صفحه 493 از 555 نخستنخست ... 393443483491492493494495503543 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 4,921 به 4,930 از 5546

موضوع: روانشناسی بازار و روانشناسی فردی

  1. #4921

    mohamad heydari آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2022
    نوشته ها
    1,288
    تشکر
    3,082
    5,961 بار در 1,269 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 747 پست
    برچسب زده شده
    در 2 تاپیک
    سلااااامو درود به دوستان گلم امیدوارم حال دلتون عااالی ,قلبتون باز و ذهنتون آروم باشه
    یک انیمیشن بسیااار بسیییار عالی میخوام پیشنهاد بدم بهتون که دوس دارم حتما ببینیدش (این انیمیشن ها درسته ذهنیت این رو به ما میدن که برای بچه ها ساخته میشن اما به شدت دیالوگ های عالی و لحظات شیرینی برای بزرگسالا دارن)
    انیمیشن روح (soul2020) در مورد هدف و عشقِ به زندگی و دنیای قبل از مرگ هستش ..حتما در زمان دیدن یک کاغذ قلم بردارید چون میتونید کلی نکات عالی برای خودتون در مسیر زندگی و پیشرفت یادداشت کنید .
    راستی دقیقه ی 30 تا 32 مربوط به تریدر هاست که خیلی جالبه
    لینک پایین جهت دیدن ویدیو به صورت لایو و دانلود
    https://www.aparat.com/v/B7izx

    7393809244-640x360.jpg

    استاد امینو جانِ عزیزم شما هم ببین @amino
    و حاج علی دوست گلم @Ali97


    شما بهترینید
    ویرایش توسط mohamad heydari : 12-05-2023 در ساعت 21:43
    نیمه ای از قلب من در بهشت بَرین است.(♥️)

  2. 19 کاربر برای این پست سودمند از mohamad heydari عزیز تشکر کرده اند:


  3. #4922

    shahab0905 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2022
    محل سکونت
    خلیج فارس
    نوشته ها
    1,776
    تشکر
    17,208
    6,439 بار در 1,725 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 914 پست
    برچسب زده شده
    در 2 تاپیک
    چرا معامله*گران بعد از یک سلسله معاملات موفق، سودهای بدست آمده را به بازار پس می*دهند؟


    اعتماد به نفس کاذب باعث می*شود احساس کنید که باهوش*تر هستید و گویی یک «استعداد معاملاتی» درون شما وجود دارد که سایر مردم فاقد آن هستند. اما احتمالا شما چنین استعدادی ندارید (خیلی نادر است!) و زمانی که احساس می*کنید در زمینه معامله*گری خیلی مستعد هستید، این یک هشدار است که شما در آینده نزدیک بخشی از موجودی حساب خود را از دست می*دهید.

    راه غلبه بر اثر اتفاقات اخیر و اعتماد به نفس کاذب این است که به یاد داشته باشید که هر معامله کاملا منحصر به فرد و مستقل از معاملات گذشته است. بنابراین، نتایج معاملات گذشته شما، اثری روی نتیجه معامله بعدی شما ندارند و همیشه باید همینطور در مورد معاملات خود فکر کنید. زمانی که به معاملات اخیر خود بیش از اندازه اهمیت می*دهید، از برنامه معاملاتی و اهداف بلندمدت خود غافل می*شوید و در نتیجه شروع به از دست دادن پول و ضرر کردن می*کنید.

    در هر معامله فکر کنید که آن معامله تنها ترید در طول زندگی شماست.
    * امینو*

    باران باش ببار!نپرس پیاله های خالی از آن کیست...

  4. 13 کاربر برای این پست سودمند از shahab0905 عزیز تشکر کرده اند:


  5. #4923

    shahab0905 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2022
    محل سکونت
    خلیج فارس
    نوشته ها
    1,776
    تشکر
    17,208
    6,439 بار در 1,725 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 914 پست
    برچسب زده شده
    در 2 تاپیک
    در ادامه و همون مقاله بالا این موضوع رو هم بخونید:
    چرا معامله*گران بعد از یک سلسله معاملات موفق، سودهای بدست آمده را به بازار پس می*دهند؟



    مطمئنم که اگر ۵۰۰ دلار بصورت نقدی در دستان خود داشته باشید و یک معامله*گر دیگر به سمت شما بیاید و بخواهد آن را از شما بگیرد، احتمالا یک مُشت محکم به صورت او بزنید. اما وقتی همان ۵۰۰ دلار در صفحه نمایش کامپیوتر شما وجود دارد و نمی*توانید ببینید که چه کسی آن را از شما می*گیرد، خیلی ساده از آن می*گذرید و در برابر ضرر وارده فقط کمی ناراحت می*شوید و شاید حتی ۵۰۰ دلار دیگر به حساب معاملاتی خود واریز کنید.

    مشکل را می*بینید؟ راه حل این است: هر ماه اگر از طریق معامله*گری درآمد داشتید، حتی اگر فقط ۱۰ دلار سود کرده بودید، بخشی از آن را برداشت کنید و آن را از دستگاه خودپرداز یا بانک دریافت کنید. آن پول نقد را روی میز معاملاتی خود یا در یک ظرف شیشه*ای قرار دهید که بتوانید آن را ببینید و در دسترس شما باشد. هفته*ای یک بار آن مقدار پول نقد را بردارید و آن را حس کنید و به این فکر کنید که این پول واقعی است و نمی*خواهید آن را از دست بدهید. حالا با این احساس جدید معامله کنید. به عبارتی دیگر، با حالت تدافعی معامله کنید تا از سرمایه معاملاتی خود محافظت کنید، زیرا به این طریق است که در حرفه معامله*گری باقی می*مانید و به موفقیت می*رسید.

    باران باش ببار!نپرس پیاله های خالی از آن کیست...

  6. 15 کاربر برای این پست سودمند از shahab0905 عزیز تشکر کرده اند:


  7. #4924

    Hosseinbagheri آواتار ها
    تاریخ عضویت
    May 2020
    نوشته ها
    1,221
    تشکر
    15,990
    31,106 بار در 1,268 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 147 پست
    برچسب زده شده
    در 4 تاپیک
    نقل قول نوشته اصلی توسط hassan47 نمایش پست ها
    داستان رابی
    رابی 11 سال داشت که مادرش (مادری بدون همسر) او را برای گرفتن اولین درس پیانو نزد من آورد. برای رابی توضیح دادم که ترجیح میدهم شاگردانم از سنین پایین تری آموزش پیانو را شروع کنند، اما رابی گفت که همیشه رؤیای مادرش بوده که او برایش پیانو بنوازد، پس او را به شاگردی پذیرفتم. رابی درس های پیانو را شروع کرد و از همان ابتدا متوجه شدم که تلاشی بیهوده است! رابی هرچه بیشتر تلاش می کرد، حس شناخت لحن و آهنگی را که برای پیشرفت لازم بود، کمتر نشان می داد. اما او باپشتکار گام های موسیقی را مرور می کرد و بعضی از قطعات ابتدایی را که تمام شاگردانم باید یاد بگیرند، دوره می کرد. در طول ماه ها او سعی کرد، تلاش نمود، من گوش کردم و قوز کردم و خودم را پس کشیدم و بازهم سعی کردم او را تشویق کنم. در انتهای هر درس هفتگی، او همواره می گفت:"مادرم روزی خواهد شنید که من پیانو می زنم" اما امیدی نمی رفت. او اصلاً توانایی فطری لازم برای موسیقی را نداشت. مادرش را از دور می دیدم و در همین حد می شناختم؛ می دیدم که با ماشین قدیمی اش، اورادم خانه من پیاده می کند و سپس می آید واو را می برد. همیشه دست تکان می داد و لبخندی می زد، اما هرگز داخل نمی آمد. یک روز رابی نیامد و ازآن پس دیگر آور ا ندیدم. خواستم به او زنگی بزنم، اما این فرض را پذیرفتم که به علت نداشتن توانایی لازم، تصمیم گرفته دیگر ادامه ندهد. البته خوشحال هم بودم که دیگر نمی آید، زیرا وجود او تبلیغی منفی برای تدریس من بود! چند هفته گذشت...آگهی درباره"تک نوازی"به منزل همه شاگردان فرستادم. بسیار تعجب کردم که رابی (که اعلان را دریافت کرده بود) به من زنگ زد و پرسید:"من هم می توانم در این تک نوازی شرکت کنم؟"و من هم توضیح دادم که "تک نوازی مربوط به شاگردان فعلی است و چون تو تعلیم پیانو را ترک کردی و در کلاس ها شرکت نکردی، عملاً واجد شرایط نیستی."او گفت:"مادرم مریض بود و نمی توانست مرا به کلاس پیانو بیاورد، اما من هنوز تمرین می کنم، خانم آنور لطفاً اجازه بدین؛ من باید در این تک نوازی شرکت کنم!" او خیلی اصرار داشت. نمی دانم چرا به او اجازه دادم در این تک نوازی شرکت کند. شاید اصرار او بود یا ندایی در درون من بود که می گفت اشکالی ندارد و مشکلی پیش نخواهد آمد.... تالار مدرسه پر از والدین، دوستان و مسئولین بود. برنامه رابی را آخر از همه قراردادم، یعنی درست قبل از آنکه خودم برخیزم و از شاگردان تشکر کنم و قطعه نهایی رو بنوازم. در این اندیشه بودم که هر خرابکاری که رابی بکند، چون آخرین برنامه است، کل برنامه را خراب نخواهد کرد و من با اجرای برنامه نهایی، آن را جبران خواهم کرد. برنامه های تک نوازی همه به خوبی اجرا شد و هیچ مشکلی پیش نیامد. رابی به صحنه آمد. لباس هایش چروک و موهایش ژولیده بود؛ گویی به عمد آن را به هم ریخته بودند. با خود گفتم:"چرا مادرش برای این شب مخصوص، لباس تمیز و درست وحسابی تن او نکرده یا لااقل موهایش را شانه نزده است؟"رابی صندلی پیانو را عقب کشید، نشست و شروع به نواختن کرد. وقتی اعلام کرد که"کنسرتوی 21 موتزارت"را انتخاب کرده، سخت حیرت کردم! ابداً آمادگی نداشتم آنچه را انگشتان او به آرامی روی کلیدهای پیانو می نواخت، بشنوم. انگشتانش به چابکی روی پرده های پیانو می رقصید. از ملایم به سوی بسیار رسا و قوی، حرکت کرد، از آلگرو به سبک استادانه پیش می رفت. آکوردهای تعلیقی، آن چنان که موتزارت می طلبد، درنهایت شکوه اجرا می شد! هرگز نشنیده بودم که آهنگ موتزارت را کودکی به این زیبایی بنوازد. بعد از شش ونیم دقیقه، او اوج گیری نهایی را به انتها رساند. تمام حاضرین در سالن از جایشان بلند شدند و به شدت با کف زدن های ممتد خود، او را تشویق کردند. سخت متأثر و با چشمی اشک ریزان به صحنه رفتم و در کمال مسرت او را در آغوش گرفتم و گفتم:"هرگز نشنیده بودم که به این زیبایی بنوازی، رابی! چطور این کار را کردی؟"صدایش از میکروفن پخش شد که می گفت:"میدانید خانم آنور، یادتان می آید که می گفتم مادرم مریض است؟ خوب، متأسفانه، او دیروز درگذشت، او کر مادرزاد بود و اصلاً نمی توانست بشنود. من فکر می کنم، امشب اولین باری است که او می توانست بشنود که من پیانو می نوازم، می خواستم برنامه ای استثنایی برای او اجرا کنم." چشمی نبود که اشکش روان نباشد. مسئولین خدمات اجتماعی آمدند تا رابی را به مرکز مراقبت از کودکان بی سرپرست ببرند، دیدم که حتی چشمان آن ها هم سرخ بود. با خود اندیشیدم که با پذیرفتن رابی به شاگردی، چقدر زندگی ام پربارتر شده است. خیر، هرگز نابغه نبوده ام، اما آن شب شدم. و اما رابی...او معلم بود و من شاگرد؛ زیرا او بود که " معنای استقامت، پشتکار، عشق، و باور داشتن خویشتن و شاید حتی فرصت دادن به کسی و ندانستن علتش" را به من یاد داد
    همیشه میگویم، هرگاه ندای درونی ات عمیق تر، روشن تر و بلندتر ازنظر دیگران شد، آن وقت استاد زندگی ات شده ای...
    دکتر جان دمارتینی
    تقدیم به دوستان جان
    چقدر لذت بردم
    ممنون به خاطر این داستان زیبا
    شانس هرگز کافی نیست.

  8. 12 کاربر برای این پست سودمند از Hosseinbagheri عزیز تشکر کرده اند:


  9. #4925

    forexmh آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Feb 2021
    نوشته ها
    2,421
    تشکر
    2,164
    8,749 بار در 2,332 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 1643 پست
    برچسب زده شده
    در 1 تاپیک
    هیچ باغبانی برای دستیابی به محصول زودتر درصدد افزایش کود و نور و آب دادن بیشتر به درخت و گیاهان باغش نیست
    باغبان توجه به ریشه و شاخه برگ میکنه
    هر روز گیاهش رو رصد میکنه
    به ریشه
    کودمیده و در چرخه طبیعت میزاره گیاه از نور بهره ببره و محصول میشه میوه ای که در اثر کوشش و تلاش و صبوریش به دست اورده
    توجه باغبان به ریشه هاست و این به مفهوم کود و اب بیشتر جهت تسریع در بدست آوردن محصول نیست
    کشاورز نمیتونه با افزایش حجم آب و کود و نور زودتر به محصول برسه همونطور که نمیتونست به محصول بیشتری دست پیدا کنه
    در این بازار کود و آب مثل حجم لاتیج تی پی و استاپ و ست کردنشه و نور مثل ساعات معاملاتی و صبوری برای دستیابی هر گام روزانست
    هنگام نزدیک شدن به تغییر ، فقط می توانید آنچه را که از دست می دهید ، اندازه گیری کنید ، نه آنچه را که به دست خواهید آورد - به دنبال چیزی بزرگ باشید!

  10. 16 کاربر برای این پست سودمند از forexmh عزیز تشکر کرده اند:


  11. #4926

    tarokh آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2021
    محل سکونت
    karaj
    نوشته ها
    955
    تشکر
    1,742
    6,088 بار در 951 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 187 پست
    برچسب زده شده
    در 1 تاپیک
    از بودا پرسیدند تو چه هستی؟گفت من بیدار هستم.
    بیداری کی هست؟بیداری پایان رنج کشیدن است.
    چه زمانی دیگر رنج نمیکشیم؟زمانی که یاد بگیریم چطور رنج بکشیم... @amino
    in all chaos there is calculation

  12. 18 کاربر برای این پست سودمند از tarokh عزیز تشکر کرده اند:


  13. #4927

    wolflord آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2021
    محل سکونت
    Shiraz
    نوشته ها
    1,118
    تشکر
    2,109
    4,970 بار در 1,127 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 442 پست
    برچسب زده شده
    در 2 تاپیک
    نقل قول نوشته اصلی توسط hamidrezaa نمایش پست ها
    قدرت انضباط شخصی اثر دنیل والتر
    فصل 6 :نکاتی برای ایجاد عادات بهتر


    تکاوران نیروی دریایی منظم ترین افراد در جهان هستند که پس ازاتمام اموزش متوجه خواهند شد ذهن ،قدرتمند تر از آن چیزی است که تصور می کردند
    استراتژی تکاوران که شاید در بازار بدردتان بخورد:

    قانون 40 درصد
    اگر شما شروع کنید به شنا رفتن ممکن است بعد از تعداد مشخصی بدن احساس کند دیگر نمی تواند آن کار را انجام دهد، قانون 40 درصد می گوید وقتی ذهن به بدن می گوید که خسته شده است ما فقط به 40 درصد از توانایی خود رسیده ایم و این شما هستید که باورمیکنید هنوز 60 درصد توان دارید یا ندارید که برای عبور از آستانه 40 درصد باید درد ذهنی وجسمی را تحمل کنید و پذیرید
    آرنولد میگه از کِلی پرسیدم چندتا شنا میری ؟ کِلی میگه من اصلا تعدادشو نمیشمارم من وقتی میشمارم که دردش شروع شده باشه وقتی درد رو احساس می کنم اون موقع میشمارم چون اون موقع واقعی به حساب میاد

    شما باید باورکنید که هنوز پتانسیل 60 درصد را دارید،نترسید نمی میرید برای تبدیل موفقیت به واقعیت کافیه باور کنید که می توانید
    وقتی به خودمان ایمان بیاوریم متوجه میشویم ذهن بهترین دوست ماست ما وقتی شکست را بپذیریم بدترین دشمن شماست.

    بیشتر ما نسبت به آنچیزی که واقعا توانایی انجام آن را داریم ناآگاه هستیم با یک مثال شروع میکنیم
    فرض کنید شخصی هستید که به محدوه 40 درصد خود می رسید،بهانه می آورید و با خودتان میجنگید و کلی دلیل برای ادامه ندادن وجود دارد،فرض کنید توانایی دویدن شما 1 کیلومتر هست حالا اگر یک گرگ دنبال شما باشد یا شخصی با چاقو دنبالتان باشد دیگر شرایط فرق میکند بهانه ها و دلایل اهمیتی ندارند و شما خیلی بیشتر از توانتان می دوید تا زنده مانید
    وقتی شما به محدوده 40 درصد می رسید عملکرد مغز برای حفظ بقا و رنج نکشیدن فعال می شود اما با تحمل و فهم اینکه اتفاقی برای شما نمی افتد و بفهمید نمی میرید می توانید ادامه دهید اما در داستان شما مستقیم برای بقای خود تلاش میکنید وذهن فرصت ندارد به بهانه ها فکر کند
    اثر دارو نما هم در همین قانون نهفته هست که شما ذهنتان را گول میزنید اثر دارو هست وگرنه من 40 درصد بیشتر نمی توانم
    دقت کنید که توانایی فیزیکی شما توسط توانایی ذهنی شما تعیین می شود

    کنترل برانگیختکی(کنترل استرس)
    وقتی چرخه استرس فعال می شود مقدار زیادی کورتیزول و آدرنالین در بدن ترشح می شودکه واکنش به استرس ،جنگ یا گریز(میخکوب شدن) است را فعال میکند
    تکاوران نیروی دریایی در شرایط استرس زا(مرگ یا زندگی) از تکنیک تنفس جعبه ای استفاده می کنند
    تکنیک تنفس جعبه ای : تمرکز روی تنفس به این طریق که هر 4 ثانیه یک بار تنفس میکنند

    قانون 10x (قانون گرانت کوردن)
    این شخص معتقد هست باید اهدافی را تعیین کنید که ده برابر بالا تر از نتیجه مطلوبتان باشد،این کار باعث می شود ده برابر بیشتر تلاش کنید و به عبارتی محدودیت ذهنی و بهانه برایتان شکسته می شود و باور میکنید که می توانید

    قانون 10 دقیقه ای :
    10 دقیقه صبر کنید و از خودتان بپرسید این واقعا همان کاری هست که من می خواهم (در واقع دارید خودتان را مشاهده میکند ،مشاهد واکنش خودتان در هر چیزی بزرگترین آگاهی است) پس هر موقع احساس خستگی کردید کافی است فقط 10 دقیقه دیگر انجام دهید و هر بار مقاومت ذهنی را مشاهده کنید
    بی نظیر

  14. 9 کاربر برای این پست سودمند از wolflord عزیز تشکر کرده اند:


  15. #4928

    hamidrezaa آواتار ها
    تاریخ عضویت
    May 2021
    محل سکونت
    استان فارس
    نوشته ها
    166
    تشکر
    3,819
    1,591 بار در 165 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 1 پست
    برچسب زده شده
    در 0 تاپیک
    از کاشت تا برداشت
    برای کشاورزی هر محصولی نیاز هست شرایط آب و هوایی و نوع خاک و میزان مواد مغزی مورد نیاز و مدت زمان آبدهی مشخص باشد
    از بچگی ما مثل یک زمین با کیفیت با شرایط روحی وروانی خاص و نوع فیزیک و بدن خودمان ونوع باورهایمان و مدت زمانی که برای ایجاد آن تکرار میکنیم منتظر روزی هستیم که به برداشت برسیم
    سوال مهم این است آیا در زمین همه میشه یک محصول را کاشت ؟ آیا همه باید درس بخوانند و به سمت عرف جامعه حرکت کنند
    وقتی ما خودمان یعنی عادات و باورهایمان را که سال ها در خودمان کاشته ایم که بیشتر آن توسط محیط خانواده و جامعه کاشته شده است و متناسب با مهارت ها و شراط روحی و روانی انتظار برداشت داریم . سوال این است آیا کاشته های شما مطابق شرایط ذهنی و جسمی شما بوده
    همه ی ما خوب می دانیم برای تغییر لازم است این اندوخته ی چندین ساله را مشاهده کنیم و برداشت الان را ببنیم و بعد متوجه میشیم این زمین نیاز به شخم دارد یا نه
    شما وقتی زمین خود را شخم میزنید تمام احساسات وباورهایتان را مشاهده می کنید و علف های هرز زیادی را می بینید که هر بار هم شخم بزنید اینقدر بذر این علف ها در زمین هست که دوباره رشد کند یا حتی گاهی زمین به علت سم پاشی ممکن است آلوده باشد و مدت زمانی قابل کشت نباشد( یا بمب اتم خورده باشد)
    شما با مدیتیشن دقیقا خودتان را شخم میزنید و هر انچه نمی دیدید الان می بیند
    حالا موقع ایجاد عادات جدید یعنی کاشت آن در زمین و آبدهی پیوسته می رسد به شما می گویم شما با مقاومت های زیادی روبه رو خواهید شد یعنی علف های هرز یا حتی درجا زدن به علت آلوده بودن زمین
    شما شاید با هر بار تلاش شکست بخورید و نمی شود عادت جدید ایجاد کرد ؟ چرا ؟ چون مقاومت ذهنی و باورهایی دارید که مانع شما می شود و نیاز دارید تا ابتدا باورهایتان درست شود یعنی زمین آلوده پاکسازی شود تا قابل کشت باشد
    به عبارتی باید باورهایتان را درست کنید تا مقاومت ذهنی در مقابل ایجاد عادات جدید کمتر باشد و کمی راحت تر بتوانید تغییر کنید
    شما شاید 10 الی 20 سال در چنین زمینی هر چه کاشته اید محصولی نداده و هربار شکست خورده اید شما باید بدانید اولا چه چیزی را باید بکارید(انتخاب نوع شغل یا حرفه )و بعد با توجه به پتانسیل و شرایط شروع به ابدهی منظم ومطالعه (دادن مواد مغزی مثل کود) کنید تا موقع برداشت برسد
    اینکه چقدر زمان ببرد بتوانید حداقل خودتان را شخم بزنید ؟؟ یعنی پذیرش خودتان
    اینکه چقدر زمان ببرد باور جدید ایجاد کنید ؟ یعنی شناخت خودتان و پاکسازی زمین آلوده
    اینکه چقدر زمان ببرد عادت جدید ایجاد کنید ؟ یعنی موقع مناسب برای کشت محصول
    اینکه چقدر زمان می برد تا برداشت کنید ؟یعنی تلاش مستمر وداشتن امید و ادامه دادن
    بعد از طی این مراحل موقع برداشت می رسد
    ویرایش توسط hamidrezaa : 12-09-2023 در ساعت 22:06
    تمرین و ممارست به کمال رهنمون میکند اما کمال نباید هدف نهایی باشد. هدف نهایی باید تمرین باشد

  16. 10 کاربر برای این پست سودمند از hamidrezaa عزیز تشکر کرده اند:


  17. #4929


    تاریخ عضویت
    Dec 2021
    نوشته ها
    17
    تشکر
    204
    93 بار در 17 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 0 پست
    برچسب زده شده
    در 0 تاپیک
    نقل قول نوشته اصلی توسط yashar_saheb نمایش پست ها
    سلام
    اقای امینو در این موارد یک تمرین میگفت اکانت 100 دلاری ریل به مدت سه ماه با چک لیست بصورت مکانیکی ترید بزنید عادت های خودتون رو کشف و جایگزین کنید.
    اما بنظرم بجز خودتون کسی نمیدونه چرا اینکارو میکنید
    باید تو بررسی نتایج این کار خودتون انجام بدید
    اما اگه چک لیستی با حد ضرر و مدیریت سرمایه انجام بدید مکانیکی مشکل نداره مگه اینکه استراتژی مشکل داشته باشه
    مشکل های زیادی هست؟ مثلا من بعضیاشونو دسته بندی نه چندان دقیقی کردم چون این بیشتر مربوط به نظم کاریه تا بحث ترید
    1- بلد نبودن شیوه کار این خیلی کلیه تقریب هرچی درمورد بحث رواشناسی و ترید و استراتژی و.. در بر میگیره
    2-امکانات طلبی: شاید استراتژی با وین ریت بالایی دارید چون کم موقعیت میده شما استراتژی تغییر میدی مثلا من تو فراکتالی و پرایس بودم یک ترکیب استراتژی زدم که چک کردنش تقریبا چندساعتی طول میکشید تصمیم گرفتم فقط همون خط روند و زدن اخرین سویینگ و 123 دوره پرایس رو یک مدت انجام بدم خداروشکر عالی شد
    3-ترس از شکست : ترس از ضرر و کال کردن
    4-ترس از اتلاف وقت : یک مرحله از کار مثلا چک لیست نوشتن یا رسم های و لو یا رسم خط یا هرچی رو اضافه میدونید حذف میکنید حتی بخش از چک لیست هم شاید حذف کنید
    6-ترس از موفقیت : شاید اگر تریدر خوبی بشید زندگی شما تغییر کنه مغز از تغییر زیاد خوشش نمیاد بنظر من کتاب کلید را بزن و انااتومی تغییر از زبان رفتار شناسان رو بخونید
    7-رقابت کردن با دیگران : این ممکنه بصورت واضح نباشه اما نشانه اش اینه که وقتی از دیگران عقب میفتید بیش از حد عصبانی میشید شایدم
    8-بد اومدن از قسمتی از کار: مثلا شاید با بخش از چک لیست یا اصلا از صبح نشستن روی صندلی و یا اصلا اون منطقه که در خونه ترید میکنید زیاد راحت نیست یا ....
    9-اظطراب : این که معلوم هست
    10-رضایت نسبی : مثلا بعد چندروز ترید موفق یک رضایت نسبی براتون پیش بیاد کلا چک لیست و .. میندازید اونور شاید اصلا ترید رو بذارید کنار
    11-ترس از انتتظار : شاید یک هدف مالی گذاشتید شاید اصلا خوشتون نمیاد پای کامپیتور منظتر موقعیت بمونید
    12-ترس وقت اضافه : شاید کاری بعد از ترید ندارید بنابراین پشت سیستم زیاد میمونید
    13-علاقه به بازی شلوغی سر: شاید کارهای زیادی بر دوشتون هست اونا فشار میارند استرس میگیرید
    14-پاداش اولیه : مثلا حساب رو بزرگ شارژ میکنید
    15-پاداش اخر: مثلا گفتید به 5000 دلار اکانت رسید برداشت میکنم ازش
    16-مشخص نبودن نتیجه بصورت شبه واضح: این اگه برنامه هدف داشته باشید مشخصه
    17-ترس از حرفه ای شدن و انتظار دیگران : این من داشتم معمولا تو کار خودمون مثلا شاید زیاد ازتون قرض میگیرند همین باعث میشه از پول دراوردن بتریسید خودتون نه مغزتون
    18- مراحل قبلی نصفه مونده : شاید مشکلی دارید فایل هارو دوباره ببینید
    19-ناشناخته بودن مراحل بعد: در سطح روزمره اش شاید پیش بیاد کار بعد ترید رو حتما مشخص کنید
    سلام آقای صاحب گرامی با تشکر از پست خوبتون
    من فکر می کنم که مشکلم مورد 6 باشه(ترس از موفقیت). چون هر زمان که بازار برام قابل فهم تر میشه و حس می کنم که دیگه کار تمومه و من می تونم درامد بالا داشته باشم. ذهنم میره سراغ آرزوهای بزرگ زندگیم و به اونا فکر می کنه و باعث میشه هیجان زیاد بشه و بعد چند روز کلا اظطرابمو زیاد می کنه و خوابمو بهم میزیره یه طوری که محبورم بازار رو بزارم کنار و دور شم ازش(چندین بار این مورد برام رخ داده).
    مورد 17( ترس از حرفه ای شدن و انتظار دیگران) رو چطور حلش کردید چون مانند مورد 6 هست؟
    خلاصه کتاب کلید رو فشار بده رو هم گوش دادم و می خام کامل بخونمش .
    آناتومی تغییر از زبان رفتار شناسان این کتابه ؟ توی اینترنت زدم چیزی پیدا نشد.
    بازی فراوانی رو یک بار تا 100 روز انجام دادم و الان دوباره دارم انجامش میدم هنوز به این مشکل کمکی نکرده و همچنین ذهن آگاهی (مدیتیشن) رو، شاید باید زمان بیشتری براش بزارم.
    از دوستان دیگه هم اگه کسی راهکاری داره ممنون میشم منو راهنمایی کنه. @yashar_saheb
    ویرایش توسط alibaran : 12-09-2023 در ساعت 12:27

  18. 7 کاربر برای این پست سودمند از alibaran عزیز تشکر کرده اند:


  19. #4930

    shahab0905 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2022
    محل سکونت
    خلیج فارس
    نوشته ها
    1,776
    تشکر
    17,208
    6,439 بار در 1,725 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 914 پست
    برچسب زده شده
    در 2 تاپیک
    چرا در معامله گری باید منعطف باشیم و چگونه آن را تقویت کنیم


    «تنها زمانی می*توانید خیلی نرم و منعطف باشید که بتوانید سخت و قوی باشید»


    باران باش ببار!نپرس پیاله های خالی از آن کیست...

  20. 9 کاربر برای این پست سودمند از shahab0905 عزیز تشکر کرده اند:


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 52 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (1 کاربران و 51 مهمان ها)

  1. Mr. & Mrs. hatami

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •