صفحه 520 از 555 نخستنخست ... 20420470510518519520521522530 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 5,191 به 5,200 از 5549

موضوع: روانشناسی بازار و روانشناسی فردی

  1. #5191

    Mir Tohid آواتار ها
    تاریخ عضویت
    May 2019
    محل سکونت
    AcademyWave
    نوشته ها
    1,029
    تشکر
    23,129
    36,989 بار در 1,076 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 319 پست
    برچسب زده شده
    در 10 تاپیک
    نقل قول نوشته اصلی توسط amirahmdyi نمایش پست ها
    موفقیت ، یک گام بزرگ در آینده نیست؛ موفقیت گام های کوچک و مستمری است که امروز برداشته میشوند
    فایل پیوست 589638
    اهداف بزرگ داشتن و تعیین کردن یک مفهوم ذهنی هستش برای موفقیت ، بعبارتی یک توهم هستش که صرف هدف بزرگ تعیین کردن و رسیدن بهش یعنی بزرگی!
    بزرگی یعنی احترام و توجه به جزئیات و فعالیت های کوچیک ، درجهته اون هدف. بعبارتی ، ما آینده رو داریم و هدف مشخص کردیم اما کیفیت و کمیت اون هدف
    تحت تاثیره مستقیمه کیفیت بودن ما هست در لحظه ی حال.
    درحقیقت ، موفقیت یعنی کیفیتی عمیق از بودن درلحظه لحظه کار و کل زندگی بشکل حال

    مرسی از شما برای این عکس پرمفهوم

    _______ برنده ، بازنده ای است که یک بار دیگر هم تلاش کرده
    _______


  2. 21 کاربر برای این پست سودمند از Mir Tohid عزیز تشکر کرده اند:


  3. #5192

    Erfanalk آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2021
    نوشته ها
    2,714
    تشکر
    10,812
    12,917 بار در 2,793 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 2126 پست
    برچسب زده شده
    در 6 تاپیک
    نقل قول نوشته اصلی توسط Mir Tohid نمایش پست ها
    اهداف بزرگ داشتن و تعیین کردن یک مفهوم ذهنی هستش برای موفقیت ، بعبارتی یک توهم هستش که صرف هدف بزرگ تعیین کردن و رسیدن بهش یعنی بزرگی!
    بزرگی یعنی احترام و توجه به جزئیات و فعالیت های کوچیک ، درجهته اون هدف. بعبارتی ، ما آینده رو داریم و هدف مشخص کردیم اما کیفیت و کمیت اون هدف
    تحت تاثیره مستقیمه کیفیت بودن ما هست در لحظه ی حال.
    درحقیقت ، موفقیت یعنی کیفیتی عمیق از بودن درلحظه لحظه کار و کل زندگی بشکل حال

    مرسی از شما برای این عکس پرمفهوم
    سلام و وقت بخیر خدمت میرتوحید و دوستان عزیز
    عالی بود جناب میرتوحید این متنی که فرستادین و عکس امیر جان
    برای موفقیت نیاز به تلاش و ذهنیت و احساسات مثبت داریم ، خیلی طول کشید تا بفهمم دقیقا کارایی تصویرسازی ذهنی چیست ، تا چندین سال فکر میکردم وقتی تصویرسازی میکنی داری اهدافت رو به سمت خودت جذب میکنی ولی بعد از کلی شکست در این راه فهمیدم با تصویرسازی تو به سمت اهدافت جذب میشی _ تصویرسازی همان فراهم کننده سوخت برای داشتن احساسات و ذهنیت مثبت هستش (این رو استاد در فایل های اشتیاق سوزان و تکنیک منگنه کاملا بیان میکنه)
    موفقیت یعنی انجام کارهایی که مارو به هدف میرسونه به صورت کامل و در لحظه حال _ تایم زیادی رو برای هدف انرژی گذاشتم بعدش فهمیدم اون انرژی باید روی کارهایی که مارو به هدف میرسونه گذاشته بشه _ و خود این انرژی باید جای درستی مثل ایجاد عادات درست به تدریج گذاشته بشه
    متشکرم بابت متنتون
    همگی موفق باشید عزیزان

  4. 18 کاربر برای این پست سودمند از Erfanalk عزیز تشکر کرده اند:


  5. #5193

    Brian آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2021
    نوشته ها
    6,395
    تشکر
    14,554
    25,066 بار در 6,327 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 4930 پست
    برچسب زده شده
    در 6 تاپیک
    درود دوستان گُل
    فکر می کنید مهمترین قاتل موفقیت های یک انسان توی زندگی چیه ؟ لینک
    ویرایش توسط Brian : 02-10-2024 در ساعت 09:08

  6. 21 کاربر برای این پست سودمند از Brian عزیز تشکر کرده اند:


  7. #5194

    hoseinrahimi آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2021
    محل سکونت
    bojnord
    نوشته ها
    4,418
    تشکر
    49,152
    30,324 بار در 4,520 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 588 پست
    برچسب زده شده
    در 7 تاپیک
    نقل قول نوشته اصلی توسط Brian نمایش پست ها
    درود دوستان گُل
    فکر می کنید مهمترین قاتل موفقیت های یک انسان توی زندگی چیه ؟ لینک
    سلام خدمت شما

    میزنه دسترسی به سایت امکان پذیر نیست.
    درک زمان .......تغییر زندگی.......

  8. 2 کاربر برای این پست سودمند از hoseinrahimi عزیز تشکر کرده اند:


  9. #5195

    forexmh آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Feb 2021
    نوشته ها
    2,427
    تشکر
    2,165
    8,755 بار در 2,335 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 1644 پست
    برچسب زده شده
    در 1 تاپیک
    با همه احترام ولی به نظرم بزرگترین قاتل موفقیت نشستن پای صحبت افرادی هست که تنها حرف میزنند و تنها یک سخنور هستند و تاکنون هیچ اقدامی توی زندگیشون جز سخوری و سخنرانی نکردند
    این افراد با اینکه دارند به شما اعتماد به نفس و عزت نفس و یاد میدند ( بهتره بگم میفروشند) بزرگترین گنج درونیتون که همون عزت نفس هست و ازتون میگیرند
    من این سخنور ها رو خوب میشناسم
    نزدیک به 5 سال از نزدیک سر کلاساشون نشستم
    به قول کوین ترودر که میگه مدرسین که یه جورایی مخرب هستند نه سازنده دو دسته اند
    عده ای تنها انرژی و حال خوب میدند
    عده ای تنها تشویق به کار و کار و عملگرایی
    اولی از آدم یک با انگیزه هیچ چیز نا بلد میسازند دومی ازآدم یک بی انگیزه کار بلد
    (همون بحث زیبای باغبان استاد در فایل روانشناسی)
    این مدرسین فقط بلدند انگیزه بدند و حرف بزنند چون تا حالا هیچ اقدامی جز سخنوری نداشتند
    برید و رزومه های زیبای سخنوری و سخنرانی های پربارشون که تهی از یک اقدام هست و بررسی کنید
    من بعد سالها گشتن به این نتیجه رسیدم حرف کسی و گوش بدم و از کسی انگیزه بگیرم و این حرف ها رو از کسی گوش کنم که خودش یک راهی که من میخوام برم و رفته
    برا من اگر امینو بگه این حرف ها رو میزارم رو سرم و انقدر تکرارش میکنم تا عملم با حرفم یکی بشه ولی وقتی این افراد حرفی میزنند واقعیتش حالم بد میشه چون میشناسمشون
    ببخشید اگر تند گفتم
    نقل قول نوشته اصلی توسط Brian نمایش پست ها
    درود دوستان گُل
    فکر می کنید مهمترین قاتل موفقیت های یک انسان توی زندگی چیه ؟ لینک
    ویرایش توسط forexmh : 02-10-2024 در ساعت 13:48
    هنگام نزدیک شدن به تغییر ، فقط می توانید آنچه را که از دست می دهید ، اندازه گیری کنید ، نه آنچه را که به دست خواهید آورد - به دنبال چیزی بزرگ باشید!

  10. 10 کاربر برای این پست سودمند از forexmh عزیز تشکر کرده اند:


  11. #5196

    Brian آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2021
    نوشته ها
    6,395
    تشکر
    14,554
    25,066 بار در 6,327 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 4930 پست
    برچسب زده شده
    در 6 تاپیک
    درود دوستان عزیز تر از جان
    گفتمان زیر تکرار مطالبی است که اکثر دوستان در خصوص آن مطالعه داشتند و به بینش و آگاهی مطلوبی رسیدند ، امروز بازار تعطیله به همین خاطر خواستم صرفا گپ و گفتگوی داشته باشیم ، فردا هم بازار تعطیله ، فقط شانس بیارید که مشغول کار دیگه ای غیر از نوشتن بشم
    بر اساس پژوهش های علمی می دانیم که 95% رفتار و عملکرد ما برگرفته از ضمیر ناخودآگاه است و استراکچر ضمیر ناخودآگاه بر اساس تعامل شخص با محیط شکل می گیرد ، بنابراین چنانچه تجربه ی در ضمیر ناخودآگاه ما تصویر منفی بسازد ، بصورت اتومات در آینده پیشامدهای مشابه را با تصویر ذهنی منفی شکل گرفته مطابقت می دهیم و در نتیجه واکنش فرد بصورت منفی و ناخوشایند بروز خواهد یافت . از منظر الگو پذیری و تاثیر روانشناختی من یاد داستان مارک داگلاس افتادم که در کتاب معامله گری با ضمیر ناخودآگاه مطرح کردند ، در آن داستان سگ کودک را گاز می گیره بنابراین در ذهن کودک تمام سگ ها بعنوان حیواناتی تهدید کننده و خطرناک ثبت میشه و در طول زندگی این ترس را همیشه با خودش خواهد داشت و زمانی این احساس منفی می تونه رفع بشه که شخص به یک شناخت و آگاهی صحیحی نسبت آن موضوع برسد .

    اینکه چه کسی منتقد چه شخصی است فاقد اهمیته و بعنوان یک معیار برای پژوهش نمیتواند مورد استفاده قرار گیرد ، در این زمینه دکتر مالتز بخوبی ارتباط این موضوع را شرح میدند و عنوان می کنند که این مسئله بخاطر توقعات برآورده نشده و عدم قبول مسئولیت کارها توسط افراده که بروز میکند ، بعنوان مثال من با دنبال کردن دکتر مالتز توقع دارم اتفاق خاصی که به دنبالش هستم برای من به واقعیت عینی تبدیل شود و چنانچه این خواسته من برآورده نشه مسئولیت عدم به واقعیت پیوستن آنرا به ایشون منتسب می کنم ، در واقع شخص نمی خواهد قبول کند که مسیر تحقق رویاها مستلزم کُنش های دیگری است و در این بین گفته های مالتز بیش از بیان یک تجربه و دانش نیست و از آن مهمتر شخص مسئولیت تصمیمات و نگرش ناقص خود را بر عهده نمی گیرد و با انگشت اشاره به سمت دیگران از زیر بار پذیرش آن شانه خالی میکند ، زمانی ما میتوانیم خودمان را در مسیر موفقیت ثابت قدم نگهداریم که در ابتدا مسئولیت هر آنچه پیش آمده و خواهد آمد را بپذیریم ، زیرا تنها شخصی که میتواند من را به موفقیت برساند خودم هستم .

    انسان نسبت به موجودات دیگر دارای حس های پنجگانه ضعیف تری است که توسط آنها از محیط خودش برداشت های دارد و نتیجه گیری های در ضمیر ناخودآگاهش شکل میده ، این محدودیت ها در انسان سبب میشه درک ضعیفی از محیط بیرون داشته باشه ، مثال بارز آن را امین جان در دوره زدند ، تصویری بود که برای چند لحظه نمایش داده شد و خواسته شد که اشیاء زرد را بخاطر بسپاریم و بعد که در مورد اشیاء قرمز سوال شد ، ذهن ما آنها را فیلتر کرده بود و آن اشیاء را اصلا ندیدیم . در این مورد پروفسور استینبارگر حرف بسیار زیبایی می زنند ، میگن که ما انسان ها بخاطر ضعفی که در بیولوژی خود داریم میبایست به طرز تلقی ، برداشت ها و نتیجه گیری های که داریم ، باید قدری شک داشته باشیم و آنها را مسلم و مطلق در نظر نگیریم ، تمام آنچه که ما با معیارهای مانند صحیح و اشتباه متمایز میدانیم صرفا تلقی از برداشت ها و واکنش های است که در درون ما شکل گرفته اند و به ذاته میتواند واقعیت برعکس نتیجه گیری های ذهنی ما باشد ، مثلا در مورد دیگران دچار قضاوت میشویم ، این قضاوت نتیجه یک کُنش درونی ماست نه الزاما واقعیت موجود .

    دارن هاردی در کتاب اثر مرکب یک مبحث بسیار عالی داره که میگه : انسان های که اطرافتان هستند را آنالیز کنید و آنهای که منفی نگر هستند و در مورد اندیشه خلاق ، موفقیت ، شادی و شکوفایی صحبت نمی کنند را از زندگیتون حذف کنید . تصور کنید در جامعه ای به دنیا اومدیم که انسان های اطرافمان همگی دارای این خصوصیات هستند ، کاملا قابل درک است شخصی که در این جامعه پرورش یافته آینده ای بسیار درخشان نسبت به فردی که در جامعه مفلوک زندگی کرده خواهد داشت . کاشت الگوهای مثبت در جامعه سبب ایجاد جریان های قوی و رو به رشد خواهد شد . تصور کنید با جامعه ای مواجه هستیم که مردمانش با همدیگه در مورد اندیشه های همچون ، خلاقیت ، موفقیت ، شکوفایی ، رویا پردازی ، انگیزشی ، ایده پردازی ، نگرش مثبت ، تقویت اراده ، تغییر دیدگاه ، ذهن آگاهی ، اهداف صحبت کنند ، احتمالا بتوان آن را همان مدینه فاضله نام برد . صحبت کردن در مورد موفقیت الزاما منوط بر این نیست که شخص به موفقیت رسیده باشد تا صلاحیت صحبت کردن در مورد موفقیت را داشته باشد "ما تبدیل به آن چیزی میشویم که فکر می کنیم" و ما در مورد چیزی که فکر می کنیم گفتگو می کنیم ، برای رسیدن به یک جامعه آرمانی باید نگرش ها تغییر کند و همه افراد در مورد چگونی بدست آوردن موفقیت گفتمان کنند . موفقیت ابتدا در ذهن بوجود میاد . تا زمانی که فرد در خودش به یقین نرسد که انسان موفقی است در بیرون از خود دستاورد موفقیت آمیز ملموسی نخواهد داشت ، بنابراین خورده گرفتن به افرادی که در جامعه از خودشان مایه میذارند و در مورد موفقیت با مردم صحبت میکنند کمیک به نظر میرسد .
    شاد و موفق تر باشید دوستان گُل

  12. 31 کاربر برای این پست سودمند از Brian عزیز تشکر کرده اند:


  13. #5197

    forexmh آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Feb 2021
    نوشته ها
    2,427
    تشکر
    2,165
    8,755 بار در 2,335 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 1644 پست
    برچسب زده شده
    در 1 تاپیک
    برایان عزیز متن زیبایی نگارش کردی و ممنون از اینکه چکیده اونچیزی که یاد گرفتی و به اشتراک گذاشتید
    مشکل اینجاست که اون افرادی که انرژی مثبت رو میپراکنند خودشون مثبت نگر نیستند!
    شاید براتون قبولش سخت باشه
    95 درصد کتاب هایی که ماها میخونیم تنها یک جور روایت جذاب و وقت پر کن هستمد
    آدم های موفق اونقدر ها هم که شما فکر میکنید بلد نیستند بیان و فریاد بزنن و فرمول جادویی موفقیت و شادکامیشونو اعلام کنند که این نشات گرفته از دو علت هست
    اول اینکه این قواننین به قدری ساده است و چون ما جلوی پاهامونه نمیبینیمش دوم اینکه واقعا فرصت اینکه بیان و برای یک عده که به چیزی معتقد نیستند همه چیز و فال و شانس و تصادف میدونند توضیح بدهند
    اینجاست که برخی سو استفاده کن ثروتمند نما و موفق نما سر و کله شون پیدا میشه
    برید سمینار 95 درصد مدرسین انگیزشی و موفقیت بشینید همشون یا دارند از ناپلون هیل و معجزه خوندن کتابش میگند یا نسل دومی هستند که پای صحبت اساتید قدیم نشستند
    اگر ازشون بپرسید کسب و کار شما چیه و به نظرتون ما چیکار کنیم که به موفقیت برسیم در نهایت میگند که بیایید و سخنران بشید
    من ترجیح میدم حرف درست و از ادم درست گوش کنم
    قطعا قصه خرما و و نهی پسر بچه ای که مادرش از بودا خواست تا اونو از خوردنش نهی کنه شنیدید البته این داستان به روایات و ادیان و مذاهب مخطلف به شیوه هایی متفاوت نقل شده
    منظورم اینه نمیشه خودت عمل نکنی و دیگرون و به عمل دعوت کنی
    نمیشه یکی شکمش از در تو نیاد و بره روی صحنه و به 1000 نفر توی تالار معلم بگه بیایید ورزش کنید و برای شو و نمایش صبح بیاد تو پارک ملت یک ویدیو بگیره برا اینستاش بگه بیایید و ورزش کنید
    هیکل اون ادم داره میکه اون ادم ورزش کار نیست و داره به چیزی که خودش عمل نمیکنه و یا در گذشته عمل نکرده مارو دعوت میکنه
    کتابخونم شاید 300 تا کتاب توشه که قطعا خوندمشون ولی مدت هاست 5 تا کتاب هست رو میزم که ترجیهم شده عوض خوندنشون به اونها تبدیل بشم
    تو لپ تابم هر دوره ای از هر استادی که تصور کنید بوده ولی ترجیهم اینه فقط و فقط یک چیز و یادبگیرم دیدن 123 استاندارد امینو و واقعا هر چیز دیگه رو فراموش کنم
    ترجیه میدم نادان(به مفهوم فاقد دانش و فراوانی اطلاعات) باشم و تنها اونیو بدونم که من و به هدفم میرسونه
    این به مفهون منفی نگر بودن نیست
    حذف مدرسین قلابی دقیقا مصداق نقل قول دارن هاردی در پاراگراف اخرتونه
    منفی نگری و من گوش دادن به مدرسین دروغین میدونم

    نقل قول نوشته اصلی توسط Brian نمایش پست ها
    درود دوستان عزیز تر از جان
    گفتمان زیر تکرار مطالبی است که اکثر دوستان در خصوص آن مطالعه داشتند و به بینش و آگاهی مطلوبی رسیدند ، امروز بازار تعطیله به همین خاطر خواستم صرفا گپ و گفتگوی داشته باشیم ، فردا هم بازار تعطیله ، فقط شانس بیارید که مشغول کار دیگه ای غیر از نوشتن بشم
    بر اساس پژوهش های علمی می دانیم که 95% رفتار و عملکرد ما برگرفته از ضمیر ناخودآگاه است و استراکچر ضمیر ناخودآگاه بر اساس تعامل شخص با محیط شکل می گیرد ، بنابراین چنانچه تجربه ی در ضمیر ناخودآگاه ما تصویر منفی بسازد ، بصورت اتومات در آینده پیشامدهای مشابه را با تصویر ذهنی منفی شکل گرفته مطابقت می دهیم و در نتیجه واکنش فرد بصورت منفی و ناخوشایند بروز خواهد یافت . از منظر الگو پذیری و تاثیر روانشناختی من یاد داستان مارک داگلاس افتادم که در کتاب معامله گری با ضمیر ناخودآگاه مطرح کردند ، در آن داستان سگ کودک را گاز می گیره بنابراین در ذهن کودک تمام سگ ها بعنوان حیواناتی تهدید کننده و خطرناک ثبت میشه و در طول زندگی این ترس را همیشه با خودش خواهد داشت و زمانی این احساس منفی می تونه رفع بشه که شخص به یک شناخت و آگاهی صحیحی نسبت آن موضوع برسد .

    اینکه چه کسی منتقد چه شخصی است فاقد اهمیته و بعنوان یک معیار برای پژوهش نمیتواند مورد استفاده قرار گیرد ، در این زمینه دکتر مالتز بخوبی ارتباط این موضوع را شرح میدند و عنوان می کنند که این مسئله بخاطر توقعات برآورده نشده و عدم قبول مسئولیت کارها توسط افراده که بروز میکند ، بعنوان مثال من با دنبال کردن دکتر مالتز توقع دارم اتفاق خاصی که به دنبالش هستم برای من به واقعیت عینی تبدیل شود و چنانچه این خواسته من برآورده نشه مسئولیت عدم به واقعیت پیوستن آنرا به ایشون منتسب می کنم ، در واقع شخص نمی خواهد قبول کند که مسیر تحقق رویاها مستلزم کُنش های دیگری است و در این بین گفته های مالتز بیش از بیان یک تجربه و دانش نیست و از آن مهمتر شخص مسئولیت تصمیمات و نگرش ناقص خود را بر عهده نمی گیرد و با انگشت اشاره به سمت دیگران از زیر بار پذیرش آن شانه خالی میکند ، زمانی ما میتوانیم خودمان را در مسیر موفقیت ثابت قدم نگهداریم که در ابتدا مسئولیت هر آنچه پیش آمده و خواهد آمد را بپذیریم ، زیرا تنها شخصی که میتواند من را به موفقیت برساند خودم هستم .

    انسان نسبت به موجودات دیگر دارای حس های پنجگانه ضعیف تری است که توسط آنها از محیط خودش برداشت های دارد و نتیجه گیری های در ضمیر ناخودآگاهش شکل میده ، این محدودیت ها در انسان سبب میشه درک ضعیفی از محیط بیرون داشته باشه ، مثال بارز آن را امین جان در دوره زدند ، تصویری بود که برای چند لحظه نمایش داده شد و خواسته شد که اشیاء زرد را بخاطر بسپاریم و بعد که در مورد اشیاء قرمز سوال شد ، ذهن ما آنها را فیلتر کرده بود و آن اشیاء را اصلا ندیدیم . در این مورد پروفسور استینبارگر حرف بسیار زیبایی می زنند ، میگن که ما انسان ها بخاطر ضعفی که در بیولوژی خود داریم میبایست به طرز تلقی ، برداشت ها و نتیجه گیری های که داریم ، باید قدری شک داشته باشیم و آنها را مسلم و مطلق در نظر نگیریم ، تمام آنچه که ما با معیارهای مانند صحیح و اشتباه متمایز میدانیم صرفا تلقی از برداشت ها و واکنش های است که در درون ما شکل گرفته اند و به ذاته میتواند واقعیت برعکس نتیجه گیری های ذهنی ما باشد ، مثلا در مورد دیگران دچار قضاوت میشویم ، این قضاوت نتیجه یک کُنش درونی ماست نه الزاما واقعیت موجود .

    دارن هاردی در کتاب اثر مرکب یک مبحث بسیار عالی داره که میگه : انسان های که اطرافتان هستند را آنالیز کنید و آنهای که منفی نگر هستند و در مورد اندیشه خلاق ، موفقیت ، شادی و شکوفایی صحبت نمی کنند را از زندگیتون حذف کنید . تصور کنید در جامعه ای به دنیا اومدیم که انسان های اطرافمان همگی دارای این خصوصیات هستند ، کاملا قابل درک است شخصی که در این جامعه پرورش یافته آینده ای بسیار درخشان نسبت به فردی که در جامعه مفلوک زندگی کرده خواهد داشت . کاشت الگوهای مثبت در جامعه سبب ایجاد جریان های قوی و رو به رشد خواهد شد . تصور کنید با جامعه ای مواجه هستیم که مردمانش با همدیگه در مورد اندیشه های همچون ، خلاقیت ، موفقیت ، شکوفایی ، رویا پردازی ، انگیزشی ، ایده پردازی ، نگرش مثبت ، تقویت اراده ، تغییر دیدگاه ، ذهن آگاهی ، اهداف صحبت کنند ، احتمالا بتوان آن را همان مدینه فاضله نام برد . صحبت کردن در مورد موفقیت الزاما منوط بر این نیست که شخص به موفقیت رسیده باشد تا صلاحیت صحبت کردن در مورد موفقیت را داشته باشد "ما تبدیل به آن چیزی میشویم که فکر می کنیم" و ما در مورد چیزی که فکر می کنیم گفتگو می کنیم ، برای رسیدن به یک جامعه آرمانی باید نگرش ها تغییر کند و همه افراد در مورد چگونی بدست آوردن موفقیت گفتمان کنند . موفقیت ابتدا در ذهن بوجود میاد . تا زمانی که فرد در خودش به یقین نرسد که انسان موفقی است در بیرون از خود دستاورد موفقیت آمیز ملموسی نخواهد داشت ، بنابراین خورده گرفتن به افرادی که در جامعه از خودشان مایه میذارند و در مورد موفقیت با مردم صحبت میکنند کمیک به نظر میرسد .
    شاد و موفق تر باشید دوستان گُل
    هنگام نزدیک شدن به تغییر ، فقط می توانید آنچه را که از دست می دهید ، اندازه گیری کنید ، نه آنچه را که به دست خواهید آورد - به دنبال چیزی بزرگ باشید!

  14. 20 کاربر برای این پست سودمند از forexmh عزیز تشکر کرده اند:


  15. #5198

    hassan47 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2021
    محل سکونت
    کرج
    نوشته ها
    749
    تشکر
    3,373
    3,037 بار در 716 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 18 پست
    برچسب زده شده
    در 1 تاپیک

    Post خوشبختی

    با سلام روز عالی متعالی دوستان
    چقدر جالب گفته:
    هر کس احساس مفید بودن میکنه محاله احساس خوشبختی نکنه.
    هر که را افسرده دیدی عاشق کار خود است
    منگر اندر کار خویش و بنگر اندر کار من
    اگر احساس خوشبختی می خواهیم به همین سادگی است.
    باید احساس کنیم مفید هستیم (برای بشریت، برای زمین، برای آیندگان)احساس کنیم به درد می خوریم


    وبینار آمریکا 2024. محمدعلی طاهری. دقیقه 38 یوتیوپ
    پس از هر موفقیت مدتی ساکت باش و فکر کن. موفقیت بعدی، نه با تکیه بر موفقیت قبلی،بلکه بر پایه آن سکوت و تأمل ساخته می شود.

    (پیتر دراکر)

  16. 11 کاربر برای این پست سودمند از hassan47 عزیز تشکر کرده اند:


  17. #5199

    hassan47 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2021
    محل سکونت
    کرج
    نوشته ها
    749
    تشکر
    3,373
    3,037 بار در 716 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 18 پست
    برچسب زده شده
    در 1 تاپیک
    نقل قول نوشته اصلی توسط forexmh نمایش پست ها
    برایان عزیز متن زیبایی نگارش کردی و ممنون از اینکه چکیده اونچیزی که یاد گرفتی و به اشتراک گذاشتید
    مشکل اینجاست که اون افرادی که انرژی مثبت رو میپراکنند خودشون مثبت نگر نیستند!
    شاید براتون قبولش سخت باشه
    95 درصد کتاب هایی که ماها میخونیم تنها یک جور روایت جذاب و وقت پر کن هستمد
    آدم های موفق اونقدر ها هم که شما فکر میکنید بلد نیستند بیان و فریاد بزنن و فرمول جادویی موفقیت و شادکامیشونو اعلام کنند که این نشات گرفته از دو علت هست
    اول اینکه این قواننین به قدری ساده است و چون ما جلوی پاهامونه نمیبینیمش دوم اینکه واقعا فرصت اینکه بیان و برای یک عده که به چیزی معتقد نیستند همه چیز و فال و شانس و تصادف میدونند توضیح بدهند
    اینجاست که برخی سو استفاده کن ثروتمند نما و موفق نما سر و کله شون پیدا میشه
    برید سمینار 95 درصد مدرسین انگیزشی و موفقیت بشینید همشون یا دارند از ناپلون هیل و معجزه خوندن کتابش میگند یا نسل دومی هستند که پای صحبت اساتید قدیم نشستند
    اگر ازشون بپرسید کسب و کار شما چیه و به نظرتون ما چیکار کنیم که به موفقیت برسیم در نهایت میگند که بیایید و سخنران بشید
    من ترجیح میدم حرف درست و از ادم درست گوش کنم
    قطعا قصه خرما و و نهی پسر بچه ای که مادرش از بودا خواست تا اونو از خوردنش نهی کنه شنیدید البته این داستان به روایات و ادیان و مذاهب مخطلف به شیوه هایی متفاوت نقل شده
    منظورم اینه نمیشه خودت عمل نکنی و دیگرون و به عمل دعوت کنی
    نمیشه یکی شکمش از در تو نیاد و بره روی صحنه و به 1000 نفر توی تالار معلم بگه بیایید ورزش کنید و برای شو و نمایش صبح بیاد تو پارک ملت یک ویدیو بگیره برا اینستاش بگه بیایید و ورزش کنید
    هیکل اون ادم داره میکه اون ادم ورزش کار نیست و داره به چیزی که خودش عمل نمیکنه و یا در گذشته عمل نکرده مارو دعوت میکنه
    کتابخونم شاید 300 تا کتاب توشه که قطعا خوندمشون ولی مدت هاست 5 تا کتاب هست رو میزم که ترجیهم شده عوض خوندنشون به اونها تبدیل بشم
    تو لپ تابم هر دوره ای از هر استادی که تصور کنید بوده ولی ترجیهم اینه فقط و فقط یک چیز و یادبگیرم دیدن 123 استاندارد امینو و واقعا هر چیز دیگه رو فراموش کنم
    ترجیه میدم نادان(به مفهوم فاقد دانش و فراوانی اطلاعات) باشم و تنها اونیو بدونم که من و به هدفم میرسونه
    این به مفهون منفی نگر بودن نیست
    حذف مدرسین قلابی دقیقا مصداق نقل قول دارن هاردی در پاراگراف اخرتونه
    منفی نگری و من گوش دادن به مدرسین دروغین میدونم
    سلام عزیز برادر
    همینه، خودشه
    با همین فرمون برو
    بشوی اوراق اگر هم درس مایی
    پس از هر موفقیت مدتی ساکت باش و فکر کن. موفقیت بعدی، نه با تکیه بر موفقیت قبلی،بلکه بر پایه آن سکوت و تأمل ساخته می شود.

    (پیتر دراکر)

  18. 7 کاربر برای این پست سودمند از hassan47 عزیز تشکر کرده اند:


  19. #5200

    hassan47 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2021
    محل سکونت
    کرج
    نوشته ها
    749
    تشکر
    3,373
    3,037 بار در 716 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 18 پست
    برچسب زده شده
    در 1 تاپیک
    نقل قول نوشته اصلی توسط brian نمایش پست ها
    درود دوستان عزیز تر از جان
    گفتمان زیر تکرار مطالبی است که اکثر دوستان در خصوص آن مطالعه داشتند و به بینش و آگاهی مطلوبی رسیدند ، امروز بازار تعطیله به همین خاطر خواستم صرفا گپ و گفتگوی داشته باشیم ، فردا هم بازار تعطیله ، فقط شانس بیارید که مشغول کار دیگه ای غیر از نوشتن بشم
    بر اساس پژوهش های علمی می دانیم که 95% رفتار و عملکرد ما برگرفته از ضمیر ناخودآگاه است و استراکچر ضمیر ناخودآگاه بر اساس تعامل شخص با محیط شکل می گیرد ، بنابراین چنانچه تجربه ی در ضمیر ناخودآگاه ما تصویر منفی بسازد ، بصورت اتومات در آینده پیشامدهای مشابه را با تصویر ذهنی منفی شکل گرفته مطابقت می دهیم و در نتیجه واکنش فرد بصورت منفی و ناخوشایند بروز خواهد یافت . از منظر الگو پذیری و تاثیر روانشناختی من یاد داستان مارک داگلاس افتادم که در کتاب معامله گری با ضمیر ناخودآگاه مطرح کردند ، در آن داستان سگ کودک را گاز می گیره بنابراین در ذهن کودک تمام سگ ها بعنوان حیواناتی تهدید کننده و خطرناک ثبت میشه و در طول زندگی این ترس را همیشه با خودش خواهد داشت و زمانی این احساس منفی می تونه رفع بشه که شخص به یک شناخت و آگاهی صحیحی نسبت آن موضوع برسد .

    اینکه چه کسی منتقد چه شخصی است فاقد اهمیته و بعنوان یک معیار برای پژوهش نمیتواند مورد استفاده قرار گیرد ، در این زمینه دکتر مالتز بخوبی ارتباط این موضوع را شرح میدند و عنوان می کنند که این مسئله بخاطر توقعات برآورده نشده و عدم قبول مسئولیت کارها توسط افراده که بروز میکند ، بعنوان مثال من با دنبال کردن دکتر مالتز توقع دارم اتفاق خاصی که به دنبالش هستم برای من به واقعیت عینی تبدیل شود و چنانچه این خواسته من برآورده نشه مسئولیت عدم به واقعیت پیوستن آنرا به ایشون منتسب می کنم ، در واقع شخص نمی خواهد قبول کند که مسیر تحقق رویاها مستلزم کُنش های دیگری است و در این بین گفته های مالتز بیش از بیان یک تجربه و دانش نیست و از آن مهمتر شخص مسئولیت تصمیمات و نگرش ناقص خود را بر عهده نمی گیرد و با انگشت اشاره به سمت دیگران از زیر بار پذیرش آن شانه خالی میکند ، زمانی ما میتوانیم خودمان را در مسیر موفقیت ثابت قدم نگهداریم که در ابتدا مسئولیت هر آنچه پیش آمده و خواهد آمد را بپذیریم ، زیرا تنها شخصی که میتواند من را به موفقیت برساند خودم هستم .

    انسان نسبت به موجودات دیگر دارای حس های پنجگانه ضعیف تری است که توسط آنها از محیط خودش برداشت های دارد و نتیجه گیری های در ضمیر ناخودآگاهش شکل میده ، این محدودیت ها در انسان سبب میشه درک ضعیفی از محیط بیرون داشته باشه ، مثال بارز آن را امین جان در دوره زدند ، تصویری بود که برای چند لحظه نمایش داده شد و خواسته شد که اشیاء زرد را بخاطر بسپاریم و بعد که در مورد اشیاء قرمز سوال شد ، ذهن ما آنها را فیلتر کرده بود و آن اشیاء را اصلا ندیدیم . در این مورد پروفسور استینبارگر حرف بسیار زیبایی می زنند ، میگن که ما انسان ها بخاطر ضعفی که در بیولوژی خود داریم میبایست به طرز تلقی ، برداشت ها و نتیجه گیری های که داریم ، باید قدری شک داشته باشیم و آنها را مسلم و مطلق در نظر نگیریم ، تمام آنچه که ما با معیارهای مانند صحیح و اشتباه متمایز میدانیم صرفا تلقی از برداشت ها و واکنش های است که در درون ما شکل گرفته اند و به ذاته میتواند واقعیت برعکس نتیجه گیری های ذهنی ما باشد ، مثلا در مورد دیگران دچار قضاوت میشویم ، این قضاوت نتیجه یک کُنش درونی ماست نه الزاما واقعیت موجود .

    دارن هاردی در کتاب اثر مرکب یک مبحث بسیار عالی داره که میگه : انسان های که اطرافتان هستند را آنالیز کنید و آنهای که منفی نگر هستند و در مورد اندیشه خلاق ، موفقیت ، شادی و شکوفایی صحبت نمی کنند را از زندگیتون حذف کنید . تصور کنید در جامعه ای به دنیا اومدیم که انسان های اطرافمان همگی دارای این خصوصیات هستند ، کاملا قابل درک است شخصی که در این جامعه پرورش یافته آینده ای بسیار درخشان نسبت به فردی که در جامعه مفلوک زندگی کرده خواهد داشت . کاشت الگوهای مثبت در جامعه سبب ایجاد جریان های قوی و رو به رشد خواهد شد . تصور کنید با جامعه ای مواجه هستیم که مردمانش با همدیگه در مورد اندیشه های همچون ، خلاقیت ، موفقیت ، شکوفایی ، رویا پردازی ، انگیزشی ، ایده پردازی ، نگرش مثبت ، تقویت اراده ، تغییر دیدگاه ، ذهن آگاهی ، اهداف صحبت کنند ، احتمالا بتوان آن را همان مدینه فاضله نام برد . صحبت کردن در مورد موفقیت الزاما منوط بر این نیست که شخص به موفقیت رسیده باشد تا صلاحیت صحبت کردن در مورد موفقیت را داشته باشد "ما تبدیل به آن چیزی میشویم که فکر می کنیم" و ما در مورد چیزی که فکر می کنیم گفتگو می کنیم ، برای رسیدن به یک جامعه آرمانی باید نگرش ها تغییر کند و همه افراد در مورد چگونی بدست آوردن موفقیت گفتمان کنند . موفقیت ابتدا در ذهن بوجود میاد . تا زمانی که فرد در خودش به یقین نرسد که انسان موفقی است در بیرون از خود دستاورد موفقیت آمیز ملموسی نخواهد داشت ، بنابراین خورده گرفتن به افرادی که در جامعه از خودشان مایه میذارند و در مورد موفقیت با مردم صحبت میکنند کمیک به نظر میرسد .
    شاد و موفق تر باشید دوستان گُل
    سلام برایان جان جانان
    فدات
    شانس آوردیم امینو این حرف دارن هاردی را گوش نکرد!!!! والا کی میخواست بیاد به ما منفی باف 123 یاد بده.:d:d
    پس از هر موفقیت مدتی ساکت باش و فکر کن. موفقیت بعدی، نه با تکیه بر موفقیت قبلی،بلکه بر پایه آن سکوت و تأمل ساخته می شود.

    (پیتر دراکر)

  20. 7 کاربر برای این پست سودمند از hassan47 عزیز تشکر کرده اند:


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 55 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 55 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •