صفحه 34 از 56 نخستنخست ... 24323334353644 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 331 به 340 از 552

موضوع: مطالعه.نظرات و خلاصه برداری کتاب

  1. #331

    Milad-Trader آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Oct 2021
    محل سکونت
    📉BAR CHART📈
    نوشته ها
    2,291
    تشکر
    2,026
    7,638 بار در 2,182 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 1174 پست
    برچسب زده شده
    در 13 تاپیک
    نقل قول نوشته اصلی توسط tarokh نمایش پست ها
    دوستان سلام
    خلاصه کتاب 48 قانون قدرت اثر رابرت گرین(قسمت چهارم):
    ۳۹. برای سید ماهی آب را گل آلود کنید.
    عصبانیت و احساسات از نظر استراتژیک نتیجه مثبتی ندارند. همیشه باید آرام بمانید. اگر بتوانید در حین آرامش دشمنان را عصبانی کنید یک مزیت کسب کرده اید.


    وقتی آبها آرام باشند، رقبا وقت و محل مناسب برای تفکر و برنامه ریزی پیدا می کنند. ماهی ها را مجبور کنید به سطح آب بیایند. بهترین راه برای انجام این کار، بازی با احساسات غیرقابل کنترل مانند غرور، پوچی، عشق و نفرت است.


    افراد عصبانی در نهایت مسخره به نظر میرسند. همچنین نباید پاسخ های احساسی و عصبی خود را سرکوب کنیم بلکه باید دانست که در قلمروی اجتماعی و بازی قدرت چگونه درک می شوند، هیچ چیزی شخصی نیست.


    در مواجه به شخص عصبانی هیچ کسی بدتر از شخصی نیست که خونسردی خود را حفظ کند. در حالی که دیگران احساساتی میشوند. همچنین کسانی که قدرت زیادی دارند را نباید تحریک کرد.


    مواقعی نیز وجود دارد که انفجار خشم می تواند خوب باشد، اما باید تحت کنترل انجام شود.


    ۴۰. غذای رایگان ممنوع.
    آنچه که رایگان داده میشود خطرناک است. معمولا شامل یک ترفند یا تعهد پنهان خواهد بود. آنچه ارزش دارد، قیمت خواهد داشت. با پرداخت هزینه های خود از منت و فریب دور خواهید ماند. برای خوش حسابی ارزش قایل شوید.


    چیزی که به رایگان ارایه میشود، عموما دارای برچسب قیمت روانشناختی است. سخاوت استراتژیک ارزشهای خودش را دارد.


    از گروههای زیر که نمی توانند به شکل استراتژیک از پول استفاده کنند دوری کنید یا عدم انعطاف پذیری آنها را برای خودتان به کار بگیرید:


    ماهی حریص: آنها احساسات مردم را زیرپا می گذارند و متحدان ارزشمندشان را دور می کنند. این افراد در طول سالیان منزوی خواهند شد. فریب دادن آنها با وعده پول آسان است.
    شیاطین چانه زنی. این افراد فقط قیمت را در نظر می گیرند و سایر شرایط معامله را بررسی نمی کنند. آنها قدر وقت و سایر چیزهای ارزشمند را نمی دانند.
    سادیست ها. سادیست های مالی فکر می کنند که پولشان اجازه می دهد بازی قدرت با شما انجام دهند. از آنها برای حفظ منابعتان دوری کنید.
    بخشنده بی رویه. این افراد به همه هدیه می دهند و در نتیجه هیچ کس حس خاص بودن نخواهد کرد.
    هرگز نگذارید هوس پول باعث حواس پرتیتان از قدرت واقعی شود.


    ۴۱. از پا گذاشتن در کفش انسانهای بزرگ پرهیز کنید.
    اگر موفق به کسب موفقیت های یک انسان بزرگ یا پدر و مادری مشهور شدید، باید به موفقیت های مضاعفی دست یابید تا از زیر سایه شان بتوانید خارج شوید. با تغییر دادن مسیر نام و هویت خود را تعیین کنید. با درخشش به روش خود کسب قدرت کنید.


    اگر نمی توانید از نظر مادی از صفر شروع کنید، صرف نظر کردن از حمایت دیگران احمقانه خواهد بود. البته سبک خودتان را داشته باشید و تفاوت ها را ایجاد کنید. از سوی دیگر قدرت و موفقیت می تواند باعث تنبلی شود.


    ۴۲. به چوپان حمله کن. گوسفندان پراکنده خواهند شد.
    مساله را اغلب می توان در یک فرد قدرتمند جستجو کرد. با این افراد یا مذاکره کنید یا آنها را کنار بزنید. تحریم کردن یا جداسازی یک راه دیگر خواهد بود. به منبع مشکل بزنید و گوسفندان پراکنده خواهند شد.


    در هر گروه، قدرت در دست یک یا دو نفر متمرکز است.
    وقتی مساله ای پیش می آید، منبع را پیدا کنید. آن را از نظر جسمی، سیاسی یا روانی از دیگران جدا نمایید.
    ۴۳. روی قلب و مغز دیگران کار کنید.
    اجبار واکنشی ایجاد می کند که سرانجام علیه شما کار خواهد کرد. باید دیگران را اغوا کنید تا وفادار شما باشند. با کار کردن بر روی احساسات، بازی کردن بر روی آنچه برایشان عزیز است و آنچه مایه ترسشان است، مقاومتشان را نرم کنید.


    به یاد داشته باشید کلید اقناع، نرم کردن افراد و شکستن آنها به آرامی است. آنها را با رویکردی دوگانه اغوا کنید. روی احساسات آنها کار کرده و با نقاط ضعف فکری آنها بازی کنید. مردم را به سوی ناامیدی سوق داده و سپس به آنها آرامش دهید. مانور ایثارگری و گذشت می تواند باعث همدلی و حسن نیت شود.


    ۴۴. با استفاده از اثر آینه خلع سلاح و خشمگین کنید.
    آینه واقعیت را منعکس می کند، اما همچنین ابزاری مناسب برای فریب است. وقتی دشمنان را بازتاب می دهید، با تکرار آنچه انجام می دهند باعث عصبانیتشان می شوید. با گرفتن یک آینه در برابر دیدگانشان توهم اشتراک در ارزشها را به آنها می دهید. افراد کمی می توانند در برابر قدرت اثر آینه مقاومت کنند. چهار نوع اثر آینه وجود دارد:


    اثر خنثی سازی: همان کاری را انجام دهید که دشمنان انجام می دهند و اقدامات شما باعث کور شدن آنها خواهد گردید.
    اثر نارسیس: به خواسته ها، ارزش ها، سلیقه ها و روحیه دیگران نگاه کرده و آنرا بازتاب کنید.
    تاثیر اخلاقی: به دیگران طعم آشی که پخته اند را بچشانید. آنها باید بدانند که شما همان کاری را با شما انجام داده اند با آنها انجام می دهید.
    اثر توهم زا: ایجاد یک کپی کامل از یک شی که مردم آنرا به جای نسخه واقعی ببینند. زیر از لحاظ ظاهری ارزش یکسان دارد.
    ۴۵. نیاز به تغییر را گوشزد کنید، اما هرگز به یکباره اصلاحات زیادی انجام ندهید.
    همه افراد به طور انتزاعی نیاز به تغییر را درک می کنند، اما در سطح روزمره عادت به وضع موجود دارند. نوآوری بیش از حد آسیب زاست و منجر به شورش میشود. اگر در موضع قدرت تازه وارد هستید یا یک فرد خارجی سعی در ایجاد قدرت داشته باشد، احترام به روشهای قدیمی را نمایش دهید. اگر تغییری لازم است، آنرا مانند گذشته به پیش بروید.


    یک حرکت ساده مانند استفاده از یک عنوان قدیمی با نگه داشتن تعدادی از نفرات قدیمی شما را به گذشته گره می زند و مشروعیتتان را نشان می دهد. گذشته یک خط نوشته شده است که به راحتی می توانید خطوط خودتان را در آن وارد کنید.


    ۴۶. هرگز بیش از حد کامل به نظر نرسید.
    ظاهر بهتر از دیگران همیشه خطرناک است، اما خطرناکتر این است که به نظر برسد هیچ عیب و ضعفی ندارید. حسادت، دشمنانی خاموش ایجاد می کند. هوشمندانه است که گاهی اوقات نقطه ضعف نشان دهید و به بدی های بی ضرر اعتراف کنید. فقط مردگان هستند که بدون مصونیت از مجازات باقی خواهند ماند.


    گاهی اوقات درخشندگی خود را کاهش دهید. موفقیتتان را به شانس نسبت دهید.
    حسادت توده ها قابل انحراف است. هرگز با ثروت خود تظاهر نکنید. گاهی از دیگران تمجید کنید.
    بر شانس تاکید کنید.
    قدرت خود را به نوعی از خودگذشتگی مبدل کنید. بر مشکلات خود تاکید کنید و حسادت احتمالی را به منبع حمایت اخلاقی(ترحم) تبدیل نمایید.
    مراقب علایم حسادت باشید: ستایش بیش از حد، افراد بیش از حد منتقد، تهمت عمومی.
    ۴۷. از هدف خود فراتر نروید. در پیروزی، زمان متوقف شدن را فرا بگیرید.
    لحظه پیروزی غالبا بزرگترین خطر را در خود دارد. در تب و تاب پیروزی، غرور و اعتماد به نفس بیش از حد می تواند شما را از هدفی که به دنبالش بودید فراتر ببرد. هدفی تعیین کنید و وقتی به آن رسیدید متوقف شوید.


    درک کنید: در قلمروی قدرت باید توسط عقلتان هدایت شوید. هیجان لحظه ای یا پیروزی احساسی می تواند کشنده باشد. وقتی به موفقیت رسیدید عقب بروید. تاریخ مملو از ویرانه های امپراطوری ها و رهبرانی است که در طمع خویش غرق شده اند.
    قدرتمندان ریتم و الگوهای خود را تغییر می دهند، مسیر را تغییر داده و با شرایط سازگار میشوند. آنها احساسات خود را کنترل می کنند و هنگامی که به موفقیت دست یافتند قدم به عقب گذاشته و متوقف میشوند.
    خوش شانسی خطرناکتر از بدشانسی است، زیرا شما را به این فکر می اندازد که توانمندی خودتان دلیل موفقیت شما بوده است.
    ۴۸. بی شکل بمانید.
    با گرفتن یک شکل و داشتن برنامه قابل مشاهده، خود را برای حمله در معرض دید قرار می دهید. این واقعیت را بپذیرید که هیچ چیزی قطعی نیست و هیچ قانون ثابتی وجود ندارد. بهترین راه برای محافظت از خود بی شکل بودن است. هیچ وقت روی ثبات یا نظم پایدار شرط بندی نکنید. همه چیز تغییر می کند.


    قدرتمندان دایما در حال خلق فرم هستند و قدرت آنها از تغییر دادن فرم ایجاد میشود.
    اولین نیاز روانشناختی برای بی شکل بودن این است که یاد بگیرید هیچ چیز را شخصی نکنید. حالت دفاعی به خودتان نگیرید.
    وقتی خودتان را درگیر با شخصی قوی تر و سخت گیرتر دیدید به او اجازه دهید یک پیروزی لحظه ای کسب کند. سپس با بی فرم بودن به آرامی خودتان را القا کنید.
    نیاز به بی فرم بودن با افزایش سن بیشتر می شود. هر چه پیرتر میشوید، باید کمتر به گذشته اعتماد کنید.
    به یاد داشته باشید بی فرم بودن یک ابزار است. هرگز آنرا با بی بندوباری اشتباه نگیرید. استفاده از بی شکلی به دلیل ایجاد آرامش درونی و صلح نیست، بلکه باید برای افزایش قدرت به کار گرفته شود.
    سرانجام یادگیری سازگاری با شرایط جدید به معنای دیدن رویدادها از دید خودتان است. در نهایت این شما هستید که باید کتابهای دیگران را دور بریزید و عمل کنید
    سلام آقا تارخ امیدوارم حالت عالی باشه،

    به به عجب کتابی، ممنونم بابت معرفی و خلاصه*نویسی که انجام دادید. الحق این کتاب تو لیست ۱۰ کتاب مورد علاقم قرار گرفت و دلیلش هم که قبلا بهتون گفتم.


    ☁ «ابرهای فردا، فردا در زمان خود میگذرند» ☁

  2. 4 کاربر برای این پست سودمند از Milad-Trader عزیز تشکر کرده اند:


  3. #332

    Milad-Trader آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Oct 2021
    محل سکونت
    📉BAR CHART📈
    نوشته ها
    2,291
    تشکر
    2,026
    7,638 بار در 2,182 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 1174 پست
    برچسب زده شده
    در 13 تاپیک
    خلاصه کتاب «صبح جادویی - Miracle Morning» - مقدمه


    نویسنده این کتاب یعنی «هال الرود» در سال ۱۹۹۹ و در زمانی که با نامزدش از رستورانی به مناسبت چشن کاری برمیگشته، در جاده و با سرعت ۱۳۰ کیلومتر بر ساعت با یک کامیون شاخ به شاخ میشه و به طور خلاصه از سر تا پای بدنش نابود میشه. او بعد این حادثه او ۶ روز به کما میره و نامزدش که در سمت شاگرد نشسته بوده زخمی میشه و بعد از این اتفاق با او کات میکند. با وجود اینکه او یک کارمند موفق در بخش بازاریابی یک شرکت بوده بعد از این اتفاق درگیر درمان شده و ماشینش نیز از دست داده بود اما دوباره به این شرکت برمیگرده تا دوباره به فعالیت ادامه بده. در همان سال با وجود صدمه به حافظه کوتاه*مدتش، رتبه ۶ شرکتش را در فروش کسب میکند.
    در سالهای بعدی او شروع به نوشتن کتاب و تدریس در حرفه ای که دوست داشته یعنی سخنرانی انگیزشی فعالیت میکنه و شاگردانی جمع میکنه.
    تا سال ۲۰۰۷ نویسنده در مورد موفقیت هایش در کسب و کار صحبت میکند که نشان از اراده شخصی نویسنده دارد که با وجود چنین صدمات بدنی و مغزی توانست در کسب و کارش موفق شود اما در سال ۲۰۰۷ و مصادف با بحران مالی آمریکا زندگی*اش متلاشی میشود. ۴۲۵ هزار دلار بدهی پیدا میکند و زندگی اش نابود میشود. نویسنده از این اتفاق یاد میکند که از اتفاق تصادف در رانندگی بدتر بوده زیرا فشار روانی بدهی باعث افسردگیش شده. به دوره ها و سمینارهای مختلفی رجوع میکنه و حتی مربی موفقیت شخصی استخدام میکنه اما هیچکدام فایده ای ندارن تا اینکه به یکی از دوستان صمیم اش وقایعی که برایش پیش آمده را اعتراف میکند.
    دوستش فقط یک سوال میپرسد: آیا ورزش میکنی؟
    جواب میدهد: نه به ندرت صبح ها زود بیدار میشوم.
    دوستش میگوید: شروع به پیاده روی کن، پیاده روی به فکر کردن بهتر کمک میکند. او شروع میکند و در اولین پیاده روی باعث نقطه عطف زندگی اش میشود. همین ایده و تفاوت کوچکی که در نتایج میبیند او را به فکر وا میدارد که یک متود برای صبح هاو پدیده خواب بسازد و در پروسه تکمیل، آن را با شاگردانش مطرح میکند.
    در سال ۲۰۰۹ بهترین سال زندگی اش رقم میخورد و در شغل و زندگی شخصی به اوج میرسد.
    اولین توصیه نویسنده: با چالش های زندگی روبرو شوید
    از زبان نویسنده: من تجربیاتم را به این دلیل با شما به اشتراک گذاشتم تا مدرکی باشد بر اینکه بر چه چیزهایی میتوانید غلبه کنید. اگر من توانستم از مرگ حتمی نجات پیدا کنم و بر نا امیدی و افسردگی چیره شوم و زندگی رویایی ام را خلق کنم، شما هم میتوانید. من معتقدم پذیرش این طرز فکر مهم و حیاتی است که هز چیزی که شخص دیگر بر آن غلبه کرده و یا به آن دست پیدا کرده، مدرکی است که نشان میدهم هر چیزی (منظورم دقیقاً هر چیزی) امکانپذیر است.

    اینکه در حال حاضر در کجای زندگی هستید موضوعی موقتی است، شما به این لحظه رسیده اید تا چیزهای ضروری را یاد بگیرید تا بتوانید به شخصی تبدیل شوید که با آن بتوانید زندگی رویایی را خلق کنید. شما در فرایند نوشتن داستان زندگیتان هستید و هیچ داستانی نیست که قهرمان نداشته باشد.
    خبر خوب این است که از همین حالا میتوانید شروع کنید تا چیزها را در زندگی تغییر دهید.

    اساس کتاب «صبح جادویی» بر اساس ۶ منجی بنا شده. ۶ فعالیت که اگر بعد از بیدار شدن از خواب انجام دهید، تمام جنبه زندگی شما را با هم تقویت میکند. این ۶ مورد یا منجی به عبارت زیر است:


    • مدیتیشین یا دروکاوی: تمام مواردی که باعث شود به لحظه حال و جدایی ذهن از خود برسید. در کتاب گفته شده میتوانید از هر روش درونکاوی از ذن گرفته تا مراقبه با فایلهای صوتی استفاده کنید.
    • تلقین: این بخش همان جملات تأکیدی و مثبت است که باید در یک تکه کاغذ داشته باشید و شامل تمام چیزهایی است که در زندگی میخواهید به آن برسید. مثل اعتماد به نفس یا ثروتمند شدن و ...
    • تجسم: همان بحث تصویر سازی ذهنی است که باید تمام خواسته های خود را با احساس خوب تصور کنید و به آن فکر کنید. میتوانید در این مرحله از تابلو آرزوها نیز استفاده کنید و با دیدن هر تصویر چشم ها را بسته و با تمام وجود آن را بخواهید تا حس خوب در شما ایجاد شود.
    • ثبت وقایع روزانه: تمام اتفاقاتی که در به ذهنتان میاید را بنویسید. مواردی که برای آن شاکرید و کارهایی که دوست دارید انجام دهید. در حقیقت باید یک دفترچه سالانه با تاریخ روز (مثل سالنامه) داشته باشید و همه چیز را ثبت کنید.
    • مطالعه: شما باید یک کتاب که مطمئنید به پیشرفت شما در همه زمینه ها کمک میکند را به تعداد صفحه مشخص مطالعه کنید.
    • ورزش: توصیه نویسنده به این است که بدوید اما شما میتوانید هر ورزشی که جریان خون را بعد از خواب تقویت کند را انجام دهید، حتی یوگا یا چند حرکت کششی.


    خب تا اینجا متوجه شدیم ایده کلی کتاب چیست. حالا در ادامه کتاب سوالاتی مطرح هست که نویسنده به پاسخ آنها میپردازد. مثلاً چند ساعت خواب برای ما کافی است؟ من نمیتوانم صبح زود بیدار شوم، چه کنم؟ ترتیب انجام این ۶ منجی به چه شکلی باید باشد؟ و چندین سوال دیگر.

    تمام این موارد که شاید برای شما هم پیش بیاد رو نویسنده با یک حالت کاملا کاربردی بیان کرده که در پست های آینده به آنها میپردازیم.

    در اینجا لازم میدونم برداشت شخصی خودم هم اضافه کنم. نکته مهم در این متود این هست که بارها تلاش برای سحرخیزی شاید فقط به خاطر نبود یک متود مشخص شکست خورده و من ۲ روز با موفقیت این متود رو پیاده کردم و به طرز معجزه آسایی مطالب کتاب کار میکنند. یعنی من خودم از کاربردی بودنش به حدی تعجب کردم که هنوز باورم نشده. همچنین در طول کتاب بارها سعی میکنه به شما ثابت کنه این ۶ اقدام مهمترین کار برای پیشرفت شخصی هست. اگر به این ۶ منجی دقت کنید، متوجه میشید که تمام مواردی هست که استاد امینو روی اونها تأکید کرده. من به شخصه هیچوقت تمام اینهارو یکجا با هم نداشتم و انگار یه چیزی میلنگید. حالا شما بنا به سلیقتون میتونید تو هر کدوم از این ۶ اصل، کتابها یا منابع اضافی هم استفاده کنید. در ادامه این سری خلاصه نویسی تمام ابهاماتتون رفع میشه اما:

    به نظر من سوالی اگر دارید از الان بپرسید تا با توجه به مطالب کتاب به من کمک کنه روی اون بخشها بیشتر زوم کنم.

    امیدوارم از این مطلب استفاده کنید



    ☁ «ابرهای فردا، فردا در زمان خود میگذرند» ☁

  4. 6 کاربر برای این پست سودمند از Milad-Trader عزیز تشکر کرده اند:


  5. #333


    تاریخ عضویت
    Jul 2020
    نوشته ها
    61
    تشکر
    552
    2,080 بار در 66 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 1 پست
    برچسب زده شده
    در 0 تاپیک
    سلام به همگی ....

    کتابی که جدیدا تموم کردم و تاثیر سریعشو توزندگیم و بین اطرافیانم دیدم کتاب بدون محدودیت اثر جوویتال هست. این کتاب انقدر عجیب بود که با خوندن 10-20 صفحه اولش شوک میشین . ضربه

    ای که این کتاب بهتون میزنه همون حکم بیداری رو داره . ما انسانها بخاطر تجربه هامون و خاطراتی که در ذهن داریم مدام در حال مقایسه و قضاوت هستیم ذهنمون مدام شلوغه بخاطر داده ها و

    اطلاعات گذشته . درواقع تو زندگی اون داده ها هستن که برای ما تصمیم میگیرن ما با وجود داشتن اختیار انگارتوی خواب هستیم و هیچ اختیاری نداریم.

    نمیدونیم تفکراتمون داده های تو مغزمون میتونه چه مشکلاتی برامون بوجود بیاره و برعکس مشکلات الانمون بخاطر مرور خاطرات گذشته و تجربه دوباره اونها داره بوجود میاد. حالا این کتاب بهت

    میگه میخوای به فراتراز مرزها بری به هرچیزی که میخوای برسی ؟ داشتن اشتیاق سوزان کافی نیست .میخوای بدون هیچ محدودیتی باشیو بری جایی که خدا هست ؟خلاقیت هست ؟ الهام و ایده هست ؟

    پس باید داده های مغزتو پاکسازی کنی بشی عین نوزادی که هیچ خاطره ای از خطر نداره در نتیجه ترسی هم نداره . فوق العاده مشتاق یادگیریه .طمع و قضاوت نداره در لحظه حال بشدت

    حضور داره .این کتاب واقعا باعث شد اشکال روانشناسیم رو در ترید بفهمم و اون رو پاکسازی کنم .تاثیرش خیییییلی سریع بود به حدی که تغییر رفتاردوستانم در عرض یکی دوهفته قابل مشاهده بود .

    این کتاب دونسخه است و نسخه دومش خیلی عجیبتره و مثالهایی میزنه که استاد امینو توی صحبتاشون اینا رو میگفتن . اسم کتاب دومش
    حضوردر وضعیت صفر هست.


    این کتاب مربوط به درمانگری هست که جنایتکاران روانی رو بدون اینکه از نزدیک ببینتشون کامل شفا میده .جنایتکارانی که به غل و زنجیر هستن بعداز سه سال بی نیاز از هر دارویی میشن و به

    زندگی عادی برمیگردن.


    این کتاب فوق العاده رو بخونید و زندگیتونو به سمتی که بهتون الهام میشه ببرید.

  6. 10 کاربر برای این پست سودمند از taher عزیز تشکر کرده اند:


  7. #334

    tarokh آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2021
    محل سکونت
    karaj
    نوشته ها
    955
    تشکر
    1,742
    6,089 بار در 951 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 187 پست
    برچسب زده شده
    در 1 تاپیک
    با سلام امیدوارم که خوب باشید
    خلاصه کتاب قوی سیاه-اثر نسیم نیکولاس طالب قسمت اول
    معرفی این کتاب در تاپیک معرفی کتاب
    (این متن خلاصه رو بنده ننوشتم و از نیما شفیع زاده است)

    قوی سیاه استعاره*ای استاز پیشامدهایی که مشاهدۀ اون*ها شگفت*انگیز و بسیار نادر است و چون کسی به*طور معمول انتظار وقوع اون*ها رو نداره، وقتی اتفاق می*افتن، توده*های مردمی در توجیه دلایل وقوع چنین پدیده*هایی گاه به استدلال*های غیرعقلانی و حتی خرافی روی میارن. فارغ از اندیشۀ توده*ها، در توجیه علت و عواقب این پدیده*ها معمولاً بین روشن*فکران و خِرَدگرایان نیز هنگامه*ای از اختلاف*نظر و کشمکش*هایی پدید میاد که ممکن است دهه*ها و سده*ها به نتیجه*گیری صحیحی نینجامه.
    کتاب قوی سیاه به توضیح رفتارها و عملکردهای مختلف و در*عین*حال نادرست انسان هنگام مواجهه با یک قوی سیاه می*پردازه. همچنین به ارائۀ نکات و مطالبی می*پردازه که به ما کمک می*کنن تا در پیش*بینیِ غیرقابل پیش*بینی*ها و اتفاقات غیرمنتظره بهتر عمل کنیم.
    تو دنیایی که احتمالش رو نمی*دیم قوی غیرسفید وجود داشته باشه، اگه با قوی سیاه مواجه بشیم مشکوک می*شیم، چون به دانسته*های محدود خودمون ایمان داریم و این دانسته*ها ما رو به تعصب دچار کرده. تو زندگی*مون کلی قوی سیاه هست که ممکنه سر راه تصمیماتمون قرار بگیره. باید مراقبشون باشیم.

    اکثر افراد با شنیدن نام «قوی سیاه» به یاد فیلمی معروف با همین نام می*افتن. اما یک قوی سیاه نماد چیه؟ در علم زیست*شناسی تکاملی، از یک اتفاق نامحتمل، با نام «قوی سیاه» یاد می*شه. این اتفاق دارای خصوصیت*های زیر است:

    • پیش*بینی*ناپذیره؛
    • تأثیرگذاریش قابل توجه است و بعد از وقوعِ این اتفاق،
    • افراد با ارائۀ توضیحاتی فریبنده سعی در کمتر تصادفی جلوه*دادن و پیش*بینی*پذیر*تربودن اون دارن.

    کتاب قوی سیاه را انتشارات رندم هاوس (Random House) در ۱۷مارس۲۰۰۷ منتشر کرد. این کتاب به بررسی تأثیرات شدید ناشی از برخی رویدادهای بسیار پیش*بینی*ناپذیر و نادر، و همچنین تمایل انسان به یافتن توضیحاتی ساده و دم دستی برای این رویدادها می*پردازه. نظریۀ مطرح*شده در این کتاب بعدها به*عنوان نظریۀقوی سیاه معروف شد.
    نسیم در این کتاب همچنین به موضوعات مرتبط دیگه*ای نظیر زیبایی*شناسی و شیوۀ زندگی نیز پرداخته و از مؤلفه*های داستانی برای تشریح بهتر منظور خود استفاده می*کنه. نویسنده در این کتاب بارها تجربیاتی از زندگی خودش رو نیز برای توضیح بهتر نظریاتش مطرح می*کنه.
    جالب است بدونید که این کتاب به*مدت ۳۶ هفته در فهرست کتاب*های پرفروش نیویورک تایمز قرار داشت و به بیش از 32 زبان دنیا ترجمه شده. ویرایش دوم این کتاب نیز در سال ۲۰۱۰ منتشر شد. این کتاب بخشی از مجموعۀ چهارجلدی مقالات فلسفی نسیم طالب درمورد عدم قطعیت است.

    نوشتۀ پشت جلد کتاب:

    نسیم نیکلاس طالب که با نوشتن این کتاب به شهرت جهانی رسید می*گه تونسته در بازار بورس اندوخته*ای فراهم بیاره، به اندازه*ای که ناچار نباشه برای گذران زندگی وقتش رو به دیگران بفروشه؛ از*این*رو، می*تونه با فراغ خاطر علاقه*هاش رو دنبال کنه. طالب هم*زمان به سه حرفه اشتغال داره: یکی مشاوره*دادن درزمینۀمدیریت ریسک، دومی نویسندگی و سومی تدریس ریاضیات در دانشگاه*های معتبر آمریکا ازجمله دانشگاه وارتون پنسیلوانیا و پلی*تکنیک نیویورک. این اثر و اثر دیگر او یعنی فریفته بختانگی، ضمن اینکه مدت*ها در صدر جدول فروش بوده*اند، به ۳۱ زبان ترجمه شده*اند.
    بحث اصلی طالب در این کتاب، درک و مدیریت ریسک*های ناشی از رویدادهای بی*سابقه است؛ رویدادهایی که پیامدهای سنگینی به بار میارن، اما کسی انتظار اون*ها رو نداره؛ یا به* عبارت فنی*تر، احتمال وقوع اون*ها بسیار کم به نظر میاد؛ جنگ جهانی اول، متلاشی*شدن نظام پادشاهی در ایران، جنگ ایران و عراق، حادثۀ یازده سپتامبر، پیدایش گوگل، فروپاشی بازارهای مالی در سال ۲۰۰۸، فروش کتاب*های هری پاتر، جنگ سوریه، ظهور داعش، و نتیجۀ انتخابات اخیر ریاست*جمهوری در آمریکا، ازجمله رویدادهایی هستن که می*توان اصطلاح قوی سیاه رو به مفهومی که در این کتاب اومده، دربارۀاون*ها به کار برد.

    هستۀ اصلی کتاب:

    این کتاب در سه بخش و نوزده فصل نوشته شده است.

    • ناکتابخانۀ اومبرتواکو؛
    • ما نمی*تونیم پیشگویی کنیم؛
    • قوهای کبود کرانستان.

    بخش اول: ناکتابخانۀ اومبرتواکو

    پیش از کشف استرالیا، مردم دنیاى کهن بی*چون*وچرا باور داشتن هر قویى سفید است، چون تجربیات ایشان پیوسته این باور رو تأیید می*کرد. دیدن نخستین قوى سیاه براى چند پرنده*شناس باید شگفتى جالبى بوده باشه؛ اما اهمیت داستان در این نیست. اهمیت داستان در این است که شکنندگى دانش ما رو نمایان مى*کنه و نشون می*ده آموختن ما از تجربیات و مشاهدات با چه محدودیت*هاى شدیدى روبه*روست. فقط یک مشاهده کافى است تا گزاره*هاى کلى که دستاورد هزاران سال تماشاى میلیون*ها قوى سفید است بی*اعتبار بشه، فقط با دیدن یک قوى سیاه. قوى سیاه ما سه ویژگى داره: نامنتظر است، پیامدى سنگین داره، پس از وقوع پیش*بینى*پذیر مى*نماید (اما پیش از وقوع قابل پیش*بینى* نیست).
    قوی سیاه یا رویدادهایی که فکر می*کنیم امکان وقوع ندارن، اما اتفاق می*افتن. ما انسان*ها در دریافت محرک*های محیطی و تبدیل اون*ها به اطلاعات قابل استفاده خبره هستیم. همین استعداد و مهارت است که کمک می*کنه روش*های علمی بسازیم، دربارۀطبیعت وجود فلسفه*پردازی کنیم یا مدل*های پیچیدۀ ریاضی ابداع کنیم. فرایند انجام این کارها به نوعی شامل این اعمال است که چیزی را در فضای اطراف خود می*بینیم و سپس اون رو به داده*ای تبدیل می*کنیم که برای ما مفید باشه. اما در این خبرگی، اشکال*هایی نیز وجود داره.
    مثلاً اینکه ذهن انسان بسته و محدود است. عادت داره به*محض اینکه تصور کنه به نتیجه*ای رسیده است، بر همان ایده پافشاری *کنه. این رفتار با وجود دانش بشری که روز*به*روز در حال افزایش است، رفتار عجیبی هم محسوب می*شه.
    مثلاً ۲۰۰ سال پیش دانشمندان و پزشکان از داروها و دانش خود مطمئن بودن، اما اون اطمینان اکنون برای ما شگفت*انگیز است. حال، خودِ ما هم تقریباً همون رفتار رو تکرار می*کنیم. ایراد رفتار ما این است که تعصب ما روی باورهامون، نگاه ما رو به هرچیزی که خارج از الگوهایی باشه که قبلاً پذیرفتیم کور و مسدود می*کنه. مثلاً اگه ندونیم چیزی به *نامِ میکروب وجود داره، چگونه می*توان فهمید دارو چیه؟ ممکن است بتوان دربارۀ بیماری توضیحات قابل درکی ارائه داد، ولی چون بخش مهم و حیاتیِ اطلاعات در اختیار نیست، توضیح هم ناقص خواهد بود.
    این تعصب*های فکری ممکن است غافل*گیری*های بزرگی رو هم به وجود بیارن. گاهی اتفاقاتی ما رو غافل*گیر می*کنن؛ نه به خاطر ماهیت اتفاق، بلکه به این دلیل که چشم*انداز ما به موضوع محدود بوده. این غافل*گیری*ها همون Black Swan است؛ قوی سیاه. چیزی که اگر از اون عبور کنیم، ممکن است نگاه ما به جهان تغییر کنه.
    بخش دوم

    پیش از اینکه نخستین قوی سیاه مشاهده بشه، انسان*ها تصور می*کردن قوها فقط سفید هستن. به همین دلیل همۀ تصاویر و حتی خیال*پردازی*ها از قو سفید بود. «سفیدی» بخشی جدانشدنی از مفهومِ قو بود. به همین دلیل، وقتی نخستین قوی سیاه*رنگ مشاهده و کشف شد، درک بشر از قو هم اساساً تغییر کرد. پدیده*ای که در این کتاب توضیح داده می*شه ممکن است مصادیق ساده*ای مانند رنگ قو یا مصادیق تأثیرگذاری مانند ارزش بازار سهام داشته باشه.
    اثر پدیدۀ قوی سیاه روی همه یکسان نیست. برخی بیشتر از دیگران از اون متأثر می*شن و برخی دیگه اصلاً تحت*تأثیر قرار نمی*گیرن. سنجش میزان تأثیر پدیده به این موضوع بستگی داره که هر فرد چقدر به اطلاعاتِ مرتبط با موضوع دسترسی داره. هرچه دسترسی به اطلاعات گسترده*تر باشه، احتمال افتادن در دام قوی سیاه کمتر است و برعکس.
    مثلاً تصور کنید شما روی اسب مورد علاقه*تون شرط می*بندید. اسمِ اسب «راکت» است؛ سابقۀ خوبی داره و سوارکار ماهری نیز بر رکاب. رقیبانش ضعیف هستن و همۀ این اطلاعات شما رو مصمم می*کنه تمام پولتون رو روی راکت شرط*بندی کنید. تپانچۀ شروع شلیک می*شه، اما راکت نه*تنها پیش نمی*افته، بلکه از خط شروع بیش از دو قدم جلو نمیاد و بعد روی زمین می*شینه. قویی که تاکنون سپید بود، اکنون سیاه شده. شما براساس اطلاعاتی که در اختیار داشتید و منطقاً درست هم به* نظر می*اومد، روی راکت شرط بستید، اما بلافاصله پس از شروع مسابقه همه*چیز رو باختید. اما در این میان که شما و دیگر کسانی که روی راکت شرط بسته* بودن ضرر کردید، فردی هم بود که از باخت راکت سود برد؛ صاحبِ اسب. او می*دونست که راکتقرار است در اعتراض به بدرفتاری با حیوانات اعتصاب کنه، بنابراین شرط رو روی باخت اسبِ خودش بست و درنهایت برنده شد. این همون دسترسی به اطلاعات است که باعث شد صاحب راکت از اثر پدیدۀ قوی سیاه در امان بمونه. اطلاعاتی که شما در اختیار نداشتید، ولی او داشت.
    این پدیده ممکن است به*جای افراد گاهی به جامعه هم آسیب بزنه. در این*گونه مواقع، معمولاً این احتمال وجود داره که چرخش کار دنیا هم تغییر کنه و فلسفه و فناوری و فیزیک نیز از اون متأثر بشن. مثلاً کوپرنیکهنگامی که گفت زمین مرکز دنیا نیست، عواقب مهیبی به دنبال آورد. چون کشفِ او هم قدرت و سلطۀ کلیسا رو زیر سؤال می*برد و هم نفوذ و اعتبار کتاب مقدس (انجیل) رو. اما، درنهایت، همین اثر کمک کرد که کل جامعۀ اروپا، قدم در دورانِ تازه*ای بگذاره و دگرگون بشه.
    ویرایش توسط tarokh : 02-24-2022 در ساعت 17:36

  8. 7 کاربر برای این پست سودمند از tarokh عزیز تشکر کرده اند:


  9. #335

    tarokh آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2021
    محل سکونت
    karaj
    نوشته ها
    955
    تشکر
    1,742
    6,089 بار در 951 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 187 پست
    برچسب زده شده
    در 1 تاپیک
    با سلام امیدوارم که خوب باشید
    خلاصه کتاب قوی سیاه-اثر نسیم نیکولاس طالب قسمت دوم
    (این متن خلاصه رو بنده ننوشتم و از نیما شفیع زاده است)
    بخش سوم

    اگرچه انسان باهوش*ترین حیوان روی سیارۀ زمین است، ولی هنوز عادت*های فکری اشتباهی داره که رهایی از اون*ها به*سادگی ممکن نیست. مثلاً این موضوع که انسان*ها براساس اطلاعاتی که از گذشته دارن سعی می*کنن آینده رو هم پیش*بینی کنن. ازقضا، در بیشتر موارد، گذشته نشون*دهندۀ خوبی از اونچه در آینده رخ می*ده نیست. عوامل ناشناختۀ تأثیرگذار اون*قدر زیاد هستن که ممکن استپیش*بینی کلاً تغییر کنه و حرکت براساس اون به نتایج بدی منجر بشه. فرض کنید گوسفندی در مزرعه*ای زندگی می*کنه. گوسفند صاحبی مهربون داره که هر روز اون رو به چرا می*بره و بهش غذا می*ده و ازش مراقبت می*کنه. اگه براساس گذشته، آیندۀ گوسفند رو پیش*بینی کنیم، هرگز نمی*توان حدس زد که فردا اتفاق متفاوتی خواهد افتاد؛ در*حالی*که فردا عید قربان استو قرار است گوسفند به قربانگاه بره و سلاخی بشه.
    باور این موضوع که ما می*تونیم آینده رو براساسِ گذشته پیش*بینی کنیم، نه*تنها ما رو به اشتباه خواهد انداخت، بلکه ممکن است نتایج وخیمی هم به دنبال داشته *باشه.
    یک خطای دیگه، خطای تعصب روی باورهاست. اصطلاحاًconfirmation bias ما معمولاً برای چیزهایی که قبلاً درستیِ اون*ها برامون اثبات و تأیید شده و به اون*ها باور داریم، پِی شاهد و مدرک می*گردیم. این تعصب بر درستیِ چیزهایی که برای ما اثبات شده، گاهی ممکن است سبب بشه شواهدی رو علیه باورهامون نادیده بگیریم و وقتی به شاهد و مثالی برمی*خوریم که با نتیجۀ ما متناقض است، اون رو نمی*پذیریم و معمولاً حتی سراغ بررسی اون هم نمی*ریم، بلکه سراغ منابع جایگزینی می*ریم که اهمیت این شواهد رو زیر سؤال می*برن؛ به*طور مثال، اگه کسی مطلقاً بر این عقیده باشه که تغییرات آب*و*هوایی توطئه و دروغ است و واقعیت نداره، سپس با مستندی برخورد کنه که نام اون «شواهد انکارناپذیر تغییرات آب*و*هوایی» باشه، احتمالاً عصبانی می*شه. اگه بعد از اون سراغ گوگل بره و دربارۀ موضوع جست*وجو کنه، احتمالاً چیزی که برای اون جست*وجو خواهد کرد، مطالب مرتبط با عقیدۀ خودش (که تغییرات اقلیمی دروغ است) خواهد بود، نه مطالبی که شواهد علمی و مستدل راجع به این موضوع ارائه می*دن.
    این خطاها (خطای پیش*بینی براساس آینده و خطای تعصب بر باورها) هر دو غیرِعلمی هستن، اما به* نظر میاد ما انسان*ها به استنتاج براساسِ این خطاها بسیار گرایش داریم و نمی*تونیم ذهن خودمون رو از این اشتباه*ها خلاص کنیم.
    بخش چهارم

    اطلاعات در مغز انسان به شکلی دسته*بندی می*شه که باعث می*شه پیش*بینیِ آینده دشوار باشه. در طول فرایند تکامل، بشر به راه*هایی برای دسته*بندیِ اطلاعات دست یافته و اون*ها را تکامل داده که البته برای زندگی در طبیعت وحشی خوب و مناسب بودن. مانند اینکه اطلاعاتی از پیرامون و خطرهای اطراف گردآوری کنه و براساسِ اون*ها کاری بکنه که زنده بمونه. اما این فرایندها برای زندگی امروز بشر کاملاً نامناسب است.
    خطای روایت یا Narrative fallacy که ما در طبقه*بندیِ اطلاعات مرتکب می*شیم، مانند زمان*هایی که برای توضیح وضعیتمون یک روایت خطی ایجاد می*کنیم. چون اطلاعاتی که در معرض اون*ها هستیم بسیار بیش از اون هست که بتونیم همۀ اون*ها رو درک کنیم، مغز ما فقط اون داده*هایی رو انتخاب می*کنه که مهم*تر باشه. مثلاً احتمالاً افراد بتونن به *خاطر بیارن که امروز صبحانه چی خورد*ن، اما بعید است رنگ کفش همۀ کسانی رو که در مترو دیده*اند به *یاد بیارن. چون اطلاعات زیاد مغز رو ناچار به انتخاب می*کنه؛ انتخابِ اینکه کدوم اطلاعات رو نگه داره و کدوم رو دور بریزه. سپس ما برای اینکه به هرکدوم از این بخش*های جداگانۀ اطلاعات، معنا بدیم، اون*ها رو در یک روایت خطی و معنادار تعریف می*کنیم. داستانی می*سازیم که سیر منطقی داشته* باشه. مثلاً وقتی دربارۀ زندگی خودمون فکر می*کنیم، احتمالاً چندین رویداد رو به*عنوانِ رویدادهایِ مهم و معنی*دار به*خاطر میاریم و اون*ها رو به شکلی پشت سر هم می*چینیم که روایتِ اون توضیح بده چگونه ما این فردی شده*ایم که هستیم. مثلاً ما عاشقِ موسیقی هستیم، چون مادرمون هر شب لالایی یکی از ترانه*هایِ بیتلز رو می*خونه.
    اما ساختنِ این روایت*ها راهِ خوبی برایِ شناختنِ جهان نیست، چون فقط با نگاه به گذشته انجام می*شه و علاوه*بر*اون، بی*نهایت توضیحی رو که برای هرکدوم از این رویدادها وجود داره در نظر نمی*گیره. حقیقت این است که داده*ای بسیار کوچک و ظاهراً بی*اهمیت، ممکن استعواقب مهم و پیش*بینی*ناپذیر داشته* باشه. احتمالاً اصطلاح «اثر پروانه*ای» رو شنیدید. پروانه*ای در هند بال*هاش رو به هم می*زنه و این ممکن است باعث بشه یک ماه بعد در نیویورک توفان بیاد. اما واقعیت این استکه اگه ما زنجیرۀ علت و معلولیِ حوادث رو تک*تک و جزء*به*جزء از زمانِ بال*زدنِ پروانه تا زمانِ شروعِ توفان بنویسیم، ممکن است بتونیم بین این دو اتفاق، رویدادها رو دقیق و شفاف ببینیم. ولی ما فقط خروجی*ها رو می*بینیم؛ در اینجا مثلاً توفانِ نیویورک رو. ضمن اینکه کاری از دستِ ما ساخته نیست، مگه اینکه به دنبالِ پدیده*ای هم*زمان با خروجی بگردیم و احتمالاتِ اثرِ اون پدیده رو بررسی کنیم.
    بخش پنجم

    خطای دیگه*ای هم در دسته*بندیِ اطلاعات وجود داره. ما در تشخیص «نوع» برخی داده*ها مهارت چندانی نداریم. مانند داده*هایِ مقیاس*پذیر و مقیاس*ناپذیر (scalable and non scalable information) ؛ داده*های مقیاس*پذیر، مانند قد و وزن انسان، از حدی بیشتر یا از حدی کمتر نمی*تونه باشه؛ مثلاً ممکن است انسانی ۵۰۰ کیلو وزن داشته *باشه، اما هیچ انسانی با ۵۰۰۰ کیلو وزن پیدا نمی*شه. دلیل مقیاس*پذیربودنِ اون هم محدودیت*هاست. در این مثال، محدودیت فیزیک و جسم انسان.
    اما دربارۀ چیزهای غیرفیزیکی یا اساساً انتزاعی مانند توزیع ثروت یا فروش یک آلبوم موسیقی نمی*توان مقیاسی دقیق در نظر گرفت. وقتی یک قطعۀ موسیقی رو روی آی.تیونز می*فروشید، هیچ محدودیتی برای تعداد کل فروش وجود نداره؛ چون محدودیت فیزیکی*ای بر سر راه نیست و خرید هم به*صورت آنلاین انجام می*شه. پس در تئوری ممکن است آلبوم موسیقی شما از یک نسخه تا یک تریلیون نسخه فروخته بشه.
    برای به*دست*آوردن تصویر دقیقی از جهان، لازم است تفاوت میانِ این دو نوع داده رو در نظر گرفت و اگه قوانین داده*های مقیاس*پذیر رو بر داده*های مقیاس*ناپذیر اعمال کنیم، قطعاً به خطا منجر خواهد شد. مثلاً اگه بخوایم کل ثروت مردم انگلستان رو اندازه بگیریم، ساده*ترین روش، دستیابی به میزان ثروت سرانه است؛ یعنی درآمد همۀ مردم رو جمع کنیم و رقمِ اون رو بر جمعیتِ کشور تقسیم کنیم. اما نکته اینجاست که ثروت درواقع مقیاس*پذیر است. ممکن است بخش کوچکی از مردم، درصد بالایی از ثروت رو در اختیار داشته *باشن. اگه فقط داده*های سرانه رو جمع کنیم، نتیجه،توزیع دقیقی از درآمد رو نشون نخواهد داد و مشخص نخواهد شد در واقعیت وضع ثروت شهروندان انگلیس چگونه است.
    in all chaos there is calculation

  10. 5 کاربر برای این پست سودمند از tarokh عزیز تشکر کرده اند:


  11. #336

    tarokh آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2021
    محل سکونت
    karaj
    نوشته ها
    955
    تشکر
    1,742
    6,089 بار در 951 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 187 پست
    برچسب زده شده
    در 1 تاپیک
    با سلام امیدوارم که خوب باشید
    خلاصه کتاب قوی سیاه-اثر نسیم نیکولاس طالب قسمت سوم
    (این متن خلاصه رو بنده ننوشتم و از نیما شفیع زاده است)
    بخش ششم

    انقلاب فرانسه در زمان حاکمیت لویی شانزدهم رخ داد. اون هنگام نیز او مانند روم و مصر باستان، مالیات نمک رو بالا برده* بود تا هزینه*های زندگی پرخرج و اشرافی دربار رو تأمین کند. هزینه*ها مدام بالا می*رفت و لوییِ شانزدهم مالیات*ها رو بالاتر می*برد که نتیجه چیزی نبود جز عصبانی*ترشدنِ مردم. اما پادشاه به برخی شهرها یا مراکز و افراد مذهبی معافیت*های مالیاتی می*داد و طبیعتاً این موضوع باعث ایجاد بازار قاچاق شد. قاچاقچیانِ نمک جونِ خودشون رو به خطر می*انداختن که به نحوی بتونن نمکی با قیمتِ پایین*تر از قیمتِ رسمی تجارت کنن. دولت حتی حد مصرف نمک برای هر فرانسوی رو نیز تعیین کرده *بود تا بتونه حداقل درآمد خود رو تضمین کنه. وضع این*گونه قوانین بر نمک پیش از انقلاب، داستان رنج و سرکوب مردمی است که درنهایت طغیان کردن و پس از پیروزی، در نخستین اقدامات خود مالیات نمک رو حذف کردن.
    امپراتوری بریتانیا در سویِ دیگر دنیا نیز بعدها بر سرِ نمک مشکلات زیادی پیدا کرد. در هندوستان، بریتانیا با وضع «قانون نمک» عملاً انحصار رو در اختیار گرفته *بود. مالیات نمک بالا رفت و قیمت اون* چنان زیاد شد که بیشتر خانواده*ها دیگه توانایی خرید نمک رو نداشتن. انگلیسی*ها حتی اجازۀ برداشتن بلورهای نمک طبیعی رو که در سواحل وجود داره، نمی*دادن. در سال ۱۹۳۰، مهاتما گاندی تصمیم گرفت جنبش استقلال هند رو با جنبش رهایی از انحصار نمک پیوند بزنه. او به نایب*السلطنۀ هند اعلام کرد یا قانون نمک رو لغو کنه یا او و پیروانش به این قانون به نشانۀ اعتراض بی*توجهی خواهند کرد. سپس راهی طولانی رو در بخش*های زیادی از هند طی کرد تا به اقیانوس برسه و با همراهی دیگرانی که در طول راه به هزاران نفر افزایش یافته *بودن، نمک جمع کنه. این راهپیمایی به اعتراضات دیگر هندی*ها و درنهایت زمینه*سازیِ اعلامِ استقلالِ هندوستان منجر شد.
    یکی از چیزهایی که در زندگی برای ما بسیار اهمیت داره این است که مراقب باشیم آسیبی به ما نرسه. یکی از راه*های این مراقبت، مدیریت و ارزیابی ریسک است. مثلاً بیمۀ حوادث برای همین منظور خریده می*شه. یا در سرمایه*گذاری*ها و موارد مشابه، اصطلاحاً همۀ تخم*مرغ*هامون رو در یه سبد نمی*ذاریم. ما سعی می*کنیم اندازه*گیریِ میزان ریسک رو دقیق انجام بدیم که اقدام ما نه به پشیمونی منجر بشه و نه از سوی دیگه، به دلیل نگرانی و احتیاط زیاد، فرصت*های خوب پیش* رو رو از دست بدهیم. برای رسیدن به این هدف، ریسک موضوع رو ارزیابی می*کنیم، خطر احتمالی رو می*سنجیم و بعد میزان احتمال رو هم تخمین می*زنیم. مثلاً هنگام بیمه*کردن، بیمه*ای رو می*خریم که در برابر بدترین اتفاق ممکن از ما محافظت کنه، اما دورریختن پول هم نباشه. اینجاست که باید خطرها و میزان احتمال اون*ها رو بررسی کنیم. یا مثلاً عواقب بیماری*هایی رو که می*خوایم خودمون رو در برابرشون بیمه کنیم، بسنجیم و سپس آگاهانه تصمیم بگیریم. اما در این ارزیابی*ها ما معمولاً خوش*بین هستیم و خودمون رو دست* بالا تصور می*کنیم. مطمئن هستیم که حواسمون به همۀ خطرهایی که باید خود رو در برابر اون*ها محافظت کنیم هست. خبر بد این هست که ما معمولاً خودمون رو خیلی دست بالا می*گیریم. خیلی مطمئنیم که حواسمون به همۀ خطرهایی که باید خودمون رو در مقابلشون محافظت کنیم هست. این هم خطای دیگه*ای از جنس خطاهای قوی سیاه است که نویسنده نام اون رو خطای بازی یا ludic fallacy گذاشته. او معتقد است برخورد ما با خطرها به*گونه*ای است که انگار در حال انجام بازی*ای هستیم که قوانین اون از پیش معلوم است و احتمالات اون رو به*خوبی می*دونیم و حتی پیش از شروع بازی می*تونیم دربارۀ اون*ها تصمیم*گیری کنیم. در*حالی*که خود برخورد با ریسک همانند یک بازی، عملی خطرناک و پرریسک است.
    کازینو*دارها می*خوان بیشترین پولی رو که می*تونن از بازیکنان به دست بیارن. به همین دلیل، سازوکارهای امنیتی بسیار دقیقی دارن که اجازه نده بازیکنان چندین بار پشت سر هم برنده بشن. اما طرز فکر کازینودارها نیز براساس همین خطاست. همیشه بزرگ*ترین تهدید کازینوها، قماربازان خوش*اقبال یا دزدها و کلاهبرداران قمار نیستن. ممکن است گروگان*گیری فرزند صاحب کازینو بزرگ*ترین تهدید برای او باشه. یا اشتباه یک کارمند در فرستادن صورت*های مالی به ادارۀ مالیات در مهلت قانونی. هرگز نمی*توان بزرگ*ترین تهدید علیه یک کازینو رو به*طور دقیق و قطعی پیش*بینی کرد. مهم نیست چقدر دقت کنیم و تلاش کنیم و با حواس جمع سعی کنیم در برابر خطرهایی که فکر می*کنیم بزرگ*ترین تهدید علیه ما هستن خودمون رو مصون کنیم؛ ما هرگز نمی*تونیم میزان دقیق ریسک رو ارزیابی کنیم.
    بخش هفتم

    حال این نکته مطرح می*شه که بهتر است از نادونی خود دربارۀ همۀ خطرها و احتمالات اون*ها آگاه باشیم یا نه. جملۀ «دانش قدرت است» رو شنیده*ایم. اما چیزهایی که در حوزۀ «دانش» ما هستن محدودن و بسیاری از اوقات چیزهای زیادی رو نمی*دونیم. این مواقع همون هنگامی است که دونستنِ نادونی*مون به ما کمک خواهد کرد. اگه همۀ حواس خودمون رو روی چیزهایی که می*دونیم متمرکز کنیم، توانایی درک خود رو محدود کرده*ایم و ممکن است حتی نتونیم رخ*دادن بسیاری از چیزها رو تصور کنیم. چون این چیزها بیرون از دایرۀ فهم و دانش ما هستن و این*گونه شرایطِ ما، برای رخ*دادن اشتباه*های پدیدۀ قوی سیاه کاملاً آماده است. فرض کنید می*خوایم سهام شرکتی رو بخریم و دربارۀ بازار سهام هم اطلاعات زیادی جمع کردیم. اما این اطلاعات فقط مربوط به بازار بین سال*های ۱۹۲۰ تا ۱۹۲۸ است. یک سال پیش از سقوط بزرگ بازارها. ما به داده*های خودمون نگاه می*کنیم و صعودها و نزول*ها رو می*بینیم، اما روند کلی رو «رو به صعود» ارزیابی می*کنیم و تمام دارایی*مون رو به سهام تبدیل می*کنیم. اما روز دیگه بازار سقوط می*کنه و ما هرچی داشتیم از دست خواهیم داد. درحالی*که اگه مطالعۀ بیشتری روی بازار انجام می*دادیم یا اطلاعات بیشتری در اختیار داشتیم، می*دونستیم تاریخ بازار پر از صعود و سقوط*های متعدد است و در اون شرایط تصمیم متفاوتی می*گرفتیم. اما اگه بتونیم چیزهایی که نمی*دونیم رو مشخص کنیم، این توانایی رو خواهیم داشت که خطر رو تا حد زیاد کم کنیم. بازیکنان پوکر به*خوبی از این قدرت برخوردارند، چون برای پیروزی*شان حیاتی است. اون*ها قوانین رو می*دونن و می*تونن احتمال برد خود و رقیبشون رو هم تخمین بزنن. اما این رو هم می*دونن که چیزهایی هست که از اون بی*خبر هستن. مانند اینکه استراتژی رقیبشون چگونه است یا تا چه مبلغ می*تواند ببازد. دونستنِ این نادانسته*ها به پوکربازان کمک می*کنه استراتژی*ای تدوین کنن که فقط روی دست خودشون متمرکز نیست؛ درنتیجه اون*ها قادرن ارزیابی آگاهانه*تری از خطر انجام بدن.
    برای اینکه در دام این*گونه تله*های شناختی نیفتیم، احتمالاً بهترین کاری که می*تونیم بکنیم این هستکه ابزارهای پیش*بینی رو بشناسیم و متوجه محدودیت*های این ابزارها باشیم. دونستن محدودیت*های خودِ ما جلویِ همۀ اشتباه*های آینده رو نخواهد گرفت، اما به ما کمک می*کنه خطر تصمیم*گیری بد رو کمتر کنیم. مثلاً اینکه اگه بدونیم تعصب*های شناختیcognitive bias) ) داریم، دیگه وقتی دربارۀ موضوعی دنبال اطلاعات می*گردیم، جست*وجوی خودمون رو به اونچه باور داریم و دوست داریم محدود نمی*کنیم تا فقط باورمون رو تأیید کنه، بلکه به دنبال اطلاعات درست می*گردیم. یا اگه آگاه باشیم که عادت داریم اطلاعات رو در قالب روایت*های خطی بچینیم و این طرز برخورد با اطلاعات، پیچیدگی*های دنیا رو بسیار ساده می*کنه، ممکن استدر مواجهه با یک موضوع به پذیرش اون روایت ساده و خطی اکتفا نکنیم و در پِی اطلاعات بیشتری باشیم تا تصویر کامل*تری از اون به دست بیاریم.
    همین آگاهیِ ساده و همین تحلیل شخصیِ کوچک اما بسیار حیاتی می*تونه ما رو در هر زمینه*ای که در اون فعالیت می*کنیم پیش بندازه و از مزیت رقابتی برخوردارمون کنه.
    اگه ضعف*هامون رو خوب بشناسیم، اگه این رو بدونیم که ریسک*های *پیش*بینی*ناپذیر در امیدبخش*ترین فرصت*ها نیز وجود دارن، اگه بدونیم که قادر نیستیم بر اتفاقات غیرمترقبه چیره بشیم، اگه آگاه باشیم ظرفیت*هایِ ما برای فهم پیچیدگی*های دنیا بسیار محدود است و درنهایت اگه آسیب*های ناشی از ناآگاهی و نادانسته*ها رو بدونیم، می*تونیم امکان موفقیت خودمون رو افزایش بدیم.
    خلاصۀ کلام اینکه...

    خلاصه اینکه اگرچه ما مرتباً دربارۀ آینده پیش*بینی می*کنیم، اما در این کار بسیار ضعیف هستیم. به دانسته*هامون مطمئن هستیم و نادانسته*ها رو دست*کم می*گیریم. به روش*هایی که منطقی به* نظر می*رسن بیش از اونچه باید تکیه می*کنیم. اتفاقات غیرمترقبه و تصادفی رو نمی*تونیم درست درک و تعریف کنیم.
    همۀ این*ها در کنار بیولوژیِ ما دست*به*دستِ هم می*دن و باعث می*شن تصمیم*های خوبی نگیریم و اون زمان هست که پدیدۀ قوی سیاه روی می*ده. پدیده*ای که مطمئن بودیم اتفاق نمی*افته. اما رخ داده و در بسیاری اوقات نهایتاً فهم ما از دنیا رو از نو تعریف می*کنن. این فهم دوباره منجر به اتفاقاتی در سطح جهانی مانند جنگ جهانی اول، فروپاشیِ اتحاد جماهیر شوروی، ابداع و ظهور وب، ۱۱سپتامبر۲۰۰۱ و کامپیوترهای شخصی می*شه*.
    in all chaos there is calculation

  12. 5 کاربر برای این پست سودمند از tarokh عزیز تشکر کرده اند:


  13. #337

    mohamin آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2021
    نوشته ها
    112
    تشکر
    484
    503 بار در 113 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 0 پست
    برچسب زده شده
    در 0 تاپیک
    دوست عزیز سلام و ممنون
    منم خیلی در تلاشم تا این عادت خوب و سخت رو تو خودم ایجاد کنم و به شدت دبال پستت هستم
    حدود یک ماه 80 درصد اون 6 تا کاری که تو خلاصه هات گفتی رو با دوستم انجام میدادیم
    5صبح بیدار میشدیم و میرفتیم پارک یه ورزش مختصر
    یه مدیتشین یه تصویر سازی و تمرکز
    و در طول روز هم سعی میکردیم مطالعه هم داشته باشیم
    نتیجه خوب بود و داشت بهتر میشد تا انیکه ادم میره مسافرت )
    منتظر پست های بعدی ت هستم تا با اطلاعات کامل تر دوباره شروع کنم

    در کل خیلی جالبه که ادم به چیزی که میخواد فکر میکنه و میخواد تقریبا همون روش های ادم های دیگرو بدون اطلاع داشتن میره
    هر چی میره جلو خوشحالتر میشم که توی مسیر تریدری قدم برداشتم خود شروع این مسیر هم از خواستن پول شروع شد )

    ممنونم از همه پست های همه رو میخونم تقریبا و به امید موفقیت برای همه

    نقل قول نوشته اصلی توسط Milad-Trader نمایش پست ها
    خلاصه کتاب «صبح جادویی - Miracle Morning» - مقدمه


    نویسنده این کتاب یعنی «هال الرود» در سال ۱۹۹۹ و در زمانی که با نامزدش از رستورانی به مناسبت چشن کاری برمیگشته، در جاده و با سرعت ۱۳۰ کیلومتر بر ساعت با یک کامیون شاخ به شاخ میشه و به طور خلاصه از سر تا پای بدنش نابود میشه. او بعد این حادثه او ۶ روز به کما میره و نامزدش که در سمت شاگرد نشسته بوده زخمی میشه و بعد از این اتفاق با او کات میکند. با وجود اینکه او یک کارمند موفق در بخش بازاریابی یک شرکت بوده بعد از این اتفاق درگیر درمان شده و ماشینش نیز از دست داده بود اما دوباره به این شرکت برمیگرده تا دوباره به فعالیت ادامه بده. در همان سال با وجود صدمه به حافظه کوتاه*مدتش، رتبه ۶ شرکتش را در فروش کسب میکند.
    در سالهای بعدی او شروع به نوشتن کتاب و تدریس در حرفه ای که دوست داشته یعنی سخنرانی انگیزشی فعالیت میکنه و شاگردانی جمع میکنه.
    تا سال ۲۰۰۷ نویسنده در مورد موفقیت هایش در کسب و کار صحبت میکند که نشان از اراده شخصی نویسنده دارد که با وجود چنین صدمات بدنی و مغزی توانست در کسب و کارش موفق شود اما در سال ۲۰۰۷ و مصادف با بحران مالی آمریکا زندگی*اش متلاشی میشود. ۴۲۵ هزار دلار بدهی پیدا میکند و زندگی اش نابود میشود. نویسنده از این اتفاق یاد میکند که از اتفاق تصادف در رانندگی بدتر بوده زیرا فشار روانی بدهی باعث افسردگیش شده. به دوره ها و سمینارهای مختلفی رجوع میکنه و حتی مربی موفقیت شخصی استخدام میکنه اما هیچکدام فایده ای ندارن تا اینکه به یکی از دوستان صمیم اش وقایعی که برایش پیش آمده را اعتراف میکند.
    دوستش فقط یک سوال میپرسد: آیا ورزش میکنی؟
    جواب میدهد: نه به ندرت صبح ها زود بیدار میشوم.
    دوستش میگوید: شروع به پیاده روی کن، پیاده روی به فکر کردن بهتر کمک میکند. او شروع میکند و در اولین پیاده روی باعث نقطه عطف زندگی اش میشود. همین ایده و تفاوت کوچکی که در نتایج میبیند او را به فکر وا میدارد که یک متود برای صبح هاو پدیده خواب بسازد و در پروسه تکمیل، آن را با شاگردانش مطرح میکند.
    در سال ۲۰۰۹ بهترین سال زندگی اش رقم میخورد و در شغل و زندگی شخصی به اوج میرسد.
    اولین توصیه نویسنده: با چالش های زندگی روبرو شوید
    از زبان نویسنده: من تجربیاتم را به این دلیل با شما به اشتراک گذاشتم تا مدرکی باشد بر اینکه بر چه چیزهایی میتوانید غلبه کنید. اگر من توانستم از مرگ حتمی نجات پیدا کنم و بر نا امیدی و افسردگی چیره شوم و زندگی رویایی ام را خلق کنم، شما هم میتوانید. من معتقدم پذیرش این طرز فکر مهم و حیاتی است که هز چیزی که شخص دیگر بر آن غلبه کرده و یا به آن دست پیدا کرده، مدرکی است که نشان میدهم هر چیزی (منظورم دقیقاً هر چیزی) امکانپذیر است.

    اینکه در حال حاضر در کجای زندگی هستید موضوعی موقتی است، شما به این لحظه رسیده اید تا چیزهای ضروری را یاد بگیرید تا بتوانید به شخصی تبدیل شوید که با آن بتوانید زندگی رویایی را خلق کنید. شما در فرایند نوشتن داستان زندگیتان هستید و هیچ داستانی نیست که قهرمان نداشته باشد.
    خبر خوب این است که از همین حالا میتوانید شروع کنید تا چیزها را در زندگی تغییر دهید.

    اساس کتاب «صبح جادویی» بر اساس ۶ منجی بنا شده. ۶ فعالیت که اگر بعد از بیدار شدن از خواب انجام دهید، تمام جنبه زندگی شما را با هم تقویت میکند. این ۶ مورد یا منجی به عبارت زیر است:


    • مدیتیشین یا دروکاوی: تمام مواردی که باعث شود به لحظه حال و جدایی ذهن از خود برسید. در کتاب گفته شده میتوانید از هر روش درونکاوی از ذن گرفته تا مراقبه با فایلهای صوتی استفاده کنید.
    • تلقین: این بخش همان جملات تأکیدی و مثبت است که باید در یک تکه کاغذ داشته باشید و شامل تمام چیزهایی است که در زندگی میخواهید به آن برسید. مثل اعتماد به نفس یا ثروتمند شدن و ...
    • تجسم: همان بحث تصویر سازی ذهنی است که باید تمام خواسته های خود را با احساس خوب تصور کنید و به آن فکر کنید. میتوانید در این مرحله از تابلو آرزوها نیز استفاده کنید و با دیدن هر تصویر چشم ها را بسته و با تمام وجود آن را بخواهید تا حس خوب در شما ایجاد شود.
    • ثبت وقایع روزانه: تمام اتفاقاتی که در به ذهنتان میاید را بنویسید. مواردی که برای آن شاکرید و کارهایی که دوست دارید انجام دهید. در حقیقت باید یک دفترچه سالانه با تاریخ روز (مثل سالنامه) داشته باشید و همه چیز را ثبت کنید.
    • مطالعه: شما باید یک کتاب که مطمئنید به پیشرفت شما در همه زمینه ها کمک میکند را به تعداد صفحه مشخص مطالعه کنید.
    • ورزش: توصیه نویسنده به این است که بدوید اما شما میتوانید هر ورزشی که جریان خون را بعد از خواب تقویت کند را انجام دهید، حتی یوگا یا چند حرکت کششی.


    خب تا اینجا متوجه شدیم ایده کلی کتاب چیست. حالا در ادامه کتاب سوالاتی مطرح هست که نویسنده به پاسخ آنها میپردازد. مثلاً چند ساعت خواب برای ما کافی است؟ من نمیتوانم صبح زود بیدار شوم، چه کنم؟ ترتیب انجام این ۶ منجی به چه شکلی باید باشد؟ و چندین سوال دیگر.

    تمام این موارد که شاید برای شما هم پیش بیاد رو نویسنده با یک حالت کاملا کاربردی بیان کرده که در پست های آینده به آنها میپردازیم.

    در اینجا لازم میدونم برداشت شخصی خودم هم اضافه کنم. نکته مهم در این متود این هست که بارها تلاش برای سحرخیزی شاید فقط به خاطر نبود یک متود مشخص شکست خورده و من ۲ روز با موفقیت این متود رو پیاده کردم و به طرز معجزه آسایی مطالب کتاب کار میکنند. یعنی من خودم از کاربردی بودنش به حدی تعجب کردم که هنوز باورم نشده. همچنین در طول کتاب بارها سعی میکنه به شما ثابت کنه این ۶ اقدام مهمترین کار برای پیشرفت شخصی هست. اگر به این ۶ منجی دقت کنید، متوجه میشید که تمام مواردی هست که استاد امینو روی اونها تأکید کرده. من به شخصه هیچوقت تمام اینهارو یکجا با هم نداشتم و انگار یه چیزی میلنگید. حالا شما بنا به سلیقتون میتونید تو هر کدوم از این ۶ اصل، کتابها یا منابع اضافی هم استفاده کنید. در ادامه این سری خلاصه نویسی تمام ابهاماتتون رفع میشه اما:

    به نظر من سوالی اگر دارید از الان بپرسید تا با توجه به مطالب کتاب به من کمک کنه روی اون بخشها بیشتر زوم کنم.

    امیدوارم از این مطلب استفاده کنید

    وضعیت:

    دور پنجم ویدیو های پرایس اکشن
    دور سوم ویدیو های فراکتال

  14. 3 کاربر برای این پست سودمند از mohamin عزیز تشکر کرده اند:


  15. #338

    Milad-Trader آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Oct 2021
    محل سکونت
    📉BAR CHART📈
    نوشته ها
    2,291
    تشکر
    2,026
    7,638 بار در 2,182 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 1174 پست
    برچسب زده شده
    در 13 تاپیک
    نقل قول نوشته اصلی توسط mohamin نمایش پست ها
    دوست عزیز سلام و ممنون
    منم خیلی در تلاشم تا این عادت خوب و سخت رو تو خودم ایجاد کنم و به شدت دبال پستت هستم
    حدود یک ماه 80 درصد اون 6 تا کاری که تو خلاصه هات گفتی رو با دوستم انجام میدادیم
    5صبح بیدار میشدیم و میرفتیم پارک یه ورزش مختصر
    یه مدیتشین یه تصویر سازی و تمرکز
    و در طول روز هم سعی میکردیم مطالعه هم داشته باشیم
    نتیجه خوب بود و داشت بهتر میشد تا انیکه ادم میره مسافرت )
    منتظر پست های بعدی ت هستم تا با اطلاعات کامل تر دوباره شروع کنم

    در کل خیلی جالبه که ادم به چیزی که میخواد فکر میکنه و میخواد تقریبا همون روش های ادم های دیگرو بدون اطلاع داشتن میره
    هر چی میره جلو خوشحالتر میشم که توی مسیر تریدری قدم برداشتم خود شروع این مسیر هم از خواستن پول شروع شد )

    ممنونم از همه پست های همه رو میخونم تقریبا و به امید موفقیت برای همه
    سلام اقای mohamin امیدوارم حالتون عالی باشه،

    خیلی خوشحال شدم از نظرتون، من بنا به پیشنهاد بعضی دوستان در بخش کتابخوانی این کتاب رو تهیه کردم و واقعا از عملی بودن کتابش شگفت*زده*ام، البته من روز ۳ در انجامش هستم اما در کل تاثیر داشته. من مدت*ها بود نمیتونستم از ساعت ۸:۳۰ زودتر بیدار بشم. و جالتر اینکه در کتابش راهکارهای عملی میده، هم برای اینکه چطور خواب از سرتون بپره و هم برای اینکه این رویه ۶ مرحله*ای رو تو زندگیتون عادت کنید. انشااله بخش های بعدی کتاب رو هم در اسرع وقت پست میکنم. فقط من بیشتر دوست دارم مطالبی که خودم تجربه کردم رو به اشتراک بگذارم به همین دلیل یکم شاید طول بکشه. این کار هم به نظر با تست واقعی شخصی بهتر جواب میده.

    ممنونم که با پستتون به ادامه این کار بهم انگیزه دادید. اگر ابهام یا سوالی هم دارید با من در میون بگذارید تا در پست های آینده روی این موارد بیشتر زوم کنم (البته اگر پاسخش در کتاب باشه، که احتمال میدم هست).

    موفق و پیروز باشید.


    ☁ «ابرهای فردا، فردا در زمان خود میگذرند» ☁

  16. 2 کاربر برای این پست سودمند از Milad-Trader عزیز تشکر کرده اند:


  17. #339


    تاریخ عضویت
    Dec 2020
    نوشته ها
    515
    تشکر
    288
    4,795 بار در 539 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 12 پست
    برچسب زده شده
    در 8 تاپیک
    نقل قول نوشته اصلی توسط John D. Rockefeller نمایش پست ها
    سلام جناب آقای مکس عزیز
    شب خوبی رو داشته باشید

    در مورد کتاب اثر مرکب من دو مورد رو خریداری کردم که اولیش به شدت ترجمه داغونی داشت ولی دومیش به نسبت خیلی بهتره و ترجمه هایی که شده اغلب درست و جمله بندی خوبی رو داره .
    کتاب اثر مرکب با ترجمه : لطیف احمدپور ، میلاد حیدری
    انتشارات : نگاه نوین

    بقیه موارد رو میسپارم به دوستان .
    موفق باشید.
    نقل قول نوشته اصلی توسط sara.sat نمایش پست ها
    سلام
    وقت بخیر
    کتاب نیروی حال با ترجمه مسیحا برزگر روان هست و جمله بندی خوبی داره
    خود ایشون صوتی هم کردن کتاب رو با صدای گرم و پر انرژیشون
    موفق باشید
    ممنون از دو عزيز

  18. 3 کاربر برای این پست سودمند از max62 عزیز تشکر کرده اند:


  19. #340

    Saman01 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Apr 2021
    محل سکونت
    Tehran
    نوشته ها
    589
    تشکر
    6,015
    3,359 بار در 726 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 99 پست
    برچسب زده شده
    در 4 تاپیک
    نقل قول نوشته اصلی توسط Milad-Trader نمایش پست ها
    خلاصه کتاب «صبح جادویی - Miracle Morning» - مقدمه


    نویسنده این کتاب یعنی «هال الرود» در سال ۱۹۹۹ و در زمانی که با نامزدش از رستورانی به مناسبت چشن کاری برمیگشته، در جاده و با سرعت ۱۳۰ کیلومتر بر ساعت با یک کامیون شاخ به شاخ میشه و به طور خلاصه از سر تا پای بدنش نابود میشه. او بعد این حادثه او ۶ روز به کما میره و نامزدش که در سمت شاگرد نشسته بوده زخمی میشه و بعد از این اتفاق با او کات میکند. با وجود اینکه او یک کارمند موفق در بخش بازاریابی یک شرکت بوده بعد از این اتفاق درگیر درمان شده و ماشینش نیز از دست داده بود اما دوباره به این شرکت برمیگرده تا دوباره به فعالیت ادامه بده. در همان سال با وجود صدمه به حافظه کوتاه*مدتش، رتبه ۶ شرکتش را در فروش کسب میکند.
    در سالهای بعدی او شروع به نوشتن کتاب و تدریس در حرفه ای که دوست داشته یعنی سخنرانی انگیزشی فعالیت میکنه و شاگردانی جمع میکنه.
    تا سال ۲۰۰۷ نویسنده در مورد موفقیت هایش در کسب و کار صحبت میکند که نشان از اراده شخصی نویسنده دارد که با وجود چنین صدمات بدنی و مغزی توانست در کسب و کارش موفق شود اما در سال ۲۰۰۷ و مصادف با بحران مالی آمریکا زندگی*اش متلاشی میشود. ۴۲۵ هزار دلار بدهی پیدا میکند و زندگی اش نابود میشود. نویسنده از این اتفاق یاد میکند که از اتفاق تصادف در رانندگی بدتر بوده زیرا فشار روانی بدهی باعث افسردگیش شده. به دوره ها و سمینارهای مختلفی رجوع میکنه و حتی مربی موفقیت شخصی استخدام میکنه اما هیچکدام فایده ای ندارن تا اینکه به یکی از دوستان صمیم اش وقایعی که برایش پیش آمده را اعتراف میکند.
    دوستش فقط یک سوال میپرسد: آیا ورزش میکنی؟
    جواب میدهد: نه به ندرت صبح ها زود بیدار میشوم.
    دوستش میگوید: شروع به پیاده روی کن، پیاده روی به فکر کردن بهتر کمک میکند. او شروع میکند و در اولین پیاده روی باعث نقطه عطف زندگی اش میشود. همین ایده و تفاوت کوچکی که در نتایج میبیند او را به فکر وا میدارد که یک متود برای صبح هاو پدیده خواب بسازد و در پروسه تکمیل، آن را با شاگردانش مطرح میکند.
    در سال ۲۰۰۹ بهترین سال زندگی اش رقم میخورد و در شغل و زندگی شخصی به اوج میرسد.
    اولین توصیه نویسنده: با چالش های زندگی روبرو شوید
    از زبان نویسنده: من تجربیاتم را به این دلیل با شما به اشتراک گذاشتم تا مدرکی باشد بر اینکه بر چه چیزهایی میتوانید غلبه کنید. اگر من توانستم از مرگ حتمی نجات پیدا کنم و بر نا امیدی و افسردگی چیره شوم و زندگی رویایی ام را خلق کنم، شما هم میتوانید. من معتقدم پذیرش این طرز فکر مهم و حیاتی است که هز چیزی که شخص دیگر بر آن غلبه کرده و یا به آن دست پیدا کرده، مدرکی است که نشان میدهم هر چیزی (منظورم دقیقاً هر چیزی) امکانپذیر است.

    اینکه در حال حاضر در کجای زندگی هستید موضوعی موقتی است، شما به این لحظه رسیده اید تا چیزهای ضروری را یاد بگیرید تا بتوانید به شخصی تبدیل شوید که با آن بتوانید زندگی رویایی را خلق کنید. شما در فرایند نوشتن داستان زندگیتان هستید و هیچ داستانی نیست که قهرمان نداشته باشد.
    خبر خوب این است که از همین حالا میتوانید شروع کنید تا چیزها را در زندگی تغییر دهید.

    اساس کتاب «صبح جادویی» بر اساس ۶ منجی بنا شده. ۶ فعالیت که اگر بعد از بیدار شدن از خواب انجام دهید، تمام جنبه زندگی شما را با هم تقویت میکند. این ۶ مورد یا منجی به عبارت زیر است:


    • مدیتیشین یا دروکاوی: تمام مواردی که باعث شود به لحظه حال و جدایی ذهن از خود برسید. در کتاب گفته شده میتوانید از هر روش درونکاوی از ذن گرفته تا مراقبه با فایلهای صوتی استفاده کنید.
    • تلقین: این بخش همان جملات تأکیدی و مثبت است که باید در یک تکه کاغذ داشته باشید و شامل تمام چیزهایی است که در زندگی میخواهید به آن برسید. مثل اعتماد به نفس یا ثروتمند شدن و ...
    • تجسم: همان بحث تصویر سازی ذهنی است که باید تمام خواسته های خود را با احساس خوب تصور کنید و به آن فکر کنید. میتوانید در این مرحله از تابلو آرزوها نیز استفاده کنید و با دیدن هر تصویر چشم ها را بسته و با تمام وجود آن را بخواهید تا حس خوب در شما ایجاد شود.
    • ثبت وقایع روزانه: تمام اتفاقاتی که در به ذهنتان میاید را بنویسید. مواردی که برای آن شاکرید و کارهایی که دوست دارید انجام دهید. در حقیقت باید یک دفترچه سالانه با تاریخ روز (مثل سالنامه) داشته باشید و همه چیز را ثبت کنید.
    • مطالعه: شما باید یک کتاب که مطمئنید به پیشرفت شما در همه زمینه ها کمک میکند را به تعداد صفحه مشخص مطالعه کنید.
    • ورزش: توصیه نویسنده به این است که بدوید اما شما میتوانید هر ورزشی که جریان خون را بعد از خواب تقویت کند را انجام دهید، حتی یوگا یا چند حرکت کششی.


    خب تا اینجا متوجه شدیم ایده کلی کتاب چیست. حالا در ادامه کتاب سوالاتی مطرح هست که نویسنده به پاسخ آنها میپردازد. مثلاً چند ساعت خواب برای ما کافی است؟ من نمیتوانم صبح زود بیدار شوم، چه کنم؟ ترتیب انجام این ۶ منجی به چه شکلی باید باشد؟ و چندین سوال دیگر.

    تمام این موارد که شاید برای شما هم پیش بیاد رو نویسنده با یک حالت کاملا کاربردی بیان کرده که در پست های آینده به آنها میپردازیم.

    در اینجا لازم میدونم برداشت شخصی خودم هم اضافه کنم. نکته مهم در این متود این هست که بارها تلاش برای سحرخیزی شاید فقط به خاطر نبود یک متود مشخص شکست خورده و من ۲ روز با موفقیت این متود رو پیاده کردم و به طرز معجزه آسایی مطالب کتاب کار میکنند. یعنی من خودم از کاربردی بودنش به حدی تعجب کردم که هنوز باورم نشده. همچنین در طول کتاب بارها سعی میکنه به شما ثابت کنه این ۶ اقدام مهمترین کار برای پیشرفت شخصی هست. اگر به این ۶ منجی دقت کنید، متوجه میشید که تمام مواردی هست که استاد امینو روی اونها تأکید کرده. من به شخصه هیچوقت تمام اینهارو یکجا با هم نداشتم و انگار یه چیزی میلنگید. حالا شما بنا به سلیقتون میتونید تو هر کدوم از این ۶ اصل، کتابها یا منابع اضافی هم استفاده کنید. در ادامه این سری خلاصه نویسی تمام ابهاماتتون رفع میشه اما:

    به نظر من سوالی اگر دارید از الان بپرسید تا با توجه به مطالب کتاب به من کمک کنه روی اون بخشها بیشتر زوم کنم.

    امیدوارم از این مطلب استفاده کنید

    سلام و عرض ادب
    تشکر میکنم از شما اقا میلاد عزیز

    من کتاب باشگاه 5 صبحی ها رو خوندم و میشه گفت کتاب انگیزشی هست و نویسنده به شکل داستان مطالب رو ارایه میده که یک کارافرین و یک هنرمند(نقاش) در یک سمینار با یک ثروتمند و استاد او اشنا میشوند . ثروتمند که لباسهایی ساده پوشیده بود با حرف های خودش این 2 رو به وجد میاره و از علم و دانشش به اونها میگه . این دو هم در تعجبند که یک فرد با لباسهایی ساده و کهنه چطور این دانش رو داره. اصلا باورشون نمیشه و ثروتمند رو یک فرد توهمی فرض میکنند . ثروتمند که متوجه میشه، از این 2 استقبال میکنه و بهشون وعده میده که با جت شخصیش به جزیرش بیان تا اصولی که باعث موفقیتش شدند رو بهشون اموزش بده
    با کتاب شما اشنایی زیادی ندارم اما بنظرم باید کتاب باشگاه 5 صبحی ها بعد از این کتاب خونده بشه تا ضمیمه بشه

    پست های شما رو مشتاقانه دنبال میکنم تا بتونم این عادت رو در خودم بسازم

    از همه دوستان فعال این تاپیک هم تشکر میکنم . تاپیک دیگه کم کم داره جا میوفته
    ویرایش توسط Saman01 : 02-26-2022 در ساعت 11:44
    این جهان کوه است و فعل ما ندا، سوی ما آید ندا هارا صدا

  20. 3 کاربر برای این پست سودمند از Saman01 عزیز تشکر کرده اند:


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 3 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 3 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •