صفحه 17 از 56 نخستنخست ... 7151617181927 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 161 به 170 از 554

موضوع: مطالعه.نظرات و خلاصه برداری کتاب

  1. #161

    sara.sat آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2020
    نوشته ها
    840
    تشکر
    8,492
    7,936 بار در 858 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 161 پست
    برچسب زده شده
    در 2 تاپیک
    سایکوسیبرنتیک
    خلاصه فصل 15
    این فصل با 3 پرسش مهم شروع میشه:
    1- آیا همه انسانها از چشمه جوانی برخوردارند؟
    2- ایا مکانیزم موفقیت می تواند شما را جوان نگاه دارد؟
    3- آیا مکانیزم ناکامی فرایند پیری را تسریع میکند؟
    هیچکدام از این پرسش ها را نه علم پزشکی نه نویسنده کتاب و نه هیچ کسی پاسخ قطعی برایش ندارد. اینها همه فرضیه اند و تحقیق علمی تنها با امید به تحقق فرضیه ها امکانپذیر است. همه تجارب و آزمایشات هدفمند هستند .در ابتدا حقیقتی را فرض می کنند و آزمایشات گوناگون انجام میدهند تا صحت و سقم فرضیه را کشف کنند.
    این فصل نویسنده درباره بعضی باورها و فرضیه های خودش به عنوان یک انسان سخن می گوید. مغز و سیستم عصبی ماشینی مرکب است از انواع مکانیزم های کوچکتر و انسان نه ماشین بلکه جوهره ماشین است و آن چیزیست که ماشین را به حرکت وامیدارد.
    زندگی ،آگاهی، فراست و احساس شوری که "من" نامیده میشود.
    انسان از لحظه تولد تا مرگ باید خود را با شرایط محیطی اش تطبیق دهد؛ یک نوع تطبیق پذیری دایمی.
    فشارهای محیطی، امراض و تنش های احساسی؛ فرایند پیرشدن را تسریع میکنند. باید بدانیم که بدن انسان چنان بسیج شده که سلامتش را تامین و امراض را درمان کند؛ به جنگ اثار پیری می رود و سربلند بیرون می آید.بدن ما تنها خودش درمان حقیقی را انجام میدهد. انواع داروها و جراحی به کمک مکانیزم دفاعی بدن کارشان را انجام میدهند.
    راز جوانی یا انرژی تطبیق دهنده همان نیرویی است که به اشکال مختلفی مثل التیام زحم ، نشاط و روحیه جوانی ؛ بهتر کار کردن تمامی ارگانهای بدن و ... کار میکند.علم در جستجوی یافتن آن است و تحقیقات پزشکی زیادی در این زمینه صورت گرفته است که سلول درمانی یکی از آنهاست که از طریق تزیق بافت سالم از حیوانات به انسان انجام میگیرد.
    آر ئی اس که از آن به نام بافت پیوند دهنده نیز نام می برند در حقیقت بافتی تازه و جدیدی است که در محل زخم بوجود میآید. این بافت که در تحقیقات پزشک نویسنده کتاب به موش ها و خرگوش ها وانسان تزریق شده (بعد از اینکه بصورت محلول درآمده) عامل تحریک و التیام سریعتر زخم ها و همچنین ایجاد نیروی جوانی در بدن شده است. که البته ذکر میشود آر ئی اس در 2 حالت در بدن کار میکند: یکی اینکه عامل التیام میشود و دیگری عامل بازدارنده است که کنترلگر می شود و اجازه نمیدهد محل زخم بیش از اندازه رشد داشته باشد و در کل میگوید که هر عاملی چه احساسی و چه جسمی یا روانی که باعث نحریک نیروی حیات در بدن شود، چیز خوبی است.
    در تحقیقات مشخص شد که غده آدرنال بدن نیز به همین شکل عمل می کند .
    سرماخوردگی و فشارهای روانی درست برعکس نمکی است که بروی زخم پاشیده میشود .
    در این تحقیقات کسانی که مثبت اندیش بودند وهدفی را دنبال میکردند زودتر خوب میشدند که این باعث شد به راز زود خوب شدن که همان خوشبینی ، اعتمادبنفس، امیدواری ، خوشحالی، احساس خوب هست، برسند و در کل به این موضوع که مکانیزم موفقیت ما نوعی سرم جوانی طبیعی است که با آن نیرو و زندگی بیشتری پیدا میکنیم.
    اندیشه ما بر جسم و کارکرد اندام های ما تاثیر می گذارد و در تحقیقی متوجه شدند که تاثیر قرص قند بر روی بیماری که اطلاع از نوع قرص نداشته بسیار مطلوب بوده است {در این خصوص تجربه ای هم من دارم که در انتها ذکر میکنم }
    اگر گاهی احساس پیری می کنید این از تاثیر اندیشه شماست ، اگر با فعالیت هایی مثل ورزش بدن را به تحرک وادارید و باعث شوید تا سموم و مواد زائد از بدن تخلیه شوند می توان به سلولهای بدن کمک کرد تا بصورت نامحدود جوان بمانند.
    دکتر شیندلر 6 نیاز اصلی انسان را نیاز به عشق، امنیت، خلاقیت، شناخت، تجارب جدید، مناعت می داند و به اینها اضافه کنید نیاز به رندگی بیشتر و نیاز به تصور فردا و اینده ای پر از خوشی و نیک بختی.
    در ادامه از تاثیرات ورزش بر بدن ذکر شده و اینکه یک فرد هفتاد ساله مثل یک فرد هفده ساله توانایی یادگیری دارد. هدف علم پزشکی و مذهب هر دو زندگی بیشتر و چشیدن خوشبختی بیشتر است . هر دو دارای یک منبع هستند. از ایجاد محدودیت برای زندگی خودداری کنید و عامل مهم دیگر اینکه دست کمک دیگران را رد نکنید و چنانچه میتوانید در کمک کردن خست به خرج ندهید.
    در نهایت امر اینکه بهترین تصویر ذهنی این تصویر است که بدانیم که ما در تصویر پروردگار افریده شده ایم. خداوند بر ما منت گذاشته و ذهنیت خودباوری به ما عطا کرده . ما را اشرف مخلوقات خطاب کرده. امکان ندارد اشرف مخلوقاتش بی ارزش و ناتوان و بدون اهمیت باشد. شما چنانچه خود را تصویری از خداوند بدانید، از این فکر و تصور نیرو و توانی خداگونه پیدا می کنید.


    تجربه من در خصوص دارونماها:
    حدود 8 سال پیش، یکی از عزیزانم که دچار سکته ساقه مغز شده بود و کنترل حرکتی و گفتاری و یکسری اعمال طبیعی بدنش را از دست داده بود، خاستم که کمکی کنم که ایشون بهبود نسبی پیدا کنند و اطرافیانشون از این کوه مشکلات مریضداری کمی خلاص بشن. کاری که کردم این بود که کپسول هایی تهیه کردم و مواد داخلشون رو خالی کردم و تمیز کردم و داخلش رو آرد سفید ریختم و داخل محفظه کپسول های مولتی ویتامین خودم ریختم (چون محفظه اش تیره بود و درب محکمی داشت و این تصور رو براشون ایجاد میکرد که کپسول خارجی است) و بهشون دادم و تاکید کردم حتما سرساعت میل کنند و اینکه مراقبت کنند و به سختی به دستشون آوردم.
    البته این را هم بهشون گفتم که همزمان باید تحرک و تمرین ورزشی رو هم داشته باشند تا بهبودی سریعتر اتفاق بیفته.
    بعد از گذشت دو ماه و مصرف دو دوره 25 تایی از کپسول های ساختگی ، به طرز شگفت انگیزی حالشون رو به بهبود گذاشت. تعادل توی راه رفتن و بلند کردن اشیا پیدا کردن، حتی به حدی رسید که مثل قبل از بیماریشون ، میتونستن خریدهای منزل رو هم انجام بدن. و در کل بهبودی نسبی حاصل شده بود.
    قابل توجه اینکه ایشون بخاطر مصرف داروها و رعایت نکردن رژیم ؛ دیابت گرفته بودند که اون هم تقریبا درمان شد.
    اما همه اینها به این وابسته بود که ایشون به من اعتماد 100 درصدی داشتند و اینکه تمام کارهایی که گفتم رو انجام دادند و باورکرده بودند که بهبودی نزدیکه و هم اینکه نمیدونستن که این کپسول ها دارونما هستن.

    پ.ن: برداشت آزاد
    ای تو در کشتی تن، رفته به خواب
    آب را دیدی... نگر در آب، آب

    آب را آبی است کو می راندش
    روح را روحی است و می خواندش

  2. 9 کاربر برای این پست سودمند از sara.sat عزیز تشکر کرده اند:


  3. #162

    Saman01 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Apr 2021
    محل سکونت
    Tehran
    نوشته ها
    590
    تشکر
    6,018
    3,367 بار در 727 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 99 پست
    برچسب زده شده
    در 4 تاپیک

    سایکوسایبرنتیک

    1400/7/22
    سلام و عرض ادب دوستان
    (در ادامه نکات جناب حاتمی و سرکار خانم سارا عزیز، بنده هم نکاتی رو اضافه میکنم)
    فصل نهم: به طور تصادفی در مسیر شکست قدم نگذارید
    انسان ها هم مانند دیگ بخار. نقطه ی جوش دارند و به قولی آمپر میچسبانند. در دهه های قبل، انرژی بسیاری از کارخانه ها به وسیله دیگ های بخاری تأمین میشد که به اندازه بمب خطرناک بودند که اگر درست تنظیم می شدند، انرژی مورد نظر را به آسانی تامین می کردند. . ولی قابلیت ویرانی بالایی نیز داشتند. این دیگ ها به دریچه های اطمینان مجهز بودند. در صورتی که فشار به حد خطرناک می رسید، این دریچه ها باز می شدند و با تشخیص خطر احتمالی، اقدامات پیشگیرانه به عمل می*آمد. امروزه نیروگاه*های اتمی توسط انسانها و رایانه اداره و تنظیم می*شوند تا از فجایعی مانند حادثه چرنوبیل جلوگیری شود. قدرت و خطر، همیشه در کنار یکدیگر حرکت میکنند و مکانیزم خودکار ذهن ما نیز نیرویی فراتر از تصورمان دارد. هرچه بیشتر در مورد آن بیاموزید و ان را به کار برید، این مطلب را بیشتر باور خواهید کرد. اما این نیرویی که شما در جهت بازدهی به کار برده و ان را مکانیسم خودکار موفقیت مینامید، قابلیت تخریب نیز دارد که در این حالت به آن«مکانیزم خودکار شکست» میگویند. افکار و احساسات منفی، همان چراغ های قرمز ذهنمان هستند. افسردگی، خشم، اضطراب، تنفر، حسادت، توقعات بی جا، بی صبری و عدم احترام و از همه مهمتر رد کردن خویش، همه اینها نشان دهنده این هستند که سرو مکانیزم ما وارد محدوده قرمز یا خطر شده است. جسم انسان هم نشانه های خطر و چراغ های قرمز مخصوص به خود را دارد، که پزشکان به آن ها علایم یا عارضه میگویند. بسیاری از بیماران نشانه های بیماری مانند تب و درد را دشمن خویش میدانند. واقعیت این است که آن ها از خود بیماری گله مند نیستند، بلکه از علایم ان ناراحت هستند. تب و درد برای بیمار سودمند بوده و در واقع فشارسنج و چراغ قرنز بدن او هستند که به حفظ سلامت او کمک می کنند. مکانیزم خودکار شکست نیز در صورت فعال شدن، نشانه هایی دارد. باید آنها را به عنوان احساسات نامطلوب، قبول کرده و بپذیریم که در جستجویشان نیستیم و به خود بقبولانیم که این احساسات، راه رسیدن به سعادت نیستند. هیچکس در برابر احساسات و برداشت های منفی در امان نیست، حتی موفقترین افراد نیز بارها آن را تجربه کرده اند. مهم این است که نشانه ها را بشناسیم و در مسیر مثبت قدم برداریم. هیچکس را نمیابید که به طور عمد و از روی اختیار و بد ذاتی، تصمیم بگیرد منفی بافی کرده و خود را نابود کند. فراموش نکنید که انسان، به طور ذاتی خواهان واکنش درست و مناسب است. به یاد داشته باشیم که یکی از کشش های ذاتی بشر، این است که در موقعیت ها واکنش مناسبی از خود نشان دهد. ما میتوانیم بیماری های ناشی از شکست را با درک و نه با نیروی اراده، درمان کنیم. در صورتی موفق به تسلط و کنترل بر نشانه های این بیماری شویم که دریابیم روش های برخورد ما با مشکل یا مشکلات، موثر نبوده یا به نوعی نامتناسب بوده اند، با درک حقیقت، از درد و رنج ناشی از شکست رهایی می یابیم. درماندگی و افسردگی، زمانی ایجاد می شود که فرد از رسیدن به هدف و خواسته ی مهمی باز می ماند. هیچ انسانی کامل نیست. بنابراین باید در تمام طول زندگی زمان هایی باشد که احساس ناکامی و درماندگی کنیم.هرچه زمان بیشتر میگذرد، به این نتیجه میرسیم که تحقق فوری امیالمان وجود ندارد، در عین حال میبینیم که لزوما کارهایمان به خوبی نیت مان نمی باشد و می اموزیم که رسیدن به کمال نه ضروری است نه لازم. تنها زمانی که تجربه ی شکست، منجر به احساس نارضایتی شدید و بیهودگی شود. می توانیم ان را نشانه ی شکست تلقی کنیم. درماندگی مزمن، اغلب به معنای این است که هدف های غیر واقعی برگزیده ایم یا تصویر مناسبی از خود نداریم و یا هردو.
    انسان در هیچ زمینه ای کامل نیست، اما تصور میکند که باید این چنین باشد. یکی از روش هایی که تو دوران کودکی یاد میگیریم، ابراز نارضایتی هست. کودک گرسنه با گریه کردن ابراز نارضایتی میکنه. بعد به طور معجزه آسایی دست نوازشگری از عالم غیب میاد و به اون شیر میده. اگه احساس ناراحتی کنه دوباره به همون روش ابراز نارضایتی میکنه و باز همون دست از عالم غیب به کمکش میاد. خیلی از افراد، بعد از کودکیشون هم به همین روش عمل میکنن و با ابراز نارضایتی به پدر و مادر های بیش از حد حساس، مشکلات خودشون رو حل میکنن. اما این روش تو دوران بزرگسالی به کارمون نمیاد. با این حال اکثر ما باز با همین روش پیش میریم. احساس درماندگی و افسردگی میکنیم و اون رو بروز داده و امیدواریم که زندگی(بازار) به ما رحم کرده و مشکل مارو حل کنه(سود مارو بده)
    اندیشه و احساس هم سنگران یک نبردند. احساس مثل خاکیه که اندیشه ها و ایده ها در اون رشد و نمو پیدا میکنن. به همین دلیل در سراسر این کتاب به شما توصیه کرده ایم که تصویر پیروزی را به طور پیوسته در ذهن تجسم کنید.
    رفتار خردسالی به هیچ وجه مناسب دوران بزرگسالی و بلوغ نیست. برای رهایی از این رفتار ها باید زندگیمان هدفمند باشد و برای رسیدن به هدفمان تلاش کنیم. هرگاه از مسیر اصلی منحرف شدید، نباید مثل بچه ها روی علف ها بنشینید، گریه کنید و منتظر باشید دستانی گرم از راه برسند، شمارا با ملایمت بلند کنند و در مسیر اصلی قرار دهند. خودانگاره تان باید مملو از قدرت باشد. همانطور که شب به دنبال روز میاید، احساس درماندگی و ناکامی نیز در صورتی که در مسیر صحیح هدایت نشود، به خشونت و پرخاشگری می انجامد. وقتی یک فرد سالم، رفتار خشونت باری نسبت به اطرافیان نشان می دهد، اعتقاد بر این است که این رفتار حاصل مستقیم خردشدن، زندانی شدن، له شدن خود و در نهایت خودانگاره ی ناسالم آنهاست. گاهی اوقات برای رسیدن به هدف، داشتن روحیه ای تهاجمی نیاز می باشد. ما باید هدفهایمان را با هیجان و روحیه ای تهاجمی دنبال کنیم. برای ایجاد تمایلات تهاجمی، داشتن هدفی مشخص، کافی است. البته مشکل زمانی اغاز می شود که از دنبال کردن هدفهایمان باز بمانیم و یا چیزی سد راه ما شود، در این زمان روحیه ی تهاجمی بروز کرده و به تکاپو می افتد و به دنبال راهی برای فرار می گردد. در صورتی که نابجا و نادرست، هدایت شود، آثار ویرانگری به جا خواهد گذاشت. کارگری که دلش میخواهد با مشت، فک رییس را خرد کند ولی جرات نمی کند، وقتی به منزل میرود، با همسر و فرزندانش بد رفتاری میکند. تنها با درک مکانیزم پرخاشگری میتوانیم انرا مهار کنیم. در اثر بی لیاقتی درونی، نا امنی ایجاد میشود. وقتی احساس کنید به حد انتظاراتتان نمیرسید، احساس نا امنی خواهید کرد.
    این یک روش بسیار عملی است و این یکی ار اصول روان شناسی در ورزش است. قهرمانان فقط مقام قبلی خود را حفظ و تثبیت میکنند ولی هدف رقیب ها رسیدن به مقام قهرمانی است پس این افراد دارای انگیزه ی بیشتری بوده و در بیشتر موارد، همین انگیزه موجب پیروزی انها می شود. زیرا قهرمان، دیگر هدفی برای جنگیدن ندارد. دیدگاه ما نسبت به نا امنی روش خاصی است: جایگزینی دروغ، خقیقت و اثبات برتری خویشتن بر دیگران. اما در عمل به ضررتان تمام میشود. اگر احساس کنید که برتر و بی نیاز هستید، پس دیگر دلیلی برای مبارزه باقی نمی ماند. اگر احساس کردید که مکانیزم خودکار شکست، شما را در منجلابی از نا امنی فرو برده و سرتاسر بدنتان لجنی شده، باید به خود بگویید "بوی بدی که میاید از رفتار خودم است" باید خود را از این الودگی پاک کنید. شونده ای که در اینجا بسیار به شما کمک می کند، هدف سازی دوباره است. شک و بی اطمینانی راهی است برای گریز از اشتباه و مسوولیت. بر این باور نباشید که اگر از تصمیم گیری بگریزید، از مشکلات در امان خواهید بود. یکی از راه های دوری از تصمیم گیری، به عقب انداختن زیاد ان است. راه دوم، مقصر کردن دیگران است. اگر تصمیمش به هدف بخورد نکرد و تیرس خطا رفت، خیلی راحت با استفاده از دو روش بالا، خود را راضی می کند.
    دو نفر، یکی پیوسته در اضطراب اشتباه است و دیگری هم به طور کلی به خود تکانی نمیدهد و هیچ کاری انجام نمی دهد. کاملا واضح است که هردو اینها در اشتباهند. نداشتن اطمینان راه به جایی نخواهد برد. به یاد داشته باشید که دلیل تنفر، در وجود شما، افراد، حوادث، یا موقعیت های خارجی نیستند. این احساس، حاصل واکنش روحی خودتان است. قدرت در دست خودتان است، باید بتوانید خود را راضی کنید که تنفر و دلسوزی برای خویش، نه به خوشبختی می تنجامد و به سعادت. بلکه سر انجام ان شکست و بدبختی است. ولی شما می توانید این احساسات را با قدرت اراده تان، در اختیار بگیرید. در واقع در این جهان، عدالتی در کار نیست، اما می توانید نتایج را عادلانه به خود تمام کنید. نمی توان بی عدالتی را انکار کرد، ولی اگر میخواهید با تاکید و پافشاری بر بی عدالتی و مظلوم واقع شدنتان به سعادت برسید، هرگز در این جهان و این کره خاکی رنگ سعادت را نخواهید دید. اگر بتوانید بر ناعدالتی ها چه کوچک و چه بزرگ پیروز شوید: خواهید توانست از نیروی مثبت مکانیزم خودکار موفقیت لذت ببرید.
    کافی است یک بار پوچی را تجربه کنید تا به سمت بی مسوولیت شدن و دست از کار و تلاش کشیدن هدایت شوید و این بهانه ای برای شروع زندگی بدون خلاقیت می شود.
    نقل قول نوشته اصلی توسط hatami2 نمایش پست ها
    عرض ادب و احترام
    فصل نهم
    چگونه از فعال سازی تصادفی مکانیسم شکست خودکار تان جلوگیری کنید.
    نقل قول نوشته اصلی توسط sara.sat نمایش پست ها
    سلام و وقت بخیر خدمت دوستان عزیز و گرامی
    خلاصه فصل 9
    مکانیزم شکست چیست و چگونه میتوان از آن به سود خویش استفاده کرد؟
    ویرایش توسط Saman01 : 10-14-2021 در ساعت 19:39
    این جهان کوه است و فعل ما ندا، سوی ما آید ندا هارا صدا

  4. 10 کاربر برای این پست سودمند از Saman01 عزیز تشکر کرده اند:


  5. #163

    Mr. & Mrs. hatami آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2020
    محل سکونت
    طهران
    نوشته ها
    1,115
    تشکر
    6,997
    15,053 بار در 1,178 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 34 پست
    برچسب زده شده
    در 1 تاپیک
    عرض ادب و احترام
    فصل یازدهم
    چگونه شخصیت واقعی خود را آزاد کنید.
    برای پرهیز از انتقاد هیچ نگویید هیچ کاری نکنید هیچ نباشید .
    شخصیت، این چیز مرموز و مغناطیسی که ساده شناخته میشود، ولی تعریف آن مشکل است آنقدر که از درون ارائه میشود، از بیرون به دست نمی آید .آنچه شخصیت میخوانیم شواهد بیرونی خود خلاق یکتا و انفرادی است که در تصور خدا ساخته شده است ،آن جرقه ای خدایی در ما یا آنچه میتواند نمود آزاد و کامل خود حقیقی شما خوانده شود. این خود واقعی درون هر شخصی جذاب است ،این خود مغناطیسی است و قطعاً تاثیر قدرتمندی بر سایر افراد دارد .و این احساس را داریم که با چیزی حقیقی و اساسی تماس داریم ،و این تاثیری بر ما ندارد. از سوی دیگر یک انسان متظاهر مورد نفرت و طرد جهانی است. چرا همه بچه ها را دوست دارند .هیچ سطحی نگری ،هیچ تظاهری هیچ ریایی وجود ندارد. احساسات حقیقی شان را نشان می دهند، آنها آنچه را که منظورشان است میگویند .هیچ مکری در کار نیست. بچه ها از نظر احساسی صادقند آنها واقعاً خودشان هستند، آنها هیچ تردیدی در بیان خود ندارند، و به هیچ عنوان کم رو نیستند .هنگامی که میگوییم فردی شخصیت خوبی دارد ،منظور واقعی ما این است که پتانسیل خلاق درون خود را آزاد کرده است و میتواند خود واقعیش را نشان دهد. شخصیت ضعیف و شخصیت کم رویی یک چیزند .افراد دارای شخصیت ضعیف خود خلاق درونشان را نشان می دهد که این افراد آن را بازداشت کردند، سرخوردگی مشخصه تقریباً هر حوزه و فعالیت شخص کمرو است .بازخورد منفی در سرومکانیسم با انتقاد معادل است ،بازخورد منفی در عمل می گوید تو در اشتباهی ،تو از مسیر خارج شده ای ،تو باید اقدامی اصلاحی انجام دهی تا به مسیر برگردی .با این حال هدف بازخورد منفی، تصحیح پاسخ و تغییر مسیر رو به جلو است نه توقف کامل .آن بازخورد منفی در عمل همیشه میگوید، آنچه انجام می دهید یا نحوه انجام آن را متوقف کنید یا کار دیگری بکنید. هدف آن تصحیح پاسخ یا تغییر میزان اقدام پیشرو است نه توقف کل عمل .بازخورد منفی میگوید که بس است تمام، بلکه می گوید کاری که دارید انجام می دهید اشتباه است .اما نمی گوید انجام هر کاری غلط است ،با این حال درجایی که بازخورد منفی زیاد است یا در جایی که مکانیسم خودمان نسبت به بازخورد منفی خیلی حساس است نتیجه تصحیح پاسخ نیست بلکه منعی کامل اکنون عمل است به خاطر داشته باشید که اثر بازخورد منفی زیادی تداخل با پاسخ صحیح یا توقف کامل آن است. لکنت مثال خوبی است که چگونه بازخورد منفی زیادی سرکوب ایجاد میکند و با پاسخ مناسب تداخل می نماید ،در حالی که اکثر ما آگاهانه از این واقعیت مطلع نیستیم هنگام حرف زدن از طریق گوش هایمان با گوش دادن به صدای خودمان یا نظارت بر آن داده های بازخوردی منفی دریافت میکنیم ،به این دلیل است که افراد کلاً کر ندرتاً خوب صحبت میکنند بدینسان بازخورد منفی خودش هیچ مانع یا مزاحمی برای گفتار نیست برعکس ما را قادر می سازد صحبت کنیم و درست صحبت کنیم با این حال اگر قرار باشد بازخورد منفی در کمک به ما برای صحبت کردن موثر باشد ،باید یک کم و بیش خودکار یا نیمه هوشیار باشیم، باید به طور خود به خود یا در حالی که داریم حرف میزنیم رخ دهد . پاسخ به بازخورد نباید آنقدر حساس باشد که به سرکوب منجر شود .اگر بازخورد زیادی شخص لکنتی بتواند آهسته تر شود تا بتوان آن را به جای اینکه انتظاری باشد خودکار نمود بهبود گفتاری فوری خواهد بود .باید دقت کرد که بر یک نقص رفتار آنقدر تاکید می شود که سرور آن به اشتباه هدف تلقی کند، از نظر نظارت بیش از حد ناشی می شود .هنگامی که خود انتقادی یا بازخورد منفی زیادی برطرف شده و سرکوب از بین رفت و عملکرد بهتر شد هنگامی که وقتی برای نگرانی یا توجه بیش از حد از قبول وجود نداشت، بیان بلافاصله بهتر میشود. این مطلب سر نخ ارزشمندی میدهد که چگونه ممکن است یک شخصیت ترس سرکوب شده را اصلاح کنیم یا آزاد کنیم ،و عملکرد را در سایر حوزه ها بهتر کنیم. ما باید فرصت ها و محیط هایی را بیابیم که در آنها میتوانیم بیرون ترسی و سرکوب کار کنیم تا لیاقت مان را به تصور از خودمان ثابت کنیم. سپس می توانیم سرور مکانیسم خود را پیش برانیم تا عملکرد اجزا نشان دهد. حتی هنگامی که وارد عرصه های مشکل تر می شویم. آیا هرگز سعی کرده اید سوزنی را نخ کنیم در این صورت و اگر در آن بی تجربه باشید احتمالاً ملاحظه کرده ایم که می توانید نخ را ثابت مثل یک سنگ نگه دارید، تا هنگامی که به سوراخ سوزن نزدیک میشود و تلاش می کنید آن را از سوراخ خیلی کوچک آن وارد کنید هر بار که سعی میکنیم نخ را وارد سوراخ کوچک کنید دستان به صورت غیر قابل توضیح می لرزد و نخ راهش را گم می کند. این در افراد عادی هنگامی که سخت تلاش میکند، یا بیش از حد دقت میکنند، که در رسیدن به یک هدف خطا نکند، رخ میدهد. با آموزش تکنیک های ریلکسیشن میتوانید به این افراد کمک کنید .و اغلب این کمک قابل ملاحظه است در این تکنیک ها آنها باید یاد بگیرند، از تلاش زیادی و هدف داشتن خلاص شوند و در تلاش برای پرهیز از خطا یا شکست خیلی زیاد دقت نکند، دقت بیش از حد ،یا نگرانی بیش از حد، برای خطا کردن نوعی بازخورد منفی زیادی دارد .رابطه علت و معلولی بین بازخورد منفی زیادی و آنچه خجولی می خوانیم به سادگی دیده میشود. در هر نوع رابطه اجتماعی دائماً در حال دریافت داده های بازخوردی منفی از سایر افرادی، لبخندها ،اخم ها، صدها سرنخ ظریف دیگر تایید یا مخالفت ،علاقه یا بی علاقه گی، دائماً به ما میگوید که داریم چگونه عمل می کنیم آیا حرف خود را می رسانیم آیا به هدف میزنیم یا انحراف میرویم .هنگامی که نسبت به اینکه دیگران چه فکر میکنند خیلی هوشیارانه حساس میشوید، هنگامی که نسبت به تلاش آگاهانه برای تامین رضایت سایرین خیلی دقت می کنید ،هنگامی که نسبت به عدم تایید واقعی یا تخیلی افراد دیگر بیش از حد حساس می شوید، در این صورت بازخورد منفی زیادی سر کوب و عملکرد ضعیفی دارید. بهترین راه ایجاد یک اثر خوب روی سایر افراد این است هرگز هوشیارانه تلاش نکنید تاثیر خوبی روی آنها بگذارید ،هرگز صرفاً برای اثر زمینه سازی شده هوشیارانه اقدام نکنید هرگز به طور هوشیارانه سوال نکنید که دیگران در مورد شما چه فکر می کنند یا چگونه قضاوت می کنند. این رویکردها ایمن بودن در مقابل غریبه ها یا وضعیتهای ناآشنا، این بی توجهی کامل به همه ناشناخته ها و غیر منتظره ها اسمی دارد، نام آن توازن است، توازن عبارت از کنار گذاشتن تعمدی همه ترس های ناشی از وضعیت های جدید و غیرقابل کنترل .رهایی بخش ترین فکر در بین همه افکار بی توجهی یا عدم نگرانی از افکار سایر افراد است. در حقیقت ما معمولاً بسیار بیش از آنچه دیگران در مورد ما فکر میکنند باور میکنیم که در مورد ما فکر میکنند. چند مرتبه تاکنون نسبت به مفهوم گفته دیگران یا حتی نگاه آنها وسواسی پیدا کرده اید و ساعتها را صرف نموده و در حالی که شما درگیر هستید، فرد دیگر، طی چند ثانیه موضوع را فراموش کرده و به هزاران موضوع دیگر پرداخته است .هنگامی که در تصویر از خود قدرتمند شما که به شما می گوید که می توانید هر چیزی را که ذهن تان را روی آن تنظیم کنید انجام دهید، مهمترین متحد شما است .وجدان قطعاً از همه ما بزدل میسازد، شکسپیر این را گفته است. خود وجدان یک مکانیزم به بازخورد منفی آموخته شده است که باید به اخلاق مربوط باشد ،وجدان به طور خودکار و نیمه هوشیار عمل می کند همانگونه که هر سیستم بازخورد دیگری چنین می کند.وجدان شما می تواند شما را فریب دهد خود وجدان می تواند در اشتباه باشد، این به باورهای اساسی خودتان در مورد درست و غلط بستگی دارد، اگر باورهای اساسی شما درست واقع گرایان و معقول باشند وجدان به یاری ارزشمند در مواجهه با دنیای واقعی در پیمایش دریایی اخلاق تبدیل می شود .ولی اگر خود باورهای اساسی شما غلط نادرست غیر واقع گرایان یا نامعقول باشند ،می تواند شما را از از جهت اصلی واقعی کنار بزند درست همانگونه که خرده های فلز، مغناطیسی میتواند قطب نمای دریانوردی را مختل کند و کشتی را به جاهایی هدایت کند که درست نیست ،هدف وجدان این است که به شاد کردن و مفید کردن ما کمک کند نه چیز دیگر. ولی اگر قرار باشد به وجدانمان اجازه دهیم ما را هدایت کند، باید به شمال واقعی اشاره کند در غیر این صورت پیروی کورکورانه از وجدان به جای اینکه ما را از مشکلات برهاند، میتواند فقط مشکل ایجاد کند و در حاشیه ما را ناشاد و غیرمفید کند. اگر شما از میلیون ها نفری هستید که به خاطر سرکوب گرفتار ناشادی و ناکامی هستید باید تعهد مهار زدایی را اجرا کنید باید کمتر دقیق باشید ،کمتر نگران باشید ،و کمتر به وجدان اهمیت دهید. باید تمرین کنید که به جای فکر کردن قبل از حرف زدن، قبل از فکر کردن حرف بزنید، بدون فکر اقدام کنید به جای اینکه قبل از عمل با دقت فکر کنید یا تعامل کنید .شخصی گفته است که ،شخصیت سرکوب شده وسواسی نگران همیشه لکنت دارد .توازن و همسازی چیزی است که مورد نیاز است هنگامی که دما خیلی بالا میرود دکتر تلاش میکند آن را کاهش دهد ،هنگامی که دما خیلی کم میشود تلاش میکند آن را افزایش دهد، سوال این نیست که کدام یک بهتر است، دمای کم یا زیاد، سرنخ در این است که گام بلندی در جهت مخالف برداشته شود .هدف ما یک شخصیت خودکفای خلاق شایسته است .مسیر به سوی هدف، مسیری بین سرکوب زیادی و سرکوب خیلی کم است. هنگامی که سرکوب خیلی زیاد است، مسیر را با صرف نظر از مهار و اجرای مهار زدایی بیشتر، تصحیح کنیم.

    با تشکر
    ویرایش توسط Mr. & Mrs. hatami : 10-15-2021 در ساعت 11:59
    اگر میخواهید مانند استاد امینو شوید،مانند استاد امینو شوید.
    موفق باشید(که میدونم قطعا موفق هستید) امینو(پدر معنوی)

    در هر معامله فکر کنید که ان معامله تنها ترید در طول زندگی شماست(امینو)

    و خداوند امینو را آفرید...


  6. 8 کاربر برای این پست سودمند از Mr. & Mrs. hatami عزیز تشکر کرده اند:


  7. #164

    sara.sat آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2020
    نوشته ها
    840
    تشکر
    8,492
    7,936 بار در 858 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 161 پست
    برچسب زده شده
    در 2 تاپیک
    عنوان: روانشانسی تصویر ذهنی (سایکوسیبرنتیک)

    خلاصه و نکات کل کتاب

    نکات:
    ما برای رسیدن به همه خاسته هامون به چیزی یا کسی غیر از خودمان نیاز نداریم
    تصویر ذهنی مایه اصلی شخصیت و رفتار و حدود فضایل انسان را تعیین میکنه و نشان میده که چه کاری از ما ساخته اس و چه کاری ساخته نیست
    برای انجام موفق عمل باید تصویر ذهنی واضح از آن داشته باشید؛ با جزییات بسیار
    اگر خود را زبون و شکست خورده میپندارید خود را از شر این تصویر خلاص کنید. این تصویر بدلی است.بدل را باید کنار گذاشت
    ما انسانهایی متکی به نفس و بشاش خلق شده ایم که وجودمان مملو از عشق و محبت و میل به خدمت است. بیایید بی ارزش بودن و ناکام بودن را دور بریزیم؛ ما به بدل اعتقاد نداریم
    30 دقیقه در روز در حالت راحتی بنشینید یا دراز بکشید ؛ هرچه راحت تر؛ بهتر. چشمانتان را ببندید و تخیل خود را به کار اندازید. جزییات را مدنظر داشته باشید
    برای دستیابی به اهداف آرمانی باید عمد را کنار بگذارید. خلاصه مطلب اینکه دو عامل مهم در یادگیری یکی فکر کردن به هدف مورد نظر است و دیگری علاقه رسیدن به آن
    صحنه ای لذت بخش را تصور کنید با همه جزییاتش و خیالپردازی کنید. به تخیلاتتون اجازه بدید تا جایی که میخاهد بالا برود و پر و بال بگشاید
    تفکر آگاهانه، کلید کنترل ماشین خودکار است
    این حقیقت که خاطره شکست های و ناکامی ها و تجربه های تلخ و ناخوشایند گذشته میتواند روی آینده تاثیر داشته باشه، اشتباه است.
    اشتباهات و ناکامی ها ،حتی گاهی اوقات ناکامی هایمان قدم های لازم در فرایند یادگیری بوده اند.آنها تنها راه هایی بوده اند که می بایست اصلاح گردند تا در مسیر درست هدف قرار بگیریم.
    اگر خود را پیوسته بخاطر اشتباهات ملامت کنید نه تنها به جایی نمی رسید بلکه اشتباه در ذهنتان جاودانه میشود.
    با فراموش کردن اشتباهات گذشته، قدرت را از آنها می گیریم و به آینده و به هدف می پردازیم.
    حرمت نفس خود را نگه داریم
    از ایجاد اشتیاق در درون خود غافل نشوید
    اگر کاری را آسان بگیرید؛ آسان هم میشود
    خوشبختی یک تعریف ساده داره: کیفیتی از ذهن که اندیشه از زمان لذت میبرد
    خوشبختی خود را به آینده ای که مسائل و مشکلات حل شده باشند موکول نکنید. چون زندگی مجموعه ای از مسئله هاست
    انسان موجودی هدف جوست و هرگاه با دیدی مثبت در جهت نیل به هدفی با روحیه ای تهاجمی تلاش کند؛ بدون توجه به شرایط احساس خوشبختی خاهد کرد
    اجزای تشکیل دهنده شخصیت موفقیت جو: موقعیت شناسی، ارتباط مناسب، شهامت، دست کم نگرفتن خود، اعتماد بنفس، خودپذیری
    شخصیت موفقیت جو درون خودتان را به شکل کاملی درک کنید
    شما از کسی برتر نیستید، از کسی کمتر نیستید، شما خودتان هستید. این را بطور صحیحی در مورد خود بشناسید
    برای رسیدن به اهداف و امیال برنامه ریزی و زمان بندی کنید.
    جراحات احساس را التیام بخشیم

    1. برای التیام جراحت احساسی باید بخشیدن شفابخش را انجام دهیم
    2. صفات افرادی که جراحت احساسی ندارند: خود باوری دارند، خود را انسان مقبول میدانند، خود را با دیگران برابر میدانند.، از منابع اطلاعاتی و دانش زیادی برخوردارند.
    3. دستورالعمل های مصونیت از جراحت احساسی: تهدید شدنی نیستید، متکی به نفس و مسئولیت پذیرید، صدمات احساسی خود را معالجه میکنید
    4. در رابطه با صدمات احساسی گذشته: روان خود را عمل کنید، به کمک گذشت کردن حقیقی و واقعی و کامل ، این زخم را از بین ببرید، اشتباهات خود را بپذیرید، هم خود و هم دیگران را ببخشید از نوع بخشش شفابخش

    خویش خلاق و منحصر به فرد شماست که میتوان گفت نور خدا در ما هست
    شخصیت خوار و شخصیت در بند هردو یکی هستند ونقطه مقابل شخصیت خلاق

    1. محبت خود را نشان دهید و از بیان احساساتتان ابایی نداشته باشید

    کلیه محرک های مزاحم را برای خود با تمرین و تکرار خاموش کنید. حتی اگر نسبت به آنها شرطی هم شده اید
    مکانیزم خلاق درون ما الاهی است و با توجه به هدف ها و حکمت غایی کاری میکد
    مغز و دستگاه عصبی انسان نمیتواند میان تجربه خیالی و حقیقی را تمیز دهد
    مغز و سیستم عصبی ماشینی مرکب است از انواع مکانیزم های کوچکتر و انسان نه ماشین بلکه جوهره ماشین است و آن چیزیست که ماشین را به حرکت وامیدارد.
    قواعدی برای آزاد کردن ماشین خلاق :
    1- وقتی تصیمی گرفتید دیگر نگران نتیجه کار نباشید
    2- در لحظه حال زندگی کنید
    3- روی یک مسئله تمرکز کنید
    4- اگر همه توان خود را برای حل مسئله ای بکار بردید و موفق نبودید؛ قدرت خواب را فراموش نکنید. سعی کنید موضوع را از ذهنتان دور کنید و کمی بخابید. وقتی <من> آگاه در کار مکانیزم خلاق دخالت بیش از حد نکند؛ اندیشه ها و راه حل ها نمایان میشوند.
    5- آرامش، آرامش ، آرا مش .کارهایی که باعث آرامش هر چه بیشتر ذهن و جسمتان میشوند را در برنامه روزانه خود بگنجانید

    نکات کتاب حقیقتا بسیار زیاد هستن و من تنها تعدادی از آنها را عنوان کردم و بقیه را میگذارم به عهده دوستان دیگر. با تشکر فراوان از همه


    نطرم راجغ به این کتاب:
    کتاب بسیار ارزشمندی هست. از اون دست کتابهایی که بنظزم باید ارثیه ای بشه برای فرزندانمون. که بسیار بهتر از ثروت به دردشون میخوره چون ماهیگیری رو یادشون میده نه اینکه ماهی دستشون بده.

    تجربه ای که من از این کتاب داشتم :

    این کتاب رو من حدود یکسال پیش شروع به خواندنش کردم. نمیدونم چندبار خوندم، صوتی کردم و بارها وبارها توی بیداری و حتی توی خاب گوش کردم. چندین بار خلاصه نویسی اش کردم. با تک تک کلمات و جملاتش زندگی کردم و توی زندگیم مشاهدشون کردم. و میتونم به جرات بگم که زندگی من رو به دو بخش تقسیم کرد: سی و چند سال قبل از خوندن کتاب و یکسالی که بعد از خوندن کتاب هست. این یکسال برای من سراسر مسائل گوناگون و گاها بسیار سخت بوده و هست. اونقدر که گاهی پیش خودم میگم ایکاش هیچوقت با این کتاب و آموزه هاش آشنا نمیشدم و به زندگی بیخیال خودم ادامه میدادم اما خیلی زود از فکری که از دهنم گذشته پشیمون میشم و میبینم که توی این یکسال و چندین ماه اخیر تغییرات بسیار بسیار خوب و عالی از نظر شخصیتی و روانی داشته ام و قسمت عظیمی اش بخاطر مطالعه این کتاب و کلا دوستی با کتاب هست
    وقتی هوشیار میشی دیگه نمیتونی خودتو به خاب بزنی و بیتفاوت لحظه هات رو سپری کنی، همواره دنبال بهبود شرایط زندگی خودت و عزیزانت و چنانچه ازت ساخته باشه همه هنوعانت هستی. همینطور همه آفریده های الاهی
    به خوندنش و فهمیدنش که مهمتر هست تاکید دارم چون یکی از کتابهایی هست که بسیار تاثیزگذاره ومیتونم بگم معجزه کننده

    سوالاتم:
    سوال خاصی ندارم. چنانچه سوالی داشته باشید با کمال میل در حد معلوماتم پاسخگو هستم

    نتیجه :
    جان کلام این کتاب از دید من:
    خود را بشنیاسید. با همه نقاط ضعف و قوت خود را قبول کنید. روی ضعف هاتون زمان بزارید وبرطرفشون کنید و از نقاط قوت و موفقیت هاتون اعتمادبنفس بگیرد.
    برای آینده بصورت خیلی خیلی زیاد بلندپروازانه هدفگذاری کنید اما اهمیت کم کم پیش رفتن غافل نشید و انتظار جابجا کردن یه کوه رو یکجا از خودتون نداشته باشید
    شور واشتیاق و میل به رسیدن هدف و همینطور آرامش و احساس خوشبختی رو هر لحطه توی وجودتون تمرین کنید و بشناسید
    از سختی های راه نترسید و فقط ادامه بدید؛ فقط ادامه بدید به هر شکل ممکن
    نتیایج خیلی زودتر از تصور ما خودشون رو نشون میدن
    و در نهایت فراموش نکنید که هریک از ما تصویری هستیم از پروردگار متعال و همین بس که این رو درک کنیم و بدانیم که همه چیز مهیاست تا ما بهترینه خودمون بشیم


    منتظر جمع بندی نهای توسط جناب راکفلر عزیز و گرامی هستم
    همینطور منتطر نظرسنجی کتاب بعدی توسط جناب آقای سروش

    امیدوارم همواره شاد و سلامت باشید
    ای تو در کشتی تن، رفته به خواب
    آب را دیدی... نگر در آب، آب

    آب را آبی است کو می راندش
    روح را روحی است و می خواندش

  8. 7 کاربر برای این پست سودمند از sara.sat عزیز تشکر کرده اند:


  9. #165

    Mr. & Mrs. hatami آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2020
    محل سکونت
    طهران
    نوشته ها
    1,115
    تشکر
    6,997
    15,053 بار در 1,178 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 34 پست
    برچسب زده شده
    در 1 تاپیک
    عرض ادب و احترام
    فصل دوازدهم
    آرام بخش های خودی ای که آرامش ذهن می آورند.
    نگرانی بر گردش خون، قلب ،غدد، و کل دستگاه عصبی تأثیر می گذارد و عمیقاً بر سلامت اثر می کند.
    فرض کنیم که ضمن آنکه این کتاب را میخوانید در خلوت خود آرام نشسته اید، ناگهان تلفن زنگ می زند طبق عادت و تجربه ،این زنگ یک سیگنال یا محرک است که یاد گرفته اید از آن پیروی کنید، بدون اندیشه، بدون تصمیم هوشیارانه در مورد موضوع به آن پاسخ می دهید از جای راحت خود پریده و به سوی تلفن میروید. اثر محرک بیرونی واداشتن شما به حرکت بوده است و وضعیت ذهنی و موقعیت تان یا مسیر عمل تعیین شده تان را تغییر داده است. قرار بود وقتتان را صرف آرام نشستند و خواندن کتاب کنید، به طور درونی برای این کار سازماندهی کرده بودید حالا تمام این با پاسخ شما به محرک بیرونی محیط عوض می شود. نکته ای که میخواهم به آن اشاره کنم این است ،مجبور نیستید به تلفن جواب دهید، مجبور به پیروی ان نیستید ،می توانید کلا از تلفن صرف نظر کنید. اگر بخواهید می توانید با رد پاسخ به تلفن به آرام نشستن خود ادامه دهید و حالت اولیه سازماندهی تان را حفظ کنید. این تصویر ذهنی را به وضوح به خاطر بسپارید چون می تواند در غلبه بر قدرت محرک های خارجی در مختل کردن شما کاملا مفید باشد. همچنین توجه کنید که پاسخ ندادن شما از انجام هیچ کاری یا هیچ تلاشی یا مقاومت یا جنگیدن تشکیل نمی شود، بلکه از عدم انجام هیچ کاری تشکیل می شود، استرس ایجاد شده به دلیل کار زیادی یعنی تلاش برای انجام کار بیش از حد به طور یکجا، یعنی واگذاری کنترل به دستگاه فکس ،تلفن، پیام های ایمیل، یا شخصی که در دفتر کار شما می چرخد. در حد زیادی به همان صورتی که به طور خودکار به زنگ تلفن پاسخ می دهید همه ما برای پاسخ دادن به صورتی مشخص به محرک های مختلف محیطی مان شرط می شویم .در شرایط محیط ما زنگ یا محرک های مختل کننده بسیار زیادی وجود دارد که نسبت به آنها شرطی شده ایم ،که پاسخ های معنی داشته باشند چه نداشته باشند. شخصی ممکن است به ازدحام فضاهای باز و افراد صاحب قدرت مانند رئیس ،با حس ترس و اضطراب پاسخ دهد ،در مورد شلوغی فضای بسته ،فضای باز ،رئیس یا هر چیزی در نقش یک زنگ عمل کند که میگوییم (خطر وجود دارد، فرار، بترس) و به طور عادتی، به صورتی که خو گرفته ایم پاسخ میدهیم. ما از زنگ پیروی میکنیم ،وقت آن است که زنگ ها قطع شوند. اگر به جای پاسخ دادند به تمرین آرامش بپردازیم میتوانیم پاسخ شرطی شده را خاموش کنیم. یک فکر کلیدی که میتوانیم داشته باشیم تا هنگام مواجهه با محرک های مختلف کننده به کار ببریم این است که به خود بگوییم تلفن دارد زنگ میزند ولی مجبور نیستیم جواب دهیم ،فقط میتوانیم رهایش کنیم که زنگ بزند در فرایند محوری یک شرطی سازی ممکن است برای فرد خصوصاً در ابتدا صرف نظر کامل از یک زنگ مشکل باشد، در چنین مواردی می توانید با تأخیر پاسخ تان به همان نتیجه نهایی محو شرطی سازی نایل آید .به تاخیر انداختن پاسخ کارکرد خودکار شرطی شدن را به هم می زند و یا در آن تداخل ایجاد می کند .خوب است که این واقعیت را به وجود در ذهنتان فرو کنید که احساسات آشفته ما خشم و ترس ،اضطراب از پاسخ های خودمان ناشی می شوند نه از عوامل بیرونی، پاسخ به معنی تشنج است ،فقدان پاسخ به معنی آرام بودن است. بدین سان ریلکسیشن آرام بخش خود طبیعت است، که حفاظ یا چتری فرا روانی بین ما و محرک آشفته ساز ایجاد میکندف به همین دلیل ریلکسیشن جسمی یک مهارت های قدرتمند است ،ریلکس بودن یعنی عدم هیچ پاسخی. در آموزش سایکو سایبرنتیک گفته ای داریم ذهن را آرام کنید بدن را آرام کنید ،بدن را آرام کنید ذهن را آرام کنید ،مهم نیست که از کدام سر این رشته شروع میکنید .ریلکسیشن جسمی یا ذهنی نتیجه یکی است .معیار کار عبارت است از یک( روال قبل ضربه) برای هر کاری که انجام می دهید که آرامش ایجاد می کند نه اینکه اضطراب را افزایش دهد. هر یک از ما به اتاق آرامی در ذهن ،یک مرکز آرام در درون نیاز داریم مانند عمق اقیانوس ای که هرگز مختل نمی شود، بی ارتباط به اینکه امواج سطحی چقدر خشن هستند .به اعتقاد من هرشخصی پیشاپیش یک مرکز آرام در درونش دارد که هرگز مختل نمیشود و به تلاطم در نمی آید. آنچه باید انجام دهیم این است که این مرکز آرام درون خود را پیدا کنیم و گاهی اوقات برای استراحت تجدد قوا و انرژی یابی به آن پناه ببریم .یکی از بهترین راه ها که برای ورود به این مرکز آرام کشف کردم این است که در تخیل خود برای خود کمی فضای ذهنی درست کنید این فضا را با هر چیزی که برای شما بیش از همه آرامش بخش و تجدید کننده است مجهز کنید ،مثل یک منظره زیبا و چیزهای دیگر از، یک پنجره کوچک می توانید به بیرون نگاه کنید و ساحل زیبایی را ببینید موج ها در ساحل می آیند و می روند ولی نمی توانید صدای آنها را بشنوید چون اتاق تان خیلی ساکت است .در ساختن این اتاق در تخیل تان به اندازه ساختن یک اتاق واقعی دقت به خرج دهید و اجازه ندهید این فکر که کار بچه گانه ای است، مانع مسیر شما شود قدرت این تکنیک در ساختمان دقیق و کامل آن، جزئیات زنده آن، واقعی بودن آن به عنوان مکانی برای پناه بردن نهفته است، نه فقط یک ایده مبهم .هر وقت که در بین ماموریت های تان در طول روز ،شاید سوار اتوبوس شدن، چند لحظه اضافه پیدا کردید، به اتاق آرام تان بروید هر وقت که احساس تنش یا عجله یا پریشانی کردید برای چند لحظه وارد اتاق ارام تان شوید.این وقت تلف نخواهد شد بلکه سرمایه گذاری زمانی است که خود بگوید دارم میروم کمی در اتاق آرام استراحت کنم. بله، واقعیت گریزی ،خواب هم واقعیت گریزی است، چتر برداشتن در باران واقعیت گریزی است، ساختن یک خانه واقعی برای خود که بتوانید از هوا و سایر موارد هم پناه ببرید ،واقعیت گریزی است .دستگاه عصبی ما به میزان معینی واقعیت گریزی نیاز دارد ،این دستگاه به مقداری آزادی و حفاظت در مقابل بمباران مداوم محرکهای بیرونی نیاز دارد. به طور ضمنی از دنیای کاری ،وظایف و مسئولیت ها، تصمیمات و فشار فارغ می شوید و از تمام آنها دور می شوید. تصاویر بیش از حرف ها بر مکانیسم خود کار شما تاثیر می گذارند به ویژه اگر این تصویر مفهوم نمادین قوی داشته باشد، آیا بهتر نیست ما انسانها نیز هنگامی که فشارهای احساسی در داخل ما تشکیل میشوند ،میتوانستیم بخار را بدون ضرر مانند آن آبفشان تخلیه کنیم. من آبفشان یا دهانه بخار در کله ام ندارم ولی قطعاً تخلیه دارم.. پس آنگاه که وارد اتاق خلوت ذهنی هم می شوم از این تصویر استفاده می کنم می توانم آبفشان را به خاطر بیاورم و تصویر ذهنی از بخار و فشار احساسی را تشکیل دهنم که از بالای سرم خارج میشود و بدون ضرر تخلیه می گردند .در طول روز به عنوان گوناگونی زیادی از نظام های احساسی و ذهنی نیاز داریم ،برای صحبت با ریس و صحبت با یک مشتری به نظم ذهنی و روحیه متفاوت نیاز دارید . سخت ترین چیز در مورد آموزش اسب این نیست که بدانید باید چه کنید یا قدرت یا جرات انجام آن را داشته باشید، بلکه این است که باید یاد بگیرید متمرکز بمانید .علاوه بر همه این موارد یک نکته مفید دیگر این است که صمیمیت ،عشق و آرامش و صلح نیز انتقال می یابد ،همانگونه که گفتیم تجربه یا حس ترس، خشم یا اضطراب در حال تکامل ریلکسی آرامش و خونسردی غیر ممکن است، پس پناه بردن به اتاق ها را می توان به همکاری به پاکسازی ایده آلی برای احساسات و روحیات شما تبدیل می شود. همزمان احساسات قدیمی از بین میروند و در همان زمان آرامش ،صلح و حسی از خوشبختی را تجربه می کنید، که در هر فعالیتی که بلافاصله بعد از آن انجام می دهید انتقال می یابد .زمان آرامش شما به قولی لوحه را پاک می کند ،دستگاه را پاک می کند، و به شما صفحه جدیدی برای محیطی بعدی ارائه می دهد. فراتر از همه به خاطر داشته باشید که کلید این موضوع که آیا شفتی یا ارامید،ترسیده یا خونسردی محرک خارجی نیز هرچه که می خواهد باشد، بلکه پاسخ و واکنش خود شماست ،پاسخ خود شما آن چیزی است که باعث میشود ترسید و مضطرب و نا مطمئن شوید .ما به عنوان یک موجود هدف گرا ،ابتدا اقدام میکنیم ،هدف آن را تعیین می کنیم، و مسیر خود را مشخص میکنیم ،سپس در زمینه این ساختار هدف گرا ،پاسخ و عکس العمل های مناسب میدهیم، یعنی به صورتی که پیشرفت ما را ارتقا دهد و از هدف ما کمک کند. تقریباً در هر وضعیت هدف گرایی، حفظ ثبات درونی خود ما به خودی خود مسئله مهم نیست، به رغم تغییرات محیطی باید یک رویکرد را حفظ کرد. نوع دیگری از پاسخ نامناسب که باعث نگرانی ناامنی و تنش می شود عادت بد تلاش برای پاسخ احساسی به چیزی است که جز در تخیل ما وجود ندارد، بسیاری از ما که از زیاد پاسخ به محرک های جزئی واقعی محیط واقعی رضایت نمی یابیم ،در تخیل خود یک ببر کاغذی درست می کنیم و به طور احساسی به تصاویر ذهنی خودمان پاسخ میدهیم. به خاطر داشته باشید دستگاه عصبی شما نمی تواند تفاوت بین یک تجربه واقعی و تجربه ای را که به صورت زنده می شود بیان کند. این افکار را به عنوان نوعی جعبه کمک های اولیه با خود داشته باشید، آشفتگی درونی،یا ضد آرامش، تقریباً همیشه از زیاده پاسخ ،یعنی یک واکنش هشدار بیش از حد حساس ناشی میشود. هنگامی که پاسخ ندادند را اجرا می کنید یک آرامش بخش درونی یا حفاظت فرا روانی بین خود و محرک آشفته ساز تشکیل می دهید، هنگامی که به تاخیر انداختن پاسخ عادتی خودکار و بدون فکر را اجرا می کنید، عادت قدیمی زیاد پاسخ و علاج میکنیم و رفلکس های شرطی شده قدیمی را نابود می کنیم. ریلکسیشن آرامش بخش خود طبیعت است وریلکسیشن عدم پاسخ است ،ریلکسیشن جسمی را با تمرین روزانه یاد بگیرید ،سپس هنگامی که به اجرای عدم پاسخ در فعالیت های روزانه نیاز دارید، فقط کاری را انجام دهید که هنگامیکه ریلکس میشوید، دارید انجام می دهید. دست از ترساندن خود تا حد مرگ با تصاویر ذهنی خود بردارید. نبرد با ببر کاغذی را متوقف کنید، از نظر احساسی فقط به آنچه وجود دارد در اینجا و حال حاضر پاسخ دهید و از بقیه صرف نظر کنید.

    با تشکر
    ویرایش توسط Mr. & Mrs. hatami : 10-16-2021 در ساعت 13:58
    اگر میخواهید مانند استاد امینو شوید،مانند استاد امینو شوید.
    موفق باشید(که میدونم قطعا موفق هستید) امینو(پدر معنوی)

    در هر معامله فکر کنید که ان معامله تنها ترید در طول زندگی شماست(امینو)

    و خداوند امینو را آفرید...


  10. 6 کاربر برای این پست سودمند از Mr. & Mrs. hatami عزیز تشکر کرده اند:


  11. #166

    Saman01 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Apr 2021
    محل سکونت
    Tehran
    نوشته ها
    590
    تشکر
    6,018
    3,367 بار در 727 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 99 پست
    برچسب زده شده
    در 4 تاپیک

    "سایکوسایبرنتیک" فصل دهم: زخم های احساسی را رفع کنید و از شر چروک های روحی رها شوید

    1400/7/27
    سلام و عرض ادب
    امروزه، عمل کشیدن پوست صورت و رفع چین و چروک حاصل از پیری غوغا میکند و در سالهای اخیر تعداد متقاضیان این نوع عمل جراحی به طور وحشتناکی بالا رفته است. شبکه های تلویزیونی و رسانه های گروهی تبلیغات وسیع در زمینه جراحی پلاستیک انجام میدهند از جراحی بینی و صورت، گوش، گلو گرفته تا شکم. ختی بغضی ها هم قسطی کار میکنند. جالب اینکه مردم قبل از اینکه میخواهند اتومبیل بخرند به این زودی ها فکر می کنند ولی بیشتر مراجعین کسانی هستند که جراحی پلاستیک های اساسی و روحی طلب میکنند غافل از اینکه ممکن است با چهره جدید و نوع ، زیباتر از قبل ، از خواب بیدار نشوند ، در حالی که افسردگی و پریشانی شان مانند قبل ادامه دارد . وقتی آسیب و جراحت ای فیزیکی به شما وارد می شود ، بدنتان به طور خودکار با میسازد که هم ضخیم تر و محکم تر از بافت اولیه است . این روش طبیعت ، برای بیمه کردن آن نقطه صدمه دیده در برابر جراحات بعدی است . هدف این لایه، ایجاد بافتی محافظ و پوشاننده میباشد . حتی اگر کفش ، نقطه ای از پوست پایتان را بیازارد ، بدن لایه محافظ در همان نقطه ایجاد می کند.انسان این قابلیت را دارد که به طور دقیق همین روش را به صورت روحی به کار برد و در برخورد با زخم های احساسی از آن استفاده کند . وقتی مورد آزار روحی و روانی قرار میگیریم، پوسته ای مجازی برای محافظت از روح و احساساتمان ایجاد میکنیم . در مقابل، قلبمان سنگتر و نسبت به جهان ضد ضربه تر میشویم . پوسته و غلافی میسازیم که پناهگاهمان می شود. وقتی زخمی بهبود میابد، هدف طبیعت، یاری و کمک به ماست. البته در دنیای مدرن اگر جای این زخم بر روی چهره ما باشد به نوعی باعث آزار ما خواهد شد. اگر در عصر پارینه سنگی زندگی میکردیم و صورتمان در اثر مبارزه با ببر یا خرس وحشی زخمی میشد، برای ما باعث افتخار بود. حتی میان باند های خیابانی هم زخم مایه افتخار میباشد. بیشتر انسان هابه دور خود انگاره شان بافتی ضخیم می تنند که هیچ ارتباط مستقیمی با زخم های فیزیکی ندارد و از دست جراح پلاستیک و چاقوی جراحی نیز کاری بر نمی آید.
    خیلی از ما هرگز دچار زخم های فیزیکی و جسمی نشده ایم، ولی از زخم های احساسی رنج می بریم. تاثیر ویرانگر زخم های احساسی، درست به اندازه ی جراحان روحی است و با آن ها در یک سطح عمل می کند. چنین زخم هایی در افرادی دیده می شود که در گذشته از سوی شخص یا اشخاصی آسیب دیده اند و برای محافظت از خود در آسیب هایی که در آینده ممکن است برای انها پیش اید، یک پوسته یا پیله ی مجازی به دور خود، آنچه که مه عزت نفس مینامیم، تنیده اند. این پیله نه تنها انها را از شخص یا عامل مورد نظر حفظ می کند، بلکه انها را از کل اجتماع نیز دور کرده و دیواری احساسی به دورشان بنا میکند و هیچ کس اجازه عبور از انرا ندارد.
    همانطور که پنجه های سوخته، دیدگاه گربه را تحت تاثیر قرار می دهد، زخم های روحی نیز شخصیت و خوانگاره ی انسان ها را تغییر میدهد. فردی که چندین موقعیت و زخم ناخوشایند و خجالت اور را تجربه میکند، از هر گونه وضعیت مشابهی گریزان است.ایا انسان می تواند پیله ها و بافت هایی را که به دور روح و احساس خود تنیده است، بزداید و خودانگاره اش را رها سازد؟ بله، صد در صد چرا که نه. با استفاده از روش هایی که سایکوسایبرنتیک شرح می دهد مانند: افکار منطفی، تصمیم گیری قاطعانه و تخیلات هدف ار، می توانیم به این هدف دست یابیم.
    "قالب خود انگاره ما از پلاستیک خشک یا چوب خشک نیست.بلکه مانند گِل است. همه مرا به عنوان جراح پلاستیک میشناسند اما من خودم را مجسمه ساز بی نجربه و تازه کار بیش نمیدانم. مجسمه سازی که علاقه بسیاری به ساختن مجسمه های گِلی دارد، بار ها گِل مجسمه سازی را شکل میدهد و دوباره بر هم میزند تا تصویر نهایی را بدست اورد. گِل مجسمه سازی، ساختاری نرم و انعطاف پذیر دارد و میتوان بارها و بارها انرا شکل داد. خداوند از روی دانش بی حسابش، خودانگاره ی مارا از مواد گِل مانند ساخت تا در تمام طول عمرمان انعطاف پذیر بماند. هیچگاه برای خیس کردن و شکل دادن به گِل، نه پیر و افسرده ایم، نه وحشت زده و دستپاچه. بیشتر جرم ها در دوران جوانی نشان دهنده ی زخم های شدید احساسی و خود انگاره ی بیمار گونه و مکانیزم شکستی میباشد که سر به بیراهه گذاشته است. با دقت تمامی رفتارهایتان را که از سر عادت است و پی در پی در زندگیتان رخ میدهد، مرور کنید. ایا روابط عاطفی و عاشقانه تان، یک به یک به شکست منجر میشود؟ ایا همه مشتریانتان افرادی بی کلاس و بد اخلاق هستند؟ به هر حال اگر شرایط چنین است، چه شما از مهلکه فرار کنید چه با ان با خشونت رو به رو شوید، باز هم خودانگاره تان زخم بر میدارد.
    به طور حتم در خانواده، اداره گروه دوستان کسی را میشناسید که تا حدی حساس و زود رنج است و همه باید از ترس ان که حرفی یا عملی اورا ناراحت کند، همیشه مواظب کوچکترین رفتار و گفتارشان باشند. از واقعیت های شناخته شده ی روانشناسی، این است این است که افراد زودرنج و نازک نارنجی، دارای کمترین میزان مناعت طبع هستند. ما از هرچه که عزت و یا مناعت طبعمان را تهدید کند، ناراحت میشویم. اتفاقاتی که افراد ضعیف و ناتوان را تکه تکه میکند، بر روی افرادی با اعتماد به نفس زیاد به طور حتم بی تاثیر است. ان ها حتی اخ هم نمیگویند. کسی که خود را بی عرضه میداند و به توانایی های خود شک دارد، به کوچکترین چیز ها هم حسادت می ورزد. کسی که در بطن ناخواگاهش، خود را کم ارزش می پندارد، در واقع در درون خود احساس ناامنی می کند. بدون هیچ دلیل روشنی از هر سو، احساس خطر میکند. از کاه، کوهی میسازد و خطر های موجود ولی کوچک را شدید جلوه میدهد. همه ی ما برای دوری از خطر های روحی، خیالی و واقعی به میزان خاصی قدرت و امنیت روحی نیاز داریم.عادلانه نیست که تمام وجودمان را با سپری مانند پوست لاک پشت بپوشانیم. اگر اینگونه عمل کنیم، تمام خوشی ها را برخود حرام کرده ایم.
    پوسته ی حفاظتی روح ما باید محکم و قوی باشد، اما لازم نیست که در تمامی مسایل احساسی ما دخالت کند. وقتی از روی عادت هر اتفاقی جزیی یا هر مکالمه را که دزدکی میشنوید یا حتی مطالبی را که میخوانید یا از رسانه های گروهی میشنوید، به خود میگیرید و فکر میکنید گفته اند، بالای چشمتان ابروست و توهینی به شخصیتتان تلقی میکنیِد. نشان میدهید که خودانگاره ای بسیار ضغیف و حساس دارید و از سیستم دفاعی ناتوانی برخوردارید. بزرگوار باشید. به عبارتی، لقمه هایتان را بزرگ بردارید، کسی که با اشتیاق، هدف های روشن را دنبال میکند و تقویمی پر از برنامه های مهم پیش رویش دارد، وقت نمیکند به مسایل جزیی و بچه گانه بیندیشد. حرف هایی که از روی نادانی و بی عقلی زده میشوند، زیر و رو یکی هستند و معنی نهفته ای ندارد که لازم باشد ان را بیابید. با این کار فقط وقت خود را هدر میدهید. اما روحیه ای مریض و ضعیف را با له کردن و لگد کوب کردن نمیتوان درمان کرد و نمیتوان با از خود بیگانه کردن و دزدیدن منیت و انسانیت و ضعیف تر کردن ان، مشکلش را حل کرد. مناعت، نیاز روح و روان انسان است و مانند غذا برای فرد لازم میباشد و درمان خود محوری، خودپرستی و هرچه که میخواهید انرا بنامید و تمامی مشکلاتی که با ان همراه است، میباشد.
    مناعت باعث روحیه و عزت نفس در انسان میشود و کسی احساس خطر نمیکند و بی توجه از کنار ناراحتی های کوچک رد میشود. حتی زخم های احساسی عمیق تر هم سریعتر بهبود میابد و بدون عفونت های مسموم کننده، خوشبختی درمان میشود.
    درمان خودمحوری و تمام مشکلاتی که این موضوع با خود به همراه می آورد ، ایجاد خویشتن سالم و قوی است که عزت نفس را میسازد . وقتی فردی دارای عزت نفس کافی است ، تهدیدات جزیی او را به هم نمی ریزد و از کنار آنها به راحتی می گذرد و می تواند آنها را نادیده بگیرد.در این افراد ، زخم های احساسی عمیق سریعتر زودتر بهبود پیدا میکند و این زخم نمیتواند فضای زندگی را مسموم کند و او را در افسردگی فرو برند .دلیل اینکه بعضی افراد ظاهری سخت، خشن و ناملایم یه خود می گیرنداین است که به طور غریزی، محتاج حفاظ میشوند. کسی که اعتماد به نفس کم و درون شکننده و نرمی دارد و از لحاظ احساسی خود را وابسته به دیگران میداند، بیش از سایرین در خطر اسیب های روحی قرار می گیرد. اما اشخاص پویا و قوی ، علاوه بر این نیاز به ابراز محبت را نیز در خود میبینند، حس میکنند به همان اندازه یا حتی بیشتر از آن بر لزوم ابراز محبت تاکید دارند.
    او به هیچ وجه انتظار ندارد که عشق و محبت را بر روی تشت طلا برای او آورند و نیاز شدیدی هم به عشق، تاکید و ستایش دوستان و اطرافیان ندارد. ایجاد روحیه قوی و متکی به خود فقط بستگی به خودتان دارد.خوش اومدی به زندگیم نیازهای احساسی تان هستید. مثالی است که می گوید: «دستان روی کلاه خودتان باشد تا کلاهتان را نبرد.» وقتی در سنین خردسالی هستیم و هنوز به بلوغ فکری و احساسی نرسیدهایم ، از معلمان و پدر و مادر انتظار داری مراقب کلاه من باشند . یک نقاشی ساده می کشیم و تصویر را رنگ می کنیم و سریع به مادرمان نشان می دهیم و این هم کلی به به چه می کند و با دقت آن را با آهنربا ، روی یخچال نصب میکند.به عنوان یک بزرگسال باید خود را از چنین نیازهای فوری رها کنیم. باید بتوانید خودتان ، کارها و آثار شایسته تان را تحسین کنید و دست یافته های تان را ارج نهید . البته این بحث به بحث قبلی ، یعنی مشکل aq برمی گردد به گونه ای سرزنش خویشتن و دیگران، برای موارد نشدنی یا پذیرفتن یک مشکل موجب افزایش مقاومت ما در برابر ناملایمات میشود.
    احساس ناراحتی و رنجش ، فقط بستگی به پاسخ و واکنش ما دارد. فقط باید نگران واکنش خودمان باشیم نه دیگران . دو گزینه داریم:1 خود را جمع و جور کنیم، عصبانی ، نگران یا آزرده شویم . 2-به کول ناراحت نشده و آرامشمان را حفظ کنیم.فقط خودتان مسئول واکنش ها و رفتارهای تان هستید. اصلا لازم نیست که به همه آنها واکنش نشان دهید . میتوانید با حفظ آرامش از درد و رنج و وقوع هر گونه جراحت ،خود را مصون دارید. بخشیدن مانند پاره کردن برگه یادداشتی از وسط و سوزاندن آن میباشد ، طوری که هرگز آن را نبیند. گذشت ، در صورتی واقعی و کامل است که موضوع فراموش شود و حکم چاقوی جراحی پیدا می کند که لایه های کهنه احساسی را می زداید . بخششی که نیمه کاره و یا با بیمیلی باشد ، مانند عمل جراحی بر روی صورت است که نیمه کاره رها شود. اگر از سر وظیفه تظاهر به گذشت کنیم ، مثل این است که فقط عدای جراحی را درآورد . باید هم خطای طرف مقابل و هم بخشش خودمان را هر دو با هم فراموش کنیم. اگر بخشش از یادمان نرود و مدام وارد ذهن ما شود آن را دوباره عفونی میکند. اگر به خاطر گذشتتان احساس غرور کنید و یاد آن را در ذهن نگه دارید ، تا ابد ان فرد را مدیون خود خواهید دانست. این بخشوده و آن دیگری را ایجاد می کنید. بخشش درمانگر می برُد ، ریشه کن کرده و از صفحه روزگار ناپدید می کند . گویی هرگز چنین اشتباهی رخ نداده، و اینگونه گذشت و بخشش درست مانند یک عمل جراحی است. بخشش حقیقی زمانی رخ می دهد که به خود بقبولانیم چیزی برای گذشت و بخشش وجود ندارد بلکه باید بدانیم از همان مرحله اول ، محکوم کردن و تنفر از طرف مقابل اشتباه بوده است . تا وقتی کسی را محکوم نکرده اید ، نمی توانید او را ببخشایید.
    من به عنوان یک پزشک ، فقط میتوانم به شما بگویم که با بخشش اشتباهات اطرافیان ، زندگی سالم و شادتری خواهید داشت و با آرامش بیشتری می رسید. البته باید بدانید که بخشش درمانی، تنها نوع گذاشتی است که موثر واقع میشود و اگر غیر از این چیز دیگری در ذهن دارید و به هیچ وجه با ان فکر نکنید. ما نه تنها از سوی دیگران صدمات روحی میبینیم ، بلکه اغلب خودمان نیز به خودمان آسیب می رسانیم.

    سپاس
    ویرایش توسط Saman01 : 10-20-2021 در ساعت 08:26
    این جهان کوه است و فعل ما ندا، سوی ما آید ندا هارا صدا

  12. 6 کاربر برای این پست سودمند از Saman01 عزیز تشکر کرده اند:


  13. #167

    Mr. & Mrs. hatami آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2020
    محل سکونت
    طهران
    نوشته ها
    1,115
    تشکر
    6,997
    15,053 بار در 1,178 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 34 پست
    برچسب زده شده
    در 1 تاپیک
    عرض ادب و احترام
    فصل سیزدهم
    چگونه یک بحران را به یک فرصت خلاق تبدیل کنیم
    گلف باز جوانی را می شناختم که سال ها در بازی های خانگی اش رکورد داشت ولی هرگز در یک تورنمنت واقعی بزرگ قرار نگرفته بود .هنگامی که با خود با دوستان یا در تورنومنت های کوچکی که در آنها شرط بندی های کوچکی انجام میشد بازی میکرد برنده بود ،ولی هر بار که وارد تورنومنت بزرگ میشد بازی اش خراب میشد .به زبان گلف فشار او را می گرفت. او در این تجربه تنها نیست .جالب اینکه یکی از بهترین مربیان گلفی که میشناسم که بسیار معروف است و اغلب توسط متخصصین برتر فرا خوانده میشود در بازی های خصوصی دوستان اتفاقی شکست ناپذیر است ، ولی هرگز نتوانسته برای پول واقعی درست بازی کند. در تمرین خانگی هرکسی میتواند خوب عمل کند .و از سوی دیگر بسیاری از قهرمانان تحت فشار بهتر عمل می کنند به نظر می رسد خود این وضعیت توان بیشتر ،قدرت بیشتر ،و کارایی بیشتری به آنها میدهد ،فهم اینکه چرا فشار عملکرد بعضی از افراد را بهتر میکند در حالی که عملکرد دیگران را تخریب میکند کلید بهترین عملکرد دائمی و قابل اعتماد شما است .هر کسی اشتباه می کند ولی به طور بالقوه خطا شکن نیز هست به طور قطع ظرفیت فراتر رفتن از خطاهای مان را داریم، در این حال این بازیکنان هنوز خود های واقعی شان را کشف نکرده اند هنوز یاد نگرفتند چگونه با موفقیت تصویر از خود و سرو مکانیسم شان را مدیریت کنند به گونه ای که به طور مثبت به فشار پاسخ دهد در حالی که آنچه نمی توانند و در آن تبحر ندارند قطعاً در حال حاضر آنها را کنترل می کند ولی آنها را تعریف می کند و چه روزها ماه ها یا سال ها طول بکشد می تواند تغییر کند دانشجویانی هستند که در کار عادی کلاسی عالی عمل می کنند ولی هنگام برگزاری یک امتحان ذهنشان را توهین می یابند دانشجویان دیگری هستند که در کار کلاسی معمولی اند ولی در امتحانات مهم فوق العاده عالی عمل می کنند تفاوت بین همه این افراد یک ویژگی ذاتی نیست که یکی دارد و دیگری ندارد بلکه عمدتاً به این مربوط می شود که یاد گرفته اند چگونه به وضعیت های بحرانی عکس العمل نشان دهند بحران وضعیتی است که می تواند شما را بسازد یا تخریب تان کند اگر به درستی به بحران پاسخ دهید می تواند به شما قدرت توان و خردی بدهد که در حالت عادی ندارید اگر درست پاسخ ندهید بحران می تواند مهارت کنترل و قابلیت هایی را که در حالت عادی در اختیار دارید از بین ببرد در شرایط بحران اگر چه ممکن است سری یاد بگیریم ولی خوب یاد نمی گیریم مردی را که نمی تواند سرش را از آب بیرون نگه دارد در آب بیندازید و خود بحران ممکن است به او قدرت شنای ایمنی را بدهد روسری یاد می گیرد و می تواند به طرح شنا کند ولی او هرگز یاد نمی گیرد که شنا گری قهرمان شود. مردم به یک صورت عکس العمل نشان می دهند افرادی که باید یاد بگیرند چگونه از یک ساختمان در حال سقوط خارج شوند معمولاً برای یادگیری مسیر صحیح و فرار به دو یا سه برابر زمانی نیاز دارند که در حالت عدم وجود آتش سوزی لازم است بعضی ها اصلاً یاد نمی گیرند بیشتر انگیزش با فرآیندهای استدلال تداخل می کند مکانیسم واکنش خودکار با تلاش بیش از حد هوشیارانه و خیلی سخت مختل می شود چیزی شبیه به لرزش ناشی از هدف ایجاد می شود و قابلیت تفکر واضح از بین می رود ولی میتوانید همین افراد را جمع کنید و به آنها امکان بدهید هنگامی که آتش سوزی وجود ندارد یک تمرین مهار آتش داشته باشند چون ترسی وجود ندارد هیچ بازخورد منفی زیادی وجود ندارد که با تفکر واضح یا کارکرد صحیح تداخل کند آنها به ستون و به آرامی به طور موثر و به درستی از ساختمان خارج می شوند بعضی از آنها این روش را چند بار تمرین می کنند می توان روی آنها حساب کرد که هنگام بروز یک آتش سوزی واقعی به همان شکل عمل کنند برای موش یا انسان هر دو دستور واضح است بدون فشار تمرین کنید و موثرتر خواهید آموخت و خواهید توانست در وضعیت های بحرانی بهتر عمل کنید در بوکس با حریف فرضی بیان خود بدون حضور هیچ عامل بازدارنده واقعی را اجرا کنید حرکات صحیح را یاد می گیرید و یک نقشه ذهنی تشکیل می دهید که در حافظه تان می ماند یک نقشه وسیعی کلی انعطاف پذیر سپس هنگامی که با بحران مواجه می شوید که در آن یک تهدید واقعی یا عامل بازدارنده وجود دارد آموخته اید که آرام و درست عمل کنید در عضلات اعصاب و مغز شما یک انتقال از تمرین به وضعیت واقعی وجود دارد مکانیزم به موفقیت خودکار شما باید به طور مناسب و خودکار پاسخ دهد تنش بیش از حد انگیزش بیش از حد یا اضطراب بیش از حد بابت نتایج مکانیسم را مختل می کند لغت بحران از یک لغت یونانی می آید که لبخند به معنی قطعیت یا تصمیم است .بحران مانند یک دو راهی در مسیر است یک شاخه امید و وضعیتی بهتر و دیگری وضعیتی بدتر را میدهد در پزشکی بحران یک نقطه چرخش است که در آن بیمار یا بدتر میشود یا میمیرد یا بهتر میشود یا زنده می ماند پس هر وضعیت بحرانی دو شاخه است تو پرت کن نجات بخشی که در دور نهم وارد بازی میشود میتواند قهرمان شود و به کسب کند یا میتواند به مجرمی تبدیل شود که بازی را می بازد اگر بتوانیم یک نگرش تهاجمی را حفظ کنیم و به تهدیدها و بحران ها به طور تهاجمی و نه منفی واکنش نشان دهیم خود بحران میتواند به عنوان محرکی برای آزاد سازی قدرت های استفاده نشده عمل کند بر اساس این مطلب این است که هدف گرا بمانید هدف مثبت خودتان را در ذهن تان نگه دارید در واقع در بسیاری از وضعیت ها آن چه به شکل یک بحران شروع می شود به شکل فرصت دیگری برای پیشرفت واقعی به سوی اهداف خاتمه می یابد فرصت هر بحرانی فرصت متفاوت دیگری برای انجام کاری در رابطه با هدف نهایی فراهم می کند هدف احساس یا قدرت اضافی است نه اینکه به عنوان نشانه ای از ضعف عمل کند یک احساس اساسی هیجان وجود دارد و به بسته به اهداف درونی ما در آن لحظه به صورت ترس خشم جرأت و غیر ظاهر می شود مسئله واقعی کنترل احساس نیست بلکه کنترل گزینه ای است که انتخاب آن به تقویت احساسی منجر میشود اگر قصد یا رویکرد هدف شما این است که پیش بروید اگر میخواهید از وضعیت بحرانی بیشتر استفاده را ببرید و به رغم آن پیروز شوید هیجان موقعیت این تمایل را تقویت خواهد کرد و به شما جرأت و قدرت بیشتری برای پیشرفت می دهد اگر هدف اصلی تان را گم کنید و رویکرد هدف شما به فرار از بحران یا تلاش برای یافتن راهی برای گذراندن آن با فرار باشد تمایل به فرار نیز تقویت میشود و ترس و اضطراب را تجربه خواهید کرد بسیاری از افراد این اشتباه را کردند که عادت نحس هیجان را به عنوان ترس و اضطراب تفسیر کند و از اینرو آنرا به عنوان گواه بی کفایتی تفسیر نمایند هر شخص عادی به حد کافی هوشمند که وضعیت بحرانی را در کند درست قبل از آن که هیجان زده و عصبی میشود این هیجان تا هنگامی که آن را به سوی هدفی هدایت نکنید نترس از اضطراب بلکه نشانه ای از قدرت اضافی است که میتواند در هر وضعیتی که شما انتخاب کنید به کار رود اندیشه بر حسب ترس اضطراب یا عصبیت را متوقف میکنیم .و فقط برحسب هیجان فکر کنید خوب است که قبل از هر کاری که انجام می دهید وارد صحنه شوید کمی هیجان زده شوید بسیاری از افراد روی اسب ها بر اساس شرط بندی می کنند که کدام هندی هنگامی که به جایگاه میرود عصبی تر است مربیان هم می*دانند که اسبی که درست قبل از مسابقه عصبی یا پر انرژی میشود بهتر از حالت معمول عمل می*کند واژه پر انرژی واژه خوبی است هیجانی که درست قبل از یک فرصت بحرانی احساس میکنید تزریق روحیه است و باید به این شکل تعبیرش کنید لازم نیست از دست آخر خلاص شوید باید آن را به عنوان نیرویی به نفع خودتان فرماندهی کنید بعضی از افراد طی یک امتحان کتبی مقام آنقدر هیجان زده میشود که نمی*توانند باز فکر کند یا حتی خودکار را ثابت نگه دارد افراد دیگری تحت همان شرایط آنقدر تحریک می شوند که بیش از حد معمول عمل میکنند زنان را بهتر روشن میشود از معمول کار میکند حافظه تیز می شود این هیجان نیست که به خودی خود باعث این اتفاق می شود بلکه نحوه استفاده شما از آن است بسیاری از افراد به خود اجازه میدهند با تهدیدهای جزئی یا حتی تصویری که اصرار دارند آنها را به صورت وضعیت های مرگ و زندگی تلقی کنند از مسیر خود منحرف می شود برای دختر نوجوان فقط شناسایی دوستش یا حتی پسر مطلوب در حال نشستن و با خوشرویی صحبت کردن با یک دختر جذاب دیگر اهمیت مرگ و زندگی را دارد ما همه میدانیم که چند سال بعد از آن لحظه حتی او را به خاطر نمی آورد زندگی طولانی است ولی بسیاری از بزرگسالان در کل زندگی شان کماکان مانند نوجوانان رفتار می کنند شاید این حس مرگ و زندگی که بسیاری از افراد در هر نوع وضعیت بحرانی تجربه میکنند میزان راستی از گذشته دور و تیره ما باشد که در آن هنگامی انسان اولیه معمولاً با مرگ مترادف بود با این حال بی ارتباط به منشأ آن تجربه بیماران متعددی نشان داده است که میتواند با تحلیل آرام و منطقی وضعیت الان شود از خود بپرسید اگر شکست بخورم بدترین چیزی که ممکن است اتفاق بیفتد چیست بررسی دقیق نشان خواهد داد که اکثر این وضعیت تا اصطلاحا بحرانی روزمره اصلاً موضوعات مرگ و زندگی نیستند بلکه فرصت هایی برای پیشرفت را برای ماندن در جایی هستید که هستند معدود افرادی درک میکند که چنین تغییر نگرش ساده می تواند چقدر توانمند باشد ظاهر همیشه بازی دومی وجود دارد که در انتظارتان باشد اگر بارانی خود را برای استفاده آن سازماندهی کنید ولی از این واقعیت غافل نشوید که اکثر افراد موفق ولی غیرمعروف نیز پرده دوم دارد اکثر تاجران موفق یک ورشکستگی کاری در گذشته داشتند که در آن لحظه تحقیر کننده بوده و ظاهرا از اهمیت مرحوم زندگی برخوردار بوده است .بسیاری از مردان و زنانی که ازدواج موفق باشند اولین ازدواج شان در گذشته فوق العاده ناموفق بوده و طلاق زشت تلخی داشتند. از همه مهمتر اینکه به خاطر داشته باشید که کلید هر وضعیت بحرانی (خود شما )هستید ،و مثل صدها نفر دیگر قبل از شما، می توانید یاد بگیرید که با تبدیل یک بحران به فرصت خلاق باعث شوید بحران برای شما کار کند.

    با تشکر
    ویرایش توسط Mr. & Mrs. hatami : 10-20-2021 در ساعت 12:10
    اگر میخواهید مانند استاد امینو شوید،مانند استاد امینو شوید.
    موفق باشید(که میدونم قطعا موفق هستید) امینو(پدر معنوی)

    در هر معامله فکر کنید که ان معامله تنها ترید در طول زندگی شماست(امینو)

    و خداوند امینو را آفرید...


  14. 6 کاربر برای این پست سودمند از Mr. & Mrs. hatami عزیز تشکر کرده اند:


  15. #168

    Mr. & Mrs. hatami آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2020
    محل سکونت
    طهران
    نوشته ها
    1,115
    تشکر
    6,997
    15,053 بار در 1,178 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 34 پست
    برچسب زده شده
    در 1 تاپیک
    عرض ادب و احترام
    فصل چهاردهم
    چگونه آن حس پیروزی را به دست آورده و حفظ کنیم.
    سرور مکانیسم قدرتمند شما منطق از راه دوری است. یعنی این که با توجه به اهداف و نتایج نهایی عمل میکند. به محض اینکه به آن هدف معینی بدهید که حاصل کند، می توانید بر سیستم هدایت خودکار آن اتکا کنید تا شما را خیلی بهتر از آنچه می توانید با فکر هوشیار انجام دهید به سوی آن هدف ببرد .و اگر لازم باشد عضلات شما حرکتی انجام دهد تا نتیجه نهایی را فراهم آورند مکانیسم خودکار شما آنها را خیلی دقیق تر و ظریف تر از آنچه با تفکر می توانید، هدایت خواهد کرد. حتی بسیاری از افراد معتقدند که اگر به تماس های نیاز داشته باشید، سرور مکانیسم شما میتواند آنها را بطور مغناطیسی جذب کند. میزان قدرت آن هر چقدر که باشد، یک چیز واضح است این مکانیسم اگر دستور نگیرد ،تنبل و راکد و خاموش می ماند. به لغت سرو توجه کنید سرور مکانیسم مستخدم شماست .شما باید هدف را تعیین کنید و برای تامین هدفی که بتواند مکانیسم خلاق شما را فعال کند باید به نتیجه نهایی بر حسب یک امکان موجود فکر کنید. امکان پذیری هدف باید آنقدر واضح دیده شود که برای مغز و دستگاه عصبی شما واقعی شود. در واقع آنقدر حقیقی که همان احساسات فعال شوند که انگار هدف پیشاپیش حاصل شده است .این به آن اندازه که در ابتدا ممکن است به نظر آید مشکل یا مرموز نیست. من و شما هر روز این کار را انجام می دهید مثلاً نگرانی در مورد نتایج نامطلوب محتمل آینده که با حس اضطراب ،بی کفایتی یا شاید تحقیر همراه است چیست. ما برای همه مقاصد عملی از قبل همان احساساتی را که تجربه میکنیم که اگر پیشاپیش شکست خورده بودیم مناسب می بودند. ما برای خود شکست را،نه به طور مبهم یا در حالت کلی ،بلکه به طور زنده و مفصل تصویر میکنیم .ما باید تصاویر شکست را برای خود مرتب و مرتب تکرار کنیم به حافظه گذشته مان میرویم و تصاویر شکستهای گذشته را از حافظه بیرون می کشیم ،مغز و دستگاه عصبی ما نمی تواند یک تجربه واقعی و تجربه را که به طور زنده تصور شده است متمایز کند .بدین سان اگر به شکست فکر کنیم و دائماً شکست را با تجربیات آنقدر زندگی برای خود تصور کنیم که از نظر دستگاه عصبی ما حقیقی شود احساسات و حتی پاسخ های فیزیکی را تجربه خواهیم کرد، که با شکست همراه اند از سوی دیگر اگر هدف مثبت مان را در ذهن نگه داریم و آن را برای خود آنقدر زنده تصور کنیم که حقیقی شوند و به آن با تجربه یک واقعیت انجام شده فکر کنیم بحث پیروزی را نیز تجربه خواهیم کرد. اعتماد به نفس جرأت و اعتقاد به اینکه نتیجه مطلوب خواهد بود نمی توانید به طور هوشیارانه مکانیسم خلاق مان را دید بزنیم و ببینیم که آیا آماده موفقیت است یا شکست ،ولی می توانیم تنظیم فعلی آن را با احساساتمان تعیین کنیم هنگامی که آن را برای موفقیت تنظیم کرده ایم آن حس پیروزی را تجربه خواهیم کرد و اگر یک راز ساده برای کارکرد سرور مکانیک و خلاق وجود داشته باشد این است که حس موفقیت را فرا بخوانید، درک کنید و فعال کنید. هنگامی که حس میکنیم موفقیت و اعتماد به نفس دارید، به طور موفق عمل خواهید کرد هنگامی که این حس قوی است و ما نمیتوانیم هیچ اشتباهی بکنیم، خود حس پیروزی باعث نمیشود موفق عمل کنید بلکه بیشتر در ماهیت یک علامت یا نشانه است که برای موفقیت آماده شده ایم .هنگامی که آن حس پیروزی را تجربه میکنیم دستگاه های درونی شما برای موفقیت تنظیم می شوند .در این حس پیروزی حقیقتاً ایجاز وجود دارد و ظاهرا نمی توان مانع و غیر ممکن ها را از میان بردارد، این حس می تواند از خطاها و اشتباهات برای حصول موفقیت استفاده کند. یاد یادگیری مهارت عمدتاً مسئله تمرین و آزمون و خطا است تا هنگامی که یک سری اصابت آیا اقدامات موفق در حافظ ثبت شود. به طور خلاصه یک حکاکی یا الگوی عملی از اثر ها در مغز شما برای هر عمل موفقی که در گذشته انجام داده اید وجود دارد و اگر بتوانید به نوعی آن الگوی عمل را به زندگیتان وارد کنید، یا آن را بازپخش کنید خود را اجرا خواهد کرد و تنها کاری که باید بکنید این است که چوگان تان را بچرخانید و اجازه دهید طبیعت مسیرش را اتخاذ کند. هنگامی که الگوهای عمل موفق خود از گذشته را باز فعال می کنید حس پیروزی همراه با آنها را نیز فعال میکنید به همین صورت اگر بتوانید این حس پیروزی را بازیابی کنید ،همه اقدامات پیروزی همراه با آنها فعال خواهد کرد این را یک فرآیند به چرخیدن در نظر بگیرید احساس به عمل منجر میشود ،عمل به احساس یا عمل تصویری منجر می شود، خصوصاً عمل تصویری مبنی بر حافظه به احساس هستی می دهد و احساس عمل ایجاد میکند ،خوشبختانه خیلی مهم نیست که ذهنتان در کجای این حلقه جرقه بزند. بنیانگذار فروشگاه های زنجیره ای ساندویچ ساب وی و قهرمان عملیات تجاری خود توصیه میکند ابتدا خورده پول بدست آورید تجسم کسب اسکناس اگر خورده پول به دست آورده باشید ساده تر است، و اگر صد ها دلار به دست آورده باشید تصور کسب هزاران دلار ساده تر است، آنچه احتمالا فرآیند پیروزی جزئی می خوانید تکامل طبیعی چیزها است. به خزید با گرفتن چیزی سرپا بایستید و مستقل بایستید با گرفتن چیزی تاتی تاتی راه بروید، سپس راه بروید با تبحر در راه رفتن بسیار ساده تر است که تصور کنید میتوانید دوچرخه برانید، با راندن یک دوچرخه بسیار ساده تصور می شود که دارید موتورسیکلت می رانید .هر کسی در زمانی در گذشته موفق بوده است این لازم نیست موفقیت بزرگی بوده باشد و ممکن است چیزی بی اهمیت در مقابل گردن کلفتان مدرسه ایستادن، و بردن یک مسابقه گرامر مدرسه بردن یک مسابقه در پیک نیک باشد، تمام چیزی که لازم دارید تجربه ای است که در آن در انجام آن چه خواسته هایی در رسیدن به آنچه خواسته های موفق بوده اید و چیزی که حسی از رضایت برای شما به همراه آورده است به حافظه برگردید و آن تجربه های موفق را احیا کنید .در تخیل خود کل تصویر را با حداکثر جزئیاتی که می توانید زنده کنید اگر بتوانید با جزئیات کافی به خاطر بیاورید که هنگامی که در زمانی در گذشته موفق بوده دقیقا چه اتفاقی افتاده است که خواهید دید که همان حسی را دارید که در آن زمان داشت .که خصوصاً سعی کنید احساسات خود را در آن زمان را به خاطر بیاورید اگر بتوانید احساسات خود را از گذشته به خاطر بیاورید در حال حاضر باز فعال خواهند شد خواهید دید که حس اعتماد به نفس داری چون اعتماد به نفس بر اساس خاطرات موفقیت های گذشته تشکیل می شود. در ذهن خود شروع کنید به بازی با ایده موفقیت کامل و گریز ناپذیر به خود فشار نیاورید و سعی نکنید ذهنتان را مجبور کنید ،سعی کنید برای تشکیل باور موردنظر از تلاش نیروی اراده استفاده کنید فقط کاری کنید که هنگام نگرانی انجام می دهید فقط در مورد یک هدف مثبت مورد نظر و یک نتیجه مطلوب نگران باشید، نه در مورد یک هدف منفی و یک نتیجه نامطلوب .اگر قرار است وقتتان را با نگرانی بگذرد نگرانی سازنده نباشد اینگونه شروع کنید که برای خود مطلوب ترین نتیجه ممکن را طرح و تعریف کنید با فرض کنید به خود شروع کنید فرض کنید که بهترین نتیجه ممکن واقعا پیش می آید، سپس به خود یادآوری کنید که همه اینها در نهایت میتواند اتفاق بیفتد نه اینکه در این مرحله رخ خواهد داد بلکه فقط می تواند رخ دهد به خود یادآوری کنید که در نهایت چنین نتیجه خوب و مطلوب ممکن است. اگر قبل از یک کار مهم احساسات منفی شکست ترس و اضطراب را دارید همانگونه که گاهی اوقات برای هر کسی پیش می آید نباید به عنوان علامت قطعی شکست شما مترقی شود .همه این به نوعی واکنش شما به آنها و رویکردی که در رابطه با آنها اتخاذ می کنید بستگی دارد اگر به این احساسات گوش کنید از آنها تبعیت کنید و از آنها مشاوره بگیرید احتمالاً بعد عمل خواهد کرد ولی لازم نیست چنین باشد اگر به احساسات منفی به طور تهاجمی و مثبت واکنش نشان دهیم و چالشهای تبدیل می شوند که به طور خودکار قدرت بیشتر و قابلیت بیشتری را در ما فعال میکند هر کسی افرادی را می شناسد .که ممکن است با این توضیح دیگران که تو نمی توانی این کار را انجام دهیم مجلس و ناکام شوند، از سوی دیگر افرادی هم وجود دارند که هنگامی که همین توصیه را میشوند از موقعیت استفاده میکنند و برای موفقیت مصمم تر از قبل می شود نه فقط ممکن است بلکه کاملا عملی است که به توصیه منفی احساسات خودمان به همان صورت تهاجمی و مثبتی عکس العمل نشان دهیم که میتوانیم و باید به توصیه های منفی دیگران واکنش نشان دهیم ما نگران هستیم چون نگرانی را تمرین می کنیم تا هنگامی که در آن مهارت پیدا کنیم ما عادت و تسلیم افکار منفی گذشته و پیش بینی آینده میشویم این نگرانی تنش ایجاد میکند سپس شخص نگران تلاش می کند نگرانی را متوقف کند و در یک چرخه معیوب گیر می افتد تلاش تنش را افزایش می دهد تنها علاج نگرانی این است که عادت کنیم بلافاصله تصورات ذهنی خوشایند سالم را جایگزین تصورات نگرانی منفی کنیم هر بار که ملاحظه کردید نگران هستید از آن به عنوان سیگنالی برای پر کردن فوری زهد با تصورات ذهنی مثبت مربوط به گذشته یا انتظارات تجربه های خوشایند آینده استفاده کنید به موقع خود نگرانی مردم می شود، زیرا به محرکی برای تمرین زدن گرانی تبدیل میگردد در وجود شما انبار ذهنی عظیمی از تجربیات و احساسات گذشته هم شکست و هم موفقیت وجود دارد سابقه داستان هایی با پایان خوش، و سابقه داستان هایی با پایان ناخوشایند وجود دارند که هر یک مانند دیگری واقعی است و هر یک مانند دیگری درست است اینکه کدام یک را برای بازپخش انتخاب کنید به عهده شما است .گذشته میتواند به وسیله تفکر فعلی ما تغییر کند تصحیح شود یا جایگزین شود یک یافته جالب دیگر این است که تا یک مسابقه یا اثر بیش فعال یا باز پخش شود قدرتمند تر میشود .هنگامی که یکی از افراد خانواده یا دوستان میمیرد بسیاری از خاطرات گذشته شامل این افراد را به خاطر می آوریم ،ولی معمولاً اکثر خاطرات بد را کنار میگذاریم و خاطرات خوب آن را فقط به خاطر می آوریم، بلکه آنها را بزرگنمایی هم می کنیم .این با انتخابات بازپخش فقط سوابق مشخص فراموشی کامل بقیه و حتی تغییر خاطرات پخش شده ایجاد می شود .صحبت با خود منفی صداهای مکانیسم خودکار شکست را با یک جمله تصدیقی مثبت عوض کنید ،این تاکید را به عنوان یک ورود شخصی تکرار کنید تا هنگامی که به یک پاسخ خودکار به هر جزئی از شک به خودتان تبدیل شود که وارد ذهن می شود.

    با تشکر
    ویرایش توسط Mr. & Mrs. hatami : 10-20-2021 در ساعت 23:42
    اگر میخواهید مانند استاد امینو شوید،مانند استاد امینو شوید.
    موفق باشید(که میدونم قطعا موفق هستید) امینو(پدر معنوی)

    در هر معامله فکر کنید که ان معامله تنها ترید در طول زندگی شماست(امینو)

    و خداوند امینو را آفرید...


  16. 7 کاربر برای این پست سودمند از Mr. & Mrs. hatami عزیز تشکر کرده اند:


  17. #169

    Mr. & Mrs. hatami آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2020
    محل سکونت
    طهران
    نوشته ها
    1,115
    تشکر
    6,997
    15,053 بار در 1,178 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 34 پست
    برچسب زده شده
    در 1 تاپیک
    عرض ادب و احترام
    فصل پانزدهم
    ما نه به سالها بلکه با رویدادها و عکس العمل های احساسی مان نسبت به آنها پیر می شویم.
    جستجو برای چشمه جوانی ... آیا هر انسانی یک چشمه درونی جوانی دارد؟ آیا مکانیزم موفقیت می تواند شما را جوان نگه دارد ؟آیا مکانیسم شکست می تواند فرایند پیری را سریعتر کند؟ آلن گفته است که نمی خواهم از طریق کارم به فناپذیری برسم، میخواهم با نمردن به فناناپذیری برسم. تحقیقات علمی فقط به علت اعتقاد به فرض امکان پذیر است ،آزمایشات تحقیقات هول هولکی یا بی هدف نیستند، بلکه هدفمند و جهت گرایند .دانشمندان باید ابتدا یک واقعیت فرضی را تعیین کنند، فرضیه ای که نه بر اساس واقعیت بلکه بر اساس مفاهیم ضمنی است ،قبل از آنکه بتوانند بدانند که کدام آزمایشات را انجام دهند یا در کجا به دنبال حقایقی بگردند که احتمالاً آن واقعیت فرضی را ثبت یا رد کنند. به اعتقاد من بدن فیزیکی شامل مغز فیزیکی و دستگاه عصبی مانند ماشین است و از مکانیسم های کوچکتر متعدد تری تشکیل شده است که همه هدفمند یا هدف گرایند، ولی معتقد نیستم که انسان یک ماشین است. به اعتقاد من جوهر انسانها آن چیزی است که به این ماشین رو می دهد چیزی که در ماشین ساکن می شود، آن را هدایت و کنترل می کند و از آن به عنوان یک ناقل استفاده می کند .انسان ها ماشین نیستند ،همانگونه که برق، سیمی که در آن جریان می یابد ،یا موتوری که آن را به کار می اندازند نیست. به اعتقاد من جوهری انسانیت فرا فیزیکی است .سالهای سال دانشمندان مختلف، روانشناسان، بیولوژیست ها شک کردند که نوعی انرژی جهانی یا هستی وجود دارد که ماشین انسان را می گرداند. همچنین به این فکر بودند که مقدار موجود این انرژی و روش استفاده از آن را توضیح دهند که چرا بعضی از افراد نسبت به سایرین در مقابل بیماری ها مقاوم ترند، چرا بعضی از افراد سریعتر از دیگران پیر میشوند .همچنین نسبت به واضح بودن که منبع این انرژی اساسی هر چه که باشد چیزی غیر از انرژی سطحی است که از غذای مصرفی مان به دست می آوریم .به نظر می رسد بنیاد قدرتمندی که افراد دارای عمر طولانی و زندگی خوب دیده می شود به عناصری پیوند دارند که کنترل قابل ملاحظه ای بر آنها داریم ،که کمترین آنها تنظیم و باز تنظیم دائمی اهداف نیست. بگونه ای که چیزی ارزشمندی داشته باشیم که برای آن زندگی کنیم. در طول زندگی از گهواره تا گور به طور روزانه باید با وضعیتهای استرس سازگار شویم ،حتی خود فرایند زندگی استرس یا سازگاری مداوم تشکیل میدهد. دکتر سیلی دریافته است که بدن انسان به مکانیزم های دفاعی گوناگونی دربردارد که در مقابل استرس های خاص دفاع می کنند، و یک مکانیسم دفاعی کلی که در مقابل استرس های غیر خاص دفاع می کند .استرس شامل هر چیزی که مستلزم سازگار یا تغییر است مانند حالت گرما و سرمای زیاد، تهاجم میکروب های بیماری زا یا اصطلاحاً فرآیند پیر شدن است، واژه انرژی سازگاری برای آن چیزی ابطال شده است که طی کار تطبیقی مداوم مصرف می شود تا نشان دهد که با انرژی کالریک ای که از قضا می گیریم فرق دارد ولی این فقط یک اسم است و هنوز هیچ مفهوم دقیقی از اینکه این انرژی ممکن است چه باشد نداریم به نظر می رسد تحقیقات بیشتر در این راستا بسیار امیدبخش است چون در اینجا ظاهراً به مبنای پیر شدن نزدیک میشویم از نظر من نکته واقعی مهمی که دکتر سیلی ثابت کرده است این است که خود بدن چنان مجهز است که خود را در سلامت نگه دارد بیماری اش را علاج کند و با موبارز موفق اصطلاحاً سن پیری را ایجاد می کنند جوان بمانیم فقط ثابت کرده است که بدن میتواند خود را شفا دهد، بلکه در تحلیل نهایی این تنها نوع شب هایی است که وجود دارد داروها جراحی و درمان های گوناگون عمدتاً با یک تحریک مکانیسم دفاعی خود بدن هنگامی که کنار ساعت با کاهش آن هنگامی که زیادی از عمل می کند خود انرژی سازگار چیزی است که نهایتا بر بیماری فعال می آید و زخم و سوختگی را شفا میدهد یا بر سایر عوامل استرس را پیروز میشود انرژی که یک زخم و شفا می دهد همان انرژی است که باعث می شود همه اندامهای دیگر بدن ما کار کند شاید نتیجه بگیریم که در هر درمان غیر ویژه ای که به ترمیم سریع تر زخم ها کمک می کند ممکن است باعث شود جوان ترین بمانیم در هر درمان غیر ویژه ای که به ما کمک می کند بعد در تا غلبه کنیم ممکن است مثلاً جدیدی را نیز بهبود بخشد و این دقیقا همان جهتی است که تحقیقات پزشکی در حال حاضر اتخاذ کرده است و از همه امیدوار کننده تر به نظر می رسد پس می توان گفت که هر وقت که بدن فیزیکی از آسیب رنج می برد و استرس احساس عواملی که قبلاً به مکانیسم توضیح دادیم به زخم می کند اگر آسیب جسمی خیلی مختصر باشد امکان دارد که یکی از استرس احساسی همکاری را به فعالیت تحریک کند ولی اگر هرگونه آسیب جسمی واقعی یا عملی وجود داشته باشد استرس حساسی به آن می افزاید و آن را بدتر می کند این یافته به ما دلیلی برای مغز و تحمل می دهد اگر پیر شدن با مصرف انرژی سازگاری ماه ایجاد شود همان گونه که به نظر میرسد اکثر متخصصین حوزه چنین تصور دارند پس از تسلیم خود به اجزای منفی همکاری به شکست می تواند با مصرف سریعتر آن انرژی عملاً ما را پیدا کند نگرش های ذهنی می*توانند بر مکانیزم های شفابخش بدن تاثیر کنند قرص های قند یا دارونماها مدتها یک روز پزشکی بودند آنها شامل هیچ دارویی که بتواند شفا ایجاد کند نیستند ولی هنگامی که دارونماها به گروه کنترلی داده می*شود تا اثربخشی اداره جریان آزمایش شود گروه چه قرص های تقلبی می گیرند تقریباً همیشه تا حدی و اغلب اوقات به همان میزان گروه دریافت کننده دارو بهبود می یابند می توانیم کاری بسیار مشابه ولی در جهت عکس انجام دهید هنگامی که به طور ناخودآگاه انتظار داریم که در سن مشخصی پیر شویم این بحث مسئله مرغ و تخم مرغ را به یاد می آورد کدام یک از اول می آیند تغییر واقعیت حاکم بر انتظارات یا انتظارات حاکم بر تغییر واقعیت در واقع هردو است، و میتوانیم به سوی اهداف زندگی بیشتر و کیفیت بیشتر زندگی از هر جهت پیش رویم .در بدن انسان مویرگ ها کانال هایی هستند که مواد زائد از طریق آنها دفع می شود. قطعاً مشخص شده است که فقدان ورزش و عدم فعالیت عملاً مویرگ ها را خشک میکند .هنگامی که تصمیم می گیریم فعالیت های ذهنی و اجتماعی را کاهش دهیم خود را بی اثر می کنیم .در مسیر خود تنظیم می شویم ،خسته می شویم و انتظارات عمده خود را رها می کنیم .این مسئله من را به یکی از زیاده روی های دیگر خود می رساند .به باور من خود زندگی تطبیقی است ،زندگی به خودی خود هدف نیست بلکه راهی به سوی یک هدف است .من معتقدم که با نگاه به آینده با شادی و انتظار، هنگامی که انتظار داریم از فردا لذت ببریم و از همه مهمتر هنگامی که کار مهمی داریم که انجام دهیم و مقصدی که برویم این نیاز را تصویب میکند، که ما عمر بیشتری خواهیم داشت .خلاقیت قطعاً یکی از ویژگی های نیروی حیات و جوهره خلاقیت نگاه به سوی یک هدف از افرادی که خلاق نیروی حیات بیشتری لازم دارند، و به نظر می رسد این آمار نیز تایید می کند که به آن می رسند. به این علت است که به بیمارانم می گویم اگر می خواهند مفید و سرزنده باشند دلتنگ آینده باشند ن گذشته ،به زندگی اشتیاق داشته باشید ،به عمر بیشتر نیاز ایجاد کنید و عمر بیشتری خواهید داشت. ما نه بر اساس سال بلکه بر اساس رویداد ها و واکنش های احساسی مان به آنها پیر می شویم. بسیاری از مردم بعد از بازنشستگی سریع سقوط می کنند آنها فکر می کنند که عمر مولد فعال شان تمام شده است و کارشان را انجام دادند .این افراد چیزی ندارند که در انتظارش باشند بی حوصله و غیر فعال می شوند و اغلب عزت نفسشان را از دست می دهند زیرا حس می کنند که از مسائل کنار گذاشته شده است و دیگر مهم نیستند، این بازنشستگی از یک شغل نیست که این افراد را می کشد بلکه بازنشستگی از زندگی است .امروز بعضی از دکترها و دانشمندان هنوز به هر چیزی که زمینه اعتقادی داشته باشد روی خوش نشان نمی دهد .بعضی از دین گرایان نیز همین رویکرد نفرت را از هر چیز علمی دارند . نظر من فکر فقدان متعصبان همکاری همه جا وجود دارد و برایم نفرت آور است. دکترها یه مفاصل و پزشکان به جای اینکه ارزش و اعتبار سهم نسبی خود را بشناسند و به خاطر بهبود بیماران خود با هم همکاری کنند ،خصومت می ورزند و هم پزشکان و روانشناسان را مسخره میکنند در حالی که همه این منابع با یکدیگر در جنگ و معلولیت یکدیگر را انکار میکنند .لازم نیست درگیر تفاوت های جزئی آنها شوید. آزادی عمل دارید که به دنبال هر چیزی که برای شما بهتر از همه عمل می کند باشید و آن را توضیح دهید همانگونه که در آغاز گفتم هدف واقعی هر کسی عمر بیشتر است .به اعتقاد من یک زندگی و یک منبع نهایی وجود دارد ولی این یک زندگی کانال های ظهور زیادی دارند و به شکل های زیادی جلوه گر می شود ،اگر قرار باشد از زندگی بهره بیشتری ببریم نباید کانالهای را محدود کنیم که زندگی از طریق آنها ممکن است به ما برسد ،باید آن را بپذیریم به شکل علم باشد ،چه به شکل دین ،روانشناسی و غیره کانال مهم دیگر این است که سایر افراد بیایند کمک شادی و لذتی را که سایرین ممکن است برای ما فراهم کنند یا ما ممکن است به دیگران بدهیم رد نکنیم، برای قبول کمک از دیگران مغرور نباشیم و برای دادن آن نیز خیلی سنگ دل نباشیم. بگذاریم نگوییم (ناپاک )فقط چون شکل اهدایی ممکن است با پیش داوری ها یا نظرات ما در مورد خود بزرگ بینی مطابقت نداشته باشد. نهایتاً بیایید پذیرش زندگی خود را با حس بی ارزشی خودمان محدود نکنیم خدا به ما بخشندگی و شادی و آرامش زن داده است که از قبول خود حاصل می شود اینکه به این هدایا پرپشت کنیم و بگوییم که مخلوق و انسانیت آنقدر ناپاک است که انسان را بی اهمیت یا بی ارزش یا ناتوان می کند بی احترامی به خالق است شما نمی توانید خود را عمیق و خالصانه با اعتقاد کامل تصور خود را در نظر بگیرید و منبع جدیدی از قدرت و توان دریافت نکنید.

    با تشکر
    ویرایش توسط Mr. & Mrs. hatami : 10-22-2021 در ساعت 15:17
    اگر میخواهید مانند استاد امینو شوید،مانند استاد امینو شوید.
    موفق باشید(که میدونم قطعا موفق هستید) امینو(پدر معنوی)

    در هر معامله فکر کنید که ان معامله تنها ترید در طول زندگی شماست(امینو)

    و خداوند امینو را آفرید...


  18. 5 کاربر برای این پست سودمند از Mr. & Mrs. hatami عزیز تشکر کرده اند:


  19. #170

    Mr. & Mrs. hatami آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2020
    محل سکونت
    طهران
    نوشته ها
    1,115
    تشکر
    6,997
    15,053 بار در 1,178 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 34 پست
    برچسب زده شده
    در 1 تاپیک
    عرض ادب و احترام
    دوستان کتاب جدید انتخاب نمیکنید؟؟؟؟؟؟؟
    اگر میخواهید مانند استاد امینو شوید،مانند استاد امینو شوید.
    موفق باشید(که میدونم قطعا موفق هستید) امینو(پدر معنوی)

    در هر معامله فکر کنید که ان معامله تنها ترید در طول زندگی شماست(امینو)

    و خداوند امینو را آفرید...


  20. 7 کاربر برای این پست سودمند از Mr. & Mrs. hatami عزیز تشکر کرده اند:


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 6 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 6 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •