سلام روزتون بخیر
لیبل بد بهش نزنین چون واقعا هیچ چیز بدی وجود نداره فقط هر وقت هر چیزی از تعادلش خارج میشه در جهت عکس اتفاقاتی میفته ، این نوع فکر رو باید انقد تمرین کنید در زندگی که بهش عادت کنید طبق معمول ساده است ولی اسون نیس،ذهن انسان قابلیت اینو داره که در هر اتفاقی اونجور که دوست داره فکر کنه مثلا برای قطعی اینترنت ،من با خودم فکر میکردم که یک سری سرزدن های بیخودی به موبایل داشتم که این اتفاق باعث شد دیگه این کارو انجام ندم (البته اولش واقعا اذیت شدم)و فکر میکنم میشه هر کسی با توجه به شرایطش اونجوری که دوست داره فکرکنه ،پس چه بهتر که فکری رو داشته باشه که به دردش بخوره،خود من درباره مسائلی که جز ترسهای زندگی ام هستن خیلی سخت میتونم درست فکر کنم ولی معمولا اتفاقات روزانه ای که خارج از برنامه میفته رو میتونم بپذیرم.در کل حرف زدن در مورد اینجور چیزا اسونه و توشرایطش رفتار درست واقعا سخته ...
اما من مهمترین چیزی که از حرفهای استاد برای کنترل خودمون فهمیدم اینه که روی خودمون روی همه لحظاتمون دقیق شیم ایشون اولین وبینار گفتن یه دفتر بردارید و همه کارهاتون رو یادداشت کنید کجاها کنترل فکرتون از دستتون میره کجاها اسیب پذیرتر هستین و به راحتی راه اشتباه رو میرین مثل یه دانشمند یه تحقیق درباره خودتون راه بندازین تا بتونین ویروس های خودتون رو شناسایی کنید وقتی شناسایی میشه انگار مغزتون کد گذاری میکنه و دفعه بعد راحتتر باهاش مقابله میکنید.
مدیتیشن ورزش و یا هر چیزی که باعث میشه لحظاتی با خودتون تنها باشین مثل خاک حاصلخیزی میمونه که درخت وجودتون رو سر پا نگه میداره و همه اینا کنار هم باعث کنترل ذهن که سخت ترین کار دنیاست میشه ودر نهایت کنترل ذهن باعث کنترل احساس میشه.
موفق باشید.