صفحه 513 از 555 نخستنخست ... 13413463503511512513514515523 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 5,121 به 5,130 از 5542

موضوع: روانشناسی بازار و روانشناسی فردی

  1. #5121

    hassan47 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2021
    محل سکونت
    کرج
    نوشته ها
    749
    تشکر
    3,373
    3,033 بار در 714 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 18 پست
    برچسب زده شده
    در 1 تاپیک

    Smile سپاس

    سلام روز عالی متعالی
    متن را تقدیم می کنم با عشق به " اطلاعات لطفا" آکادمی جنابان: @amino و @padminteam و شما دوستانی که تاکنون به من کمک کردید و یا تازه وارد شدید و فرصتی فراهم خواهید کرد تا مسیر تریدری را با هم طی کنیم.
    ما یکی از نخستین خانواده هایی در شهرمان بودیم که صاحب تلفن شدیم. آن موقع من ۹ – ۸ ساله بودم،
    یادم می آید که قاب برّاقی داشت و به دیوار نصب شده بود و گوشی اش به پهلوی قاب آویزان بود.
    من قدم به تلفن نمی رسید، اما همیشه وقتی مادرم با تلفن صحبت می کرد با شیفتگی به حرف هایش گوش می کردم. بعد من پی بردم که یکجایی در داخل آن دستگاه، یک آدم شگفت انگیزی زندگی می کند به نام «اطلاعات لطفاً» که همه چیز را در مورد همه کس می داند. او شماره تلفن و نشانی همه را بلد بود.
    نخستین تجربهٔ شخصی من با «اطلاعات لطفاً» روزی بود که مادرم به خانهٔ همسایه مان رفته بود. من در زیرزمین خانه با ابزارهای جعبه ابزارمان بازی می کردم که ناگهان با چکش بر روی انگشتم زدم. درد وحشتناکی داشت اما گریه فایده نداشت چون کسی در خانه نبود که با من همدردی کند.
    انگشتم را در دهانم می مکیدم و دور خانه راه می رفتم که ناگهان چشمم به تلفن افتاد. به سرعت یک چهارپایه از آشپزخانه آوردم و زیر تلفن گذاشتم و روی آن رفتم و گوشی را برداشتم و نزدیک گوشم بردم؛ و توی گوشی گفتم «اطلاعات لطفاً».
    چند ثانیه بعد صدایی در گوشم پیچید: «اطلاعات بفرمائید». من درحالی که اشک از چشمانم می آمد گفتم «انگشتم درد می کند.»
    مادرت خانه نیست؟
    «هیچ کس به جز من خانه نیست.
    آیا خونریزی داری؟
    نه، با چکش روی انگشتم زدم و خیلی درد می کند.
    آیا می توانی درِ جایخی یخچال را بازکنی؟
    بله، میتونم.
    پس ازآنجا کمی یخ بردار و روی انگشتت نگهدار.
    بعدازآن روز، من برای هر کاری به «اطلاعات لطفاً» مراجعه می کردم …
    مثلاً موقع امتحانات در درس های جغرافی و ریاضی به من کمک می کرد. یک روز که قناری مان مرد و من خیلی ناراحت بودم دوباره سراغ «اطلاعات لطفاً» رفتم و ماجرا را برایش تعریف کردم.
    او به حرف هایم گوش داد و با من همدردی کرد. به او گفتم: «چرا پرنده ای که چنین زیبا می خواند و همهٔ اهل خانه را شاد می کند باید گوشهٔ قفس بیفتد و بمیرد؟» او به من گفت: «همیشه یادت باشد که دنیای دیگری هم برای آواز خواندن هست.» من کمی تسکین یافتم.
    یک روز دیگر به او تلفن کردم و پرسیدم کلمهٔ fix را چطور هجّی می کنند. یک سال بعد از شهر کوچکمان (پاسیفیک نورث وست) به بوستن نقل مکان کردیم و من خیلی دلم برای دوستم تنگ شد. «اطلاعات لطفاً» متعلّق به همان تلفن دیواری قدیمی بود و من هیچ گاه با تلفن جدیدی که روی میز خانه مان در بوستن بود تجربهٔ مشابهی نداشتم.
    من کم کم به سن نوجوانی رسیدم اما هرگز خاطرات آن مکالمات را فراموش نکردم. غالباً در لحظات تردید و سرگشتگی به یاد حس امنیت و آرامشی که از وجود دوست تلفنی داشتم می افتادم. راستی چقدر مهربان و صبور بود و برای یک پسربچه چقدر وقت می گذاشت.
    چند سال بعد، بر سر راه رفتن به دانشگاه، هواپیمایم در سیاتل برای نیم ساعت توقف کرد. من ۱۵ دقیقه با خواهرم که در آن شهر زندگی می کرد تلفنی حرف زدم و بعدازآن بدون آن که فکر کنم چکار دارم می کنم، تلفن اپراتور شهر کوچک دوران کودکی را گرفتم
    و گفتم «اطلاعات لطفاً».
    به طرز معجزه آسایی همان صدای آشنا جواب داد. «اطلاعات بفرمائید.» من بدون آن که از قبل فکرش را کرده باشم پرسیدم: «کلمهٔ fix را چطور هجّی می کنند؟» مدتی سکوت برقرار شد و سپس او گفت «فکر می کنم انگشتت دیگر خوب شده باشد.»
    من خیلی خندیدم و گفتم «خودت هستی؟» و ادامه دادم «نمی دانم می دانی که در آن دوران چقدر برایم باارزش بودی یا نه؟» او گفت «تو هم می دانی که تلفن هایت چقدر برایم باارزش بودند؟»
    من به او گفتم که در تمام این سال ها پارها به یادش بوده ام و از او اجازه خواستم که بار بعد که به ملاقات خواهرم آمدم دوباره با او تماس بگیرم. او گفت «حتماً این کار را بکن. اسم من شارون است.»
    سه ماه بعد به سیاتل برگشتم. تلفن کردم اما صدای دیگری پاسخ داد. «اطلاعات بفرمائید
    می توانم با شارون صحبت کنم؟
    آیا دوستش هستید؟
    بله، دوست قدیمی
    متأسفم که این مطلب را به شما می گویم. شارون این چند سال آخر به صورت نیمه وقت کار می کرد زیرا بیمار بود. او ۵ هفته پیش درگذشت»
    قبل از که تلفن را قطع کنم گفت: «شما گفتید دوست قدیمی اش هستید. آیا همان کسی هستید که با چکش روی انگشتتان زده بودید؟»
    با تعجب گفتم «بله»
    «شارون برای شما یک پیغام گذاشته است. او به من گفت اگر شما زنگ زدید آن را برایتان بخوانم»
    سپس چند لحظه طول کشید تا درِ پاکتی را باز کرد و گفت: «نوشته به او بگو دنیای دیگری هم برای آواز خواندن هست. خودش منظورم را می فهمد.
    من از او تشکر کردم و گوشی را گذاشتم.
    هرگز تأثیری که ممکن است بر دیگران بگذارید را دست کم نگیرید.
    منبع: “کتاب سوپ جو”، اثر جک کنفیلد
    پس از هر موفقیت مدتی ساکت باش و فکر کن. موفقیت بعدی، نه با تکیه بر موفقیت قبلی،بلکه بر پایه آن سکوت و تأمل ساخته می شود.

    (پیتر دراکر)

  2. 33 کاربر برای این پست سودمند از hassan47 عزیز تشکر کرده اند:


  3. #5122

    elahe heidari آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2022
    نوشته ها
    114
    تشکر
    182
    550 بار در 114 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 2 پست
    برچسب زده شده
    در 0 تاپیک
    انسانی که بتونه بر ترس هاش فائق بشه
    تمام زندگیش پر از جواهر میشه ما اسیر ترسهامون هستیم...
    صحبت*های بی*نظیر خانوم سوگل مشایخی

    https://uupload.ir/view/vid_20240108..._172_8w9f.mp4/


    https://uupload.ir/view/vid_20240108..._455_u5ff.mp4/



    https://uupload.ir/view/vid_20240108..._877_gqhg.mp4/
    هر روز سعی کن فاصله بین خود واقعی و خود آرمانیتو کم کنی

  4. 14 کاربر برای این پست سودمند از elahe heidari عزیز تشکر کرده اند:


  5. #5123

    hamidrezaa آواتار ها
    تاریخ عضویت
    May 2021
    محل سکونت
    استان فارس
    نوشته ها
    166
    تشکر
    3,819
    1,590 بار در 165 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 1 پست
    برچسب زده شده
    در 0 تاپیک
    نقل قول نوشته اصلی توسط Soroosham نمایش پست ها
    سلام دوستان
    امیدوارم حالتون عالی باشه
    داشتم تمرین میکردم به دلم افتاد که بیام افکار همون لحظه ام و اینجا باهاتون به اشتراک بزارم.

    چیزها، خواسته ها، اهداف، رویاها، نتایج، روابط، بیزنس ها و هرچیز دیگه ای برای ما داشتنش به شکلی تعریف شده.
    مثلا داشتن یک رولز رویس، خرید یک رولکس، رستوران رفتن، با جف بزوس دوست بودن، سفر به مریخ، انتخاب فیلم، با کسی دوست شدن، در تریدهام موفق شدن، ورزش کردن، توی فضای مجازی چرخیدن و.... اینها همه برای ما میتونه تعریف داشته باشه. این تعاریف از کجا میان و قبلا حرف زدیم.
    ولی تا حالا فکر کردین تعریف های خوبی برای یک چیز میایم آگاهانه میزاریم و میپذیریم شدنی هست. حالا چرا نسبت به اون چیز هنوز درون من مقاومتی هست؟ چرا سفر به مریخ یا ماه برای من با یکسری موانع ذهنی همراه هست؟ مثلا پول زیادی میخواد، باید جای دیگه باشم، باید کلی کار بکنم، اگر بمیرم چی و...!
    بهش فکر بکنید بعد ادامه متن بخونید.

    اون چیز و برای خودمون بزرگ دیدیمش و به نظرمون خیلی نشدنی یا دور از انتظار و دسترسمون هست.
    حالا باید چیکار کنیم؟
    اون چیز و کوچک کنیمش و خودمون بزرگ. یعنی بریم تعاریف بیشتری و تصاویر بیشتری برای خودمون بیاریم و مثال هایی بیاریم که میشه و بگیم خب پس شدنی هست. پس سادست و ما میتونیم داشته باشیمش. و جوری به موضوع نگاه کنین که براتون عادی باشه.

    برید مصاحبه دیوید گاگینز بعد ۴۰ساعت ماراتن و ببینید بهش میگن گرما اذیتت کرد میگه اصلا نفهمیدمش. بقیه میخندن ولی اون خیلی جدیه. اینقدر براش عادیه و متمرکزه روی هدفش که متوجه موانع نشده.
    جف بزوس تو پادکستش با لکس فریدمن، ازش میپرسه نگاه و آرزوت برای آینده بشر چیه میگه تریلیون انسان در سراسر کهکشان باشن تا در بینشون هزاران انیشتین و... بوجود بیاد. براش عادیه و شدنیه.
    ایلان ماسک تو پادکستش با جف روگن چیزهایی که میگه براش خیلی بدیهی و سادست ولی روگن همش داره تعجب میکنه.
    کلی مثال این شکلی هست. برید بگردید.
    این آدم ها اینقدر تمرین کردن به مرحله اوج دانش رسیدن و بعد اینقدر عمل کردن و دیدن که میشه وقتی هرکاری میکنن به این رسیدن هرچیزی شدنی هست و من بزرگم. خواسته هام بیان به من برسن(جمله دقت کنید) که چیزی نیست.
    من بزرگ ام و توانا و لایق.

    پس دفعه بعدی که به چالشی خوردین به خودتون بگید من بزرگترم یا این موضوع؟ من بزرگترم یا شکست هام؟ من بزرگترم یا کال شدن؟ من بزرگترم یا ضررهام؟ من بزرگترم یا یک درآمدزایی ساده از تریدهام؟ من بزرگترم یا یک میلیون دلار؟
    وقتی اینو فهمیدید برید تهش در بیارید. دنبال کمک کسی نباشید. خودتون برید راه کمک و هرجور شده پیدا کنید. مثل حرفه ای ها رفتار و زندگی کنید.

    شاد و پر از انرژی های مثبت باشید.



    موضوعات قبلی:
    پذیرش ضرر
    باورها و راه حل نتیجه گرفتن و باورسازی
    سلام دوست عزیز مدتی ذهن من درگیر همین موضوعی که صحبت کردید بود و خیلی برای من مفید بود ممنون بابت زحمات شما

    بزرگ بینی
    بزرگ بینی احترام ،اعتماد بنفس، شجاعت ، باورقوی ، احساس لیافت ، دوست داشتن خود ،آرامش را می تواند داشته باشد
    بزرگ بینی هم می تونه خوب باشه و هم بد
    بستگی به نحوه ی استفاده ی شما دارد مثل مثال استاد در مورد استفاده از چاقو که هم می تونه جون ادم بگیره و هم به عنوان جراح جون شخصیو نجات بده

    بزرگ بینی خوبه اگر : شما شناخت کافی از خودتان داشته باشید مثلا بدانید شما بزرگتر از درآمد ماهیانه که دوست دارید داشته باشید هستید اگر با فکر این موضوع هنوز دوپامین ترشح میکنید و به وجد میایید و میخواهید برقصید و توی پوستتان نمی گنجد یعنی آن درآمد بزرگتر از شما است نه اینکه نمی توانید درامد را داشته باشید می توانید اما همیشه برایتان بزرگ هست پس بهتر است به قول دوستمان برایتان عادی باشد
    بزرگ بینی بد است اگر : شناخت کافی از خودتان نداشته باشید می تواند به شکل توهم و کمال گرایی ظاهر شود حال چه اتفاقی می افتد ؟؟ انتظارات شما نسبت به تواناییتان خیلی بیشتر از حالت واقعی است و این دید به شما ضربه میزند و باعث رنج شما می شود و خودش می تواند توهم برایتان ایجاد کند
    دقت کنید که تفکر اینکه بزرگ بینی یا توهم بزرگ بینی به میزان مهارت ،شغل ،درامد،عادت،باور،ذهنیت،تل اش شما بستگی دارد یا جمله استاد افتادم بیشتر میخواهید بیشتر تلاش کنید پس بزرگ بینی در جهت پتانسیل های وجودی شما است
    شما با شغل کارمندی بانک نهایت بشید رئیس بانک پس درامد بزرگ نمیشه تعریف کرد یا با ماشین پراید نمیشه انتظار سرعت فراری را داشت بیشتر میخواهید همه چیز شما باید به نسبت فراری تغییر کند

    شما می توانید بزرگتر از هرچیزی باشید به شرطی که بزرگ فکر کنید و بزرگ اقدام کنید وشجاعت خواسته های بزرگ و شجاعت تغییر و خروج از ناحیه امن خود در مقابل مقاومت های ذهنی را داشته باشید
    ویرایش توسط hamidrezaa : 01-19-2024 در ساعت 17:30
    تمرین و ممارست به کمال رهنمون میکند اما کمال نباید هدف نهایی باشد. هدف نهایی باید تمرین باشد

  6. 9 کاربر برای این پست سودمند از hamidrezaa عزیز تشکر کرده اند:


  7. #5124

    abolfazljafari11 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Feb 2021
    محل سکونت
    کرمان
    نوشته ها
    1,599
    تشکر
    2,695
    8,177 بار در 1,622 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 63 پست
    برچسب زده شده
    در 1 تاپیک
    نقل قول نوشته اصلی توسط Soroosham نمایش پست ها
    سلام دوستان امیدوارم حالتون عالی باشه

    در فایل زیر یک گفتگو تقریبا ۲ساعته داشتم.
    حول محور تعریف پذیرش، چرایی پذیرش، انواع پذیرش، علت سختی پذیرش، راهکارهای عملی روزمره و تریدری برای رشد این توانایی هست.
    خوشحال میشم گوش بکنیدش و نظراتتون بهم بگید و امیدوارم بتونه بهتون کمک بکنه.

    لینک دانلود از پیکو فایل-کلیک کنید

    بعد از ورود به سایت روی دریافت لینک دانلود کلیک کنید.
    شاد و پر از انرژی های مثبت باشید.

    سلام سروش جان
    مباحثی که مطرح میشه و راهکار هایی که داده میشه تجارب شخصی خودتون هستش یا از منبع و کتابی هست؟؟
    بهترین اموزگاران آن هایی هستند
    که به تو نشان میدهند کجا را نگاه
    کنی اما نمیگویند چه ببینی
    <<<<<امینو>>>>

  8. 6 کاربر برای این پست سودمند از abolfazljafari11 عزیز تشکر کرده اند:


  9. #5125

    Soroosham آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2020
    نوشته ها
    2,325
    تشکر
    11,587
    26,685 بار در 2,362 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 1279 پست
    برچسب زده شده
    در 7 تاپیک
    نقل قول نوشته اصلی توسط hamidrezaa نمایش پست ها
    سلام دوست عزیز مدتی ذهن من درگیر همین موضوعی که صحبت کردید بود و خیلی برای من مفید بود ممنون بابت زحمات شما

    بزرگ بینی
    بزرگ بینی احترام ،اعتماد بنفس، شجاعت ، باورقوی ، احساس لیافت ، دوست داشتن خود ،آرامش را می تواند داشته باشد
    بزرگ بینی هم می تونه خوب باشه و هم بد
    بستگی به نحوه ی استفاده ی شما دارد مثل مثال استاد در مورد استفاده از چاقو که هم می تونه جون ادم بگیره و هم به عنوان جراح جون شخصیو نجات بده

    بزرگ بینی خوبه اگر : شما شناخت کافی از خودتان داشته باشید مثلا بدانید شما بزرگتر از درآمد ماهیانه که دوست دارید داشته باشید هستید اگر با فکر این موضوع هنوز دوپامین ترشح میکنید و به وجد میایید و میخواهید برقصید و توی پوستتان نمی گنجد یعنی آن درآمد بزرگتر از شما است نه اینکه نمی توانید درامد را داشته باشید می توانید اما همیشه برایتان بزرگ هست پس بهتر است به قول دوستمان برایتان عادی باشد
    بزرگ بینی بد است اگر : شناخت کافی از خودتان نداشته باشید می تواند به شکل توهم و کمال گرایی ظاهر شود حال چه اتفاقی می افتد ؟؟ انتظارات شما نسبت به تواناییتان خیلی بیشتر از حالت واقعی است و این دید به شما ضربه میزند و باعث رنج شما می شود و خودش می تواند توهم برایتان ایجاد کند
    دقت کنید که تفکر اینکه بزرگ بینی یا توهم بزرگ بینی به میزان مهارت ،شغل ،درامد،عادت،باور،ذهنیت،تل اش شما بستگی دارد یا جمله استاد افتادم بیشتر میخواهید بیشتر تلاش کنید پس بزرگ بینی در جهت پتانسیل های وجودی شما است
    شما با شغل کارمندی بانک نهایت بشید رئیس بانک پس درامد بزرگ نمیشه تعریف کرد یا با ماشین پراید نمیشه انتظار سرعت فراری را داشت بیشتر میخواهید همه چیز شما باید به نسبت فراری تغییر کند

    شما می توانید بزرگتر از هرچیزی باشید به شرطی که بزرگ فکر کنید و بزرگ اقدام کنید وشجاعت خواسته های بزرگ و شجاعت تغییر و خروج از ناحیه امن خود در مقابل مقاومت های ذهنی را داشته باشید
    سلام حمیدرضا جان
    امیدوارم حالتون عالی باشه
    حرفتون صحیح هست.
    بین هرچیزی در دنیا همین هست. فرد باید متوجه این موضوع بشه. یا با درک یا با درد.
    بین عزت نفس و خودخواه بودن، بین اعتیاد به استفاده از گوشی و استفاده لازم، بین بزرگ دیدن خود و خود بزرگ بینی مریض طور، رک بودن و بی ادبی و... تفاوت هست. یک مرز اخلاقی هست که انسان با اخلاق این مرز و رعایت میکنه.

    شاد و پر از انرژی های مثبت باشید.
    I have my Own Dream, I have my Own Goal, I'm LIVING it

  10. 6 کاربر برای این پست سودمند از Soroosham عزیز تشکر کرده اند:


  11. #5126

    Soroosham آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2020
    نوشته ها
    2,325
    تشکر
    11,587
    26,685 بار در 2,362 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 1279 پست
    برچسب زده شده
    در 7 تاپیک
    نقل قول نوشته اصلی توسط abolfazljafari11 نمایش پست ها
    سلام سروش جان
    مباحثی که مطرح میشه و راهکار هایی که داده میشه تجارب شخصی خودتون هستش یا از منبع و کتابی هست؟؟
    سلام ابوالفضل عزیز
    امیدوارم حالتون عالی باشه
    بله هردو هست و تجارب و نظرات تریدرها دیگه و مباحث روانشناسی هست.
    داخل ویس فکر کنم گفتم.


    شاد و پر از انرژی های مثبت باشید.
    I have my Own Dream, I have my Own Goal, I'm LIVING it

  12. 5 کاربر برای این پست سودمند از Soroosham عزیز تشکر کرده اند:


  13. #5127

    Soroosham آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2020
    نوشته ها
    2,325
    تشکر
    11,587
    26,685 بار در 2,362 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 1279 پست
    برچسب زده شده
    در 7 تاپیک
    نقل قول نوشته اصلی توسط Soroosham نمایش پست ها
    درباره حل مسٔله و روش های حل اون چی میدونید؟
    وقتی براتون سوالی پیش میاد یا مشکلی میخورید یاد گرفتید چجوری باهاش برخورد بکنید؟
    وقتی تو فشار قرار میگیرید دنبال چی میگردید؟ راه حل یا راه حل از کسی بدون بررسی راه حل توسط خودتون یا بررسی رفرنس مرتبط؟
    سلام دوستان خوبم
    امیدوارم حالتون عالی باشه
    ممنونم از پاسختون.
    دراینباره یک پست میزنم.

    شاد و پر از انرژی های مثبت باشید.

    نقل قول نوشته اصلی توسط Mehrdad az نمایش پست ها
    من به صورت علمی و آکادمک چیزی نمیدونم حقیقتش
    اما وقتی چالشی سر راهم قرار میگیره به این فکر میکنم که قطعا بعد از اون چالش قراره یک هدیه دریافت کنم و به گفته استاد موفقیت در سختی پیچیده شده (ان مع العسر یسرا)
    نقل قول نوشته اصلی توسط OmidPouyaan نمایش پست ها
    سلام دوست من.
    اول از خدای خودم میخوام که کمکم کنه و آدمی که اون مشکل رو داشته و از اون عبور کرده سر راهم قرار بده.
    I have my Own Dream, I have my Own Goal, I'm LIVING it

  14. 5 کاربر برای این پست سودمند از Soroosham عزیز تشکر کرده اند:


  15. #5128

    shahab0905 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2022
    محل سکونت
    خلیج فارس
    نوشته ها
    1,776
    تشکر
    17,208
    6,439 بار در 1,725 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 914 پست
    برچسب زده شده
    در 2 تاپیک
    نقل قول نوشته اصلی توسط hassan47 نمایش پست ها
    سلام روز عالی متعالی
    متن را تقدیم می کنم با عشق به " اطلاعات لطفا" آکادمی جنابان: @amino و @padminteam و شما دوستانی که تاکنون به من کمک کردید و یا تازه وارد شدید و فرصتی فراهم خواهید کرد تا مسیر تریدری را با هم طی کنیم.
    ما یکی از نخستین خانواده هایی در شهرمان بودیم که صاحب تلفن شدیم. آن موقع من ۹ – ۸ ساله بودم،
    یادم می آید که قاب برّاقی داشت و به دیوار نصب شده بود و گوشی اش به پهلوی قاب آویزان بود.
    من قدم به تلفن نمی رسید، اما همیشه وقتی مادرم با تلفن صحبت می کرد با شیفتگی به حرف هایش گوش می کردم. بعد من پی بردم که یکجایی در داخل آن دستگاه، یک آدم شگفت انگیزی زندگی می کند به نام «اطلاعات لطفاً» که همه چیز را در مورد همه کس می داند. او شماره تلفن و نشانی همه را بلد بود.
    نخستین تجربهٔ شخصی من با «اطلاعات لطفاً» روزی بود که مادرم به خانهٔ همسایه مان رفته بود. من در زیرزمین خانه با ابزارهای جعبه ابزارمان بازی می کردم که ناگهان با چکش بر روی انگشتم زدم. درد وحشتناکی داشت اما گریه فایده نداشت چون کسی در خانه نبود که با من همدردی کند.
    انگشتم را در دهانم می مکیدم و دور خانه راه می رفتم که ناگهان چشمم به تلفن افتاد. به سرعت یک چهارپایه از آشپزخانه آوردم و زیر تلفن گذاشتم و روی آن رفتم و گوشی را برداشتم و نزدیک گوشم بردم؛ و توی گوشی گفتم «اطلاعات لطفاً».
    چند ثانیه بعد صدایی در گوشم پیچید: «اطلاعات بفرمائید». من درحالی که اشک از چشمانم می آمد گفتم «انگشتم درد می کند.»
    مادرت خانه نیست؟
    «هیچ کس به جز من خانه نیست.
    آیا خونریزی داری؟
    نه، با چکش روی انگشتم زدم و خیلی درد می کند.
    آیا می توانی درِ جایخی یخچال را بازکنی؟
    بله، میتونم.
    پس ازآنجا کمی یخ بردار و روی انگشتت نگهدار.
    بعدازآن روز، من برای هر کاری به «اطلاعات لطفاً» مراجعه می کردم …
    مثلاً موقع امتحانات در درس های جغرافی و ریاضی به من کمک می کرد. یک روز که قناری مان مرد و من خیلی ناراحت بودم دوباره سراغ «اطلاعات لطفاً» رفتم و ماجرا را برایش تعریف کردم.
    او به حرف هایم گوش داد و با من همدردی کرد. به او گفتم: «چرا پرنده ای که چنین زیبا می خواند و همهٔ اهل خانه را شاد می کند باید گوشهٔ قفس بیفتد و بمیرد؟» او به من گفت: «همیشه یادت باشد که دنیای دیگری هم برای آواز خواندن هست.» من کمی تسکین یافتم.
    یک روز دیگر به او تلفن کردم و پرسیدم کلمهٔ fix را چطور هجّی می کنند. یک سال بعد از شهر کوچکمان (پاسیفیک نورث وست) به بوستن نقل مکان کردیم و من خیلی دلم برای دوستم تنگ شد. «اطلاعات لطفاً» متعلّق به همان تلفن دیواری قدیمی بود و من هیچ گاه با تلفن جدیدی که روی میز خانه مان در بوستن بود تجربهٔ مشابهی نداشتم.
    من کم کم به سن نوجوانی رسیدم اما هرگز خاطرات آن مکالمات را فراموش نکردم. غالباً در لحظات تردید و سرگشتگی به یاد حس امنیت و آرامشی که از وجود دوست تلفنی داشتم می افتادم. راستی چقدر مهربان و صبور بود و برای یک پسربچه چقدر وقت می گذاشت.
    چند سال بعد، بر سر راه رفتن به دانشگاه، هواپیمایم در سیاتل برای نیم ساعت توقف کرد. من ۱۵ دقیقه با خواهرم که در آن شهر زندگی می کرد تلفنی حرف زدم و بعدازآن بدون آن که فکر کنم چکار دارم می کنم، تلفن اپراتور شهر کوچک دوران کودکی را گرفتم
    و گفتم «اطلاعات لطفاً».
    به طرز معجزه آسایی همان صدای آشنا جواب داد. «اطلاعات بفرمائید.» من بدون آن که از قبل فکرش را کرده باشم پرسیدم: «کلمهٔ fix را چطور هجّی می کنند؟» مدتی سکوت برقرار شد و سپس او گفت «فکر می کنم انگشتت دیگر خوب شده باشد.»
    من خیلی خندیدم و گفتم «خودت هستی؟» و ادامه دادم «نمی دانم می دانی که در آن دوران چقدر برایم باارزش بودی یا نه؟» او گفت «تو هم می دانی که تلفن هایت چقدر برایم باارزش بودند؟»
    من به او گفتم که در تمام این سال ها پارها به یادش بوده ام و از او اجازه خواستم که بار بعد که به ملاقات خواهرم آمدم دوباره با او تماس بگیرم. او گفت «حتماً این کار را بکن. اسم من شارون است.»
    سه ماه بعد به سیاتل برگشتم. تلفن کردم اما صدای دیگری پاسخ داد. «اطلاعات بفرمائید
    می توانم با شارون صحبت کنم؟
    آیا دوستش هستید؟
    بله، دوست قدیمی
    متأسفم که این مطلب را به شما می گویم. شارون این چند سال آخر به صورت نیمه وقت کار می کرد زیرا بیمار بود. او ۵ هفته پیش درگذشت»
    قبل از که تلفن را قطع کنم گفت: «شما گفتید دوست قدیمی اش هستید. آیا همان کسی هستید که با چکش روی انگشتتان زده بودید؟»
    با تعجب گفتم «بله»
    «شارون برای شما یک پیغام گذاشته است. او به من گفت اگر شما زنگ زدید آن را برایتان بخوانم»
    سپس چند لحظه طول کشید تا درِ پاکتی را باز کرد و گفت: «نوشته به او بگو دنیای دیگری هم برای آواز خواندن هست. خودش منظورم را می فهمد.
    من از او تشکر کردم و گوشی را گذاشتم.
    هرگز تأثیری که ممکن است بر دیگران بگذارید را دست کم نگیرید.
    منبع: “کتاب سوپ جو”، اثر جک کنفیلد
    اگر ممکن بود،تلفن را برمیداشتم و سراغ <اطلاعات لطفا> را میگرفتم ، و حتی المقدور شماره شمارو میگرفتم و دقیقا شبیه به همین داستان از شما تشکر میکردم.
    اونقدر زیبا بود این متن که در همان زمانی که داشتم صدایم را از شدت تاثر این داستان صاف میکردم ، در جستجوی تلفنی بودم تا اطلاعات را بگیرم، تلفنی که میدانستم هیچوقت کنارم نبوده.

    ممنون دوست من.♥
    باران باش ببار!نپرس پیاله های خالی از آن کیست...

  16. 12 کاربر برای این پست سودمند از shahab0905 عزیز تشکر کرده اند:


  17. #5129


    تاریخ عضویت
    Jul 2023
    محل سکونت
    ایران-رشت
    نوشته ها
    28
    تشکر
    2,052
    75 بار در 27 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 1 پست
    برچسب زده شده
    در 0 تاپیک
    سلام و عرض ادب و احترام خدمت خانواده بزرگ آکادمی ویو
    امیدوارم هرجا که هستید شاد، سرزنده و سرحال باشید:d:d
    من مهدی هاشمی هستم دانشجوی جدید دوره(جدید که میگم ی چند ماهی از حضورم میگذره ولی خب دیگه) این اولین پست من در تاپیک روانشناسی هست
    من آموزشهارو دیدم و نوبت به ترید در دمو هست که ثمره این آموزش ها و تمرینات خودمون رو ببینیم و اما اولین مشکلی که من باهاش مواجه هستم بعد از اولین هفته تریدم با -4% کاهش بالانس(دمو) اینه که: من اصالت منطقه رو خوب تحلیل میکنم و میبینم که حرکت مارکت صعودیه ولی قبل از این صعود باید یک اصلاح دیگه بکنه بعد بره و خب مشکل اینجا شروع میشه که نمیتونم وارد پوزیشن های بای بشم و هی میبینم که قیمت در جهت تحلیل من داره میره ولی همش میخوام عکسش عمل کنم و سل بزنم، چشمم میبینه ولی ذهنم پس میزنه و قبول نمیکنه و نشخوار فکریم اینه که الان میریزه، الان برمیگرده و ....
    ممنون میشم اگر کسی از دوستان راهکاری چیزی به ذهنش میرسه تو این زمینه راهنماییم کنه
    پیروز و سربلند باشید
    ویرایش توسط Mehdi Hashemi : 01-20-2024 در ساعت 21:45

  18. 8 کاربر برای این پست سودمند از Mehdi Hashemi عزیز تشکر کرده اند:


  19. #5130

    hassan47 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2021
    محل سکونت
    کرج
    نوشته ها
    749
    تشکر
    3,373
    3,033 بار در 714 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 18 پست
    برچسب زده شده
    در 1 تاپیک
    نقل قول نوشته اصلی توسط shahab0905 نمایش پست ها
    اگر ممکن بود،تلفن را برمیداشتم و سراغ <اطلاعات لطفا> را میگرفتم ، و حتی المقدور شماره شمارو میگرفتم و دقیقا شبیه به همین داستان از شما تشکر میکردم.
    اونقدر زیبا بود این متن که در همان زمانی که داشتم صدایم را از شدت تاثر این داستان صاف میکردم ، در جستجوی تلفنی بودم تا اطلاعات را بگیرم، تلفنی که میدانستم هیچوقت کنارم نبوده.

    ممنون دوست من.♥
    سلام دوست من
    "اطلاعات لطفا "همیشه با ماست
    همیشه آنلاین است.همه جا،بدون هیچ شرطی، بدون هیچ پیش داوری.همه چیز را بهتر از ما می داند.عاشق ماست بی هیچ اما و اگری و در هر شرایطی
    فیلم pk را برای دیدن به دوستان عزیزم پیشنهاد می کنم.
    پس از هر موفقیت مدتی ساکت باش و فکر کن. موفقیت بعدی، نه با تکیه بر موفقیت قبلی،بلکه بر پایه آن سکوت و تأمل ساخته می شود.

    (پیتر دراکر)

  20. 10 کاربر برای این پست سودمند از hassan47 عزیز تشکر کرده اند:


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 48 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 48 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •