صفحه 13 از 56 نخستنخست ... 3111213141523 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 121 به 130 از 552

موضوع: مطالعه.نظرات و خلاصه برداری کتاب

  1. #121

    sara.sat آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2020
    نوشته ها
    840
    تشکر
    8,492
    7,936 بار در 858 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 161 پست
    برچسب زده شده
    در 2 تاپیک
    سلام به همه دوستان آکادمی ویو

    سایکوسیبرنتیک
    فصل 5

    بسیاری از انسانها وقتی موضوع ساده ای چون قدرت خدادای اندیشه و استدلال را می شنوند هاج و واج میمانند و از دیدشان این روش ها ابلهانه و غیرعملی می آید. به غلط تصور میکندد که تفکر منطقی مستدل و آگاهانه، اثری بر روی فرایندها یا مکانیزم های خودکار ندارد.
    مکانیزم خودکار یا ناخودآگاه(از دید طرفداران مکتب فروید) مطلقا غیر شخصی است. مثل ماشین کار میکند و اراده ای از خود ندارد. همیشه به دنبال آن است که شما را به احساسات مناسب و اهدافی که تعیین می کنید برساند.
    تفکر آگاهانه، کلید کنترل ماشین خودکار است. اندیشه آگاه میتواند بصورت کامل روی ناخودآگاه تاثیر بگذارد. و تنها با تفکر منطقی است که میتوان انگاره های واکنشی خودکار را تغییر داد.
    ما بدون توجه به کمبودها و نعمت های گذشته ؛ باید در حال حاضر دنبال کمالاتی باشیم تا امکان آینده ای بهتر، در مقایسه با آنجه در گذشته داشته ایم را فراهم کنیم.
    آینده همه اش بستگی به یادگرفتن عادتهای جدید و نگرش تازه نسبت به مسائل قدیمی دارد. با کنکاش دائمی گذشته نمیتوان به آینده دلخواه رسید.
    این حقیقت که خاطره شکست های و ناکامی ها و تجربه های تلخ و ناخوشایند گذشته میتواند روی آینده تاثیر داشته باشه، اشتباه است.
    اشتباهات و ناکامی ها ،حتی گاهی اوقات ناکامی هایمان قدم های لازم در فرایند یادگیری بوده اند.آنها تنها راه هایی بوده اند که می بایست اصلاح گردند تا در مسیر درست هدف قرار بگیریم.
    اگر خود را پیوسته بخاطر اشتباهات ملامت کنید نه تنها به جایی نمی رسید بلکه اشتباه در ذهنتان جاودانه میشود.
    با فراموش کردن اشتباهات گذشته، قدرت را از آنها می گیریم و به آینده و به هدف می پردازیم.
    عقاید نه بر حسب اراده که توسط عقاید دیگر تغییر میکنند. برای تغییر باورها و برداشت ها دو اهرم قدرتمند وجود دارد:
    1- اینکه انسان توانایی انجام کارهایی را دارد و دارای استقلال معین است
    2- این باور که چیزی در درونتان وجود دارد که باید حرمتش را نگه دارید.

    برای ارزیابی مجدد باورها؛ راه کارها و سوالاتی ذکر شده (که با جواب دادن به آنها و پیش بردن راه کارها) می توانید به این توانایی که باورهای درونی تان را -چنانچه لازم باشد - تغییر دهید، برسید.
    اندیشه منطقی با قدرت اشتیاق میتواند باورها و رفتار انسان را تغییر دهد. پیش خود فکر کنید کجا هستید؟ دنبال چه هستید؟ و بعد لحظه ای خود را در موقعیت و شرایط دلخواه تجسم کنید. مشتاق آن میشوید.شیفته آن می شوید.
    آن را در ذهنتان مرور کنید. بارها و بارها با آن زندگی کنید. خود را از شر باورهای منفی نجات دهید.(اینکار بسیار مشکل اما شدنی است. نیاز به تمرین و تمرین دارد)
    اگر خوب دقت کنید می بینید که از فرایندی استفاده میکردید که قبلا هم از آن استفاده می کردید؛ تنها با این تفاوت که جای اهداف منفی را با مثبت عوض کرده اید.
    از اینکه به هدف نرسید؛ نهراسید.با تکرار دائمی تفکر مثبت در مورد نتیجه نهایی رسیدن به هدف و باور به امکان پذیر بودنش به تدریج برایتان واقعی میشود. و بعد از گذشت زمان مناسب؛ احساسات مطلوب به وجود می آیند.
    این را به خاطر داشته باشید که مکانیزم خودکار شما به همان اندازه که میتواند مکانیزم موفقیت باشد؛ میتواند مکانیزم شکست نیز بشود.در اصل مکانیزمی هدف جوست و شکست یا موفقیت را --شما -- برایش تعیین میکنید.
    مکانیزم خودکار اطلاعات دریافتی را مورد سوال قرار نمیدهد.کاری به صحت و سقم آن ندارد. صرفا اطلاعات را استخراج کرده و نسبت به آنها واکنش های مناسب نشان میدهد.
    اینکه اطلاعات درست در اختیارش قرار بگیرد؛ کار تفکر آگاه منطقی است. که حقیقت را بشناسد و ارزیابی و نتیجه گیری معتبری انجام دهد.
    در این رابطه باید گفت اگر کاری را آسان بگیرید؛ آسان هم میشود.
    مشکل را برای خود بزرگ نکنید.بیش از اندازه جدی نگیریدش که توان تغییر دادنش را نداشته باشید و بترسید از تغییر نکردنش. اظهار نظری را کورکورانه قبول نکنید. مهم چیزی است که میخاهید نه آن چیزی که نمیخاهید
    روی خاسته هایتان تمرکز کنید. مواظب باشید که وظیفه ذهن آگاه است که به کارهای در دست اجرا و به آنچه در حول و حوش شما میگذرد؛توجه دقیق بکند.
    مکانیزم خودکار باید بطور دایم در جریان اوضاع و احوال قرار بگیرد. اما وظیفه ذهن آگاه و منطقی ایجاد یا انجام کار نیست. وقتی از اندیشه آگاه آنطور که قرار است استفاده نکینم یا بطوری استفاده شود که برای آن ساخته نشده ؛ تولید اشکال میکند.
    بطور ارادی از مکانیزم خلاق، اندیشه خلاق نمیتوان استخراج کرد.
    وقتی اینکار را بخاهیم بکنیم و نتوانیم احساس ناکامی می کنیم
    هرگز نمیتوانید از قبل از پیدا شدن جواب اطمینان داشته باشید. تنها باید اطمینان کنیدو با اطمینان کردن است که به چیزهای باورنکردنی میرسیم.

    بطور خلاصه اندیشه آگاه و منطقی ؛ هدف را انتخاب و اطلاعات لازم را انتخاب میکند.
    با توجه به اطلاعات جمع شده؛ نتیجه گیری و ارزیابی و برآورد موفقیت میشود و چرخ ها به حرکت در میآیند
    اما باید بدانیم اندیشه آگاه مسئول نتایج نیست.باید یاد بگیریم که کار خود را انجام دهیم و با توجه به بهترین فرضیات موجود عمل کنیم و ببینم که نتایج مورد نطر خودبخود حاصل میشوند.

    نکات مهم فصل:
    1- قدرت خداداد اندیشه و استدلال را دست کم نگیریم
    2- تفکر آگاهانه کلید کنترل ماشین خودکار است
    3- در گذشته نمانیم؛ تنها از آن درس بگیریم در جهت اصلاح مسیر هدف
    4- به اینکه توانایی انجام کارهایی را داریم؛ باور داشته باشیم و حرمت نفس خود را نگه داریم.
    5- شرایط دلخواه را تجسم کنید؛ مشتاقش شوید؛ برای رسیدن بهش تمام تلاش خود را بکنید.


    سپاس از نگاه گرمتان که مطالب زیاد این فصل را با من همراه بودید
    ویرایش توسط sara.sat : 09-23-2021 در ساعت 04:57
    ای تو در کشتی تن، رفته به خواب
    آب را دیدی... نگر در آب، آب

    آب را آبی است کو می راندش
    روح را روحی است و می خواندش

  2. 9 کاربر برای این پست سودمند از sara.sat عزیز تشکر کرده اند:


  3. #122

    Saman01 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Apr 2021
    محل سکونت
    Tehran
    نوشته ها
    588
    تشکر
    6,011
    3,355 بار در 725 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 99 پست
    برچسب زده شده
    در 4 تاپیک

    سایکوسایبرنتیک

    1400/6/31
    سلام و عرض ادب
    فصل سوم:
    تخیل، کلید دستیابی شما به مکانیزم موفقیت خودکار
    این فصل هم اینطور شروع میشه که نقش تخیل در زندگی ما بسیار عمیق تر و گسترده تر از آن چیزی است که فکر می کنیم. طوری که می توان به شخص هیپنوتیزم شده القا شود، که در قطب شمال است; نه تنها ظاهرا به نظر می آید که احساس سرما می کند، بلکه عکس العمل بدنش نیز طوری است که گویا، واقعا سردش است و تمامی موهای بدنش سیخ می شود. حتی ممکن است این آزمایش را به عنوان یک توهم رد کنیم. یا اینکه به فردی هیپنوتیزم شده بگویید که انگشت شما یک میله ی بسیار داغ و سوزنده است. او نه تنها با یک اشاره شما از درد به خود می پیچد، حتی سیستم لنفای بدنش طوری واکنش نشان می دهد که گویا انگشت او واقعا یک میله ی داغ است و برروی پوست او ایجاد سرخی و افروختگی می کند. "تخیل پویا" فقط مخصوص شاعران و فیلسوفان و مخترعان نیست. این تخیل در تمامی حرکات و رفتارها وارد می شود و دخالت دارد. عقل، تصویری نهایی و اصلی ارایه می دهد و پس از آن، مکانیزم خودکار برروی آن تصویر، کار می کند و آن را پرورش می دهد. شکست یا پیروزی ما در عمل، به خاطر داشتن یا نداشتن اراده ی ما نیست، بلکه به خاطر تخیل ماست.
    مهمترین جمله ای که می توان از کل این کتاب استنباط کرد این است که:
    انسان ها همیشه بر اساس آنچه به عنوان حقیقت از دنیای اطرافشان پذیرفته اند، عمل می کنند. کارها و احساس های شما، همیشه بر اساس چیزی است که به عنوان "حقیقت در تخیل" خود جای داده اید.
    سیستم عصبی شما نمی تواند تفاوت بین یک تجربه ی خیالی و یک تجربه ی واقعی را درک کند. سیستم عصبی شما طبق آنچه تصور و یا فکر می کنید که حقیقت است عمل می کند. اما ما می توانیم آن را در دست گرفته و به نفع خود از آن بهره ببریم. فرد میتواند قوا، استعداد ها و موقعیت هایش را چنان رنگ آمیزی کند و قدرت بخشد که دست به کارهای خارق العاده بزند. با وجود این کمی فکر و تامل نشان می دهد که فکر و عمل تا چه حد بر اساس حقیقت ذهنی ما بنا شده است و این امر بسیار به نفع ما می باشد. این مطالب ثابت می کند که خود سیستم ذهنی ما بد نیست، بلکه ما باید بیاموزیم که چگونه به بهترین شکل از آن استفاده کنیم. ذهن بشر و سیستم عصبی او طوری برنامه ریزی شده است که به طور خودکار در برابر مشکلات و موانع موجود در محیط اطراف واکنش نشان می دهد. مثلا، هیچ کس با دیدن یک خرس وحشی یا یک حیوان درنده در یک جاده ی بیابانی، نمی ایستد و فکر کند که آیا باید فرار یا نه؟؟ او برای ترسیدن و احساس هراس نیازی به تامل ندارد. ترس یک پاسخ بجا و خودکار است، که در ابتدا موجب احساس نیاز به فرار در فرد می شود، سپس در بدن مکانیزمی ایجاد می کند که به ماهیچه ها این توانایی را می دهد که فرد سری تر از همیشه بدود. شما بر اساس آنچه که ذهنتان به عنوان حقیقت ضبط کرده است عمل می کنید.
    اگر ما خود را در حالت خاصی تصور کنیم، مثل این است که در حقیقت در ان حالت قرار داریم. تاثیر تمرین های ذهنی دقیقا همانند تاثیر تمرین های عملی و فیزیکی است.
    تخیل به قدری مهم است که حتی پزشکان برای بهبود سریع زخم ها، پیشنهاد میدهند و بازیکنان گلف و بهترین مربیان گلف جهان، 80 درصد موفقیت در بازی را بر اساس فعالیت های ذهنی میدانند.
    زمانی که در سایکو سایبرنتیک خبره شوید، آن قدر ماهر می شوید که می توانید به سادگی و با سرعت، نتیجه ی دلخواه را تصور کنید. پس با منتقل کردن تصویر به سرومکانیزم، به آن اجازه می دهید عهده دار بقیه ی جزییات مکانیکی شود که نتیجه را بر عهده دارد.
    و مهمترین و اساسی ترین بحث اینه که این مکانیزم، در صورتی فعال میشه که یک هدفی وجود داشته باشه تا بهش نشونه گیری کرد.
    در آخر هم اشاره به صحبت استاد که میگفتن ما ذاتا برای ثروت و فراوانی به وجود اومدیم و اگه غیر از این باشه، داریم راه رو اشتباه میریم.

    سپاس بیکران
    ویرایش توسط Saman01 : 09-23-2021 در ساعت 17:08
    این جهان کوه است و فعل ما ندا، سوی ما آید ندا هارا صدا

  4. 10 کاربر برای این پست سودمند از Saman01 عزیز تشکر کرده اند:


  5. #123

    sara.sat آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2020
    نوشته ها
    840
    تشکر
    8,492
    7,936 بار در 858 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 161 پست
    برچسب زده شده
    در 2 تاپیک
    سایکوسیبرنتیک
    خلاصه فصل 6

    این فصل در مورد بکارگیری مکانیزم موفقیت میگه
    اینکه از واژه فشار روانی که اینروزها شدید باب شده دوری کنید و آنرا نپذیرید. میتوانیم به راحتی و با توجه به این حقیقت که آفریدگار ،با تدبیر و ایجاد مکانیزم خلاق درون، به ما این امکان را داده که همواره زندگی لذتبخشی را تجربه کنیم . نباید این مکانیزم خلاق درون را نادیده بگیریم و بعد انتظار داشته باشیم که همه مسایل توسط اندیشه آگاه حل بشه. ما توسط مغز اطلاعات جمع میکنیم - هدف تعیین میکنیم - مشاهده و ارزیابی میکنیم و قضاوت میکنیم. اما مغز قدرت آفریدن نداره (ارجاع به اون جایی از کتاب که میگه انسان فقط مخلوق نیست، خالق هم هست / خداوند متعال میفرمایند که ما از روح خود درون آن - یعنی انسان - دمیدیم)
    وظیفه حل مسیله با مغز نیست؛ چون مهندسی اش فرق میکنه. نباید به مغز بیش از اندازه وابسته بشیم چون نگران میشویم؛ دقت زیاد از حد میکنیم ، از نتیجه کار میترسیم. باید از همه نگرانیها ذهن را برهانیم.
    در نهایت اگر میخاهیم که قطار اندیشه و اراده مان وسیع؛ متنوع و موثر باشد باید عادت کنیم به مثبت اندیشی (این عادتی است که مثل سایر عادت ها ایجاد کردنی است)
    بلندپروازی و دوراندیشی و وظیفه مندی و امثالهم باید سهمی در زندگی داشته باشند؛ ولی حدالمقدور محدود به زمان تصمیم گیری نشوند.
    وقتی تصمیمی گرفتید و نوبت به اجرا رسید دیگر مطلقا به نتیجه کار فکر نکنید.قفل دستگاه خرد و عمل را باز کنید و بگذارید آزادانه کارش را بکند و مطمئن باشید که نتیجه های عالی در انتظارتان است.
    همچنین در کلیه این مراحل از ایجاد اشتیاق در درون خود غافل نشوید.
    مکانیزم خلاق میتواند همانطور که اندیشه خلاق تولید میکند؛ کارهای خلاق هم بیافریند - با تلاش آگاهانه مانع حرکت ماشین خلاق نشوید -

    قواعدی برای آزاد کردن ماشین خلاق :
    1- وقتی تصیمی گرفتید دیگر نگران نتیجه کار نباشید
    2- در لحظه حال زندگی کنید (این مورد هم مثل هر عادتی نیاز به تمرین مستمر و مداوم دارد)
    3- روی یک مسئله تمرکز کنید
    4- اگر همه توان خود را برای حل مسئله ای بکار بردید و موفق نبودید؛ قدرت خواب را فراموش نکنید. سعی کنید موضوع را از ذهنتان دور کنید و کمی بخابید. وقتی <من> آگاه در کار مکانیزم خلاق دخالت بیش از حد نکند؛ اندیشه ها و راه حل ها نمایان میشوند.
    5- آرامش، آرامش ، آرا مش --- حتی تکرار لفط آرامش هم میتواند آرامش بخش باشد --- کارهایی که باعث آرامش هر چه بیشتر ذهن و جسمتان میشوند را در برنامه روزانه خود بگنجانید (این مورد هم نیاز به تمرین و تکرار دارد)


    نکات مهم فصل :

    به نظرم این 5 مورد آخر از مهمترین نکات این فصل بودند که یه جورایی خلاصه ای از کل کتاب را توی خودشون دارن.علاوه بر اونها میتوان از قدرت اشتیاق و تمرین مستمر هم نام برد


    روز و روزگارتون خوش
    ایام بکام
    ای تو در کشتی تن، رفته به خواب
    آب را دیدی... نگر در آب، آب

    آب را آبی است کو می راندش
    روح را روحی است و می خواندش

  6. 8 کاربر برای این پست سودمند از sara.sat عزیز تشکر کرده اند:


  7. #124

    Saman01 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Apr 2021
    محل سکونت
    Tehran
    نوشته ها
    588
    تشکر
    6,011
    3,355 بار در 725 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 99 پست
    برچسب زده شده
    در 4 تاپیک
    متقاعد شدن هایمان، دشمنانی خطرناک تر از دروغ، برای حقیقتند.
    "فردریش نیچه"
    1400/7/1
    سلام و عرض ادب
    خلاصه فصل چهارم: چگونه از هیپنوتیزم باورهای کاذب آزاد شوید؟
    فصل با این موضوع شروع میشه که اکثرا همه تصویر ذهنی رو با خیالات مطلق اشتباه میگیرند، و هیچ چیز به اندازه ی این تصور نمی تواند انسان را از حقیقت دور کند. خیالات هیچ ارتباطی با دنیای واقعی ندارند و کاملا امری مصنوعی و غیر عملی می باشند. اما علم سایکوسایبرنتیک به دنبال خیالات غیر قابل دستیابی و دروغین نیست، بلکه به دنبال حقیقتی پنهان می باشد. در این روند جستجو، از خود واقعی شما سرپوش برداشته می شود. این کار با به مبارزه طلبیدن افکاری صورت می گیرد که در ناخودآگاه ما به عنوان((حقیقت))تثبیت شده است. نکته ی مهمی که باید به خاطر داشته باشید این است که: مهم نیست باورهایتان از کجا و چگونه به ذهن شما رسیده است. کافی است که فکر یا ایده ای را از طرف خودتان، خانواده، معلم، رسانه ها یا هر منبع دیگری بپذیرید و مطمئن باشید که این ایده درست است. این کار در واقع مانند این است که عملا توسط یک هیپنوتیزم کننده، به خواب رفته باشید. به یاد داشته باشید، هیپنوتیزم در صورتی از سوی یک منبع موثق و قدرتمند به کار گرفته شود و با جدیت و تکرار همراه باشد، به خود، شکل دایم و همیشگی می گیرد.
    همه، یا توسط نظرات تلقین شده ی دیگران و یا افکاری که خودشان مدام در ذهن تکرار کرده اند و به عنوان حقیقت پذیرفته اند، هیپنوتیزم شده اند. قدرت هیپنوتیزم به قدری است که وقتی به یک بازیکن فوتبال تلقین کنید که دستش به میز چسبیده و نمی تواند جدایش کند، او نمی تواند دستش را بردارد. یا هیپنوتیزم با وزنه برداری که در حالت عادی وزنه ی 400 پوندی رو بالای سر نگه میدارد، کاری میکند که از بلند کردن یک مداد نیز عاجز است. جالب است که در هیچ کدام از موارد بالا، نیروی هیپنوتیزم از قدرت جسمانی ورزشکار نمی کاهد. قدرت جسمانی بالقوه ی او کاملا ثابت می ماند. اما تا وقتی که این قدرت و نیرو را به طور هوشیارانه و آگاهانه نپذیرد، در واقع این نیرو، علیه آن وارد عمل می شود. همین نیرو می تواند به یک فردی که وزنه ی 100 پوندی را بلند میکند، قدرتی بدهد که بتواند وزنه ای 125 پوندی را بلند کند. جالب این است که در این مورد نیز هیپنوتیزم چیزی به قدرت جسمانی فرد اضافه نمی کند. ساده ترین راه این است که تصور کنیم تمامی اتفاقات اعجاب انگیزی که صورت می گیرد، توسط جادوی فرد هیپنوتیزم کننده است. واقعیت این است که آن هارا یک هیپنوتیزم کننده، خواب نمی کند، بلکه از خوابی کهنه و قدیمی بیدار میکند. این تصور هم که من میخواهم مثل فلانی باشم صد درصد غلط است زیرا هیچ معیار و ارزش ثابتی نیست که به توان برای همه تعمیم داد. فلانی شامل انسان های زیادی می شود که حتی دو نفر از آن ها نیز صد در صد مثل هم نخواهند بود. هیچ کس معمولی نیست. همه ی ما مجزا و مخصوص هستیم.
    لطفا خود را با معیار های دیگران نسنجید. شما آن ها نیستید. هنگام استفاده از روش سایکوسایبرنتیک، برای دستیابی و ارتباط با تصویر ذهنیتان، نباید خود را برتر یا ضعیف تر از دیگران ببینید. هدف شما این است که یک شخصیت منحصر به فرد با رفتار و عملکردهایی مخصوص به خود بسازید.

    سپاس بیکران
    ویرایش توسط Saman01 : 09-23-2021 در ساعت 17:07
    این جهان کوه است و فعل ما ندا، سوی ما آید ندا هارا صدا

  8. 9 کاربر برای این پست سودمند از Saman01 عزیز تشکر کرده اند:


  9. #125

    Mr. & Mrs. hatami آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2020
    محل سکونت
    طهران
    نوشته ها
    1,095
    تشکر
    6,946
    14,795 بار در 1,157 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 34 پست
    برچسب زده شده
    در 1 تاپیک
    عرض ادب و احترام
    فصل پنجم
    چگونه در رابطه با قدرت تفکر منطقی پیشرفت کنیم
    یک اشتباه که وسیعا پذیرفته شده است مبنی بر اینکه تفکر معقول منطقی اگاهانه هیچ قدرتی بر مکانیسم ها یا فرایندهای ناخواگاه ندارند،و اینکه برای تغییر باورها و رفتارهای منفی، باید به حفاری و لایروبی ناخوداگاه پرداخت.مکانیسم خودکار ما به شکل یک دستگاه عمل میکند و هیچ اراده ای از خود ندارد.این مکانیسم همیشه سعی میکند متناسب با باور ها و تعابیر فعلی شما در رابطه با محیط عکس العمل نشان دهد.این مکانیسم فقط براساس داده های عمل میکند که به شکل افکار،باورها،ان را تغذیه میکنید.تفکر هوشیار است که دسته کنترل،دستگاه ناخوداگاه است.یک ازمون ساده،دوست داشتن و نداشتن غذاها.من دوستی داشتم که از لوبیا خوشش نمی امد وهیچ وقت لوبیا نخورده بود ومن هم اصرار میکردم برای یک بار هم که شده امتحان کند.ولی او مقاومت میکرد،تا اینکه اصرار من جواب داد ویک روز با هم به رستوران رفتیم و او شروع کرد به خوردن لقمه ای اول و زیر لب چیزی زمزمه کرد ولقمه ای دوم را که خورد گفت این غذا واقعا خوشمزه است.او هیچ دلیلی برای دوست نداشتن لوبیا نداشت و اگر هم داشت به من چیزی نگفت.البته موضوع روان شناسی اینقدر هم بی اهمیت نیستند،ولی خیلی هم پیچیده تر از ذایقه ای شما برای لوبیا نیست.این واقعیت که در ناخوداگاه ما خاطرات شکست های گذشته،همراه با تجربه های نا مطلوب و دردناک دفن شده اند،بدان معنا نیست که واکاوی شوند،اشکار شوند و بررسی شوند.کل یادگیری مهارت ها با ازمون وخطا،با انجام یک ازمون،اشتباه و انجام تصحیح در ازمون بعدی،تا زمانی که سرانجام به هدف برسد صورت میگیرد.این برای افرادی که پرتاپ دارت،رانندگی،اواز خواندن،همراهی اجتماعی با سایرین یا هر مهارت دیگری را یاد میگیرید،درست است.
    بدینسان تمام سرورمکانیسم ها به واسطه ای طبیعت شان شامل حافظه ای از خطا ها و شکست ها گذشته هستند و میتوانند اصلاح مسیر را انجام دهند.خطا ها،اشتباه ها و گاهی تحقیر های ما گام های ضروری در فرایند یاد گیری بوده اند.انها باید راهی به سوی هدف باشند،نه اینکه خودشان هدف باشند.ناکام ترین انسانها انهایی هستند که مکررا بر زنده نگه داشتن گذشته در تخیل شان پا فشاری میکنند و همیشه بابت اشتباهات گذشته از خود انتقام میگیرند.بازیکنی را در نظر بگیرید که در یک بازی مهم در پرتاپ اول اشتباه بزرگی را انجام میدهد،اگر او نتواند اشتباه اول را فراموش کند دیگر قادر نخواهد بود به بازی ادامه دهد.سرزنش کردن خود به خاطر اشتباهات گذشته می تواند جلوی شما را بگیرد و باعث تکرار الگوی شکست شود.بهتر است فرد ذهن اش را با تاکیید بر انچه به طور منطقی باور دارد باز تنظیم کند وهرگز نباید اجازه دهد باورهای مخالف غیر منطقی کنترل او را به دست بگیرند،هر چند که هم کم باشند.
    دو اهرم قوی برای تغییر باورها وجود دارد.یک،این حس و باور که متوانید سهم خود را ایفا کنید،وزن خود را داشته باشید،و میزان مشخصی استقلال اعمال کنید.دو،این باور که چیزی درون شما وجود دارد که نباید اجازه دهیدمتحمل بی احترامی شود.
    یکی از دلایل اینکه قدرت تفکر منطقی شناخته نمیشود این است که به ندرت از ان استفاده میشود.فکر کنید که چند نفر از مردم دنیا دوست دارند که مانند ثروت مندان زندگی کنند،ولی اگر در مورد ان از انها سوال شود سریعا لیست بزرگی از مشکلات را برای شما باز گو میکنند که نمیتوانند موفق شوند.این دلایل ابدا دلیلی مبتنی بر تفکر منطقی فعلی نیستند.این ها فقط باورند،که تابع تغییراند.
    چرا باور دارم که نمیتوانم،ایا این باور بر یک واقعیت عملی مبتنی است یا یک فرض یا یک نتیجه غلط؟سپس این چهار سوال را از خود بپرسید
    ۱.ایا دلیل منطقی برای چنین باوری وجود دارد؟
    ۲.ایا امکان دارد که در این باور دچار اشتباه باشم؟
    ۳.ایا در مورد شخص دیگری در یک وضعیت مشابه،به همان نتیجه میرسم؟
    ۴.چرا باید کماکان چنان رفتار کنم وفکر کنم که این درست است اگر هیچ دلیل خوبی برای باور کردن ان نداشته باشیم؟
    تفکر منطقی برای اینکه در تغییر باورها و رفتارها موثر باشد،باید با احساس و ارزوی عمیق همراه باشد و در ذهن تان مرتب انها را مرور کنید.تنها تفاوت این است که اهداف خود را از منفی به مثبت تغییر دهید.فقط کافی است که تصویر هدف را تغییر دهید تا بتوانید به سادگی احساسات خوب را ایجاد کنید،تصویر سازی دائمی برای خودتان و تامل روی یک نتیجه ای نهایی مطلوب باعث میشود که ان امکان واقعی تر به نظر برسد.مکانیسم خودکار شما ،بسته به داده هایی که برای پردازش به ان میدهید و اهدافی که برای ان تعیین میکنید میتواند به عنوان یک مکانیسم شکست یا موفقیت عمل کند.اهدافی را روی ان کار میکند بستگی به شما دارد،این مکانیسم از شما بابت داده ها سوالی نمی پرسد فقط انها را پردازش میکند و متناسب با انها عکس العمل نشان میدهد.وقتی از کسی میخواهیم در جمعی سخنرانی کند دچار استرس و ترس میشود،در صورتی که تا بحال بخاطر سخرانی ضعیف کسی را دار نزده اند. مهم است که به مکانیسم خودتان واقعیت های درستی در رابطه با محیط داده شود.این کار ،کارفکر منطقی هوشیار است.چهار ترس وجود دارد که اکثرا انسانها دچار ان هستند،ترس از ترس،از دست دادن خونسردی،یاس یا امید بیش از حد،نگرانی در مورد اینکه دیگران چه می اندیشند.
    کار تفکر منطقی هوشیار عبارت است از بررسی تحلیل پیام های ورودی،،قبول انهای ک درست اند و رد انهایی که نادرست اند.ما اکثرا در معرض پیشنهادی منفی قرار داریم اگر ذهن هوشیار ما درست کار کند و در جای خودش باشد، لازم نیست انها را نسنجیده قبول کنیم.در نهایت مکانیسم شکست خودکار و موفقیت خودکار دو روی یک سکه هستند،که فقط با مرز باریکی از هم جدا میشوند.کار ذهن هوشیار شما این است که به کار دم دست،به انچه انجام میدهید و انچه در اطراف شما در جریان است توجه اکید مبذول دارد.به گونه ای که پیام های حسی ورودی بتوانند مکانیسم خودکار شما را در جریان محیط نگه دارند و به ان امکان دهند به طور خود کار پاسخ دهد.با این حال کار ذهن هوشیار شما انجام کار دم دست نیست،ما نمی توانیم با تلاش های هوشیارانه از مکانیسم خلاق مان تفکر خلاق استخراج کنیم،نمیتوانیم کاری را که باید انجام شود با تلاش هوشیارانه تحت فشار انجام دهیم وچون تلاش میکنیم و نمی توانیم نگران،مایوس و مضطرب میشویم.
    به طور خلاصه تفکر منطقی هوشیار هدف را انتخاب میکند،اطلاعات را جمع اوری میکند،نتیجه گیری میکند،ارزیابی میکند،برآورد میکند و حرکت را اغاز میکند.
    با تشکر
    ویرایش توسط Mr. & Mrs. hatami : 09-23-2021 در ساعت 20:30

  10. 7 کاربر برای این پست سودمند از Mr. & Mrs. hatami عزیز تشکر کرده اند:


  11. #126

    Saman01 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Apr 2021
    محل سکونت
    Tehran
    نوشته ها
    588
    تشکر
    6,011
    3,355 بار در 725 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 99 پست
    برچسب زده شده
    در 4 تاپیک
    1400/7/2
    سلام و عرض ادب
    فصل پنجم: چگونگی استفاده از قدرت تفکر منطقی
    شروع فصل با موضوع درک نادرست مردم از افکار منطقی هست. اشتباهی که به طور گسترده در میان مردم رواج یافته است، اعتقاد به تاثیر نداشتن افکار منطقی بر روی ناخودآگاه ماست. برای تاثیر گذاشتن بر روی احساس و رفتارمان و در نهایت تغییر آنها نباید به ژرفای وجودمان نفوذ کنیم و نیازی نیست که ناخودآگاهمان را زیر و رو کنیم. مکانیزم خودکار ذهن کاملا عمومی و غیر شخصی می باشد و از خود هیچ نوع اراده ای ندارد. این مکانیزم، رفتار واکنشی دارد و فقط در مقابل برداشت های محیطی واکنش نشان می دهد. هدف این مکانیزم مجهز کردن شما با احساسات مناسب و رساندن شما به هدف هایتان می باشد. داده ها و اطلاعات به شکل نظریات، باورها، عقیده ها و ایده ها، وارد مکانیزم خودکار می شوند و آن را به کار می اندازند.
    تفکرات منطقی و آگاهانه((کلید کنترل)) ذهن ناخودآگاه شماست. اندیشه های منطقی و آگاهانه، گرچه در ظاهر غیر منطقی به نظر می رسند اما تنها راه تغییر انگاره های واکنشی خودکار هستند.
    درمان های روانی، به گونه ای در رسانه ها جلوه داده شده اند که افراد عامه تصور می کنند روان کاو، بیمار را به درون گودالی باستانی از خاطره های دوران کودکی، راهنمایی می کند و با ورود به این گودال، دیگر هیچ راه خروجی وجود نخواهد داشت. فردی را می شناختم که ادعا می کرد علاقه دارد بسیاری از عادت های رفتاری خود را تغییر دهد، اما اصلا حاضر نیست که ساعت هایی را با مراجعه به روان پزشک، صرف یادآوری مسایل دوران کودکی خود کند. من با تمام احترامی که برای روان پزشکان قایلم، باید بگویم که لزوما همه ی راه های رسیدن به یک تصویر ذهنی سالم، به مطب روان پزشک ختم نمی شود. در واقع((روان درمانی))فقط محدود به روان پزشکان و روان کاوان نیست. به بیانی ساده تر می توان گفت: ما با استفاده از افکاری آگاه و منطقی، هدف خود را انتخاب می کنیم. سپس با استفاده از تخیل، این هدف را به ذهن می شناسانیم و مورد قبول قرار می دهیم. درست است که اعماق ضمیر ناخودآگاه ما از تجربه های تلخ و خاطره های دردناک آکنده است، اما برای ایجاد تغییرات شخصیتی نیازی به بررسی آنها نیست. همان گونه که قبلا هم بیان کردیم «شکست و پیروزی» در کنار هم و همچنین یادگیری، مهارتی که از راه آزمون و خطا به دست میاورد، انسان را پخته می کند. سپس با تکرار آزمایش، عمل اصلاح می گردد تا به حد کمال برسد. این تجربه موفق ر خاطر انسان می شود و در موقعیت های آتی مورد استفاده قرار می گیرد. این روش در یادگیری انواع مهارت ها مانند تیراندازی، آواز خواندن، رانندگی، گلف و غیره به کار می رود.
    با این حال پس از آنکه اشتباه شناخته شد و رفتار فرد بهسازی شد، باید خطا را به صورت آگاهانه فراموش کنیم و عمل موفقیت آمیز را به خاطر بسپاریم. تا زمانی که اندیشه های آگاهانه و منطقی ما متوجه هدف مثبتی باشد که امکان تحقق دارد، دیگر خاطره های ناکامی های گذشته نمی توانند به ما صدمه بزنند. ناکامی ها، اشتباهات و خجالت زدگی ها، همگی راهی برای رسیدن به یادگیری و وسیله ی رسیدن به هدف هستند و هنگامی که ما را به هدف رساندند باید فراموش شوند.
    تکرار مداوم خاطره های تلخ، رفتار اشتباهی را که منجر به آن شده، در ذهنمان ثبت می کند، ضمیر ناخوداگاهمان نتیجه می گیرد، چون دیروز شکست خوردیم، امروز هم شکست می خوریم. این تفکر می تواند مسیر زندگی را در جهت خلاف هدف هایمان سوق دهد. البته ضمیر ناخوداگاه، هیچ گاه خاطره های دفن شده را دوباره زنده نمی کند و آن ها را تکرار نخواهد کرد. ما قربانی ضمیر خودآگاهمان می شویم و به دست ذهن پویای خود نابود می گردیم، زیرا نتیجه گیری و نشانه گیری به سمت هدف به عهده افکار ماست. باورهای آگاهانه شما باید آن چنان موثر و واضح باشند که بتوانید ضمیر ناخودآگاهتان را تحت تاثیر قرار دهید.
    دو روش بسیار قوی برای تغییر عقیده هایمان وجو دارد. مجموعه ای از عقیده های استانداد وجود دارد که همه به شدت به آن معتقدیم که عبارتند از:
    1.اعتقاد به توانایی شما در به انجام رساندن مسولیت ها و ثابت کردن استقلال روحی و جسمی و دارا بودن قدرت این که گلیم خود را تنهایی از آب بیرون بکشید.
    2.اعتقاد به ارزش های درونی که باعث عزت و شرف شما می شود و هرگز نباید پایمال شود.
    هم رفتار و هم احساسات از باور هایمان سرچشمه می گیرند و برای ریشه کن کردن احساساتا و رفتار نامناسب باید از خود بپرسید:«چرا؟»آیا کار یا هدف خاصی وجود دارد که شما دوست داشته باشید انجام دهید، اما احساس واهمه می کنید و به خود می گویید«نمی توانم»؟ از خود بپرسید:«چرا فکر می کنم نمی توانم؟»آیا این هراس بر اساس یک حقیقت منطقی بنا شده است؟ و یا طبق یک پیش فرض و نتیجه گیری اشتباه می باشد؟ سپس 4 سوال زیر را بپرسید:
    1.آیا دلیل منطقی برای چنین باور هایی وجود دارد؟؟؟؟
    2.امکان دارد این افکار اشتباه باشند؟؟؟؟
    3.آیا در آینده نیز همین تصمیم را خواهم گرفت؟؟؟؟
    4.اگر دلیلی ندارم، پس چرا به رفتارم ادامه می دهم؟؟؟؟
    به راحتی از این سوالات نگذرید، با آن ها دست به گریبان شوید و احساس خود را درگیر آن ها کنید. آیا می بینید که چگونه سر خود را کلاه گذاشته اید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟می بینید که فقط به خاطر افکاری اشتباه و غیرمنطقی چقدر خود را ارزان فروخته اید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ مکانیزم موفقیت خودکار ذهن شما، می تواند هم در مسیر موفقیت و هم در مسیر شکست جرکت کند. سمت و جهت حرکت فقط بستگی به اطلاعات و هدف هایی دارد که شما در اختیارش قرار می دهید. زیرا این مکانیزم کاملا هدف دار می باشد. آن چه در اینجا دارای اهمیت می باشد، اطلاعات صحیح است. دادن این اطلاعات به مکانیزم خودکار، وظیفه افکار منطقی است. دانستن، تخمین زدن و ارزیابی کردن حقیقت به عهده منطق می باشد. در این شرایط بیشتر ما تمایل به بزرگ نمایی مشکلات محیطی داریم. وظیفه ذهن هوشیار این است که به کار هایی که انجام می دهی و انچه در اطرافت روی میدهد بپردازد، تا چیز هایی را که به حواس گیرنده ی شما می رسد، به مکانیزم خودکارت برساند و آن را قادر سازد تا به طور خودکار به این تغییرات پاسخ دهد. به طور مختصر، تفکر منطقی هوشیار، هدف را برمیگزیند، اطلاعات را فراهم می آورد، نتیجه گیری و ارزیابی می کند، تخمین می زند و چرخش کارها را به دست می گیرد. در هر صورت، او مسول نتیجه نیست.

    سپاس بیکران
    ویرایش توسط Saman01 : 09-24-2021 در ساعت 20:05
    این جهان کوه است و فعل ما ندا، سوی ما آید ندا هارا صدا

  12. 9 کاربر برای این پست سودمند از Saman01 عزیز تشکر کرده اند:


  13. #127

    sara.sat آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2020
    نوشته ها
    840
    تشکر
    8,492
    7,936 بار در 858 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 161 پست
    برچسب زده شده
    در 2 تاپیک
    سایکو سیبرنتیک

    خلاصه فصل 7
    این فصل مبحث مورد علاقه من هست: خوشبختی یعنی لذت بردن از لحظه حال
    خوشبختی یک تعریف ساده داره: کیفیتی از ذهن که اندیشه از زمان لذت میبرد.حس خوشبختی کیفیتی فطری دارد. وقتی خوشحالیم بهتر فکر میکنیم، نتایج بهتری میگیریم؛ حالمان بهتر است؛ احساس سلامتی و جوانی میکنیم؛ اندام های حسی مان هم بهتر کار میکنند.
    طبق تحقیقات روانشناسان ، انسانهای خوشبخت هرگز شرارت نمیکنند.
    بدبختی تنها مسبب بیماریهای روانی است و راه علاج آن خوشبختی است.. خوشبختی اکتسابی نیست؛ استحقاقی نیست؛ مسئله اخلاقی نیست. فقط کیفیتی است که اندیشه ما از زمان حال لذت میبرد.
    باید گفت خوشبخت باش تا بتوانی آدم خوبی بشوی ؛سالم تر باشی ، احساس بهتری داشته باشی. با دیگران مهربانتر باشی.
    یکی از خوشایندترین احساس ها برای هر انسانی اینه که حس کنه بهش احتیاج دارن؛ ببینه به قدر کافی شخص مهمی هست که بتونه به خوشبختی همنوعانش اضافه کنه.
    خوشبختی موضوع آینده نیست؛ موضوع حال است. یک عادت ذهنی است؛ یک برداشت ذهنی است.اگر آنرا یاد نگیریم و همین حالا روی آن تمرین نکنیم هرگز تجربه اش نخاهیم کرد.
    خوشبختی خود را به آینده ای که مسائل و مشکلات حل شده باشند موکول نکنید. چون زندگی مجموعه ای از مسئله هاست.اگر قرار است خوشبخت شوید؛ باید خوشبخت باشید. خوشبختی عادتی ذهنی است باید آنرا کاشت و پرورش داد.
    هیچکس نمیتواند بگوید در صددرصد اوقات زندگی خوشبخت است
    اغلب ما عادت کرده ایم که از حوادث و اتفاقات و ناکامی هایمان احساس رنجش کنیم و خاطرمان را بیازاریم. چون مدتها روی این طرز واکنش سرمایه گزاری کرده ایم و حالا عادتمان شده.
    مهمترین داروی شفابخش این ناراحتی این است که از سلاح بدبختی یعنی مناعت، برای مقابله با خود آن استفاده کنیم.
    وقتی عادت خوشبختی را یاد گرفتیم دیگر برده نیستیم، ارباب میشویم و این امکان به ما داده میشود که از سلطه شرایط بیرون بیاییم. آزاد و یا حداقل تا حدودی آزاد شویم.
    انسان موجودی هدف جوست و هرگاه با دیدی مثبت در جهت نیل به هدفی با روحیه ای تهاجمی تلاش کند؛ بدون توجه به شرایط احساس خوشبختی خاهد کرد. تنها کافیست که جای ترس را با تهاجم عوض کنیم. میتوانیم با روحیه ای بشاش به مقابله با مشکل برخیزیم و زحمت را قبول کنیم.
    سالم اندیشی را بطور منظم تمرین کنید. معیار سلامت روانی این است که انسان در همه چیز دنبال خوبی بگردد. ریشه خوشبختی را باید در وجود خود بکاریم
    خوشبختی بطور اتفاقی نصیب کسی نمیشود یا دیگران آنرا برایتان نمی آورند . انتخاب آگاهانه اندیشه خوشحالی چیزی بیش از تسکین و آرامش است. میتواند نتایج عملی زیادی به بار بیاورد. باید لحظات خوشبختی و پیروزی را برای خودمان انبار کنیم. شاید مجبور شویم فلسفه بدی را به کلی فراموش کنیم.
    آیا برای خوشی و خوبی رقیبی میشناسید؟ (ویلیام جیمز کتاب اندیشه نو)
    تا جایی که میتوانید بلند پروازی کنید.پرفسور المیر گیت اعتقاد دارد که اندیشه خیرخواه را باید هرروز مثل ورزش صبحگاهی در خاطر زنده کنیم و تدریجا بر زمان این ورزش روان بیفزاییم و در پایان ماه تغییرات شگرف ایجاد شده در درونمان را شاهد باشیم.
    برای اینکه به خوشبختی عادت کنیم بهتر است مفهوم عادت را بشناسیم؛ چون تصویر ذهنی و عادتهایمان باهم در ارتباط هستند. با تغییر هرکدام از آنها دیگری نیز تغییر میکند.
    عادت در زبان لاتین به مفهوم لباس پوشیدن است. عادت در واقع جامه شخصیت است و بر حسب تصادف به وجود نمی آید.
    وقتی آگاهانه عادات بهتری را برای خود ایجاد کنیم؛ تصویر ذهنی جدید جای عادتهای قدیمی را میگیرد و انگاره های جدیدی را پرورش میدهد.
    عادت بی نیاز از تفکر و تصمیم گیری است و حدود 95 درصد از رفتار؛ احساس و واکنش های ما از روی عادت است. عادت ها اصلاح شدنی هستند.

    تمرین عملی:
    عادت های جدیدی را بطور آگاهانه به مدت 21 روز در خود ایجادکنید. میتوانید روی عبارات زیر نیز تعمق کنید:
    خندان و سرحال باشید
    نسبت به سایرین دوستانه رفتار کنید
    کمتر انتقاد کنید
    طوری رفتار کنید که گویی چاره ای جز موفق شدن ندارید.
    خود را در قالب شخصیت مورد علاقه تان نگاه کنید و سعی کنید رفتارتان را با این شخصیت جدید منطبق کنید.
    بدبینی و منفی بافی را کنار بگذارید
    حداقل روزی 3بار تمرین لبخند کنید
    در حوادث با خونسردی و هوشمندانه روبرو شوید و دست به عمل بزنید
    از کنار حقایق منفی که توان تغییر آنرا ندارید؛ بی تفاوت بگذرید


    نکات مهم فصل:
    1- خوشبختی را برای خودتان تعریف کنید
    2- بعد از شناخت ؛ آنرا با تمام جزییات به همراه اشتیاق فراوان برای خود تصویر کنید و تا جایی که میتوانید بلندپروازی کنید
    3- حداقل تا 21 روز آنرا تمرین کنید تا برایتان تبدیل به عادت شود
    ویرایش توسط sara.sat : 09-26-2021 در ساعت 23:06
    ای تو در کشتی تن، رفته به خواب
    آب را دیدی... نگر در آب، آب

    آب را آبی است کو می راندش
    روح را روحی است و می خواندش

  14. 6 کاربر برای این پست سودمند از sara.sat عزیز تشکر کرده اند:


  15. #128

    Mr. & Mrs. hatami آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2020
    محل سکونت
    طهران
    نوشته ها
    1,095
    تشکر
    6,946
    14,795 بار در 1,157 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 34 پست
    برچسب زده شده
    در 1 تاپیک
    عرض ادب و احترام
    فصل ششم
    چگونه ریلکس شویم و اجازه دهیم مکانیسم موفقیت خودکارمان برای ما کار کند.
    ما این عصر را عصر استرس می نامیم که نگرانی ،استرس و زخم معده به عنوان یک جزء ضروری از دنیایی که در ان زندگی میکنیم قبول شده اند.امروزه ما انسان ها زمان فراغت کمتری داریم.میتوانیم خود را از باربسیار زیای از توجه،اضطراب و نگرانی رها کنیم.ما باید درک کنیم که خالق ما با تدارک یک مکانیسم خلاق درونی در ما،تمهیدات زیادی برای ما فراهم کرده که با ان بتوانیم در این عصر وعصرهای دیگر زندگی موفقی داشته باشیم،چون ظرفیت اش نا محدود است.مشکل این است که از مکانسیم خلاق مان غافل شده و سعی داریم هر کاری را با نیروی اراده یا فکر هوشیار انجام دهیم.ارائه ای مسئله و شناسایی ان کار ذهن هوشیار است ولی ماهیت ان هرگز برای حل مسائل طراحی نشده است،با سپردن مسائل به ان استرس را کاهش دهید.هنگامی تصمیمی اتخاد میشود،مطلقا همه ای مسولیت و توجه به نتیجه را کنار بگذارید. همه ای شواهد به این نتیجه گیری اشاره دارد که برای دریافت یک الهام،شخص باید قبل از هر چیزی به حل یک مسئله خاص شدیدا علاقه مند باشد.او باید هوشیارانه به ان فکر کند،همه ای اطلاعات ممکن را جمع اوری کند و باید تمایل شدیدی به حل مسئله نشان دهد و بعد ان را رها کند تا در خواب یا زمانی که به ان فکر نمیکند،پاسخ را دریابد.اشتباهی که ما مرتکب میشویم این است که فکر میکنیم فرایند(تفکر ناخوداگاه) مختص هنرمندان و مخترعین است در صورتی که تمام انسان ها چه اشپز،چه راننده و غیره میتوانند از ان استفاده کنند،دکتر راین می گویید انچه که ما نبوغ میخوانیم یک فرایند است،یک راه طبیعی که در ان ذهن انسان برای حل مسئله ای کار میکند ولی ما به اشتباه ان را نبوغ میخوانیم.
    پنج دستور برای آزاد کردن ماشین الات خلاق تان
    ۱.به محض اتخاذ تصمیمی،به حمایت از ان متمرکز شوید نه به باز تصور ان.در مورد یک مدیر تجاری که تمایل به قمار رولت داشت واین ایده را به من داد که نگرانی های خود را قبل از شرط بندی انجام دهید، نه بعد از انکه چرخ بازی شروع به چرخش کرد.شما باید قبل از اتخاذ یک تصمیم مضطرب و نگران باشید ولی زمانی شروع کردید به انجام کار مطلقا تمام نگرانی ها و استرس را در مورد نتیجه کنار بگذارید،این روش عمل میکند چه باور کنید چه نکنید.(خطرات را قبل از شروع چرخش چرخ در نظر بگیرید)
    ۲.راز تمرکز فقط بر اکنون و اینجا.تمرین کنید که با معطوف کردن تمام توجه تان به لحظه ای کنونی هیچ فکر اضطرابی به فردا منتقل نشود.مکانیسم خلاق شما فقط زمانی میتواند پاسخ مناسب به محیط فعلی بدهد که توجه تان به طور کامل به محیط فعلی معطوف شده باشد. هر چیزی را که برای فردا میخواهید برنامه ریزی کنید و نگران نباشید که فردا چگونه عکس العمل نشان میدهد.اگر یاد بگیرید خود را از نظر ذهنی آنقدر اهسته کنید که تجربه تان را بچشید،زندگی بسیار لذت بخش تری خواهید داشت و فرد بسیار کار امد تری خواهید بود.
    ۳.سعی کنید در لحظه فقط یک کار را انجام دهید.این عادت که در لحظه چند کار را انجام دهیم باعث استرس و اضطراب میشود،چون سعی داریم کار غیر ممکنی را انجام دهیم،واقعیت این است که در لحظه میتوانیم فقط یک کار را انجام دهیم،مدیران عالی چند کار را با هم انجام نمیدهند بلکه با تمرکز انجام میدهند.
    ۴.ان را به فردا موکول کنید.اگر موضوعی فکرتان را تمام روز مشغول کرد بدون اینکه موفقیت ظاهری داشته باشید،ان را از ذهن تان بیرون کنید و به فردا موکول کنید،مکانیسم خلاق زمانی به بهترین شکل عمل میکند که تداخل بیش از حد (من)هوشیار شما وجود نداشته باشد،زمان خواب فرصت ایده آلیست.
    ۵.ضمن کار ریلکس باشید.موفقیت بدون استرس از یک جهت به همان اندازه کاهش وزن بدون محرومیت ،ایده ای احمقانه ای است.شما فقط به مکانیسم خلاق تان بگویید چه کند و اجازه دهید با ابتکارش شما را متعجب کند!!!!!! کار شما این است که هدف تان را به دقیق ترین شکل ممکن اعلام کنید،این ارتباط تعیین میکند که ایا سرو مکانیسم شما به شکل یک مکانیسم موفقیت خودکار عمل میکند یا مکانیسم شکست،از هر نظر اجازه دهید کار خود را انجام دهد.
    با تشکر
    ویرایش توسط Mr. & Mrs. hatami : 09-25-2021 در ساعت 14:07
    اگر میخواهید مانند استاد امینو شوید،مانند استاد امینو شوید.
    موفق باشید(که میدونم قطعا موفق هستید) امینو(پدر معنوی)

    در هر معامله فکر کنید که ان معامله تنها ترید در طول زندگی شماست(امینو)

    و خداوند امینو را آفرید...


  16. 9 کاربر برای این پست سودمند از Mr. & Mrs. hatami عزیز تشکر کرده اند:


  17. #129

    Soroosham آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2020
    نوشته ها
    2,325
    تشکر
    11,587
    26,681 بار در 2,362 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 1278 پست
    برچسب زده شده
    در 7 تاپیک
    نقل قول نوشته اصلی توسط John D. Rockefeller نمایش پست ها

    کتاب : سایکوسایبرنتیک ( Psycho Cybernetics )
    نویسنده : دکتر ماکسول مالتز ( Maxwell Maltz )


    سلام دوستان
    امیدوارم حالتون عالی باشه

    داخل مقدمه کتاب این مطلب و میشه گفت به عنوان مهم ترین بخش اون هست، مهمترین مشکل تغییر نکردن انسان در زمینه های روان: ۱.عادت و شرطی های نا سالم ۲.عدم اطلاع از روانشناسی مشکل ۳. عدم توجه به اهمیت تمرین و تکرار
    وقتی ما تصاویر نامطلوبی از هرچیزی در ذهنمون بسازیم ذهن باید اون تصویر و به صورت فیزیکی هم ببینه، پس انسان وادار میشه که ناخودآگاه یا خودآگاه به اون سمت بره. اگر همین تصویر تصویری مثبت می بود چی میشد؟

    در پیشگفتار کتاب تلاش بر این هست تا با دو مفهوم اصلی کتاب یعنی تصویر ذهنی و شخصیت خلاق آشناییت پیدا کنیم که برای ما میتونه تصویری خوب از قدم های پیشرومون در این کتاب بده. شاید عجیب به نظر برسه که یک جراح زیبایی روی مباحث روانشناسی یکسری مطالب ارایه بده. ولی اگر روش زوم بشید میتونید بفهمید که ظاهر انسان چقدر روی باطنش تاثیر گزار هست. شاید براتون پیش اومده باشه که وقتی موهاتون نامرتب هست و نیاز به پیرایش داره یک مقداری خجول و تا حدودی مضطرب هستین ولی وقتی اصلاح میکنید سریع اعتماد به نفس پیدا میکنین و از دیدن خودتون داخل آینه لذت میبرین
    اگر همین مفهوم و در غالب یک فکر بهش نگاه کنید میبینید که چه قدرتی همه ما داریم که ازش میتونیم استفاده کنیم. کل کتاب مثالهایی ازین قبیل داره تا اطمینان ذهن جستجوگر مارو به خودش جلب کنه.
    پس تمامی وجود ما میتونه روی این اصل کلی که تصویر ذهنی برای ما شخصیت و شکل میده بنا شده و با تغییر این ذهنیت میتونیم شخصیت خلاقی داشته باشیم که در همه شرایط آماده تغییر باشیم.
    شاید مسیر یادگیری اگر در تجربه کردن نبود ما بدون شک با اطلاعات خالی میتونستیم بهترین فرمتها و در هر زمینه ای خلق کنیم. ولی اینجوری نیست! تا تجربه بدست نیاد ما نتایج و نمیتونیم تحلیل و ارزیابی کنیم و بعد وارد خلاقیت بشیم تا مسیری متفاوت و شکل بدیم تا بتونیم در جهان هستی تحولی باشیم . پس قدم اول ما قبول کردن هست و بعد در مسیر یادگیری تجربه کردن هست. همون ۳ اصل اول این متن : ۳. اهمیت تمرین و تکرار.
    این مسیر با عادات ما شکل میگیرین پس ۲۱ روز پایبند بودن برای ما میتونه شروع تحول اساسی ما باشه.
    انسان ذاتا هدفجو هست. پس هدف این سیستم(انسان) هرچی باشه به اون سمت میره و نتایج و میگیره. حالا شما میتونی انتخاب کنی: تکرار رفتارهای تکراری قبلی که باعث موفقیت شما نشده یا ایجاد و تکرار رفتارهای جدید که نتایج موفقی برای ما بوجود بیاره.
    مطمعن باشین هرکدوم و انتخاب کنید همون نتیجه و میگیرید. به بهترین حالت خودش. چه خوب چه بد. میتونین بهترین بد باشید یا بهترین خوب. انتخاب با شماست. کدوم برای شما لذت بخش تر هست؟(تمنخاب هدف)

    در فصل ۱ این کتاب شاید یک مفهوم ساده که در کتاب نیروی حال هم بهش اشاره شده نمود خوبی داره : بودن.
    وقتی باشی میتونی شناخت پیدا کنی روی چیزهایی که میخوای. حق انتخاب پیدا میکنی و میتونی کنترل داشته باشی. در اینجا میخوای و انتخاب میکنی که زندگی بهتری داشته باشی. با روی خودت کار کردن.
    مسیرش روی ۲ مورد بنا میشه که در بالا گفتیم. اگر موفقیت و یک درخت ببینیم به نظر من دونه اون بودن هست. ریشه هاش ۲ اصل این کتاب و بدنه اون اعمال، احساسات،رفتار و توانایی های ماست. هرچقدر که زمان میگذره و عمل و تجربه کسب میکنیم این درخت به دور خودش یک لایه دیگه اضافه میکنه و شاخه هایی درمیاره که نتایج این بدنست و با گذر زمان بزرگتر و قوی تر میشن و رشد پیدا میکنن. کاملا فراکتالی و در جهت شروع این چرخه.
    حالا ما بخوایم رشد این درخت و درآخر ثمرش و برداشت کنیم نیاز به چی داره؟ مواردی که باعث رشدش میشه چی هست؟ تصویر ذهنی خلاق. وقتی این تصویر ذهنی و تغییر بدی نتایج شروع میشن. گفتن که خواستن توانستن هست.
    پس رشد چون هدف ماست نتایج و میگیریم. قانون هستی هست.
    اگر روی مشکلات یا لذت های خودمون زوم بشیم میبینیم که قبل از محیط و شرایط و... اول توی ذهنمون قبول کردیم این محیط و شرایط و... . یعنی چی؟ یعنی ما انتخاب کردیم که اینها هستن و شروع چی بود؟ بودن! نیروی حال هم میگه شما ذهنیتتون نیستین.
    اینجا چی کمک میکنه پس بهمون؟ برنامه و هدف برای زندگی بهتر و نگرش جدید برای تغییر.وقتی ایمان بیارید به امکان تغییر، ۵۰درصد مسیر و رفتین، پس بقیش و عمل میتونین بکنین و مطمعن باشین که ذهن میگه من تصویر و دیدم پس باید فیزیکیش هم ببینم. آشناست نه؟
    همه قانون جذب،تابلو کاینات،آرزو تو در دست توست و... همه و همه روی این مفاهیم هستن. پس چی مانع ماست؟

    در فصل دوم سوال آخر من و میتونین پاسخی براش پیدا کنین.
    باز هم میرسیم به هدف،قصد و منظور. انتخاب کردی که فقط زنده نباشی؟ مابقی نیازهای جسمی و روحی و روانیت برطرف میشن. شما غریزه موفقیت و دارید و فعالش کردین. پس تخیل خلاق ما که حیوانات اون رو ندارن تازه بعد بعدی برای امکان این رشد و تهیه میکنن برای رسیدن برای دونه ما تبدیل شدن به ریشه که شخصیت خلاق ما یکیش بود.
    مکانیزم موفقیت برای انسان هدفجو به ما عمق میده تو فهم مفاهیمی که صحبت شد. استاد در وبینارهاشون در این باره خیلی ساده توضیح دادن. دو اصل اینجا داریم برای این مکانیزم که مغز انتخاب میکنه: ۱. هدف مشخص، و به سمتش حرکت میکنه ۲.در راستا پیدا کردن هدف حرکت میکنه
    مثال اژدر برای زیردریایی ها که با اصلاح مسیر نتیجه میگرفتن. پس شما برای نتیجه گرفتن عمل میکنی و به نظر من با تغییر دیدتون نسبت به شکست و تبدیلش به عنوان تجربه، هم از لحاظ روانی و هم از لحظ مغزی، نتایج به سمت رشد میرن. چون مغز فقط موارد موفقیت مسیر و ثبت میکنه. پس روان باعث یادآوریسر خوردگی ها و شکستهاست. با تغییر دیدتون به این دیدگاه هم هردو نتیجه و میتونین بگیرین.
    تو زمینه کاری خودمون خیلی ها میگن رباتها جای انسان و میگیرن ولی همونطور که استاد گفتن و در اینجا هم بهش اشاره شده، میشه نمونه ای از مغز و ساخت ولی برای به حرکت درآوردنش نیاز به احساس داره و هدف من بودن که شخصا تصمیم بگیره. پس هنوز چرا نتایج برای همه موفق نیست؟
    جواب سادست. عقاید دانش و باور و قدرت. وقتی ذهنیت خلاق و رشد نمیدی فاکتورهایی که گفتم هم تغییری ندارن. مثال ادش باورهای مالی هر انسان کاملا از محیط گرفته شده. تا تغییری ندید داخلش همون حالت قبل تکرار میشه.
    پس این جواب در درون ماست. همه چیز از درون ما شکل میگیره.هرچیزی که بیرون میبینید نمودی از درون شماست. حتی رفتار انسانها با شما. باز قرار گرفتن همه مطالب روی یک نقطه مشترک و حس کردین؟
    تمرین این بخش ۲۱روزست و شروع خوبی میتونه باشه: ۱.هدف ۲.ذهن هدفجو ۳.تغییر باور نسبت به شکست ۴. تجربه ۵. ایمان به مکانیزم
    من این مکانیزم و چجوری کنترل میکنم؟

    فصل ۳ این کتاب هم مجدد پاسخ به سوال ماست.

    فصل ۳ این کتاب هم مجدد پاسخ به سوال ماست. قوه تخیل.
    انسان همیشه با توجه به چیزی که درباره محیطش و خودش فکر میکنه عمل میکنه. برای همین میگن واقعیتی که من دارم تجربه میکنم با واقعیتی که شما تجربه میکنین متفاوت هست. این ساختار ذهن ماست و مثال مشخصش هیپنوتیزم هست. پس دستگاه عصبی ما با چیزی که تجربه میکنه عمل نمیکنه بلکه با تخیل یا فکری که از مغز میرسه واکنش میده. جالب نیست؟
    مثال جالب کتاب واکنش ناخودآگاه ما نسبت به ترس دربرابر خرس هست. اتومات ما فرار میکنیم و نیازی نیست روش فکر بکنیم تا راه حلی پیدا کنیم. یعنی قبل تفکر ما عمل کردیم.
    پس وقتی ساختار ذهن ما به این شکل عمل میکنه تا از ما محافظت کنه چرا ازش استفاده نکنیم؟ تصور بکنیم که موفق هستیم. تو هر زمینه ای. وقتی بتونیم تصور بکنیم داریم اعمال و احساساتمون و رفتارمون در جهتش شکل میدیم.
    مثال های زیادی در اینباره زده شده که برای خودم از همه انگیزه بخش تر این بود. ۳گروه برای پرتاب توپ در حلقه بسکتبال انتخاب میشن و نتایجشون به مدت ۲۰روز میسنجن و نتیجه روز اول و آخر و باهم مقایسه کردن.
    گروه اول تمرین عملی در هرروز کرد. گروه دوم فقط روز اول و آخر تمرین کرد و گروه سوم بعد از فعالیت عملی روز اول فقط تصور انداختن توی حلقه و تمرین کردن. نتیجه این شد: گروه اول ۲۴درصد رشد،گروه دوم بدون رشدُ گروه سوم ۲۳ درصد رشد! به این فکر بکنین که اگه عمل و این شیوه تخیل و باهم ترکیب بکنین به چه قدرتی میرسین؟!
    در ادامه این فصل نتایج خارق العاده زیاد دیگه ای هم میتونین مطالعه کنین.
    پس متوجه قدرت تصویر ذهنی شدید. پس ما یک ماشینی داریم که بباید اپراتورش باشیم و ازش استفاده کنیم تا نتایجی که مدنظر خودمون هست و بدست بیاریم. و همینطور که در بالا گفتم این قدرت به صورت اتومات در ما هست و ما فقط باید هدایتش کنیم به سمت مسیری که میخوایم، یعنی اهدافمون.
    وقتی اینکار و بکنیم دیگه نیروی اراده خودمون لازم نیست الکی به سمتی هل بدیم و این تصویر ذهنی خودش براتون مسیر اراده و هموار میکنه. پس به تصاویر ذهنتون دقت کنین. به تصویر ذهنی مثبت از خودتون برسین. اینجوری نه تنها نتیجه میگیرین، عزت نفستون هم افزایش پیدا میکنه و ارزش این من برتر ومیفهمین.
    بهترین خودتون متصور بشین. ۱۰ سال دیگه وقتی به هدف ۱۰سالتون رسیدین چه شکلی هستین؟ چه ویژگی هایی دارین؟ همین چیزی که هستین صد درصد هستین ولی افکار و باورها و رفتارتون تغییر کردن. یک دست اضافه در نیاوردین! اون من برتر و تجسم کن.
    حقیقت ما رو به رشد هست. تو کتاب از نظر مذهبی هم بررسیش کرده. به نظر خود من،ماجزوی از طبیعتم. طبیعت و هستی به سوی رشد حرکت میکنه.به سمت فراوانی. پس این مکانیزم خلاق هم در همون جهت عمل میکنه و ما با استفاده ازش میتونیم تو جریان این نور رشد بکنیم.
    تمرین این فصل هم در جهت همه آموزش های موفقیت هست: ۳۰ دقیقه تجسم خلاق روزانه درباره چیزی که میخوایم.موفقیت. کم کم تغییر و میبینین. صبر داشته باشن. اون دونه داره جوونه میزنه و از تاریکی در میاد.
    چی جلو مارو گرفته پس که عمل نکنیم؟! فصل ۴ و مطالعه کنین.

    شاد و پر از انرژی های مثبت باشید.
    ویرایش توسط Soroosham : 10-10-2021 در ساعت 12:38
    I have my Own Dream, I have my Own Goal, I'm LIVING it

  18. 11 کاربر برای این پست سودمند از Soroosham عزیز تشکر کرده اند:


  19. #130

    Saman01 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Apr 2021
    محل سکونت
    Tehran
    نوشته ها
    588
    تشکر
    6,011
    3,355 بار در 725 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 99 پست
    برچسب زده شده
    در 4 تاپیک
    ((امروزه واژه "استرس" جایگاه وسیعی در دایره ی زبان ما پیدا کرده است. حتی می توان دوره ی حاضر را عصر استرس و اضطراب نامید. زندگی خانوادگی تبدیل به ملاقاتی چند ساعته شده است به طوری که افراد حتی وقت سر خاراندن هم ندارند. امروزه اهمیت پیروز شدن بر استرس، اضطراب و کنترل داشتن بر جریان و روند زندگی روزمره بیشتر شده است. من هنوز هم معتقدم نیاز نیست که زندگی مانند دریایی خروشان و پر تلاطم باشد. می توان به سهولت آن را تبدیل به رودخانه ای آرام و ساکت کرد.))
    ------------------------------------------------------------
    1400/7/3
    سلام و عرض ادب
    فصل ششم: در کمال آرامش، کارها را به مکانیزم موفقیت بسپارید
    یک حقیقت ساده وجود دارد که با دست یافتن به آن، می توانیم به راحتی خود را از اضطراب و استرس رها کنیم حقیقت جز این نیست که آفریدگار توانا پیش بینی های بی شماری در زمینه خلقت انسان کرده و توانایی هایی در اختیار ما نهاده است تا با کمک آنها در هر عصر و زمانی در کمال موفقیت زندگی کنیم. از جمله این نعمت و توانایی ها: «مکانیزم خلاق درونی» می باشد.
    این مکانیزم خودکار، با استفاده از توانایی ها و قابلیت های نا محدودش می تواند هرگونه تغییر و تحول اجتماعی و یا تکنولوژی را دریافت کرده و با ان سازگار شود. در واقع خستگی شدید و استرس زیاد، برای مکانیزم خودکار کاملا تعریف نشده است، زیرا قابلیت و گنجایش آن نامحدود بوده و هرگز به بن بست نمی رسد. مشکل انسان این است که قدرت و توانایی مکانیزم خلاق را نادیده گرفته و حل و فصل تمامی مشکلات خود را به قدرت اراده و قابلیت ذهن خودآگاهش سپرده است. وظیفه ی ذهن خودآگاه ما شناسایی موانع و مشکلات می باشد و طبیعتا طوری طراحی و برنامه ریزی نشده که بتواند مشکلات را حل کند. ما با تلاش زیاد برای حل تک تک مشکلات، بر حجم آن می افزاییم، در صورتی که با سپردن مسئله و سختی ها به مکانیزم خودکار، خود را از وجود آن ها خلاص کرده و از زیر فشار رها می شویم.
    دلیل علمی مورد بالا این است که، وقتی انسان همه ی امور را به اراده می سپارد تبدیل به موجودی ریزبین، حساس و محافظه کار می شود و مدام از نتیجه کار واهمه خواهد داشت. در یک کلام می توان گفت: نفسی عمیق بکشید و ذهن و روح خود را در آرامش قرار دهید. در آن صورت خواهید دید که ذهنتان دوبرابر آن چه توقع داشته اید به شما خدمت خواهد کرد. افرادی که آثار بزرگ و به یاد ماندنی مانند نویسندگان، اختراع کنندگان و دیگر خلاقان آثار جاودان هستند، مدرکی بزرگ و سندی عملی و مدعی این گفته های پیشین ما هستند. همیشه مدعی هستند، که افکار پویا و خلاقشان نتیجه ی افکار ارادی نیست. بلکه به طور ناخودآگاه، آنی و یا به قولی «بی خبر» پیدا می شوند. بخصوص زمانی که ذهن آنها درگیر مسایل دیگر نیست و در آرامش به سر می برد. البته فراموش نکنید که این ایده های نو و خلاق از «زیر سنگ» پیدا نمی شوند و بدون پیش زمینه ی فکری به وجود نمی آیند. همه ی شواهد نشان دهنده ی این است که برای دریافت «الهامات غیبی» و ایده های نو، فرد باید علاقه ی شدیدی به حل یک مشکل یا سوال بخصوص داشته و با اشتیاق به دنبال یافتن جواب باشد. در واقع اولین لازمه کار، علاقه ی شدید برای رسیدن به جواب می باشد. فرد باید قبل از هر چیز، آگاهانه در ارتباط با موضوعی فکر کند و تمامی اطلاعات موجود را گردآوری و بررسی کرده و همه ی راه های رسیدن به جواب را در نظر بگیرد.
    هنگامی که ذهن پویا، از دلهره و استرس رها می شود، مکانیزم خودکار تبدیل به مکانیزم موفقیت شده و شما را به هدف دلخواهتان می رساند. اشتباه ما این است که به غلط تصور می کنیم «جریان الهامات انسانی» فقط مخصوص هنرمندان، نویسندگان و کاشفان و دیگر افراد «خلاق» است. همه ی ما می توانیم آثار جاودانی خلق کنیم. در وجود ما مکانیزمی قرار داده شده که فعال بوده و وظیفه اش رساندن ما به هدف می باشد. وظیفه ی این مکانیزم در واقع حل مشکلات شخصی ما، اداره امور، فروش جنس ها، نوشتن یک داستان و یا اختراع یک دستگاه جدید می باشد. علاوه بر این که مکانیزم خودکار موفقیت می تواند باعث ایده های خلاق شود، می تواند رفتار ها و کردار های خلاق را نیز ایجاد کند. مهارت در هر زمینه ای چه ورزش، چه موسیقی و غیره اصلا به دلیل سخت فکر کردن و تلاش بی حد ایجاد نمی شود، بلکه زمانی به بهترین وجه انجام می شود که شما به ذهنتان آرامش دهید. اجازه دهید خودش کارها را انجام دهد. خلاقیت روندی آنی است و اگر قرار باشد ماهرترین نوازندگان قبل از زدن هر ضربه و نواختن هر نت موسقی فکر کنند و بیندیشند که کدام انگشت باید به کلید ضربه بزند، هرگز نمی توانند حتی یک نت را هم بنوازند. بلکه یک نوازنده، در زمان یادگیری و در مرحله ی اول، ذهن خود را به کار انداخته و تمرین کرده، تا این که تمرین ها تبدیل به یک عادت خودکار شده است. او زمانی می تواند یک نوازنده عالی و بی نظیر شود که نوازندگی را به دست مکانیزم خودکار سپرده و دست از تلاش آگاهانه بردارد.
    یادگیری 4 مرحله دارد که ممکن است در جایی دیگر نیز به ان بر خورده باشید: 1.عدم توانش ناخودآگاه 2.عدم توانش آگاه 3.توانش آگاه 4.توانش ناخودآگاه:
    در قدم اول شما از دانسته و ندانسته هایتان آگاهی ندارید. هنگامی که به مرحله دوم می رسید، از این حقیقت دردناک آگاه می شوید که چه کاری برای شما ممکن و ناممکن است. در مرحله ی سوم توانایی انجام کار را پیدا می کنید، اما هنوز باید از ذهن آگاهتان کمک بگیرید. با رسیدن به مرحله ی چهارم، آن چه تا به حال سخت و طاقت فرسا بوده، حالت خودکار و اتوماتیک پیدا میکند. این4 مرحله، تصویری دقیق از فرآیند یادگیری را ارایه می کنند. از چگونگی بستن بند کفشتان گرفته تا نصب قطعات یک رایانه به یک دیگر. آن چه جالب و هیجان انگیز است توانایی شما در کاهش استرس و افزایش سرعت حرکت در مسیر این چهار مرحله است که بیشتر به کمک سایکوسایبرنتیک انجام می شود. در اینجا دستگاه خودکار ذهن، جایگزین تلاش مستمر فیزیکی ذهنی می شود. تلاش های ارادی و بی وقفه، موجب از کار افتادن مکانیزم فعال و خودکار ذهن می شود.
    5 راهکار برای رهایی و آزادی دستگاه خلاق:
    1.پس از تصمیم گیری درباره ی انجام یک کار، اصلا برروی نتیجه ی کار تمرکز نکنید، بلکه به فکر پشتیبانی از هدفتان و به نتیجه رساندن آن باشید.
    2.راز تمرکز بر زمان حال:
    لازم نیست تمام وقت خود را صرف هدفیابی و ارزیابی میزان پیشرفت خود و برنامه ریزی در این زمینه بکنید. چنین مسایلی زمان و مکان خو را می خواهند، زمان و مکانی که مخصوص چنین تفکراتی است. باقی وقت خود را صرف تمرین و کسب آرامش کنید و سعی کنید «نگران فردا نباشید». نگران فردا نبودن باید برای شما به شکل یک عادت در بیاید. این عادت وقتی شکل میگیرد، که تمام حواس خود را معطوف زمان حال کنید. مکانیزم خودکار شما متعلق به زمان حال است و نمی تواند بری فردا یا حتی 1 دقیقه ی دیگر برنامه ریزی کند.
    3.سعی کنید در یک زمان، فقط به یک کار بپردازید:
    یکی از دلایل سردرگمی و در نتیجه احساس استرس و اضطراب، انجام چند کار مختلف در یک زمان می باشد.
    4.مشکلات را به دست خواب بسپارید:
    اگر ذهن ما در تمام روز، در گیر مشکلی بود و باز هم نتوانستید برای آن راح خلی بیابید، پیشنهاد میکنم که مشکل را برای مدتی فراموش کرده و سعی کنید به خواب کوتاهی بروید. پس از بیداری می توانید به نتیجه ی دلخواه برسید. فراموش نکنید که اوج کارایی مکانیزم موفقیت، زمانی است که ضمیر خودآگاهتان در روند کار نقشی نداشته باشد.
    5.در هنگام کار آرامش داشته باشید:
    این مکانیزم، توانایی انجام کارهایی را دارد، که شما سعی می کنید با روحیه ای مشوش و خاطره ای مضطرب و اراده ای آهنین، به پایان برسانید. مهم این است که تمام این کارها به دور از هر گونه اضطراب و تشویق و در کمال آرامش انجام گیرد و تنها وظیفه ی شما این است که یاد بگیرید، چگونه این مکانیزم را هدف دار کرده و آن را به سمت هدف نهایی راهنمایی کنید؛ به آن اعتماد داشته باشید و در نهایت اجازه دهید که خودش همه ی کارها را انجام دهد.

    سپاس بیکران
    ویرایش توسط Saman01 : 09-25-2021 در ساعت 22:40
    این جهان کوه است و فعل ما ندا، سوی ما آید ندا هارا صدا

  20. 10 کاربر برای این پست سودمند از Saman01 عزیز تشکر کرده اند:


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 2 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 2 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •