روانشناسی بازار و روانشناسی فردی

[ARMIN-FX]

سلام سامان جان وقتت بخیر

خب اینا برای بازی فقط حاشیه ست تمرکز شما هنوز رو خرج نکردن پول سعی کنید رو خرج کردن پول تمرکز داشته باشید

Fight mode نمیدونم چیه. اگه میخوای خودت رو در تنگنا قرار بدی شرایط ش رو مهیا کن .طرز تفکر حل مسئله. هیچ موسیقی گوش نمیدم شاید ۱ سال زمان برد. فیلم عکس نمیبینم اما حسی که بهم انگیزه ادامه راه رو میده خشم و نفرت از شخصیتی که شکست خوردست . طرز رفتارم افزایش تمرکز بر روی هدف

سلام و ارادت دوستان عزیز
امیدوارم حالتون عالی باشه

در خصوص روانشناسی و قانون جذب سوالاتی داشتم (روانشناسی یکی از موارد اشتیاق سوزان)

1) ما در بازی فراوانی، قانونمون اینه که یک مبلغی هرروز به ما اضافه میشه و ما فقط باید خرجش کنیم. به عبارت دیگه نگران داشتن پولش نباشیم. در بازی فراوانی هم اجناس رو با همون قیمت واقعی خودشون خرید کردیم بدون چونه زدن با فروشنده. حالا ما در واقعیت که میخواییم خرید بکنیم، باز هم نباید سر تخفیف با فروشنده بحث کنیم یا چونه بزنیم؟؟؟
آیا شما خودتون مثل بازی فراوانی عمل میکنید یا اینکه انتظار گرفتن تخفیف رو دارید از فروشنده؟؟؟
چون اینجوری قانون جذبمون هم به مشکل میخوره. تمرین کردیم که پول همیشه هست و باید خرج کنیم هر روز هم بیشتر میشه، اما در واقعیت سر خرید یک تی شرت نیم ساعت چونه میزنیم
ما که هنوز به اون بی نیازی مالی نرسیدیم بخواهیم بدون دیدن تابلو قیمت ها خواسته هامون رو بخریم

2) چگونه خودتون رو در وضعیت (Fight mode) تنگنا و مبارزه قرار میدین؟؟ طرز تفکرتون به چه صورت میشه در اونجور مواقع؟ چه موسیقی گوش میکنید؟ چه فیلم یا عکس های رو میبینید که انگیزه میگیرید؟؟ طرز رفتارتون به چه صورت میشه؟؟؟

اگر تجربه ی موفقیت آمیزی هم در این مورد دوم دارید، درصورت امکان به اشتراک بگذارید.

@Ali97 @Erfanalk @mohammad-zrm @armin_a1a @hoseinrahimi @mohammad76 @Snow_Trader @sara.sat @Sahar69830 @ichimoku @tarokh @hatami2 @KingMilad @Armingpr @ALiamiri @Hosseinbagheri @MEMO @ali.nou @miRHesam @sina.hp @Brian @yashar_saheb @Mohammad.Parsi @Ariyan

باتشکر از شما

[Snow_Trader]

سلام به همگی دوستان امیدوارم حال همگی خوش و خرم باش

داشتم کتابی رو مطالعه میکردم یه داستان جالبی روایت میکرد گفتم در این تاپیک با دوستان به اشتراک بزارم چون در همه زندگی در همه موضوعات این داستان صدق میکنه و حتی دربازار وفعالیتمون در این حرفه هم وجود داره..

آلمانی ها داستانی دارند به این مضمون که:
روزی مردی از خواب بیدار شد و متوجه شده که تبرش در حیاط خانه سر جایش نیست و گم شده است.
هرچه فکر کرد،دید غیر از کار مرد همسایه ،کار کس دیگری نمی تواند باشد.بنابراین تصمیم گرفت اورا تحت نظر بگیرد . در گوشه ای کمین کرد و تمام حرکات او را زیر ذره بین گرفت و متوجه چیزهایی شد که قبلا نمیدید!!
دید عجب مرد مرموزی و آب زیر کاهی است این مرد همسایه،پر واضح است که چیزی را پنهان میکند. حتی تلفن زدن هایش هم بشدت مشکوک بود. نجواها و آوازهایی که زیر لب می خواند دلیل بود بر این که عذاب وجدان دارد.
او از این شیوه رفتار و زندگی وی به دلایل غیرقابل انکاری دست یافته بود که کاملا محکمه پسند هم بودند و نشان دهنده این که حتما همین همسایه تبر او را دزدیده است و با اطمینان از این موضوع تصمیم گرفت به منزل بازگردد و فردا اول وقت به همراه همه این دلایل و مدارک که لیست ان را یادداشت کرده بود نزد قاضی برود و از همسایه شکایت کند.
در این هنگام همسر مرد سر رسید و معلوم شد که تبر را او جابجا کرده و در جایی قرار داده و همسایه بی گناه است.
مرد با خود گفت: پس با این همه دلیل و مدرک چه کنم؟
تصمیم گرفت فردا صبح دوباره مرد همسایه را یواشکی زیر نظر بگیرد .
بنابراین دوباره به رفتار و حرکات وی دقت کرد . متوجه شد او فردی است بسیار معصوم ، باشخصیت و دوست داشتنی که اصلا به کسی کاری ندارد . نه موذی بود و نه آب زیر کاه، نجواها و تلفن هایش هم کاملا عادی بودند . او انقدر اصیل است که اساسا امکان ندارد مال کسی را بردارد یا کار خلافی انجام دهد!!!
مرد غروب به خانه آمد و همه یادداشت های دیروزش را پاره کرد.

در واقع این سمت اشتباه نگاه مرد بود که باعث شد همسایه تبدیل به موجودی چندچهره شود.چند نفر را میشناسید که مانند ان مرد،فقط به خاطر یک {سمت اشتباه نگاه} قربانی صدها اتهام و بی حرمتی شده اند و بامرور زمان مشخص شده است که این فقط یک نگاه اشتباه بوده که باعث خطاکارنمایی آنها شده است.
شخصی به صداقت همسرش مطمئن نیست و در لابه لای حرف ها ، برق چشم ها و لحن گفتارش چیزی مشکوک و آزار دهنده می بیند که از نظر او همسر را سزاوار هزار جمله ناگفتنی میکند و بعد وقتی متوجه معصومیت و بی خبری همسر میشود تنها چیزی که برایش می ماند شرمندگی و توسل به کلمه تکراری {مرا ببخش} است.
شخص دیگری نزد صاحب کار مدام از همکار کناری اش بد میگوید و با دلیل و مدرک و جمع کردن قرائن و شواهد و بادلایل متقن ومستدل ثابت میکند که همکارش دشمن مجموعه است و لایق توبیخ ، تنبیه و حتی اخراج و....
بعد که پرده ها کنار می رود و صداقت گفتار و کردار همکار کناری ظاهر میشود تنها مقصر اصلی یک سوتفاهم کوچک و یک سمت اشتباه نگاه قلمداد میشود و داستان تکراری جلب رضایت خاطر مکدر شده همکار.
پدر و مادر یک دختر یا پسر جوان با چند دقیقه تاخیر و یا ساعتی خلوت گزینی جوان، هزار ویک فکر و خیال در سر خود می پرورانند و مخفیانه سعی میکنند سر از کار جوان درآورند و وقتی ناغافل وسط میدان می پرند و میخواهند به زعم خود جوان را سربزنگاه غافلگیر کنند میبینند،سمت نگاهشان اشتباه بوده و فضای فکری جوان زمین تا آسمان با پنداشته های آنها تفاوت دارد.
این سمت اشتباه نگاه در هر ثانیه هزاران نفر را در معرض اتهام هزاران کارنکرده قرار میدهد و لحظاتی را که میتواند مملو از محبت،عشق و لطافت باشد به ساعت های عذاب آور کشیک بازپرسی و بازرسی های اشکار و مخفی تبدیل نماید.
دیواردهای اعتماد و اطمینان با یک سمت اشتباه نگاه، ترک برمیدارند و لحظاتی که میتوانند از طریق باهم بودن گرم ولطیف شوند در سردی تنهایی،خلوت وانزوا میسوزد و ازبین میرود...


برای همگی آرزوی موفقیت وسلامتی دارم

[Ariyan]

درود خدمت دوستان عزیز
امیدوارم عالی باشید .

تصاویری که میذارم از پیج اینستاگرامی ارگانیک مایندد و دکتر بهزاد چاووشی که این مطالب رو گردآوری کردند برداشته شده و مربوط به چند سال پیش هست
و خیلی موضوعات جالبی رو مطرح کردند .

---

موضوع : چند مثال از افراد سرآمد که نشون میده چطور تونستن بهترین در حرفه شون باشند

image0.png
image1.jpg
image2.jpg
image3.jpgimage4.jpg
image5.jpg
image6.jpg

---

امیدوارم مفید باشه .
#ariyan

[Ali97]

سلام وقت بخیر یکار جالب کردم
123 هارو ژورنال کردم و همچنین تریدهایی که قبلا زدم ...اونایی رو که خرید بودن رو برعکس کردم و تمرین کردم
تا 90% حل شد و نتیجش شد یک سل روی اوزی امروز

البته منتظر جواب استاد میمونم و دوستانی که این مشکل رو داشتن میتونه تمرین خوبی باشه براشون موفق باشید

فایل پیوست 354529

سلام و وقتتون بخیر محمدجان
امیدوارم عالی باشید
خواستم نظرم رو با شما در میون بگذارم
بایر یا سلر بودن در بازار هیچ فرقی نداره و بسته به دیدگاه شخص هست یکی موقعیتهای بای رو عالی میبینه و یکی موقعیتهای سل رو عالی میبینه و یکی هر دو طرف مارکت رو میبینه
یکی کلا در جهت روند ترید میزنه یکی کلا در خلاف جهت روند و اصلاح هارو ترید میزنه و یکی هر دو طرف بازار رو ترید میزنه
یکی کلا با هیدن دایورجنس نرید میزنه و در جهت رون و یکی کلا با دایورجنس ترید میزنه در خلاف جهت رون و یکی با هردو ترید میزنه
هر تیریدری سبک و دیدگاه خودش رو داره روی چارت
حتی این موضوع رو میتونید اینجور در نظر بگیرید که بعدا هر کسی پوزیشنهای شمارو میبینی از نقاط ورود و نوع تریدتون متوجه میشه این تریدر محمد خودمون هست که این پوزیشن رو زده و سبک خاص خودتون میشه
این رو در نظر داشته باشین ما روزانه قرار هست یک پوزیشن بزنیم و درصد روزانمون رو بگیریم و از بازار خارج بشیم و قرار نیست تمام موقعیتهارو ترید بزنیم
مورد بعدی این هست که بازار دوطرفه هست موقعیتهای بای یا سل فرقی نمیکنه هردو قوانین یکسانی دارن اگر همون چارت رو در یک مانیتور دیگه و به صورت معکوس جلو چشمتون بگذارید در یکی موقعیت بای رو میبینید و در اونیکه موقعیت سل رو ، قوانین از هر دو طرف مارکت یکی هست
بیشتر تریدرهایی که میخوان دیدشون اوکی بشه و میخوان هر دو طرف مارکت رو ترید بزنن از دو مانیتور استفاده میکنند و در یکی حرکت اصلی چارت و در دیگر چارت معکوس رو
همونطور که ما وارد یک پوزیشن میشیم تیپی و استاپهایی که بر اساس پرایس اکشن میگذاریم محل ورود به پوزیشنهای مخالف هست
این نظر شخصی بود که من داشتم و شاید هم اشتباه باشه
بهترینهارو آرزو دارم برا هممون

[Ariyan]

درود خدمت دوستان عزیز

---

مطلبی که عنوان میشه از پیج اینستاگرامی دکتر بهزاد چاووشی ( ارگانیک مایندد ) گرفته شده .

---

چه جوری اعتماد بنفس از دست رفته رو مجددا بسازیم ؟

گری کاسپاروف و رقیبش « آناتولی کارپوف » دو تا از بهترین بازیکنای شطرنج در طول تاریخ هستند .

هردوی این اسطوره ها در مسابقات جام جهانی شطرنج در سال ۱۹۹۰ شرکت کردن . این مسابقات در مجموع ۳ماه طول میکشید که ۱۲ بازی اول در نیویورک و ۱۲ بازی دوم در لیون فرانسه انجام می شد .

22Лион1990i-copy.jpg

کاسپاروف در ابتدا شروع خوبی داشت و لی اشتباهات وحشتناکی ازش سر زد و در نهایت بعد از ۱۲ بازی اول ، این دو مرد نیویورک رو با نتایج ۶-۶ ترک کردن .

نیویورک تایم گزارش کرد که : آقای کاسپاروف اعتماد به نفسش رو از دست داده و نیویورک رو عصبی و مضطرب ترک کرده .

«اینجا رو داشته باشید ، بهش بر میگردیم »
08.jpg

آقای جاش ویتزکین ، در کودکی اعجوبه شطرنج بود و جوایز قهرمانی متعددی رو قبل از سن ۱۰ سالگی برنده شد .

تو شطرنج واقعا نابغست . در طول این مدت ، ویتزکین و پدرش این فرصت رو داشتن که با کاسپاروف در ارتباط باشن و درباره استراتژی شطرنج بحث کنن .

ویتزکین تو خاطراتش میگه که من بالاخره این راز رو فهمیدم که کاسپاروف چجوری با مسابقه هایی وحشتناک سخت میتونست کنار بیاد ، دقیقا مثل رقابتش با کارپف در سال ۱۹۹۰ .

حالا راز چی بوده ؟

ویتزکین میگه در سال ۱۹۹۰ من و پدرم تمام وقتمون رو در طول مسابقات با کاسپاروف میگذروندیم .

بعد از اینکه کاسپاروف یه بازی بزرگ رو از دست داد ، حس شکنندگی و ضعیف بودن داشت ، پدرم یه باری ازش پرسید که چجوری این اعتماد بنفس شکننده رو توی بازی بعدی میخوای مدیریت کنی ؟
گری گفت که سعی میکنه حرکات شطرنج رو مثل موقعی که واقعا اطمینان داره انجام بده . خوب دقت کنید به معنی این جمله “ تظاهر میکنم به چیزی که نیستم “ یعنی اون سعی میکرد که حداقل مطمين بنظر برسه !

بعد از اینکه نیمه دوم مسابقات قهرمانی شطرنج در لیون فرانسه برگزار شد ، کاسپاروف خودش رو مجبور کرد که تهاجمی بازی کنه . اون ۱۶ تا بازی رو برد و بالاتر رفت .
کاسپاروف با تظاهر به مطمین بودن ، به طور قطعی برنده بازی های ۱۸ ام و ۲۰ ام هم شد . اون فقط ۲ تا از ۱۲ بازی رو باخت و تونست عنوانش رو که “ قهرمانی شطرنج جهان ” بود ، حفظ کنه .

6-4-NUVO-Magazine-Winter-2003-sporting_life_page_3_image_0001.jpg

پس وانمود کن تا بهش تبدیل بشی.

---

امیدوارم مفید باشه

[zani@m]

سلام دوستان
این سایت 24 ساعته صدای باران پخش میکنه و جز ده سایت برتر آرامش دهنده دنیا شده.(شب قبل از خواب با هندزفری توصیه می شود)
http://rainymood.com

[mahdinorozi]

سلام خدمت همه دوستان من یه مشکلی با اتلاف وقت بیش از حد در فضای مجازی داشتم یه راهکار که برام جواب داده رو براتون میزارم که امیدوارم بدرد بخوره
همه ی ما روزانه چند بار ممکنه تلفن همراه مون رو برداریم و از اون استفاده کنیم چند وقت پیش یه برنامه روز شمار پیدا کردم که میتونین براش زمان رسیدن به اهداف تون رو روی تقویم تعیین کنید و اون رو بزرگ کنید و روزهای مونده رو روی بک گراند گوشی نمایش میده من خودم از یه گیم و اینستا خیلی استفاده میکردم بعد از وقتی که اهداف کوتاه مدت قابل دسترس در زمان معین میزارم هر بار که گوشیو برمیدارم تایم باقی مونده تا رسیدن به هدف میاد جلوم و یه حسی به ادم دست میده مثل خجالت یا عذاب وجدان دقیق نمیدونم ولی مانع از این میشه وقت مون رو پای اینجور چیزا تلف کنیم
اسم برنامه اینهcountdown widget برای اندروید هست از گوگل پلی میشه دانلود کرد

این سایت توضیح داده دربارش و لینک دانلود گذاشتهhttps://namnak.com/countdown-app-for-android.p77239

[Sam_2020]

سلام وقت بخیر.
عالی.تنها فرق حساب دمو و ریل اون درگیری ذهنی مربوط به پول واقعی هست.
تصور کنید یک اکانت با بالانس مثلا x دلار به شما بدن و اصلا مشخص نباشه دمو هست یا ریل(مشخصات اکانت نامعلوم باشه)و بگن ترید بزن.به هیچ عنوان فرقی جز بخش روانی در حساب دمو و ریل نیست.
اگر چک لیست دارین تک تک پوزیشن هایی که زدین رو بکشید روی چارت و با چک لیستتون مقایسه کنید ببینید طبق چک لیست بوده یا نه برخی جاها بر اساس احساس معامله ای رو باز کردین یا بستین.

@mamad7575
سلام دوست عزیزم
منم دقیقا همین شرایط رو دارم و کاملا شما رو درک میکنم و میدونم چقدر سخته منم خیلی سردرگمم دارم سعی میکنم از دوستان دیگه ک ب موفقیت رسیدن کمک بگیرم مخصوصا آقا محمد(غولک) امیدوارم همگی از این شرایط سربلند و موفق بیرون بیاییم، باید سعی کنیم امیدمون رو از دست ندیم و تا رسیدن ب موفقیت دست از تلاش نکشیم و ب سمت موفقیت های بیشتر حرکت کنیم.

[Mohammad.Parsi]

سلام خدمت دوستان عزیزم وقت بخیر
در جایی تفسیر سخنی رو گوش میدادم (که این سخن برای 1300 سال پیش بود، خیلی قدیمی.)
نقل هست که یه شخصیت علمی مسلمان گفته: <<من عمل بما یعلم، ورثه الله علم ما لم یعلم : کسی که به دانسته خود عمل کند، خداوند علم آنچه را که نمیداند به او خواهد داد>>
اون شخصی که این جمله رو داشت تفسیر میکرد میگفت این یه قاعده جهانی هست که با عمل به آن پرده ها کنار میره؛ این قاعده جهانی شکر نعمت آگاهی هست که با عمل به آگاهی انجام میشه.
در ادامه توضیح میداد که: وقتی به این دنیای هزار اتاق وارد میشیم، کلید یه روشنایی رو به ما نشون میدن. وقتی ما این کلید رو میزنیم اتاق اول روشن میشه حالا ما باید داخل نور همین روشنایی(آگاهیی) بگردیم کلید بعدی رو پیدا کنیم و بزنیم و مسیر رو روشن کنیم و به اتاق بعدی بریم...همینجور در نور آگاهیی که داریم باید بگردیم کلیدها رو پیدا کنیم و بزنیم تا جهانمون رو روشن کنیم.
*****
چقد شبیه بود به کار ما و به آموزش های ما...
خواستم با شما هم به اشتراک بذارم و تاکید کنم:
عمل به دانسته ها، کلید کسب آگاهی های جدید

موفق و سربلند باشید.

[tarokh]

سلام ارادت
محمدرضا شعبانعلی کسیه که من براش ارزش و احترام خاصی قائل هستم.(خودتون اگر علاقمند شدید برید اسمش رو سرچ کنید)در وبلاگ شخصی اش متنی رو نوشته بود و خیلی برام جالب بود گفتم باهاتون در میون بزارم.
(در تاکید اون حرف استاد که میگفت همه فکر میکنن راه موفقیت اسونه ولی اینقدر باید کار کنی که شب نفهمی چجوری خوابت میبره)
(یه جمله دیگه هم از محمدرضا شعبانعلی بگم که میگفت:افراد موفق همه یک مسیر رو میرن و افراد ناموفق هرکدوم یه مسیری رو میرن)



قسمتی از پاسخ به یک ایمیل:
«اول اینکه موفقیت برای هر کس تعریف خودش را دارد و دوم اینکه اگر کسی موفق نیست، به احتمال زیاد نخواسته هزینه اش را پرداخت کند».
پی نوشت: ایمیل زده که «خوش به حالت. حرف میزنی و پول میگیری و در این شرکت و آن شرکت، مشاوره میدهی و … دوست داشتم جای تو بودم». برایش ایمیل زده ام که: «هنوز هم دیر نشده. حدود ۲ یا ۳ هزار کتاب بخوانی، ۳ زبان زنده دنیا را بدانی، حدود دو سال در بیابان زندگی کنی تا فرصت تفکر و بلوغ فکری پیدا کنی، شبی ۲ ساعت بخوابی و ۲۲ ساعت باقیمانده را کار کنی. روزی ۲ صفحه کتاب بنویسی یا لااقل ترجمه کنی و تنش مدیریت کردن صدها نفر را حدود ده سال تحمل کنی، دقیقاً همینجایی قرار میگیری که من هستم». پاسخ داده که: «ممنونم. از جای خودم راضی ترم!»



(شخصی بعد از اتمام یکی از کنسرتهای هایفتز به او گفته بود: میخواستم همه زندگیم را بدهم که بتوانم مانند شما ویولن بنوازم. و هایفتز در پاسخ لبخندی زده و گفته بود: من هم همین کار را کردم…!)
لینک