صفحه 348 از 543 نخستنخست ... 248298338346347348349350358398448 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 3,471 به 3,480 از 5427

موضوع: روانشناسی بازار و روانشناسی فردی

  1. #3471


    تاریخ عضویت
    May 2022
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    655
    تشکر
    1,212
    2,420 بار در 632 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 11 پست
    برچسب زده شده
    در 0 تاپیک
    نقل قول نوشته اصلی توسط vahid394 نمایش پست ها
    سلام به شما بزرگوار
    امیدوارم که حالتون خوب باشه و حس خوبی داشته باشید
    واقعا از مهمترین مسائل داریم صحبت میکنیم و اهمیت این تاپیک بسیار بیشتر از تاپیک های تمرین هست
    خب دوست عزیزمون دوتا موضوع مهم هم بیان کردند که من خواستم اصل منابع رو براتون بذارم
    اول اون تیکه از کتاب دعوت به تمرین ذن رو عکس گرفتم و عکسشو الان براتون میذارم که خودتون بخوانید
    فایل پیوست 480185
    و قسمت بعدی هم از فیلم ماتریکس گفتن که استاد هم بیان کرده بودند این فیلم رو و من این قسمت که دوستمون اشاره کردند رو براتون ضبط کردم و لینکشو میذارم تا مشاهده کنید
    https://uupload.ir/view/ئئئئئئئئئئئئ...ئئ_mgmm.mp4/
    خب واقعا هم همین طوره یه تجربه جالب براتون میگم که شاید موثر ومفید باشه
    من بارها شده که مثلن یک حساب 100دلاری رو رسوندم به 50دلار یعنی 50درصد ضرر کرده حساب و خب خیلی راحت من میام این ضرر رو جبران میکنم و بالانس رو به 100دلار میرسونم اما دقیقا وقتی میخوام 100به 150دلار برسونم با همون سیستم که 50رو به 100رسوندم که درواقع میشه 100در100افزایش بالانس اما نمی تونم 100روبه همون راحتی به 150برسونم که میشه 50درصد افزایش بالانس
    سیستم که همون سیستم هست و مدیریت سرمایه هم همون اندازه در نظر میگیرم اما چی تغییر کرده ؟؟؟
    کاملا مشخصه درون من یه چیزی هست که مربوط به روانشناسی میشه
    یه مثال دیگه براتون بزنم
    در کودکی پدرم برایم جوجه عید میخرید و من خیلی با این جوجه ها بهم خوش میگذشت
    یک جوب ابی داخل محلمون بود که عرضش حدود یک ونیم متر بود
    جوجه های عیدی که من داشتم وقتی بزرگ میشدن همه خروس میشدن (جالب بود درکل همه خروس بودن نمیدونم چرا؟؟؟خخخخخ)
    این جوجه ها وقتی به سن 2یا3ماهگی میرسیدن خیلی علاقه داشتن که بپرن یعنی دوس داشتن از روی هر مانعی بپرن و یکی از موانع مورد علاقه اونها همون جوب اب محلمون بود که عرض زیادی داشت
    جوجه اولی که داشتم وقتی به سن 2یا3ماهگی رسید چند روز میرفت و عصرا که داشت غروب میشد لب اون جوب میشست و زل میزد به اونور جوب اما نمی پرید انگار که شک داشت میتونه یا نه و فکر میکرد اگه بپرم و بیفتم توی اب چی
    خلاصه جوجه اول حدود 3الی 4روز لب اون جوب وایساد و هر روز حدود نیم ساعت
    بعد روز 4به بعد پرید و به سختی با بال و پر زدن خودش رو رسوند به اون جوب و دیگه یادگرفت
    سال بعد باز جوجه عید گرفتم و خب جوجه هم بزرگ شد و بازم خروس شد و بازم بعد 2یا3ماهگی رفت لب اون جوب و حدود 3الی 4روز هی زل میزد به اونور جوب و می ترسید بپره
    و خلاصه بعد 5روز پرید
    سال بعد قبل اینکه عید بشه یکی از همسایه های مامرغ و خروس خرید
    و تومحل مرغ وخروس اون بازی میکردن
    منم باز عید که شد جوجه خریدم و جوجه من از همون بچگی با این مرغ و خروس های همسایمون بازی میکرد و کلن خیلی باهاشون رفیق شده بود (اما از خروسا میترسید خخخخ)
    بعد این جوجه قشنگ یادمه که تو سن کمتر از 2ماهگی وقتی که تازه میتونست یکم بپره بدون اینکه حتی خودش متوجه بشه یه بار که با این مرغ و خروس ها بازی میکرد یه اتفاقی براش افتاد (من همیشه مواظبش بودم)
    این مرغ و خروسای همسایه ما داشتن میدویدن اینطرف و اونطرف و یهو مسیرشون رفت سمت همون جوب و همگی اونها خب بزرگ تر بودن و خیلی راحت از روی جوب پریدن و رفتن و اونور این جوجه من خیلی کوچیک بود اما چون هیچ جوجه ای بین اونها نبود جز این خودش هم به رفتارای مرغ و خروسای بزرگ تر عادت کرده بود برای همین بدون اینکه حتی ذره ای مکث کنه این جوجه هم از روی جوب پرید اونم نه تنها پرید بلکه خیلی بیشتر از عرض جوب رو طی کرد و دیگه قشنگ پرواز کرد عینه همون مرغ و خروس ها
    متوجه شدید چی شد؟؟؟
    این جوجه هم مثله ما ادما تحت تاثیر عوامل روانی قرار گرفته بود و چون دید همه میپرن یه حسی از درون بهش گفت که بابا کاری نداره که می پری توهم و رد میشی و پرید و از اون روز به بعد حتی از در حیاط ما تو نمی اومد بلکه از دیوار میپرید بالا و می اومد تو با اینکه هنوز 2ماهش نشده بود
    حالا من شاید سن و سال مرغ و خروس ها رو دقیق یادم نباشه اما در هر صورت کم سن تر از جوجه های سال پیش بود
    و جالب اینکه من 4سال جوجه خریدم وتنها سالی که جوجه من لب اون جوب 3الی 4روز کلی مکث نکرد تا بپره همون سالی بود که همسایه ما مرغ و خروس داشت
    البته ضمن مزاح بگم که ما هیچ کدوم مرغ و خروس نیستیم خخخخخ اما خب ذهن ما میتونه شبیه این موجودات باشه تا حدودی
    موفق باشید و تشکر بابت نقد و بررسی موثر دوستان

    بسیار خاطره دلنشینی بود و من رو یاد اون عبارت معروف انداخت که ماهیت تو ، میانگینی از ماهیت افرادی هست که تو باهاشون معاشرت زیادی داری.
    و من بسیار به این حرف معتقدم.
    ممنون از به اشتراک گذاری متن زیباتون.

  2. 6 کاربر برای این پست سودمند از elnaz.s عزیز تشکر کرده اند:


  3. #3472

    ALI-KT آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Oct 2022
    نوشته ها
    778
    تشکر
    687
    4,055 بار در 770 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 148 پست
    برچسب زده شده
    در 1 تاپیک
    سلام وقت بخیر
    من یک مشکل روانشناسی دارم که گفتم بپرسم شاید تجربش رو داشته باشید یا راه حلی بدونید
    زمانی که از اول صبح کارام رو انجام میدم و شروع میکنم به کارام ، تا اخر روز عالی کار میکنم
    اما روزی که از اولش کار نکنم و مثلا تا ظهر یا عصر سر یه کارفرعی دیگه ای باشم و نرسم به کار اصلیم که اینجاست ، دیگه تا شب نمیتونم خوب تمرکز کنم رو کار و عمیق بشم رو کارم حواسم پرت میشه و اونروز کلا روز خوبی از اب در نمیاد مفید نیست .
    چیکار باید بکنم چه تمرینی باید بکنم
    یا اصلا جوابش ساده هست و باید سعی کنم کخ بتونم متمرکز باشم ؟ یاسعی کنم از اول صبح حتما کارام رو انجام بدم بعد ب کارای دیگه فرعی بپردازم (*البته یموقعایی دست ما نیست و کار پیش میاد )
    پیشنهادی مشورتی دارید لطف کنید بفرمایید
    سپااااااس

  4. 8 کاربر برای این پست سودمند از ALI-KT عزیز تشکر کرده اند:


  5. #3473

    mehdidass آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Apr 2022
    نوشته ها
    79
    تشکر
    229
    733 بار در 67 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 0 پست
    برچسب زده شده
    در 0 تاپیک
    سلام.فکر میکنم احتمالا شما کمال گرا هستین و باید همه چیز مطابق میل و برنامه شما باشه و عالی پیش بره . یه احتمال دیگه هم میدم شاید مشکل از اونجا باشه. ظهر که برمیگردین به کار اصلیتون حس و حال ترید ندارین و یجورایی اون کار فرعی انرژیتون رو گرفته. چون منم اینجوری ام تقریبا و اخیرا یکم درست شدم. حس و حال کار کردن از بین بره دیگه کار نمیکنم.
    ناامیدی یعنی مرگ تمام رویاها

  6. 6 کاربر برای این پست سودمند از mehdidass عزیز تشکر کرده اند:


  7. #3474

    Mahdi_Javan آواتار ها
    تاریخ عضویت
    May 2022
    محل سکونت
    تبریز
    نوشته ها
    519
    تشکر
    1,369
    2,206 بار در 492 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 35 پست
    برچسب زده شده
    در 1 تاپیک
    نقل قول نوشته اصلی توسط کاردو نمایش پست ها
    سلام به دوستان عزیز یه مشکلی داشتم که میخواستم اگر دوستان تجربه ای یا پیشنهادی دارند کمکم کنند
    واقعیتش مشکل من با خواب هستش یه مدتیه خیلی بد خواب شدم یعنی وقتیکه وقت خوابم میرسه حتی اگه خیلی خیلی خوابم بیاد حتما حداقل یه ساعت طول میکشه تا خوابم ببره دیگه انقدر فکر میکنم به ارزوها به هدف ها انقدر خودم رو تصور میکنم که ب ارزوها رسیدم کلا خوابو ازم گرفته یعنی شده عادت خیلی طول میکشه به خواب برم جالبیش اینه وقتایه دیگه راحت به خواب میرم ولی دیگه اون زمانی که باید بخوابم خوابم نمیبره واقعا دیگه این عادتم خیلی اذیتم میکنه اگه نظری دارین بهم بگید لطفا
    سلام دوست من. امیدوارم حال خوبی داشته باشید.

    شکست دادن این مشکل مثل مشکلات دیگه نیازمند اراده و برنامه ریزی هستش. بنابراین قبل از هر چیزی تصمیم بگیرید که به صورت آگاهانه، فعال و برنامه ریزی شده به مقابله با این مشکل بپزدازید. این قسمت از حل مشکل، بسیار مهم تر از قسمت بعدی که "راه حل" هستش خواهد بود. یعنی فردی با اراده ی آهنین و تصمیم قاطع، حتی اگر یک راه حل بهش داده بشه با مشکل رو برطرف خواهد کرد ولی فردی با اراده ی نه چندان قوی و تصمیماتی تار و آبکی، حتی هزار راه حل هم بهش داده بشه، دردی ازش دوا نخواهد کرد. پس اول این مورد رو آماده کنید.

    پس از اون، به این موارد دقت کنید:

    1- تنظیم ساعت بیولوژیک بدن:
    صبح ها بلافاصله پس از بیدار شدن، حدود 10 الی 20 دقیقه به جهت آفتاب به آسمون نگاه کنید. هرچه نزدیک تر به خورشید بهتر. نیازی نیست حتما به خود خورشید نگاه کنید که برای چشم ها هم مضر هستش. ولی نور خورشید کامل روی صورتتون بیافته. این کار باعث تنظیم زمان ترشح ملاتونین (پیام رسان عصبی که یکی از وظایفش، ایجاد حس خوابالودگی و آماده کردن بدن برای خواب هستش) میشه. در مقابل هم شب ها جایی که میخوابید باید کاملا تاریک باشه و بعد از رفتن به رخت خواب هم از موبایل استفاده نکنید که روند ترشح ملاتونین رو شدیدا مختل میکنه. در طول روز فقط زمانی دراز بکشید که قصد خواب دارید، به قصد لم دادن و استفاده از موبایل یا لپتاپ دراز نکشید. اون وقت مغز فرق دراز کشیدن به قصد خوابیدن و دراز کشیدن به قصد انجام یک کار رو نمیدونه و این دو تا رو قاطی میکنه.

    2- ایجاد خستگی در طول روز:
    سعی کنید در طول روز فعالیت بدنی کافی برای ایجاد خستگی داشته باشید و از طرفی هم سعی کنید در طول روز چُرت نزنید. البته این بستگی به متابولیسم بدن افراد داره و برای بعضی ها واقعا اون خواب یکی دو ساعته ی بعد از ظهر خیلی حیاتی هستش. ولی اگه تونستید این کار رو بکنید، خیلی در خواب شبانگاه کمکتون میکنه.

    3- ساکت کردن ذهن:
    این مورد که هم من و هم شما بهش مبتلا هستیم، که میریم به رخت خواب و بعدش تا 1 ساعت، اجازه میدیم سیل افکار ما رو با خودش ببره و از فکری به فکر دیگه و یا به یه فکر خیلی طولانی ببره، با ساکت کردن ذهن تا حدی قابل برطرف کردن هستش. البته نیازمند سطح مطلوبی از آگاهی هستش و همچنین نیازمند سابقه ی کافی در مدیتیشن. اگر مدیتیشن انجام نمیدید، پیشنهاد میکنم انجام بدید و کم کم (شاید در حد 6-7 ماه) یاد میگیرید که ذهن رو برای چند ثانیه ساکت کنید و در لحظه ی حال باشید. اگر بتونید این ساکت کردن ذهن رو در رخت خواب عملی کنید (حتی برای چند ثانیه)، خیلی خوبه و کمترین تاثیرش اینه که از اون عمیق ترین گودال افکار، که غرقش شدید و از زمان و مکان بیخبر هستید بیرون میاید و متوجه میشید که داشتید فکر میکردید. بعدش میبینید که افکار گوناگون و اتفاقی و بیربط به هم، برای یکی دو ثانیه به ذهنتون خطور میکنند و بعد از بین میرن. این همون گزاره ی "مشتتون رو باز بگذارید تا افکار بیان و برن. یک فکر رو در مشتتون نگیرید." هستش که در بین بودایی ها مرسوم و معروف هستش.

    4- ساعات یکسان:
    شاید خوابیدن دست ما نباشه ولی بیدار شدن قطعا دست ماست. حتی به روش های نه چندان دوستانه :d . سعی کنید هر روز در ساعت معین از خواب پاشید. مهم نیست چه ساعتی. فقط یک ساعت ثابت که بهش پایبند باشید. حدودا اگه 10 روز به این ساعت پایبند باشید، کم کم بدن به طور اتوماتیک زمان خواب مناسب ساعت بیداریتون رو هم تنظیم خواهد کرد.

    موفق تر باشید.
    مشتاقِ گل از سرزنشِ خار نترسد...!

  8. 13 کاربر برای این پست سودمند از Mahdi_Javan عزیز تشکر کرده اند:


  9. #3475

    mehdidass آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Apr 2022
    نوشته ها
    79
    تشکر
    229
    733 بار در 67 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 0 پست
    برچسب زده شده
    در 0 تاپیک
    سلام به همه. یه جمله خیلی جالب خوندم که بنظرم درک کردنش خیلی میتونه مارو جلو بندازه توی کار و حرفه ای که داریم.
    " تحلیل کردن ، 90 درصدش دانش هستش و ترید کردن 90 درصدش روانشناسی"
    کاری با اعداد و درصدایی که گفته ندارم. تمایز تحلیل کردن و ترید کردن و علت این تفاوت یکم من رو به فکر فرو برد و به اهمیت مساله روانشناسی واقعا پی بردم.
    نتیجه هایی هم گرفتم ازش .
    هر تحلیل گری ، لزوما تریدر نیست ولی هر تریدر، تحلیل گر است.
    ما وقتی یاد بگیریم خط روند بکشیم و مناطق حمایت مقاومت مشخص کنیم و به پرایس اکشن مسلط بشیم تازه میشیم تحلیل گر، نه تریدر
    اونجا بود که فهمیدم دیدن فیلم های دوره تمام ماجرا نبوده و نیست و باید طبق مسیری که امین عزیز گفتن باید پیش بریم.
    و باید اهمیت بیشتری به این انجمن بدیم و قدرشو بیشتر بدونیم.
    و
    در انتها مرسی از همه کساییکه ارزش به این انجمن اضافه کردن . دوستتون دارم
    ناامیدی یعنی مرگ تمام رویاها

  10. 11 کاربر برای این پست سودمند از mehdidass عزیز تشکر کرده اند:


  11. #3476

    Mehrdad az آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2021
    محل سکونت
    karaj
    نوشته ها
    501
    تشکر
    11,030
    3,851 بار در 512 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 29 پست
    برچسب زده شده
    در 0 تاپیک
    نقل قول نوشته اصلی توسط mehdidass نمایش پست ها
    سلام به همه. یه جمله خیلی جالب خوندم که بنظرم درک کردنش خیلی میتونه مارو جلو بندازه توی کار و حرفه ای که داریم.
    " تحلیل کردن ، 90 درصدش دانش هستش و ترید کردن 90 درصدش روانشناسی"
    کاری با اعداد و درصدایی که گفته ندارم. تمایز تحلیل کردن و ترید کردن و علت این تفاوت یکم من رو به فکر فرو برد و به اهمیت مساله روانشناسی واقعا پی بردم.
    نتیجه هایی هم گرفتم ازش .
    هر تحلیل گری ، لزوما تریدر نیست ولی هر تریدر، تحلیل گر است.
    ما وقتی یاد بگیریم خط روند بکشیم و مناطق حمایت مقاومت مشخص کنیم و به پرایس اکشن مسلط بشیم تازه میشیم تحلیل گر، نه تریدر
    اونجا بود که فهمیدم دیدن فیلم های دوره تمام ماجرا نبوده و نیست و باید طبق مسیری که امین عزیز گفتن باید پیش بریم.
    و باید اهمیت بیشتری به این انجمن بدیم و قدرشو بیشتر بدونیم.
    و
    در انتها مرسی از همه کساییکه ارزش به این انجمن اضافه کردن . دوستتون دارم
    سلام مهدی جان ممنون بابت پست خوبت
    تریدر بودن ترکیبی از خصوصیات درونی مثل:حال خوب،نظم ،تمرکز،آرامش،باور های صحیح در کنار دانش و تسلط هست
    اما تحلیل گر از دانش داره استفاده میکنه و چالشی نیست که خودش رو محک بزنه و همین موضوع برای بعضی باعث اعتماد به نفس کاذبی میشه که رقم های سنگینی رو ابتدای کار از دست میدن

  12. 6 کاربر برای این پست سودمند از Mehrdad az عزیز تشکر کرده اند:


  13. #3477

    ALI-KT آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Oct 2022
    نوشته ها
    778
    تشکر
    687
    4,055 بار در 770 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 148 پست
    برچسب زده شده
    در 1 تاپیک
    نقل قول نوشته اصلی توسط mehdidass نمایش پست ها
    سلام.فکر میکنم احتمالا شما کمال گرا هستین و باید همه چیز مطابق میل و برنامه شما باشه و عالی پیش بره . یه احتمال دیگه هم میدم شاید مشکل از اونجا باشه. ظهر که برمیگردین به کار اصلیتون حس و حال ترید ندارین و یجورایی اون کار فرعی انرژیتون رو گرفته. چون منم اینجوری ام تقریبا و اخیرا یکم درست شدم. حس و حال کار کردن از بین بره دیگه کار نمیکنم.
    سلام و درود بله قسمت اول که متاسفانه کاملا درسته کمال گرا ام
    دوستان اگر مطلبی یا کتابی یا پادکستی راجبه کمال گرایی که خوندن و نتیجه گرفتن (یک کتاب عااالی ) معرفی کنن لطفا
    ترید که فعلا نمیزنم ولی حسوحال دیدن فیلم هاو تمرین کردن ندارم بله ...

  14. 5 کاربر برای این پست سودمند از ALI-KT عزیز تشکر کرده اند:


  15. #3478


    تاریخ عضویت
    May 2022
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    655
    تشکر
    1,212
    2,420 بار در 632 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 11 پست
    برچسب زده شده
    در 0 تاپیک
    نقل قول نوشته اصلی توسط ALI-KT نمایش پست ها
    سلام وقت بخیر
    من یک مشکل روانشناسی دارم که گفتم بپرسم شاید تجربش رو داشته باشید یا راه حلی بدونید
    زمانی که از اول صبح کارام رو انجام میدم و شروع میکنم به کارام ، تا اخر روز عالی کار میکنم
    اما روزی که از اولش کار نکنم و مثلا تا ظهر یا عصر سر یه کارفرعی دیگه ای باشم و نرسم به کار اصلیم که اینجاست ، دیگه تا شب نمیتونم خوب تمرکز کنم رو کار و عمیق بشم رو کارم حواسم پرت میشه و اونروز کلا روز خوبی از اب در نمیاد مفید نیست .
    چیکار باید بکنم چه تمرینی باید بکنم
    یا اصلا جوابش ساده هست و باید سعی کنم کخ بتونم متمرکز باشم ؟ یاسعی کنم از اول صبح حتما کارام رو انجام بدم بعد ب کارای دیگه فرعی بپردازم (*البته یموقعایی دست ما نیست و کار پیش میاد )
    پیشنهادی مشورتی دارید لطف کنید بفرمایید
    سپااااااس


    سلام دوست عزیز. این موضوعی که فرمودید نشون میده شما وقتی رضایت کافی از اموری که توی ذهنتون براش برنامه چیدید رو ندارید ، می افتید توی لوپ خود سرزنشی و اضطراب. یعنی به خاطر اینکه صبح کاری رو که باید انجام میدادید رو انجام ندادید ، از خودتون عصبانی میشید. وقتی از خودتون عصبانی میشید شروع میکنید به خودسرزنشی. خودسزرنشی به دنبالش اضطراب رو به همراه میاره و اضطراب هم اجازه انجام فعالیت های بعدی رو بهتون نمیده چون در ناخوداگاهتون میترسید که اون هارو هم درست و کامل ( طبق برنامه چیده شده در ذهنتون) انجام ندید و دوباره بیوفتید داخل اون چرخه باطل.
    در واقع ذهنتون داره مقاومت میکنه که اجازه نده اون اتفاق ( اضطراب و خودسرزنشی و ... ) مجدد براتون بیوفته.
    راه حلش هم در عین ساده بودن ، سخته و تمرین و تکرار میخواد. خود من به شخصه دچار این مشکل هستم اما راه حلی که پیش گرفتم این هست:
    وقتی از برنامه ام عقب میافتم ، ناخوداگاه از نشستن پشت میز کارم به شدت فراری میشم و همین حالی که به شما دست میده گریبان گیر خودم هم میشه. منتها من سیستم پاداش رو پبش میبرم.
    یعنی اون لحظه میگم خب درسته تا الان کارت عقب افتاده اما در حد بیست دقیقه یا نیم ساعت فقط برو پشت سیستم و کارت رو از ساده ترین قسمت برای خودت شروع کن. برای مثال من میام تاپیک تمرین ها رو باز میکنم و شروع میکنم گذری تمرین بچه هار و نگاه کردن. بعد دنبال نکته ای که دوستان در مورد تمارین گفتن میگردم. همینطوری یواش یواش جلو میرم میبینم که یک ساعت شده که پشت سیستم هستم و همین اتفاق انگاریک رضایت ضمنی بهم میده و اون مقاومت ذهنمیم و خودسرزنشیم کنار میره کم کم و همین حس رضایت باعث میشه فردا سر تایم شروع کنم به کار.
    شما هم باید بگردید ببینید چطوری میتونید خودتون رو به ادامه کار ترغیب کنید. اینطوری خیلی راحت میتونید خودتون رو از این لوپ بیرون بکشید.

  16. 7 کاربر برای این پست سودمند از elnaz.s عزیز تشکر کرده اند:


  17. #3479


    تاریخ عضویت
    May 2022
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    655
    تشکر
    1,212
    2,420 بار در 632 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 11 پست
    برچسب زده شده
    در 0 تاپیک
    نقل قول نوشته اصلی توسط کاردو نمایش پست ها
    سلام به دوستان عزیز یه مشکلی داشتم که میخواستم اگر دوستان تجربه ای یا پیشنهادی دارند کمکم کنند
    واقعیتش مشکل من با خواب هستش یه مدتیه خیلی بد خواب شدم یعنی وقتیکه وقت خوابم میرسه حتی اگه خیلی خیلی خوابم بیاد حتما حداقل یه ساعت طول میکشه تا خوابم ببره دیگه انقدر فکر میکنم به ارزوها به هدف ها انقدر خودم رو تصور میکنم که ب ارزوها رسیدم کلا خوابو ازم گرفته یعنی شده عادت خیلی طول میکشه به خواب برم جالبیش اینه وقتایه دیگه راحت به خواب میرم ولی دیگه اون زمانی که باید بخوابم خوابم نمیبره واقعا دیگه این عادتم خیلی اذیتم میکنه اگه نظری دارین بهم بگید لطفا

    سلام دوست عزیز.
    کم خوابی یا خواب بی کیفیت پاشنه آشیل شماست در مسیری که پیش گرفتید و خواهشا حتما جدی بگیرید. چون خواب بی کیفیت در دراز مدت تاثیرات بسیار مخربی داره.مواردی که به ذهنم میرسه این هست که در قدم اول سعی کنید از ساعت 6 عصر به بعد مصرف کافیین رو قطع کنید . شب یکی دو ساعت قبل خواب از دمنوش هایی که موجب آروم و ریلکس شدن ذهن و بدنتون میشن ( مثل گل گاو زبان ) استفاده کنید. سعی کنید فعالیت فیزیکی دز طول روز داشته باشید تا شب راحت تر بتونید بخوابید و در نهایت اگر نتیجه بخش نبود حتما با پزشکتون مطرح کنید موضوع رو و اگر نیاز هست دارو مصرف کنید.
    این مورد رو حتما جدی بگیرید لطفا.
    با آرزوی سلامتی و تندرستی .

  18. 9 کاربر برای این پست سودمند از elnaz.s عزیز تشکر کرده اند:


  19. #3480

    کاردو آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2021
    محل سکونت
    پیرانشهر
    نوشته ها
    160
    تشکر
    601
    926 بار در 153 پست از ایشان تشکر شده است
    یاد شده
    در 1 پست
    برچسب زده شده
    در 1 تاپیک
    نقل قول نوشته اصلی توسط Mahdi_Javan نمایش پست ها
    سلام دوست من. امیدوارم حال خوبی داشته باشید.

    شکست دادن این مشکل مثل مشکلات دیگه نیازمند اراده و برنامه ریزی هستش. بنابراین قبل از هر چیزی تصمیم بگیرید که به صورت آگاهانه، فعال و برنامه ریزی شده به مقابله با این مشکل بپزدازید. این قسمت از حل مشکل، بسیار مهم تر از قسمت بعدی که "راه حل" هستش خواهد بود. یعنی فردی با اراده ی آهنین و تصمیم قاطع، حتی اگر یک راه حل بهش داده بشه با مشکل رو برطرف خواهد کرد ولی فردی با اراده ی نه چندان قوی و تصمیماتی تار و آبکی، حتی هزار راه حل هم بهش داده بشه، دردی ازش دوا نخواهد کرد. پس اول این مورد رو آماده کنید.

    پس از اون، به این موارد دقت کنید:

    1- تنظیم ساعت بیولوژیک بدن:
    صبح ها بلافاصله پس از بیدار شدن، حدود 10 الی 20 دقیقه به جهت آفتاب به آسمون نگاه کنید. هرچه نزدیک تر به خورشید بهتر. نیازی نیست حتما به خود خورشید نگاه کنید که برای چشم ها هم مضر هستش. ولی نور خورشید کامل روی صورتتون بیافته. این کار باعث تنظیم زمان ترشح ملاتونین (پیام رسان عصبی که یکی از وظایفش، ایجاد حس خوابالودگی و آماده کردن بدن برای خواب هستش) میشه. در مقابل هم شب ها جایی که میخوابید باید کاملا تاریک باشه و بعد از رفتن به رخت خواب هم از موبایل استفاده نکنید که روند ترشح ملاتونین رو شدیدا مختل میکنه. در طول روز فقط زمانی دراز بکشید که قصد خواب دارید، به قصد لم دادن و استفاده از موبایل یا لپتاپ دراز نکشید. اون وقت مغز فرق دراز کشیدن به قصد خوابیدن و دراز کشیدن به قصد انجام یک کار رو نمیدونه و این دو تا رو قاطی میکنه.

    2- ایجاد خستگی در طول روز:
    سعی کنید در طول روز فعالیت بدنی کافی برای ایجاد خستگی داشته باشید و از طرفی هم سعی کنید در طول روز چُرت نزنید. البته این بستگی به متابولیسم بدن افراد داره و برای بعضی ها واقعا اون خواب یکی دو ساعته ی بعد از ظهر خیلی حیاتی هستش. ولی اگه تونستید این کار رو بکنید، خیلی در خواب شبانگاه کمکتون میکنه.

    3- ساکت کردن ذهن:
    این مورد که هم من و هم شما بهش مبتلا هستیم، که میریم به رخت خواب و بعدش تا 1 ساعت، اجازه میدیم سیل افکار ما رو با خودش ببره و از فکری به فکر دیگه و یا به یه فکر خیلی طولانی ببره، با ساکت کردن ذهن تا حدی قابل برطرف کردن هستش. البته نیازمند سطح مطلوبی از آگاهی هستش و همچنین نیازمند سابقه ی کافی در مدیتیشن. اگر مدیتیشن انجام نمیدید، پیشنهاد میکنم انجام بدید و کم کم (شاید در حد 6-7 ماه) یاد میگیرید که ذهن رو برای چند ثانیه ساکت کنید و در لحظه ی حال باشید. اگر بتونید این ساکت کردن ذهن رو در رخت خواب عملی کنید (حتی برای چند ثانیه)، خیلی خوبه و کمترین تاثیرش اینه که از اون عمیق ترین گودال افکار، که غرقش شدید و از زمان و مکان بیخبر هستید بیرون میاید و متوجه میشید که داشتید فکر میکردید. بعدش میبینید که افکار گوناگون و اتفاقی و بیربط به هم، برای یکی دو ثانیه به ذهنتون خطور میکنند و بعد از بین میرن. این همون گزاره ی "مشتتون رو باز بگذارید تا افکار بیان و برن. یک فکر رو در مشتتون نگیرید." هستش که در بین بودایی ها مرسوم و معروف هستش.

    4- ساعات یکسان:
    شاید خوابیدن دست ما نباشه ولی بیدار شدن قطعا دست ماست. حتی به روش های نه چندان دوستانه :d . سعی کنید هر روز در ساعت معین از خواب پاشید. مهم نیست چه ساعتی. فقط یک ساعت ثابت که بهش پایبند باشید. حدودا اگه 10 روز به این ساعت پایبند باشید، کم کم بدن به طور اتوماتیک زمان خواب مناسب ساعت بیداریتون رو هم تنظیم خواهد کرد.

    موفق تر باشید.
    سلام مهدی جان خیلی ممنون ممنونم از راهنماییت سعی میکنم براش برنامه ریزی کنم و این عادت بد رو ریشه کن کنم

  20. 6 کاربر برای این پست سودمند از کاردو عزیز تشکر کرده اند:


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 45 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 45 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •