نوشته اصلی توسط
sara.sat
سلام به همه دوستان
امیدوارم که روز خوبی رو شروع کرده باشید و تا انتها به بهترین حالت براتون پیش بره
ممنون از جناب آقای سروش و حس کمک به همنوعشون اما در حقیقت این مسئله ای هست که خودم تنها باید از پسش بربیام. در هر حال ممنونم
کتابی که میخام خلاصه اش رو بگم بسیار عمیق و بسیار سنگین هست و حقیقتا نمیدونم که درست از پس خلاصه کردنش بر اومدم یا نه. امیدوارم کمبودی اگر هست به بزرگواری خودتون بر من ببخشید.
---------------------------------------------------
عنوان: جهانی نو یا زمینی نو (آگاهی معنوی از آهنگ زندگی) از اکهارت تول
کتابی ارزشمند برای علاقمندان به عالم معنا
خلاصه و نکات کل کتاب
خلاصه کتاب از بوجوداومدن گل روی کره زمین میگه؛ اینکه با اومدنش رنگ و بو رو برای سیاره به ارمغان آورده و به همین شکل هرکسی که عاشق گل میشه؛ یعنی شیفته عالمی شده که نمیتونه ازش دست بکشه؛ یعنی چیزی رو لمس کرده که لحظه ای نمیتونه بدون اون نفس بکشه.
در اواسط کتاب از انسان و ایگو میگه؛ اینکه بعضیها ایگو فربهی دارن و خیلی راه دارن تا بتونن به اصطلاح آدم بشن. نمیدونم ایگو رو چطوری توصیف کنم که متوجهش بشید ولی شاید بهترین توصیف از دید من این باشه که ایگو همون خصوصیات بد انسان هست، گناهان یا خطاها و همینطور اصرار ورزیدن در اون خطا یا عمل ناپسند باعث فربه شدن ایگو میشه. این موضوع فقط مال انسان نیست بلکه شامل شهر ها و کشورها و قاره ها هم میشه . شامل کودکان هم میشه و هرچیزی که شما میبنید.
و در پایان میگن وقتی هدفی رو با اشتیاق دنبال میکنی نیرویی ازاد میشه که با همه کائنات هماهنگ میشه و اینکه حواستون باشه این هدف صرفا مالی نباشه که اینها بهت اون نیرویی که باید رو نمیدن. دنبال هدفی باش که با کل در ارتباط بشی. این هدف به تو و به همه کسانی که باهاشون در ارتباط هستی غنا میبخشه. از ذهنت بصورت خلاق استفاده کن.هرچه که در دعاهایتان درخواست میکیند بدونید که اون رو دریافت خاهید کرد.بهشت درست همینجا در وجود توست. رحمت خدا شامل حال متواضعان هست چون اونها وارثان زمین هستند. اونها کسانی هستند که ماهیت آگاهی درونشون بیدار شده و مظهر تغییرات معنوی اساسی در زمین هستند.
گونه ای جدید در روی زمین در حال پیدایش هست و اون گونه تو هستی
نطرم راجغ به این کتاب:
از تعریف کردن خودتان دست بردارید، از تعریف کردن دیگران هم همین طور. نمی میرید، زنده می شوید.
نگران این موضوع نباشید که دیگران، شما را چگونه تعریف می کنند.
هرگاه شما را به تعریف درآوردند، خودشان را محدود کرده اند و این، مساله آن هاست.
در هر برخوردی که با دیگران دارید، در درجه اول، خود را به عنوان نقش یا وسیله ای برای کار نبینید، بلکه خودتان را میدان آگاهی و حضور ببینید.
تجربه ای که من از این کتاب داشتم :
من ترجمه های متفاوتی از کتاب رو مطالعه کردم مثل ترجمه خانم میترا معتضد ؛ مریم تقدیسی، مسیحا برزگر و هنگامی آذرمی
همشون خوب بودن و کم و زیاد شبیه به هم. توی اکثر اپلیکیشن های خرید کتاب ترجمه خانم هنگامه آذرمی هست و فایلهای صوتی زیادی هم از این کتاب موجوده به رایگان
بخام تجربه خودم رو بگم باید بگم وقتایی که این کتاب رو میخوندم تا چندین ساعت حال معنوی بسیار عالی رو تجربه میکردم. انگار معمایی لاینحل جلو چشام روشن و واضح حل میشد و من به سر درون اون معما پی میبردم و لبخند میزدم و به رضایتی درونی میرسیدم
هرچی بیشتر مطالعه اش میکردم بیشتر بهش وابسته میشدم و بیشتر میخاستم بفهمم. چون داشت از حقیقت دنیا و علل وجود همه مشکلات و معظلات ریز و درشت پرده برمیداشت و من رو به درکی عمیق تر از اطرافیانم وامیداشت.
بخام در مورد کل تجربیاتم بگم بسیار زیادن، و همچنان هم ادامه دارن. کتابی هست که شدیدا بهتون پیشنهادش میکنم مطالعه کنید و خودتون بعد از خوندنش میفهمید که چه گوهر نابی رو تا حالا مطالعه نکرده بودید و ازش غافل بودید.
سوالاتم:
بسیار زیادن ولی هربار که بهشون فکر میکنم میفهمم جزیی نگر شدم و باید کل رو ببینم و پاسخ داده میشن
نتیجه :
سه حالت وجود دارد که در آن شما می توانید زندگانی خود را با نیروی خلاق عالم همسو کنید.این حالات پذیرش ، لذت، و اشتیاق است و هر کدام نشانگر تواتر خاصی از آگاهی است
همیشه باید مراقب بود که درگیر هر کاری هستید یکی از این سه حالت عمل کند اگر شما در وضعیت پذیرش یا لذت و یا اشتیاق نیستید، به دقت نگاه کنید ، در خواهید یافت که برای خود و دیگران رنج می آفرینید.
اگر از انجام کاری لذت نمی برید ، دست کم می توانید بپذیرید که این کاری است که شما باید انجام دهید.پذیرفتن یعنی :این موقعیت در این زمان از من می خواهد که این کار را انجام دهم و بنابراین من آن را با میل انجام میدهم.انجام یک عمل در وضعیت پذیرفتن به این معنی است که شما این کار را با آسایش انجام دهید.این آسایش نوسان انرژی است که در کاری که انجام می دهید جریان پیدا می کند.اگر واقعا کاری را نمی توانید بپذیرید باید از انجام آن سرباز زنید چون رنج زیادی را برای شما بدنبال دارد
بزرگترین دست آورد بشریت, پیشرفت های علمی, هنری یا تکنولوژیک نیستند,بلکه آگاهی به عملکرد ناقص ذهنی خویش می باشد. یعنی نادانی خویش. درگذشته ای نه چندان دور تعداد معدودی متوجه این مسئله شده بودند. مردی به نامگواتما سیدارتا که دو هزار و ششصد سال پیش در هند می زیست, شاید اولین کسی است که با روش نبینی کامل به این موضوع پی برد. بعدها با نام بودا معروف شد.بودا به معنای بیدارشده است. و در زمانی تقریباً مشابه یکی دیگر از آموزگاران روحانی بیدارشده اولیه، در سرزمین چین ظهور کرد. نام او لائوتزو بود. و تعالیم خود را که در یکی از مهمترین کتابهای عرفانی تاریخ به نام "تائوتی چینگ" جمع آوری شده، به جای گذاشت.بدون شک به جا آوردن نادانی ناشی از آگاهی و آغاز بهبودی و پیشرفت است
اکهارت تول
قسمتی از ابتدای کتاب رو هم میذارم تا بیشتر ترغیب بشید به خوندنش :
شما اینجا هستید تا از نیت الاهی برای آفرینش هستی پرده برداشته شود؛ اهمیت شما در این است
سیاره زمین در 1.4 میلیون سال قبل در صبحگاهی درست پس از طلوع خودشید، نخستین گل روی کره زمین پدیدار شد. گل میشکفد تا پرتو خورشید را دریافت کند. نخستین گل شاید زیاد دوام نداشته چون هنوز باید کمیاب و دست نیافتنی میبود ؛ هنوز به احتمال زیاد شرایط برای رویش گل در همه جا مهیا نبوده. با این همه آغاز تحولی از رنگ و بو در همه جای سیاره شروع شده بود.
البته کسی نبوده تا شاهد این انفجار رنگ و بو باشه. بعدها این گل ها نقش اساسی در تحول آگاهی انواع دیگه موجودات ایفا کردند.
وقتی آگاهی بشر رشد پیدا کرد ؛گل ها نخستین چیزهایی بودند که مورد توجه قرار گرفته اند. اونها الهام بخش بسیاری از شعرا ؛ عارفان و هنرمندان معروف بودند. عیسی مسیح میگه که زندگی رو از گل ها یاد بگیریم.
بودا خطابه ای داشته از سکوت یعنی بدون اینکه چیزی بگه گلی رو در دست میگرفته و بهش خیره میشده. بعدها راهبی به نام ماهاکاشیا لبخندی بر لبش میشکفد و اون تنها کسی بوده که خطابه خاموش بودا رو درک کرده و این لبخند یعنی فهم ناب.
این فهم ناب توسط 28 استاد بزرگ سینه به سینه منتقل شد تا سرانجام تبدیل شد به بنیان مکتب ذن.
دیدن زیبایی گل ها آدمها رو بیدار میکنه تا زیبایی های خود رو ببینند و این مهمترین حادثه تکامل بشری است.
روز خوش