صفحه 37 از 56 نخستنخست ... 27353637383947 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 361 به 370 از 552

موضوع: مطالعه.نظرات و خلاصه برداری کتاب

  1. #361

    sara.sat آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2020
    نوشته ها
    840
    تشکر
    8,492
    7,936 بار در 858 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 161 پست
    برچسب زده شده
    در 2 تاپیک
    نقل قول نوشته اصلی توسط Ali97 نمایش پست ها
    سلام و وقت بخیر
    امیدوارم حالتون خوب باشه و زندگیتون سرشار از شادی و پول و ثروت
    خواستم از تمام دوستان که در این تاپیک فعالیت داشتند و دارند تشکر کنم
    و ازتون یک درخواست داشتم :
    لطفا ما رو از خلاصه برداریهاتون بی نصیب نگذارید
    چون به شخصه نمیتونم در یک زمان واحد چندین کتاب رو بخونم اما میتونم با خلاصه برداریهای شما دوستان از نکات کلیدی هر کتاب اطلاع داشته باشم و استفاده بکنم
    خلاصه برداریها و پستهای زیباتون بسیار ارزشمند هستند و بسیار تاثیر گذار و کمک کننده ، پس لطفا ما رو بیشتر از این منتظر نگذارید
    @john D.Rockefeller
    @Ali-Fx @sara.sat @Sahar69830 @hatami2
    @Zara
    متشکر و سپاسگزارم از زحمت تک تک دوستان
    آرزوی سلامتی و موفقیت همراه با شادی و ثروتمندی دارم برا هممون

    سلام
    وقتتون بخیر
    ممنون از توجه و دقت شما به خلاصه برداریهای ما از کتابها
    من طبق روال قبل در مورد کتاب اثر مرکب خلاصه ها را میگذرام و الان هم مشغول خواندن بخش چهارم این کتاب هستم
    پایان هفته آینده خلاصه اش رو به اشتراک میزارم و همینطور نتایج تمرین های سه فصل گذشته را
    باز هم تشکر میکنم ازتون بابت پست های بسیار ارزشمندی که میزارید
    روز خوش
    ای تو در کشتی تن، رفته به خواب
    آب را دیدی... نگر در آب، آب

    آب را آبی است کو می راندش
    روح را روحی است و می خواندش

  2. 3 کاربر برای این پست سودمند از sara.sat عزیز تشکر کرده اند:


  3. #362

    tarokh آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2021
    محل سکونت
    karaj
    نوشته ها
    955
    تشکر
    1,742
    6,088 بار در 951 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 187 پست
    برچسب زده شده
    در 1 تاپیک
    سلام
    کتاب زندگی 3.0 را در اینجا به شما معرفی کردم.
    حال اینجا خلاصه ای از این کتاب را برای شما دوستان قرار میدم.


    کتاب زندگی ۳٫۰ به تاثیرات ورود هوش مصنوعی به زندگی ما میپردازد. البته ورود به همه ی جنبه های زندگی ما. از شخصی ترین پیام هایمان در تلگرام تا مدیریت جنگ های جهانی. این کتاب نوشته ی مکس تگمارک استاد دانشگاه ام آی تی که پیش تر نیز نظریه هایی از او در باب ریاضی و کیهان شناسی در قالب کتاب منتشر شده است.
    مکس تگمارک یکی از سخنرانان محبوب برنامه های ted نیز هست. نظریه ی او در باب آینده ی انسان در هم زیستی با هوش مصنوعی بسیار جذاب، باورپذیر و البته ترسناک است. شاید کلیدی ترین سوال کتاب زندگی ۳٫۰ این باشد : « آیا عصر آن فرا خواهد رسید که ماشین ها با تکیه بر هوش مصنوعی برای همیشه بر گونه ی بشر غلبه کنند؟ آیا این نظریه و شاید بهتر بگوییم، فیلم نامه ی جذاب هالیوودی واقعا به حقیقت می پیوندد؟ »
    مکس تگمارک در کتاب زندگی ۳٫۰ نگاهی عمیق دارد به تحولات اساسی زندگی انسان از زمان آغاز هوش مصنوعی و در ذهن خواننده سوال های اساسی ای را در رابطه با آینده ی تداوم این همکاری ایجاد می کند. نگاه مکس تگمارک سراسر ناامیدانه هم نیست و بشر را دعوت به نگاهی هوشمندانه تر و البته عمیق تر به موضوع هوش مصنوعی می کند. دعوت به انتخاب هایی نه سراسر منفعت طلبانه و با نگاهی کوتاه مدت، بلکه با آینده نگری و حفظ منافع جمعی در به خدمت گرفتن هوش مصنوعی در جهت ایجاد شرایطی بهتر برای گونه ی بشر. او در انتهای سوالش گویی دوباره می پرسد :
    « آیا هوش مصنوعی پایان عصر طلایی پیشرفت بشر است و موجب انقراض او، یا این که قرار است شاهد عصر جدیدی از تکامل، رشد و رفاه فراگیرتر باشیم؟ » انسان بودن و انسان ماندن در عصر هوش مصنوعی، عبارتی بسیار چالش برانگیز است. آیا تا همین جای کار هم هوش مصنوعی تهدیدی بالقوه برای ماهیت انسانی ما نیست؟
    بدون شک ما به عنوان انسان با خلق هوش مصنوعی، قصد در دریافت هایی داشته ایم که منجر شده است روحیات و احوالات ما دچار دگرگونی عمیقی گردد. ما از طریق ماشین ها و البته هوش مصنوعی، همدیگر را می شناسیم و با یکدیگر در ارتباط هستیم. مکس تگمارک در این کتاب سعی می کند سوالاتی در ذهن خواننده ایجاد کند که برای یافتن پاسخش، در سرفصلهای جذاب این کتاب باید تعمق بیشتری داشته باشیم.
    کتاب زندگی ۳٫۰ بحث بقا را نیز پیش روی ما می گذارد و در اینجا این سوال پیش می آید که آیا آینده ی هوش مصنوعی همچون نظریه ی اروینگ ج.گود پایان خوشی دارد؟ او در سال ۱۹۶۵ جمله*ای گفته بود که بوی تردید را می توان در آن به خوبی فهمید :
    « نخستین ماشین فوق هوشمند آخرین اختراعی است که انسانها به آن نیاز خواهند داشت، البته با فرض آنکه این ماشین به اندازه ای مطیع انسان باشد که به ما بگوید چگونه باید بر آن تسلط داشته باشیم. »
    نگاه ابَر ماشین یا آن هوش مصنوعی فوق العاده، به گونه ی بشر چگونه است؟ موجودی کند، مزاحم، ناتوان یا کم اهمیت. به نظر خیلی خوش بینانه نمی آید مکانیزمی هوشمند، تن به بردگی، آن هم به گونه ی ضعیف تر بدهد. آیا هوش مصنوعی رهاشده، به انسان نیاز خواهد داشت؟
    در کتاب زندگی ، هوش مصنوعی و حقیقت وابستگی ما به آن، دیگر انکارپذیر نیست. تنها کافی است لحظه ای بدون آن، دنیا را تصور کنیم. شاید جوانان سال ۱۸۶۵ سفر ژول ورن به فضا را کمی سخت باور کردند و بشر ۱۰۰ سال بعد بر روی ماه قدم زد، اما این بار بخش عجیب داستان در عصر ما اینجا است که ما کاملا فیلم های دوره ی خود را باور میکنیم. البته امیدواریم کمی بیشتر از صدسال فرصت داشته باشیم.

    بخشی از کتاب زندگی ۳٫۰ :

    ماده هوشمند میشود
    « هیدروژن …، اگر زمان کافی داشته باشد، سرانجام به انسان تبدیل میشود. ( ادوارد رابرت هریسن )در طول ۸/۱۳ میلیارد سالی که از مهبانگ میگذرد، یکی از چشمگیرترین تحولاتی که رخ داده این است که ماده ای گنگ و بیجان هوشمند شده است. چطور چنین چیزی امکانپذیر شد و موجودات در آینده تا چه اندازه میتوانند باهوشتر شوند؟ علم درباره ی سرگذشت و سرنوشت هوش در کیهان ما چه چیزی برای گفتن دارد … این*که میگوییم توده ای از ماده هوشمند است چه معنایی دارد؟ یعنی چه که یک شی میتواند به یاد آورد، محاسبه کند و یاد بگیرد؟ » او در این کتاب به این سوالات پاسخ میدهد.
    ویرایش توسط tarokh : 03-10-2022 در ساعت 14:47
    in all chaos there is calculation

  4. 3 کاربر برای این پست سودمند از tarokh عزیز تشکر کرده اند:


  5. #363

    tarokh آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2021
    محل سکونت
    karaj
    نوشته ها
    955
    تشکر
    1,742
    6,088 بار در 951 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 187 پست
    برچسب زده شده
    در 1 تاپیک
    سلام
    امیدوارم که خوب باشید
    کتاب شکاف طبقاتی رو در
    اینجابه شما دوستان معرفی کردم.حال در این تاپیک خلاصه و چکیده ای از این کتاب رو برای شما دوستان قرار میدم.

    قسمت اول
    کیفیت بهتر زندگی باعث افزایش شکاف طبقاتی شد، پیش از اینکه پیشرفت های تکنولوژیکی آن را بدتر کند.

    عصر یخبندان یک دوره دشوار برای بشریت بود. هنگامی که در نهایت به پایان رسید، انتظار میرفت که زندگی بهتر شود. با اینکه به نحوی بهتر شد، همه تغییراتی که با آب و هوا بهبود یافته بود، مثبت نبود.
    همانطور که آخرین عصر یخبندان حدود ۱۱۷۰۰ سال پیش به پایان رسید، ما وارد دوره ای از ثبات اقلیم شناخته شده به عنوان هولوسن شدیم. در طی این زمان، انسانهایی که در خاورمیانه سکونت داشتند، کشت زمین و تولید مواد غذایی را آغاز کردند که منجر به اضافی بودن آن شد. این نشان دهنده شروع عدم تعادل است، زیرا بعضی ها زمین های بزرگتر و منابع غذایی بیشتری را جمع می کردند در حالیکه دیگران به کار بر روی اموال خود می پرداختند. ساختار جامعه شروع به شکل گرفتن کرد.
    در مقابل،جوامع پیشین شکارچی، قدرت به طور مساوی و افقی گسترش یافته بود. بعد از آن جامعه جدیدی که در طول هولوسن بوجود آمد، یک سلسله مراتب ساختار یافته بود و تفاوت زیادی بین غنی و فقیر وجود داشت.
    شواهد برای این اختلاف از بقایای باستان شناسی که ۱۱۰۰۰ سال دارد، آمده است. و برای اولین بار تفاوت های زیادی در اندازه های خانوار نشان می دهد. علاوه بر این، استخوان های ماهی که در خانه خانواده های بزرگتر یافت می شود، نشان می دهد که این افراد ماهی های بزرگ را می خوردند، در حالی که در خانه های کوچکتر، ماهی های کوچک عادی به شمار می روند.
    علاوه بر افزایش کیفیت زندگی، پیشرفت های تکنولوژیکی نیز به بدتر شدن جوامع تاثیر گذاشت. حتی جوامع قبیله ای کوچکتر نمی توانستند از شکاف طبقاتی فرار کنند. در طول دوره ۵۰۰-۷۰۰ میلادی، قبیله چومش – که در ساحل کالیفرنیا زندگی می کرد – نوع جدیدی از قایقرانی را توسعه داد که تعدادی از ماهیگیران را به دریای عمیق می رساند تا ماهی بیشتری بگیرند. تا قبل از این در هیچ زمانی، افرادی که قایقرانی را کنترل و مدیریت می کردند، به قبیله تسلط نیافته بودند. ولی ازین پس افرادی که به قایقرانی آب*های پرعمق دسترسی داشتند اندک اندک به مواردی نظیر سرزمین های قبیله ای، مراسمهای مذهبی و جنگ، کنترل یافتند. دیگر اعضای این قبیله نیز به عنوان قدردانی برای امنیت خود، هدایایی را من جمله اقلام مهم تجارت مانند غذا و پوست به رئسای قبیله ارائه میکردند و آنان قدرتمندتر می*شدند.
    همانطور که می بینید، شکاف طبقاتی در مدت زمان طولانی به وجود آمده است – با افزایش کیفیت زندگی و همچنین پیشرفت های تکنولوژیکی.

    در ابتدا مالکیت زمین مساوی بود، اما به سرعت در محدوده خاصی متمرکز شد.


    امروزه ما در مورد یک درصد جمعیت که اکثریت پول موجود در جهان را کنترل می کنند میشنویم، اما همیشه اینطور نبوده است.
    مدتها پیش، زمین با توجه به سیستمی عادلانه تقسیم شده بود. یکی از اولین تمدن ها که در تاریخ نوشته شده سومریان است. آنها در جنوب بین النهرین – که امروزه به عنوان عراق شناخته می شود – حدود ۵۰۰۰ سال پیش زندگی می*کردند. این جامعه باستانی اکثر زمین های کشاورزی را در میان بسیاری از خانواده ها به اشتراک گذاشته و یک نماینده مرد از هر خانواده تصمیم گیرنده تقسیم سهام برابر سود حاصل از کشاورزی بود.
    این نوع نظام مالکیت نیز در تمدن های باستان چینی مشهود بود. تقریبا ۴۰۰۰ سال پیش در چین، مالکیت خصوصی مفهومی بود که ذهن مردم با آن آشنایی نداشت. تمدن های دیگری همچون آزتک ها در مکزیک و همچنین اینکاها در پرو نیز رویه اشتراک عمومی اموال را در دستور کار قرار داده بودند.
    با این حال، روش عادلانه با مرور زمان ادامه پیدا نکرد، و سرمایه گذاران شروع به جمع آوری اموال کردند.
    به مثال سومری*ها بازگردیم: تا سال ۳۰۰۰ قبل از میلاد، طبقۀ مذهبی، زمین را می خرید و به مردم پولی پرداخت میکرد تا مزرعه را بگردانند. آریستوكرات ها از این روش پیروی کردند – خصوصی سازی زمین هایی كه مدت ها به گروه های خانوادگی وابسته بود. باعث شد که: خانواده ها بدون توجه به نرخ بهره بالا در سال، وام بگیرند. سپس، برای پرداخت طلبکاران خود، خانواده ها باید با فروش زمین خود پول جمع آوری میکردند، گاهی اوقات بر اساس آنچه در قراردادشان منعقد شده بود حتی خودشان را به عنوان برده به فروش میرساندند.
    بنابراین، صاحبان زمین توانستند املاک را اینگونه بدست آورند در حالی که دیگران را از داشتن چنین فرصتی محروم کرده بودند. افرادی که زمین خود را از دست می*دادند باید به دنبال استخدام شدن توسط صاحبان زمین باشند و یا دیگر نمیتوانند زنده بمانند – شکاف و فقدان تعادل در جامعه دیگر چشمگیر شده بود.


    در طول تاریخ اروپا، با سقوط دولت و طاعون، شکاف طبقاتی تاحدودی کمتر شده.

    به طاعون فکر کنید! بیماری مسری که همه را از دم تیغ می*گذراند. مردم فقیر به خصوص از عواقب چنین حوادثی مثل یک بحران اقتصادی یا بیماری همه گیر، در زندگی خود می ترسند. در حالی که جالب است توجه داشته باشید که هر کس – صرفنظر از اینکه چقدر پول داشته باشد یا خیر، ممکن است از چنین شرایط ویرانگر رنج ببرد، اما فقرا در صورت وقوع چنین فاجعه ای وضع بدتری خواهند داشت.
    در طول تاریخ، اروپا هم از فروپاشی دولت*ها و هم طاعون، جان سالم به در برده است.
    شکاف طبقاتی اجتماعی نخستین بار در طول ۲۰۰-۴۰۰ م به وضوح قابل مشاهده بود ، – سال های بعد از امپراتوری روم. در آن زمان، جامعه روم بسیار پرجمعیت،به طور فزاینده ای شهری و فوق العاده غنی بود. یک جامعه بسیار ناسازگار که فاصله بین فقیر و ثروتمند به طور مداوم گسترش پیدا می کرد.
    اما با فروپاشی سیاسی امپراتوری روم، فاصله بین غنی و فقیر شروع به کم شدن کرد. با فروپاشی نظم سیاسی، مراکز شهری به خطر افتادند و ساختار بلندمدت بزرگان جامعه همراه با امتیازات پولی آنها فرو ریخت. از آنجایی که ثروت از سمت بزرگان جذب نمیشد، راه خود را به همه ی بخش های جامعه باز کرد و باعث کاهش شکاف طبقاتی شد.
    در اواسط قرون وسطی، نهادهای قدرتمند سیاسی ظهور کردند و شکاف طبقاتی نیز ایجاد شد. در دوران فئودالی – در حدود ۱۰۰۰-۱۳۰۰ میلادی، نقطه عطفی در این شرایط بوجود آمد. مالکیت زمین در بین اشراف و روحانیونی بود که قدرت زیادی بر سربازان و کشاورزان داشتند.
    سیستم با قرار گرفتن در معرض طاعون مرگ سیاه درحال از بین رفتن بود. در طول چندین نسل، طاعون میلیون ها نفر را در اروپا از بین برد.
    این بیماری به سختی به طبقه کارگر آسیب رساند ، که به وضوح موجب افزایش تقاضا برای چند کارگر باقی مانده بوجود آمد. در نتیجه، دستمزد کار مشاغل در روستاها و مراکز شهر دو برابر شد.که باعث بسته شدن شکاف میان ثروتمندان و فقرا شد.
    در ادامه این خلاصه کتاب، به مثال جدیدی از شکاف طبقاتی که در جامعه ژاپن رسیده است نگاهی می*اندازیم.

    شکاف طبقاتی در ژاپن فراوان بود اما با جنگ جهانی دوم تغییر کرد.

    امروزه اکثر مردم ژاپن، کشورشان را یک قدرت امپریالیستی در نظر نمی گیرند، اما همیشه اینطور نبوده است.
    با نگاهی به چند دهه قبل از جنگ جهانی دوم، امپراتوری ژاپن نیرویی بسیار قدرتمند بود. ژاپن در سال ۱۹۴۱ وارد جنگ شد، کشور به سرعت قدرت را در اقیانوس آرام بدست گرفت. علیرغم شکست چین، ژاپن امپراتوری خود را – که از اواخر قرن نوزدهم گسترش یافته بود – از فیلیپین به برمه و از پاپوآ گینه نو به جزایر الوطه توسعه داد.
    به این ترتیب امپراتوری ژاپن جمعیتی تقریبا ۵۰۰ میلیون نفره را زیر سلطه خود داشت، که حدود یک پنجم جمعیت جهان در آن زمان بود. اندازه آن تقریبا با امپراتوری بریتانیا در رقابت بود!
    با افزایش سریع جمعیت ، ارتش به اندازه ۲۰ برابر اندازه اولیه خود گسترش یافت – به این معنی که تابستان ۱۹۴۵، از هر هفت نفر، یک نفر به ارتش ارسال می شد.
    همانطور که همه ما می دانیم، ژاپن جنگ را از دست داد. این کشور از مرگ ۲،۵ میلیون سرباز، بمباران پتو از نیروی هوایی آمریکا و دو انفجار بمب اتمی رنج می برد.
    با وجود اینکه جنگ ژاپن را نابود کرد – جدایی از آن دسته از کشورهایی که ژاپن به آن حمله کرد – منجر به کاهش شکاف طبقاتی اجتماعی شد.

    در سال ۱۹۳۸، آن یک درصد از ثروتمندترین مردم جهان، تقریبا یک پنجم کل ثروت ژاپن را تشکیل می دادند. در طول جنگ، طبقه اجتماعی بالا بیش از دو سوم ثروت خود را از دست داد، که تقریبا ۱۴ درصد سهم ثروت کشور میبود. این به خاطر برنامه اقتصادی ایالت که ثروت را ازمردم برای تامین مالی جنگ بگیرد،بود.
    بزرگان بدترین ضربه را خوردند؛ همانطور که ثروتمندترین مردم، بزرگترین زیان را تجربه می کردند. سهم ثروت آنها از ۹.۲ درصد به ۱.۹ درصد کاهش یافت.
    جنگ، شکاف طبقاتی را به شیوه بی سابقه تضعیف کرد. جالب توجه است، این کاهش شکاف طبقاتی در بسیاری از کشورهای دیگر، از جمله آلمان، فرانسه و بریتانیا هم دیده می شد.
    in all chaos there is calculation

  6. 2 کاربر برای این پست سودمند از tarokh عزیز تشکر کرده اند:


  7. #364

    tarokh آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2021
    محل سکونت
    karaj
    نوشته ها
    955
    تشکر
    1,742
    6,088 بار در 951 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 187 پست
    برچسب زده شده
    در 1 تاپیک
    سلام
    امیدوارم که خوب باشید
    کتاب شکاف طبقاتی رو در
    اینجابه شما دوستان معرفی کردم.حال در این تاپیک خلاصه و چکیده ای از این کتاب رو برای شما دوستان قرار میدم.
    فایل پیوست 264948

    انقلاب ۱۹۱۷ در روسیه، شکاف طبقاتی را با تلاش های سازمان یافته و خشونت آمیز حل و فصل کرد.

    تا کنون، در این خلاصه کتاب دیدیم که جنگ بین ملت ها می تواند مانع غیر منتظره افزایش شکاف طبقاتی شود. اما این می تواند در طول جنگ های داخلی مانند انقلاب روسیه ۱۹۱۷ هم اتفاق بیافتد.
    در آن زمان، امپراتوری روسیه – به رهبری شاه نیکلاس دوم – شدیدا درگیر جنگ جهانی اول بود. در مجموع ۱۲ میلیون سرباز روسی استخدام شده بودند و تا پایان جنگ، ۲ میلیون نفر جان باختند و ۵ میلیون زخمی و ۲.۵ میلیون نفر اسیر شدند.
    خود جنگ در مقابله با شکاف طبقاتی جامعه روسیه کمک کرد. تامین مالی جنگ از مالیات های غیرمستقیم بر کالاها که بر ثروتمندان و فقرا تأثیر می گذاشت، حاصل شد. با این حال، مناقشه منجر به افزایش خشم در جامعه روسیه شد.
    تا پاییز سال ۱۹۱۷، روسیه وارد یک رکود اقتصادی شد و شورش هایی به رهبری فقیران علیه شهروندان طبقه متوسط ​​آغاز شد. در ۷ نوامبر ۱۹۱۷ بلشویکها – به رهبری لنین – کودتایی برپا و سنت پترزبورگ را فتح کرد. پس از بدست آوردن کنترل، روز بعد، حاکمان جدید امپراطوری، یک قانون جدید برای تقسیم زمین در میان مردم تصویب کردند.
    هدف انقلاب کمونیستی، لغو مالکیت خصوصی بود. همانطور که در دستورالعمل زمین لنین آمده است، تمام شهروندان روسی حق دارند که در زمین کشت کنند. با این حال، فروش یا اجاره زمین غیرقانونی بود و همچنین شما نمیتوانستید کسی را برای کمک به کشاورزی استخدام کنید. این قانون به تصویب رسید تا اطمینان حاصل شود که کارفرمایان سرمایه داری در در نظام کمونیستی دیگر هرگز باز نخواهند گشت. این کار عمدتا منازل بزرگ و غنی را که قبلا متعلق به اشراف، روحانیت و دیگر گروه های ثروتمند بود، هدف قرار داد.
    پس از آن ، بانک ها توسط دولت اشغال شد، حساب های بانکی شخصی بسته و اقلام خصوصی مصادره شد. اثرات چنین تغییری به ساختار جامعه، برای طبقه بالادست ویرانگر بود.همه چیز از ۵۰۰،۰۰۰ مالک زمین و ۱۲۵،۰۰۰ خانواده ثروتمند گرفته شد. علاوه بر این، هزاران نفر کشته شدند – که بسیاری از آنها اشراف زاده بودند.

    حتی با اینکه دولت سومالی در سال ۱۹۹۱ سقوط کرد، فقری که بعد از آن به دنبال کشور آمد، آن را در وضعیت بهتری قرار داد.

    امروزه مفاهیم مثبت بسیاری در رابطه با دولت سومالی وجود ندارد و به طور گسترده یک دولت شکست خورده در نظر گرفته شده است. اما این یک دیدگاه ساده و یک طرفه است. با وجود اینکه درست است کشور در وضعیت بدی قرار دارد، احتمال این نیز وجود دارد که همه چیز تغییر کند.
    در سال ۱۹۹۱، دولت سومالی کاملا سقوط کرد. دیکتاتور محمد سعد بارر از پایتخت خارج شده و کشور شکست خورد؛ مناطق و جوامع به طور مستقل از یک دولت مرکزی، فعالیت می کنند. با گذشت زمان، بخش بزرگی از این کشور به دست جنگ سالاران، شبه نظامیان – و در برخی موارد – سربازان خارجی افتاد. یک جنگ داخلی به مدت پنج سال منجر به خشونت شد، اما شرایط زندگی در سومالی همچنان بسیار بد بود. مطالعات در مورد فقر در کشورهای عربی – که به عوامل متعددی مانند میزان مرگ و میر کودکان و دسترسی به مواد غذایی، آموزش و پرورش و سایر نیازهای اساسی نگاه می کند، به طور مداوم نشان میدهد سومالی یکی از بدترین کشورهایی ست که در آن میتوان زندگی کرد.
    با این حال، نویسنده معتقد است که شرایط فقر زده ی پس از جنگ، هنوز بهتر از قبلش است. دولت سیاد بارر فقط به اینکه منابع کشور را به جیب رئیس دولت و دوستانش هدایت کند علاقمند بود و رفتارهای خشونت آمیزش با مخالفان از دید دیگران پنهان بود. به محض اینکه دولت سقوط کرد، میزان خشونت ها کاهش یافت. این روند تا زمان تهاجم اتیوپی در سال ۲۰۰۶ ادامه داشت.
    یک مطالعه در سال ۲۰۰۵ نشان داد که در طی این زمان شرایط زندگی در سومالی بهبود یافت؛ و از برخی از کشورها در منطقه جنوب صحرای آفریقا برتری پیدا کرد. بدون کنترل دولتی اما، شبه نظامیان و جنگسالاران در قبال دریافت پول در تلاش برای حفاظت و تامین امنیت مردم عادی برآمدند. ولی باز هم، پول گرفته شده، کمتر از مالیاتی بود که فقیران مجبور به پرداخت در رژیم سیاد بارر بودند.
    با توجه به فقدان منابع قابل اطمینان در سومالی، این مطالعات باید با منابع گسترده و بصورت دقیق بررسی شود. لذا کافه کتاب نمیتواند به تنهایی اظهارات نویسنده را تایید و یا رد کند. با این وجود، به نظر می رسد که استاندارد زندگی سومالی پس از فروپاشی دولت در سال ۱۹۹۱، بالا رفته است.

    شکاف طبقاتی نمی تواند توسط دموکراسی یا احزاب چپ حل شود.

    مدتیست که دموکراسی به عنوان بهترین سیستم حکومتی توسط غرب شناخته شده است؛ اعتقاد بر این است که برابری می تواند از طریق روش های دموکراتیک به دست آید.
    اما دموکراسی پاسخی به مشکل شکاف طبقاتی نیست. ما بر این باوریم که گسترش قدرت، بطوری که فراتر از سران دولت رفته، و در دستان مردم قرار گیرد برابری را به همراه خواهد داشت، اما واقعیت این است که شواهد قطعی برای حمایت از این باور وجود ندارد.
    در سال ۲۰۱۰، اقتصاددان نامور، دارون اسیموگلو و تیم او با نگاهی به رابطه بین دموکراسی و شکاف طبقاتی، به تجزیه و تحلیل ۱۸۴ کشور دموکراتیک در دوره ای بین ۱۹۶۰-۲۰۱۰ کردند. نتایج؟ آنها هیچ همبستگی سازنده ای بین دموکراسی و برابری درآمدی و ثروتی پیدا نکردند.
    این مطالعه دو دلیل برای این نتیجه را مطرح کرد: اول اینکه دموکراسی به راحتی می تواند در توزیع مجدد درآمد دخالت کند بگونه*ای که قدرت در نظام*های دموکراتیک هم عمدتا توسط صاحبان قدرت و ثروت قبضه می*شود. این بدان معنی است که اگر سیاستمدارانی که انتظار می رفت از منافع مردم دفاع کنند از منافع سرمایه داران دفاع کنند، هیچ پیشرفتی در جهت برابری ایجاد نمی شود.
    دلیل دوم این است که دموکراسی درهای رشد اقتصادی و آزادی را باز می کند که در نهایت ممکن است موجب گسترش شکاف طبقاتی شود. این نیز به آن علت است که افزایش رفاه اغلب به طور مساوی در سراسر جامعه گسترش نمی یابد.
    برسیم به بخش دوم ماجرا، دولت های چپ نیز به شکاف طبقاتی کمک نمی کنند.
    در سال ۲۰۱۶، اقتصاددانان دیوید استاواجج و کنت شوه، ۱۳ کشور دموکراتیک را از ۱۹۱۶ تا ۲۰۰۰ آنالیز کرده و تاثیر آن بر شکاف طبقاتی را نیز مورد بررسی قرار دادند. این مطالعه نشان داد که دولت های چپ گرا فقط در تشویق برابری هستند. در دوران حکومت چپ گرا، سهم درآمد کشور به ثروتمندان یک درصدی تنها اندکی کمتر از زمانی بود که دولت های راست گرا در قدرت بودند، که این اندک مقدار هم صرفا به جهت حفظ ظاهر و شعارهای احزاب می*باشد.
    اما در این تحقیقات خبر خوش*حال کننده نیز وجود دارد، اتحادیه های کارگری در مبارزه با شکاف طبقاتی بسیار مفید هستند. با جمع آوری قدرت چانه زنی خود در اتحادیه های کارگری، کارکنان فردی می توانند از کارفرمایان خواسته های خود را دریافت کنند. متأسفانه، اتحادیه ها معمولا فقط در زمان شکاف طبقاتی بسیار قدرتمند هستند، در سایر اوقات، حمایت اتحادیه های کارگری – و تاثیر آنها بر شکاف طبقاتی – از بین می رود که خود جای تامل بسیار دارد.

    شماری اصلاحات اقتصادی برای کاهش شکاف طبقاتی پیشنهاد شده اند، اما تا کنون آزمایشی نشده*اند.

    حالا که چی؟ آیا ما عقب نشینی می کنیم و منتظر می مانیم تا جنگ جهانی سوم یا گرم شدن کره زمین رخ بدهد، تا بتوانیم شاهد پیشرفت هایی در زمینه شکاف طبقاتی باشیم؟
    در گذشته، بلایای طبیعی اغلب با ثروت و قدرت بزرگان مقابله می کرد، اما امروزه جایگزین هایی برای ایجاد تغییرات وجود دارد.
    برخی از اصلاحات اقتصادی پیشنهادی در حال حاضر را در ادامه این خلاصه کتاب مورد بحث قرار می*دهیم:
    در سال ۲۰۱۵، آنتونی اتکینسون، اقتصاددان بریتانیایی، تحلیلی کامل از گزینه های اقتصادی را برای مقابله با شکاف طبقاتی ارائه داد. اتکینسون متخصص تحقیق در مورد فقر، برخی از اقداماتی را که می تواند برابری را ایجاد کند، شامل محدود کردن قدرت بازار و تقویت نفوذ کار سازمان یافته، معرفی کرد. در ادامه خلاصه این موارد آورده شده است:
    افزایش مالیات بر سود سرمایه و بر کسانی که بیشترین درآمد را دارند بسیار بیشتر از آنچه هم*اکنون مقرر شده است.
    اطمینان حاصل شود که حداقل دستمزد کافی وجود دارد و یک درآمد استاندارد در سراسر کشور برای هر فرد از کودکی معین گردد. در اروپا، معرفی یک درآمد پایه جهانی برای شهروندان بیکار و کارگر به طور یکسان یک بحث مداوم است که سال*هاست ادامه دارد.
    گرچه بحث در مورد تغییر در حال انجام است، امکان پذیری این اصلاحات هنوز مورد آزمایش قرار نگرفته است. یک نگرانی بزرگ این است که چقدر این اصلاحات اقتصادی هزینه خواهد داشت، در حالی که یکی دیگر از فشارهای اقتصادی، جهانی شدن و رقابت بین المللی است. با این حال، ما وقتی واقعا می دانیم این اقدامات ارزشش را دارد یا نه، که پیاده سازی شوند.
    علاوه بر این، اثرات اصلاحات نامشخص است. طبق گفته اتکینسون، شکاف طبقاتی در انگلستان پس از افزایش مالیات بر درآمد کاهش می یابد، مزایای اجتماعی افزایش می یابد، درآمد پایه ای برای کودکان معرفی می شود و حداقل دستمزد مناسب ایجاد می شود.
    حتی پس از آن، راه طولانی تا برابری انگلستان در سطح مکان هایی مانند سوئد وجود دارد. با این وجود، برای رفع شکاف طبقاتی اقدامات خوبی ایجاد می شود.

    پیام کلیدی در این چکیده کتاب:
    از لحاظ تاریخی، برابری توسط جنگ، انقلابات سیاسی و بیماری های همه گیر به وجود آمده است. نه سرمایه داری و نه دموکراسی قادر به حل مسئله شکاف طبقاتی در جامعه نیستند. امروز چالش این است که راهی برای مقابله با شکاف طبقاتی پیدا کنیم تا دوباره با راه حل های گریز ناپذیر خشونت آمیز و ویرانگر روبرو نشویم
    in all chaos there is calculation

  8. یک کاربر برای این پست سودمند از tarokh عزیز تشکر کرده اند:


  9. #365

    Ali_FX آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2021
    محل سکونت
    اصفهان
    نوشته ها
    127
    تشکر
    364
    564 بار در 125 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 7 پست
    برچسب زده شده
    در 0 تاپیک
    سلام دوستان امیدوارم که حالتون خوب باشه
    در ادامه توضیحاتی که از کتاب عادت های اتمی داشتم .به دلیل درخواست دوستان تصمیم گرفتم توضیحات کامل تری رو نسبت به این کتاب ارایه کنم و از مطالب خلاصه مطالب استفاده کنید

    بخش سوم
    بخش مهم
    کتاب عادت های اتمی
    برای انگیزه اعتبار بیش از حدی قائل شده اند؛ غالبا محيط اهمیت بیشتری دارد.
    اگر وارد آشپزخانه شوم و یک بشقاب کلوچه را ببینم که روی اوپن است، نصف شان را برمیدارم و شروع به خوردن می کنم، حتی اگر از قبل به خوردن کلوچه فکر نکرده و لزوما هم احساس گرسنگی نداشته باشم.
    محیط همچون یک دست نامرئی است که رفتار انسانی را شکل می دهد. صرف نظر از شخصیت های منحصربه فردمان، رفتارهای معینی هستند که تحت شرایط محیطی خاص دائما از ما سر می زنند. در یک خیابان تاریک، افراد معمولا با احتیاط و حواس جمع رفتار می کنند. در این راستا، شایع ترین فرم تغییر جنبه درونی ندارد، بلکه از بیرون رخ میدهد: ما بر اساس دنیای پیرامون مان عوض می شویم. هر عادت به چهارچوب وابسته است.
    هر موجود زنده روش های خودش را برای حس و درک دنیا دارد. عقابها ديد راه دور بسیار خوبی دارند. مارها می توانند با زبان بسیار حساس خود «هوا را بچشند» و بو را استشمام کنند.حتی باکتری هم گیرنده شیمیایی دارد -سلول های حسگر ریزی که به آنها اجازه ردیابی مواد سمی محیط را میدهد.
    در انسان ها، درک با استفاده از سیستم حسی-عصبی انجام می گیرد. ما دنیا را از طریق بینایی، شنوایی، بویایی، لامسه و چشایی درک می کنیم. اما راههای دیگری را هم برای حس کردن محرک ها داریم. برخی خودآگاه اند، اما عمدتا ناخودآگاه محسوب می شوند. مثلا می توانید زمانی که دما به خاطر وقوع یک طوفان افت کرد يا زمانی که درد معده تان افزایش یافت یا زمانی که تعادل تان به خاطر راه رفتن روی یک زمین سنگلاخی برهم میخورد را حس کنید. دریافت کننده های بدن شما، گستره وسیعی از محرک های درونی نظیر میزان نمک موجود در خون خودتان یا نیاز به نوشیدنی هنگام تشنگی را حس می کنند.
    اما قدرتمندترین قابلیت حسی همه انسانها، قدرت بینایی است. بدن انسان حدود ۱۱ میلیون دریافت کننده حسی دارد که تقریبا ۱۰ میلیون از آنها به بینایی اختصاص دارند. برخی از متخصصان برآورد می کنند که نیمی از منابع مغز برای دیدن استفاده میشود. با توجه به این که بیش از سایر حواس به بینایی متکی هستیم، جای تعجب ندارد که سرنخ های بصری، بزرگ ترین محرک رفتارمان باشند.
    به همین دلیل، یک تغییر کوچک در آنچه می بینید میتواند به یک تغییر بزرگ در اعمال تان منجر شود. در نتیجه می توانید تصور کنید که زندگی و کار در محیطهایی با سرنخهای مفید پر شده اند و اجتناب از محیطهای غیرمفید، تا چه اندازه اهمیت دارد.
    لزومی ندارد که قربانی محیط تان باشید. می توانید در نقش معمار آن نیز ظاهر شوید.
    هر عادت با یک سرنخ آغاز می شود و احتمال این که سرنخ های برجسته مشهودتر باشند، بیشتر است. متأسفانه محیطهایی که در آن زندگی و کار می کنیم، غالبا انجام ندادن برخی کارها را برایمان ساده می کنند، زیرا هیچ سرنخ مشهودی برای تحریک آن رفتار وجود ندارد.وقتی قفسه کتابهایت در گوشه اتاق مهمان ها قرار گرفته است، خیلی ساده می شود کتاب نخواند. وقتی ویتامینهایت در محلی دور از دسترس در آشپزخانه قرار دارند، به سادگی می توان مصرفها فراموش کرد. وقتی سرنخ های تحریک کننده یک عادت خیلی جزیی یا پنهان باشند به سادگی می توان آنها را نادیده گرفت.
    قدرت سرنخ های مشهود را در زندگی خودم تجربه کرده ام. عادت داشتم که از فروشگاه سیب بخرم، آنها را در جا میوهای پایین یخچال بگذارم و به کل آنها را از یاد ببرم. تازه زمانی به یادشان می افتادم که سیب ها پوسیده شده بودند. هیچگاه آنها را نمی دیدم، بنابراین هیچ وقت هم اقدام به خوردنشان نمی کردم.
    ناگهان توصیه خودم را به کار گرفتم و محيط را از نو طراحی کردم. یک کاسه بزرگ و شکیل گرفتم و آن را وسط اوپن آشپزخانه گذاشتم. دفعه بعد که سیب خریدم، آنها را داخل این کاسه گذاشتم؛ جایی که بتوانم به راحتی آنها را ببینم. به شکلی جادویی از آن به بعد روزی چند سیب میخوردم، چون دیگر در معرض دیدم قرار داشتند.
    در این جا چند راهکار ارائه شد که میتوانید محیط خود را از نو طراحی کنید و سرنخهایی بسازید تا عادت های مدنظرتان مشهودتر شوند:
    اگر میخواهید یادتان بیاید که هر شب داروهایتان را مصرف کنید،قوطی قرص خودتان را مستقیما کنار شیر آب دستشویی بگذارید.
    اگر می خواهید یادتان بماند که یادداشتهای تشکر بیشتری را ارسال کنید، تعدادی از برچسب های مربوطه را روی میز کارتان قرار دهید.
    اگر می خواهید یک عادت به بخشی از زندگی شما تبدیل شود، آن سرنخ را به بزرگی از محیط خود تبدیل کنید. پایدارترین رفتارها معمولا چندین سرنخ دارند.
    با پخش و پلاکردن محرکها در جای جای محیط اطرافتان، می توانید احتمال این را که در سرتاسر روز به آن عادت فکر کنید افزایش دهید. مطمئن شوید که بهترین انتخاب هایتان، مشهودترین موارد هستند. وقتی سرنخهای عادات خوب دقيقا جلوی چشمتان قرار دارند، اتخاذ یک تصمیم بهتر، خیلی ساده و طبیعی خواهد بود.
    به صورت ذهنی عادت هایمان را به موقعیت های مکانی که آنها رخ می دهند نسبت می دهیم: خانه، دفتر کار، باشگاه. هر موقعیت نوعی ارتباط را با عادتها و روتین های ما توسعه می دهد. شما رابطه به خصوصی را با اشیای روی میز کارتان، آیتم های روی اوپن آشپزخانه یا اشیای داخل اتاق خوابتان برقرار می کنید.
    رفتار ما نه توسط اشیای محیط بلکه بر اساس رابطه ما با آنها تعریف می شوند. در واقع، صرفا مدنظر قراردادن تأثیرگذاری محیط بر رفتارتان، یک رویکرد فکری مفید است. محیط خود را به گونه ای تصور نکنید که انگار با اشیای مختلف پر شده است، بلکه آن را پر از روابط مختلف تصور کنید. به نحوه تعامل تان با محیطهای پیرامون فکر کنید. مثلا یک آدم هر شب به مدت یک ساعت روی مبلش می نشیند و کتاب می خواند. اما برای یک نفر دیگر، مبل جایی برای تماشای تلویزیون و خوردن یک کاسه بستنی پس از اتمام ساعات کاری است. افراد مختلف می توانند حافظه های متفاوت و بدین ترتیب عادتهای متفاوتی را در قبال یک مکان یکسان داشته باشند.
    خبر خوب؟ می توانید خودتان را آموزش دهید که یک عادت به خصوص را با یک محیط به خصوص پیوند بزنید.
    در یک مطالعه، دانشمندان به بی خواب ها توصیه کردند که فقط هنگام خستگی به داخل رختخواب هایشان بروند. اگر نتوانستند بخوابند، در یک اتاق دیگر بشینند تا حس خواب آلودگی به سراغ شان بیاید. کم کم سوژهها یاد گرفتند که چهاچوب رختخواب شان را مترادف با خوابیدن بدانند و به همین دلیل وقتی وارد خواب شان می شدند، سریعتر خواب شان می برد. مغز آنها یاد گرفت که خوابیدن، تنها کاری است که باید در آن اتاق رخ دهد؛ نه ور رفتن با گوشی، نه تماشای تلویزیون، نه زل زدن به ساعت.
    ارتباط دادن یک عادت نو با یک چهارچوب جدید ساده تر است تا این که بخواهید یک عادت جدید را در حضور سرنخ های رقیب و کنونی بسازید. اگر هر شب در اتاق خواب تان تلویزیون تماشا می کنید، زود خوابیدن در آن جا میتواند دشوار باشد. اگر همیشه عادت دارید که در اتاق نشیمن با کنسول تان بازی کنید، درس خواندن در آن جا دشوار است. اما وقتی از محیط نرمال خود بیرون می آید، گرایشهای رفتاری تان را کنار می گذارید. دیگر با سرنخهای محیطی پیشین نمیجنگید و بدین ترتیب می توانید عادت های جدید را بدون مداخله آنها بسازید.
    دوست دارید تفکرتان خلاقانه تر شود؟ به یک اتاق بزرگ تر یا پاسیوی زیرشیروانی با یک ساختمان با معماری گسترده تر بروید. از آن مکانی که کارهای روزمره تان در آن انجام میشود و بدین ترتیب با الگوهای فکری فعلی تان همراه است، جدا شويد.
    وقتی شرایطش را ندارید که به یک محیط کاملا جدید وارد شوید، محيط کنونی خود را از نو تعریف کنید یا چیدمانش را تغییر دهید. یک مکان جداگانه را برای کار، مطالعه، ورزش، سرگرمی و آشپزی بسازید.
    هر زمان که امکان داشت، سعی کنید چهارچوب وقوع یک عادت را با چهارچوب دیگری قاطی نکنید. وقتی اختلاط چهارچوب ها را آغاز کردید، جنگ میان عادتها آغاز خواهد شد و در این شرایط معمولا عادت های ساده تر پیروز می شوند. دقيقة به همین دلیل است که گستردگی تکنولوژی مدرن میتواند یک نقطه قوت و در آن واحد یک نقطه ضعف باشد.
    می توانید از تلفن خود برای انواع و اقسام وظایف بهره و آن را به یک دستگاه قدرتمند تبدیل می کند. اما وقتی میتوانید از آن تقریبا برای انجام هر کاری بهره بگیرید، به سختی می توان در هر لحظه آن را فقط به وظیفه اختصاص داد. دوست دارید بهره وری داشته باشید، اما ذهن تان شرطی که هر زمان گوشی باز می شود، با آن به شبکه های اجتماعی بروید، ایمیل بفرستید و بازی کنید.
    این آش شله قلمکاری از سرنخ های مختلف است. شاید با خودتان بگویید: «تو چه می فهمی. من در نیویورک زندگی می کنم. آپارتمان من به اندازه یک گوشی هوشمند است. هر اتاق من باید چند نقش را به صورت همزمان ایفا کند.» حرف تان حق است. اگر فضای شما محدود است، اتاق خود را به چند منطقه فعالیت جداگانه تقسیم کنید: یک صندلی برای اخواندن، یک میز تحریر برای نوشتن، یک میز غذاخوری برای خوردن. میتوانید همین کار را با فضاهای دیجیتال تان انجام دهید. نویسنده ای را میشناسم که از کامپیوتر فقط برای نوشتن استفاده می کند، تبلتش فقط برای مطالعه است و گوشی نیز فقط برای شبکه های اجتماعی و ارسال پیامک استفاده می شود. هر عادت باید منزلگاهی داشته باشد.
    اگر بتوانید به این استراتژی پایبند بمانید، هر چهارچوب با یک عادت به خصوص و مود فکری خاص همراه خواهد شد. عادتها تحت چنین شرایطی که پیش بینی پذیرند، رشد می کنند. وقتی پشت میز کارتان می نشینید، تمرکزتان ناخودآگاه روی کار میرود. وقتی در فضایی که برای ریلکس شدن ساخته شده است قرار می گیرید، کسب آرامش راحت تر می شود. اگر از اتاق خوابتان فقط برای خوابیدن استفاده کنید، خواب سریع تر به چشمانتان خواهد آمد. اگر خواهان رفتارهای باثبات و قابل پیش بینی هستید، باید محیطی باثبات و پیش بینی پذیر داشته باشید.
    یک محیط باثبات که هر چیز دارای جایگاه خودش است و هر هدف محيط مختص خودش را دارد، جایی است که عادت ها به راحتی شکل می گیرند.

    خلاصه فصل
    اعمال تغییرات کوچک در چهارچوب میتواند به تغییرات بزرگ و تدریجی در رفتارتان ختم شود.
    هر عادت با یک سرنخ آغاز می شود. احتمال این که سرنخ های برجسته به چشممان بیایند، بسیار بیشتر است
    . سرنخهای عادت های خوب را به شکلی مشهود در محیط پیرامون تان قرار دهید.
    معمولا عادتهای شما نه با یک محرک خاص بلکه با کل چهارچوب پیرامون آن رفتار همراه هستند. آن چهارچوب به سرنخ شما تبدیل می شود.
    ایجاد عادت های جدید در محیط جدید ساده تر است، زیرا لزومی ندارد در آنجا با سرنخ های قدیمی بجنگید.
    تجربه شخصی:
    به شخصه از موارد بالا استفاده های خیلی خوب و مفیدی بردم.
    مثلا من هیچ وقت نمیتونستم یک کتاب رو کامل بخونم اما با اجرای این تکنینک توی 4 ماهه اخیر تونستم 3 کتاب سنگین رو تموم کنم برای این هدفم داخل اتاقم یک مبل مخصوص کتابخوانی قرار دادم.
    یا مثلا هدفی که همین هفته اجرا کردم تمرین گیتار بود. شاید یک سالی میشد که اصلا دست به گیتار نزده بودم ولی الان که از کمد آوردمش و دقیقا کنار اتاق قرارش دادم خیلی راحت هر روز بدون اراده خاص میرم و تمرین میکنم.
    درباره شغل و حرفه خودمون یعنی فارکس هم روی یک تابلو وایت برد خیلی بزرگ و خوشگل فقط نوشتم FX و هر روز وقتی بیدار بشم اولین چیزی که میبینم هدفم هست و خیلی راحت میرم سراغ موارد مربوطه.

    امیدوارم لذت کافی را برده باشید
    پ.ن:دوستان خیلی از شاخ برگ های مطلب رو زدم برای اینکه کوتاه تر باشه و بتونید راحت تر استفاده کنید و از صبر حوصله تون خارج نشه. اگر احساس میکنید نیاز به مثال های بیشتری داره این موضوع در جریانم بگذارید.

    @zaraa @Ali97
    ممکن است شما مسئول زمین خوردن خود نباشید اما مسئول از جا بلندشدن خود هستید.
    ×آنتونی رابینز×

  10. 5 کاربر برای این پست سودمند از Ali_FX عزیز تشکر کرده اند:


  11. #366

    Ali97 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2020
    محل سکونت
    در همه جهان ها
    نوشته ها
    2,520
    تشکر
    29,794
    20,454 بار در 2,525 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 3606 پست
    برچسب زده شده
    در 8 تاپیک
    سلام و وقت بخیر دوست خوب من علی آقای گل
    امیدوارم حالتون خوب باشه و زندگیتون سرشار از شادی پول و ثروت
    علی جان ممنونم ازت بابت خلاصه گذاری این کتاب بسیار فوق العاده
    با خوندن این پستتون متوجه شدم ناخواسته بعضی از این کارهارو تو ساختن عادتهای جدید پیاده کردم ولی اصلا این کتاب رو نخوندم و نمیدونم چطور این کارها اتفاق افتاده
    برای انجام ورزش حلقه و طناب رو در دفتر کاریم گزاشتم جلو چشمم که وقتی میبینمشون انجام میدم
    برا خوندن کتاب در انتهای روز کتابهارو میگذارم روی میز در جلو چشمم
    برا استفاده نکردن از شبکه های مجازی گوشیم رو وصل نمیکنم به اینترنت
    برا انجام تمام کارهای روزانه پلنر روزانه طراحی کردم که باید تیک بخورن
    برا نوشتن شکرگزاری روزانه دفترش رو گذاشتم وسط میز کارم تا در ابتدای صبح مجبور به انجامش بشم
    و......
    ازتون نهایت قدردانی رو دارم
    آرزوی سلامتی و موفقیت همراه با شادی و ثروتمندی دارم برا هممون @Ali_FX
    ما ذهن نیستیم بلکه ذهن داریم
    ما
    بدن نیستیم بلکه بدن داریم
    ما یک
    آگاهی هستیم که میتوانیم به ذهن و بدن آگاه باشیم

  12. 3 کاربر برای این پست سودمند از Ali97 عزیز تشکر کرده اند:


  13. #367


    تاریخ عضویت
    Jan 2021
    محل سکونت
    kaspian
    نوشته ها
    51
    تشکر
    60
    220 بار در 47 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 0 پست
    برچسب زده شده
    در 0 تاپیک
    سلام امیرهستم امیدوارم حال دلتون عالی عالی باشه
    هم اکنون در حال تمرین شکرگذاری هستم پیشنهاد میکنم برای اینکه حستون نصبت به دنیای پیرامونتون و چیزهایی که دارید ولی به داشتنش فکر نمیکنید مثل جسم سالم مثل اعضای سالم بدنتون دندان ها زبان چشم و دوستایی که از وجودشون خوشحال هستید و خانواده و خیلی چیزهای دیگه این تمرین ۲۸ روزه رو انجام بدید
    من در روز ۱۲ هم جا تمرینی داشتم و دوست دارم استاد عزیز و دوس داشتنی من این متن رو بخونن خیلی دوسش دارم و خیلی چیزها به من یاد داده به عنوان نفر اول از سه نفری که تو زندگیم تاثیر شگرف گذاشتن این متن رو براش مینویسم امیدوارم به گوشش برسه❤️❤️❤️
    استاد عزیزم امین دهقان بزرگ من به خاطر تمامی چیزهایی که به من یاد دادی و باعث شدی نگرشم نسبت به زندگی عوض بشه و با کمک شما بتونم اشتیاق سوزان خودم رو به کاری که واقعا علاقه دارم و سالها دنبالش میگشتم رو پیدا کنم خوشنودم شما به من بینشی عطا کردید که باعث شد آرزوهایم رنگی تر شود و خودم رو نزدیکو نزدیک تر از قبل به هدفم بیابم به خاطر تمامی تلاش هایت برای من و تمامی دوستانم در اکادمی سپاسگذارم ������������������ @amino
    در ضمن دوستانی که دوست دارند فایل های شکر گذاری راندا برن رو دریافت کنند میتونن به من پیام بدن تا رایگان در اختیارشون قرار بدم البته با اجازه استاد
    موفقو پیروز باشید

  14. 8 کاربر برای این پست سودمند از blackboy0281 عزیز تشکر کرده اند:


  15. #368

    tarokh آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2021
    محل سکونت
    karaj
    نوشته ها
    955
    تشکر
    1,742
    6,088 بار در 951 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 187 پست
    برچسب زده شده
    در 1 تاپیک
    سلام
    اميدوارم كه خوب باشيد
    در اينجا كتاب چگونه هر چيزي را اندازه بگيريم را به شما معرفي كردم.حال خلاصه و چكيده اي از كتاب را در اينجا قرار ميدم.


    اندازه*گیری تقریباً همه*ی کاری*ست که تمام ما در طول روز انجام می*دهیم. شاید خودمان متوجه نباشیم، اما در حقیقت همین*طور است. همه*چیز دائماً در حال تغییر است و ما برای ادامه*ی زندگی، ناچاریم از این تغییرات باخبر باشیم؛ و مهم*ترین همه*ی فاکتورها، زمان است. از لحظه*ای که از خواب بیدار می*شویم زمانی که دوباره می*خوابیم، زمان روی هر چیزی تاثیر می*گذارد؛ ما حتی برای ساعت خواب طبیعی بدنمان هم محدودیت می*گذاریم و با آلارم گوشی بیدار می*شویم! وقتی زمان این است، طبیعتاً در هر کار دیگری هم، تصمیم*های ما براساس مقیاس ذهنی*مان شکل می*گیرد. «چگونه همه*چیز را اندازه بگیریم» نوشته شده تا دقیقاً همین را یادمان بدهد؛ تعیین میزان هرچه*دقیق*تر مقیاس*های ذهنی. در برخورد اول دیدم با یک کتاب 560 صفحه*ای طرفم که خیلی خشک و رسمی، تماماً درباره*ی اقتصاد اطلاعات کاربردی و آمارگیری و آنالیز کسب و کار بحث می*کند! خود نویسنده هم در ابتدا توضیح داده که مخاطب خاص این کتاب، افرادی هستند که در هر مرحله*ای از یک کسب و کار، نیاز به مشاوره و آموزش دارند. اما دو چیز توجه ما خواننده*های معمولی را هم، شاید حتی به اندازه*‎ی صاحبان کسب و کار، به این کتاب جلب می*کند:

    • تک*بعدی نبودن ذهن داگلاس هابرد در توضیح دانسته*هایش.
    • اشاره*ی او به این* مسئله که این کتاب می*تواند روش اندازه*گیری «هر چیزی» را به ما یاد دهد.

    مورد اول را، خیلی ساده، از متن کتاب می*شود فهمید. شاید خوبی یک نویسنده*ی باسواد اما عملاً غیرآکادمیک، همین باشد. داگلاس هابرد در دانش فنی استاد است و در استفاده از تکنیک*ها، استادتر. اما او یک businessman است؛ یک ایده*پرداز و متخصص تحلیل داده*های آماری. خوبی این نکته در این*جاست که می*توانیم بین لحن بیان و مثال*های او، با نوشته*های مشابهی از افراد مشابه، تفاوت قائل شویم. مثالش را می*توانیم در کتاب*هایی مثل «همه دروغ می*گویند» اثر «ست استیونز-داویدوویتس» ببینیم. بله؛ این کتاب اساساً درباره*ی موضوع دیگری*ست، اما به روش نویسندگی در این دو کتاب توجه کنید. داویدوویتس بسیار نویسنده*ی موفقی*ست، کتابش یکی از پرفروش*ترین آثار غیرداستانی در دنیاست و از بین کتاب*هایی که درباره*ی تکنولوژی روز حرف می*زنند، قم بزرگ*تری هم برداشته و آینده*ی جهان دیجیتال را پیش*بینی کرده.
    اما تفاوت در این*جاست که علم مدیریت و تحلیل هابرد، براساس سال*ها تجربه به دست آمده و هزاران آزمون و خطا پشت آن است. به قول انیشتین «واقعاً چیزی رو نفهمیدی، مگه این*که بتونی به مادربزرگت توضیحش بدی!». به همین دلیل است که هابرد می*تواند هر چیزی را در عرصه*ی عملی بیاموزد و اطلاعاتش را به*طور کاربردی شرح دهد؛ تا اندازه**ای که ریزترین جزئیات هم از قلم نیفتد و ادعا کند که هر چیزی با روش او قابل اندازه*گیری*ست. منظورم این نیست که روش ست استیونز بد است؛ صرفاً فکر می*کنم تا این اندازه کاربردی نیست. این مقایسه باعث شد بتوانم پیش*زمینه*ی ذهنی مثبتی نسبت به کتاب هابرد داشته باشم و این «هر چیزی» مرا بیشتر برای خواندن کتاب ترغیب کند. البته بدیهی*ست که نمی*توانیم هر چیزی را اندازه بگیریم (حتی در روزمره)؛ اما کتاب هابرد کمک می*کند از ابتدا بکوبیم و بسازیم.

    فصل*بندی و روش*ها

    همان*طور که اشاره شد، شما ممکن است مثل من، با انگیزه*ی شخصی سراغ این کتاب بروید و صرفاً هدفتان کسب اطلاعات برای برنامه*ریزی تغذیه، خواب یا ورزش باشد. در حقیقت همه همین*طورند؛ اما هابرد که جادوگر نیست! قرار نیست محاسبه*ی تعداد ماهی*های اقیانوس اطلس یا میزان خوش*حالی ما در یک روز عادی را در این کتاب بخوانیم. البته؛ هابرد از هیچ ابزار و ترفندی که برای تفهیم بهتر موضوع نیاز است، دریغ نمی*کند. اندازه*گیری در مقیاس*های کوچک و دقیق، با آمار سر و کار زیادی دارد، آمار با احتمال و شانس پیوند خورده، و احتمال یک مفهوم فلسفی*ست؛ بنابراین نباید تعجب کرد که در اکثریت حجم کتاب، با مفهوم عدم قطعیت و احتمال مواجهیم.
    هابرد در بخش اول کتاب از سه روش مدیریتی که در اندازه*گیری بیشترین کاربرد را دارند یاد می*کند و آن*ها را به خوبی شرح می*دهد. اهمیت ساده*گویی و مثال*های خوبی که در ابتدا اشاره کردم را، در این بخش به*خوبی می*توانیم درک کنیم. در این بخش ما با نمونه*های مختلف برخورد با هر مسئله*ی آماری که ممکن است منجر به خطر کردن شود، برخورد می*کنیم. مثلاً در بخشی که هابرد ایرد دقت در آمارگیری را از زبان افراد مختلف می*گوید، نویسنده از هیچ محاسبه و فرمول خاصی استفاده نمی*کند؛ بلکه پاسخ چالش*های کار را با تکیه به پایه*های منطقی این علم می*دهد. البته که باز هم غیرممکن است بخواهیم تجربه و ساختار ذهنی نویسنده برای توجه به جزئیات را، نادیده بگیریم.

    نمودار آماری ذهن و فلسفه

    در بیشتر کتاب*هایی که امروز می*خوانیم، حرف از فرار است. فرار کردن از نقاط تاریک ذهن و روان، فرار کردن از مشکلاتی که جزئی از روابط انسانی*ست، و فرار کردن از فلسفه. البته نویسندگان درجه*دو حق هم دارند این*طور بنویسند؛ چون خود فلاسفه و نویسندگان دست*به*قلم نیز، به فکر پیدا کردن راه فرار منطقی*اند! اما این کتاب درباره*ی اندازه*گیری در دنیای واقعی*ست و نویسنده به خوبی از اهمیت راه*حل پیدا کردن باخبر است. برای همین فکر می*کنم یکی از نکات مثبتی که به این اثر نسبت به کتاب*های هم*سطح و هم*موضوع خود برتری می*دهد، پیشنهاد کردن شیوه*ی استدلالی و راهیابی تازه است.

    از «چرا» تا «چگونه»

    وجه مثبت اصلی که داگلاس هابرد در شکل*دهی به کتابش رعایت کرده، به ذهنیت و نگاه او نسبت به مسائل برمی*گردد. پیش*تر اشاره کردم که نگاه فلسفی در آمار و احتمال بسیار مهم است و اندازه*گیری پیش*آمدهایی که هنوز پیش نیامده، تماماً به احتمال وابسته است. خوش*بختانه سلاح اصلی نویسنده تجربه است؛ و راهکارهای عملی که در درازمدت به دست آمده، اغلب نتیجه*ی بهتری می*دهد. مسئله*ی مهمی که در فلسفه وجود دارد و به تمام تریبون*های نقد هنری نیز راه پیدا کرده، ارتباط «چه» و «چگونه» است. وقتی بیشتر دقت می*کنیم، می*بینیم هر کاری در حقیقت یک هنر است. هابرد برای نوشتن این کتاب، نیاز داشته که بین مباحث و مفاهیم موجود در آن ارتباطی منطقی ایجاد کند؛ اما منطق به تنهایی کافی نیست. اگر مدیر یک شرکت که به اقتصاد وابستگی نزدیکی دارد، بخواهد به این کتاب نمره*ی مثبتی بدهد، قطعاً معیار ارزش*گذاری را در کلیّت آن می*بیند. این*جاست که نکته*ی این بخش اهمیت پیدا می*کند؛ هابرد به تجربه، می*داند که اندازه*گیری «چه*چیزی» مهم نیست و باید همه*ی تمرکز و خلاقیتش را روی پیدا کردن یک «چگونگی» بگذارد. به*همین دلیل است که در عنوان کتاب هم ذکر کرده که می*توانیم هر چیزی را اندازه*گیری کنیم؛ و مسئله فقط پیدا کردن یک راه حل است.
    in all chaos there is calculation

  16. 6 کاربر برای این پست سودمند از tarokh عزیز تشکر کرده اند:


  17. #369

    tarokh آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2021
    محل سکونت
    karaj
    نوشته ها
    955
    تشکر
    1,742
    6,088 بار در 951 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 187 پست
    برچسب زده شده
    در 1 تاپیک
    سلام اميدوارم كه خوب باشيد
    كتاب خاستگاه ثروت رو در اينجا به شما معرفي كردم.
    حال در اينجا چكيده اي از كتاب رو قرار ميدم.


    ثروت چیست؟ برای مرد ماسایی، ثروت با گاو سنجیده می*شود. برای بیشتر خوانندگان این کتاب، با دلار، پوند، یورو، ین، یا دیگر واحدهای پولی. بیش از دویست سال پیش، اقتصاددان بزرگ، آدام اسمیت به شیوه*های بسیار گوناگونی اشاره کرد که انسان*ها در طول تاریخ ثروت را با آن*ها سنجیده*اند: «در دوره*های [اولیه*ی] جامعه، گفته می*شود دام، ابزار مرسوم برای تجارت بوده، اگرچه آن*ها باید نامناسب*ترینِ این ابزارها بوده باشند... نمک در اتیوپی، پوست برخی گونه*ها در قسمت*هایی از سواحل هند، ماهی خشک در نیوفانلند، تنباکو در ویرجینیا، شکر در برخی مستعمرات غرب هند و چرم خام یا لباس*های چرمی در برخی دیگر از کشورها ابزار مرسوم برای تجارت یا مبادله بوده است. به من گفته شده امروزه نیز در روستایی در اسکاتلند، عجیب نیست که کارگران به جای پرداخت پول به نانوایی یا مشروب خانه، ستون*های این اماکن را نگه دارند». آیا ثروت، چیزی ملموس و واقعیست؟ آیا چیزی ذاتی در گاوها، ماهی*ها و ستون*هاست که آن*ها را ارزشمند می*سازد؟ برای مرد ماسایی، ثروتِ نهفته در دام*هایش برای همه قابل رؤیت است. دام*ها برای او و خانواده*اش شیر، گوشت، استخوان، پوست و شاخ فراهم می*کنند. با این همه، اسمیت در کتاب ثروت مللش نشان داد که ثروت، مفهومی ایستا نیست: ارزش هر چیزی بسته به آن است که فرد می*خواهد چقدر برای آن، در زمان مشخصی، پرداخت کند. حتی برای یک ماسایی، ممکن است ارزش یک گاو امروز با ارزش گاو فردا یکسان نباشد. برای کسانی که ثروتشان را با اوراق بهادار مالی می*سنجند، ثروت حتی مفهومی ناپایدارتر به حساب می*آید. بیشتر انسان*ها در کشورهای پیشرفته هیچ*گاه حجم ثروتشان را نمی*بینند یا آن را لمس نمی*کنند. پس*اندازِ به سختی به دست آمده*ی آن*ها تنها در شکل تصویری در رایانه بانک موجود است. اگرچه همان تصاویر شبح*وار، می*توانند با کشیدن کارت اعتباری یا کلیک یک موس به اموال محسوسی چون گاوها، ماهی، ستون*ها و هر چیز دیگری که شخص آرزو کند (و بتواند از پس خریدش برآید) تبدیل شوند. اما ثروت اولین بار از کجا آمد؟ چطور عرق*های جبین ما و دانش ذهنی ما به خلق ثروت منجر می*شود؟ چرا جهان با گذشت زمان ثروتمندتر می*گردد؟ چطور ما از تجارت دام به تجارت میکروسکوپ*ها رسیدیم؟ و این بخش از سؤال، ما را احتمالاً به مهم*ترین راز پیرامون ثروت رهنمون می*کند و آن اینکه: چطور می*توانیم ثروت را افزایش دهیم؟ می*توانیم این سؤال را از روی یک منفعت شخصی تنگ*نظرانه بپرسیم، همان*طور که می*توان سؤال را در مقیاس بزرگ*تری مطرح کرد و پرسید چطور می*شود ثروت جامعه غنی شود؟ چطور مدیران می*توانند شرکت*هایشان را توسعه دهند تا شغل*ها و فرصت*های بیشتری برای مردم فراهم آورند؟ چطور دولت*ها می*توانند اقتصادشان را بهبود بخشند و مسائل فقر و نابرابری را مورد توجه قرار دهند؟ چطور جوامع پیرامون جهان منابع مورد نیاز برای آموزش بهتر، خدمات سلامت و دیگر ضروریات را تأمین می*کنند؟ و چطور اقتصاد جهانی می*تواند به شیوه*ای که با محیط زیست سازگار باشد، رشد و توسعه پیدا کند؟ ثروت ممکن است نتواند شادی بخرد، اما فقر، بدبختی را برای میلیون*ها نفر در گوشه گوشه*ی جهان به ارمغان خواهد آورد.
    مدلسازي اي در كتاب توضيح داده ميشود به اسم sugarland.ايده اين بوده كه انسان ها تا به الان هرچيزي رو مدل سازي كردند به جز اقتصاد.2 دانشمند تصميم ميگيرن اقتصاد رو مدل سازي بكنند.بازي اي طراحي ميكنند كه در اون سرزميني وجود داره كه در اون فقط شكر وجود داره و سرزمين هاي شكر.مردمي در اينجا زندگي ميكنند كه به صورت اتفاقي عده اي نزديك زمين هاي شكر خانه دارند و عده اي دور.
    نتايج اين مدلسازي ديوانه كننده است.عين زندگي واقعي بعد از گذشت مدتي افرادي صاحبان اصلي شكر هستند كه خيلي ها خانه نزديك به سرزمين ندارند.بعد از مدتي مدلسازي تغييراتي ميكند.ادويه و سرزمين هاي ادويه به مدسازي اضافه ميشود.مفهوم داد و ستد شكل ميگيرد.به ادم ها ويژگي هاي خاص براي يافت و استفاده از شكر داده ميشود.مفهوم وراثت وارد مدلاسزي ميشود و ...
    در اخر باز مشاهده ميكنيم كه توزيع ثروت مثل دنياي واقعي غير قابل تصور و برنامه ريزي هست و مثل دنياي واقعي جلو ميرود.

    in all chaos there is calculation

  18. 5 کاربر برای این پست سودمند از tarokh عزیز تشکر کرده اند:


  19. #370

    tarokh آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2021
    محل سکونت
    karaj
    نوشته ها
    955
    تشکر
    1,742
    6,088 بار در 951 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 187 پست
    برچسب زده شده
    در 1 تاپیک
    سلام اميدوارم كه خوب باشيد
    كتاب چك ليست را در اينجا به شما دوستان معرفي كردم.
    حال در اينجا خلاصه و چكيده اي از كتاب رو قرار ميدم.


    قسمت اول

    چطور کارها را سروسامان دهیم


    • دو عامل مبنای خطاهای انسانی است: “نبود اطلاعات و مهارت“.
    • دلیل بی اطلاعی این است که مردم هنوز باید مطالب زیادی درباره دنیا و روند آن یاد بگیرند. نبود مهارت زمانی روی می دهد که دانش وجود دارد اما افراد آن را به درستی به کار نمی گیرند.
    • علم قابلیت هایی فراتر از توان افراد متخصص در اختیار آنها قرار داده تا به شکلی موثر از آن استفاده کنند.
    • بسیاری از حوزه های تخصصی، کارهای زیاد اما بی ثمری انجام می دهند.
    • صنعت هوانوردی از سال 1935 دریافت که پرواز هواپیماهای مدرن نیازمند استفاده دقیق از چک لیست هایی است که حتی روندهای بسیار ساده و معمولی را هم مشخص می کنند.
    • مرگ یک معماران بزرگ و معروف، معماران، مهندسان و پیمانکاران را به سمت طراحی سیستم های پیچیده ای از چک لیست های مکتوب و استانداردهایی برای ارتباطات سوق داد.
    • فشار و استرس زیاد ناشی از اتخاذ تصمیم های حیاتی برای جان انسان ها، پزشکان را به ستوه آورده است.
    • انجام دقیق مراحل پزشکی حتی برای متخصصان کارآمد هم دشوار است. یک اشتباه کوچک می تواند موجب مرگ بیمار شود.
    • در اوایل سال 2009 ،سازمان بهداشت جهانی چک لیستی 2 دقیقه ای و 19 موردی ارائه داد که از آن زمان مانع بروز هزاران عارضه و مرگ ناشی از جراحی شده است.
    • حرفه ای ها باید غرور را کنار بگذارند، جایزالخطا بودن انسان را بپذیرند و از چک لیست ها استفاده کنند.

    آنچه در این چکیده می*آموزید:

    1 .چک لیست های مدرن چگونه به وجود آمدند.
    2 .چک لیست های خوب چه اثری در بهبود کار دارند.
    3 .چرا استفاده از چک لیست ها، زندگی را ایمن تر می کند.بسیاری از متخصصان مجرب و محترم دنیا برای نظم بخشیدن به کارها و رهایی از مشکلات به چک لیست هایشان تکیه می کنند.امروزه، پیشرفت های چشمگیر علمی، متخصصان حوزه های مختلف را احاطه کرده تا حدی که مدام اشتباه می کنند و فقط گهگاه می توانند از این اشتباهات اجتناب کنند. آتول گاوند، جراحی از اهالی بوستون به ما نشان می دهد که تحقیقاتش درباره صنایع هوایی، ساخت و ساز و سرمایه گذاری به تهیه چک لیست 2 دقیقه ای و 19 موردی سازمان بهداشت جهانی کمک کرده و زندگی هزاران نفر را در سراسر دنیا نجات داده است.اگرچه کتاب گاواند دستورالعمل نیست؛ اما چک لیست های نمونه، مثال هایی سازنده و موضوعاتی تفکربرانگیز ارائه می دهد تا چک لیست هایی دقیق تهیه کنید که با شغل و ماموریت سازمان تان هماهنگ باشد. آیجیتالی مطالعه این کتاب روشنگر را به همه افرادی پیشنهاد می کند که مسئول کارهای پیچیده یا مسئول حفظ جان دیگران هستند و مخصوصا به خوانندگانی که قرار است به زودی در بیمارستان بستری شوند.

    مشکلی به نام “کار پیچیده”

    انسانها دوست دارند فکر کنند کنترل دنیای خود را در اختیار دارند؛ اما اغلب مشغول سروسامان دادن به شکست هایشان هستند. بخشی از این شکست ها ناشی از پدیده ای است که دو فیلسوف معروف یعنی ساموئل گوروویتز و آلستر مک اینتایر آن را “جایزالخطایی” می نامند؛ یعنی باوجود پیشرفت های علمی، بعضی کارها خیلی فراتر از توان انسان ها است و از عهده انجام آن برنمی آیند. حتی کارشناسان حوزه های موفقی مثل ساخت آسمان خراش ها، پیش بینی آب و هوای نامساعد و انجام جراحی های حیات بخش هم به کمبود آموزش های پیشرفته و تجربه بالا اعتراف می کنند.شکست ها به دو دلیل رخ میدهند: “بی اطلاعی و نبود مهارت“. دلیل بی اطلاعی این است که هنوز افراد باید مطالب زیادی درباره دنیا و روند آن یاد بگیرند. نبود مهارت زمانی روی می دهد که دانش وجود دارد اما افراد آن را به درستی به کار نمی گیرند. مثال محققان پزشکی به دانشی عظیم در حوزه سلامت انسان دست یافته اند تا حدی که دیگر نبود مهارت و عدم استفاده از این دانش هم به اندازه جهل بد است. به علاوه گاهی “نبود مهارت” مشکل اصلی است، پس مطمئن شوید که دانش را همیشه و به دقت به کار گیرید.با وجود پیشرفت تکنولوژی، روزانه اشتباه هایی در همه حوزه هایی که به تخصص بالا و دانش فراوان نیاز دارند، اتفاق می افتد. به همه خطاهایی فکر کنید که در خبرها می شنوید: اشتباهات پزشکی، طراحی بد نرم افزارها، خطاهای قانونی، سیستم های مالی مشکل دار، رسیدگی غیرمسئولانه به خسارات بلایای طبیعی و غیره. بخشیدن شکست های ناشی از جهل ساده تر است، اما بی کفایتی یعنی استفاده نادرست از دانش موجود و در نتیجه آسیب زدن به کار همه را عصبانی می کند. متخصصان آموزش دیده، سختکوش و ایثارگر در همه حوزه ها دائم یا گهگاه اشتباهاتی قابل پیشگیری مرتکب میشوند. شاید راه حل این مشکل از فرط سادگی مسخره به نظر آید: باید از چک لیست استفاده کنید.

    چک لیست

    یک دختر سه ساله درون برک های یخ زده در نزدیکی کوه های آلپ اتریش افتاد و قبل از اینکه والدینش او را پیدا کنند، به ساحل ببرند و تنفس مصنوعی بدهند، 30 دقیقه زیر آب بود. وقتی تیم نجات هشت دقیقه بعد به محل ماجرا رسید، دمای بدن دخترک به 19 درجه رسیده بود و هیچ گونه علائم حیاتی نداشت. با این حال، پزشکان او را با هلیکوپتر به یک بیمارستان کوچک محلی منتقل کردند و با وجودی که 90 دقیقه هیچگونه علائم حیاتی نداشت، تیم جراحی قفسه سینه اش را شکافتند، خونش را با دستگاه به جریان انداختند و وقتی شش ساعت بعد دمای بدنش به حد نرمال رسید، عمل قلب باز رویش انجام دادند. در عرض دو روز همه اندام ها به جز مغز به حالت عادی بازگشتند و دخترک بیش از یک هفته در کما ماند. او پس از احیاهای طولانی و در تولد پنج سالگی اش به زندگی عادی برگشته بود. رئیس تیم جراحی موفقیت گروهش را مدیون تاکید فراوان بر استفاده از چک لیست های ساده ای می دانست که گام های دقیق آماده سازی تیم جراحی برای پذیرش بیمار جدید را به تیم نجات و اپراتور تلفن بیمارستان نشان می داد.در اکتبر 1935، نیروی هوایی ارتش آمریکا از سازندگان هواپیما خواست که برای ساخت بمب افکن های نسل آینده با برد بلند رقابت کنند. طراحی بوئینگ به مقام اول رسید و همه فکر می کردند که آزمایش پرواز با این هواپیما فقط فرمالیته است. اما دقایقی بعد از اوج گرفتن نرم هواپیما، بمب افکن چهارموتوره و غول پیکر مدل 299 در آسمان منفجر شد. خلبان مجرب آن که در این ماجرا کشته شد، یادش رفته بود یکی از قفل ها را باز کند. چند تن از خلبان های پروازه ای آزمایشی به جای درخواست برای طراحی مجدد هواپیما یا بازبینی موارد آموزشی به خلبانان، چک لیستی برای برخاستن هواپیماها تنظیم کردند. همین اجبار برای استفاده از چک لیستها، بوئینگ را از خطر ورشکستگی نجات داد و مدل 299 را به بمب افکن بی-17 تبدیل کرد که در جنگ با آلمان نازی مورد استفاده قرار گرفت. بی-17ها در 8.1 میلیون مایل پرواز هیچ حادثه ای نداشتند.بسیاری از افراد حرفه ای مخصوصا پزشکان، وکلا، معمارها، آتش نشان ها و افسران پلیس با مشکلی مشابه خلبانان پروازهای آزمایشی سال 1935 مواجه اند. شغل آنها به مجموعه ای از کارهای فراوان بی ثمر تبدیل شده است. در شرایط کاری پیچیده، متخصص ها با دو چالش اصلی روبه رو هستند: باید اطلاعات زیادی را به خاطر بسپارند و از حواس پرتی های مختلف اجتناب کنند. چه در ساخت یک آسمان خراش و چه در خرید مواد لازم پخت غذا اگر حتی یک مورد مهم را از قلم بیندازید، انگار اصلا هیچ کاری نکرده اید. استفاده از چک لیست ها واقعا تمایز ایجاد می کند.

    مرگ معماران بزرگ

    از دوران قرون وسطی تا اواسط قرن بیستم معماران بزرگ بناهایی فوق العاده را طراحی، مهندسی و برپا کردند. این هنرمندان همه فرایند ساخت از طرح اولیه تا تکمیل پروژه را انجام می دادند. اما امروزه پیشرفت حوزه های ساخت و ساز موجب شده که هر فرد در همه زمینه ها تخصص نداشته باشد. متخصصان ساخت و ساز به معماران، مهندسان و پیمانکاران تقسیم می شوند که هر کدام تخصص ها و ریزتخصص هایی دارند. این متخصصان با علم به اینکه “هیچ فرصتی برای خطا ندارند” و “شکست یکی از راهکارها نیست” و با استفاده از چک لیست های مکتوب برای هر مرحله فرایند ساخت و ساز، راهی برای همکاری با یکدیگر یافته اند.هیچ کس، هیچ کار هرچند کوچکی را بدون کنترل و تکمیل مراحل قبلی انجام نمی دهد. پیمانکاران با جدول های کاغذی بزرگی که روی دیوار نصب کرده اند، انجام هر گام کوچک را کنترل می کنند و از نرم افزار مدیریت پروژه و سیستم های ارتباطی استفاده می کنند. حالا این فرایند به معیاری در این صنعت تبدیل شده است. مطالعه ای در سال 2003 نشان میدهد که هر سال فقط 20 مورد شکست در ساخت و سازهای آمریکا روی می دهد و نرخ سالانه شکستهای قابل پیشگیری کمتر از 0.00002 درصد است. چک لیست ها نتیجه می دهند.

    ایده

    یکی از جنبه های ترسناک ساخت و ساز این است که سازنده ها به متخصصان اجرایی فشار می آورند تا هنگام مواجهه با رویدادهای پیش بینی نشده شخصا تصمیم گیری کنند. برعکس، اکثر مقامات ارشد برای زیردستانشان چک لیست تهیه می کنند و اجازه اتخاذ تصیمات بزرگ را به کارمندان نمی دهند. چک لیست ها برای سازماندهی و نظارت بر کارهای روتین به کار می آیند؛ اما برای اقدام در شرایط بحران مناسب نیستند و طوفان کاترینا این مسئله را ثابت کرد. روسای مرکز مدیریت بحران فدرال با وجود شرایطی که هر لحظه بدتر می شد، دست از دستور دادن و کنترل کردن برنداشتند، در صورتی که باید تصمیمگیری را تا حد ممکن به خارج از مرکز محول می کردند.اما والمارت، غول خرده فروشی این مسئله را به خوبی درک کرد. بلا فاصله بعد از طوفان کاترینا، شرکت به مدیران فروشگاه های محلی اختیار تام داد که هر کار لازمی را برای کمک به مردم انجام دهند. بعضی مدیران همه موجودی انبارها را در اختیار مردمی قرار دادند که نیازی فوری به این محصولات داشتند. بعضی از فروشگاه ها فقط با استفاده از یک سیستم ساده برای پیگیری کالاهای واگذار شده، غذا، ابزار و کیسه خواب در اختیار گروه های امداد قرار دادند. مدیران ارشد کمتر دستور می دادند و بیشتر ارتباط برقرار می کردند. درس اصلی این است که در شرایط نامطمئن و پیچیده (یعنی هنگامی که فرد یا سازمان مرکزی از همه موارد مهم آگاه نیست) به مکانیزمی دوطرفه نیاز است تا مطمئن شویم که هیچکس موارد به ظاهر ساده اما حیاتی را فراموش نمی کند و اینکه افراد همزمان با حل بحران با یکدیگر گفتگو و مشورت هم می کنند.
    ویرایش توسط tarokh : 03-13-2022 در ساعت 13:12
    in all chaos there is calculation

  20. 5 کاربر برای این پست سودمند از tarokh عزیز تشکر کرده اند:


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 3 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 3 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •