صفحه 36 از 56 نخستنخست ... 26343536373846 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 351 به 360 از 552

موضوع: مطالعه.نظرات و خلاصه برداری کتاب

  1. #351

    tarokh آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2021
    محل سکونت
    karaj
    نوشته ها
    955
    تشکر
    1,742
    6,088 بار در 951 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 187 پست
    برچسب زده شده
    در 1 تاپیک
    سلام
    امیدوارم که خوب باشید
    کتاب پول از یووال نوح حراری رو در اینجا معرفی کردم.
    حال اینجا میخوام خلاصه ای از این کتاب مهم قرار بدم.


    یووال نوح هراری در فصل اول کتاب خود با عنوان رایحه پول درباره تاریخچه پول و مبادلات بشر در ادوار و جوامع مختلف سخن می راند.
    در ابتدا جوامع شکار خوشه چین پولی برای مبادله نداشتند و از طریق مبادلات کالا به کالا و تهارتر ساده اقدام به برآورد احتیاجات از دیگران می کردند و در واقع اقتصاد آن ها بر پایه همیاری ها و تعهدات بود، که بعد ها با ظهور جوامع کشاورزی هم این وضعیت چندان تغییر زیادی نکرد. ولی پیدایش شهرها و پادشاهی ها و بهبود در زیرساخت حمل و نقل فرصت هایی برای تخصص جدید ایجاد کرد.با تخصصی شدن ، دیگر تهاتر نمی توانست اساس یک اقتصاد پیچیده را شکل دهد. بعضی از جوامع سعی کردند ، این مشکل را با راه اندازی یک نظام تهاتر مرکزی تجمیع و توزیع محصولات حل کنند . با این حال اغلب جوامع روش ساده تری به نام پول را برای حل این مشکل انتخاب کردند. پول هر چیزی است که افراد تمایل دارند از آن برای نمود نظام مند ارزش اشیا دیگر با هدف مبادله کالاها و خدمات استفاده کنند و با آن می توانند به آسودگی به اندوختن ثروت بپردازند و اساسا حمل و نقل آسان است.در ادوار و جوامع مختلف پول در قالب های مختلفی ظاهر شد و بارزترین ویژگی آن این بود که همگان همیشه پول می خواهند.اعتماد ماده خام جدیدی است که تمام انواع پول از آن ساخته می شود. نقش حیاتی اعتماد نشان میدهدکه چرا نظام های مالی اینقدر با نظام های سیاسی و اجتماعی و ایدیولوژیکی ما ارتباط تنگاتنگ دارند.پول یگانه نظام اعتماد ساخته دست انسان است که می تواند تقریبا هر شکاف فرهنگی را پوشانده و درعین حال بین اس و اساس مذهب ،جنسیت ،نژاد ،سن یا ترجیح جنسی تبعیضی قایل نشود.


    یووال نوح هراری در فصل دوم کتاب خود با عنوان کیش سرمایه دار درباره کیک در حال رشد اقتصاد و ظهور نظام سرمایه داری و مشکلات ناشی از این نظام بحث هایی به میان می آورد.
    اقتصاد در بخش عمده ای از تاریخ اندازه ثابتی داشت، ولی در حال حاضر تولید جهانی کالاها و خدمات برابر با ۶۰ ترلیون دلار است که نسبت به ۲۵۰ ملیارد دلار در سال ۱۵۰۰ میلادی رشد شگفت انگیزی را نشان می*دهد.
    آنچه بانک ها و کل اقتصاد را قادر می سازد تا سرپا ایستاده و مسبب چنین رشدی بکند ، اعتماد ما به آینده است.این اعتماد یگانه پشتوانه موجود برای بیشترین بخش از پول در دنیا است.در واقع اگر کیک جهانی به همان اندازه باقی می ماند ، هیچ جایی برای اعتبار به وجود نمی آمد. اعتبار در واقع برابر است با اختلاف کیک امروز و کیک فردا. رتبه های اعتباری هر کشور علاوه بر داده های اقتصادی محض ، همچنین عوامل سیاسی ،اجتماعی و حتی فرهنگی را نیز در نظر میگیرد.
    ادعای اسمیت دال بر این که تمایل بشر خودخواه به افزایش سودهای شخصی خود اساس ثروت جمعی را تشکیل می دهد ، یکی از انقلابی ترین ایده ها در تاریخ بشریت است.اسمیت تضاد متعارف بین ثروت و اخلاق را انکار کرد و دروازه های بهشت را به روی ثروتمندان گشود.در واقع نظام سرمایه داری اسمیت بین سرمایه و ثروت محض فرق می گذارد. در عصر مدرن اشراف زادگی جای خود را به گروهی از نخبگان داده که اعضای آن باورمندان واقعی به نظام سرمایه داری هستند.اصل اساسی سرمایه داری این است که رشد اقتصادی والاترین خیر است.
    چرخه جادویی سرمایه داری امپراطوری با تجربه موفق اکتشاف کریستف کلمب به این شکل بود که اعتبار ، اکتشافات جدید را تامین مالی می کند.اروپایی ها به منظور افزایش تعداد سرمایه گذاران بالقوه و کاهش ریسک که متحمل می شدند،به کمپانی های سهام مشترک روی آوردند و هلندی ها در سال ۱۵۶۸برای جلب اعتماد نظام مالی ، مصمم به پرداخت به موقع و کامل وام های خود بودند و از نظام قضایی مستقل و حقوق مالکیت خصوصی بهره می بردند. بعدها تجارت ناشی از سهام کمپانی ها منجر به تاسیس بازارهای بورس در بزرگ ترین شهرهای اروپایی شد. تجربه تلخ مربوط به حباب می سی سی پی نشان داد که حمایت بی دریغ قدرت های سیاسی از کمپانی ها و عدم نظارت بر کمپانی ها می تواند ضربه های سختی به چرخه اعتماد نظام اقتصادی کشورها وارد بکند.
    از دیدگاه بازار آزاد سرمایه داری ،عاقلانه ترین سیاست گذاری اقتصادی این است که سیاست خارج از اقتصاد حفظ شود و وضع مالیات کاهش یابد و مقررات دولتی به حداقل برسد و نیروهای بازار اختیار کامل برای انتخاب مسیر خود داشته باشند ، ولی در واقع این وظیفه یک نظام سیاسی است که اعتماد را از طریق وضع قانون علیه تقلب ، تضمین کند و از حقوق کارگران در مقابل کارفرمای طماع محافظت کند.
    یووال نوح هراری در فصل سوم کتاب خود با عنوان ازهم جداسازی بزرگ از علل وجودی نظام لیبرال و سپس تقابل این نظام با الگوریتم های عصر جدید و مشکلات حاصل از الگوریتم ها و آینده بشر سخن بیان می آورد.
    لیبرال ها از بازارهای آزاد و انتخابات دموکرایتک حمایت می کنند، چون باور دارند هر انسانی به شکلی منحصربفرد ،فردی ارزنده است که انتخاب های آزاد او خاستگاه نمایی اقتدار اوست.دلیل موفقیت لیبرالیسم را نمی توان برهان های فلسفی آن که معتبرترین برهان ها بودند ، نسبت داد بلکه در واقع لیبرالیسم در قایل شدن ارزش برای هر انسانی ،منطق سیاسی و اقتصادی و نظامی سودمندی ایجاد کند.
    امروزه انسان ها در خطر از دست دادن ارزشهای اقتصادی خود هستند زیرا هوش در حال جداشدن از هوشیاری آگاهی توسعه یافته است.ما در حال توسعه انواع جدیدی از هوش غیرهوشیار هستیم که می*تواند مشاغل نیازمند هوش بالا را بهتر از انسان ها انجام دهد و دلیل آن هم این است که تمام این وظایف براساس تشخیص الگو هستند.نمونه ای از کاربرد الگوریتم های را می توان در حال حاضر در صنعت اتومبیل های خودران و یا الگوریتم های تجاری و صنعت پزشکی و سلامت ( با ظهور با سیستم واتسون) وحتی هنر (با سیستم امی و انی) پیدا کرد.این ایده که انسان ها همیشه قابلیتی منحصر بفرد و فراتر از دسترس الگوریتم های ناهوشیار دارند فقط یک اندیشه پوچ و واهی است، زیرا در واقع موجودات زنده در واقع مجموعه ای از همان الگوریتم ها ولی بصورت ارگانیک هستند. ولی همین طور که الگوریتم ها انسان ها را از بازار کار بیرون می راند،ثروت و قدرت نیز ممکن است در دست تعداد اندکی از نخبگان که قوی ترین الگوریتم هارا در اختیار دارند،متمرکز شود. این ایده چندان دور از ذهن نیست که ما در قرن ۲۱ شاهد ظهور طبقه بی*مصرف خواهیم بود که صرفا بیکار نخواهند بود ،بلکه اشتغال ناپذیر خواهند بود.این غنای تکنولوژیک احتمالا تغذیه و حمایت از جمعیت بی مصرف را ساده خواهد کرد، با این حال چنین توسعه*ای ضربه مهلکی به باور لیبرال به تقدس زندگی انسان و تجارب انسانی وارد می کند.
    طی سده ۱۹ و ۲۰ ام باور به فردگرایی لیبرال بسیار معنادار بود، زیرا هیچ پاسخ الگوریتمی خارجی وجود نداشت که بتواند واقعا به شکلی کارا مرا زیر نظر بگیرد. بهرحال فناوری سده ۲۱ ام ممکن است الگوریتم های جانبی را قادر به هک کردن بشریت و شناختن من بهتر از خود من کند. هنگامی که این اتفاق بیفتد باور به فرد گرایی فرو خواهد پاشید و اختیار از انسان های منفرد صلب و به الگوریتم های شبکه ای داده می شود.درواقع عقلانی خواهد بود که در زمینه تصمیم گیری و انتخاب های زندگی، من بیشتر و بیشتر به این الگوریتم اعتماد کنم. جنبش خود کمی سازی شده ، استدلال می کند که خود چیزی جز الگوهای ریاضی نیست. سیستم های جدید برخلاف خود روایت گر که امروز ما را کنترل می کند ، تصمیمات را بر اساس داستان های خودساخته نمی گیرند و بدلیل میانبرهای شناختی و تجارب حاصل از قاعده اوج پایان منحرف نمی شوند. لیبرالیسم خود روایت گر را مقدس می دانست ولی به محض این که ما نظام واقعا بهتری داشته باشیم ، سپردن اختیار به دست خود روایت گر بی احتیاطی خواهد بود.
    مایکروسافت در حال توسعه سیستم پیچیده ای به نام کورتانا است که در واقع او انقدر مرا خوب می شناسد که میداند دقیقا کدام دکمه های درونی من را فشار دهد تا مرا وادار به پیروی از خود کند. فناوری های جدید قرن ۲۱ ممکن است انقلاب بشری را معکوس ساخته و اختیار آن ها را سلب کرده و الگوریتم های غیربشری را به قدرت برساند. راه حل لیبرالیسم برای رفع نابرابری های اجتماعی عصر حاضر زمانی که ثروتمندان و فقرا نه تنها از طریق ثروت بلکه از طریق شکاف های واقعی زیست شناسی از هم جدا می*شوند، بشدت ناکارآمد است.
    در سده ۲۱ شاید جدا کردن واگن های بشری بی مصرف درجه ۳ و شتاب دادن به واگن های درجه ۱ به سمت جلو (هرچقدرهم که بی رحمانه باشد) می*تواند کارآمدترین استراتژی باشد. در آینده برزیل برای رقابت با ژاپن شاید ناچار به انجام این کار باشد.

    امیدوارم که براتون مفید بوده باشه.
    in all chaos there is calculation

  2. 8 کاربر برای این پست سودمند از tarokh عزیز تشکر کرده اند:


  3. #352

    tarokh آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2021
    محل سکونت
    karaj
    نوشته ها
    955
    تشکر
    1,742
    6,088 بار در 951 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 187 پست
    برچسب زده شده
    در 1 تاپیک
    با سلام
    امیدوارم که خوب باشید
    کتاب هنر جنگ از سان تزو رو در اینجا خدمت شما معرفی کردم.
    حال در این تاپیک مخوام خلاصه ای از این کتاب رو خدمتتون قرار بدم.


    (قسمت اول)
    خلاصه کتاب هنر جنگ نوشته سان تزو و نکات و مفاهیم مهم آن






    به طور کلی بهترین شیوه استفاده از نیروی نظامی، فتح یک کشور به طور کامل است. ویران کردن کشوری کار پستی است. جنگ آوران قدیم که روش استفاده از قدرت نظامی را می دانستند، ارتش دشمن را بدون جنگیدن با آن کاملا شکست می دادند. آن ها بدون استفاده از قوه قهریه، برتری قدرت نظامی شان را به دمن نشان می دادند. هدف به دست آوردن همه چیز بود. با این روش، سربازان کشته نمی شدند و سپاه فاتح به بزرگ ترین غنیمت جنگی می رسید.بنابراین، ژنرالی که با نابود کردن ارتش های دیگر در نبرد کاملا پیروز می شود جنگاور ایده آلی نیست. جنگاور ایده آل کسی است که بدون وارد شدن در نبرد، دشمن را مجبور به تسلیم شدن می کند و در جنگ برنده می شود.
    چکیده کتاب هنر جنگ (The Art of War) نوشته سان تزو

    انسان موفق در برخورد مناسب با مناقشات و تضمین بهترین دستاورد برای تمام طرف های درگیر، مهارتی غیرعادی دارد.سون تزو (Sunzi) هم عصر کنفسیوس بود و در چین شمالی زندگی می کرد. او در دوران جنگ یک استراتژیست برجسته نظامی بود. کتاب «هنر جنگ» که در چین فقط با نام سون تزو شناخته می شود مجموعه ای از ایده هایی است برای نجات و موفقیت در زمان سختی. این کتاب که برای مدتی طولانی فقط به صورت شفاهی از نسلی به نسل دیگر منتقل شده بود، بعدها روی چوب بامبو نوشته شده و سرانجام به یک کتاب تبدیل شد.«هنر جنگ» در عصر خود متن منحصر به فرد رهبری نظامی به حساب نمی آمد ولی در میان آنها به عنوان بزرگ ترین اثر در این زمینه شناخته شد. همان طور که مترجمین این کتاب می گویند سایر کتاب های نظامی آن دوره فقط نوشته های تکنیکی بودند.

    کتاب هنرجنگ، دانش را ابزار رسیدن به پیروزی می داند و سلاح آن قدرتی است که در درون طبیعت و انسان وجود دارد. به دلیل چنین توجهی نسبت به دانش، شخصیت و هماهنگی با تائو (فلسفه چین: طریقت) این اثر تا به امروز معتبر و با ارزش باقی مانده است.
    پیروزی بدون توسل به خشونت

    صد بار پیروزی با صد نبرد هنر نیست؛ مطيع و مقهور کردن ارتش دشمن بدون نبرد با آن هنر است. «هنر جنگ» نگاهی متفاوت به مناقشه است که ورای رویکرد غریزی«جنگیدن برای زنده ماندن» فکر می کند. «هنر جنگ» می گوید با هوش کافی می توان از یک مناقشه جلوگیری کرد یا اجازه نداد پایان بدی داشته باشد. فرمانده عاقل می داند که در هر نبرد واقعی فقط یک راه برای پیروزی وجود دارد. معنی پیروزی کامل این است که دشمن را با استفاده از حداقل نیروی نظامی و با کمترین میزان تخریب فتح کنیم. در این صورت منابع هر دو طرف دست نخورده باقی خواهند ماند.
    چنین نتیجه ای را امروزه با عنوان «برنده-برنده» می شناسیم یعنی فقط به دنبال این نباشیم که دیگران را با استدلال شکست بدهیم بلکه آنها را از نظر فکری با خودمان همراه کنیم. از آنجایی نقطه نظر برتر در اختیار ماست، به غرور و شخصیت مان لطمه وارد نمی شود. اگر ما به رابطه «برنده-بازنده» احساس نیاز کنیم به خشونت و نیروی قهریه متکی هستیم. سان تزو به «دشمنی» کمتر فکر می کند ولی در عوض تائو یا طریقت کلی هر موقعیت را در نظر می گیرد یعنی چگونگی پیشرفت هر موقعیت به شکلی که شما و طرف دیگر بازی تقریبا به وحدت برسید و حتی در میان بی ثباتی، کنترل اوضاع در دست شما باشد.
    نمونه امروزی استفاده از استراتژی سان تزو

    اکثر مردم هرگز مجبور نمی شوند به میدان جنگ بروند ولی همه ما مجبور می شویم با مناقشه برخورد کنیم. بهترین شیوه برخورد با مناقشه، هر چند هم مشکل به نظر برسد این است که به شیوه ای پرهیزکارانه روی بیاوریم. هنر جنگ به ما می آموزد که :«فرمانده خشمگین شکست می خورد.» خشم، بی ثباتی ایجاد می کند و حتی بیش از حد لزوم رنج آور است؛ در حالی که کنترل باعث عملکردی پرهیزکارانه ولی قدرتمند می شود.ریچارد لون اشتاین در زندگینامه وارن بافت از بحرانی که در کار این سرمایه گذار افسانه ای پیش آمده بود صحبت می کند که برای نجات شرکت برادران سالمون در وال استریت جنگید. این شرکت که او یکی از سرمایه گذاران اصلیاش بود به خاطر اینکه یکی از دلالانش به وزارت خزانه داری آمریکا دروغ گفته بود با خطر تعطیلی روبرو شده بود.بافت در اثبات اینکه سرمایه گذاران مقصر بوده اند همکاری کرد و سرانجام توانست از آنها رفع اتهام کند. وکیل او عقیده داشت که اگر نتوانند رفع اتهام بکنند مثل این است که شرکت جریمه شده است. باید کاری کرد که شرکت پاداش بگیرد. لون اشتاین در مورد بافت می نویسد:«او از روی غریزه از برخورد با حریفانش اجتناب می کرد ولی در غلبه بر آنها بدون وارد شدن در جنگ برتری داشت. او زیاد دنبال قانع کردن دیگران نبود، خودش را خلع سلاح می کرد و همکاری نشان می داد.»شیوه بافت نمونه ای ایده آل از پیام سان تزو است که بهترین جنگجو چیزی را که می خواهد بدون اینکه مجبور به جنگیدن شود به دست می آورد. اگر شما بتوانید محترمانه مخالفان تان را بپذیرید ستیزه جویی آنها کم تر می شودو نتیجه ای که حاصل می شود برای همه بهتر خواهد بود.
    سان تزو و رهبری از طریق نشان دادن شخصیت

    برای رهبر شدن از نوعی که سان تزو توصیف می کند علاوه بر اینکه باید در مورد طرف مقابل تان اطلاعات داشته باشید، خودتان را هم باید بشناسید.برای اینکه شکست ناپذیر باشید باید به شکست ناپذیری برسید. نباید روی ضعف طرف مقابل تکیه کنید. پیروزی از آن کسانی می شود که به طور مداوم خودشان را تزکیه و اصلاح می کنند، نه آن دست افرادی که همواره به دنبال رقابت هستند. شما توانایی کنترل دیگران را ندارید ولی با تقویت نیروی شخصیت، دانش و آگاهی تان می توانید به شکست ناپذیری برسید.دونالد کروز، نویسنده کتاب «هنرجنگ برای مدیران اجرایی (۱۹۹۵)»، ایده های سون تزو را به موفقیت در مدیریت انسان ها، رونق کسب و کار و ایستادگی در مقابل شرایط متغیر ارتباط می دهد و تأکید می کند که فلسفه رهبری در چین مبتنی بر شخصیت است. انسان هایی که از شخصیتی عالی برخوردارند و با گذشت زمان به آن رسیده اند به طور طبیعی رهبر می شوند.«اگر هم خودتان و دشمن تان را بشناسید حتی در صدها نبرد هم هیچ خطری برایتان وجود نخواهد داشت.» شما با این نوع خود شناسی و توسعه بصیرت می توانید یک فرمانده «خردمند» یا یک «فرمانده دانا» باشید.
    in all chaos there is calculation

  4. 6 کاربر برای این پست سودمند از tarokh عزیز تشکر کرده اند:


  5. #353

    tarokh آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2021
    محل سکونت
    karaj
    نوشته ها
    955
    تشکر
    1,742
    6,088 بار در 951 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 187 پست
    برچسب زده شده
    در 1 تاپیک
    با سلام
    امیدوارم که خوب باشید
    کتاب هنر جنگ از سان تزو رو در اینجا خدمت شما معرفی کردم.
    حال در این تاپیک مخوام خلاصه ای از این کتاب رو خدمتتون قرار بدم.
    (قسمت دوم)

    برخورداری از نقطه نظر بالاتر و شفاف دیدن

    نقطه نظر پائین تر همیشه نقطه نظری اشتباه و آسیب پذیر است. برای اینکه بتوانید نقطه نظر بالاتر را داشته باشید باید برای گرفتن انواع اطلاعات، باز برخورد کنید تا بتوانید تصویری دقیق تر از آنچه که در جریان است به دست آورید (اشراف به طریقت یا تائو در هر وضعیتی) نقطه نظر پائین تر متکی به ترس است ولی نقطه نظر بالاتر متکی به هدفی است که به شیوه پرهیزکاری آن را دنبال می کنید. «هنر جنگ» بالاترین ارزش را به اطلاعات جاری می دهد و می گوید:بر اساس باورها یا عقایدتان عمل نکنید بلکه بر اساس اطلاعاتی که از آن موقعیت یا آن لحظه دارید عمل کنید. همواره ایده های متعارف را به چالش بگیرید.

    استاد وقت شناسی باشید

    با توانایی دید داشتن روی اتفاقات جاری به این مهارت می رسید که مسیر و سرعت حرکت تان را تعیین کنید. از آنجایی که شما روی کل اشراف دارید و صبور هستید از نبوغ و وقت شناسی برخوردارید. شما می توانید جریان اوضاع را ببینید و بر اساس آن وارد عمل شوید. عکس این مورد این است که از روی عادت ناخودآگاه و با ذهنی بسته وارد عمل شوید. حتی عادت های خوب هم مانع درست دیدن یک موقعیت هستند.استراتژی های سون تزو به ذخیره نیرو و به دنبال آن ضربه سخت وارد کردن و به سرعت دور شدن اعتقاد دارند. فرمانده هان دانا قاطعانه و سریع عمل می کنند. بعضی از ویژگی ها و صفات رهبران این چنینی از قرار زیر است:
    • به جای عکس العمل نشان دادن در برابر شیوه درگیری حریف، خودش آن را تعیین می کند.
    • به منظور تصرف هدف، آرام و بدون تكبر حرکت می کند.
    • اجازه می دهد دشمن برای اخذ موضع برتر خودش را خسته کند و بعد اجازه می دهد که نیروهایش توازن را بر هم بزنند.
    • قالب ناپذیر به نظر می رسد، همه جا هست و هیچ کجا نیست.
    • به جای اینکه آرزوی پیروزی کند، در مورد آن تصمیم می گیرد.
    • استاد موقعیت های متزلزل و بی ثبات است.
    • در بعضی چیزها به طور صحیح و همان طور که به نظر دیگران درست است عمل می کند تا بتواند در مورد بعضی چیزهای دیگر غافلگیر شان کند.
    • در هنر فریب دادن حریف مهارت دارد یعنی اجازه می دهد حریف چیزی را ببیند که خودش مایل است او ببيند.
    • برای شناخت طرف مقابل پافشاری دارد.
    • در سازمانش بین افراد، نزدیکی ایجاد می کند تا بتواند به عنوان یک واحد و با روحی مشترک حرکت کند.


    عوامل استراتژیک سان تزو برای پیروزی در جنگ ها

    وقتی که ارتش بی قرار شده و اعتمادش را از دست داده، بدون شک مشکلاتی از جانب دشمن ایجاد می شود. این عامل موجب ایجاد هرج و مرج در ارتش و به غیر ممکن شدن پیروزی خواهد بود.پنج عامل اصلی و حیاتی پیروزی در جنگ

    • پیروز جنگ کسی است که می داند چه زمان باید حمله کند و چه زمان نباید حمله کند.
    • پیروز جنگ کسی است که می داند چگونه با نیروهای زیردست و بالا دست تعامل و همکاری کند.
    • پیروز جنگ کسی است که با تمام نیروهایی که تحت امر دارد به شیوه ای صحیح و مهربانانه رفتار کند.
    • پیروز جنگ کسی است که خود و نیروهای تحت امرش منتظر و آماده شرایط غیر آماده دشمن باشد.
    • پیروز جنگ کسی است که توانایی های نظامی دارد و موجب دخالت حکمران یا پادشاه در جنگ نمی شود.

    نکته نهایی و پیام اصلی کتاب “هنر جنگ”

    سال ها طول کشید تا غرب ارزش کتاب «هنر جنگ» را درک کند. بخشی از آن به این علت بود که متن آن خیلی مبهم است. هیچ استدلالی در آن وجود ندارد و مثل تائو تیچینگ، ترتیب ایده های آن اغلب بی معنی به نظر می رسند یا در تناقص هستند. اکثر ترجمه های آن بیشتر شبیه تفسیر هستند.با این حال بسیاری از رهبران تاریخ، موفقیت شان را مدیون استراتژی های سون تزو هستند. در میان آنها اولین نفر جنگ سالار چینی کائو کائو است که توانست سرتاسر چین را متحد کند و نفوذ آن تا دوره مائوتسه تانگ ادامه داشت و آئین نامه بازی جنگ تفنگداران دریایی آمریکا با خیلی از فصول کتاب «هنر جنگ» شباهت خیره کننده ای دارد.امروزه هم در بیشتر موقعیت های کاری و زندگی استفاده از این کتاب مفید به نظر می رسید.«هنر جنگ» سون تزو را می توان در دست نظامیان و سیاستمداران و صاحبان مشاغل آزاد و تاجران هم دید. آئین نامه سان تسو در زمانی که بی ثباتی شدیدی حاکم شده بود و باورها و اخلاقیات سنتی مورد تهدید قرار گرفته بودند سانسور شد. بنابر این آن را نمی توان کتاب اخلاق دانست، اخلاقی که اختراع بشر است، بلکه به ما نشان می دهد که اگر می خواهیم با اوضاع دنیا پیش برویم، چه چیزی برای ما کارساز است.«هنر جنگ» استراتژی هایی را برای موفقیت ارائه می کند که طی هزاران سال به اثبات رسیده اند. تا آنجا که بهماهیت حکمت واقعی مربوط می شود، کتاب «هنر جنگ» در چارچوب زمان و مکان نمی گنجد.



    in all chaos there is calculation

  6. 7 کاربر برای این پست سودمند از tarokh عزیز تشکر کرده اند:


  7. #354

    tarokh آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2021
    محل سکونت
    karaj
    نوشته ها
    955
    تشکر
    1,742
    6,088 بار در 951 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 187 پست
    برچسب زده شده
    در 1 تاپیک
    سلام امیدوارم که خوب باشید
    کتاب پوست در بازی از نسیم نیکولاس طالب رو در اینجا خدمتتون معرفی کردم.
    حال اینجا میخوام خلاصه و چکیده ای از کتاب رو برای شما دوستان قرار بدم.


    خلاصه کتاب

    یکی از قدرتمندترین متفکران زمانه*ی ما، نسیم طالب، در کتابش با عنوان «پوست در بازی» تعریف تازه*ای از معنای جهان، توزیع در جامعه*ای عادلانه و تشخیص تاثیرگذاری بر دیگران ارائه کرده است. مثال*های مستند او از همورابی گرفته تا سنکا و آنتایوس و دونالد ترامپ، نشان می*دهد که چطور تمایل به پذیرش ریسک کارهای خود، ویژگی ضروری تمام قهرمانان و مقدسین است و باعث خودشکوفایی مردم در تمام زمینه*های زندگی می*شود.
    اگر می*خواهید از نگرش ذهنی نسیم طالب درباره*ی جهان و بی*تقارنی*های پنهان در زندگی روزمره آگاه شوید، کتاب پوست در بازی منبع خوبی است. او با ارائه*ی مستندات، اعتقادات دیرینه درباره*ی ارزش کار افرادی که مداخله*های نظامیرا رهبری می*کنند یا سرمایه*گذاری*های کلان انجام می*دهند یا به تبلیغ آیین*های دینی مشغولند، دچار فراز و فرود کرده است.کتاب پوست در بازی بسیاری از عقاید ما را درباره*ی مسئولیت*پذیری ریسک و پاداش، سیاست و مذهب، مالی و شخصی به چالش می*کشد. درک سازوکارهای پوست در بازی باعث می*شود بر معماهای پیچیده*ی خفته در زیرلایه*های واقعیت آگاه شویم. به اعتقاد نسیم طالب، شما نمی*توانید سود کنید و عواقب ناشی از ریسک کارتان را به دیگری واگذار کنید. همچنین نمی*توانید پولدار شوید، درحالی که ریسک احتمالی باخت را نپذیرید و بهایش را نپردازید. درگیرشدن پوست در بازی می*تواند بهتر از هر قانون و مقرراتی، نامتعادل*بودن را اصلاح کند. او در جایی از کتاب می*گوید:
    خلبان*های بی*کفایتی که نمی*توانند از تجربیاتشان یاد بگیرند یا به*راحتی ریسک*هایی را که نمی*شناسند، می*پذیرند، خود هم در انتها به قعر مثلث برمودا خواهند رفت و دیگر تهدیدی برای جان سایرین و بشریت نخواهند بود.
    نکته*ی اصلی این است که وقتی فردی در عواقب تصمیم*گیری*اش دخیل نیست و دچار ضرر و خسرانی نمی*شود، ممکن است تصمیماتش عواقبی خطرناک برای سایرین داشته باشد. کسی که در راس قدرت می*نشیند، توجهی به نتایج تصمیم*های خود نمی*کند و برای جامعه و مردمش تصمیم می*گیرد، امکان دارد فاجعه*ای به*بار آورد. اینجا است که گفته می*شود، پوست او درگیر بازی نیست. بدون پوست در بازی، هیچ تکاملی نخواهیم داشت. این مفهوم را نباید یک مفهوم انگیزشی و صرفاً سهم*داشتن در منافع درنظر گرفت. بلکه درگیربودن با تمام عواقب ماجرا چه منفعت و چه ضرر، مقصود نویسنده از این اصطلاح است.
    به اعتقاد نسیم طالب، جهان پیچیدگی*هایی دارد که باعث می*شود نامتقارن بودن را از چشم ما پنهان کند. گاهی جوامع، طبقه*ی ممتازی از روشنفکران را پرورش می*دهد که این روشنفکرهای اقتدارطلب، با جداشدن از عواقب محسوس تصمیم*گیری*ها و بدون درنظرگرفتن تأثیرات تصمیماتشان در پیچیدگی دنیا دخالت می*کنند. این افراد پوست در بازی ندارند و به همین دلیل ساده، تقارن زندگی را در کل فضای جامعه برهم می*زنند. او می*گوید ما روی زمین به*جای برنامه*های ثابت و استراتژی*های اصلی، به قوانین عملی و کاربردی نیاز داریم تا ما را به*سوی تجربه*های محلی و حل مسئله سوق دهد. یکی از راه*ها برای شناخت چنین قوانینی، داشتن دانش عمیقی از علم آمار و احتمال است.نسیم طالب در کتابش با طرح یک*سری توضیحات و مثال*ها نشان می*دهد که انسان مداخله*جو از اشتباهاتش نمی*آموزد، چرا که خود قربانی این اشتباهات نمی*شود و به اصطلاح پایش گیر نیست. تنها واقعیت (سیستم*ها) است که می*تواند به او چیزی بیاموزد. چیزی که اهمیت دارد، بقا و ماندن است. بنابراین این سیستم*ها هستند که به*تدریج می*آموزند، چه کسانی باید از سیستم حذف شوند تا خودشان باقی بمانند. به این ترتیب، وجود پوست در بازی است که مانع از گستاخی انسان*ها می*شود.
    نقل*قول*های خواندنی از کتاب

    - افرادی که حرف می*زنند، باید عمل کنند و تنها افرادی که عمل می*کنند، باید حرف بزنند.
    - شخص انجام*دهنده*ی یک کار، با عمل*کردن برنده می*شود، نه با متقاعدکردن دیگران.
    - اگر فردی از راه توصیه*کردن به دیگران امرار معاش می*کند، توصیه*هایش را نپذیر، مگر آنکه برای توصیه*هایش جریمه*ای وجود داشته باشد.*
    - اقلیت یک*دنده*ای که دارای پوست در بازی هستند و حدود ۴ درصد جمعیت کل را به خود اختصاص می*دهند، کاری می*کنند که سراسر جامعه به ترجیحات آن*ها تن دهند. گروه کوچکی از انسان*های یک*دنده و بافضیلت می*توانند با پوست در بازی خود، به شکل شجاعت، باعث عملکرد صحیح جامعه شوند
    .
    - همان*طور که نمی*توان تماس دانش را با زمین قطع کرد، تماس با دنیای واقعی ازطریق پوست در بازی رخ می*دهد. به این مفهوم که در معرض دنیای واقعی قرار بگیرید و بهای عواقب خوب یا بد آن را بپذیرید.
    - اگر نتایج پر از ابهام باشد، نباید سربه*سر یک سیستم گذاشت. به*طور کلی*تر، اگر فرد از نتایج یک اقدام اطلاعی ندارد، نباید در عملی که زیان احتمالی بزرگی دارد، درگیر شود. نکته*ی حیاتی اینجا است که زیان مذکور بر فرد مداخله*جو تأثیری نمی*گذارد
    .- میزان اعتقاد واقعی به یک موضوع، تنها ازطریق میزان ریسک*پذیری برای آن نشان داده می*شود
    .- فرق اشخاص موفق و ناموفق در این است که آدم*های موفق تقریباً به همه*چیز «نه» می*گویند.



    امیدوارم که برای شما دوستان مفید بوده باشه و حتما کتاب رو تهیه کنید و بخونید.
    ویرایش توسط tarokh : 03-07-2022 در ساعت 15:28
    in all chaos there is calculation

  8. 7 کاربر برای این پست سودمند از tarokh عزیز تشکر کرده اند:


  9. #355

    tarokh آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2021
    محل سکونت
    karaj
    نوشته ها
    955
    تشکر
    1,742
    6,088 بار در 951 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 187 پست
    برچسب زده شده
    در 1 تاپیک
    سلام
    امیدوارم که خوب باشید
    کتاب چرا ملت ها شکست میخورند رو در اینجا به شما دوستان معرفی کردم.
    حال توضیح و خلاصه ای از کتاب رو خدمت شما دوستان ارائه میدم.

    این متن رو بنده ننوشتم و از سایت حقوق نیوز استفاده کردم.
    چرا ملت*ها شکست می*خورند؟

    کتاب چرا ملت*ها شکست می*خورند با عنوان اصلی «why nations fall: the origins of power, properity and poverty» سال 2012 منتشر شده است. این کتاب ریشه*های فقر و قدرت در ملت*ها را بررسی کرده و به اقتصاد از دریچه*ی سیاست نگاه کرده است. کشورهای در حال توسعه مطلب مهم دیگری است که این کتاب روی آن تمرکز کرده است.چرا ملت*ها شکست می*خورند: ریشه*های قدرت، شکوفایی و فقر نوشته اقتصاددانان آمریکایی، دارون عجم*اوغلو استاد دانشگاه ام*آی*تی و جیمز رابینسون استاد دانشگاه هاروارد، که در مارس 2012 چاپ شده* است.این کتاب سعی می*کند پایه*ای*ترین سؤال اقتصاد و سیاست جهانی را جواب بدهد که چرا بعضی کشورها، مانند نروژ، در حال شکوفایی هستند ولی بعضی کشورها، مانند مالی، در حال سقوط؟ این کتاب برای خواننده غیر متخصص نوشته*شده*است و یکی از پروفروش ترین کتاب های قرن می باشد.دارون عجم اوغلو و رابینسون قاطعانه نشان می دهند که این نهادهای اقتصادی و سیاسی ساخته دست بشرند که شالوده موفقیت اقتصادی (یا فقدان آن) را می سازند. عجم اوغلو و رابینسون بر مبنای پانزده سال مطالعه بر روی منابع اصلی به شواهد تاریخی فوق العاده ای از امپراطوری رم ، دولت - شهرهای مایا و نیز دوران قرون وسطی ، اتحادیه جماهیر شوروی و آفریقا نظم می بخشند تا نظریه اقتصاد سیاسی تازه ای بنا کند که ارتباطی وسیع با پرسش های سترگ امروزین دارد.این نویسندگان به*خوبی شرح می*دهند که مشارکت قشری خاص در امور تجاری و سیاسی، باعث منفعت*طلبی گروهی محدود می*شود و درنتیجه، به*ضرر منافع اکثریت جامعه خواهد بود.نویسندگان کتاب به شما می*گویند هرچند بحران در یک جامعه، ناگهانی و طی مدت کوتاهی به*وقوع می*پیوندند، اما نتیجه*ی یک یا مجموعه*ای از اقدامات اشتباه در طولانی*مدت است که آشکار می*شود. البته در این برهه تنها یک عامل برای برون*رفت از وضعیت مؤثر است و آن چیزی نیست جز آگاهی و دانش مردم نسبت به حقوق خود.با مطالعه*ی این کتاب متوجه می*شویم انحصارگرایی و در رأس قرارگرفتن نخبگان یا افراد بدون دانش و تجربه*ی کافی در امور مختلف سیاسی و اقتصادی، زمینه*ی به* قهقرا کشاندن یک جامعه را مهیا می*کند؛ پایه*های چنین جامعه*ای چنان سست خواهد شد که با کوچک*ترین ضربه، دست*خوش اتفاقات جبران*ناپذیری چون جنگ داخلی، رکود و افت شدید اقتصادی می*شود.بنابراین حرکت از انحصارگرایی به کثرت*گرایی توصیه*ی اکید نویسندگان است که البته مدت*زمانی طولانی برای بنیان نهادن و تغییر به این رویه نیاز است. در این راه سیاستمداران برای رسیدن به توسعه باید بین حفظ کارایی یا حفظ حکومت گروهی خاص، یکی را انتخاب کنند و نحوه*ی ارتباط دولت و ملت هم سرنوشت توسعه را مشخص خواهد کرد.نویسندگان کتاب عواملی مثل جغرافیا، آب*وهوا، منابع طبیع و فرهنگ را به عنوان عواملی که ملت*ها را به فقیر و غنی تقسیم کنند، رد می*کنند. در عوض آن*ها موسسات سیاسی و اقتصادی که برآمده از خود ملت*ها هستند را عامل پیشرفت اقتصادی می*داند.این کتاب حکومت*ها را به دو دسته تقسیم می*کند: مشارکتی (به انگلیسی: Inclusive) و انحصاری (به انگلیسی: Exclusive).در حکومت*های مشارکتی موسسات اقتصادی و سیاسی به*جای این*که مشارکت در امور اقتصادی را محدود به عده*ای معدود از خواص و سازمان*های دولتی نمایند، باعث تشویق و ترغیب اکثریت مردم برای مشارکت در امور اقتصادی می*شوند. این امر مستلزم وجود قانون و ضوابط قوی در رابطه با حق مالکیت خصوصی، حاکمیت بیطرفانه قانون، خدمات همگانی با امکان تبادل و قراردادهای عادلانه، امکان ورود شرکت*های جدید به بازار و دولتی که خواهان ودارای قابلیت اجرای این شرایط و پیش نیازها باشد است.در نقطه مقابل موسسات مشارکتی، موسسات اقتصادی انحصاری با به*کار گرفتن امکانات و منابع اکثریت در خدمت منافع گروهی محدود و انگشت*شمار قرار دارند. آن*ها نه مدافع حق مالکیت می*باشند و نه باعث ایجاد انگیزه برای فعالیت*های اقتصادی می*شوند. در این حکومت*ها شروع یک کسب و کار جدید غیرممکن است، چراکه بازار به*صورت انحصاری در دست دولت یا نور چشمی*ها خواهد بود.با اینکه نشریات واشینگتن*پست، گاردین، و نیویورک*تایمز برای این کتاب نقد مثبت نوشته*اند، عده*ای انتقادات زیر را وارد دانسته*اند:- کتاب از شواهد دقیق و آماری برای اثبات فرضیه خود استفاده نمی*کند.- نگاهی یک بعدی به مسئله تفاوت فقر و غنا در کشورها از طریق تقلیل دلایل شکاف کشورها به سلطه نهادهای هم افزا، فراگیر یا مشارکتی در کشورهای غنی و سلطه نهادهای استثماری، بهره کش یا انحصاری در کشورهای فقیر.

    فصل های کتاب چرا ملت ها شکست می خورند؟

    کتاب یادشده با 15 فصل از جمله: نظریه هایی که جواب نمی دهند، تولید فقر و غنا، تفاوت های کوچک و برهه های سرنوشت ساز : وزن تاریخ، من آینده را دیده ام و نتیجه بخش است: رشد تحت سلطه نهادهای استثماری ، در سرزمین ما نه: موانع توسعه ، توسعه معکوس ، پراکندگی رفاه ، چرخه تکاملی ، چرخه شوم ، در هم شکستن قالب و فهم فقر و غنا همراه است.در یادداشت پشت جلد کتاب آمده است: ««چرا ملت ها شکست می خورند؟» با نگارشی درخشان و دلپذیر به پرسشی پاسخ می دهد که قرن ها متخصصان را درمانده کرده است. چرا برخی کشورها ثروتمند و برخی دیگر فقیرند و به واسطه ثروت و فقر ، سلامتی و بیماری ، غذا و قحطی از یکدیگر مجزا می شوند؟»آیا این امر ناشی از فرهنگ ، آب و هوا یا جغرافیاست؟ شاید جهل و غفلت از سیاست های صحیح علت ناکامی هاست؟ مطلقا خیر. هیچ یک از این عوامل قطعی یا محتوم نیستند. از این که بگذریم ، چگونه توضیح دهیم که چرا بوتسوانا تبدیل به یکی از کشورهایی شده است که سریعترین رشدها را در جهان دارند، در حالی که سایر کشورهای آفریقایی همچون زیبمابوه ، کنگو و سیرالئون در ورطه فقر و خشونت گرفتار آمده اند؟«چرا ملت ها شکست می خورند؟» نحوه نگاه و درک شما را نسبت به جهان دگرگون می کند.»

    گزیده ای از کتاب چرا ملت*ها شکست می*خورند؟

    اقتصاد مدار ۳۸ درجهدر تابستان ۱۹۴۵، زمانی که جنگ جهانی دوم رو به پایان بود استعمار ژاپن در شبه جزیره کره از هم فروپاشید. یک ماه از تسلیم بدون قید و شرط ژاپن در ۱۵ آگوست همان سال نگذشته بود که کره در مدار ۳۸ درجه به دو حیطه*ی نفوذ تقسیم شد. جنوب، توسط ایالات متحده اداره می*شد و شمال، توسط روسیه. در ژوئن ۱۹۵۰، زمانی که کره جنوبی به اشغال ارتش کره جنوبی به اشغال ارتش کره شمالی در آمد صلح پر تنش و جنگ سرد میان دو ابرقدرت جای خود را به جنگ خونین کره داد. در ابتدا کره شمالی تهاجمات گسترده*ای را سازماندهی کرد و «سئول» پایتخت جنوب را گرفت، اما تا پاییز به کلی عقب رانده شد. از آن پس بود که «هوانگ پیونگ وو» و برادرش از هم جدا شدند. هوانگ پیونگ وون خوش اقبال بود که پنهان شد و از افتادن به دست ارتش کره شمالی گریخت. او در جنوب اقامت گزید و به عنوان یک داروساز مشغول به کار شد. برادر وی پزشکی بود که در سئول، مجروحان ارتش کره جنوبی را درمان می*کرد. با عقب نشینی کره شمالی او را به شمال بردند. این دو که در سال ۱۹۵۰ از هم جدا شده بودند پس از یک جدایی طولانی ۵۰ ساله در سال ۲۰۰۰ برای اولین بار یکدیگر را در سئول ملاقات کردند؛ یعنی پس از آن که سرانجام دو دولت توافق کردند برنامه*ی محدودی را برای پیوند مجدد خانواده*ها به اجرا درآورند.برادر «هوانگ پین وون» به عنوان پزشک در نیروی هوایی به کار گرفته شد، که در یک دیکتاتوری نظامی شغل خوبی به حسای می*آمد. اما در کره شمالی حتی آنهایی که از امتیازات ویژه برخوردار بودند وضعشان تعریفی نداشت.

    امیدوارم که براتون مفید بوده باشه.
    in all chaos there is calculation

  10. 4 کاربر برای این پست سودمند از tarokh عزیز تشکر کرده اند:


  11. #356

    tarokh آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2021
    محل سکونت
    karaj
    نوشته ها
    955
    تشکر
    1,742
    6,088 بار در 951 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 187 پست
    برچسب زده شده
    در 1 تاپیک
    سلام
    امیدوارم که خوب باشید
    کتاب کار عمیق از کال نیوپورت رو اینجا به شما دوستان معرفی کردم.
    حال چکیده ای از این کتاب رو به شما دوستان ارائه میدم.
    (این متن چکیده از من نیست و ترکیب چکیده چند منبع مختلف است)


    قسمت اول


    خلاصه مطالب


    • «کار عمیق» کاری حرفه*ای است که نیازمند توجه و تمرکز عمیق است.
    • کار عمیق مبنا و قلب کار علمی است.
    • کار عمیق برای تسلط سریع*تر به موضوعات پیچیده لازم است.
    • میزان کار حرفه*ای برابر است با زمانی که به آن کار اختصاص می*دهید ضربدر عمق تمرکز شما.
    • موانع و نیازهای مشکل*ساز هرروز افزایش می*یابد و سد راه کار عمیق است.
    • کار عمیق احساس روان بودن، ارزشمندی و تقدس در شما ایجاد می*کند.
    • عادت*ها و کارهایتان را ارزیابی کرده و برنامه زمانی خود را به شکلی طراحی کنید تا تمرکز لازم برای انجام کار عمیق را داشته باشید.
    • بعضی افراد کار عمیق را به زندگی روزانه*شان گره می*زنند.
    • بعضی دیگر مانند بیل گیتس گهگاه از دنیا فاصله می*گیرند تا زمانی را در تفکر عمیق بگذرانند.
    • برای پیشرفت در کارهای عمیق، از خستگی نترسید، رسانه*های اجتماعی را کنار بگذارید و کارهای کم*عمق زندگی را هدفمند کنید.

    پروفسور کال نیوپورت بحثی چندبخشی درباره کار عمیق و متمرکز مطرح می*کند. به عقیده او کاری که به تمرکز عمیق نیاز دارد، ذاتا ارزشمند و نتیجه*بخش است. درحالی*که افراد مدام با عوامل حواس*پرتی یا فشارهای اجتماعی مواجه هستند که آن*ها را به سمت کار کم*عمق و سطحی سوق می*دهد. برای موفقیت در یک اقتصاد اطلاعات-محور باید عمیق کارکنید. نیوپورت ایده*های خود را با ترکیبی از تحقیقات رسمی، داستان*ها و تجربه*های شخصی از چالش*ها و پاداش*های کار عمیق بسط می*دهد. او نکاتی درباره گذران نوعی از زندگی ارائه می*دهد که حامی کار عمیق باشد. کار عمیق را ارزشمند، مفید و کمیاب می*داند و با لحنی متقاعدکننده و گاه شاعرانه به این موضوع می*پردازد. مدیرسبز مطالعه این چکیده را به افرادی که به کارهای علمی مشغول هستند و به دیگرانی پیشنهاد می*دهد که می*خواهند سیال، خلاق و متمرکز باشند.

    «کار عمیق» و دلیل اهمیت آن

    کار عمیق کاری است که به توجه و تمرکز کامل نیاز دارد. کار جدی توانایی*های خلاقانه و تحلیلی را به حداکثر می*رساند. برای موفقیت واقعی در هنر، علم، کسب*وکار یا حوزه*های دیگر باید عمیق کارکنید. برای درک کار جدی و عمیق بهتر است آن را با کار معمولی و کم*عمق مقایسه کنید. کار کم*عمق کاری است که می*توانید آن را هنگام حواس*پرتی هم انجام دهید، به تلاش ذهنی خاصی نیاز ندارد و موضوعی جدید یا ارزشمند ارائه نمی*کند.
    روندهای رایج، شما و همه دنیا را به سمت کارهای کم*عمق سوق می*دهد. این فشار همه*جانبه برای شبکه*سازی، توئیت کردن، پاسخگویی سریع به کامنت*ها و انجام هم*زمان چند کار، روزها را با کار کم*عمق پر می*کند که بسیار خطرناک است. افراد معمولا کارهای کم*عمق را خودکار کرده یا از انجام آن صرف*نظر می*کنند. اگر کارهای کم*عمق مرکز فعالیت*های کاریتان شود، شغل*تان به خطر می*افتد. کار کم*عمق ارزش چندانی ندارد، درحالی*که کار عمیق ارزش عمیقی هم دارد و هرروز اهمیت بیشتری پیدا می*کند.
    تکنولوژی بار جدیدی بر دوش کارمندان گذاشته است و آن*ها مدام برای هماهنگی با آن تلاش می*کنند. در میان سایر چالش*ها، تکنولوژی در حال دگرگون کردن و تغییر ساختار اقتصاد است، بعضی کارها را حذف کرده و بعضی دیگر را تقویت می*کند. درنتیجه شرکت*ها به افراد ماهری نیاز دارند که بر تکنولوژی*های پیچیده مسلط باشند.

    تخصصی* سازی

    درگذشته، شرکت*ها افراد جدید را از نزدیکان کارمندان استخدام می*کردند یا به آن**ها مبلغی می*دادند تا فرد مناسبی را جایگزین خود کنند. در چنین محیطی، کارشناسان بومی در اولویت بودند، اما شرکت*های جدید با روش*های اینترنتی، ایمیل و تلفن از افراد متخصص استفاده می*کنند. این موضوع باعث بی*کار شدن کارمندان بومی و افزایش ارزش سوپراستارها می*شود و بازار مشاغل را به سمت مدل «همه جایزه مال برنده است» هدایت می*کند. در حقیقت، تکنولوژی اطلاعات، به سوپراستارهای یک حوزه امکان می*دهد تاثیر و موفقیت*های خود را چند برابر کنند. برای کسب جایگاه در میان کارمندانی که بیشترین بهره را از اقتصاد اطلاعات-محور می*برند، باید بر کارهای دشوار مسلط باشید و موضوعات پیچیده را به سرعت بیاموزید. کسب چنین مهارتی نیازمند کار عمیق است. باید محصولات و خدمات را در سطحی خاص و عالی ارائه دهید. بنابراین، کار عمیق بسیار حیاتی است و توجه و توانایی*هایتان را مانند لنز دوربین متمرکز می*کند.

    تمرین دقیق

    کار عمیق به چندین دوره تمرین* دقیق نیاز دارد. در این دوره*ها بر مهارت خاصی تمرکز می*کنید که قصد بهبودش را دارید و از کاری به کار دیگر نمی*پرید. تمرین دقیق نیازمند «تمرکز صددرصد» است و باعث می*شود مدارهای عصبی خاص مدام تحریک*شده و این مهارت*ها را نهادینه کنند. کار عمیق به کسب نتایج بهتر کمک می*کند. میزان کار حرفه*ای برابر است با زمانی که صرف انجام کار می*کنید ضربدر عمق تمرکز شما. اگر مدام از کاری به کار دیگر می*پرید، مشکل «نقص توجه» دارید؛ یعنی بخشی از توجه*تان معطوف به کار قبلی است و درنتیجه سطح عملکرد فعلی*تان کاهش می*یابد. برای تصحیح روش خود و بهبود آن از بازخوردها استفاده کنید.
    کار عمیق چندان رایج نیست و بسیاری از ویژگی*های محیط کاری مدرن علیه آن است. افراد همیشه دوست دارند ساده*ترین کار را انجام دهند. در دنیای مشارکتی امروز که ارتباطات بیشتر و پاسخ*گویی سریع به پیام*ها به پاسخ باکیفیت و استفاده بهینه از زمان ارجحیت دارد، افراد زمان کمتری را به اولویت*بندی کارها و انجام سریع*تر کارهای مهم* اختصاص می*دهند. آن**ها فقط در میان کارهایشان غوطه می*خورند و داشتن کار را معیار بهره*وری می*دانند. این اصلا درست نیست. می*توان سرعت یا میزان پیشرفت کار را اندازه*گیری کرد، اما نمی*توان عمق آن را اندازه*گیری نمود. اندازه*گیری کار علمی کمی مبهم است. افرادی که دنبال ماتریس*های ارزیابی هستند از عواملی مانند سرعت کار استفاده می*کنند که رئیسشان به*راحتی آن را تشخیص می*دهد.

    مکتب اینترنت

    مردم طوری رفتار می*کنند انگار اینترنت و حداکثر استفاده از ارتباطات اینترنتی، کاری انقلابی است. امروزه شرکت*هایی که محصولات و خدماتشان هیچ ارتباطی با اینترنت ندارد، مردم را به دنبال کردن صفحه فیس*بوکشان دعوت می*کنند و از کارمندان متخصص خود می*خواهند در رسانه*های اجتماعی فعال باشند. این کار به*جای تمرکز عمیق بر کار اصلی و مهم، باعث حواس*پرتی*شان می*شود. این اصلا خوب نیست، زیرا کار عمیق بسیار بیشتر از کار کم*عمق برای جامعه و انجام*دهندگان مفید است.

    چیزی که به آن توجه می*کنید

    مطالعات مربوط به حس هوشیاری و آگاهی ارزش زیادی به کار عمیق می*دهند. وینی*فِرِد گالاهر، نویسنده متخصص، سال*ها به مطالعه تمرکز و اثر آن بر کیفیت زندگی پرداخت. او دریافت مدیریت تمرکز بسیار بیشتر از شرایط فرد بر زندگی خوب اثر دارد. مغز شما تجربیات را بر اساس مواردی که به آن*ها توجه می*کنید، خلق می*کند. چیزهایی که بر آن*ها تمرکز می*کنید و رویکردی که به تجربه*ها دارید، احساسات* و نتایجتان را شکل می*دهد.
    تاکید بر جنبه*های مثبت زندگی کورتکس جلوی مغز را طوری آموزش می*دهد که آماگدال یا بادامه مغز که مسئول احساسات، یادگیری و حافظه است واکنشی قوی به محرک*های منفی داشته باشد. اگر در کار عمیق فقط بر موضوعات مهم تمرکز *کنید، واقعیت زندگی** را به شکلی مثبت از نو می*سازد. کار عمیق و ماهیت ساختارمند آن حالتی روانی به نام «سیالی» ایجاد می*کند که پاداش کار عمیق است.
    هیوبرت درایفِس و شان دورِنس کِلی در کتاب سال 2011 خود به نام «همه*چیز می*درخشد» بحثی فلسفی درباره کار عمیق مطرح می*کنند. آن**ها به بررسی تغییر معناگرایی و تقدس در طول زمان پرداخته*اند. به نظر می*رسد تقدس از مفهوم اولیه آن فاصله زیادی گرفته است. آن*ها جنبش روشنفکری رنه دکارت را مبنای این تغییر می*دانند و معتقد هستند افراد خودشان موارد مقدس خود را مشخص می*کنند که بیشتر به آگاهی و مهارت هر فرد بستگی دارد.
    تمرکز باعث می*شود هنرمندان به*جای تلاش برای خلق معنی، آن را در هنر خود پیدا کنند. کار عمیق حس تقدس را در افراد بیدار می*کند.
    in all chaos there is calculation

  12. 3 کاربر برای این پست سودمند از tarokh عزیز تشکر کرده اند:


  13. #357

    tarokh آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2021
    محل سکونت
    karaj
    نوشته ها
    955
    تشکر
    1,742
    6,088 بار در 951 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 187 پست
    برچسب زده شده
    در 1 تاپیک
    سلام
    امیدوارم که خوب باشید
    کتاب کار عمیق از کال نیوپورت رو اینجا به شما دوستان معرفی کردم.
    حال چکیده ای از این کتاب رو به شما دوستان ارائه میدم.
    (این متن چکیده از من نیست و ترکیب چکیده چند منبع مختلف است)

    قسمت دوم

    پیروی از چهار قانون زیر اساس کار عمیق است:
    1. عمیق کار کنید

    کار عمیق را به بخش منظمی از زندگی*تان تبدیل کنید. از حواس*پرتی*ها اجتناب کرده و سطح تمرکزتان را افزایش دهید. بسیاری از حواس*پرتی*ها از درون نشات می*گیرند. غرایز طبیعی مثل غذا می*تواند باعث حواس*پرتی شود. سایر حواس*پرتی*ها اجتماعی و تکنولوژیکی هستند، مثل تمایل به چک کردن ایمیل*ها یا تماشای تلویزیون. عادت کردن به کار عمیق باعث حفظ تمرکز می*شود. بعضی افراد از «فلسفه ریاضتی» پیروی کرده و خود را از دنیای اطراف جدا می*کنند، مدت**ها ایمیلشان را چک نمی*کنند و همواره بر کارهای فکری تمرکز دارند.
    بعضی دیگر، چنین کاری را به خاطر اجبارات شغلی غیرممکن می*دانند. آن*ها از «فلسفه دو وضعیتی» پیروی می*کنند و پس از بازه*های طولانی کار عمیق بر حوزه*های دیگر هم تمرکز می*کنند. مثلا بعضی اساتید دانشگاه کلاس**هایشان را فشرده می*کنند و یک*ترم درس می*دهند و بقیه سال را به تحقیق می*پردازند.
    دیگران فکر می*کنند «فلسفه ریتمیک» بهترین نتیجه را دارد: آن*ها هرروز در ساعتی مشخص کار عمیق انجام می*دهند، از «روش زنجیره» استفاده می*کنند و هرروز شاخه جدیدی از کار عمیق را به آن اضافه می*کنند. افرادی که بر برنامه روزانه*شان کنترل ندارند یا به*راحتی به حالت کار عمیق وارد می*شوند، «فلسفه روزنامه*نگاری» را مفید می*دانند. این افراد از هر زمان استراحت یا وقفه*ای برای کار عمیق روی پروژه*های اصلی استفاده می*کنند.
    وقتی رویکرد مناسب خود را پیدا کردید، عادت*هایی برای خود ایجاد کنید که باعث تمرکز بیشتر شود. ببینید در کدام قسمت به کار عمیق نیاز دارید و چه مدت باید متمرکز بمانید. برنامه*ای برای حمایت از کارتان داشته باشید. آیا باید قبل از کار غذا بخورید؟ پیاده*روی کنید؟ چگونه می*توانید تمرکزتان را هنگام کار حفظ کرده و نتایج* را ارزیابی کنید؟ آیا تا زمانی که کارتان تمام نشده سراغ اینترنت نمی*روید یا تعداد کلماتی که نوشته*اید را می*شمارید؟ «ژست*های خاص» به تمرکز عمیق کمک می*کند. مثلا، خانم جی.کی.رولینگ نویسنده هری پاتر برای نوشتن آخرین کتاب این مجموعه در یک هتل اقامت کرد. بیل گیتس پس از ترک مایکروسافت به روش «هفته**های تفکر» روی آورد و در اتاقکی به خواندن و تمرکز پرداخت.

    2. از خستگی نترسید

    مردمان دنیای امروز به حواس*پرتی اعتیاد دارند. برای تمرکز و کار عمیق باید از این اعتیاد فرار کنید. اگر حواس*تان هم پرت نشود، خسته می*شوید. وقتی برای تمرکز عمیق تلاش می*کنید، مشتاقانه دنبال راهی برای فرار از خستگی هستید؛ اما اگر با خستگی نجنگید و آن را نشانه تمرکز عمیق بدانید، می*توانید تمرکز را به «عادت» خود تبدیل کنید، یعنی چیزی که مدام انجام می*دهید، چون می*دانید برایتان خوب است.

    3. از رسانه*های اجتماعی دست بردارید

    رسانه*های اجتماعی بسیار سرگرم*کننده هستند و باعث می*شود با افراد مختلف در ارتباط باشید. این منافع در مقایسه با مضرات رسانه*ها بسیار ناچیز است. وقتی می*خواهید از رسانه**های اجتماعی استفاده *کنید، ببینید کدام عوامل باعث موفقیت و شادی در زندگی شخصی و کاریتان می*شود. تنها در صورتی از این ابزار استفاده کنید که منافعش بیشتر از مضراتش باشد.
    این را «قانون کم*های حیاتی»، «قانون 20/80» یا «اصل پارِتو» می*نامند. دو یا سه هدف اصلی خود در زندگی شخصی و کاری را مشخص کنید. دو یا سه فعالیت مهم برای دست*یابی به این اهداف را تعیین کنید. ابزارهایی که اکنون استفاده می*کنید را بازبینی کنید. اثر آن*ها در پیگیری اهدافتان را تعیین کنید. از اینترنت برای یک هدف بزرگ استفاده کنید نه برای سرگرمی.

    4. کارهای کم*عمق را هدفمند کنید

    کار کم*عمق مبنای کار عمیق ارزشمند است. کار عمیق خسته*کننده است زیرا مجبور هستید با نهایت توان کارکنید. نهایت توان اغلب افراد، چهار ساعت کار عمیق در طول روز است. باید برای رسیدن به این حداکثر تلاش کرده و این روند را با یک ساعت کار عمیق در روز آغاز کنید. بسیاری افراد درباره میزان کارشان اغراق می*کنند و ساعت*هایی که تلویزیون می*بینند را دست*کم می*گیرند. هر دقیقه از روز کاریتان را برنامه*ریزی کنید. کارهای مرتبط با هم را در یک گروه قرار دهید. وقتی از این برنامه استفاده کنید، می*بینید که دیگر به زمان کار کردن توجه نمی*کنید و وقتی*که به فعالیت*های جدید اختصاص می*دهید را خیلی زیاد نمی*دانید.
    مطمئنا مواردی در کارتان اخلال ایجاد می*کند که برای اجتناب از آن*ها باید برنامه****های جدید تدوین کنید. به*تدریج، زمان لازم برای انجام کارهای مختلف را بهتر ارزیابی می*کنید. بعد از انجام کار، موانع زمانی پیش*آمده حین کار را بررسی کنید. اگر کار اول بیش*ازحد طول کشید، همچنان بر آن تمرکز کنید. اگر کار اول را در موعد مقرر تمام کردید، کار دوم را برنامه*ریزی کنید. زمانی را برای کارهای خلاقانه و ناگهانی در نظر بگیرید. هدف، چسبیدن به یک برنامه خاص نیست،* بلکه *استفاده درست از زمان است.

    ابزارهای کار عمیق

    «عمق هر کار را مشخص کنید». ببینید آموزش یک کارمند جدید برای انجام این کار چند ماه زمان می*برد. وقتی فهمیدید هر کاری به چه میزان تلاش نیاز دارد، کارتان را روی نمودار عمق ببرید. خود را مجبور کنید که به سر عمیق*تر طیف برسید. بودجه*ای را به کار کم*عمق اختصاص دهید و ببینید چه مقدار زمان را صرف چنین کارهایی می*کنید. بعضی افراد مجبور هستند 30 تا 50 درصد زمان خود را صرف کارهای کم*عمق مثل حضور در جلسات، پاسخگویی به ایمیل*ها، کارهای اداری و مشابه آن کنند. اگر اکثر یا همه وقت*تان صرف کارهای کم*عمق می*شود، برنامه*ای برای انجام کارهای عمیق*تر طراحی کنید.
    برای ارتقای کارتان از اصل «بهره*وری برنامه ثابت» استفاده کنید. اگر کار اداری سنتی دارید، احتمالا ساعت پنج بعدازظهر تعطیل می*شوید. همین برنامه نشان می*دهد که برای موفقیت لازم نیست ساعت*های طولانی و آخر هفته*ها کارکنید. کارها و جلساتی که باید در آن*ها حضورداشته باشید را گزیده*تر انتخاب کنید. کارهایی را انتخاب کنید که سرنوشت حرفه*ای*تان را شکل دهد.

    از وقت*تان مراقبت کنید

    سخت*گیری بیشتر در ایجاد روابط، باعث افزایش کار عمیق و هدفمندی کار کم*عمق می*شود. چون ارسال ایمیل کار ساده*ای است، معمولا آن را انجام می*دهید. بسیاری از دریافت*کنندگان ایمیل خود را مجبور به پاسخگویی می*دانند. در این دام نیفتید. گزینشی پاسخ دهید. از افرادی که با شما در تماس هستند کار بیشتری بخواهید. مثلا به*جای دادن یک آدرس ایمیل کلی از «فیلتر فرستنده» استفاده کنید. این فیلتر باعث می*شود ارسال*کنندگان در شرایط خاص و مرتبط برایتان ایمیل ارسال کنند.
    هنگام پاسخگویی به ایمیل*ها کار بیشتری انجام دهید. فورا پاسخ ندهید، زیرا نشانه*ای از علاقه یا توافق است. گزینشی عمل کنید. اگر شخصی درخواست ملاقات با شما را داشت، برنامه وقت**های آزادتان را برایش ارسال کنید تا با یکی از آن*ها موافقت کند. اگر درخواستی برای مشارکت در یک پروژه دریافت کردید، به آن*ها کمک کرده و گام بعدی را مشخص کنید. درنتیجه مدام در حال ردوبدل کردن ایمیل نیستید. به ایمیل*های باز و مبهم، مواردی که برایتان جالب نیست و ایمیل*هایی که پاسخ*دهی یا عدم پاسخ*دهی به آن*ها نفع و ضرری برایتان ندارد، پاسخ ندهید.




    امیدوارم که برای شما دوستان مفید بوده باشه.


    in all chaos there is calculation

  14. 5 کاربر برای این پست سودمند از tarokh عزیز تشکر کرده اند:


  15. #358

    tarokh آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2021
    محل سکونت
    karaj
    نوشته ها
    955
    تشکر
    1,742
    6,088 بار در 951 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 187 پست
    برچسب زده شده
    در 1 تاپیک
    سلام
    امیدوارم که خوب باشید
    کتاب همه دروغ میگویند رو اینجا به شما معرفی کردم.
    حال میخوام خلاصه ای از این کتاب رو قرار بدم.
    قسمت اول


    شناسایی مخاطب و درک انگیزه اش برای برنامه ریزی و تعامل حیاتی است. معمولا شرکت*ها از طریق نظرسنجی این اطلاعات را به دست می*آورند.اما اگر مردم حقیقت را نگویند چه می*شود؟ در واقعیت آنها معمولاً این کار را نمی*کنند. مردم آنچه را که فکر می*کنند، می*خواهند بشنوید در نظرسنجی*ها به محققان بازار می*گویند.اما به چه طریقی می*توان به اطلاعات واقعی و گرایشات مردم پی برد؟در واقعیت ما به همه به جز موتور*های جست و جویی مثل گوگل دروغ می*گوییم. این اساس کتاب ست استیونز دیویدویتس “همه دروغ می*گویند” می*باشد.

    معرفی کتاب همه دروغ می*گویند

    در بیشتر تاریخ*، تنها راه دانشمندان علوم اجتماعی برای درک بهتر مردم*، پرسیدن از آنها بود. در نگاه اول مشخص نیست*، اما مشکل این روش، این است که مردم تمایل به دروغ گفتن دارند و کاملاً آزادانه در نظر سنجی*ها دروغ *می*گویند.خوشبختانه عصر اینترنت گزینه شگفت انگیزی را برای دانشمندان فراهم کرده است: بیگ دیتا. به طور دقیق تر، مواردی که در تنهایی بر روی صفحه کلیدتان تایپ *می*کنید.در کتاب “همه دروغ *می*گویند”*، ست استیونز دیویدویتس به بررسی آنچه جستجوهای گوگل *می*تواند در مورد ماهیت انسان*ها به ما بگوید و اینکه چرا باید در آینده با جدیت بیشتری به آنها توجه کنیم، صحبت *می*کند.همه دروغ *می*گویند، یا حداقل داستان کامل زندگی روزمره خود را نمی*گویند*، به خصوص وقتی کسی به دنبال آن نیست. اما مردم عمیق ترین ترس*ها و رازهای خود را با جعبه جستجوی گوگل به اشتراک *می*گذارند.این کتاب سعی دارد با تجزیه و تحلیل روندها و الگوها و درک ترجیحات مردم و عادات جستجو*ی آنها، برخی از حقایق موجود در مورد کلان داده*ها در گوگل را فاش کند.بیگ دیتا ابزاری قدرتمند است که *می*تواند برای تصمیم گیری بهتر مورد استفاده قرار گیرد. داده*های بزرگ محدودیت*های خود را دارند*، اما بینش*های ارزشمندی در مورد روند تصمیم گیری برای ما فراهم *می*کنند.ست استیونز دیویدویتس از داده*های گوگل در کتاب «همه دروغ می*گویند» برای بررسی نگرش انسان*ها به سلامت روان*، فرزندپروری*، نژاد* پرستی، تولید مثل*، رابطه جنسی و موارد دیگر استفاده *می*کند. این کتاب برای مخاطبان آمریکایی نوشته شده است اما کاربرد و بینش آن جهانی است.کتاب همه دروغ می*گویند به مجموعه داده*های گوگل محدود نمی*شود. استیونز توضیح *می*دهد که چگونه *می*توانید بینش مورد نظرتان را در هر مجموعه کلان داده کشف کنید. قبل از آنکه به بررسی بیشتر کتاب بپردازیم، بگذارید یک قدم به عقب برگردیم و ببینیم بیگ دیتا یا کلان داده چیست؟

    “بیگ دیتا” چیست؟

    به عبارت ساده “کلان داده” به مقدار زیادی داده گفته *می*شود که فقط با استفاده از توان محاسباتی قابل درک هستند. در واقع بیگ دیتا ها، که به آنها اطلاعات آنلاین جمع آوری شده نیز گفته *می*شود*، بخش مهمی* از دنیای دیجیتال ما است.جالب است بدانید خارج از دنیای دیجیتال، بسیاری از مردم به صورت روزانه حتی بدون این که بدانند از مفاهیم شهودی علم داده استفاده *می*کنند. با این حال*، شهود همان علم داده نیست. پیش بینی*ها و احساسات شجاعانه ما فقط زمانی قابل اثبات یا رد هستند که از داده*های تاریخی به درستی استفاده کنیم.

    خلاصه کتاب همه دروغ می*گویند

    همه دروغ می*گویند با توضیح این که کلان داده*ها چیست*، چگونه بوجود آمده*اند و اینکه چگونه *می*توانیم از آنها برای درک بهتر خود استفاده کنیم*، ذهن شما را درباره ماهیت واقعی انسان گسترش *می*دهد.در ادامه تعدادی درس های مطرح شده در کتاب همه دروغ می*گویند را بررسی خواهیم نمود.

    درس ۱: افراد در شناسایی الگوها به اندازه داده*های بزرگ مهارت کافی ندارند زیرا نمونه*های به اندازه کافی بزرگ را در نظر نمی*گیرند

    همانطور که گفته شد، اصطلاح کلان داده به مقادیر زیادی از اطلاعات اشاره دارد که برای درک آنها به قدرت محاسباتی گسترده ای نیاز داریم.به عنوان مثال*، ممکن است از میزان جستجوهای گوگل برای تعیین غذاهای محبوب در یک منطقه استفاده کنیم. برای پیدا کردن چنین موارد الزاما به میزان جست و جوهای گوگل نیاز ندارید و می*توانید با مشاهده کردن هم به آن*ها پی ببرید . با درک این موضوع، *می*بینیم که از برخی جهات همه ما دانشمندان داده هستیم.ما دوست داریم به شهود خود اعتماد کنیم اما این کار در واقعیت علمی*نیست. درست است که ما اطلاعات را جمع آوری *می*کنیم و سعی *می*کنیم برای پیش بینی کردن آن اطلاعات را درک کنیم، اما باید این کار را به درستی انجام دهیم.وقتی داده*های درستی داشته باشیم*، حقایقی را برای پشتیبانی از ایده*های خود به دست *می*آوریم در نتیجه درک ما از نحوه کارکرد جهان، درست خواهد بود.تجربه نویسنده با مادربزرگش مثال خوبی در این مورد است. مادربزگ او یک بار شروع به دادن مشاوره برای پیدا کردن همسر مناسب به او کرد*. و همه ویژگی*هایی را که او باید در یک همراه جستجو کند را پیشنهاد نمود. همسر احتمالی او فقط باید شوخ*طبع، باهوش و زیبا باشد و همین طور دوستان مشترکی باهم داشته باشند.استوینز به این موضوع از دیدگاه علم داده* نگاه می*کرد، و به سادگی از ۸۸ سال تجربه و اطلاعاتی که مادربزرگش داده بود*، استفاده *کرد تا به این نتیجه برسد. مادر بزرگش در طول سال*ها ویژگی*های روابط موفقیت آمیز را دیده بود و به راحتی اطلاعات مور نیاز را به او منتقل *می*کرد. اما همه نتیجه گیری*های او دقیق نبود.او قاطعانه اعتقاد داشت که برای یک رابطه طولانی مدت، زوجین باید دوستان مشترک زیادی داشته باشند. با این حال*، او از تجربیات افراد کافی اطلاعات نداشت.اما در سال ۲۰۱۴ یک مطالعه با حجم کافی از نمونه داده*های کلان*، مشخص کرد*، دوستان مشترک بیشتر در فیس بوک باعث *می*شود که یک زن و شوهر در نهایت از هم جدا شوند.

    درس ۲: کلان داده*ها، اسرار تاریکی را به ما *می*گویند که مردم در حالت عادی بیان نخواهند کرد.

    اخیراً یکی از دانشگاه*ها در یک نظرسنجی از دانشجویان خواسته بود، معدل خود را به اشتراک بگذارند. فقط ۲٪ از شرکت کنندگان معدل خود را ۲.۵ از ۵ یا پایین از آن ذکر کردند. اما وقتی دانشگاه سوابق رسمی* را بررسی کرد*، تعداد واقعی آن*ها بیش از پنج برابر این رقم یعنی ۱۱ درصد بود!کاملاً واضح است که مردم در نظرسنجی*ها دروغ *می*گویند. ما این کار را انجام *می*دهیم زیرا *می*خواهیم حتی در مواجهه با شخصی که نمی*شناسیم زیبا به نظر برسیم. این امر به عنوان سوگیری مطلوبیت اجتماعی نیز شناخته *می*شود.مردم فقط دروغ نمی*گویند تا مورد پسند واقع شوند. آنها سعی *می*کنند هرکسی که سوالاتی برای نظر سنجی *می*پرسد را تحت تأثیر قرار دهند. صرف نظر از اینکه کسی را به خوبی *می*شناسیم* یا نه، این سوگیری روانشناختی شرایط را به دست *می*گیرد و سعی *می*کنیم تأثیر خوبی در افراد ایجاد کنیم.به عنوان مثال فکر کنید اگر شخصی که شبیه پدرتان است از شما در مورد مصرف مواد مخدر در دانشگاه *می*پرسید. شما احتمالاً خیلی مایل نیستید که حقیقت را به اشتراک بگذارید!به همین دلیل نظرسنجی*ها غیرقابل اعتماد هستند*، اما در اینجا داده*های کلان برای نجات وارد *می*شوند. کاری که ما بصورت آنلاین انجام *می*دهیم اگر چه به صورت ناشناس صورت *می*گیرد، اما اطلاعات جمع آوری شده *می*تواند دروغ هایی که می گوییم را تشخیص دهد.درس ۳: اگر دولت از داده*های کلان برای کمک به کل جامعه و نه افراد خاص استفاده کند*، وضعیت جامعه بهتر خواهد بود.

    هر وقت از گوگل برای جستجوی چیزی استفاده *می*کنید*، اطلاعات خود را به بیگ دیتا می*دهید. همانطور که در ابتدا اشاره کردم*، این موضوع، لزوما چیز بدی نیست*. اما پیامدهایی وجود دارد که باید درباره آن*ها فکر کنیم. به عنوان مثال*، اگر دولت تصمیم گرفت این اطلاعات را تصاحب کند*، چه اتفاقی رخ می دهد؟به عنوان مثال اگر افراد عبارات مربوط به خودکشی را جستجو کنند*، ممکن است ایده خوبی باشد که به پلیس محلی اطلاع داده شود*، درست است؟اما آمار نشان *می*دهد که این کار هوشمندانه نیست. هر ماه حدود ۳.۵ میلیون جستجو برای کلمات مرتبط با خودکشی اتفاق *می*افتد*، اما فقط ۴۰۰۰ واقعه خودکشی رخ *می*دهد. پیگیری هر جستجو بیهوده، اتلاف وقت و پول خواهد بود. بگذریم از پیامدهای اخلاقی که در پی خواهد داشت.اما اگر در عوض بررسی کنیم که چگونه *می*توانیم از داده*های منطقه ای برای تأثیر گذاری بهتر بر زندگی مردم استفاده کنیم*، نتایج بسیار امیدوار کننده تری به دست *می*آوریم.به عنوان مثال*، تحقیقات نشان *می*دهد، میزان خودکشی*های واقعی با جستجوهای گوگل در سطح ایالت ارتباط دارند. بر همین اساس یک اداره پلیس محلی *می*تواند تعیین کند که آیا نرخ جستجو برای این اصطلاحات در ایالت آنها بالاتر است یا خیر. با استفاده از این اطلاعات*، می*توانند تدابیری را برای کاهش تعداد خودکشی*ها با برنامه*های پیشگیری اجرا کنند.بنابراین دفعه بعدی که نگران هستید گوگل اطلاعات شما را دارد و آن ها را در اختیار دولت ها قرار می دهد، توقف کنید و فکر کنید. استفاده شما از اینترنت و اجازه تبدیل شدن آن به بیگ دیتا می*تواند روزی باعث نجات جان کسی شود.
    ویرایش توسط tarokh : 03-10-2022 در ساعت 11:31
    in all chaos there is calculation

  16. 6 کاربر برای این پست سودمند از tarokh عزیز تشکر کرده اند:


  17. #359

    tarokh آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2021
    محل سکونت
    karaj
    نوشته ها
    955
    تشکر
    1,742
    6,088 بار در 951 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 187 پست
    برچسب زده شده
    در 1 تاپیک
    سلام
    امیدوارم که خوب باشید
    کتاب همه دروغ میگویند رو اینجا به شما معرفی کردم.
    حال میخوام خلاصه ای از این کتاب رو قرار بدم.
    قسمت دوم


    بخش هایی از متن کتاب همه دروغ می*گویند


    • ‏”فروید بعدی دانشمند داده خواهد بود. مارکس بعدی یک دانشمند داده است. احتمالا فهمیده اید ‏که سالک بعدی هم *می*تواند دانشمند داده باشد. “‏
    • ‏”من گاهی اوقات گمان *می*کنم که در داخل هر دانشمند داده، بچه ای وجود دارد که سعی *می*کند ‏بفهمد چرا رویاهای کودکی*اش محقق نشده اند.”‏
    • ‏”نتفلیکس در اوایل چرخه زندگی اش درس مشابهی را آموخت: به آنچه مردم *می*گویند، اعتماد ‏نکنید. بلکه به آنچه آنها انجام *می*دهند، اعتماد کنید. “‏
    • ‏” اکنون متقاعد شده*ام که جستجوهای گوگل مهمترین مجموعه داده*هایی است که تاکنون در ‏مورد روان انسان جمع آوری شده است. “‏
    • ‏”مردم مرتباً دروغ *می*گویند، به خود و دیگران. در سال ۲۰۰۸*، آمریکایی*ها در نظرسنجی*ها گفتند که ‏دیگر به نژاد اهمیت نمی*دهند. هشت سال بعد*، رئیس جمهور دونالد ترامپ را انتخاب کردند، ‏مردی که ادعای اشتباهی مبنی بر این که سیاه پوستان مسئول مرگ بیشتر سفید پوستان هستند را توییت کرده بود، از هواداران خود به خاطر رفتار خشن علیه معترضان ” زندگی سیاه پوستان مهم است” ‏در یکی از تجمعات خود دفاع کرده بود و … ‏همان نژادپرستی پنهان که به باراک اوباما آسیب رساند به دونالد ترامپ کمک کرد. “‏
    • ‏”اگر نمی*توانید یک موضوع درسی را درک کنید*، مشکل از آن درس است*، نه شما.”‏
    • ‏”فیس بوک به یک مکانی دیجیتال تبدیل شده که دوستان من در مورد این که تا چه اندازه زندگی ‏شان خوب است، بلوف *می*زنند. به نظر *می*رسد در دنیای فیس بوک*، یک فرد بزرگسال با خوشبختی ‏ازدواج کرده و در کارائیب تعطیلات خود را گذرانده و از اقیانوس اطلس استفاده *می*کند. در دنیای ‏واقعی*، بسیاری از مردم از خطوط پرداخت سوپرمارکت عصبانی هستند و به نشنال انکوئئر *می*بینند، و ‏تماس*های تلفنی همسرشان را که سالهاست به او بی توجه هستند را نادیده *می*گیرند.”‏
    • ‏”مانند گوگل*، افراد دیگر هم سعی *می*کنند از داده*ها برای درک جهان استفاده کنند. انقلاب ‏داده*های بزرگ، در مورد جمع*آوری اطلاعات بیشتر نیست. بلکه در مورد جمع آوری ‏داده*های مناسب است. “‏
    • ‏”بین سنین اصلی چهارده تا بیست و چهار سالگی، بسیاری از آمریکایی*ها نظرات خود را بر اساس ‏محبوبیت رئیس جمهور فعلی شکل *می*دهند. یک جمهوری خواه محبوب یا دموکرات غیر محبوب*، ‏بسیاری از جوانان را تحت تأثیر قرار *می*دهد تا به یک جمهوری خواه تبدیل شوند. یک جمهوری خواه ‏محبوب یا دموکرات نا محبوب این گروه اثر گذار را در ستون دموکرات*ها قرار *می*دهد.‏
      و این دیدگاه*ها*، که در این سال*های مهم کسب کرده اند*، به طور متوسط یک عمر ادامه خواهند ‏داشت. “‏
    • ‏” این قدرت دوم داده*های بزرگ است: منابع آنلاین خاص مردم را مجبور *می*کنند چیزهایی را ‏تصدیق کنند که در هیچ جای دیگر قبول نمی*کنند. آنها به عنوان یک سرم حقیقت دیجیتال عمل ‏‏*می*کنند. “‏
    • ‏”در عصر قبل از دیجیتال*، مردم افکار شرم آور خود را از دید دیگران پنهان *می*کردند. در عصر ‏دیجیتال*، آنها هنوز هم این افکار را از دید افراد دیگر مخفی *می*کنند*، اما نه از اینترنت و به ویژه ‏سایت*هایی مانند گوگل و … که از گمنا*می*آنها محافظت *می*کنند. “‏
    • ‏”اگر افراد زیادی عبارتی را جستجو *می*کنند و *می*گویند *می*خواهند کاری را انجام دهند*، احتمالا افراد بیشتری ‏قصد انجام آن کار را دارند.”‏
    • ‏”میلان کوندرا*، نویسنده متولد چک*، در رمان” سبکی غیرقابل تحمل وجود “یک نقل قول مهم در این ‏باره آورده است:” زندگی انسان فقط یک بار اتفاق *می*افتد*، و دلیل اینکه نمی*توانیم تعیین کنیم کدام ‏یک از تصمیمات ما خوب هستند و کدام یک بد هستند، این است که در در یک شرایط خاص ‏‏*می*توانیم فقط یک تصمیم بگیریم. به ما زندگی دوم*، سوم یا چهارم داده نمی*شود که بتوانیم ‏تصمیمات مختلف را با هم مقایسه کنیم. “‏
    • ‏”داده*های بزرگ به ما امکان *می*دهد بخشهای کوچکی از یک مجموعه داده را به طور معنی داری ‏بزرگ کنیم تا بینش جدیدی در مورد اینکه چه کسی هستیم*، داشته باشیم.” ‏
      ‏”علم داده یک فرایند طبیعی و ادراکی انسانی را طی *می*کند – الگوهای را پیدا *می*کند و از آن*ها ‏موضوعات معنی دار ایجاد *می*کند – و استروئیدها را به آن تزریق *می*کند*، به طور بالقوه به ما نشان ‏‏*می*دهد که جهان به روشی کاملا متفاوت از آنچه ما فکر *می*کردیم، کار *می*کند.”‏
    • ‏”داده*های بزرگ به ما این امکان را *می*دهد تا سرانجام ببینیم مردم واقعاً چه *می*خواهند و واقعاً چه ‏کاری انجام *می*دهند، نه آنچه را که *می*گویند *می*خواهند و *می*گویند انجام *می*دهند. ارائه داده*های ‏صادقانه قدرت دوم داده*های بزرگ است. ” ‏
    • ‏”اولین*، و شاید مهمترین نکته، اگر *می*خواهید از داده*های جدید برای ایجاد انقلابی در یک زمینه ‏استفاده کنید*، بهتر است به سراغ زمینه ای بروید که روش*های قدی*می*آن بسیار نادرست هستند.”‏
    • ‏”همه چیز داده است! و با همه این داده*های جدید*، بالاخره *می*توانیم دروغ*های مردم را ببینیم. “‏


    امیدوارم که برای شما دوستان مفید بوده باشه.
    in all chaos there is calculation

  18. 6 کاربر برای این پست سودمند از tarokh عزیز تشکر کرده اند:


  19. #360

    Ali97 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2020
    محل سکونت
    در همه جهان ها
    نوشته ها
    2,520
    تشکر
    29,794
    20,436 بار در 2,525 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 3601 پست
    برچسب زده شده
    در 8 تاپیک
    سلام و وقت بخیر
    امیدوارم حالتون خوب باشه و زندگیتون سرشار از شادی و پول و ثروت
    خواستم از تمام دوستان که در این تاپیک فعالیت داشتند و دارند تشکر کنم
    و ازتون یک درخواست داشتم :
    لطفا ما رو از خلاصه برداریهاتون بی نصیب نگذارید
    چون به شخصه نمیتونم در یک زمان واحد چندین کتاب رو بخونم اما میتونم با خلاصه برداریهای شما دوستان از نکات کلیدی هر کتاب اطلاع داشته باشم و استفاده بکنم
    خلاصه برداریها و پستهای زیباتون بسیار ارزشمند هستند و بسیار تاثیر گذار و کمک کننده ، پس لطفا ما رو بیشتر از این منتظر نگذارید
    @John D.Rockefeller @Ali_FX @sara.sat @Sahar69830 @hatami2 @zaraa
    متشکر و سپاسگزارم از زحمت تک تک دوستان
    آرزوی سلامتی و موفقیت همراه با شادی و ثروتمندی دارم برا هممون
    ویرایش توسط Ali97 : 03-10-2022 در ساعت 13:55
    ما ذهن نیستیم بلکه ذهن داریم
    ما
    بدن نیستیم بلکه بدن داریم
    ما یک
    آگاهی هستیم که میتوانیم به ذهن و بدن آگاه باشیم

  20. 6 کاربر برای این پست سودمند از Ali97 عزیز تشکر کرده اند:


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 2 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 2 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •