سلام به شما بزرگوار
امیدوارم که حالتون خوب باشه و حس خوبی داشته باشید
واقعا از مهمترین مسائل داریم صحبت میکنیم و اهمیت این تاپیک بسیار بیشتر از تاپیک های تمرین هست
خب دوست عزیزمون دوتا موضوع مهم هم بیان کردند که من خواستم اصل منابع رو براتون بذارم
اول اون تیکه از کتاب دعوت به تمرین ذن رو عکس گرفتم و عکسشو الان براتون میذارم که خودتون بخوانید
فایل پیوست 480185
و قسمت بعدی هم از فیلم ماتریکس گفتن که استاد هم بیان کرده بودند این فیلم رو و من این قسمت که دوستمون اشاره کردند رو براتون ضبط کردم و لینکشو میذارم تا مشاهده کنید
https://uupload.ir/view/ئئئئئئئئئئئئ...ئئ_mgmm.mp4/
خب واقعا هم همین طوره یه تجربه جالب براتون میگم که شاید موثر ومفید باشه
من بارها شده که مثلن یک حساب 100دلاری رو رسوندم به 50دلار یعنی 50درصد ضرر کرده حساب و خب خیلی راحت من میام این ضرر رو جبران میکنم و بالانس رو به 100دلار میرسونم اما دقیقا وقتی میخوام 100به 150دلار برسونم با همون سیستم که 50رو به 100رسوندم که درواقع میشه 100در100افزایش بالانس اما نمی تونم 100روبه همون راحتی به 150برسونم که میشه 50درصد افزایش بالانس
سیستم که همون سیستم هست و مدیریت سرمایه هم همون اندازه در نظر میگیرم اما چی تغییر کرده ؟؟؟
کاملا مشخصه درون من یه چیزی هست که مربوط به روانشناسی میشه
یه مثال دیگه براتون بزنم
در کودکی پدرم برایم جوجه عید میخرید و من خیلی با این جوجه ها بهم خوش میگذشت
یک جوب ابی داخل محلمون بود که عرضش حدود یک ونیم متر بود
جوجه های عیدی که من داشتم وقتی بزرگ میشدن همه خروس میشدن (جالب بود درکل همه خروس بودن نمیدونم چرا؟؟؟خخخخخ)
این جوجه ها وقتی به سن 2یا3ماهگی میرسیدن خیلی علاقه داشتن که بپرن یعنی دوس داشتن از روی هر مانعی بپرن و یکی از موانع مورد علاقه اونها همون جوب اب محلمون بود که عرض زیادی داشت
جوجه اولی که داشتم وقتی به سن 2یا3ماهگی رسید چند روز میرفت و عصرا که داشت غروب میشد لب اون جوب میشست و زل میزد به اونور جوب اما نمی پرید انگار که شک داشت میتونه یا نه و فکر میکرد اگه بپرم و بیفتم توی اب چی
خلاصه جوجه اول حدود 3الی 4روز لب اون جوب وایساد و هر روز حدود نیم ساعت
بعد روز 4به بعد پرید و به سختی با بال و پر زدن خودش رو رسوند به اون جوب و دیگه یادگرفت
سال بعد باز جوجه عید گرفتم و خب جوجه هم بزرگ شد و بازم خروس شد و بازم بعد 2یا3ماهگی رفت لب اون جوب و حدود 3الی 4روز هی زل میزد به اونور جوب و می ترسید بپره
و خلاصه بعد 5روز پرید
سال بعد قبل اینکه عید بشه یکی از همسایه های مامرغ و خروس خرید
و تومحل مرغ وخروس اون بازی میکردن
منم باز عید که شد جوجه خریدم و جوجه من از همون بچگی با این مرغ و خروس های همسایمون بازی میکرد و کلن خیلی باهاشون رفیق شده بود (اما از خروسا میترسید خخخخ)
بعد این جوجه قشنگ یادمه که تو سن کمتر از 2ماهگی وقتی که تازه میتونست یکم بپره بدون اینکه حتی خودش متوجه بشه یه بار که با این مرغ و خروس ها بازی میکرد یه اتفاقی براش افتاد (من همیشه مواظبش بودم)
این مرغ و خروسای همسایه ما داشتن میدویدن اینطرف و اونطرف و یهو مسیرشون رفت سمت همون جوب و همگی اونها خب بزرگ تر بودن و خیلی راحت از روی جوب پریدن و رفتن و اونور این جوجه من خیلی کوچیک بود اما چون هیچ جوجه ای بین اونها نبود جز این خودش هم به رفتارای مرغ و خروسای بزرگ تر عادت کرده بود برای همین بدون اینکه حتی ذره ای مکث کنه این جوجه هم از روی جوب پرید اونم نه تنها پرید بلکه خیلی بیشتر از عرض جوب رو طی کرد و دیگه قشنگ پرواز کرد عینه همون مرغ و خروس ها
متوجه شدید چی شد؟؟؟
این جوجه هم مثله ما ادما تحت تاثیر عوامل روانی قرار گرفته بود و چون دید همه میپرن یه حسی از درون بهش گفت که بابا کاری نداره که می پری توهم و رد میشی و پرید و از اون روز به بعد حتی از در حیاط ما تو نمی اومد بلکه از دیوار میپرید بالا و می اومد تو با اینکه هنوز 2ماهش نشده بود
حالا من شاید سن و سال مرغ و خروس ها رو دقیق یادم نباشه اما در هر صورت کم سن تر از جوجه های سال پیش بود
و جالب اینکه من 4سال جوجه خریدم وتنها سالی که جوجه من لب اون جوب 3الی 4روز کلی مکث نکرد تا بپره همون سالی بود که همسایه ما مرغ و خروس داشت
البته ضمن مزاح بگم که ما هیچ کدوم مرغ و خروس نیستیم خخخخخ اما خب ذهن ما میتونه شبیه این موجودات باشه تا حدودی
موفق باشید و تشکر بابت نقد و بررسی موثر دوستان