صفحه 340 از 543 نخستنخست ... 240290330338339340341342350390440 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 3,391 به 3,400 از 5427

موضوع: روانشناسی بازار و روانشناسی فردی

  1. #3391

    Derakhshani آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Oct 2022
    محل سکونت
    متولد تهران . وطن آسمان
    نوشته ها
    493
    تشکر
    5,850
    1,804 بار در 497 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 20 پست
    برچسب زده شده
    در 1 تاپیک
    نقل قول نوشته اصلی توسط M.T.z نمایش پست ها
    سلام و درود به همه ی دوستان پر تلاشم
    داشتم تمرین های فایل 52 رو انجام میدادم تا جامعه اماری این فایل رو انجام بدم،دیدم که باز اون انرژی یا بی قراری که چند وقته درونم ایجاد شده نمیزاره اروم بشینم یه جا و توچارت بچرخم و این حس و بی قراری که درونم ایجاد شده درست از زمانی هست که در نحوه تمرین کردن خودم پیشرفت احساس کردم واحساس میکنم داره ذهنم اماده میشه تا درکش بیشتر بشه نسبت به ساختار مارکت و یک سری چیز ها رو بالاخره دارم متوجه میشم و درکل حس و حال مثبتی درونم ایجاد شده که امید وارم توهم نباشه.
    از دوران دبیرستان همین طوری بودم که وقتی مطالب سنگین زیست،فیزیک،شیمی رو میفهمیدم و درکشون میکردم،انرژی درونم بالا میرفت و نمیزاشت اروم باشم
    یک جور بی قراری و بیتابی که من مجبور میکنه بلند شم.و با پیاده روی و دوچرخه سواری دارم کنترلش میکنم.
    امروز باز وقتی این حس سراغم اومد تصمیم گرفتم در دفتری که دردودلام و احساساتم رو مینویسم،شروع کنم به نوشتن و توصیف این حال و هوای خودم که بخشی از اون رو با شما به اشتراک میزارم



    آخ که چقدر بیقرارم...انگار میخوام بپرم اسمون و پرواز کنم ولی پویا جان خودت میدونی که هنوز زوده و بال های تو خیلی کویچک وضعیفه که بخواد این کار رو برای تو انجام بده و درضمن همیشه که هوا صاف و انقدر خوب نیست،باد و طوفان هم داره.
    این یک انرژی هست که تورو اروم نمیزاره بشین با خودت فکر کن که علت چی هست که اینجوره شده؟شاید فکر های زیادی و صبر نداشتنت باشه،بیصبری که زود تر به یک چیز فوق العاده برسی و داعما در حال کیف کردن باشی ولی این طرزه فکر اشتباه هست،نه این که اون روز نخواهد امد نه،بلکه داری حال رو از دست میدی و باید از همین لحظات لذت ببری که داری در مسر حرکت میکنی و این مسر درست هست،اون بیرون رو نگاه کن ببین مردم دارن برای همین حرفه چه راه های اشتباهی میرن اون وقت تو،تو بهترین انجمن دنیا برای این حرفه هستی واین همه دوست خوب داری،یک استاد عالی و تاپ،وکلی امکانات،نونت گرمه ابت خنکه جاتم نرمه.نه خرجی و مسولیت خانواده ای به دوشت هست و نه بی پولی که بمونی تو زندگیت.
    اگه تریدر شدن رو مقصد بدونیم و اون رو به شمال تشبیه کنیم،باید قبلش از جاده چالوس حرکت کنی البته اگه نخوای از سمت فیروز کوه بری،واین مسیر دقبقا همون جاده چالوس هست که پر از زیبایی و سرسبزی هست و باید این جمله رو واقعا درک و بعد حس کرد.
    نباید چشمت رو ببندی و فقط منتظر شمال باشی،جاده چالوس رو فعلا بچسب و کیفشو ببر،از پنجره بیرون رو نگاه کن و لذت ببر.
    مقصدم به موقع میرسی نگران نباش،فکر نکن که زمان داره میره و تو جامانده ای،خیر،تو هم داری همزمان با زمان حرکت میکنی به سمت جلو.
    پویاجان،عزیزم توخیلی بهتر شدی از چند وقت پیش که هیچی متوجه نمیشدی و وقتی به چارت نگاه میکردی گیج میشدی ولی الان دیگه اون جوری نیست ولی به خودت مغرور نشیا افرین پسر خوب تو هنوز خیلی راه داری و این تازه شروعش هست و چالش های کوچیک و بزرگ زیادی سر راهت هست.
    به نظرم تو داری الان رو از دست میدی پس نزار دیر بشه و از همین زمان الانت لذت ببر.
    خیال پردازی خیلی خوبه ولی در اینده غرق نشو که حالت رو از دست بدی.
    میدونم که الان تنها هستی و کسی نیست کنارت که ارومت کنه ولی تو خدارو داری و اونه که سرچشمه همه خوبی هاعلم ودانش،ثروت و معرفت هست،ازش بخواه و ارتباطت رو باهاش قوی تر کن.
    پویا جان درنهایت بهت بگم که جاده چالوس هم چیزی کم نداره از شمال و و لبه ساحل و بخشی از سفر هست اونم میتونه بخشی از لذت سفر و رسیدن به مقصد باشه و همون قدر که رسیدن به شمال و لبه دریا لذت بخشه،عبور از جاده ای که تو رو به اون مقصد میرسونه نیز لذت بخش هست.پس اگاه باش،بیدار باش،هوشیار باش و طرزه فکرت رو تغیر بده عزیزم.
    الان و حال مال توست،با اون همراه شو و باهم حرکت کنید این جوری صبرتم از دست نمیدی.
    این بود بخشی از نوشته خودم به خودم که بعد از نوشتن اون به صورت حیرت انگیزی اروم شدم.
    نوشتن معجزه میکنه.


    ممنونم از دوستان خوب و دلسوزم که میشه همراهم بودن به خصوص @Ali97 و @Erfanalk که همیشه با حرفای پر مهرشون حال خوبشون رو به من هم منتقل کردند
    سلام و درود . متن زیبا و پر از انرزی بود احسنت .
    بی قراری انرژی ای هست که انسان رو از سکون دور کنه و به حرکت بیاندازه . خود حرکت به خودی خود مطلوبه , جدای از مسیر و نتیجه . اما حرکت دو تا چیز دیگه هم می خواد . هدف و انگیزه که یکی از جهت ناداری و یکی از جهت دارایی هست دو روی یک سکه اند .
    . هر چی هدف بزرگ باشه ,انسان هم بزرگ میشه و هر چی همت انسان بزرگ باشه هدف آدم هم بزرم میشه . همت هم وقتی بزرگ میشه که شناخت و معرفت انسان بزرگ بشه .
    لازمه ش اینه که انسان روی خودش مطالعه کنه و این موجود رو بشناسه که
    با چه قوانینی کار می کنه . برای چی ساخته شده
    و به چه دردی می خوره
    و چند می ارزه ؟
    و افق پروازش تا کجاست ؟
    این همت با معرفت بالا می ره و ظرفیت واقعی انسان رو نشون میده . لازم نیست بخواد ظرفیت رو بالا ببره . فقط بفهمه که جه ظرفیتی داره و بهش اگاه بشه همین بزرگی میاره . بفهمه که دریا ها و کوه ها و همه زمین و خلقت برای انسان خلق شده و بشینه این همایش و نمایش بی نظیر هستی رو تماشا کنه و به این عظمت و خلقت نگاه کنه . توصیه شده به دریا نگاه کنید . از جهت عظمتش و متانتش و بی قراری ش در عین ارامش درونش . و یکی بودن ذراتش در عین جدا بودن همه ذراتش. توصیه شده ببینید و مشاهده کنید . صورت پدر و مادر رو . صورت عالم رو و خونه ی خدا رو قران رو و اسمان رو و تمام صفحات خلقت رو ببینید و لذت ببرید و کشف کنید .
    در نهایت انسان را رو به تماشای خودش می برند . و در انتهای راه از دیدن خودش به دیدن خدا نایل میشه
    ای بی قراری مزاحم نیست . سرمایه ست نباید با رفتن تو شلوعی ها و جمعیت هایی که همه تن هایی هستند که تنها هستند گمش کرد حیفه . نباید تو بازیهای گیم و خنده ها و تفریح ها از شرش خلاص شد . این یک سرمایه ست برای جلو بردن مون پویا جان.
    بی قراری باد موافقیه که به سمت بی نهایت می وزه . تو نهایت ها و محدودیت ها نباید محدودش کرد و کشتش . ما بی نهایتیم و به سوی اون هم حرکت می کنیم .
    بی کرانگی و بی حدی , حد انسانه از این ظرفیت برای حرکت و پیش نیاز اونکه شناخته استفاده میشه کردش .
    در نهایت این شعر هدیه به شما عزیز لطیف
    جملهی بی قراریت از طلب قرار توست
    طالب بی قرار شو تا که قرار آیدت
    ویرایش توسط Derakhshani : 03-19-2023 در ساعت 22:05

  2. 10 کاربر برای این پست سودمند از Derakhshani عزیز تشکر کرده اند:


  3. #3392

    omidhd آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Apr 2021
    محل سکونت
    شیراز
    نوشته ها
    312
    تشکر
    600
    1,366 بار در 308 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 15 پست
    برچسب زده شده
    در 1 تاپیک
    سلام خدمت همه دوستان عزیز
    حقیقتش گفتم یه تبریک سال جدید رو عرض کنم حدمت همه دوستان عزیز اکادمی ولی خب اصلا سلیقه ای تو این شعر ها و حرف های گنده ندارم واسه همین به زبون خودم میگم
    امیدوارم سال جدید سالی باشه که همه موفقیت های مد نظرتون رو با صبر و تلاش کسب کنید
    زیاد وقتتون رو نمیگیرم و تبریک سال نو رو با یک موزیک که من رو از این زمین جدا میکنه تبریک میگم
    https://uupload.ir/view/01-_mim_raso...he_sky_o0.mp3/
    امیدوارم همیشه سالم و پرانرژی باشید
    هرچیزی رو تمرین کنی ، در اون به مهارت میرسی
    سطح موفقیت ما به ندرت از سطح رشد شخصی ما فراتر میره

  4. 11 کاربر برای این پست سودمند از omidhd عزیز تشکر کرده اند:


  5. #3393

    محمد زندی آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2020
    نوشته ها
    282
    تشکر
    10,609
    3,098 بار در 288 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 0 پست
    برچسب زده شده
    در 0 تاپیک
    درود به خانوما آقایون
    صفا باشه همواره .
    سال نو مبارک هست ، مبارک تر باشه
    پر از دل خوش ، سلامتی ، سعادت و برکت برا همه هست
    سال بعد خیلی سال خوبیه مثل همه سالهای دیگه
    خدا رو شکر و آمین .
    ستایش هورمزد.

  6. 10 کاربر برای این پست سودمند از محمد زندی عزیز تشکر کرده اند:


  7. #3394

    Mehrdad az آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2021
    محل سکونت
    karaj
    نوشته ها
    501
    تشکر
    11,030
    3,851 بار در 512 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 29 پست
    برچسب زده شده
    در 0 تاپیک
    سلام به خانواده گرامی آکادمی ویو
    واقعا خوشحالم که امسال در کنار شما به پایان رسید
    بابت حضور در این آکادمی خداروشکر میکنم
    افتخاری شاگردی استاد عزیزم هم نعمت بزرگی بود که بهم داده شد
    بابت روزهایی که گذشت از تمام عزیزان سپاسگزارم حضورشون صحبت ها راهنمایی ها و انرژی ای که میزاشتن توی زندگی همگی تاثیر داره و از دور دست بوس همه هستم
    امسال گم شده ای رو پیدا کردم که فقط شعر زیر میتونه توصیفش کنه

    ای که می پرسی نشان عشق چیست
    عشق چیزی جز ظهور مهر نیست

    عشق یعنی مشکلی آسان کنی
    دردی از در مانده ای درمان کنی

    در میان این همه غوغا و شر
    عشق یعنی کاهش رنج بشر

    عشق یعنی گل به جای خار باش
    پل به جای این همه دیوار باش

    عشق یعنی تشنه ای خود نیز اگر
    واگذاری آب را، بر تشنه تر

    عشق یعنی دشت گل کاری شده
    در کویری چشمه ای جاری شده

    عشق یعنی ترش را شیرین کنی
    عشق یعنی نیش را نوشین کنی

    هر کجا عشق آید و ساکن شود
    هر چه نا ممکن بود ، ممکن شود

    امیدوارم سال جدید عشق، مهر ،رحم و مهربانی ای که توی وجود افراد این اکادمی هست بیشتر و بیشتر بشه و از کنار همدیگر بودن بیشتر لذت ببریم

    تقدیم با عشق فراوان
    https://digipostal.ir/eydrasm

  8. 11 کاربر برای این پست سودمند از Mehrdad az عزیز تشکر کرده اند:


  9. #3395

    Saman01 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Apr 2021
    محل سکونت
    Tehran
    نوشته ها
    590
    تشکر
    6,017
    3,367 بار در 727 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 99 پست
    برچسب زده شده
    در 4 تاپیک
    به نام ایزد یکتا
    درود بر عزیزانم
    یک سال دیگه به پایان رسید و باز این چرخه تکرار شد که مبدایی داشته باشیم برای شروع و تغییر خودمون. سپاسگذارم که در کنار شما و استاد عزیز هستم و افتخار میکنم که اینجا ام. در بین خاص ترین انسان ها. افراد این خانواده گلچین بهترینها هستن چون خود اون گلها خواستن که به دست دانا و خارق العاده ترین فردی که تاحالا دیدم چیده بشن و به اینجا بیان @amino ❤️❤️
    سال نو رو به همه اعضای خانواده تبریک میگم
    امیدوارم سالی پر از شادی، خوشحالی، پول و ثروت، آگاهی فراوان، شناخت بی اندازه و سلامتی برای همگی باشه و موفق های روزافزون بیشتری داشته باشیم

    چو خورشید تابان میان هوا
    نشسته بر او شاه فرمانروا
    جهان انجمن شد بر تخت او
    شگفتی فرو مانده از بخت او
    به جمشید بر گوهر افشاندند
    مران روز را «روز نو» خواندند
    سر سال نو هرمز فرودین
    برآسوده از رنج روی زمین
    بزرگان به شادی بیاراستند
    می و جام و رامشگران خواستند
    چنین جشن فرخ از آن روزگار
    به ما ماند از آن خسروان یادگار

    تقدیم به استاد عزیزم که به ما آموخت چگونه عمل کنیم
    چگونه تفکر کنیم
    و چگونه خلق کنیم
    بی نهایت سپاسگذارم از شاگردی شما
    عشق اولسون (عشق باشه به آذری)
    ویرایش توسط Saman01 : 03-20-2023 در ساعت 23:25
    این جهان کوه است و فعل ما ندا، سوی ما آید ندا هارا صدا

  10. 10 کاربر برای این پست سودمند از Saman01 عزیز تشکر کرده اند:


  11. #3396

    mohamad heydari آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2022
    نوشته ها
    1,295
    تشکر
    3,092
    5,992 بار در 1,276 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 748 پست
    برچسب زده شده
    در 2 تاپیک
    داستان زنبور های عسل، مورچه ها و عنکبوت ها

    این داستان در اوج نا امیدی انگیزه ای دو چندان در من ایجاد کرد. به عبارت دیگر همان چیزی را که به آن نیاز داشتم به من داد.

    یکی از آن روز هایی بود که احساس می کردم بار دیگر شکست خورده ام احساس می کردم یک بازنده واقعی هستم و باید به فکر شغل دیگری باشم! من هفته ها کار کردم و بسیار زحمت کشیدم تا انجام یک معامله بزرگ اطمینان حاصل کنم این قرارداد خرید بسیاری از مشکلات زندگی مرا حل می کرد. همه چیز به نظر خوب می رسید و بعد از چند هفته کار سنگین اکنون منتظر نتیجه بودم و با همکارانم درباره این موفقیت بزرگ صحبت می کردیم. و حتی برای خرج کردن پاداشی که از این قرارداد عایدم می شد هم برنامه ریزی کرده بودم.

    زنگ تلفن به صدا در آمد مشتری مورد نظر پشت خط بود. قرار بود معامله را نهایی کنیم و من هم با خوشحالی گوشی را برداشتم و منتظر بودم بگوید پول را واریز می کند ولی چیزی که او به من گفت می توانست دارایی شرکت را نابود کند. او به من گفت فقط نیمی از کالایی که دریافت کرده است مورد قبول واقع شده است و پولی بابت این قرار داد پرداخت نخواهد کرد.

    گویی دنیا روی سرم خراب شده بود من آنقدر روی این مشتری بزرگ متمرکز شده بودم که از مشتریان دیگر شرکت غافل شده بودم و می دانستم که نه تنها این مشتری را از دست داده ام بلکه درآمد دیگری هم نخواهم داشت. و هزینه زیادی هم روی دستم مانده بود.

    گویی دنیا روی سرم خراب شده بود. نتوانستم پشت میزم بشینم، از اتاق بیرون رفتم به سمت دستگاه قهوه رفتم تا قهوه ای بخرم.

    خانم نظافت چی در حال تمیز کردن دستگاه قهوه ساز بود. روی یک صندلی نشستم احساس مزخرفی داشتم.

    - روز بدی داشتی؟

    خانم نظافت چی در حالی که به من نگاه می کرد این را پرسید

    من از این حرف او تعجب کردم در حالیکه به او خیره شده بودم گفتم:

    - آره واقعا حق با شماست

    او پرسید:

    - موضوع چیه؟

    او خانمی بود با نگاهی مهربان و مادرانه. من سالها بود که او را آن دور و بر می دیدم اما حتی یک کلمه هم با او صحبت نکرده بودم. ولی ناگهان متوجه شدم داستان خودم را تمام و کمال برای او تعریف کرده ام. با اشتیاق به من گوش داد تمیز کردن ماشین قهوه را تمام کرد. آنگاه گفت:

    - این حرف ها منو به یاد پدرم انداخت. او هم مانند تو یک فروشنده بود اما مانند تو آنقدر ها هم خوش شانس نبود که برای خودش اتاقی در یک شرکت بزرگ داشته باشد. بلکه از شهری به شهر دیگر می رفت و همیشه با یک ساک بزرگ در حال مسافرت بود. چند هفته ناپدید می شد و با یک ساک خالی و مقداری پول بر می گشت. و با مهربانی تک تک ما را در آغوش می کشید.

    من به او نگاه کردم، نمی دانستم منظورش از این حرف ها چیست. او ادامه داد:

    - اما اوقاتی هم بود که پدرم نمی توانست چیزی بفروشد از شهری به شهر دیگر رفته بود ولی با دست خالی برگشته بود. یکی از آنها قبل از کریسمس بود و او به ما که آن موقع بچه های کوچکی بودیم می گفت که از هدیه کریسمس خبری نیست. و باید به هدایایی کوچک قناعت می کردیم. ما خیلی ناراحت شدیم بعد از این همه انتظار دیگر خبری از هدیه کریسمس نبود. او ما را دور هم حمع کرد و داستانی برای ما تعریف کرد که من هیچگاه آن داستان را فراموش نمی کنم. او از همه ما پرسید شما چه حیوانی را دوست دارید. پاسخ من گربه بود برادر بزرگترم سگ ها را دوست داشت و برادر کوچکترم هم عاشق اسب های کوتوله بود. بعد او پرسید آیا می خواهید بدانید من چه حیواناتی را تحسین می کنم؟ و البته پاسخ ما مثبت بود. او مورچه ها، زنبور های عسل و عنکبوت ها را تحسین می کرد.

    من ابرو هایم را بالا انداختم و به خانم نظافت چی نگاهی کردم. و او لبخندی زد و ادامه داد.

    - البته در آن لحظه ما با او موافق نبودیم چرا او باید از این حشرات خوشش بیاید آنها نیش می زنند، گاز می گیرند یا زشت هستند. وقتی این را از پدرم پرسیدم او چیزی گفت که نظرم درباره این حشرات عوض شد.

    او گفت زنبور عسل را دوست دارم چون وقتی که یک خرس کندوی آنها را خراب می کند و عسل آنها را می دزد، آنها کندوی خود را بازسازی می کنند و عسل بیشتری تولید می کنند. و او مورچه ها را دوست داشت چون اگر همان خرس لانه آنها را خراب می کرد بلافاصله لانه خود را از نو می سازند. یک ماموریت گروهی جدید برای یک هدف مشترک. و او عنکبوت ها را دوست داشت چون وقتی که تار عنکبوتشان از بین می رود به سرعت آنرا ترمیم می کنند یا یک تار جدید می تنند محکمتر از قبلی.

    پدرم درسی را که ار این حشرات کوچک آموخته بود به ما یاد داد. جهانی که ما را در بر گرفته گاه چیزی را که مدت ها برایش زحمت کشیده ایم و با دقت فراوان ساخته ایم به لحظه ای ویران می کند اما اگر ما آماده باشیم که دوباره از صفر شروع کنیم هیچ چیز جلو دار ما نیست. و بالاخره نتیجه ارزشمندی بدست خواهیم آورد. فقط باید از نو شروع کرد هر بار از دفعه قبل بهتر.

    سپس خانم نظافت چی سری تکان داد و بلند شد چرخ دستی اش را هل داد و از من دور شد.

    من مدتی آنجا نشستم و به آنچه که او گفته بود فکر کردم. سپس بلند شدم و به سمت دفتر کارم رفتم و شروع به کار کردم اما این بار با امید و شور و شوق بیشتری کار می کردم و خود را برای چک بعدی آماده می کردم.
    نیمه ای از قلب من در بهشت بَرین است.(♥️)

  12. 16 کاربر برای این پست سودمند از mohamad heydari عزیز تشکر کرده اند:


  13. #3397

    mohamad heydari آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2022
    نوشته ها
    1,295
    تشکر
    3,092
    5,992 بار در 1,276 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 748 پست
    برچسب زده شده
    در 2 تاپیک
    روزی من با تاکسی عازم فرودگاه بودم.
    ما داشتیم در خط عبوری صحیح رانندگی می کردیم که ناگهان یک ماشین از محل پارک پرید وسط جاده درست جلوی ما .
    رانندهء تاکسی من محکم ترمز گرفت ، طوریکه سرش با فرمون برخورد کرد.
    ماشین سُر خورد ، ولی نهایتاً به فاصله چند سانتیمتراز اون ماشین متوقف شد! ناگهان راننده اون ماشین سرش رو بیرون آورد و شروع کرد به فحاشی و فریاد زدن به طرف ما.
    امـّا راننده تاکسی من ، فقط لبخند زد و برای اون شخص دست تکون داد وخیلی دوستانه برخورد کرد.با تعجب ازش پرسیدم : چرا شما این رفتار رو کردین؟!
    مرتیکه نزدیک بود ماشین رو از بین ببره و ما رابه کشتن بده !
    اینجا بود که راننده تاکسی درسی رو به من آموخت که هرگز فراموش نکرده و نخواهم کرد : (( قانون کامیون حمل زباله ))
    اون توضیح داد که : خیلی از آدما مثل کامیون های حمل زباله هستن .
    وجود اونا ، سرشار از آشغال ، ناکامی و خشم ، و پُر از نا اُمیدیه ؛
    وقتی آشغال در اعماق وجودشون تلنبار می شه ، دنبال جایی میگردن تا اونرو تخلیه کنن و گاهی اوقات ممکنه روی شما خالی کنن .به خودتون نگیرین . فقط لبخند بزنین ، دست تکون بدین ، و براشون آرزوی خیر کنین ، و برین !
    آشغال های اونا رو نگیرین تا مجبوربشید روی بقیه اطرافیانتون تو منزل ، سرکار، یا توی خیابون پخش کنید.

    افراد موفق اجازه نمیدن که کامیون های آشغال دیگران ، روزقشنگشون رو خراب کـُـنه و باعث ناراحتی اونها بشه.
    زندگی خیلی کوتاهتر از اونه که صبح با تأسف از خواب بیدار شین ، و شب با حسرت به رختخواب برین!
    از این رو ؛ افرادی رو که با شما خوب رفتار می کنن دوست داشته باشین و برای اونهایی که رفتار نامناسبی دارن دُعا کنین .
    " زندگی ده درصدش چیزیه که شما می سازین و نود درصدش ، نحوه برداشت شماست! "
    نیمه ای از قلب من در بهشت بَرین است.(♥️)

  14. 16 کاربر برای این پست سودمند از mohamad heydari عزیز تشکر کرده اند:


  15. #3398

    mohamad heydari آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2022
    نوشته ها
    1,295
    تشکر
    3,092
    5,992 بار در 1,276 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 748 پست
    برچسب زده شده
    در 2 تاپیک
    زندگی سلف سرویس است!

    یکی از افراد معروف آمریکا برای نخستین بار به یک رستوران سلف سرویس دعوت شد. پس از حضور در رستوران، مرتب منتظر بود که شخصی برای گرفتن سفارش از او بر سر میز حاضر شود، اما هر ساعت منتظر ماند هیچ کس به سراغ او نیامد. زمان گذشت و مشاهده می کرد که تمام افرادی که پس از او وارد رستوران شده اند، همگی مشغول صرف غذای خود هستند.
    این موضوع به شدت او را عصبانی کرد و مدام با خود در حال جنگ بود که چرا در این رستوران هیچ کس برای او احترام قائل نیست و به او توجه نمی کند. در ذهنش مدام با این افکار درگیر بود تا اینکه پس از گذشت مدت زمانی، مرد دیگری بر سر میز کناری او نشست و مشغول صرف غذای خود شد.
    شخص معروف با دیدن این صحنه دچار عصبانیت دوچندان شد. نزدیک میز آن فرد رفت و از او پرسید: آقای محترم شما همین پنج دقیقه پیش وارد رستوران شده اید و هم اکنون بشقابی پر از غذاهای رنگارنگ در مقابل شماست. اما من مدت زمان زیادی است که بر سر این میز نشستم و هیچ کس برای تحویل سفارش من نیامده. علت چیست؟
    مرد مقابل اینگونه پاسخ داد که: اینجا رستوران سلف سرویس است و شما میتوانید به انتهای سالن مراجعه کنید. ازغذاهای روی میز هر کدام را که مایل بودید، بردارید و سپس هزینه آن را پرداخت نمایید و غذای تان را میل کنید. در واقع در این رستوران همه چیز در اختیار شخص شماست.
    فرد معروف با شنیدن این جمله کمی جا خورد و به فکر فرو رفت. نهایتاً به این نتیجه رسید که زندگی دقیقاً مانند یک رستوران سلف سرویس است و همه چیز برای لذت بردن مهیا است. اما متأسفانه اغلب افراد آنقدر محو تماشای خوشبختی دیگران هستند که فراموش می کنند هر آنچه دیگران از آن بهره میبرند، می تواند در اختیار آنها نیز باشد.
    بنابراین بهتر است در زندگی به جای یکجانشینی و عصبانیت، به فکر این باشیم که قدمی برداریم و سپس از بین شرایط هایی که برای ما مهیا میشود و هدایایی که زندگی در اختیار ما قرار می دهد، همه چیز های مورد علاقه خود را برداریم و از آنها لذت ببریم.
    نیمه ای از قلب من در بهشت بَرین است.(♥️)

  16. 11 کاربر برای این پست سودمند از mohamad heydari عزیز تشکر کرده اند:


  17. #3399


    تاریخ عضویت
    Jun 2022
    نوشته ها
    1,026
    تشکر
    3,147
    3,101 بار در 991 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 113 پست
    برچسب زده شده
    در 1 تاپیک
    سلام وقت تمام عزیزان بخیر سال نو رو به شما تبریک عرض میکنم امیدوارم سال پر برکتی رو پیش رو داشته باشید
    عزیزان در رابطه با افزایش سطح آگاهی ممنون میشم کمکم کنید
    خیلی وقتها در موقعیت هایی قرار میگیرم و میدونم که باید خودم رو کنترل کنم اما نمیتونم خیلی سخته لامصب...حس میکنم اگه چیزی نگم یا عصبانیتم رو بروز ندم ازم چیزی کم میشه و بازی رو باخت میدم
    چند مدت پیش داشتم خوب پیش میرفتم و واقعا خیلی حس خوبی داشتم اما باز فاتحه اش رو خوندم رفت
    کتابی چیزی اگر مدنظر دارید یا در حد یه تجربه کوچیک ممنون میشم در اختیارم بذارید

  18. 6 کاربر برای این پست سودمند از MohsenA76 عزیز تشکر کرده اند:


  19. #3400


    تاریخ عضویت
    Jun 2022
    نوشته ها
    1,026
    تشکر
    3,147
    3,101 بار در 991 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 113 پست
    برچسب زده شده
    در 1 تاپیک
    سلام ممنون از شما که در این مسیر هر جا گیر کردم راهنمایی کردید منو
    بنده سر یک سری چیز ها خیلی زود عصبی میشم که پیش اومده بعدا بهش نگاه میکنم،میبینم اصلا چیزی نبوده که من بخوام براش بهم بریزم
    یه سوال:آیا روبرو نشدن با چیز هایی که میدونم عصبانیم میکنه،میتونه به افزایش سطح آگاهی منجر بشه؟
    نقل قول نوشته اصلی توسط MEMO نمایش پست ها
    وقت بخیر

    نه کتاب کمکتون میکنه و نه صحبت های من یا دوستان دیگه

    فقط و فقط تمرین و اجازه بدید که تایم بگذره
    نمیگم من به اون آگاهی مد نظرم رسیدم ... خیر اصلا و ابدا اما از تمرین کردنش کوتاه نمیام و میدونم که اگر تمرین اون مستمر باشه و سعی کنم که عمبکرد درستی داشته باشم به جای عکس العمل فوق العاده خوب میشه در مرور زمان

    من این تمرین رو در حساب ریل دارم انجام میدم... نمیگم آسونه به شدت سنگینه اما دردش یجورایی لذت بخشه چون کسی که تجربه کرده باشه میدونه چجوری هست (فرض کنید یک نفر با سوزن داره میزنه توی مغزتون ..سیخ سیخ میشه)
    با اینکه سیستم به شدت سودده و ریسک به ریوارد خیلی خوب هست ولی بازهم این موارد وجود داره تا یک مدت


    فقط به تمرین کردن روی اون چیزی که مدنظرتون هست به صورت اصولی و گذشت زمانه که میتونه کمکتون کنه و یادتون باشه اولین مرحله پذیرش هست

    موفق باشید

  20. 6 کاربر برای این پست سودمند از MohsenA76 عزیز تشکر کرده اند:


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 69 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 69 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •