانهایی مفید و مقبول میدانند
    2- خود باوری دارند
    3- خود را با دیگران برابر میدانند
    4- از منابع اطلاعاتی و دانش زیادی برخوردارند

    سه دستورالعمل برای مصونیت از جراحات احساسی:
    1- تهدید شدنی نیستید: اگر به اندک بهانه ای ناراحت میشوید؛ آدم نازک نارنجی و حساسی هستید، به هر چیز جزیی حسادت میکنید؟ ار کاه کوه میسازید؟ .باید گفت که قاعدتا از مناعت طبع ضعیفی هم برخورداریدو جراحات احساس روی شما متاسفانه تاثیرات عمیق و وحشتناکی میگذارد... همه ما برای مصونیت از خطرهای احتمالی نیازمند سپر و پوسته محافظتی هستیم البته نه سپری به سختی لاک لاک پشت. این سپر در حدی باید مقاوم باشد که ما را از گزند آسیب ها و جراحات مختصر حفظ کند. تقویت مناطعت طبع نیز لازم است. باید تصویر ذهنی خوبی برای خود بسازیم یک خود قوی و سالم و مینع به سادگی احساس خطر نمیکند ؛ تصویر ذهنی سالم به راحتی خراب نمیشود.
    2- اتکای به نفس و طرز تلفی مسئولانه آسیب پذیری را کاهش میدهد : جوان خطاکاری که ظاهری بی لطافت دارد خریداری که تابلو ورود فروشنده ممنوع ، افرادی که در ظاهر از خود سختی نشان میدهند، کسی که اتکای به نفس کمی دارد جملگی نیازه به محبت دارند. اما شخص خلاق متکی به نفس به همان اندازه و حتی بیشتر از آنکه نیازمند محبت دید ن باشد، محبت می کند در قبال زندگی خود مسئولیت پذیر است.
    3- صدمات احساسی را معالجه کنید: همانطور که جراحات جسمی التیام می یابند باید بتوان حراحات احساسی را هم معالجه کرد با آرامش خیال، با قراردادن عضلات بدن در حالت آرامش کامل ،با کنترل اندیشه و در نهایت باید بگوییم که کسی جز خودم نمی تواند به من صدمه بزند هر چیزی که به من لطمه بزند مقصرش خودم هستم.
    با رعایت سه دستورالعمل گفته شده می توان از جراحات احساسی مصون ماند .
    اما در رابطه با جراحات احساسی گذشته چه کار کنیم؟
    1- روان خود را عمل کنید در رابطه با حراحی احساس؛ وظیفه عمل به عهده خودتان است .باید جراح پلاستیک خود شوید و روانتان را عمل کنید، اینکار ساده نیست، دارو ندارد، باید حراحت احساسی را از بیخ و بن ببرید و دور بیندازید.

    2- به کمک گدشت کردن حقیقی، واقعی و کامل این زخم ها از را از بین ببرید .بخشش نسبی به درد نمیخورد. به حکم وظیفه یا تظاهر به گذشت کنید، به کار نمی آید. بخشش انتقام جویانه شفابخش نیست ! بخشش شفابخش برنده و ریشه کن کننده و از بین برنده تکدر خاطر است . انگار قبلا اتفاقی نیفتاده، بخشش شفابخش حکم جراحی دارد.


    3- دست از لجاجت بکشیم و اشتباه خود را بپذیریم. اگر بخاهید میتوانید ببخشید. بخشش شفابخش دشوار نیست. از آن جهت برای ما دشوار است که احساس محکوم کردن را دوست اداریم .در بخشیدن شفابخش ، بدهی دیگران را پاک می کنیم .نه با این خاطر که تصمیم گرفته ایم سخاوتمند باشیم ؛به این علت که اصل بدهی را دیگر بر حق نمیدانیم. کسی مقصر شناخته نمی شود ، وقتی کسی را محکوم نکیند نیازی به بخشش نیست دیگران دینی به ما ندارند این را بدانید که با بخشیدن خوشحال تر و سالم تر می شوید، افکارتان صفا و آرامش میگیرد. اما باید این را هم مدنظر داشته باشید که تنها بخشیدین شفابخش این امکان را به شما میدهد. هم خود را ببخشید هم دیگران را . همه اشتباه میکنند ، ریشه اشتباه را پیدا کنید و آن را با بخشش شفابخش ترمیم کنید.

    در رابطه با جراحت احساسی دو عکس العمل میتوان داشته باشید

    1- پوسته حفاظتی ضخیم ایجاد کنیم تا از جراحات احتمالی آینده مصون باشیم. اما این پوسته ضخیم مانع از لذت بردن از زندگی نیز می شود.
    2- به روی خود نیاوریم و چون سیلی خوردیم ، گونه طرف دیگر را آماده سیلی بعدی کنیم و همچنان آسیب پذیر به زندگی خلاق ادامه دهیم .
    در نهایت با جراحی احساس، خود را ترمیم کنیم .به پوسته لاکی نیاز ندارید. کمی آسیب پذیری به جان بخرید، اشکالی نداارد. گذشته را فراموش کنید ،مهم آنیده است.

    نکات مهم فصل:
    1- برای التیام جراحت احساسی باید بخشیدن شفابخش را انجام دهیم
    2- صفات افرادی که جراحت احساسی ندارند: خود باوری دارند، خود را انسان مقبول میدانند، خود را با دیگران برابر میدانند.، از منابع اطلاعاتی و دانش زیادی برخوردارند.
    3- دستورالعمل های مصونیت از جراحت احساسی: تهدید شدنی نیستید، متکی به نفس و مسئولیت پذیرید، صدمات احساسی خود را معالجه میکنید
    4- در رابطه با صدمات احساسی گذشته: روان خود را عمل کنید، به کمک گذشت کردن حقیقی و واقعی و کامل ، این زخم را از بین ببرید، اشتباهات خود را بپذیرید، هم خود و هم دیگران را ببخشید از نوع بخشش شفابخش
    سلام سارای عزیز از وقتی که میزاری واقعا ممنون من این تاپیک رو امروز دیدم هنوز به فصل ده نرسیدم ولی خیلی خوبه که میتونم از خلاصه و برداشت شما استفاده کنم

  4. 7 کاربر برای این پست سودمند از alieh عزیز تشکر کرده اند:


  5. #143

    sara.sat آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2020
    نوشته ها
    840
    تشکر
    8,492
    7,936 بار در 858 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 161 پست
    برچسب زده شده
    در 2 تاپیک
    نقل قول نوشته اصلی توسط alieh نمایش پست ها
    سلام سارای عزیز از وقتی که میزاری واقعا ممنون من این تاپیک رو امروز دیدم هنوز به فصل ده نرسیدم ولی خیلی خوبه که میتونم از خلاصه و برداشت شما استفاده کنم
    سلام عزیزم
    امیدوارم حالت همواره عالی باشه
    خواهش میکنم.
    کار خاصی نیست برای من ، به غیر از تایپش چیز دیگه ایش اذیتم نمیکنه
    خوشحالم که برات موثر هست
    روز خوش
    ای تو در کشتی تن، رفته به خواب
    آب را دیدی... نگر در آب، آب

    آب را آبی است کو می راندش
    روح را روحی است و می خواندش

  6. 8 کاربر برای این پست سودمند از sara.sat عزیز تشکر کرده اند:


  7. #144

    mehdi_hasanzade آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2020
    محل سکونت
    ارومیه
    نوشته ها
    285
    تشکر
    851
    3,842 بار در 306 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 4 پست
    برچسب زده شده
    در 0 تاپیک
    با سلام به همه دوستان عزیز واقعا دو سه تا از تاپیک ها خیلی خوبن و از همینجا از دوستانی که زحمت می کشن تشکر می کنم
    همینطور از شما سرکار خانم سارا، همچنین برای راحتی کار می تونین از https://www.iotype.com/ استفاده کنین برای تایپ که خیلی خوبه شما صحبت می کنین ایشون تایپ می کنه !


    نقل قول نوشته اصلی توسط sara.sat نمایش پست ها
    سلام عزیزم
    امیدوارم حالت همواره عالی باشه
    خواهش میکنم.
    کار خاصی نیست برای من ، به غیر از تایپش چیز دیگه ایش اذیتم نمیکنه
    خوشحالم که برات موثر هست
    روز خوش
    ویرایش توسط mehdi_hasanzade : 10-06-2021 در ساعت 14:04

    مسیر سخت است و دشوار ولی راهی جز رفتن نیست

    " من بر فراز قله میگویم موفقیت نتیجه گام های کوچک و مستمر است "
    و این نه یک شعار بلکه دقیقا واقعیتی کشف شده است.
    امینو

  8. 9 کاربر برای این پست سودمند از mehdi_hasanzade عزیز تشکر کرده اند:


  9. #145

    Saman01 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Apr 2021
    محل سکونت
    Tehran
    نوشته ها
    590
    تشکر
    6,018
    3,367 بار در 727 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 99 پست
    برچسب زده شده
    در 4 تاپیک

    Post سایکوسایبرنتیک

    «مشکل بسیاری از افراد، چهره ی ظاهریشان نیست، بلکه مشکل آنها تصویر ذهنیشان می باشد. آن ها خود را در نقشی تازه می یابند، اما نمی دانند که چگونه ایفای نقش کنند. شاید هم هرگز تصویر ذهنی روشن و شفاف در ذهن خویش ایجاد نکنند.»
    1400/7/14
    سلام و عرض ادب دوستان
    فصل هشتم: خصوصیات شخصیت کامیاب
    درست همانطور که پزشک با مشاهده آثار و علائم بیماری فرد، بیماری را تشخیص میدهد، مسیر سرنوشت نیز، از لحاظ شکست و موفقیت، قابل تشخیص است. فرد بدون مقدمه و پیش زمینه، به پیروزی و شکست نمیرسد. ابتدا فرد باید شکست و پیروزی را در روح و جانش قرار دهد تا بتواند آنها را به صورت عادت ها، کردار و رفتار منحصر به فرد رشد دهد. به اعتقاد من یکی از موثرترین راه های مجهز شدن به شخصیت پیروز و موفق، ایجاد تصویری گویا از این شخصیت می باشد. پس باید این تصویر را خوب بشناسیم. فراموش نکنید که مکانیزم خلاق، دستگاهی هدف جو است. بنابراین، شرط لازم برای استفاده از آن، داشتن هدف و مقصدی روشن است. اغلب مردم به دنبال پیشرفت و درباره داشتن شخصیت بهتر می باشند. اما آنها مسیر حرکت به سوی موفقیت را نمی دانند و خصوصیات یک شخصیت خوب، بی خبر هستند. شخصیت خوب، به فرد امکان رویارویی موثر با حقیقت را داده و به شما این توانایی را می دهد که از طریق آن به هدف های مهم، دست یابید که در نتیجه به شما رضایت خاطر می بخشد. بارها و بارها با افرادی برخورد کرده ام که با انتخاب هدفی مشخص، خود را از افسردگی و پریشانی رها می کنند. عکس این موضوع نیز صادق است.
    انسان دارای مکانیزمی هدف جو است. ما مانند یک دوچرخه برای حرکت و رفتن به سمت هدف یا پیروزی بر محیط، حل مسایل و گذر از منابع محیطی ساخته شده ایم . بدون این مسایل به رضایت و خوشبختی نمی رسیم. کسانی که زندگی را پوچ و بی ارزش می بینند، در واقع نشان می دهند که هیچ هدف با ارزشی ندارند. انسان ها بر اساس حقیقت واکنش نشان نمی دهند بلکه بر اساس تصویر ذهنی خود واکنش نشان می دهند. تنها زمانی می توانیم واکنش مناسب نشان دهیم که حقیقت را درک کرده باشیم. باید بتوانیم واقعیت را آن طور که هست ببینیم و آن را خوب یا بد بپذیریم. (یکی از علت های ناکامی هیتلر در جنگ جهانی دوم، درک ناقص اون از موقعیت بود. چون رسانندگان پیام های ناگوار رو مجازات میکرد و خیلی نگذشت که هیچ کس جرات نداشت حقیقت رو بگه و هیتلر بدون دونستن حقیقت اوضاع، نمی تونست تصمیم درستی بگیره.)
    داشتن هدف و درک از شرایط محیطی کافی نیست، بلکه برای اجرای هدف هایتان باید شهامت و اراده ی لازم را داشته باشید. تنها با عمل کردن می توان « هدف ها، میل ها و باورها» را به حقیقت تبدیل کرد.
    هنگامی که با مشکلات رو به رو هستید، در صورتی که با آن ها مبارزه کنید، خواهید دید که کوچکتر و آسان تر از وقتی خواهند بود که از آن ها می ترسید. گرفتن هر تصمیمی، ممکن است اشتباه باشد، اما هیچ یک از این موارد نباید شما را از دنبال کردن هدف باز دارد. بلکه شما باید شهامت ریسک کردن، اشتباه کردن، شکست خوردن و شرمگین شدن را داشته باشید. برداشتن قدم اشتباه بهتر از آن است که مانند برکه ای راکد باشید، زیرا در طول مسیر پیشرفتتان می توانید اشتباهات خود را اصلاح کنید. لی لاکوکا اراده را اولین و مهمترین ویژگی اخلاقی هر فرد معرفی کرده و دوستان و اطرافیانش را بر همین اساس انتخاب میکند. بیشتر فرماندهان و رهبران دولت های مختلف، بر این موضوع اتفاق نظر دارند که موفقیت، نتیجه ی مستقیم اراده بوده و مسیر صحیح حرکت می باشد و کار امروز به فردا افکندن و هدر دادن زمان و احتیاط، در این میان هیچ جایگاهی ندارد. به ندرت دیده شده کسی بتواند در دو قدم، به هدفش برسد و به سرعت به میوه تلاش و کوشش خود دست یابد. باید بدانیم که مسیر رسیدن به موفقیت، مارپیچ است.
    کلامی به وسعت یک عمر:
    «افسوس! هولناکترین ناباوری، ناباوری نسبت به خویشتن است.»
    از بین تمامی دام ها و گودال هایی سر راه فرد قرار دارد، مهلک ترین و سخت ترین آن، نداشتن عزت نفس است. زیرا با دستان خود آنرا دفن میکنیم و سپس در یک جمله خلاصه میکنیم:« بی فایدست، نمیشه، نمیتونم، نمی رسم». تسلیم شدن، هم برای شخص و هم برای جامعه، تاوان سنگینی به همراه دارد و موجب می شود جامعه از سود مادی و پیشرفت جا بماند. آیا قبول دارید ما بیش از همه به خود شک می کنیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ احساس شک و دودلی نسبت به خود، مانند غده های سرطانی است که وجودمان را خورده و نابود میکند و باعث میشود تا بیش از هر زمان، عصبی و بد خلق شویم، باید قبول کنیم که دست کم گرفتن خودتان و خود کم بینی و از سر فروتنی و شکسته نفسی نیست، بلکه کاری ناپسند است. به طور موثر حسادت، که پیوند بسیاری از ازدواج ها را متلاشی میکند، تقریبا همیشه ناشی از شک و عدم اعتماد به خویش است.
    "نکته ی اسرار آمیز ماجرا این است که وقتی در درونتان دشمنی نباشد، دشمنان بیرون هم کمتر خواهد بود."مری الن جاکوبسن" اگر قرار بود کل این کتاب در اثر کمبود وقت و نیرو در یک جمله خلاصه کنند، این همان جمله بود.
    به هر حال نه من و نه شما، نباید از اینکه با خودمان به گفتگو می نشینیم، ناراحت و خجل باشیم. به نظر من، شخصیت بخشیدن به دشمنان ذهنمان و تشبیه آنها به منتقدین، تمرینی سودمند برای تخیلمان است. تکرار کردن به خودی خود هیچ ارزشی ندارد اگر داشت، پس بایستی در تکرار اشتباه را می آموختیم نه درست را. مثل تمرین گل زدن در فوتبال، تعداد ضربه های اشتباه، بیشتر از ضربه های صحیح است. بازیکن، ضربه های اشتباه را بیشتر تمرین کرده پس چطور مهارت به دست میاورد؟؟؟؟«مثال مایکل جردن و بسکتبال استاد» علت این است که رایانه ی ذهن انسان، حرکات صحیح را ذخیره و خفظ می کند و ضربه های خطا را به فراموشی می سپارد. روش کار مکانیزم موفقیت هم به این صورت است، اما بیشترین کاری که ما بیشتر انجام می دهیم این است که موفقیت های گذشته را فراموش می کنیم و به جای آن شکست ها را به ذهن می سپاریم. در نتیجه، اعتماد به نفسمان در هم شکسته می شود و نه تنها ناکامی ها را در خاطر نگه میداریم، بلکه آن را با احساساتمان تثبیت میکنیم. خود را محکوم میکنیم و با احساس شرم و پشیمانی به خود زخم میزنیم و اعتماد به نفسمان را به باد فنا میدهیم. مهم نیست که در گذشته چند بار شکست خورده ایم، مهم موفقیت هایی است که باید در هاطر بماند و مرور شود. ما باید با خاطره ی موفقیت هایمان زندگی کنیم.
    =====================================
    (باید همیشه با پیش زمینه ای جلو رویم که شکست هایمان ویرانگر نباشد. وقتی به موفقیت ها و پیشرفت های اطرافیان مینگریم، مسیر پرپیچ و خمی که افراد موفق می پیمایند، کمتر می بینیم، وقتی بازیگری از هالیوود به روی صحنه میاید و تندیس اسکار را با غرور بالا میگیرد، کسی به یاد انتقاد پی در پی روزنامه ها و فیلم هایی که با بی علاقگی مردم رو به رو شده بود، نمی افتد و تمام سختی های مسیرش را نمیبیند.)
    جسارت بنده رو ببخشید امیر آقا بزرگوار که امضاتون رو قرار دادم چون به خوبی این مطلب رو به صورت گیف نشون میده
    @AMIR_ELTON:

    در سایه تمام موفقیت های درخشان، فهرست بلندی از شکست، ناامیدی و شرمندگی وجود دارد و غیراز این نباید انتظار دیگری داشت. اینها اجزای جدا نشدنی موفقیت هستند.
    =====================================
    اغلب ما، موفق تر، داناتر و قوی تر از ان هستیم که می پنداریم. با تصویر ذهنی جدید توانایی ها آزاد شده و مورد استفاده قرار می گیرند، می توانیم شخصیت خود را تغییر دهیم، اما ذات شخص قابل تغییر نیست. شخصیت، وسیله ای است که به به وسیله ی آن تمام توانایی های ما متمرکز شده و می توان از آن برای رویارویی با جهان بیرون استفاده کرد.
    سال های سال، میزان و واحد اندازه گیری هوش و ذکاوت و میزان احنمالی پیشرفت انسان، واحدی به نامIQ بوده است. البته میدانیم که IQ نیست که زمینه های پیشرفت شخص را رقم می زند، بلکه ایفای این نقش بر عهده ی خود انگاره است، هم چنین میدانیم IQ در طی سال های متوالی می تواند افزایش یابد. اما مهمترین بخش ما واحد خاصی از اندازه گیری که به آن واحد شفقت یاAQ میگن هست. واحدی برای اندازه گیری و تخمین میزان مقاومت فرد در برابر سختی و شیوه ی برخوردش با این مشکلات. «واکنش و احساس شما در زمان شکست مشخص کننده ی مدت زمان رسیدن شما به موفقیت است» امینو
    افزایش میزان AQ هم کاملا و صد در صد شدنی هست.
    به طور حتم تراژدی های زندگی زندگی بسیار حادتر و جدی تر از اتفاقات یک سفر تفریحی است، اما یاز هم میتوان بر آن ها غلبه کرد. احساس موفقیت ما توازن بین توقعات و انتظاراتمان است. اگر از خود انتظارات بی دلیل داشته باشیم و بار سنگین مقایسه را مدام بر دوش کشیم، کم کم زیر با آن خورد خواهیم شد.
    ببخشید که مطلب طولانی شد
    سپاس
    ویرایش توسط Saman01 : 10-10-2021 در ساعت 07:59
    این جهان کوه است و فعل ما ندا، سوی ما آید ندا هارا صدا

  10. 10 کاربر برای این پست سودمند از Saman01 عزیز تشکر کرده اند:


  11. #146

    Mr. & Mrs. hatami آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2020
    محل سکونت
    طهران
    نوشته ها
    1,114
    تشکر
    6,995
    15,026 بار در 1,177 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 34 پست
    برچسب زده شده
    در 1 تاپیک
    عرض ادب و احترام
    فصل هشتم
    شما امروز در جایگاهی هستید که افکارتان شما را به آنجا آورده اند و فردا جایی خواهید بود که افکارتان شما را می برند.
    تشخیص :به سوی موفقیت! درست همان گونه که یک دکتر می آموزد که بیماری را از نشانه های مشخصی تشخیص دهد موفقیت و شکست نیز میتوانند تشخیص داده شود .تعداد بسیار زیادی از افراد می خواهند خود را بهترکنند و آرزوی شخصیت بهتری دارند ولی هیچ نظر مشخصی ندارند که اصلاح در کدام جهت است یا چه چیزی شخصیت خوب را تشکیل می دهد شخصیت خوب، شخصیتی است که شما را قادر می سازد با محیط و واقعیت ها به طور موثر و مناسبی برخورد کنید بارها افراد آشفته و نا شادی را دیده ام که وقتی به آنها هدفی داده میشود که باید مسیر مستقیمی را طی کنند ذهنشان روشن می شود .حس جهت : ما شخصی را روی یک دوچرخه گذاشتیم و به او یاد دادیم هر دو پایش را ثابت روی پدال ها بگذارد و ساکن در یک مکان بماند . این کار را بکنید این کار شدنی نیست یک شخص نیز از نظر کارکردی شبیه به یک دوچرخه است دوچرخه تعادلش را فقط تا جایی حفظ می کند که به سوی چیزی پیش برود . ما نیز به طور مشابه، به عنوان مکانیسم های هدف گرا طراحی شده ایم .ما ساخته شده ایم تا به محیط غلبه کنیم و به اهداف برسیم افرادی که می گویند زندگی ارزش را ندارد در واقع می گویند که خودشان هیچ هدف با ارزشی ندارند . فهم : تفاهم به ارتباطات خوب بستگی دارد . ارتباطات برای هر سیستم یا کامپیوتر هدایت کننده های حیاتی است . اگر اطلاعاتی که بر مبنای آن عمل می کنید غلط باشد یا بد فهمیده شود نمیتوانید عکس العملی درست داشته باشید . برای برخورد موِثر با یک مسئله ، باید درکی از ماهیت درست آن داشته باشید . اکثر ناکامی های ما در روابط انسانی به دلیل بدفهمی اند . انتظار دارید که افراد دیگر نیز از یک مجموعه حقایق یا رویدادهای مفروض همانند ما عکس العمل نشان دهد و پاسخ نشان دهند و به نتیجه برسند . باید آنچه را که در فصل قبل گفتیم به خاطر داشته باشید : افراد به تصویرهای ذهنی شان پاسخ می دهند نه چیزها که آن گونه که هستند . اینکه سایرین ،به جای اینکه هنگام اشتباه ،مغرض و بدخواه تلقی شوند صادق در نظر گرفته می شوند ، می تواند در بهتر کردن روابط انسانی و ایجاد تفاهم بهتر بین انسان ها بسیار کمک کند .از خود بپرسید :این به نظر او چگونه می رسد ؟او این وضعیت را چگونه تفسیر می کند ؟ سعی کنید بفهمید که او چرا آنگونه رفتار می کند . واقعیت در مقابل نظر : خیلی از مواقع هنگامی که نظر خود را به حقایق اضافه می کنیم و به نتایج غلط می رسیم آشفتگی ایجاد میکنیم .واقعیت :شوهری با انگشتانشان صدا درمی آورد، نظر زن :نتیجه میگیرد که او این کار را میکند چون فکر میکند که مرا اذیت میکند. واقعیت: دو دوست هنگامی که وارد میشوید پچ پچ می کنند ناگهان متوقف میشوند و تا حدی دستپاچه به نظر می رسند ،نظر :آنها باید پشت سر من حرف زده باشند . این زن اگر می توانستم درک کند که رفتار آزارنده شوهر او عمل عمدی و ارادی به منظور اذیت او نیست ، اگر می توانست عکس العمل بر این اساس را که انگار شخص مورد توهین واقع شده است را متوقف کند ، می توانستم مکث کند، وضعیت را تحلیل کند ،و پاسخ صحیح و حتی مفید را انتخاب نماید . بخواهید که واقعیت را ببینید . ما اغلب اوقات داده های حسی ورودی را طبق ترس ها و آرزوهای خود رنگ می کنیم . ولی برای مواجهه ثمربخش با محیط باید بخواهیم واقعیت راجع به آن را بشناسیم . فقط هنگامی که بفهمیم این واقعیت چیست میتوانیم درست پاسخ دهیم باید بتوانیم واقعیت را ببینیم و آن را خوب یا بد قبول کنیم .شخصیت موفق نه فقط به سایر افراد دروغ نمیگوید یا فریب شان نمیدهد بلکه یاد می گیرد که با خودش نیز صادق باشد . خود آنچه خلوص می خوانیم به درک خود و صداقت با خود مبتنی است چون هنگامی که با توجیه یا گفتن دروغ های منطقی به خود، به خود دروغ می گوید نمی توانید صادق باشید. حرکت اشتباه و نادرست شما باعث نمیشود که کلاً یک انسان رسوا ،یا یک شخص بی ارزش بد یا ناکام باشیم این صرفاً یک خطای مکانیکی و ذهن است که می تواند تسهیل شود هنگامی که به طور کامل قبول کنید که خطاهای تان نیستید می توانید آنها را بشناسید ،و باید جرات اقدام نیز داشته باشید چون اهداف آرزو ها و باورها فقط با اقدام می تواند به واقعیت تبدیل شود.(( شعار شخصی دریادار ویلیام هاسلی گفتی ای از نلسون بود: هیچ کاپیتانی نمی تواند خیلی اشتباه کند و اگر کشتی اش را در کنار یک کشتی دشمن مستقر کند . هاسلی گفت اینکه بهترین دفاع یک حمله قوی است یک اصل نظامی است ولی کاربرد آن از جنگ وسیع تر است همه مسائل چه شخصی چه ملی چه جنگی کوچک تر میشود اگر از آنها طفره نروید بلکه با آنها مواجه شوید هنگامی که به طور سیستماتیک تصور از خودتان را قوی می کنید می فهمید که شما خطاهای تان نیستید و فوق العاده ساده تر ریسک می کنید بدون اینکه نگرانی نابجا داشته باشید که دیگران چه فکر میکنند یا اینکه در صورت لغزش موقتاً احمق به نظر می آید .هیچ چیز در این دنیا هرگز مطلقاً قطعی یا تضمین شده نیست و اغلب فرق یک فرد موفق و یک فرق ناکام ،نه قابلیت های بهتر است ،نه ایده های بهتره بلکه جرأتی است که شخصی برای شرط بندی روی ایده ها اتخاذ یک ریسک حساب شده و اقدام دارد سیستم هدایت شما نمی تواند هنگامی که متوقف شده اید شما را هدایت کند . اکثر رهبران قبول دارند که موفقیت از قاطعیت و تصحیح مسیر به دست می آید نه از تاخیرهای طولانی و سهل انگاری در تلاش برای اتخاد فقط گزینه بی اشکال ،موفقیتهای معدودی از طریق یک خط مستقیم از . a به b می رسند اکثر موفقیت ها در یک مسیر زیگزالی حاصل میشوند بخواهید که برای رسیدن به آنچه می خواهید چند اشتباه مرتکب شوید و کمی ناراحتی را متحمل شوید راحت جان نزنید .من در سخنرانی هم گفتم که دنیای بی ملاحظه دقیقه به دقیقه برای هر فرد ساکن آن ، به دلیل بازتاب دو چیز بدتر یا بهتر می شود : تصور از خود فرد و احترام به او نسبت به سایرین. شخصیت های موفق به دیگران علاقه مندند و آنها را ملاحظه میکنند. و آنها به مشکلات و نیازهای دیگران توجه دارند . آنها شخصیت انسان را ملاحظه میکنند و با سایر افراد چنان برخورد میکند که انگار انسان و عروسک هایی در فیلم خیمه شب بازی آنها. آنها میدانند که هر انسانی مخلوق خداست و موجود یکتایی است که مستحق احترام است . افرادی که فکر می کنم مردم خیلی مهم نیستند نمی توانند احترام و توجه خیلی ویژه ای نسبت به خود داشته باشند یکی از معروف ترین روش های غلبه بر یک حس گناه این است که تقبیح سایرین در ذهنتان را متوقف کنید ،ایراد گیری از آنها را متوقف کنید، سرزنش آنها را متوقف کنید و نفرت از آنها را به خاطر اشتباهشان متوقف کنید هنگامی که شروع به این فکر می کنید که ارزش سایر افراد بیشتر است تصور از خود بهتر و مناسب تری تشکیل می دهید. احترام : افسوس! بی اعتقادی وحشتناک بی اعتقادی به خودتان است .بین همه آدم ها و چالش های زندگی ، از همه سخت تر شده است و در این جمله جمع بندی شده است( فایده ندارد ،نمیتواند این کار را بکنم) و مجازات تسلیم در برابر آن سنگین است هم برای فرد با توجه به پاداش های مادی از دست رفته و هم برای جامعه به خاطر بهره و پیشرفت حاصل نشده . ولی آیا در این روزها نیست که بیش از همیشه در معرض بی اعتقادی ترسناک هستیم ، هنگامی که بیش از همیشه به خود شک داریم و نسبت به کارمان احساس نالایقی می کنیم آیا دقیقاً در این زمان نیست که همراهی برای ما از همیشه مشکل تر است ؟ به ذهن مان فرو کنیم که داشتن نگاهی پست است به خودمان فضیلت نیست بلکه یک ایراد است .تردید به خود چیز موذیانه ای است و همانگونه که سرطان اندامهای بدن را می خورد و عزت نفس را از بین میبرد خود کاذب یک بدبختی قدرتمند است که سرزنش را می توان در هر وضعیتی از شک به خود شنید که ما را از خود واقعی مان منع می کند و گاهی اوقات بین ما و دیگران فاصله می اندازد . همچنین می نویسد به طور جادویی هنگامی که هیچ تعداد خیلی کمتری در بیرون وجود دارند . در واقع دزد شادی قبول خود ، عزت نفت و آرامش ذهن است بسیار پیش از هر منتقدی که در اطرافمان می بینیم تاثیر گذار است . هنگامی که منتقد درون شروع به اذیت و تحقیر می کند باید به سرعت داد بزنید کافیه و آن را به گوشه تاریک است باز بفرستید که به طور مناسبی به خاطر مردد کردن ما تنبیه شود . ولی بزرگترین راز عزت نفس این است که شروع کنید به قدر شناسی بیشتر از سایر افراد و برای هر انسانی احترام قائل شوید فقط به این علت که مخلوق خداست و از این رو ارزشمند است . تقریباً هر موفقیت درخشان و برجسته لیستی از ناامیدی ها ، سرخوردگی ها و تحقیر ها را پشت سر خود دارد . چرا باید جز این را انتظار داشته باشید ؟ شخصیت موفق این چیزها را به راحتی می پذیرد . قبول خود : در کتابی که به صورت یک فیلم مشهور آقای ریپلی با استعداد یک مرد جوان رنج دیده و دچار عقده حقارت است که آنقدر از خود ناراضی است نمی خواهد خود را قبول کند و آن قدر به دیگران حسادت می کند که یک مرد با امکانات مالی بیشتر را به قتل می رساند و تلاش میکند زندگی او را به دست آورد و حتی وارد روابط او با خانواده و نامزد مردم خط اول می شود . هیچ موفقیت واقعی یا شادی واقعی ممکن نیست تا هنگامی که شخص درجه ای از قبول خود را بدست آورد . بدبخت ترین و رنجیده ترین افراد جهان آنهایی هستند که دائماً در تلاش و فشار اند تا خود و دیگران را متقاعد کنند که غیر از آن چیزی هستند که اساس آن هستند. اغلب هنگامی که تلاش می کنید و به خود فشار می آورید که (کسی باشید )موفقیت ، که از ظهور خود حاصل می آیند و شما را گمراه می کند و اغلب تقریباً به خودی خود , هنگامی که تصمیم می گیرید آرام باشید و خودتان باشید به دست می آید . بسیاری از افراد از قبول صحیح خود خجالت دارند زیرا اصرار دارند خود را با خطا هایشان برابر کنند ممکن است شما خطایی کرده باشید ولی این بدان معنا نیست که شما خطا هستید . ممکن است خود را درست و کامل ظاهر کرده باشید ولی این بدان معنا نیست که خود شما هیچ خوب نیستید . ما باید اشتباهات و قصور های خود را بشناسیم قبل از آنکه بتوانیم آنها را اصلاح کنیم . مهم است که یاد بگیریم این خود عملی را ، با همه نواقص آن ، قبول کنیم. زیرا تنها ابزاری است که داریم .
    راز AQ_ضریب بدبختی : برای سال های سال ضریب هوشی مورد تمرکز دانشگاه ها بود و تصور می شد عملاً تعیین می کند که شخص در زندگی اش تا کجا ممکن است پیش برود . اکنون به طور قاطع می دانیم که این ‏AQنیست که حوزه ممکن ها برای یک شخص را تعیین می کند ، بلکه تصور از خود است همچنین می دانیم که آی کیو می تواند تا مدت ها تا بزرگسالی بهتر شود . استاد دانشگاه به سه صورت افراد دارای ضریب مشتقات بالا را تعریف میکند : ۱ آنها به خاطر بدبختی ها یا موانعی که پیش می آیند دیگران را سرزنش نمی کنند . ۲ آنها خود را نیز سرزنش نمی کنند ، از نظر آنها موانعی که پیش می آیند تاثیر ضعیفی بر آنها دارند . ۳ آنها باور دارند که مشکلاتی که پیش می آید جزئیات و زیاد دوام ندارند ، و می توان با آنها مواجه شد.

    با تشکر
    ویرایش توسط Mr. & Mrs. hatami : 10-07-2021 در ساعت 15:56
    اگر میخواهید مانند استاد امینو شوید،مانند استاد امینو شوید.
    موفق باشید(که میدونم قطعا موفق هستید) امینو(پدر معنوی)

    در هر معامله فکر کنید که ان معامله تنها ترید در طول زندگی شماست(امینو)

    و خداوند امینو را آفرید...


  12. 4 کاربر برای این پست سودمند از Mr. & Mrs. hatami عزیز تشکر کرده اند:


  13. #147

    John D. Rockefeller آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2020
    محل سکونت
    Tehran
    نوشته ها
    3,002
    تشکر
    105,919
    15,855 بار در 3,026 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 332 پست
    برچسب زده شده
    در 10 تاپیک
    سلام به همه دوستان عزیز
    امیدوارم حالتون عالی باشه

    فصل سوم : استارت مکانیسم موفقیت خودکار شما
    برای ادامه یک کسب کار موفق ، شخص باید تخیل داشته باشد . او باید مسایل را چنان ببیند که انگار در یک دید هستند ، رویایی از کل مسیله .

    در این فصل از تخیل و استفاده ازش بحث شده که در اخر فصل یک تمرین عملی عالی داده شده که قراره در برنامه هام قرار بدم.

    تجسم ، تصویر هدفی را تعیین میکند که مکانیسم خودکار ما روی ان کار میکند. به خاطر اراده نیست که اقدام می کنیم یا نمی توانیم اقدام کنیم ، ان گونه که عموما باور شده است ، بلکه به دلیل تخیل است.
    انسان ها همیشه مطابق انچه تصور میکنند در رابطه با خودشان و محیط شان درست است ، عمل می کنند و فکر میکنند.



    یک داستانی رو دقیق یادم نیست از کجا شنیدم ولی به این صورت بود که
    تو کلاس شاگردا دست به یکی میکنند که وقتی معلم اومد یه جوری وانمود کنند که انگار استاد حالش بده و رنگش پریده
    وقتی استاد وارد کلاس میشه ، شاگردا شروع میکنند به این خدا بد نده چطون شده ؟ چرا رنگتون پریده ؟ چرا بدنتون میلرزه و..
    استاد باور میکنه که مریضه و مریض میشه

    دستگاه عصبی شما فرق بین یک تجربه تصور شده و یک تجربه واقعی رو متوجه نمیشه
    مثل خواب ، خیلی کمتر پیش میاد که در خوابی که ما میبینیم متوجه این بشیم که این خوابه و واقعیت نیست

    در ادامه هم کتاب از هیپنوتیزم صحبت کرده که دوستان به خوبی اشاره کردند
    در کتاب قدرت مخفی شما نوشته شده :
    مراجعین من امیدوارند که انها را در یک خواب هیپنوتیزم فرو ببرم و زندگیشان را درست کنم . در واقع بسیاری از انها در خواب زندگی میکنند و به دوزی از واقعیت نیاز دارند

    در قسمت بعدی در مورد تمررین ذهنی بحث شده که خیلی جالبه
    اغلب ما از این تصویر ذهنی استفاده میکنیم ولی علیه خودمون
    درک اینکه این اقدامات ، احساسات و رفتارهای ما نتیجه تصورات و باورهای ما هستند .

    دکتر ریچارد کوب برای بازی گلف اینطوری تعریف کرد : ( به جزییات در تخیل کردن هم اشتره کرده )

    تجسم کنید که ضربه چگونه خواهد بود ، بعد از ضربه به توپ ، توپ چطوری حرکت میکنه و در کجا میوفته و چقدر در زمین طی میکنه و نقطه بعدی تون قرار کجا باشه و....

    جک نیکولاس گفته : من هرگز ضربه گلف را بدون داشتن تصویر واضحی از ان در ذهنم وارد نمی کنم .

    خب ایا فقط نخیل کنیم ؟
    در یکی از تحقیقات به این صورت بود که سه گروه برای بسکتبال ، برای پرتاب توپ به مدت 20 روز اماده کردند .
    گروه اول هر روز به مدت 20 دقیقه انجام میدادند.
    گزوه دوم یبار روز اول و یبار روز دوم به مدت 20 دقیقه و دیگه کار خاصی نداشتند.
    گروه سوم در روز اول 20 دقیقه فیزیکی پرتاب کردند و در روز های بعدی تصور میکردند که در حال پرتاب توپ هستند .

    گروه اول که هر روز عملا 20 دقیقه تمرین داشتند 24% نمره اش بهتر شد
    گروه دوم پیشرفتی نداشتند
    گروه سوم که در تخیلشان تمرین میکردند 23 % بهبود نشون داده بودند


    پس اگر در کنار فعالیت فیزیکی ، تصور هم داشته باشیم غوغا میکنه

    در نسخه جدید کتاب داستان های بیشتری اضافه شده
    که این نمونه به نظرم یکی از بی نظیر ترین داستان هاش تا به الان بوده و سعی میکنم خلاصه و در اخر پاراگراف اخرشو مثل خوده کتاب بنویسم

    فردی از طرف شرکت موظف میشه که برای یک گفت وگو بسیار دشوار و پیچیده با میلیون دلار در مخاطره ، در مقابل مدیر یک شرکت که به سخت گیری مشهور بود اریه کنه .
    فرد در نامه اش تعریف میکنه که
    من تمام مقالات ، زندگی نامه ، فایل های تلویزیونی و رادیویی این مدیر رو گوش دادم و میخوندم تا همه چیز رو در موردش بدونم
    بعد شروع کردم صحنه ای رو در ذهنم بازتولید کنم که در حال مذاکره برای این فرد هستم و سعی کردم تمام جزییات و حرف های در ذهنم مرور کنم
    انقدر تمام حالات رو بررسی کردم تا به یک سناریو موفق امیز رسیدم تا به باز پخش اون در ذهنم مشغول شدم و فراتر از اون هم رفتم
    شروع به نوشتن کلمه به کلمه کردم و اون ها رو حفظ کردم

    حالا اخرین پاراگراف

    هنگامی که جلسه واقعی صورت گرفته ، نه فقط طبق نظم و جریان از نسخه من پیروی کرد ، و نه فقط مسایل را دقیقا به همان صورتی که بارها در فیلم ذهنی ام داشتم بیان کردم ، همان گونه که ممکن است انتظار داشته باشید ، بلکه او همچنان رفتار کرد که انگار از همان نسخه پیروی می کند!!

    در ادامه از تمرین ذهنی برای تمرین پیانو ، پیدا کردن شغل و گلف صحبت شده

    باید یک تصویر ذهنی واضح از کار درست را داشته باشید قبل از ان که بتوانید ان را با موفقیت انجام دهید

    در خیلی از دوره ها اشاره شده که از هدفی که دارید تصویر ذهنی واضحی داشته باشید و تمام جزییاتش رو تصور کنید

    اینکه به تقطه ای از کارایی برسید مه در ان میتونید به سادگی و سریعا تصویر ذهنی واضحی از نتیجه مطلوب را به سروکانیسم تان تحویل بدهید و به ان امکان دهید به جزییات مکانیکی تحقق ان رسیدگی کند.

    در فصل یک اشاره کردیم که اگر در تضاد با تصویر ذهنی تون عمل کنید مثل یک تیکه لاستیکی کشیده میشید و بر میگردید سر جای اول ولی اگر تصویر ذهنی واضحی از هدفتون داشته باشید ، دیگه عملی که میکنید بی فایده نیست

    در تمرینی که ذکر شده اینکه به مدت 21 روز ، روزانه 30 دقیقه تا 1 ساعت تخیل کنیم هدفی که داریم رو و به طور واضح اون رو تجسم کنیم ( بو ، رنگ ، محیط ، نور افتاب و..) تا 10 روز این تخیل رو بهبود بدیم تا به یک سناریو موفق امیز برسه و 11 روز باقی مونده اون سناریو رو هی تکرار و تصورر کنیم و بزاریم سرومکانیزم ما کارش رو شروع کنه
    این کار شاید در اولیل شما تغییر قابل ملاحظه نبینید ولی کم کم میبینید اخلاق شما ،ر فتار ، نوع برخورد و ... تون تغییر میکنه

    در ادامه هم دوست دارم این کلیپ رو براتون قرار بدم تا مشاهده کنید

    لینک

    جمله هایی که من عاشقشم :
    حالا که خواستن توانستن است ، چرا نخوایم ؟ چه عاملی باید سد راه ما بشه برای رسیدن به همه ی ارزو هامون
    چی ازش میخواید واقعا ؟ وقتی هیچ محدودیتی برای خودتون متصور نشید؟ اگر نمیترسیدی چی ؟
    اونوقت دلت میخواست چی داشته باشید؟


    منتظر تجربیات و نظرات اقای سروش برای فصل 3 هم هستیم

    و یک تجربه و نتیجه من برای این فصل :

    با سرکار خانوم سارا شوخی نکنید

    نقل قول نوشته اصلی توسط sara.sat نمایش پست ها
    فصل سوم

    این فصل در رابطه با قوه تخیل صحبت میکنه و اینکه نخستین راهنمای مکانیزم موفقیت هست

    عذزخاهی میکنم متنم طولانی شد
    نقل قول نوشته اصلی توسط hatami2 نمایش پست ها
    عرض ادب احترام
    فصل سوم
    تخیل:استارت مکانیسم موفقیت خودکار شما
    با تشکر
    نقل قول نوشته اصلی توسط Saman01 نمایش پست ها
    1400/6/31
    سلام و عرض ادب
    فصل سوم:
    تخیل، کلید دستیابی شما به مکانیزم موفقیت خودکار
    سپاس بیکران
    نقل قول نوشته اصلی توسط Soroosham نمایش پست ها
    سلام دوستان
    امیدوارم حالتون عالی باشه

    فصل ۳ این کتاب هم مجدد پاسخ به سوال ماست.

    شاد و پر از انرژی های مثبت باشید.
    ویرایش توسط John D. Rockefeller : 10-07-2021 در ساعت 19:31

    آن شب خوش را به سادگی نپذیر پیری را نابود و در انتهای روز طغیان کن ، طغیان کن علیه مرگ روشنایی ، اگرچه خردمندان در نهایت تاریکی را حقیقت میدانند ، زیرا که کلامشان به نبود روشنایی انجامیده ، اما آنها آن شب خوش را به سادگی نپذیرفته اند ، طغیان کن ، طغیان کن علیه مرگ روشنایی

  14. 5 کاربر برای این پست سودمند از John D. Rockefeller عزیز تشکر کرده اند:


  15. #148

    sara.sat آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2020
    نوشته ها
    840
    تشکر
    8,492
    7,936 بار در 858 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 161 پست
    برچسب زده شده
    در 2 تاپیک
    سلام
    وقت بخیر خدمت کتاب دوستان گرامی


    خلاصه فصل 11

    این فصل در رابطه با شناخت شخصیت حقیقی و راهکارهای بروز آن میباشد
    آنچه شخصیت نامیده میشود در واقع خویش خلاق و منحصر به فرد شماست که میتوان گفت نور خدا در ما هست، همان خویش واقعی . همانطوریکه بچه ها را بخاطر آنچه هستند دوست داریم ،چون خویش واقعی خود را بروز می دهند. کودک هرچه هست صداقت است.
    شخصیت خوار و شخصیت در بند هردو یکی هستند ونقطه مقابل شخصیت خلاق
    این شخصیت دارای انواع موانع روحی می تواند باشد وناکامی خصوصیت برجسته آنهاست. اینکه نمی توانند خود را ابراز کنند و بازخورد منفی بیش از اندازه علت شخصیت در بند است.
    بازخورد منفی همواره می گوید اینکار را نکیند، تغییرش دهید، کار دیگری بکنید. در واقع فرمان اصلاح مسیر میدهد. لکنت زبان نشانه ای از مانع روحی است که چنانچه خودآگاه انتقادی صورت بگیرد کار را خراب تر میکند و همینطور دقتی بیش از اندازه نیز می تواند مخرب باشد.بین بازخورد منفی و آنجه ما آنرا خودآگاهی می نامیم رابطه علت و معلول برقرار است. برای اینکه بتوانید از بازخرود منفی استفاده ثمربخش کنید باید خلاق باشید و کم و بیش حالت نیمه هوشیار و خودبخود بگیرید و جد و جهد آگاهانه به کار تبرید. مهم نیست دیگران چه فکر میکنند. اگر روی هر عمل ،هر کلمه، هر رفتار دیگران حساسیت نشان دهید موانعی را بر سر راه روح و روان خود ایجاد میکنید.
    واژه احساس برازندگی در مواقعی کاربرد دارد که میخواهید بطور سنجیده هول ناشی از شرایط و احوال جدید و غیرقابل کنترل را از خود دور کنید. خوده وجدان نیز یک مکانیزم بازخورد منفی آموختنی است که با اخلاقیات و آداب اجتماعی سرو کار دارد.
    اگر داده های صحیح باشند و مکانیزم بازخورد حساسیت شدید نداشته باشد و واقع بین باشیم، از زیر احبار تصمیم گیری برای درست و نادرست خلاص می شویم. وظیفه وجدان فراهم کردن زمینه های خوشبختی و مولد بودن است. باید مبنی بر حقایق باشد تا راه درست را نشان دهد در غیراینصورت گرفتارمان می کند. خوشبختی مان را میگیرد. از ما انسانهای غیر مولد می سازد. ابراز وجود یا عدم ابراز وجود یک استعداد ذاتی است ربطی به اخلاقیات ندارد و نباید جنبه اخلاقی به آن داد که مشکل آفرین می شود.
    اگر از جمله افرادی هستید که از سرکوب کردن رنج میبرید نمیتوانید خوشبخیت و موفق شوید. باید به عمد سرکوب نکردن را تمرین کنید.
    مسئله اینجاست که رعایت اعتدال لازم است
    وقتی گرمای بدن بیش از اندازه بالا می رود پزشک برای کاهش حرارت می کوشد و برعکس اگر حرارت پایین باشد باید دستوری برای بالابردن حرارت بدن بدهد.
    حال از کجا بدانیم که به منع و نهی احتیاج نداریم؟ اگر در اثر اعتماد بنفس بیش از حد اغلب به دردسر می افتید و گرفتاری برایتان درست می شود. اگر قبل از بررسی دست به عمل میزنید، اگر اشتباهتان را نمی پذیرید، اگر پرحرفید یا خیلی بلند حرف میزنید، احتمالا باید منع را در خود تقویت کنید.
    یکسری ویژگی هایی مثل نگرانی همیشگی ، مژه زدن یا تیک صورت یا بدن، به راحتی نتوانید بخابید، اگر همیشه صندلی های عقب می نشینید و آدم راحتی نیستید و امثالهم، اینها نشانه هایی از موانع روحی زیاد است که نیاز هست که در هیج کاری دقت وسواس گونه نکنید .
    تمرینات عملی برای رهایی از این حال:

    1. از قبل نگران صحبت نباشید
    2. از برنامه ریزی افراطی دست بکشید
    3. انتقاد از خود را کنار بگذارید
    4. عادت کنید که از اندازه معمول کمی بلندتر صحبت کنید
    5. محبت خود را نشان دهید و از بیان احساساتتان ابایی نداشته باشید


    نکات مهم فصل:

    1. خویش خلاق و منحصر بفرد شما همان شخصیت شماست که یک ویژگی ذاتی است و ربطی به اخلاقیات ندارد
    2. اگر از خجالتی بودن،کم حرف بودن، گوشه گیری، سرکوب خود و ... رنج میبرید، گرفتار بازخورد منفی هستید که باید توسط تمرین های گفته شده خود را اصلاح نمایید
    3. احساس برازندگی واژه ای است که برای زمانی کاربرد دارد که شما در محیط غریبه ای قرار می گیرید و میخاهید احساس راحتی کنید
    4. رعایت اعتدال در هر حال لازم است تا نگرانی همیشگی نداشته باشید و در کل احساس خوشبختی و موفقیت کنید
    5. در هیچ کاری دقت وسواس گونه نداشته باشید
    6. محبت خود را نشان دهید. از ابراز احساستان ابایی نداشته باشید
    7. از خود بی رویه انتقاد نکنید، با تن صدای کمی بلندتر صحبت بفرمایید، از برنامه ریزی افراطی هم دست بکشید


    پ.ن: ممنونم از جناب آقای حسن زاده عزیز بابت معرفی سایت تایپ. و باید به جناب آقای راکفلر هم بگم که من اصلا آدم جدی و خشن یا ترسناک و نیرومندی نیستم و اون مورد ذکر شده فقط و فقط واکنش کاملا خودکار و فوق سریع سیستم عصبی من بود. من اینکار رو انجام دادم ولی کاملا غیرارادی.

    سپاس از نگاه پرمهرتان که با من همراه بودید
    ای تو در کشتی تن، رفته به خواب
    آب را دیدی... نگر در آب، آب

    آب را آبی است کو می راندش
    روح را روحی است و می خواندش

  16. 7 کاربر برای این پست سودمند از sara.sat عزیز تشکر کرده اند:


  17. #149

    sara.sat آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2020
    نوشته ها
    840
    تشکر
    8,492
    7,936 بار در 858 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 161 پست
    برچسب زده شده
    در 2 تاپیک
    سلام
    وقت بخیر

    خلاصه فصل 12
    به یاد دارید در فصل خوشبختی گفتیم احساسات ما نه به عوامل خارجی بلکه به طرز تلقی ها و واکنش ها و حساسیت های خوده ما بستگی دارند؟
    داروهای آرامبخش همین مسئله را تایید می کنند. داروی آرامبخش از حساسیت بیش از اندازه ی ما نسبت به بازخوردهای منفی میکاهند . حساسیت بیش از حد داشتن و عادت کرده به انیکه به مسئله ای بیش از حد همواره حساسیت نشان دهید میئله است که میتوانید پانرا درمان کنید.
    حساسیت نشان ندادن در واقع هیچ کاری نکردن است. به محرک بیتفاوت باشید. و آنرا نادیده بگیرید و بگذارید آنطور که هست بماند. تمرین کنید تا عادت کنید و اگر در ابتدا نمیتوانید واکنش نشان ندهید میتوانید آنرا به تاخیر بیندازید.
    کلیه محرک های مزاحم را برای خود با تمرین و تکرار خاموش کنید. حتی اگر نسبت به آنها شرطی هم شده اید.
    میتوانید بیخیال شوید و به کارهای خود رسیدگی کنید. فراموش نکنید که مسبب احساسات مزاحمی مثل عصبانیت و کینه و ترس و اضطراب و عدم امنیت واکنش های خوده ما هستند. عوامل بیرونی نقشی ندارند. واکنش یعنی تنش عصبی . واکنش نشان ندادن یعنی اعصاب آرام.
    برای این منظور باید تمرین روزانه ریلکس و ایجاد آرامش را برای خود انجام بدهید. به این صورت که در ذهن خود کنج خلوت بسازید. گاهی به این کنج خلوت پناه ببرید و به احدی اجازه مزاحمت ندهید. پیداکردن این خلوتکده و تزیین آن با رنگها و وسایل مورد علاقه تان با اثاثی که دوست دارید در عین سادگی و زیبایی و تمیزی و نظم میتواند اشتیاق شما را به بودن زمان زیادی در این خلوتکده افزون کند و به این شکل آرام آرام به آن عادت و از حساسیت داشتن روی مسائلی که نیازی به حساست ندارند کم می کند.
    در هر فرصت اندکی که دست می دهد به این خلوتکده سری بزنید.بین قرارها، سوار بر اتوبوس تا رسیدن به مقصد و هروقت احساس خستگی کردید یا زمانهایی که ناراحت و عصبی هستید. شما به کمی فرار نیاز دارید. دستگاه عصبی انسان به کمی فرار در مقابل بمباران بی وقفه محرک های بیرونی نیاز دارد. روان و دستگاه عصبی شما محتاج اتاق استراحت است. درست مثل جسم که نیاز به استراحت و تجدید قوا دارد.
    همواره در نظر داشته باشید قبل از پرداختن به مسائل جدی روان خود را از اعداد و ارقام و احساسات مربوط به مسئله گذشته پاک کنید. اجازه ندهید احساسات منفی یا ترس مسئله قبلی به مسئله جدید منتقل شود. اما آرامش ، صلح و صفا و احساس خوشی نیز قابل انتقال است. چترهای روان خود را باز کنید تا از شر محرک مزاحم خلاص شوید.
    اگر به حوادث دور و بر توجه نکنید و از خود حساسیت نشان ندهید هرگز ناراحتی را لمس نخواهید کرد. انسان موجودی هدفجوست و لازمه هدف جویی عمل است.
    هدفهایمان را تعیین کنینم و برنامه رسیدن به آن را تدارک ببینیم. در این مسیر حساسیت مناسب نشان دهید آن هم در جهت نیل به هدف.
    اگر حساسیت و واکنشی که نشان میدهیم مارا به هدف نزدیک نکد اصلا به وجودش نیاز نیست. و اگر بخاهد از هدف دور کند که بهترین واکنش همان واکنش نشان ندادن است.

    تمرین عملی:
    عمال هایی که محرک مزاحم هستند را بشناسید، در رابطه با هرکدام تصویر سازی کنید که وقتی ایجاد میشوند بی تفاوت هستید و به کار و هدف خود مشغولید. یا در کنج خلوت خود هستید و ریلکس می کنید.

    نکات مهم:
    1- احساسات ما به عوامل خارجی وابسته نیستند. بلکه به خوده ما بستگی دارند
    2- حساست داشتن و اهمیت بیش از اندازه دادن مسئله ایست که میتوانید آنرا درمان کنید.
    3- باید تمرین کنید که با این مسالئ واکنشی نشان ندهید. اگر نمیتوانید حداقل واکنش نشان دادن را به تاخیر بیندازید
    4- از تکینک کنج خلوت بهره ببرید

    --------------------------------------------------------------------
    پ.ن: همیشه شاید همه ما از پدر و مادهامون شنیدیم که میگفتن خستگی های محل کارت رو با خودت به خونه نیار، همونجا جلو در خونه بریزشون دور و بیا توی خونه. به نظرم این نمونه بارز این موضوعه که در این فصل ذکر شده که نباید احساسات منفی مسائل گذشته رو به مسائلی که الان باهاش درگیر هستیم ببریم

    و تصویری از کنج های خلوت من:

    ای تو در کشتی تن، رفته به خواب
    آب را دیدی... نگر در آب، آب

    آب را آبی است کو می راندش
    روح را روحی است و می خواندش

  18. 10 کاربر برای این پست سودمند از sara.sat عزیز تشکر کرده اند:


  19. #150

    Soroosham آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2020
    نوشته ها
    2,325
    تشکر
    11,588
    26,697 بار در 2,362 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 1282 پست
    برچسب زده شده
    در 7 تاپیک
    نقل قول نوشته اصلی توسط Soroosham نمایش پست ها
    چی جلو مارو گرفته پس که عمل نکنیم؟! فصل ۴ و مطالعه کنین.
    سلام دوستان
    امیدوارم حالتون عالی باشه

    باورهای کاذب در ما یک سد هستن. مانع رسیدن ما هستن به اهدافمون. برای مثال روی باورهای مالیتون فکر کنین. به نظرتون آدمای پولدار چه ویژگی های منفی دارن؟
    این ویژگی ها که پیدا کردین، ارتباطی با پول نداره. پول چیز بدی نداره. باعث رشد و قدرت هست. این باورهای غلط ماهست که از کودکی تو ذهنمون مونده. از محیطی که توش بودیم: خانواده مدرسه فامیل رسانه ها...
    مثال دیگه هم انیشتین هست. معلم ایشون باور داشت که این پسر بچه یک کودن هست و باید از مدرسه بره. ولی مادر انیشتین این باور و قبول نمیکنه و خودش بچش و آموزش میده. نتیجه هم که مشخصه چیشد
    پس این افکار منفی و باورهای غلط برای ما مانعی هستن تا نتایجی که میخوایم و بگیریم. حتی افکار مثبت محدود کننده هم داریم. مثالش فروشنده ه ای که در هر منطقه بود(خوب عالی و ضعیف) یکسان فروش داشت چون تارگت مشخصی داشت و بیشتر از اون ذهنش نمیزاشت که بفروشه. حتی در منطقه عالی جوری شد که بعد رسیدن به تارگتش مریض شد و با اتمام سال خوب شد!
    در درون ما یک قدرتی هست که هرچقدر شکست طلب هم باشیم بازهم میتونه فعال بشه و برای خوشبختی و موفقیتتون عمل بکنه.یعنی کنترلش و دستتون بگیرین.کاری میکنه که بتونین باورهاتون و تغییر بدین.
    مهم ترین این نتیجه نکرفتن ها هم عقده حقارت هست. این عقده ریشه ساده ای داره: مقایسه نکردن خودتون با هنجارهای خودتون و در عوضش بررسی خودتون با یک عامل بیرونی. همه چیز از درون هست.
    من خودم صبحهایی که میرم بدوم وقتی تمرکزم روی خودم هست رکوردهای خودم و بهتر جابه جا میکنم و میتونم حس بهتری داشته باشم. ولی وقتی به یک عامل بیرونی چه قوی تر چه ضعیفتر مقایسه میکنم، در سطح همون میام.
    پس نه بهتری داریم نه بدتری. هردو شکل ما هستیم که نسبت به شرایط داریم واکنش نشون میدیم. پس رقابت معنایی نداره. همه ما یک شکل نیستیم و نتایجمون و ارزشهامون باهم تفاوت دارن.پس وقتی خودتون و با معیار بقیه نسنجین میتونین این باور و از بین ببرین و نتایج براتون کم کم نمود میکنن. همه ما خاص و منحصر به فرد و برتریم.دوست داشتنی تر از فرد به فردمون نیست
    پس بدون اعمال اراده اگر ما سعی کنیم این عادتهای ما که تبدیل شدن به باورهامون و تغییر بدیم میتونیم قدم های شروع موفقیتمون گزاشته باشیم.ولی نباید آرامش جسمی خودمون به خاطرش بهم بزنیم. وقتی ما تلاش عمدی بکنیم باعث میشه در مواقعی نتایج معکوس بگیریم که با قانون کوشش عمدی معکوس شناخته میشه.وقتی باور و تخیل ما متفاوت باشه اتفاق میافته. عجله ای نیست. با صبر و آرامش باید بیایم جلو. یک دونه که ۱ شب درخت نمیشه. براش وقت بزارین.براش شرایط و محیا کنین تا رشد کنه.
    در کنارش دوعامل مهم یادگیری هم توجه داشته باش: ۱.اشتیاق به هدف ۲.فکر کردن به هدف موردنظر. برای تغییر باید بدونیم داریم چیکار میکنیم و نتیجش چی میخواد بشه.
    تمرین این بخش هم برای رسیدن به آرامشی بود که صحبتش و کردم، تا بتونی این تغییر و بوجود بیاریم.
    روزی ۳۰ دقیقه باید انجام بشه و تصاویر ذهنی برای خودمون بوجود بیاریم تا آرامش و با تمام وجودتون حس کنین. حتما این تمرین و براساس مطالب این بخش انجام بدین تا لذت فوق العاده ی و حس کنین.
    برای اینکه قدم بعدی بردارم چیکار کنم؟
    فصل۵

    شاد و پر از انرژی های مثبت باشید
    پینوشت: مابقی فصول روی همین پست آپدیت میشن. بیشتر از این نمیشد ادیت بزنم رو پست قبل.
    I have my Own Dream, I have my Own Goal, I'm LIVING it

  20. 7 کاربر برای این پست سودمند از Soroosham عزیز تشکر کرده اند:


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 4 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 4 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •