صفحه 36 از 56 نخستنخست ... 26343536373846 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 351 به 360 از 552

موضوع: مطالعه.نظرات و خلاصه برداری کتاب

  1. #351

    tarokh آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2021
    محل سکونت
    karaj
    نوشته ها
    955
    تشکر
    1,742
    6,088 بار در 951 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 187 پست
    برچسب زده شده
    در 1 تاپیک
    سلام
    امیدوارم که خوب باشید
    کتاب چرا ملت ها شکست میخورند رو در اینجا به شما دوستان معرفی کردم.
    حال توضیح و خلاصه ای از کتاب رو خدمت شما دوستان ارائه میدم.

    این متن رو بنده ننوشتم و از سایت حقوق نیوز استفاده کردم.
    چرا ملت*ها شکست می*خورند؟

    کتاب چرا ملت*ها شکست می*خورند با عنوان اصلی «why nations fall: the origins of power, properity and poverty» سال 2012 منتشر شده است. این کتاب ریشه*های فقر و قدرت در ملت*ها را بررسی کرده و به اقتصاد از دریچه*ی سیاست نگاه کرده است. کشورهای در حال توسعه مطلب مهم دیگری است که این کتاب روی آن تمرکز کرده است.چرا ملت*ها شکست می*خورند: ریشه*های قدرت، شکوفایی و فقر نوشته اقتصاددانان آمریکایی، دارون عجم*اوغلو استاد دانشگاه ام*آی*تی و جیمز رابینسون استاد دانشگاه هاروارد، که در مارس 2012 چاپ شده* است.این کتاب سعی می*کند پایه*ای*ترین سؤال اقتصاد و سیاست جهانی را جواب بدهد که چرا بعضی کشورها، مانند نروژ، در حال شکوفایی هستند ولی بعضی کشورها، مانند مالی، در حال سقوط؟ این کتاب برای خواننده غیر متخصص نوشته*شده*است و یکی از پروفروش ترین کتاب های قرن می باشد.دارون عجم اوغلو و رابینسون قاطعانه نشان می دهند که این نهادهای اقتصادی و سیاسی ساخته دست بشرند که شالوده موفقیت اقتصادی (یا فقدان آن) را می سازند. عجم اوغلو و رابینسون بر مبنای پانزده سال مطالعه بر روی منابع اصلی به شواهد تاریخی فوق العاده ای از امپراطوری رم ، دولت - شهرهای مایا و نیز دوران قرون وسطی ، اتحادیه جماهیر شوروی و آفریقا نظم می بخشند تا نظریه اقتصاد سیاسی تازه ای بنا کند که ارتباطی وسیع با پرسش های سترگ امروزین دارد.این نویسندگان به*خوبی شرح می*دهند که مشارکت قشری خاص در امور تجاری و سیاسی، باعث منفعت*طلبی گروهی محدود می*شود و درنتیجه، به*ضرر منافع اکثریت جامعه خواهد بود.نویسندگان کتاب به شما می*گویند هرچند بحران در یک جامعه، ناگهانی و طی مدت کوتاهی به*وقوع می*پیوندند، اما نتیجه*ی یک یا مجموعه*ای از اقدامات اشتباه در طولانی*مدت است که آشکار می*شود. البته در این برهه تنها یک عامل برای برون*رفت از وضعیت مؤثر است و آن چیزی نیست جز آگاهی و دانش مردم نسبت به حقوق خود.با مطالعه*ی این کتاب متوجه می*شویم انحصارگرایی و در رأس قرارگرفتن نخبگان یا افراد بدون دانش و تجربه*ی کافی در امور مختلف سیاسی و اقتصادی، زمینه*ی به* قهقرا کشاندن یک جامعه را مهیا می*کند؛ پایه*های چنین جامعه*ای چنان سست خواهد شد که با کوچک*ترین ضربه، دست*خوش اتفاقات جبران*ناپذیری چون جنگ داخلی، رکود و افت شدید اقتصادی می*شود.بنابراین حرکت از انحصارگرایی به کثرت*گرایی توصیه*ی اکید نویسندگان است که البته مدت*زمانی طولانی برای بنیان نهادن و تغییر به این رویه نیاز است. در این راه سیاستمداران برای رسیدن به توسعه باید بین حفظ کارایی یا حفظ حکومت گروهی خاص، یکی را انتخاب کنند و نحوه*ی ارتباط دولت و ملت هم سرنوشت توسعه را مشخص خواهد کرد.نویسندگان کتاب عواملی مثل جغرافیا، آب*وهوا، منابع طبیع و فرهنگ را به عنوان عواملی که ملت*ها را به فقیر و غنی تقسیم کنند، رد می*کنند. در عوض آن*ها موسسات سیاسی و اقتصادی که برآمده از خود ملت*ها هستند را عامل پیشرفت اقتصادی می*داند.این کتاب حکومت*ها را به دو دسته تقسیم می*کند: مشارکتی (به انگلیسی: Inclusive) و انحصاری (به انگلیسی: Exclusive).در حکومت*های مشارکتی موسسات اقتصادی و سیاسی به*جای این*که مشارکت در امور اقتصادی را محدود به عده*ای معدود از خواص و سازمان*های دولتی نمایند، باعث تشویق و ترغیب اکثریت مردم برای مشارکت در امور اقتصادی می*شوند. این امر مستلزم وجود قانون و ضوابط قوی در رابطه با حق مالکیت خصوصی، حاکمیت بیطرفانه قانون، خدمات همگانی با امکان تبادل و قراردادهای عادلانه، امکان ورود شرکت*های جدید به بازار و دولتی که خواهان ودارای قابلیت اجرای این شرایط و پیش نیازها باشد است.در نقطه مقابل موسسات مشارکتی، موسسات اقتصادی انحصاری با به*کار گرفتن امکانات و منابع اکثریت در خدمت منافع گروهی محدود و انگشت*شمار قرار دارند. آن*ها نه مدافع حق مالکیت می*باشند و نه باعث ایجاد انگیزه برای فعالیت*های اقتصادی می*شوند. در این حکومت*ها شروع یک کسب و کار جدید غیرممکن است، چراکه بازار به*صورت انحصاری در دست دولت یا نور چشمی*ها خواهد بود.با اینکه نشریات واشینگتن*پست، گاردین، و نیویورک*تایمز برای این کتاب نقد مثبت نوشته*اند، عده*ای انتقادات زیر را وارد دانسته*اند:- کتاب از شواهد دقیق و آماری برای اثبات فرضیه خود استفاده نمی*کند.- نگاهی یک بعدی به مسئله تفاوت فقر و غنا در کشورها از طریق تقلیل دلایل شکاف کشورها به سلطه نهادهای هم افزا، فراگیر یا مشارکتی در کشورهای غنی و سلطه نهادهای استثماری، بهره کش یا انحصاری در کشورهای فقیر.

    فصل های کتاب چرا ملت ها شکست می خورند؟

    کتاب یادشده با 15 فصل از جمله: نظریه هایی که جواب نمی دهند، تولید فقر و غنا، تفاوت های کوچک و برهه های سرنوشت ساز : وزن تاریخ، من آینده را دیده ام و نتیجه بخش است: رشد تحت سلطه نهادهای استثماری ، در سرزمین ما نه: موانع توسعه ، توسعه معکوس ، پراکندگی رفاه ، چرخه تکاملی ، چرخه شوم ، در هم شکستن قالب و فهم فقر و غنا همراه است.در یادداشت پشت جلد کتاب آمده است: ««چرا ملت ها شکست می خورند؟» با نگارشی درخشان و دلپذیر به پرسشی پاسخ می دهد که قرن ها متخصصان را درمانده کرده است. چرا برخی کشورها ثروتمند و برخی دیگر فقیرند و به واسطه ثروت و فقر ، سلامتی و بیماری ، غذا و قحطی از یکدیگر مجزا می شوند؟»آیا این امر ناشی از فرهنگ ، آب و هوا یا جغرافیاست؟ شاید جهل و غفلت از سیاست های صحیح علت ناکامی هاست؟ مطلقا خیر. هیچ یک از این عوامل قطعی یا محتوم نیستند. از این که بگذریم ، چگونه توضیح دهیم که چرا بوتسوانا تبدیل به یکی از کشورهایی شده است که سریعترین رشدها را در جهان دارند، در حالی که سایر کشورهای آفریقایی همچون زیبمابوه ، کنگو و سیرالئون در ورطه فقر و خشونت گرفتار آمده اند؟«چرا ملت ها شکست می خورند؟» نحوه نگاه و درک شما را نسبت به جهان دگرگون می کند.»

    گزیده ای از کتاب چرا ملت*ها شکست می*خورند؟

    اقتصاد مدار ۳۸ درجهدر تابستان ۱۹۴۵، زمانی که جنگ جهانی دوم رو به پایان بود استعمار ژاپن در شبه جزیره کره از هم فروپاشید. یک ماه از تسلیم بدون قید و شرط ژاپن در ۱۵ آگوست همان سال نگذشته بود که کره در مدار ۳۸ درجه به دو حیطه*ی نفوذ تقسیم شد. جنوب، توسط ایالات متحده اداره می*شد و شمال، توسط روسیه. در ژوئن ۱۹۵۰، زمانی که کره جنوبی به اشغال ارتش کره جنوبی به اشغال ارتش کره شمالی در آمد صلح پر تنش و جنگ سرد میان دو ابرقدرت جای خود را به جنگ خونین کره داد. در ابتدا کره شمالی تهاجمات گسترده*ای را سازماندهی کرد و «سئول» پایتخت جنوب را گرفت، اما تا پاییز به کلی عقب رانده شد. از آن پس بود که «هوانگ پیونگ وو» و برادرش از هم جدا شدند. هوانگ پیونگ وون خوش اقبال بود که پنهان شد و از افتادن به دست ارتش کره شمالی گریخت. او در جنوب اقامت گزید و به عنوان یک داروساز مشغول به کار شد. برادر وی پزشکی بود که در سئول، مجروحان ارتش کره جنوبی را درمان می*کرد. با عقب نشینی کره شمالی او را به شمال بردند. این دو که در سال ۱۹۵۰ از هم جدا شده بودند پس از یک جدایی طولانی ۵۰ ساله در سال ۲۰۰۰ برای اولین بار یکدیگر را در سئول ملاقات کردند؛ یعنی پس از آن که سرانجام دو دولت توافق کردند برنامه*ی محدودی را برای پیوند مجدد خانواده*ها به اجرا درآورند.برادر «هوانگ پین وون» به عنوان پزشک در نیروی هوایی به کار گرفته شد، که در یک دیکتاتوری نظامی شغل خوبی به حسای می*آمد. اما در کره شمالی حتی آنهایی که از امتیازات ویژه برخوردار بودند وضعشان تعریفی نداشت.

    امیدوارم که براتون مفید بوده باشه.
    in all chaos there is calculation

  2. 4 کاربر برای این پست سودمند از tarokh عزیز تشکر کرده اند:


  3. #352

    tarokh آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2021
    محل سکونت
    karaj
    نوشته ها
    955
    تشکر
    1,742
    6,088 بار در 951 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 187 پست
    برچسب زده شده
    در 1 تاپیک
    سلام
    امیدوارم که خوب باشید
    کتاب کار عمیق از کال نیوپورت رو اینجا به شما دوستان معرفی کردم.
    حال چکیده ای از این کتاب رو به شما دوستان ارائه میدم.
    (این متن چکیده از من نیست و ترکیب چکیده چند منبع مختلف است)


    قسمت اول


    خلاصه مطالب


    • «کار عمیق» کاری حرفه*ای است که نیازمند توجه و تمرکز عمیق است.
    • کار عمیق مبنا و قلب کار علمی است.
    • کار عمیق برای تسلط سریع*تر به موضوعات پیچیده لازم است.
    • میزان کار حرفه*ای برابر است با زمانی که به آن کار اختصاص می*دهید ضربدر عمق تمرکز شما.
    • موانع و نیازهای مشکل*ساز هرروز افزایش می*یابد و سد راه کار عمیق است.
    • کار عمیق احساس روان بودن، ارزشمندی و تقدس در شما ایجاد می*کند.
    • عادت*ها و کارهایتان را ارزیابی کرده و برنامه زمانی خود را به شکلی طراحی کنید تا تمرکز لازم برای انجام کار عمیق را داشته باشید.
    • بعضی افراد کار عمیق را به زندگی روزانه*شان گره می*زنند.
    • بعضی دیگر مانند بیل گیتس گهگاه از دنیا فاصله می*گیرند تا زمانی را در تفکر عمیق بگذرانند.
    • برای پیشرفت در کارهای عمیق، از خستگی نترسید، رسانه*های اجتماعی را کنار بگذارید و کارهای کم*عمق زندگی را هدفمند کنید.

    پروفسور کال نیوپورت بحثی چندبخشی درباره کار عمیق و متمرکز مطرح می*کند. به عقیده او کاری که به تمرکز عمیق نیاز دارد، ذاتا ارزشمند و نتیجه*بخش است. درحالی*که افراد مدام با عوامل حواس*پرتی یا فشارهای اجتماعی مواجه هستند که آن*ها را به سمت کار کم*عمق و سطحی سوق می*دهد. برای موفقیت در یک اقتصاد اطلاعات-محور باید عمیق کارکنید. نیوپورت ایده*های خود را با ترکیبی از تحقیقات رسمی، داستان*ها و تجربه*های شخصی از چالش*ها و پاداش*های کار عمیق بسط می*دهد. او نکاتی درباره گذران نوعی از زندگی ارائه می*دهد که حامی کار عمیق باشد. کار عمیق را ارزشمند، مفید و کمیاب می*داند و با لحنی متقاعدکننده و گاه شاعرانه به این موضوع می*پردازد. مدیرسبز مطالعه این چکیده را به افرادی که به کارهای علمی مشغول هستند و به دیگرانی پیشنهاد می*دهد که می*خواهند سیال، خلاق و متمرکز باشند.

    «کار عمیق» و دلیل اهمیت آن

    کار عمیق کاری است که به توجه و تمرکز کامل نیاز دارد. کار جدی توانایی*های خلاقانه و تحلیلی را به حداکثر می*رساند. برای موفقیت واقعی در هنر، علم، کسب*وکار یا حوزه*های دیگر باید عمیق کارکنید. برای درک کار جدی و عمیق بهتر است آن را با کار معمولی و کم*عمق مقایسه کنید. کار کم*عمق کاری است که می*توانید آن را هنگام حواس*پرتی هم انجام دهید، به تلاش ذهنی خاصی نیاز ندارد و موضوعی جدید یا ارزشمند ارائه نمی*کند.
    روندهای رایج، شما و همه دنیا را به سمت کارهای کم*عمق سوق می*دهد. این فشار همه*جانبه برای شبکه*سازی، توئیت کردن، پاسخگویی سریع به کامنت*ها و انجام هم*زمان چند کار، روزها را با کار کم*عمق پر می*کند که بسیار خطرناک است. افراد معمولا کارهای کم*عمق را خودکار کرده یا از انجام آن صرف*نظر می*کنند. اگر کارهای کم*عمق مرکز فعالیت*های کاریتان شود، شغل*تان به خطر می*افتد. کار کم*عمق ارزش چندانی ندارد، درحالی*که کار عمیق ارزش عمیقی هم دارد و هرروز اهمیت بیشتری پیدا می*کند.
    تکنولوژی بار جدیدی بر دوش کارمندان گذاشته است و آن*ها مدام برای هماهنگی با آن تلاش می*کنند. در میان سایر چالش*ها، تکنولوژی در حال دگرگون کردن و تغییر ساختار اقتصاد است، بعضی کارها را حذف کرده و بعضی دیگر را تقویت می*کند. درنتیجه شرکت*ها به افراد ماهری نیاز دارند که بر تکنولوژی*های پیچیده مسلط باشند.

    تخصصی* سازی

    درگذشته، شرکت*ها افراد جدید را از نزدیکان کارمندان استخدام می*کردند یا به آن**ها مبلغی می*دادند تا فرد مناسبی را جایگزین خود کنند. در چنین محیطی، کارشناسان بومی در اولویت بودند، اما شرکت*های جدید با روش*های اینترنتی، ایمیل و تلفن از افراد متخصص استفاده می*کنند. این موضوع باعث بی*کار شدن کارمندان بومی و افزایش ارزش سوپراستارها می*شود و بازار مشاغل را به سمت مدل «همه جایزه مال برنده است» هدایت می*کند. در حقیقت، تکنولوژی اطلاعات، به سوپراستارهای یک حوزه امکان می*دهد تاثیر و موفقیت*های خود را چند برابر کنند. برای کسب جایگاه در میان کارمندانی که بیشترین بهره را از اقتصاد اطلاعات-محور می*برند، باید بر کارهای دشوار مسلط باشید و موضوعات پیچیده را به سرعت بیاموزید. کسب چنین مهارتی نیازمند کار عمیق است. باید محصولات و خدمات را در سطحی خاص و عالی ارائه دهید. بنابراین، کار عمیق بسیار حیاتی است و توجه و توانایی*هایتان را مانند لنز دوربین متمرکز می*کند.

    تمرین دقیق

    کار عمیق به چندین دوره تمرین* دقیق نیاز دارد. در این دوره*ها بر مهارت خاصی تمرکز می*کنید که قصد بهبودش را دارید و از کاری به کار دیگر نمی*پرید. تمرین دقیق نیازمند «تمرکز صددرصد» است و باعث می*شود مدارهای عصبی خاص مدام تحریک*شده و این مهارت*ها را نهادینه کنند. کار عمیق به کسب نتایج بهتر کمک می*کند. میزان کار حرفه*ای برابر است با زمانی که صرف انجام کار می*کنید ضربدر عمق تمرکز شما. اگر مدام از کاری به کار دیگر می*پرید، مشکل «نقص توجه» دارید؛ یعنی بخشی از توجه*تان معطوف به کار قبلی است و درنتیجه سطح عملکرد فعلی*تان کاهش می*یابد. برای تصحیح روش خود و بهبود آن از بازخوردها استفاده کنید.
    کار عمیق چندان رایج نیست و بسیاری از ویژگی*های محیط کاری مدرن علیه آن است. افراد همیشه دوست دارند ساده*ترین کار را انجام دهند. در دنیای مشارکتی امروز که ارتباطات بیشتر و پاسخ*گویی سریع به پیام*ها به پاسخ باکیفیت و استفاده بهینه از زمان ارجحیت دارد، افراد زمان کمتری را به اولویت*بندی کارها و انجام سریع*تر کارهای مهم* اختصاص می*دهند. آن**ها فقط در میان کارهایشان غوطه می*خورند و داشتن کار را معیار بهره*وری می*دانند. این اصلا درست نیست. می*توان سرعت یا میزان پیشرفت کار را اندازه*گیری کرد، اما نمی*توان عمق آن را اندازه*گیری نمود. اندازه*گیری کار علمی کمی مبهم است. افرادی که دنبال ماتریس*های ارزیابی هستند از عواملی مانند سرعت کار استفاده می*کنند که رئیسشان به*راحتی آن را تشخیص می*دهد.

    مکتب اینترنت

    مردم طوری رفتار می*کنند انگار اینترنت و حداکثر استفاده از ارتباطات اینترنتی، کاری انقلابی است. امروزه شرکت*هایی که محصولات و خدماتشان هیچ ارتباطی با اینترنت ندارد، مردم را به دنبال کردن صفحه فیس*بوکشان دعوت می*کنند و از کارمندان متخصص خود می*خواهند در رسانه*های اجتماعی فعال باشند. این کار به*جای تمرکز عمیق بر کار اصلی و مهم، باعث حواس*پرتی*شان می*شود. این اصلا خوب نیست، زیرا کار عمیق بسیار بیشتر از کار کم*عمق برای جامعه و انجام*دهندگان مفید است.

    چیزی که به آن توجه می*کنید

    مطالعات مربوط به حس هوشیاری و آگاهی ارزش زیادی به کار عمیق می*دهند. وینی*فِرِد گالاهر، نویسنده متخصص، سال*ها به مطالعه تمرکز و اثر آن بر کیفیت زندگی پرداخت. او دریافت مدیریت تمرکز بسیار بیشتر از شرایط فرد بر زندگی خوب اثر دارد. مغز شما تجربیات را بر اساس مواردی که به آن*ها توجه می*کنید، خلق می*کند. چیزهایی که بر آن*ها تمرکز می*کنید و رویکردی که به تجربه*ها دارید، احساسات* و نتایجتان را شکل می*دهد.
    تاکید بر جنبه*های مثبت زندگی کورتکس جلوی مغز را طوری آموزش می*دهد که آماگدال یا بادامه مغز که مسئول احساسات، یادگیری و حافظه است واکنشی قوی به محرک*های منفی داشته باشد. اگر در کار عمیق فقط بر موضوعات مهم تمرکز *کنید، واقعیت زندگی** را به شکلی مثبت از نو می*سازد. کار عمیق و ماهیت ساختارمند آن حالتی روانی به نام «سیالی» ایجاد می*کند که پاداش کار عمیق است.
    هیوبرت درایفِس و شان دورِنس کِلی در کتاب سال 2011 خود به نام «همه*چیز می*درخشد» بحثی فلسفی درباره کار عمیق مطرح می*کنند. آن**ها به بررسی تغییر معناگرایی و تقدس در طول زمان پرداخته*اند. به نظر می*رسد تقدس از مفهوم اولیه آن فاصله زیادی گرفته است. آن*ها جنبش روشنفکری رنه دکارت را مبنای این تغییر می*دانند و معتقد هستند افراد خودشان موارد مقدس خود را مشخص می*کنند که بیشتر به آگاهی و مهارت هر فرد بستگی دارد.
    تمرکز باعث می*شود هنرمندان به*جای تلاش برای خلق معنی، آن را در هنر خود پیدا کنند. کار عمیق حس تقدس را در افراد بیدار می*کند.
    in all chaos there is calculation

  4. 3 کاربر برای این پست سودمند از tarokh عزیز تشکر کرده اند:


  5. #353

    tarokh آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2021
    محل سکونت
    karaj
    نوشته ها
    955
    تشکر
    1,742
    6,088 بار در 951 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 187 پست
    برچسب زده شده
    در 1 تاپیک
    سلام
    امیدوارم که خوب باشید
    کتاب کار عمیق از کال نیوپورت رو اینجا به شما دوستان معرفی کردم.
    حال چکیده ای از این کتاب رو به شما دوستان ارائه میدم.
    (این متن چکیده از من نیست و ترکیب چکیده چند منبع مختلف است)

    قسمت دوم

    پیروی از چهار قانون زیر اساس کار عمیق است:
    1. عمیق کار کنید

    کار عمیق را به بخش منظمی از زندگی*تان تبدیل کنید. از حواس*پرتی*ها اجتناب کرده و سطح تمرکزتان را افزایش دهید. بسیاری از حواس*پرتی*ها از درون نشات می*گیرند. غرایز طبیعی مثل غذا می*تواند باعث حواس*پرتی شود. سایر حواس*پرتی*ها اجتماعی و تکنولوژیکی هستند، مثل تمایل به چک کردن ایمیل*ها یا تماشای تلویزیون. عادت کردن به کار عمیق باعث حفظ تمرکز می*شود. بعضی افراد از «فلسفه ریاضتی» پیروی کرده و خود را از دنیای اطراف جدا می*کنند، مدت**ها ایمیلشان را چک نمی*کنند و همواره بر کارهای فکری تمرکز دارند.
    بعضی دیگر، چنین کاری را به خاطر اجبارات شغلی غیرممکن می*دانند. آن*ها از «فلسفه دو وضعیتی» پیروی می*کنند و پس از بازه*های طولانی کار عمیق بر حوزه*های دیگر هم تمرکز می*کنند. مثلا بعضی اساتید دانشگاه کلاس**هایشان را فشرده می*کنند و یک*ترم درس می*دهند و بقیه سال را به تحقیق می*پردازند.
    دیگران فکر می*کنند «فلسفه ریتمیک» بهترین نتیجه را دارد: آن*ها هرروز در ساعتی مشخص کار عمیق انجام می*دهند، از «روش زنجیره» استفاده می*کنند و هرروز شاخه جدیدی از کار عمیق را به آن اضافه می*کنند. افرادی که بر برنامه روزانه*شان کنترل ندارند یا به*راحتی به حالت کار عمیق وارد می*شوند، «فلسفه روزنامه*نگاری» را مفید می*دانند. این افراد از هر زمان استراحت یا وقفه*ای برای کار عمیق روی پروژه*های اصلی استفاده می*کنند.
    وقتی رویکرد مناسب خود را پیدا کردید، عادت*هایی برای خود ایجاد کنید که باعث تمرکز بیشتر شود. ببینید در کدام قسمت به کار عمیق نیاز دارید و چه مدت باید متمرکز بمانید. برنامه*ای برای حمایت از کارتان داشته باشید. آیا باید قبل از کار غذا بخورید؟ پیاده*روی کنید؟ چگونه می*توانید تمرکزتان را هنگام کار حفظ کرده و نتایج* را ارزیابی کنید؟ آیا تا زمانی که کارتان تمام نشده سراغ اینترنت نمی*روید یا تعداد کلماتی که نوشته*اید را می*شمارید؟ «ژست*های خاص» به تمرکز عمیق کمک می*کند. مثلا، خانم جی.کی.رولینگ نویسنده هری پاتر برای نوشتن آخرین کتاب این مجموعه در یک هتل اقامت کرد. بیل گیتس پس از ترک مایکروسافت به روش «هفته**های تفکر» روی آورد و در اتاقکی به خواندن و تمرکز پرداخت.

    2. از خستگی نترسید

    مردمان دنیای امروز به حواس*پرتی اعتیاد دارند. برای تمرکز و کار عمیق باید از این اعتیاد فرار کنید. اگر حواس*تان هم پرت نشود، خسته می*شوید. وقتی برای تمرکز عمیق تلاش می*کنید، مشتاقانه دنبال راهی برای فرار از خستگی هستید؛ اما اگر با خستگی نجنگید و آن را نشانه تمرکز عمیق بدانید، می*توانید تمرکز را به «عادت» خود تبدیل کنید، یعنی چیزی که مدام انجام می*دهید، چون می*دانید برایتان خوب است.

    3. از رسانه*های اجتماعی دست بردارید

    رسانه*های اجتماعی بسیار سرگرم*کننده هستند و باعث می*شود با افراد مختلف در ارتباط باشید. این منافع در مقایسه با مضرات رسانه*ها بسیار ناچیز است. وقتی می*خواهید از رسانه**های اجتماعی استفاده *کنید، ببینید کدام عوامل باعث موفقیت و شادی در زندگی شخصی و کاریتان می*شود. تنها در صورتی از این ابزار استفاده کنید که منافعش بیشتر از مضراتش باشد.
    این را «قانون کم*های حیاتی»، «قانون 20/80» یا «اصل پارِتو» می*نامند. دو یا سه هدف اصلی خود در زندگی شخصی و کاری را مشخص کنید. دو یا سه فعالیت مهم برای دست*یابی به این اهداف را تعیین کنید. ابزارهایی که اکنون استفاده می*کنید را بازبینی کنید. اثر آن*ها در پیگیری اهدافتان را تعیین کنید. از اینترنت برای یک هدف بزرگ استفاده کنید نه برای سرگرمی.

    4. کارهای کم*عمق را هدفمند کنید

    کار کم*عمق مبنای کار عمیق ارزشمند است. کار عمیق خسته*کننده است زیرا مجبور هستید با نهایت توان کارکنید. نهایت توان اغلب افراد، چهار ساعت کار عمیق در طول روز است. باید برای رسیدن به این حداکثر تلاش کرده و این روند را با یک ساعت کار عمیق در روز آغاز کنید. بسیاری افراد درباره میزان کارشان اغراق می*کنند و ساعت*هایی که تلویزیون می*بینند را دست*کم می*گیرند. هر دقیقه از روز کاریتان را برنامه*ریزی کنید. کارهای مرتبط با هم را در یک گروه قرار دهید. وقتی از این برنامه استفاده کنید، می*بینید که دیگر به زمان کار کردن توجه نمی*کنید و وقتی*که به فعالیت*های جدید اختصاص می*دهید را خیلی زیاد نمی*دانید.
    مطمئنا مواردی در کارتان اخلال ایجاد می*کند که برای اجتناب از آن*ها باید برنامه****های جدید تدوین کنید. به*تدریج، زمان لازم برای انجام کارهای مختلف را بهتر ارزیابی می*کنید. بعد از انجام کار، موانع زمانی پیش*آمده حین کار را بررسی کنید. اگر کار اول بیش*ازحد طول کشید، همچنان بر آن تمرکز کنید. اگر کار اول را در موعد مقرر تمام کردید، کار دوم را برنامه*ریزی کنید. زمانی را برای کارهای خلاقانه و ناگهانی در نظر بگیرید. هدف، چسبیدن به یک برنامه خاص نیست،* بلکه *استفاده درست از زمان است.

    ابزارهای کار عمیق

    «عمق هر کار را مشخص کنید». ببینید آموزش یک کارمند جدید برای انجام این کار چند ماه زمان می*برد. وقتی فهمیدید هر کاری به چه میزان تلاش نیاز دارد، کارتان را روی نمودار عمق ببرید. خود را مجبور کنید که به سر عمیق*تر طیف برسید. بودجه*ای را به کار کم*عمق اختصاص دهید و ببینید چه مقدار زمان را صرف چنین کارهایی می*کنید. بعضی افراد مجبور هستند 30 تا 50 درصد زمان خود را صرف کارهای کم*عمق مثل حضور در جلسات، پاسخگویی به ایمیل*ها، کارهای اداری و مشابه آن کنند. اگر اکثر یا همه وقت*تان صرف کارهای کم*عمق می*شود، برنامه*ای برای انجام کارهای عمیق*تر طراحی کنید.
    برای ارتقای کارتان از اصل «بهره*وری برنامه ثابت» استفاده کنید. اگر کار اداری سنتی دارید، احتمالا ساعت پنج بعدازظهر تعطیل می*شوید. همین برنامه نشان می*دهد که برای موفقیت لازم نیست ساعت*های طولانی و آخر هفته*ها کارکنید. کارها و جلساتی که باید در آن*ها حضورداشته باشید را گزیده*تر انتخاب کنید. کارهایی را انتخاب کنید که سرنوشت حرفه*ای*تان را شکل دهد.

    از وقت*تان مراقبت کنید

    سخت*گیری بیشتر در ایجاد روابط، باعث افزایش کار عمیق و هدفمندی کار کم*عمق می*شود. چون ارسال ایمیل کار ساده*ای است، معمولا آن را انجام می*دهید. بسیاری از دریافت*کنندگان ایمیل خود را مجبور به پاسخگویی می*دانند. در این دام نیفتید. گزینشی پاسخ دهید. از افرادی که با شما در تماس هستند کار بیشتری بخواهید. مثلا به*جای دادن یک آدرس ایمیل کلی از «فیلتر فرستنده» استفاده کنید. این فیلتر باعث می*شود ارسال*کنندگان در شرایط خاص و مرتبط برایتان ایمیل ارسال کنند.
    هنگام پاسخگویی به ایمیل*ها کار بیشتری انجام دهید. فورا پاسخ ندهید، زیرا نشانه*ای از علاقه یا توافق است. گزینشی عمل کنید. اگر شخصی درخواست ملاقات با شما را داشت، برنامه وقت**های آزادتان را برایش ارسال کنید تا با یکی از آن*ها موافقت کند. اگر درخواستی برای مشارکت در یک پروژه دریافت کردید، به آن*ها کمک کرده و گام بعدی را مشخص کنید. درنتیجه مدام در حال ردوبدل کردن ایمیل نیستید. به ایمیل*های باز و مبهم، مواردی که برایتان جالب نیست و ایمیل*هایی که پاسخ*دهی یا عدم پاسخ*دهی به آن*ها نفع و ضرری برایتان ندارد، پاسخ ندهید.




    امیدوارم که برای شما دوستان مفید بوده باشه.


    in all chaos there is calculation

  6. 5 کاربر برای این پست سودمند از tarokh عزیز تشکر کرده اند:


  7. #354

    tarokh آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2021
    محل سکونت
    karaj
    نوشته ها
    955
    تشکر
    1,742
    6,088 بار در 951 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 187 پست
    برچسب زده شده
    در 1 تاپیک
    سلام
    امیدوارم که خوب باشید
    کتاب همه دروغ میگویند رو اینجا به شما معرفی کردم.
    حال میخوام خلاصه ای از این کتاب رو قرار بدم.
    قسمت اول


    شناسایی مخاطب و درک انگیزه اش برای برنامه ریزی و تعامل حیاتی است. معمولا شرکت*ها از طریق نظرسنجی این اطلاعات را به دست می*آورند.اما اگر مردم حقیقت را نگویند چه می*شود؟ در واقعیت آنها معمولاً این کار را نمی*کنند. مردم آنچه را که فکر می*کنند، می*خواهند بشنوید در نظرسنجی*ها به محققان بازار می*گویند.اما به چه طریقی می*توان به اطلاعات واقعی و گرایشات مردم پی برد؟در واقعیت ما به همه به جز موتور*های جست و جویی مثل گوگل دروغ می*گوییم. این اساس کتاب ست استیونز دیویدویتس “همه دروغ می*گویند” می*باشد.

    معرفی کتاب همه دروغ می*گویند

    در بیشتر تاریخ*، تنها راه دانشمندان علوم اجتماعی برای درک بهتر مردم*، پرسیدن از آنها بود. در نگاه اول مشخص نیست*، اما مشکل این روش، این است که مردم تمایل به دروغ گفتن دارند و کاملاً آزادانه در نظر سنجی*ها دروغ *می*گویند.خوشبختانه عصر اینترنت گزینه شگفت انگیزی را برای دانشمندان فراهم کرده است: بیگ دیتا. به طور دقیق تر، مواردی که در تنهایی بر روی صفحه کلیدتان تایپ *می*کنید.در کتاب “همه دروغ *می*گویند”*، ست استیونز دیویدویتس به بررسی آنچه جستجوهای گوگل *می*تواند در مورد ماهیت انسان*ها به ما بگوید و اینکه چرا باید در آینده با جدیت بیشتری به آنها توجه کنیم، صحبت *می*کند.همه دروغ *می*گویند، یا حداقل داستان کامل زندگی روزمره خود را نمی*گویند*، به خصوص وقتی کسی به دنبال آن نیست. اما مردم عمیق ترین ترس*ها و رازهای خود را با جعبه جستجوی گوگل به اشتراک *می*گذارند.این کتاب سعی دارد با تجزیه و تحلیل روندها و الگوها و درک ترجیحات مردم و عادات جستجو*ی آنها، برخی از حقایق موجود در مورد کلان داده*ها در گوگل را فاش کند.بیگ دیتا ابزاری قدرتمند است که *می*تواند برای تصمیم گیری بهتر مورد استفاده قرار گیرد. داده*های بزرگ محدودیت*های خود را دارند*، اما بینش*های ارزشمندی در مورد روند تصمیم گیری برای ما فراهم *می*کنند.ست استیونز دیویدویتس از داده*های گوگل در کتاب «همه دروغ می*گویند» برای بررسی نگرش انسان*ها به سلامت روان*، فرزندپروری*، نژاد* پرستی، تولید مثل*، رابطه جنسی و موارد دیگر استفاده *می*کند. این کتاب برای مخاطبان آمریکایی نوشته شده است اما کاربرد و بینش آن جهانی است.کتاب همه دروغ می*گویند به مجموعه داده*های گوگل محدود نمی*شود. استیونز توضیح *می*دهد که چگونه *می*توانید بینش مورد نظرتان را در هر مجموعه کلان داده کشف کنید. قبل از آنکه به بررسی بیشتر کتاب بپردازیم، بگذارید یک قدم به عقب برگردیم و ببینیم بیگ دیتا یا کلان داده چیست؟

    “بیگ دیتا” چیست؟

    به عبارت ساده “کلان داده” به مقدار زیادی داده گفته *می*شود که فقط با استفاده از توان محاسباتی قابل درک هستند. در واقع بیگ دیتا ها، که به آنها اطلاعات آنلاین جمع آوری شده نیز گفته *می*شود*، بخش مهمی* از دنیای دیجیتال ما است.جالب است بدانید خارج از دنیای دیجیتال، بسیاری از مردم به صورت روزانه حتی بدون این که بدانند از مفاهیم شهودی علم داده استفاده *می*کنند. با این حال*، شهود همان علم داده نیست. پیش بینی*ها و احساسات شجاعانه ما فقط زمانی قابل اثبات یا رد هستند که از داده*های تاریخی به درستی استفاده کنیم.

    خلاصه کتاب همه دروغ می*گویند

    همه دروغ می*گویند با توضیح این که کلان داده*ها چیست*، چگونه بوجود آمده*اند و اینکه چگونه *می*توانیم از آنها برای درک بهتر خود استفاده کنیم*، ذهن شما را درباره ماهیت واقعی انسان گسترش *می*دهد.در ادامه تعدادی درس های مطرح شده در کتاب همه دروغ می*گویند را بررسی خواهیم نمود.

    درس ۱: افراد در شناسایی الگوها به اندازه داده*های بزرگ مهارت کافی ندارند زیرا نمونه*های به اندازه کافی بزرگ را در نظر نمی*گیرند

    همانطور که گفته شد، اصطلاح کلان داده به مقادیر زیادی از اطلاعات اشاره دارد که برای درک آنها به قدرت محاسباتی گسترده ای نیاز داریم.به عنوان مثال*، ممکن است از میزان جستجوهای گوگل برای تعیین غذاهای محبوب در یک منطقه استفاده کنیم. برای پیدا کردن چنین موارد الزاما به میزان جست و جوهای گوگل نیاز ندارید و می*توانید با مشاهده کردن هم به آن*ها پی ببرید . با درک این موضوع، *می*بینیم که از برخی جهات همه ما دانشمندان داده هستیم.ما دوست داریم به شهود خود اعتماد کنیم اما این کار در واقعیت علمی*نیست. درست است که ما اطلاعات را جمع آوری *می*کنیم و سعی *می*کنیم برای پیش بینی کردن آن اطلاعات را درک کنیم، اما باید این کار را به درستی انجام دهیم.وقتی داده*های درستی داشته باشیم*، حقایقی را برای پشتیبانی از ایده*های خود به دست *می*آوریم در نتیجه درک ما از نحوه کارکرد جهان، درست خواهد بود.تجربه نویسنده با مادربزرگش مثال خوبی در این مورد است. مادربزگ او یک بار شروع به دادن مشاوره برای پیدا کردن همسر مناسب به او کرد*. و همه ویژگی*هایی را که او باید در یک همراه جستجو کند را پیشنهاد نمود. همسر احتمالی او فقط باید شوخ*طبع، باهوش و زیبا باشد و همین طور دوستان مشترکی باهم داشته باشند.استوینز به این موضوع از دیدگاه علم داده* نگاه می*کرد، و به سادگی از ۸۸ سال تجربه و اطلاعاتی که مادربزرگش داده بود*، استفاده *کرد تا به این نتیجه برسد. مادر بزرگش در طول سال*ها ویژگی*های روابط موفقیت آمیز را دیده بود و به راحتی اطلاعات مور نیاز را به او منتقل *می*کرد. اما همه نتیجه گیری*های او دقیق نبود.او قاطعانه اعتقاد داشت که برای یک رابطه طولانی مدت، زوجین باید دوستان مشترک زیادی داشته باشند. با این حال*، او از تجربیات افراد کافی اطلاعات نداشت.اما در سال ۲۰۱۴ یک مطالعه با حجم کافی از نمونه داده*های کلان*، مشخص کرد*، دوستان مشترک بیشتر در فیس بوک باعث *می*شود که یک زن و شوهر در نهایت از هم جدا شوند.

    درس ۲: کلان داده*ها، اسرار تاریکی را به ما *می*گویند که مردم در حالت عادی بیان نخواهند کرد.

    اخیراً یکی از دانشگاه*ها در یک نظرسنجی از دانشجویان خواسته بود، معدل خود را به اشتراک بگذارند. فقط ۲٪ از شرکت کنندگان معدل خود را ۲.۵ از ۵ یا پایین از آن ذکر کردند. اما وقتی دانشگاه سوابق رسمی* را بررسی کرد*، تعداد واقعی آن*ها بیش از پنج برابر این رقم یعنی ۱۱ درصد بود!کاملاً واضح است که مردم در نظرسنجی*ها دروغ *می*گویند. ما این کار را انجام *می*دهیم زیرا *می*خواهیم حتی در مواجهه با شخصی که نمی*شناسیم زیبا به نظر برسیم. این امر به عنوان سوگیری مطلوبیت اجتماعی نیز شناخته *می*شود.مردم فقط دروغ نمی*گویند تا مورد پسند واقع شوند. آنها سعی *می*کنند هرکسی که سوالاتی برای نظر سنجی *می*پرسد را تحت تأثیر قرار دهند. صرف نظر از اینکه کسی را به خوبی *می*شناسیم* یا نه، این سوگیری روانشناختی شرایط را به دست *می*گیرد و سعی *می*کنیم تأثیر خوبی در افراد ایجاد کنیم.به عنوان مثال فکر کنید اگر شخصی که شبیه پدرتان است از شما در مورد مصرف مواد مخدر در دانشگاه *می*پرسید. شما احتمالاً خیلی مایل نیستید که حقیقت را به اشتراک بگذارید!به همین دلیل نظرسنجی*ها غیرقابل اعتماد هستند*، اما در اینجا داده*های کلان برای نجات وارد *می*شوند. کاری که ما بصورت آنلاین انجام *می*دهیم اگر چه به صورت ناشناس صورت *می*گیرد، اما اطلاعات جمع آوری شده *می*تواند دروغ هایی که می گوییم را تشخیص دهد.درس ۳: اگر دولت از داده*های کلان برای کمک به کل جامعه و نه افراد خاص استفاده کند*، وضعیت جامعه بهتر خواهد بود.

    هر وقت از گوگل برای جستجوی چیزی استفاده *می*کنید*، اطلاعات خود را به بیگ دیتا می*دهید. همانطور که در ابتدا اشاره کردم*، این موضوع، لزوما چیز بدی نیست*. اما پیامدهایی وجود دارد که باید درباره آن*ها فکر کنیم. به عنوان مثال*، اگر دولت تصمیم گرفت این اطلاعات را تصاحب کند*، چه اتفاقی رخ می دهد؟به عنوان مثال اگر افراد عبارات مربوط به خودکشی را جستجو کنند*، ممکن است ایده خوبی باشد که به پلیس محلی اطلاع داده شود*، درست است؟اما آمار نشان *می*دهد که این کار هوشمندانه نیست. هر ماه حدود ۳.۵ میلیون جستجو برای کلمات مرتبط با خودکشی اتفاق *می*افتد*، اما فقط ۴۰۰۰ واقعه خودکشی رخ *می*دهد. پیگیری هر جستجو بیهوده، اتلاف وقت و پول خواهد بود. بگذریم از پیامدهای اخلاقی که در پی خواهد داشت.اما اگر در عوض بررسی کنیم که چگونه *می*توانیم از داده*های منطقه ای برای تأثیر گذاری بهتر بر زندگی مردم استفاده کنیم*، نتایج بسیار امیدوار کننده تری به دست *می*آوریم.به عنوان مثال*، تحقیقات نشان *می*دهد، میزان خودکشی*های واقعی با جستجوهای گوگل در سطح ایالت ارتباط دارند. بر همین اساس یک اداره پلیس محلی *می*تواند تعیین کند که آیا نرخ جستجو برای این اصطلاحات در ایالت آنها بالاتر است یا خیر. با استفاده از این اطلاعات*، می*توانند تدابیری را برای کاهش تعداد خودکشی*ها با برنامه*های پیشگیری اجرا کنند.بنابراین دفعه بعدی که نگران هستید گوگل اطلاعات شما را دارد و آن ها را در اختیار دولت ها قرار می دهد، توقف کنید و فکر کنید. استفاده شما از اینترنت و اجازه تبدیل شدن آن به بیگ دیتا می*تواند روزی باعث نجات جان کسی شود.
    ویرایش توسط tarokh : 03-10-2022 در ساعت 11:31
    in all chaos there is calculation

  8. 6 کاربر برای این پست سودمند از tarokh عزیز تشکر کرده اند:


  9. #355

    tarokh آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2021
    محل سکونت
    karaj
    نوشته ها
    955
    تشکر
    1,742
    6,088 بار در 951 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 187 پست
    برچسب زده شده
    در 1 تاپیک
    سلام
    امیدوارم که خوب باشید
    کتاب همه دروغ میگویند رو اینجا به شما معرفی کردم.
    حال میخوام خلاصه ای از این کتاب رو قرار بدم.
    قسمت دوم


    بخش هایی از متن کتاب همه دروغ می*گویند


    • ‏”فروید بعدی دانشمند داده خواهد بود. مارکس بعدی یک دانشمند داده است. احتمالا فهمیده اید ‏که سالک بعدی هم *می*تواند دانشمند داده باشد. “‏
    • ‏”من گاهی اوقات گمان *می*کنم که در داخل هر دانشمند داده، بچه ای وجود دارد که سعی *می*کند ‏بفهمد چرا رویاهای کودکی*اش محقق نشده اند.”‏
    • ‏”نتفلیکس در اوایل چرخه زندگی اش درس مشابهی را آموخت: به آنچه مردم *می*گویند، اعتماد ‏نکنید. بلکه به آنچه آنها انجام *می*دهند، اعتماد کنید. “‏
    • ‏” اکنون متقاعد شده*ام که جستجوهای گوگل مهمترین مجموعه داده*هایی است که تاکنون در ‏مورد روان انسان جمع آوری شده است. “‏
    • ‏”مردم مرتباً دروغ *می*گویند، به خود و دیگران. در سال ۲۰۰۸*، آمریکایی*ها در نظرسنجی*ها گفتند که ‏دیگر به نژاد اهمیت نمی*دهند. هشت سال بعد*، رئیس جمهور دونالد ترامپ را انتخاب کردند، ‏مردی که ادعای اشتباهی مبنی بر این که سیاه پوستان مسئول مرگ بیشتر سفید پوستان هستند را توییت کرده بود، از هواداران خود به خاطر رفتار خشن علیه معترضان ” زندگی سیاه پوستان مهم است” ‏در یکی از تجمعات خود دفاع کرده بود و … ‏همان نژادپرستی پنهان که به باراک اوباما آسیب رساند به دونالد ترامپ کمک کرد. “‏
    • ‏”اگر نمی*توانید یک موضوع درسی را درک کنید*، مشکل از آن درس است*، نه شما.”‏
    • ‏”فیس بوک به یک مکانی دیجیتال تبدیل شده که دوستان من در مورد این که تا چه اندازه زندگی ‏شان خوب است، بلوف *می*زنند. به نظر *می*رسد در دنیای فیس بوک*، یک فرد بزرگسال با خوشبختی ‏ازدواج کرده و در کارائیب تعطیلات خود را گذرانده و از اقیانوس اطلس استفاده *می*کند. در دنیای ‏واقعی*، بسیاری از مردم از خطوط پرداخت سوپرمارکت عصبانی هستند و به نشنال انکوئئر *می*بینند، و ‏تماس*های تلفنی همسرشان را که سالهاست به او بی توجه هستند را نادیده *می*گیرند.”‏
    • ‏”مانند گوگل*، افراد دیگر هم سعی *می*کنند از داده*ها برای درک جهان استفاده کنند. انقلاب ‏داده*های بزرگ، در مورد جمع*آوری اطلاعات بیشتر نیست. بلکه در مورد جمع آوری ‏داده*های مناسب است. “‏
    • ‏”بین سنین اصلی چهارده تا بیست و چهار سالگی، بسیاری از آمریکایی*ها نظرات خود را بر اساس ‏محبوبیت رئیس جمهور فعلی شکل *می*دهند. یک جمهوری خواه محبوب یا دموکرات غیر محبوب*، ‏بسیاری از جوانان را تحت تأثیر قرار *می*دهد تا به یک جمهوری خواه تبدیل شوند. یک جمهوری خواه ‏محبوب یا دموکرات نا محبوب این گروه اثر گذار را در ستون دموکرات*ها قرار *می*دهد.‏
      و این دیدگاه*ها*، که در این سال*های مهم کسب کرده اند*، به طور متوسط یک عمر ادامه خواهند ‏داشت. “‏
    • ‏” این قدرت دوم داده*های بزرگ است: منابع آنلاین خاص مردم را مجبور *می*کنند چیزهایی را ‏تصدیق کنند که در هیچ جای دیگر قبول نمی*کنند. آنها به عنوان یک سرم حقیقت دیجیتال عمل ‏‏*می*کنند. “‏
    • ‏”در عصر قبل از دیجیتال*، مردم افکار شرم آور خود را از دید دیگران پنهان *می*کردند. در عصر ‏دیجیتال*، آنها هنوز هم این افکار را از دید افراد دیگر مخفی *می*کنند*، اما نه از اینترنت و به ویژه ‏سایت*هایی مانند گوگل و … که از گمنا*می*آنها محافظت *می*کنند. “‏
    • ‏”اگر افراد زیادی عبارتی را جستجو *می*کنند و *می*گویند *می*خواهند کاری را انجام دهند*، احتمالا افراد بیشتری ‏قصد انجام آن کار را دارند.”‏
    • ‏”میلان کوندرا*، نویسنده متولد چک*، در رمان” سبکی غیرقابل تحمل وجود “یک نقل قول مهم در این ‏باره آورده است:” زندگی انسان فقط یک بار اتفاق *می*افتد*، و دلیل اینکه نمی*توانیم تعیین کنیم کدام ‏یک از تصمیمات ما خوب هستند و کدام یک بد هستند، این است که در در یک شرایط خاص ‏‏*می*توانیم فقط یک تصمیم بگیریم. به ما زندگی دوم*، سوم یا چهارم داده نمی*شود که بتوانیم ‏تصمیمات مختلف را با هم مقایسه کنیم. “‏
    • ‏”داده*های بزرگ به ما امکان *می*دهد بخشهای کوچکی از یک مجموعه داده را به طور معنی داری ‏بزرگ کنیم تا بینش جدیدی در مورد اینکه چه کسی هستیم*، داشته باشیم.” ‏
      ‏”علم داده یک فرایند طبیعی و ادراکی انسانی را طی *می*کند – الگوهای را پیدا *می*کند و از آن*ها ‏موضوعات معنی دار ایجاد *می*کند – و استروئیدها را به آن تزریق *می*کند*، به طور بالقوه به ما نشان ‏‏*می*دهد که جهان به روشی کاملا متفاوت از آنچه ما فکر *می*کردیم، کار *می*کند.”‏
    • ‏”داده*های بزرگ به ما این امکان را *می*دهد تا سرانجام ببینیم مردم واقعاً چه *می*خواهند و واقعاً چه ‏کاری انجام *می*دهند، نه آنچه را که *می*گویند *می*خواهند و *می*گویند انجام *می*دهند. ارائه داده*های ‏صادقانه قدرت دوم داده*های بزرگ است. ” ‏
    • ‏”اولین*، و شاید مهمترین نکته، اگر *می*خواهید از داده*های جدید برای ایجاد انقلابی در یک زمینه ‏استفاده کنید*، بهتر است به سراغ زمینه ای بروید که روش*های قدی*می*آن بسیار نادرست هستند.”‏
    • ‏”همه چیز داده است! و با همه این داده*های جدید*، بالاخره *می*توانیم دروغ*های مردم را ببینیم. “‏


    امیدوارم که برای شما دوستان مفید بوده باشه.
    in all chaos there is calculation

  10. 6 کاربر برای این پست سودمند از tarokh عزیز تشکر کرده اند:


  11. #356

    Ali97 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2020
    محل سکونت
    در همه جهان ها
    نوشته ها
    2,520
    تشکر
    29,794
    20,460 بار در 2,525 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 3606 پست
    برچسب زده شده
    در 8 تاپیک
    سلام و وقت بخیر
    امیدوارم حالتون خوب باشه و زندگیتون سرشار از شادی و پول و ثروت
    خواستم از تمام دوستان که در این تاپیک فعالیت داشتند و دارند تشکر کنم
    و ازتون یک درخواست داشتم :
    لطفا ما رو از خلاصه برداریهاتون بی نصیب نگذارید
    چون به شخصه نمیتونم در یک زمان واحد چندین کتاب رو بخونم اما میتونم با خلاصه برداریهای شما دوستان از نکات کلیدی هر کتاب اطلاع داشته باشم و استفاده بکنم
    خلاصه برداریها و پستهای زیباتون بسیار ارزشمند هستند و بسیار تاثیر گذار و کمک کننده ، پس لطفا ما رو بیشتر از این منتظر نگذارید
    @John D.Rockefeller @Ali_FX @sara.sat @Sahar69830 @hatami2 @zaraa
    متشکر و سپاسگزارم از زحمت تک تک دوستان
    آرزوی سلامتی و موفقیت همراه با شادی و ثروتمندی دارم برا هممون
    ویرایش توسط Ali97 : 03-10-2022 در ساعت 13:55
    ما ذهن نیستیم بلکه ذهن داریم
    ما
    بدن نیستیم بلکه بدن داریم
    ما یک
    آگاهی هستیم که میتوانیم به ذهن و بدن آگاه باشیم

  12. 6 کاربر برای این پست سودمند از Ali97 عزیز تشکر کرده اند:


  13. #357

    sara.sat آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2020
    نوشته ها
    840
    تشکر
    8,492
    7,936 بار در 858 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 161 پست
    برچسب زده شده
    در 2 تاپیک
    نقل قول نوشته اصلی توسط Ali97 نمایش پست ها
    سلام و وقت بخیر
    امیدوارم حالتون خوب باشه و زندگیتون سرشار از شادی و پول و ثروت
    خواستم از تمام دوستان که در این تاپیک فعالیت داشتند و دارند تشکر کنم
    و ازتون یک درخواست داشتم :
    لطفا ما رو از خلاصه برداریهاتون بی نصیب نگذارید
    چون به شخصه نمیتونم در یک زمان واحد چندین کتاب رو بخونم اما میتونم با خلاصه برداریهای شما دوستان از نکات کلیدی هر کتاب اطلاع داشته باشم و استفاده بکنم
    خلاصه برداریها و پستهای زیباتون بسیار ارزشمند هستند و بسیار تاثیر گذار و کمک کننده ، پس لطفا ما رو بیشتر از این منتظر نگذارید
    @john D.Rockefeller
    @Ali-Fx @sara.sat @Sahar69830 @hatami2
    @Zara
    متشکر و سپاسگزارم از زحمت تک تک دوستان
    آرزوی سلامتی و موفقیت همراه با شادی و ثروتمندی دارم برا هممون

    سلام
    وقتتون بخیر
    ممنون از توجه و دقت شما به خلاصه برداریهای ما از کتابها
    من طبق روال قبل در مورد کتاب اثر مرکب خلاصه ها را میگذرام و الان هم مشغول خواندن بخش چهارم این کتاب هستم
    پایان هفته آینده خلاصه اش رو به اشتراک میزارم و همینطور نتایج تمرین های سه فصل گذشته را
    باز هم تشکر میکنم ازتون بابت پست های بسیار ارزشمندی که میزارید
    روز خوش
    ای تو در کشتی تن، رفته به خواب
    آب را دیدی... نگر در آب، آب

    آب را آبی است کو می راندش
    روح را روحی است و می خواندش

  14. 3 کاربر برای این پست سودمند از sara.sat عزیز تشکر کرده اند:


  15. #358

    tarokh آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2021
    محل سکونت
    karaj
    نوشته ها
    955
    تشکر
    1,742
    6,088 بار در 951 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 187 پست
    برچسب زده شده
    در 1 تاپیک
    سلام
    کتاب زندگی 3.0 را در اینجا به شما معرفی کردم.
    حال اینجا خلاصه ای از این کتاب را برای شما دوستان قرار میدم.


    کتاب زندگی ۳٫۰ به تاثیرات ورود هوش مصنوعی به زندگی ما میپردازد. البته ورود به همه ی جنبه های زندگی ما. از شخصی ترین پیام هایمان در تلگرام تا مدیریت جنگ های جهانی. این کتاب نوشته ی مکس تگمارک استاد دانشگاه ام آی تی که پیش تر نیز نظریه هایی از او در باب ریاضی و کیهان شناسی در قالب کتاب منتشر شده است.
    مکس تگمارک یکی از سخنرانان محبوب برنامه های ted نیز هست. نظریه ی او در باب آینده ی انسان در هم زیستی با هوش مصنوعی بسیار جذاب، باورپذیر و البته ترسناک است. شاید کلیدی ترین سوال کتاب زندگی ۳٫۰ این باشد : « آیا عصر آن فرا خواهد رسید که ماشین ها با تکیه بر هوش مصنوعی برای همیشه بر گونه ی بشر غلبه کنند؟ آیا این نظریه و شاید بهتر بگوییم، فیلم نامه ی جذاب هالیوودی واقعا به حقیقت می پیوندد؟ »
    مکس تگمارک در کتاب زندگی ۳٫۰ نگاهی عمیق دارد به تحولات اساسی زندگی انسان از زمان آغاز هوش مصنوعی و در ذهن خواننده سوال های اساسی ای را در رابطه با آینده ی تداوم این همکاری ایجاد می کند. نگاه مکس تگمارک سراسر ناامیدانه هم نیست و بشر را دعوت به نگاهی هوشمندانه تر و البته عمیق تر به موضوع هوش مصنوعی می کند. دعوت به انتخاب هایی نه سراسر منفعت طلبانه و با نگاهی کوتاه مدت، بلکه با آینده نگری و حفظ منافع جمعی در به خدمت گرفتن هوش مصنوعی در جهت ایجاد شرایطی بهتر برای گونه ی بشر. او در انتهای سوالش گویی دوباره می پرسد :
    « آیا هوش مصنوعی پایان عصر طلایی پیشرفت بشر است و موجب انقراض او، یا این که قرار است شاهد عصر جدیدی از تکامل، رشد و رفاه فراگیرتر باشیم؟ » انسان بودن و انسان ماندن در عصر هوش مصنوعی، عبارتی بسیار چالش برانگیز است. آیا تا همین جای کار هم هوش مصنوعی تهدیدی بالقوه برای ماهیت انسانی ما نیست؟
    بدون شک ما به عنوان انسان با خلق هوش مصنوعی، قصد در دریافت هایی داشته ایم که منجر شده است روحیات و احوالات ما دچار دگرگونی عمیقی گردد. ما از طریق ماشین ها و البته هوش مصنوعی، همدیگر را می شناسیم و با یکدیگر در ارتباط هستیم. مکس تگمارک در این کتاب سعی می کند سوالاتی در ذهن خواننده ایجاد کند که برای یافتن پاسخش، در سرفصلهای جذاب این کتاب باید تعمق بیشتری داشته باشیم.
    کتاب زندگی ۳٫۰ بحث بقا را نیز پیش روی ما می گذارد و در اینجا این سوال پیش می آید که آیا آینده ی هوش مصنوعی همچون نظریه ی اروینگ ج.گود پایان خوشی دارد؟ او در سال ۱۹۶۵ جمله*ای گفته بود که بوی تردید را می توان در آن به خوبی فهمید :
    « نخستین ماشین فوق هوشمند آخرین اختراعی است که انسانها به آن نیاز خواهند داشت، البته با فرض آنکه این ماشین به اندازه ای مطیع انسان باشد که به ما بگوید چگونه باید بر آن تسلط داشته باشیم. »
    نگاه ابَر ماشین یا آن هوش مصنوعی فوق العاده، به گونه ی بشر چگونه است؟ موجودی کند، مزاحم، ناتوان یا کم اهمیت. به نظر خیلی خوش بینانه نمی آید مکانیزمی هوشمند، تن به بردگی، آن هم به گونه ی ضعیف تر بدهد. آیا هوش مصنوعی رهاشده، به انسان نیاز خواهد داشت؟
    در کتاب زندگی ، هوش مصنوعی و حقیقت وابستگی ما به آن، دیگر انکارپذیر نیست. تنها کافی است لحظه ای بدون آن، دنیا را تصور کنیم. شاید جوانان سال ۱۸۶۵ سفر ژول ورن به فضا را کمی سخت باور کردند و بشر ۱۰۰ سال بعد بر روی ماه قدم زد، اما این بار بخش عجیب داستان در عصر ما اینجا است که ما کاملا فیلم های دوره ی خود را باور میکنیم. البته امیدواریم کمی بیشتر از صدسال فرصت داشته باشیم.

    بخشی از کتاب زندگی ۳٫۰ :

    ماده هوشمند میشود
    « هیدروژن …، اگر زمان کافی داشته باشد، سرانجام به انسان تبدیل میشود. ( ادوارد رابرت هریسن )در طول ۸/۱۳ میلیارد سالی که از مهبانگ میگذرد، یکی از چشمگیرترین تحولاتی که رخ داده این است که ماده ای گنگ و بیجان هوشمند شده است. چطور چنین چیزی امکانپذیر شد و موجودات در آینده تا چه اندازه میتوانند باهوشتر شوند؟ علم درباره ی سرگذشت و سرنوشت هوش در کیهان ما چه چیزی برای گفتن دارد … این*که میگوییم توده ای از ماده هوشمند است چه معنایی دارد؟ یعنی چه که یک شی میتواند به یاد آورد، محاسبه کند و یاد بگیرد؟ » او در این کتاب به این سوالات پاسخ میدهد.
    ویرایش توسط tarokh : 03-10-2022 در ساعت 14:47
    in all chaos there is calculation

  16. 3 کاربر برای این پست سودمند از tarokh عزیز تشکر کرده اند:


  17. #359

    tarokh آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2021
    محل سکونت
    karaj
    نوشته ها
    955
    تشکر
    1,742
    6,088 بار در 951 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 187 پست
    برچسب زده شده
    در 1 تاپیک
    سلام
    امیدوارم که خوب باشید
    کتاب شکاف طبقاتی رو در
    اینجابه شما دوستان معرفی کردم.حال در این تاپیک خلاصه و چکیده ای از این کتاب رو برای شما دوستان قرار میدم.

    قسمت اول
    کیفیت بهتر زندگی باعث افزایش شکاف طبقاتی شد، پیش از اینکه پیشرفت های تکنولوژیکی آن را بدتر کند.

    عصر یخبندان یک دوره دشوار برای بشریت بود. هنگامی که در نهایت به پایان رسید، انتظار میرفت که زندگی بهتر شود. با اینکه به نحوی بهتر شد، همه تغییراتی که با آب و هوا بهبود یافته بود، مثبت نبود.
    همانطور که آخرین عصر یخبندان حدود ۱۱۷۰۰ سال پیش به پایان رسید، ما وارد دوره ای از ثبات اقلیم شناخته شده به عنوان هولوسن شدیم. در طی این زمان، انسانهایی که در خاورمیانه سکونت داشتند، کشت زمین و تولید مواد غذایی را آغاز کردند که منجر به اضافی بودن آن شد. این نشان دهنده شروع عدم تعادل است، زیرا بعضی ها زمین های بزرگتر و منابع غذایی بیشتری را جمع می کردند در حالیکه دیگران به کار بر روی اموال خود می پرداختند. ساختار جامعه شروع به شکل گرفتن کرد.
    در مقابل،جوامع پیشین شکارچی، قدرت به طور مساوی و افقی گسترش یافته بود. بعد از آن جامعه جدیدی که در طول هولوسن بوجود آمد، یک سلسله مراتب ساختار یافته بود و تفاوت زیادی بین غنی و فقیر وجود داشت.
    شواهد برای این اختلاف از بقایای باستان شناسی که ۱۱۰۰۰ سال دارد، آمده است. و برای اولین بار تفاوت های زیادی در اندازه های خانوار نشان می دهد. علاوه بر این، استخوان های ماهی که در خانه خانواده های بزرگتر یافت می شود، نشان می دهد که این افراد ماهی های بزرگ را می خوردند، در حالی که در خانه های کوچکتر، ماهی های کوچک عادی به شمار می روند.
    علاوه بر افزایش کیفیت زندگی، پیشرفت های تکنولوژیکی نیز به بدتر شدن جوامع تاثیر گذاشت. حتی جوامع قبیله ای کوچکتر نمی توانستند از شکاف طبقاتی فرار کنند. در طول دوره ۵۰۰-۷۰۰ میلادی، قبیله چومش – که در ساحل کالیفرنیا زندگی می کرد – نوع جدیدی از قایقرانی را توسعه داد که تعدادی از ماهیگیران را به دریای عمیق می رساند تا ماهی بیشتری بگیرند. تا قبل از این در هیچ زمانی، افرادی که قایقرانی را کنترل و مدیریت می کردند، به قبیله تسلط نیافته بودند. ولی ازین پس افرادی که به قایقرانی آب*های پرعمق دسترسی داشتند اندک اندک به مواردی نظیر سرزمین های قبیله ای، مراسمهای مذهبی و جنگ، کنترل یافتند. دیگر اعضای این قبیله نیز به عنوان قدردانی برای امنیت خود، هدایایی را من جمله اقلام مهم تجارت مانند غذا و پوست به رئسای قبیله ارائه میکردند و آنان قدرتمندتر می*شدند.
    همانطور که می بینید، شکاف طبقاتی در مدت زمان طولانی به وجود آمده است – با افزایش کیفیت زندگی و همچنین پیشرفت های تکنولوژیکی.

    در ابتدا مالکیت زمین مساوی بود، اما به سرعت در محدوده خاصی متمرکز شد.


    امروزه ما در مورد یک درصد جمعیت که اکثریت پول موجود در جهان را کنترل می کنند میشنویم، اما همیشه اینطور نبوده است.
    مدتها پیش، زمین با توجه به سیستمی عادلانه تقسیم شده بود. یکی از اولین تمدن ها که در تاریخ نوشته شده سومریان است. آنها در جنوب بین النهرین – که امروزه به عنوان عراق شناخته می شود – حدود ۵۰۰۰ سال پیش زندگی می*کردند. این جامعه باستانی اکثر زمین های کشاورزی را در میان بسیاری از خانواده ها به اشتراک گذاشته و یک نماینده مرد از هر خانواده تصمیم گیرنده تقسیم سهام برابر سود حاصل از کشاورزی بود.
    این نوع نظام مالکیت نیز در تمدن های باستان چینی مشهود بود. تقریبا ۴۰۰۰ سال پیش در چین، مالکیت خصوصی مفهومی بود که ذهن مردم با آن آشنایی نداشت. تمدن های دیگری همچون آزتک ها در مکزیک و همچنین اینکاها در پرو نیز رویه اشتراک عمومی اموال را در دستور کار قرار داده بودند.
    با این حال، روش عادلانه با مرور زمان ادامه پیدا نکرد، و سرمایه گذاران شروع به جمع آوری اموال کردند.
    به مثال سومری*ها بازگردیم: تا سال ۳۰۰۰ قبل از میلاد، طبقۀ مذهبی، زمین را می خرید و به مردم پولی پرداخت میکرد تا مزرعه را بگردانند. آریستوكرات ها از این روش پیروی کردند – خصوصی سازی زمین هایی كه مدت ها به گروه های خانوادگی وابسته بود. باعث شد که: خانواده ها بدون توجه به نرخ بهره بالا در سال، وام بگیرند. سپس، برای پرداخت طلبکاران خود، خانواده ها باید با فروش زمین خود پول جمع آوری میکردند، گاهی اوقات بر اساس آنچه در قراردادشان منعقد شده بود حتی خودشان را به عنوان برده به فروش میرساندند.
    بنابراین، صاحبان زمین توانستند املاک را اینگونه بدست آورند در حالی که دیگران را از داشتن چنین فرصتی محروم کرده بودند. افرادی که زمین خود را از دست می*دادند باید به دنبال استخدام شدن توسط صاحبان زمین باشند و یا دیگر نمیتوانند زنده بمانند – شکاف و فقدان تعادل در جامعه دیگر چشمگیر شده بود.


    در طول تاریخ اروپا، با سقوط دولت و طاعون، شکاف طبقاتی تاحدودی کمتر شده.

    به طاعون فکر کنید! بیماری مسری که همه را از دم تیغ می*گذراند. مردم فقیر به خصوص از عواقب چنین حوادثی مثل یک بحران اقتصادی یا بیماری همه گیر، در زندگی خود می ترسند. در حالی که جالب است توجه داشته باشید که هر کس – صرفنظر از اینکه چقدر پول داشته باشد یا خیر، ممکن است از چنین شرایط ویرانگر رنج ببرد، اما فقرا در صورت وقوع چنین فاجعه ای وضع بدتری خواهند داشت.
    در طول تاریخ، اروپا هم از فروپاشی دولت*ها و هم طاعون، جان سالم به در برده است.
    شکاف طبقاتی اجتماعی نخستین بار در طول ۲۰۰-۴۰۰ م به وضوح قابل مشاهده بود ، – سال های بعد از امپراتوری روم. در آن زمان، جامعه روم بسیار پرجمعیت،به طور فزاینده ای شهری و فوق العاده غنی بود. یک جامعه بسیار ناسازگار که فاصله بین فقیر و ثروتمند به طور مداوم گسترش پیدا می کرد.
    اما با فروپاشی سیاسی امپراتوری روم، فاصله بین غنی و فقیر شروع به کم شدن کرد. با فروپاشی نظم سیاسی، مراکز شهری به خطر افتادند و ساختار بلندمدت بزرگان جامعه همراه با امتیازات پولی آنها فرو ریخت. از آنجایی که ثروت از سمت بزرگان جذب نمیشد، راه خود را به همه ی بخش های جامعه باز کرد و باعث کاهش شکاف طبقاتی شد.
    در اواسط قرون وسطی، نهادهای قدرتمند سیاسی ظهور کردند و شکاف طبقاتی نیز ایجاد شد. در دوران فئودالی – در حدود ۱۰۰۰-۱۳۰۰ میلادی، نقطه عطفی در این شرایط بوجود آمد. مالکیت زمین در بین اشراف و روحانیونی بود که قدرت زیادی بر سربازان و کشاورزان داشتند.
    سیستم با قرار گرفتن در معرض طاعون مرگ سیاه درحال از بین رفتن بود. در طول چندین نسل، طاعون میلیون ها نفر را در اروپا از بین برد.
    این بیماری به سختی به طبقه کارگر آسیب رساند ، که به وضوح موجب افزایش تقاضا برای چند کارگر باقی مانده بوجود آمد. در نتیجه، دستمزد کار مشاغل در روستاها و مراکز شهر دو برابر شد.که باعث بسته شدن شکاف میان ثروتمندان و فقرا شد.
    در ادامه این خلاصه کتاب، به مثال جدیدی از شکاف طبقاتی که در جامعه ژاپن رسیده است نگاهی می*اندازیم.

    شکاف طبقاتی در ژاپن فراوان بود اما با جنگ جهانی دوم تغییر کرد.

    امروزه اکثر مردم ژاپن، کشورشان را یک قدرت امپریالیستی در نظر نمی گیرند، اما همیشه اینطور نبوده است.
    با نگاهی به چند دهه قبل از جنگ جهانی دوم، امپراتوری ژاپن نیرویی بسیار قدرتمند بود. ژاپن در سال ۱۹۴۱ وارد جنگ شد، کشور به سرعت قدرت را در اقیانوس آرام بدست گرفت. علیرغم شکست چین، ژاپن امپراتوری خود را – که از اواخر قرن نوزدهم گسترش یافته بود – از فیلیپین به برمه و از پاپوآ گینه نو به جزایر الوطه توسعه داد.
    به این ترتیب امپراتوری ژاپن جمعیتی تقریبا ۵۰۰ میلیون نفره را زیر سلطه خود داشت، که حدود یک پنجم جمعیت جهان در آن زمان بود. اندازه آن تقریبا با امپراتوری بریتانیا در رقابت بود!
    با افزایش سریع جمعیت ، ارتش به اندازه ۲۰ برابر اندازه اولیه خود گسترش یافت – به این معنی که تابستان ۱۹۴۵، از هر هفت نفر، یک نفر به ارتش ارسال می شد.
    همانطور که همه ما می دانیم، ژاپن جنگ را از دست داد. این کشور از مرگ ۲،۵ میلیون سرباز، بمباران پتو از نیروی هوایی آمریکا و دو انفجار بمب اتمی رنج می برد.
    با وجود اینکه جنگ ژاپن را نابود کرد – جدایی از آن دسته از کشورهایی که ژاپن به آن حمله کرد – منجر به کاهش شکاف طبقاتی اجتماعی شد.

    در سال ۱۹۳۸، آن یک درصد از ثروتمندترین مردم جهان، تقریبا یک پنجم کل ثروت ژاپن را تشکیل می دادند. در طول جنگ، طبقه اجتماعی بالا بیش از دو سوم ثروت خود را از دست داد، که تقریبا ۱۴ درصد سهم ثروت کشور میبود. این به خاطر برنامه اقتصادی ایالت که ثروت را ازمردم برای تامین مالی جنگ بگیرد،بود.
    بزرگان بدترین ضربه را خوردند؛ همانطور که ثروتمندترین مردم، بزرگترین زیان را تجربه می کردند. سهم ثروت آنها از ۹.۲ درصد به ۱.۹ درصد کاهش یافت.
    جنگ، شکاف طبقاتی را به شیوه بی سابقه تضعیف کرد. جالب توجه است، این کاهش شکاف طبقاتی در بسیاری از کشورهای دیگر، از جمله آلمان، فرانسه و بریتانیا هم دیده می شد.
    in all chaos there is calculation

  18. 2 کاربر برای این پست سودمند از tarokh عزیز تشکر کرده اند:


  19. #360

    tarokh آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2021
    محل سکونت
    karaj
    نوشته ها
    955
    تشکر
    1,742
    6,088 بار در 951 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 187 پست
    برچسب زده شده
    در 1 تاپیک
    سلام
    امیدوارم که خوب باشید
    کتاب شکاف طبقاتی رو در
    اینجابه شما دوستان معرفی کردم.حال در این تاپیک خلاصه و چکیده ای از این کتاب رو برای شما دوستان قرار میدم.
    فایل پیوست 264948

    انقلاب ۱۹۱۷ در روسیه، شکاف طبقاتی را با تلاش های سازمان یافته و خشونت آمیز حل و فصل کرد.

    تا کنون، در این خلاصه کتاب دیدیم که جنگ بین ملت ها می تواند مانع غیر منتظره افزایش شکاف طبقاتی شود. اما این می تواند در طول جنگ های داخلی مانند انقلاب روسیه ۱۹۱۷ هم اتفاق بیافتد.
    در آن زمان، امپراتوری روسیه – به رهبری شاه نیکلاس دوم – شدیدا درگیر جنگ جهانی اول بود. در مجموع ۱۲ میلیون سرباز روسی استخدام شده بودند و تا پایان جنگ، ۲ میلیون نفر جان باختند و ۵ میلیون زخمی و ۲.۵ میلیون نفر اسیر شدند.
    خود جنگ در مقابله با شکاف طبقاتی جامعه روسیه کمک کرد. تامین مالی جنگ از مالیات های غیرمستقیم بر کالاها که بر ثروتمندان و فقرا تأثیر می گذاشت، حاصل شد. با این حال، مناقشه منجر به افزایش خشم در جامعه روسیه شد.
    تا پاییز سال ۱۹۱۷، روسیه وارد یک رکود اقتصادی شد و شورش هایی به رهبری فقیران علیه شهروندان طبقه متوسط ​​آغاز شد. در ۷ نوامبر ۱۹۱۷ بلشویکها – به رهبری لنین – کودتایی برپا و سنت پترزبورگ را فتح کرد. پس از بدست آوردن کنترل، روز بعد، حاکمان جدید امپراطوری، یک قانون جدید برای تقسیم زمین در میان مردم تصویب کردند.
    هدف انقلاب کمونیستی، لغو مالکیت خصوصی بود. همانطور که در دستورالعمل زمین لنین آمده است، تمام شهروندان روسی حق دارند که در زمین کشت کنند. با این حال، فروش یا اجاره زمین غیرقانونی بود و همچنین شما نمیتوانستید کسی را برای کمک به کشاورزی استخدام کنید. این قانون به تصویب رسید تا اطمینان حاصل شود که کارفرمایان سرمایه داری در در نظام کمونیستی دیگر هرگز باز نخواهند گشت. این کار عمدتا منازل بزرگ و غنی را که قبلا متعلق به اشراف، روحانیت و دیگر گروه های ثروتمند بود، هدف قرار داد.
    پس از آن ، بانک ها توسط دولت اشغال شد، حساب های بانکی شخصی بسته و اقلام خصوصی مصادره شد. اثرات چنین تغییری به ساختار جامعه، برای طبقه بالادست ویرانگر بود.همه چیز از ۵۰۰،۰۰۰ مالک زمین و ۱۲۵،۰۰۰ خانواده ثروتمند گرفته شد. علاوه بر این، هزاران نفر کشته شدند – که بسیاری از آنها اشراف زاده بودند.

    حتی با اینکه دولت سومالی در سال ۱۹۹۱ سقوط کرد، فقری که بعد از آن به دنبال کشور آمد، آن را در وضعیت بهتری قرار داد.

    امروزه مفاهیم مثبت بسیاری در رابطه با دولت سومالی وجود ندارد و به طور گسترده یک دولت شکست خورده در نظر گرفته شده است. اما این یک دیدگاه ساده و یک طرفه است. با وجود اینکه درست است کشور در وضعیت بدی قرار دارد، احتمال این نیز وجود دارد که همه چیز تغییر کند.
    در سال ۱۹۹۱، دولت سومالی کاملا سقوط کرد. دیکتاتور محمد سعد بارر از پایتخت خارج شده و کشور شکست خورد؛ مناطق و جوامع به طور مستقل از یک دولت مرکزی، فعالیت می کنند. با گذشت زمان، بخش بزرگی از این کشور به دست جنگ سالاران، شبه نظامیان – و در برخی موارد – سربازان خارجی افتاد. یک جنگ داخلی به مدت پنج سال منجر به خشونت شد، اما شرایط زندگی در سومالی همچنان بسیار بد بود. مطالعات در مورد فقر در کشورهای عربی – که به عوامل متعددی مانند میزان مرگ و میر کودکان و دسترسی به مواد غذایی، آموزش و پرورش و سایر نیازهای اساسی نگاه می کند، به طور مداوم نشان میدهد سومالی یکی از بدترین کشورهایی ست که در آن میتوان زندگی کرد.
    با این حال، نویسنده معتقد است که شرایط فقر زده ی پس از جنگ، هنوز بهتر از قبلش است. دولت سیاد بارر فقط به اینکه منابع کشور را به جیب رئیس دولت و دوستانش هدایت کند علاقمند بود و رفتارهای خشونت آمیزش با مخالفان از دید دیگران پنهان بود. به محض اینکه دولت سقوط کرد، میزان خشونت ها کاهش یافت. این روند تا زمان تهاجم اتیوپی در سال ۲۰۰۶ ادامه داشت.
    یک مطالعه در سال ۲۰۰۵ نشان داد که در طی این زمان شرایط زندگی در سومالی بهبود یافت؛ و از برخی از کشورها در منطقه جنوب صحرای آفریقا برتری پیدا کرد. بدون کنترل دولتی اما، شبه نظامیان و جنگسالاران در قبال دریافت پول در تلاش برای حفاظت و تامین امنیت مردم عادی برآمدند. ولی باز هم، پول گرفته شده، کمتر از مالیاتی بود که فقیران مجبور به پرداخت در رژیم سیاد بارر بودند.
    با توجه به فقدان منابع قابل اطمینان در سومالی، این مطالعات باید با منابع گسترده و بصورت دقیق بررسی شود. لذا کافه کتاب نمیتواند به تنهایی اظهارات نویسنده را تایید و یا رد کند. با این وجود، به نظر می رسد که استاندارد زندگی سومالی پس از فروپاشی دولت در سال ۱۹۹۱، بالا رفته است.

    شکاف طبقاتی نمی تواند توسط دموکراسی یا احزاب چپ حل شود.

    مدتیست که دموکراسی به عنوان بهترین سیستم حکومتی توسط غرب شناخته شده است؛ اعتقاد بر این است که برابری می تواند از طریق روش های دموکراتیک به دست آید.
    اما دموکراسی پاسخی به مشکل شکاف طبقاتی نیست. ما بر این باوریم که گسترش قدرت، بطوری که فراتر از سران دولت رفته، و در دستان مردم قرار گیرد برابری را به همراه خواهد داشت، اما واقعیت این است که شواهد قطعی برای حمایت از این باور وجود ندارد.
    در سال ۲۰۱۰، اقتصاددان نامور، دارون اسیموگلو و تیم او با نگاهی به رابطه بین دموکراسی و شکاف طبقاتی، به تجزیه و تحلیل ۱۸۴ کشور دموکراتیک در دوره ای بین ۱۹۶۰-۲۰۱۰ کردند. نتایج؟ آنها هیچ همبستگی سازنده ای بین دموکراسی و برابری درآمدی و ثروتی پیدا نکردند.
    این مطالعه دو دلیل برای این نتیجه را مطرح کرد: اول اینکه دموکراسی به راحتی می تواند در توزیع مجدد درآمد دخالت کند بگونه*ای که قدرت در نظام*های دموکراتیک هم عمدتا توسط صاحبان قدرت و ثروت قبضه می*شود. این بدان معنی است که اگر سیاستمدارانی که انتظار می رفت از منافع مردم دفاع کنند از منافع سرمایه داران دفاع کنند، هیچ پیشرفتی در جهت برابری ایجاد نمی شود.
    دلیل دوم این است که دموکراسی درهای رشد اقتصادی و آزادی را باز می کند که در نهایت ممکن است موجب گسترش شکاف طبقاتی شود. این نیز به آن علت است که افزایش رفاه اغلب به طور مساوی در سراسر جامعه گسترش نمی یابد.
    برسیم به بخش دوم ماجرا، دولت های چپ نیز به شکاف طبقاتی کمک نمی کنند.
    در سال ۲۰۱۶، اقتصاددانان دیوید استاواجج و کنت شوه، ۱۳ کشور دموکراتیک را از ۱۹۱۶ تا ۲۰۰۰ آنالیز کرده و تاثیر آن بر شکاف طبقاتی را نیز مورد بررسی قرار دادند. این مطالعه نشان داد که دولت های چپ گرا فقط در تشویق برابری هستند. در دوران حکومت چپ گرا، سهم درآمد کشور به ثروتمندان یک درصدی تنها اندکی کمتر از زمانی بود که دولت های راست گرا در قدرت بودند، که این اندک مقدار هم صرفا به جهت حفظ ظاهر و شعارهای احزاب می*باشد.
    اما در این تحقیقات خبر خوش*حال کننده نیز وجود دارد، اتحادیه های کارگری در مبارزه با شکاف طبقاتی بسیار مفید هستند. با جمع آوری قدرت چانه زنی خود در اتحادیه های کارگری، کارکنان فردی می توانند از کارفرمایان خواسته های خود را دریافت کنند. متأسفانه، اتحادیه ها معمولا فقط در زمان شکاف طبقاتی بسیار قدرتمند هستند، در سایر اوقات، حمایت اتحادیه های کارگری – و تاثیر آنها بر شکاف طبقاتی – از بین می رود که خود جای تامل بسیار دارد.

    شماری اصلاحات اقتصادی برای کاهش شکاف طبقاتی پیشنهاد شده اند، اما تا کنون آزمایشی نشده*اند.

    حالا که چی؟ آیا ما عقب نشینی می کنیم و منتظر می مانیم تا جنگ جهانی سوم یا گرم شدن کره زمین رخ بدهد، تا بتوانیم شاهد پیشرفت هایی در زمینه شکاف طبقاتی باشیم؟
    در گذشته، بلایای طبیعی اغلب با ثروت و قدرت بزرگان مقابله می کرد، اما امروزه جایگزین هایی برای ایجاد تغییرات وجود دارد.
    برخی از اصلاحات اقتصادی پیشنهادی در حال حاضر را در ادامه این خلاصه کتاب مورد بحث قرار می*دهیم:
    در سال ۲۰۱۵، آنتونی اتکینسون، اقتصاددان بریتانیایی، تحلیلی کامل از گزینه های اقتصادی را برای مقابله با شکاف طبقاتی ارائه داد. اتکینسون متخصص تحقیق در مورد فقر، برخی از اقداماتی را که می تواند برابری را ایجاد کند، شامل محدود کردن قدرت بازار و تقویت نفوذ کار سازمان یافته، معرفی کرد. در ادامه خلاصه این موارد آورده شده است:
    افزایش مالیات بر سود سرمایه و بر کسانی که بیشترین درآمد را دارند بسیار بیشتر از آنچه هم*اکنون مقرر شده است.
    اطمینان حاصل شود که حداقل دستمزد کافی وجود دارد و یک درآمد استاندارد در سراسر کشور برای هر فرد از کودکی معین گردد. در اروپا، معرفی یک درآمد پایه جهانی برای شهروندان بیکار و کارگر به طور یکسان یک بحث مداوم است که سال*هاست ادامه دارد.
    گرچه بحث در مورد تغییر در حال انجام است، امکان پذیری این اصلاحات هنوز مورد آزمایش قرار نگرفته است. یک نگرانی بزرگ این است که چقدر این اصلاحات اقتصادی هزینه خواهد داشت، در حالی که یکی دیگر از فشارهای اقتصادی، جهانی شدن و رقابت بین المللی است. با این حال، ما وقتی واقعا می دانیم این اقدامات ارزشش را دارد یا نه، که پیاده سازی شوند.
    علاوه بر این، اثرات اصلاحات نامشخص است. طبق گفته اتکینسون، شکاف طبقاتی در انگلستان پس از افزایش مالیات بر درآمد کاهش می یابد، مزایای اجتماعی افزایش می یابد، درآمد پایه ای برای کودکان معرفی می شود و حداقل دستمزد مناسب ایجاد می شود.
    حتی پس از آن، راه طولانی تا برابری انگلستان در سطح مکان هایی مانند سوئد وجود دارد. با این وجود، برای رفع شکاف طبقاتی اقدامات خوبی ایجاد می شود.

    پیام کلیدی در این چکیده کتاب:
    از لحاظ تاریخی، برابری توسط جنگ، انقلابات سیاسی و بیماری های همه گیر به وجود آمده است. نه سرمایه داری و نه دموکراسی قادر به حل مسئله شکاف طبقاتی در جامعه نیستند. امروز چالش این است که راهی برای مقابله با شکاف طبقاتی پیدا کنیم تا دوباره با راه حل های گریز ناپذیر خشونت آمیز و ویرانگر روبرو نشویم
    in all chaos there is calculation

  20. یک کاربر برای این پست سودمند از tarokh عزیز تشکر کرده اند:


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 6 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 6 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •