بهترین اموزگاران آن هایی هستند
که به تو نشان میدهند کجا را نگاه
کنی اما نمیگویند چه ببینی
<<<<<امینو>>>>
سلام عرض ادب دوست عزیز.
این اشتیاق و انرژی شمارو براحتی میشه از پست هاتون حس کرد و فهمید. خیلی عالیه.
توضیحات استاد که چطور آگاهیمون رو بالا ببریم رو دوباره نویسی نمیکنم. هدف این بود که فرد بتونه فراتر از عادت ها و
برنامه های ثبت شده سیم کشی شده در ذهنش ، تصمیم بگیره و عمل کنه.
چیزی که شما بنظرم دارید دنبالش میگردین حس ششم هستش. همه کم و بیش اینو تجربه
کردیم و تجربه خواهیم کرد توی دفعات و کیفیت های مختلف و متفاوتی.
محلی از بدنم که بتجربه این حس رو داشتم رو توی عکس مشخص میکنم.
دقیقا قسمت مرکز قفسه سینه نیست. میشه گفت بین قسمت پایینی سیستم تنفسی و بالایی قسمت
گوارشی هستش ( کمی نزدیک به قسمت انتهایی قلب )
Untitled.2.png
بیشتر از این اطلاعاتی ندارم که بشکل فیزیکی مرکز آگاهی کدوم جزئی یا قسمتی از بدن هستش.
میدونیم که زمین دوتا قطب شمال و جنوب داره. یک نوعش همون مدل جغرافیای هست که همگی میدونیم و خوندیم
ولی نوع دومش نه براساس جغرافیا بلکه براساس میدان مغناطیسی زمینی هستش که طی بازه زمانی متغیر
میشه ولی در یک محدوده هستش. با این توضیح کوتاه میخوام اون وضعیت مغناطیسی کره زمین رو راجب بدن هم که
یک فیزیک و نمودی از دل همین طبیعت هستش ( هیچ برتری نداره به هیچ چیزی ) درنظر بگیریم و شاید بتونه اینو توضیح
بده که چرا مرکز آگاهی قسسمت مرکزی سیستم گوارشی و تنفسی و گردش خون هستش. احتمالا این قسمت از بدن جایی هست که
همگی دیتاها ( الهام ها ) تجمیع میشن ( مثل یه دیش در نظر بگیرید ) و با ذهن معنیش میکنیم شایدم اون لحظه با روحمون یا انرژی نه ذهن.
Magnetic_North_Pole_Positions_2015.svg.png allpoles.png
NOAA National Centers for Environmental Information (NCEI)
اگر تحقیقتون راجب این سوالتون به جواب هایی رسیدین ممنون میشم که من هم تگ کنید بخونم راجبش.
ویرایش توسط Mir Tohid : 02-16-2023 در ساعت 00:07
_______ برنده ، بازنده ای است که یک بار دیگر هم تلاش کرده _______
سلام دوست عزیز
در دید لایو مارکت کندل به کندل شما دارید بازار رو دنبال میکنید و چیزی از آینده نمیدونید اما وقتی روی گذشته چارت تمرین میکنیم تمام شرایط مهیاست و شکل گرفته همه چیز و تناقض هایی که توی لایو ممکنه داشته باشیم اصلا در گذشته توجه نمیکنیم و حتی به چشم نمیاد
تمرینی هست برای کسایی که تیر اندازی کار میکنند به اسم ماشه کشی خشک
به سیبل نگاه میکنند و بدون اینکه گلوله داخل خشاب باشه فقط ماشه رو میکشن تا دستشون به ماشه عادت کنه
مثل همین تمرین ماشه کشی خشک رو میتونید در گذشته مارکت انجام بدید بدون اینکه پوزیشن بگیرید
من خودم کندل ها رو میچسبونم به سمت راست پلتفرم و کندل به کندل میبرم جلو بدون اینکه از آینده قیمت چیزی ببینم
وقتی موقعیتی پیش اومد یه خط میزارم به عنوان ورود دوباره کندل به کندل چارت رو جلو میبرم تا نتیجه رو ببینم.
اینجوری دقیقا شرایط لایو رو شما تجربه میکنید بدون درگیری های احساسی داشته باشید حتی میتونم بگم برای اوایل کار از پوزیشن گرفتن دمو هم بهتر هست
چون شما درگیر میزان پیپ و سود و زیان معاملات نیستید و فقط و فقط روی سیستم تمرکز دارید
سلام ارادت خدمت دو دوست عزیز
یک سری محیط در بدن وجود داره که میشه گفت ارتباط بین وجود و موجود در اون نقاط بیشتر حس میشه . ( البته که این حس کلا جاریست اما در اون نقاط دسترسی بهش راحت تره )
EE1E895A-627C-4268-9CDA-0BB4E0603DF5.jpeg
از بالا یا پایین فرقی نداره چاکراه چهارم که میشه چاکراه قلب .
در اون نقطه دو استخوان به شکل ۷ و ۸ وجود دارند که در عرفان به اونجا هفتی هشتی هم گفته میشه گاها ...
خیلی ساده بخوایم در رابطه با اون نقطه حرف بزنیم ، به منطقه ی مشخص شده در بدنت دقت کن وقتی حالت خوبه سبکه اون قسمت و وقتی خوب نیستی سنگین میشه .
فکر میکنم نقطه ی مورد نظر شما اونجاست .
حالا بخوایم بریم تو مرحله ی پاکسازیش و انجام تمارینش برای پیشرفت در دسترسی با وضوح بالاتر و ... اصلا و ابدا نمیشه با چند سوال و جواب و کتاب وارد این موضوع شد ، خیلی جزئییات و ریزه کاری و تمارین سخت و ... داره . و قطعا نیاز به حضور استاد است که این هم همانند باقی اتفاقات جهان به وقت خودش اتفاق می افتد .
ارادتمند .
من زاده ی ایرانم .
درود دوست عزیز ممنون که مطالعه کردید
مهم نیست که فقط ی نفر تونسته مهم اینه که اصلا لازمه یا نه ؟ چیزی که من درک کردم وقتی شما در زمان حال هستید چیزایی جدیدی میبینیدو میشنوید اما چیزای کمی رو ذخیره میکنید منظورم خاطره سازی هست البته که بعضی خاطرات هم هستند که وقتی در حال بودید سیو شدن اما نه با جزئیات فقط میدونید این اتفاق افتاده
مثلا اگر مبارز بوده باشید میدونید که اون استرس و فشار قبل از ورود به رینگ با مبارز چیکار میکنه وقتی میتونید اروم باشید که بیاید توی لحظه حال من تونستم قبل مبارزه اون استرس و فشار رو کنترل کنم اما هیچ جزئیاتی از حریفم و هیچ جزئیاتی از نقاط ضعف ها و قوت هام به یاد نمیارم حتی ویدو مبارزمم که میبینم میگم این کیه؟؟
من توی اون لحظه در حال بودم و فقط فقط تمرکز روی حریف بوده و عملکرد نسبتا خوبی هم داشتم اما هیچ جزئیاتی رو ذخیره نکردم
خوشحالم از این هفت موردی که گفتین خیلی هاش رو رعایت میکنم ی سری های دیگه شرایطم وجود نداره مثل مورد 1 من خودم مجبورم بقیه رو بمباران اطلاعاتی کنم پس باید بتونم ی سری اطلاعات هم داشته باشم
اصلا من برام سئواله ایا این محدودیت ذهن هست؟ واصلا این اگاهی از کجا میاد؟؟ فک کنم جواب عملی براش پیدا نشده درسته! استاد توی فایل اگاهی میگن از وسط دیافراگ میاد !
الان یاد فایل صوتی کتاب هنر کیمیاگری افتادم ی جایی گفته میشه ی پسر بچه ای باباش کلی پول قرض و جمع میکنن که پسرش رو بفرسته پیش ی حکیمی که علم و سواد بهش بده این پسر میره پیش حکیم و میگه حکیم چیزی به من بیاموز حکیم میگه ببخشید ولی من الان کار دارم اما امانتی رو بهت میدم این امانت رو نگه دار و برو توی
شهر من دوری بزن و نیم ساعت دیگه بیا پیشم بعد حکیم چند قطره روغن میریزه توی ی قاشق میده به پسر پسر میره که توی شهر قدم بزنه و بچرخه و همش حواسش به اون قاشق روغن هست نیم ساعت میشه میره دوباره پیش حکیم حکیم میپرسه چه چیزایی توی شهر من دیدی و یادگرفتی ؟ اون میگه هیچی من حواسم به روغن شما بود
بعد حکیم میگه توی شهر کتابخانه فلان هست و... تو اینا رو ندیدی پسر میگه ن حیکم دوباره میگه حالا دوباره برو توی شهر و اینا رو ببین و برگرد بعد نیم ساعت پسر برمیگرده حیکم میپرسه حالا چه چیزایی توی شهر دیدی پسر شروع میکنه به توضیح دادن که فلان چیزو دیدم خیلی خوشکل بود و... بعد حکیم میپرسه اون امانتی من رو هم داری ؟
پسر نگاهی به قاشق میکنه میبینه خالیه
این داستان خیلی جالبی هست و بنظرمن میشه گفت مرتبط با همین بحث اگاهی داشتن برای رسیدن به ی چیز
وقتی ما روی ی چیزی تمرکز میکنیم بقیه چیزا رو نمیبینیم حالا اگر فقط روی ی چیزی تمرکز کنیم نمیتونیم زیاد لذت ببریم مثلا اگر بگیم که من فقط باید 10 هزار دلار به دست بیارم تا خوشحال بشم و زندگی خوبی راه بندازم اینجوری شما دیگه از هیچی جز اون 10 هزار دلار لذت نمیبرید و ممکنه با درد هایی که حمل میکنید بیشتر تلاش کنید و به اون 10 هزارتا برسید
حالا اگه بگید من اون 10 هزارتا رو میخام ولی میخام از مسیر هم لذت ببرم اینجوری اصلا تمرکزتون روی 10 تا نیست و ممکنه مدت زمان زیادی طول بکشه که به 10 تا برسید و ممکنه هم اصلا نرسید چون شما به همون چیزی که دارید خوشید !؟ هر دو مورد قسمت های تاریک خودشون رو دارند و من نمیدونم کدوم رو انتخاب کنم
همونطوری که ذهن یا ابزار هست که ما میتونیم از اون استفاده کنیم بنظرم اگاهی هم یک ابزار هست اگر همیشه بخواهیم اگاه باشیم باید برگردیم به دوران غارنشینی که بیشترین اطلاعات دریافت میکردم درمورد غذا و زنده موندن بود و به قول شما همیشه اگاه بودن برای خیلی از ما توی این دنیا هنوز قفله پس سئوالی که به وجودی میاد اینه چطور بدون اگاهی میشه به اهداف برسیم و
از مسیر لذت ببریم تنها جوابی که با این ذهن محدودم دارم اینکه باید ذهن رو تربیت و پرورش داد حالا باز اینکه چطور میشه ی ذهن رو خوب پرورش داد چالش های خودش رو داره
ببخشید زیاد حرف زدم اما این چیزایی بود که درموردش فکر کردم و جوابایی که بهش رسیدم اینا بود ممنون میشم راهنمایی کنید
ویرایش توسط mohammad_a : 02-16-2023 در ساعت 10:16
سلام و عرض ادب مجدد دوست بزرگوار.
اینکه حضور در هر لحظه برای شما لازم هستش یا نه، بستگی به هدف شما در زندگی داره. اگر هدفی دارید که مستلزم حضور مدام و مداوم هستش، بله قطعا لازمه وگرنه خیر. اگه اشتباه نکنم (مستقیم نقل قول نمیکنم که ناخواسته اشتباه از آب درنیاد)، استاد در یکی از وبینار ها فرمودن، فرض کنید هدف یکی "خیلی خوابیدن" هستش. خب این فرد چرا باید صبح زود بیدار بشه؟ حالا باید دید هدف ما از زندگی چیه و بسته به اون هدف، نیاز به چیزی داریم یا نه.
تجربه ی بسیار خوبی که از بودن در لحظه ی حال داشتید به گمانم منحصر به فرد هستش. من چنین تجربه ای نداشتم تابحال.
اینکه آگاهی از کجا میاد، یک بحث بسیار داغ علمی / شبه علمی هستش که فعلا جواب علمی (علم آزمایشگاهی و تجربی) براش وجود نداره. مابقی پاسخ ها از دید دانشمندان آزمایشگاهی، "شبه علم" تلقی میشن و سندیت علمی ندارن. اگر کسی فقط به علم آزمایشگاهی قائل باشه، گزاره هایی مثل "وجود یا خاستگاه آگاهی در حوالی دیافراگم هستش" براش بی معنی خواهد بود. این بستگی به نگرش فرد داره و اینکه آیا علم آزمایشگاهی رو تنها راه رسیدن به حقیقت میدونه یا خیر. ولی در دانش / مباحث متافیزیک، توضیحات بسیار زیادی برای آگاهی و خاستگاهش وجود داره که من به شخصه تابحال زیاد دنبالش نرفتم.
حکایت زیبا و آموزنده ای بود. ممنونم. نمود علمی / روانشناختی این حکایت همون سیستم فعالساز شبکه ای (Reticular Activating System) مغز هستش که به طور خلاصه میگه حواست به هرچیزی باشه، بیشتر اونو میبینی تا چیزهای دیگه.الان یاد فایل صوتی کتاب هنر کیمیاگری افتادم ی جایی گفته میشه ی پسر بچه ای باباش کلی پول قرض و جمع میکنن که پسرش رو بفرسته پیش ی حکیمی که علم و سواد بهش بده این پسر میره پیش حکیم و میگه حکیم چیزی به من بیاموز حکیم میگه ببخشید ولی من الان کار دارم اما امانتی رو بهت میدم این امانت رو نگه دار و برو توی
شهر من دوری بزن و نیم ساعت دیگه بیا پیشم بعد حکیم چند قطره روغن میریزه توی ی قاشق میده به پسر پسر میره که توی شهر قدم بزنه و بچرخه و همش حواسش به اون قاشق روغن هست نیم ساعت میشه میره دوباره پیش حکیم حکیم میپرسه چه چیزایی توی شهر من دیدی و یادگرفتی ؟ اون میگه هیچی من حواسم به روغن شما بود
بعد حکیم میگه توی شهر کتابخانه فلان هست و... تو اینا رو ندیدی پسر میگه ن حیکم دوباره میگه حالا دوباره برو توی شهر و اینا رو ببین و برگرد بعد نیم ساعت پسر برمیگرده حیکم میپرسه حالا چه چیزایی توی شهر دیدی پسر شروع میکنه به توضیح دادن که فلان چیزو دیدم خیلی خوشکل بود و... بعد حکیم میپرسه اون امانتی من رو هم داری ؟
پسر نگاهی به قاشق میکنه میبینه خالیه
به شخصه بعید میدونم رسیدن به هدف لزوما نیازمند درجه ی بالایی از آگاهی باشه. حتی اگه بیشتر جرات کنم میتونم بگم این دو مقوله میتونن جدا از هم بررسی بشن. سیستم های هدفجوی رایانه ای رو در نظر بگیرید، بدون کوچکترین ردّی از آگاهی، به سادگی به هدفی که براشون نعیین شده میرسند. نوزاد انسان هم همینطور بدون داشتن کمترین آگاهی، به بسیاری از اهدافش مثل غذا، استراحت و ... میرسه. صرف رسیدن به هدف مبحث بسیار پیچیده ای هستش که متاسفانه نمیشه اونو فقط در مقیاس تلاش و آگاهی بررسی کرد و وارد حریم مباحث بسیار دیگه ای مثل جبر/اختیار، محیط، نظم، عدالت، وراثت و ... میشه.همونطوری که ذهن یا ابزار هست که ما میتونیم از اون استفاده کنیم بنظرم اگاهی هم یک ابزار هست اگر همیشه بخواهیم اگاه باشیم باید برگردیم به دوران غارنشینی که بیشترین اطلاعات دریافت میکردم درمورد غذا و زنده موندن بود و به قول شما همیشه اگاه بودن برای خیلی از ما توی این دنیا هنوز قفله پس سئوالی که به وجودی میاد اینه چطور بدون اگاهی میشه به اهداف برسیم و
از مسیر لذت ببریم تنها جوابی که با این ذهن محدودم دارم اینکه باید ذهن رو تربیت و پرورش داد حالا باز اینکه چطور میشه ی ذهن رو خوب پرورش داد چالش های خودش رو داره
ببخشید زیاد حرف زدم اما این چیزایی بود که درموردش فکر کردم و جوابایی که بهش رسیدم اینا بود ممنون میشم راهنمایی کنید
شاید در این راهی که ما بهش قدم گذاشتیم، داشتن آگاهی زیاد یکی از الزامات موفقیت هستش، ولی فکر نمیکنم رسیدن به هر هدفی نیازمند آگاهی باشه.
موفق تر باشید.
مشتاقِ گل از سرزنشِ خار نترسد...!
نمیدونم وینریت ترید های شما چطوره
مثلا اگر فردی هستید که از هر 10 تریدتون 1 ترید زیان ده دارید و برایند ترید هاتون مثبته دلیل چنین اشتباهاتی از نظرم به چند مورد بستگی داره
1 . شما خسته اید و با توجه به تسلطتون در مباحث تکنیکال نمیتونید به درستی حرکات قیمت رو ببینید
این میتونه به دلیل اور ترید باشه و یا خستگی بیرون از مباحث تریدتون
2. شما مرحله به مرحله با چک لیست پیش نمیرید
3. شما زیادی در تایم فریم ها غرق میشید و دید مثلا تایم 4 ساعتتون و میارید تو دید تایم 15 دقیقه و رسالت تایم فریمی دیدن و به کل از یاد میبرید.
همه ترید های ضرر ده خودتون بیارید روی چارت
فقط و فقط موارد تکنیکال و بررسی نکنید
ببینید پیش از زدن اون ترید چه احوالی داشتید
این ترید چندمین تریدتون در روز هفته یا ماه بوده
ببینید چقدر قبل ترید استراحت کردید
ببینید مدیتیشن ورزش و یا حتی استراحت داشتید
وقتی استاد در باب تریدر موفق بودن از شما میپرسه آیا هر شب مسواک میزنید! با این سوالشون شما باید تا انتهای قضایا رو درک کنید
شما سوالتون و به این تاپیک نیاوردید که بیاییم و ببینیم چه مساله تکنیکالی دارید
پس از همین لحظه شروع کنید
من خودم یک کاغذ آ4 پرین گرفته دارم که که هف ستون برای شرح یا تیک زدن داره و هر ستون مربوط به یک روز هفته هست
و چک لیست های من به این عبارتند:
ساعت چند بیدار شدم
ورزش کردم
چند لیوان آب خوردم
با خانواده چقدر وقت گذروندم
بازی فراوانی و بازی کردم
قدم زدم
و.....
این که شما چک لیستتون در زمان ترید و چک کنید و اونو مکتوب داشته باشید جزو قوانین اولیه میمونه مثل اینکه هرگز هرگز و هرگز نباید از چراغ قرمز رد بشید
ولی برای موفق تر بودتنتون نیاز به پک لیستی مثل مواردی که در بالا اشاره کردم دارید
هنگام نزدیک شدن به تغییر ، فقط می توانید آنچه را که از دست می دهید ، اندازه گیری کنید ، نه آنچه را که به دست خواهید آورد - به دنبال چیزی بزرگ باشید!
سلام به همگی دوستان و به شما دوست عزیز
روز همگی بخیر و خوشی
بعد 60 روز برگشتم آموزشیم تموم کردم
اعزامی 1 دی ماه بودم
تجربه خودم میگم از این 60 روز:
100 الی 200 نفر انسان با ذهنیت ها و احساسات و فیزیک مختلف با یه برنامه مدون و از قبل تعیین شده برای تک تک روزها کنار هم 24 ساعت روزشونو میگزرونن
انگاری یه شهرک کوچیکی هست آسایشگاه، که دونه به دونه تخت ها ساختموناشن و تو صاحب یه تختش هستی
همسایه طبقه بالا پایین چپ راست داری و باهاشون زندگی میکنی
با اشتباه ینفرتون کل 200 نفر باید تاوان بدین و از لحاظ روانی خوب میتونی خودتو اونجا بسنجی که چقد کاسه صبر و تحمل داری؟
خودتو اروم نگه دار و با ادمای هم فرکانس خودت دوست شو و تا 10 روز اول شاید سردرگم باشین بعدش دیگ عادی میشه و با همسایه هات بیشتر اشنا میشی
کلا در یک جمله بگم و استاد امینو هم چندبار تو وبینار ها از دوران سربازی گفتنش اینه ادم تو شرایط سخت که پیشرفت میکنه ...و کسی تو سختی ها پیشرفت میکنه که بتونه تو همون شرایط سخت حس خوب خودشو داشته باش
و بتونه حس خوبشو حفظ کنه تا بتونه سختی شرایط رو اروم اروم هضم کنه و با شرایط هماهنگ شه و وقتی با شرایط خودتو هماهنگ کنی دیگ سختی نمیکشی سعی کن مثل اب باشی
عین حرف بودا که میگه زندگی سرتاسر رنج کشیدن و اونی رنج نمیکشه که بلد باش چجوری رنج بکشه
سربازا عین یه خانواده میمونن و هوای همدیگرو داشته باشین
حس خوب داشته باش تو هر شرایطی که شده و در زمان حال خودتو نگه دار و هر روز صب که قبل طلوع افتاب بیداری رو میزنن زودی آنکارد تختو بزن و بزن بیرون و از حس و حال اول صبحت انرژی بگیر و همش رو تختت نباش و تنبلی نکن و لذت ببر از شرایط زندگی جدیدی که داری تجربه میکنی و چالش هاشو متعادل تر کن برا خودت
موفق هستی موفق تر باشی
اینم بگم دلم واس آهنگ بیکلام و صدای استاد امینو و کندلا و از جمله آکادمی و بچه ها تنگ شده بودd:
ویرایش توسط Snow_Trader : 02-17-2023 در ساعت 21:36
Hard takes time, impossible a little more time
در حال حاضر 55 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 55 مهمان ها)