سلام همراه گرامی و ممنون از دلگرمیها وراهنماییهای مفیدتون امیدوارم بتونم تا انتهای مسیررشد و ترقی ثابت قدم و استوار حرکت کنم برای شما دوست عزیزهم بهترینها را آرزومندم:o
نمایش نسخه قابل چاپ
سلام و وقتتون بخیر شهاب جان
باور دارم که عالی هستید :)
ابتدا تبریک میگم شهاب جان بابت پیشرفتی که داشتی و تمام تلاشهایی که انجام دادی
شهاب جان من تجربم رو میگم خدمتتون و یکم میرم ابتدای دوره و بعد برمیگردم به همین مرحله و بعد میرم انتهای دوره براتون
خیلی از دوستان که تا به حال نتونستند نتیجه بگیرند میدونید علت اصلیش کجاست ؟ مسیر رو اصولی نرفتند و کاری رو که امینو گفته انجام ندادند ، پس نمیتونند نتیجه ای که مد نظر استاد و آموزشهاشون هست رو بگیرند و در این مرحله مجبورند دست به دامان تمام بهانه هایی بشن که ایراد و نتیجه نگرفتن رو از خودشون رد کنند
خوب این تا به اینجای کار و حالا بریم ابتدای دوره
در فایلهای ابتدای استاد یکی دوتا تمرین ارایه کردند که خیلی از دوستان انجامش ندادند که هیچ حتی متوجهش هم نشدند ، دقیقا یادم نیست کدوم فایل بود ولی احتمالا وبینار اول قبل از شروع دوره بود ، حالا زیاد مهم نیست دقیقا تو کدوم فایلها این تمرینات گفته شده مهم اینه که آیا دانشجو انجامش داده ؟ یکی از تمرینها این بود که این وبینار رو هر روز دوبار به مدت یک هفته ببینید ، هدف از این تمرین این میتونست باشه که همون اول غرور کاذب و من میدونمهای دانشجو شکسته بشه و از همون اول یاد بگیره که چیزیرو که استاد میگه انجام بده نه اون کاری رو که خودش میخواست ، خوب به نظرتون چندتا از دانشجوها این تمرین رو انجام دادند ؟ با وجود اینکه چندین بار هم استاد تاکید کردند که اونهایی که این کار رو انجام نمیدن اصلا بحثشون جدا و اونهایی هم که کامل انجام نمیدند نتیجه مطلوبی نمیگیرند و اونهایی که این تمرینات رو انجام میدند در انتها نتایج بسیار شگفت انگیزش رو میبینند ، این از این
تمرین بعدی داده بودند که یک هفته لیست کارهایی رو که انجام میدید رو بنویسید تا متوجه بشید چه عادتهایی دارید و چه کارهایی رو تکرار میکنید که منجر به اینی شده که هستید ، حالا فکر میکنید چندتا از دانشجوها این تمرین رو انجام دادند ؟ این تمرین برا این بود که عادتها شناسایی بشه و عادتهای جدید با عادتهای منفی جایگزین بشه و نتایج عوض بشه (این مهمترین تمرین بود که در انتها باز هم بر میگردم رو این تمرین )
بعد یک تمرین دیگه داده بودند که اگر با دست راست غذا میخورید عوضش کنید و با دست چپ بخورید ، شلوارتون رو با پای مخالف بپوشید ، ساعت رو دست مخالفتون ببندید و ..... حالا دوباره به نظرتون چندتا از دانشجوها این کار رو انجام دادند ؟ یکی از علتهای انجام این تمرین شکست مسیرهای عصبی بود که از قبل در ما ساخته شده بود و با انجام این تمرین اون نورونها و مسیرهای عصبی بیدار شدند تا مغز بتونه هورمونهای جدید تشکیل بده که برا تقویت مسیرهای عصبی جدید هست و بتونیم تغییرات رو ایجاد کنیم و مسیر جدید رو پیاده کنیم ، میبینید امینو بندا خدا هزاران بار میگه هر چی هست همین ابتدای دوره هست و در اون انتها چیزی نیست و چندتا تکنیک گفته میشه
حالا تا اینجا رفته بودیم ابتدای دوره ، حالا میایم تو لحظه حال شما
تمرین نوشتن عادتهای روزانمون رو که بالا گفتم میاریم الان بستش بدیم به تریدهاتون و خودتون که تو این مرحله هستید
اگر در اون زمان این تمرین رو انجام دادید و عادتهای جدید ساختید پس مغزتون و بدنتون آماده هست و میتونه هر تغییری رو به وجود بیاره ، این عادتها در بخش زندگی شخصی و رفتارها و ... بود ، حالا ما میایم میرسیم به بخش ترید ، ما در بخش ترید هم همانند سایر بخشهای زندگیمون دارای عادتهایی هستیم که از ناخودآگاهمون بیشترشون بالا میان و باعث عملکرد در پوزیشنگیریمون میشن ، جالب بود نه ؟ حالا در این بخش تریدر باید بشنه با هر پوزیشنی که میزنه یاداشت برداری کنه و در ابتدا عادتهاش رو در پوزیشن گیری پیدا کنه و بعد بیاد بررسیشون کنه اونهایی که منفی هستند رو با عادتهای جدید جایگزین کنه که باعث رشد بالانس و نتایجش بشه
اینم از لحظه حالمون که چیکار باید بکنیم
حالا میریم رو آینده
تریدری که این مسیر رو اومده میدونه که عادتها از کودکی ساخته شدند و بعضی هاشون خیلی سخت رفع میشند و باید در مرور زمان و آرو م آروم جایگزین بشن تا تغییر ایجاد بشه و تبدیل به عادت بشه ، حالا این تریدر هرچقدر در مارکت اشتباه میکنه و در ژورنالش پیداش میکنه میگه خدایا شکرت یکی دیگه از عادتهای اشتباهم در ترید پیدا کردم و میتونم رفعش کنم چون قبلا تو عادتهای روزانم این کار رو انجام دادم و میتونم نتایجم رو عوض کنم ، و آروم آروم از این مسیر لذت میبره و هی استاپ میخوره کال میکنه و رفه میکنه تا در انتها اون عادتهای جدید میکشنش بالا و نتایج خودش رو نشون میده
و این مسیر و که طی کرد و دید که در دمو میتونه سود ده باشه حالا در تریدر یک ایمانی به وجود اومده که میتونه کوههارو در هم بشکنه و با قدرت میره رو حساب ریل و رو حجم 0.01 نگهمیداره و انقدر ترید میزنه ژورنال میکنه و رفع ایراد میکنه و عادتهاشو میسازه تا در نهایت در این مرحله هم با موفقیت رد میشه و میرسه به نقطه اوج موفقیت پیش استاد امینو و نوک قله کوه یخ
این کل داستانی هست که من تا به اینجا متوجه شدم و خواستم با شما در میون بگذارم
پس از این مرحله به بعد ترید با چک لیست و ژورنال نویسی و استاپ خوردن میشن دوستای مهربون ما که طی چند ماه یا چند هفته یا حتی چند سال ایرادات و عادتهای تریدریمون رو اصلاح کنند و اون نتیجه ای از مارکت رو میخواستیم بدست بیاریم
ببخشید که طولانی شد ولی یک پست از ته دل بود
من کل زندگیم و دنیام و آخرتم رو مدیون حاج امینو هستم و باور دارم که عالی هستید استاد :o @amino
بهترینهارو آرزو دارم برا هممون ، در همه جهان ها :o
سلام شهاب عزیز. امیدوارم خوب و خوش باشی. همونطور که خودت هم اشاره کردی، تجربه لایو بسیار متفاوت از تجربه تمرین در گذشته بازار یا شبیه ساز هستش. تمام آموزش های تکنیکالی و روانی که دیدیم، تا لحظه ی ورود به بازار، در حالت تئوری هستند. مثل اینه که به ما میگن از یک مسیر سرد و تاریک باید به تنهایی عبور کنی. ما یکی دو سال فقط در مورد این مسیر تحقیق کردیم، از تجربیات دیگران که این مسیر رو طی کردند استفاده کردیم. در موردش مطلب خوندیم و بررسی اش کردیم. ولی کار اصلی رو که عبور ازش هستش رو هنوز انجام ندادیم! و در این مسیر سختی ها، هراس ها، تنهایی ها و ناامیدی های بالقوه زیادی هست. همینطور که خودت هم قطعا شاهد بودی اخیرا چه صحبت هایی میشد توی انجمن از طرف کسانی که از نصف مسیر برگشته بودن! (گرچه با تمام حرفاشون مخالف نبودم، ولی چون به شخصه برام اثبات شده که مسیر قابل طی شدن هستش و دوستانی رو به صورت لایو (((: میبینم که مسیر رو طی کردن، زیاد به مسائل دامن نزدم).
حالا با این اوصاف، تمام این تئوری ها چطور وقتی که فقط باید عمل کنیم به درد ما خواهند خورد؟
بعضی از مسائلی اصولی که باید رعایت بشه رو دوستان فرمودن و خیلی هم عالی هستش. به شخصه استفاده کردم و لذت بردم. ولی بعضی مسائل به اصطلاح دارک تر رو اگه اجازه بدی یخرده باز کنیم.
1- به قول انگلیسی ها سعی کن"چرخ رو از اول اختراع نکنی"، ولی وقتی که فهمیدی تجربه رو تجربه کردی (و خیلی بعیده که این کارو نکنی)، از دست خودت اصلا عصبانی یا ناراحت نباش. نسبت بهش آگاهی داشته باش. در اوایل کار بسیاری از رفتارهای ما زمانی که پای چارت هستیم، به جای اینکه کاملا خودآگاه باشن، مخلوطی از تمایلات خودآگاه و ناخودآگاه هستن. بنابراین شاید گاهی تعجب کنی از اینکه رفتاری رو مرتکب شدی که خودت بقیه رو در انجمن ازش منع میکردی! از این رفتار آزرده خاطر نباش. انسان ممکن الخطاست :)
2- تایم بالا اوکی. تایم مبدا اوکی. تایم ورود اوکی. همه چیز استاندارد و قشنگ و زیبا، مدیریت سرمایه رعایت شده، دیشب مدیتیشن کردی، صبح هم ورزش کردی، حس خوبی هم داشتی. کاملا اصولی بر اساس چک لیست مدون ترید زدی و استاپ خوردی! این اتفاق برات خواهد افتاد شهاب عزیز! وقتی که این اتفاق افتاد، شاید ناراحت بشی، شاید تمایل به سردرگمی یا عصبانیت داشته باشی. شاید فکر کنی مطالب دوره جواب ندادن، وقتت رو تلف کردی، اشکال از تو یا سیستمه، باید بری سراغ یه سیستم دیگه، و و و ... و این رو هم در نظر داشته باش که این احساسات، علی رغم اینکه در حالت عادی میدونی ریشه در حقیقت ندارن، سراغت خواهند اومد! اون لحظه علاوه بر اینکه نباید احساساتت رو سرکوب کنی، بلکه باید بپذیریشون، تماشاشون کنی، بهشون نگاه کنی و به این فکر کنی که در انجمن بهم گفته بودن این اتفاقات خواهد افتاد. پس برای همه اتفاق افتاده و طبیعی هستش. چیزی که طبیعی نیستش اینه که اجازه بدی این احساسات تو رو از مسیر منحرف کنه یا متوقف کنه همونطور که بعضی دوستان رو کرده.
3- با نوشتن دوست باش شهاب جان. هر روز یک صفحه جملات مثبت برای خودت بنویس. جملات تکراری با تعداد زیاد مثلا: من تریدر موفقی هستم. من روزانه x% سود میکنم. من سیستمی دارم که روزانه به من x% سود میده. و .... این جملات در ناخودآگاهت نفوذ خواهند کرد و به تو کمک زیادی خواهند کرد.
4- اگر دو ضرر پیاپی داشتی، اون روز دیگه به هیچ وجه، به هیچ وجه، و به هیچ وجه پای چارت نشین. برو گردش. عشق و حال. مطالعه. ورزش. گوش دادن به موسیقی شاد. خدمت به پدر و مادر یا عزیزان. تمیز کردن خونه. هرچی :)
به این فکر کن که 150 سال دیگه به احتمال قوی ما نیستیم که تازه بخوایم غصه ای هم بخوریم :)
5- دوستانِ تریدر داشته باش. کسی که باهاش درددل کنی. بتونه یه وقتی برات اختصاص بده و خودش هم تا حدی این مسیر سرد و تاریک رو طی کرده بوده باشه. من از این نظر خیلی خوش شانس بودم و از همین انجمن دوستان خوبی پیدا کردم برای خودم که وقتی خرابکاری میکردم (و میکنم) بهم اطمینان خاطر میدادن و کمکم میکردن و به طبیعی بودن مسیر تاکید میکردن و از تجربیات خودشون میگفتن.
فعلا همینا به ذهنم میاد. امیدوارم مفید باشه.
موفق تر از همیشه باشی :)
سلام دوست بزرگوار. تبریک میگم بهتون که دچار اون حس سردرگمی و استیصال معروف که اکثر دوستان با تجربه دچارش شده بودند، شدید. خودمم دور دوم دقیقا همین حال رو داشتم و یادم میاد که یه پستی هم در موردش زده بودم توی تاپیک تمرینات. ای کاش میتونستم لینکش رو پیدا کنم و بفرستم. اون موقع دوستان بهم گفتن که طبیعی هستش. و حالا من خدمت شما عرض میکنم که این حس کاملا طبیعی هستش به خاطر اینکه شما اطلاعات جدیدی رو در لایه های نیمه عمیق مغزتون وارد کردید و مغز الان طبق روال طبیعی و تکاملی خودش، داره مقاومت خودش رو در مقابل این اطلاعات، در قالب سردرگمی و استیصال (و ناامیدی) نشون میده. مهمترین کاری که باید الان انجام بدید اینه که بعد از یه استراحت مختصر، دوباره به مسیر ادامه بدید و اصلا دست از تمرین و مطالعه برندارید و اجازه بدید جایگزاری اطلاعات در مغز، روال طبیعی خودش رو طی کنه.
در دور دوم نیازی ترید کردن نیست. پیشنهاد میکنم تا اواخر دور پنجم اصلا به ترید کردن فکر نکنید. دور سوم علاوه بر یادداشت برداری مفصل، تمرینات 100 تایی رو با جدیت و وسواس بالایی انجام بدید. اگه میخواید به خودتون لطف کنید که بیشتر از 100 تا انجام بدید :)
من به دلیل شرایطی که درش بودم، مجبور شدم هر تمرین رو 200 بار انجام بدم و نتایج خوبی داشت.
خسته و ناامید نشید و همینطوری جلو بیاید و بدونید که احساسات و تجربیاتی که الان در این زمینه دارید، توسط کسانی که الان به سوددهی مستمر رسیدن، تجربه شده :)
عرض ادب و احترام خدمت علی عزیزم،ممنون از حضورت ، اینو قلبا عرض میکنم.
حس خوبی پیدا کردم نسبت به پیامی که ازتون دریافت کردم،چراکه من همه مواردی که استاد فرمودن رو رعایت کردم و برای نمونه تصویر مشق هایی که نوشتم رو ببینید لطفا:(چپ دست هستم)
من هر روز با دست راستم مشق مینوشتم:
فایل پیوست 535311
ساعتم رو هر روز میکوبیدم به در و دیوار،چون رو دست راستم بود;) کل رویداد هامو مینوشتم ، و تغییرشون دادم و الان عادتم شده،
از این جهت گفتم که حس خوبی دارم چون من میتونم تغییر کنم،توان کنترل خودمو دارم.پس ژورنال نویسی با توجه به گذشته*ام کار سختی نباید باشه واسه من.
در کل با قلم و کاغذ خیلی رفیقم،یکی از تفریحاتم،خرید نوشت افزارِ ♥
قول میدم که دوستای خوب و مهربونی باشیم واسه هم،من از اینکه دوست های جدید پیدا کنم خیلی استقبال میکنم:o
مثل پست های قبلیتون اینم سیو میکنم و باز هم میخونمش
ممنون علی جان،خیلی ممنون.
سلام مهدی عزیزم.خداروشکر از حضورت.
ممنون که وقت ارزشمندت رو گذاشتی و این موارد بسیار مهم رو به من گوشزد کردی.
این پیام شمارو باید بنویسم و هر بار بهش رجوع کنم چون به قول خود شما امکان انجام هر نوع تجربه تکراری هست و باید بدونم کجا هستم و چرا هستم...
میدونی مهدی جان خیلی زیبا توصیف کردی،قسمت تاریک عالی بود،دقیقا این حس حکم فرماست،البته برای همه کارها و نه فقط این کار،با ورود برای اولین بار،این تاریکی همراه با ترس و استرس و اضطراب و... میتونه،اما هدف چیه؟طبق فرمایش شما .. عااالی.
خیلی عالی بود این فرمایشتون:این رو هم در نظر داشته باش که این احساسات، علی رغم اینکه در حالت عادی میدونی ریشه در حقیقت ندارن، سراغت خواهند اومد!
دقیقا همینطوره ، میدونیم ، اما اون احساس بر ما چیره میشه.
قلم و کاغذ دوست های صمیمی من بوده و هستن،من در کل در مورد مشکلاتم با کسی صحبت نمیکنم،جز همین قلم و کاغذ،و چه راز دار و چه حلال مسائلی بودن واسه من.پس قطعا از این به بعد هم خواهند بود.
مورد 5.چشم دوستانی چون شما ، مثال خانواده ای هستند که شاید همدیگرو نبینیم،اما تفکر و مسیرمون رو مدیونشون هستیم.
ممنون از حمایت و انرژی*ای که من دادی مهدی جان،امیداوارم روزی هم من،چراغ کسی بشم.
موفق هستید دوست من.
سلام دوست گرامی وقتتون به خیر.ممنون از دلگرمیها و تجربیات مفیدی که دراختیارم قراردادین خوشحالم که درجمع دوستان خوب و همراهی همچون شما هستم واقعا مستاصل و ناامید بودم ولی با امیدوارهای دوستان خوبم در آکادمی به راهم ادامه میدهم و نکته مهمی که در پایان فرمودید که فعلا نیازی به ترید کردن نیست خیلی کمکم کرد چون در دمو نمیتونستم ترید بزنم و اون موقع بود که احساس استیصال کردم و فکر کردم بعد از این همه مدت انگارهیچی یاد نگرفتم بهرحال ممنون و سپاسگزارم و براتون آرزوی بهروزی و موفقیت مستمر دارم.
یه رویداد . تجربه جالبی که تو این مدت واسم افتاد رو میخوام تعریف کنم و میخوام بسط بدم به مسائلی که در آینده ممکنه اتفاق بیوفته.(یادداشیتی برای آینده شهاب)
اوایل دوره بود که هر روزم رو مینوشتم،ساعت به ساعت دقیقه به دقیقه، یه دفترچه جدا داشتم که کوچکترین کارهایی که میکردم توی اون بود. دفتر مشق داشتم و مشق مینوشتم هر روز ، ساعت دست مخالفم،کفشم اول پای مخالفم،شلوارم همینطور،غذا دست مخالف، به هر شکلی من بعد از مدتی بدون تفکر تونستم این کارها رو انجام بدم،جوری شد که حتی سازم رو با دست راست میزدم. تا اینجارو داشته باشیم...
یه مسئله که من از بچگی داشتم این بود که اگر کسی قاشق یا چنگال میزد به دندونش،بدجور ناراحت میشدم،انگار جیگرم میسوخت ، ملچ ملوچ هم همین حکم رو داشت واسم،جوری بود که نه خانواده و نه دوستام ، امنیتی موقع غذا خوردن کنار من نداشتن.خیلی تلاش کرده بودم برای تصحیحش،خیلی زیاد.
اما این نوع بیماری که اسمش میسوفونیا هست بدجور در من ریشه دوانده بود و من رو اسیر خودش کرده بود.
بعد از اون کارهایی که انجام دادم و باعث تغییر در من شد،به این فکر کردم که میتونم این بیماری رو هم کنترل کنم، و در اوج انجام اون تمارین رو این موضوع هم کار کردم، و برای خودم باور کردنی نبود اما تونستم بیشتر باهاش کنار بیام، و دیگه از شنیدنش حداقل چندشم نمیشه،یا دعوا نمیکنم و واقعا باهاش کنار میام:rolleyes:
جان کالمم اینه که اگر قرار بر تغییر باشه ، میتونیم.بازار و مارکت جای خود دارد ،ولی تغییر در جهت درست،ما رو در مسیری که باید قرار میده،وگرنه آدم قبلی، یعنی، نتایج قبلی
@Mahdi_Javan @Ali97
سلام شهاب جان. خیلی متشکرم که این تجربه ی عالی و آموزنده رو با من هم سهیم شدی دوست من :)
منم یه عادت بدی داشتم یه دوره، که به مدت 15 روز، هر روز توی دفتر مینوشتم که این عادت رو ترک خواهم کرد. روز 15 ام در حال نوشتن بودم که یه لحظه یه حالتی بهم دست داد که انگار از ابتدا تا ابد، هیچ اعتیادی به اون عادت بد نداشتم. و بعد از اون روز دیگه تکرار نشد :)