سلام وقت همگی عزیزان بخیر و سلامتی.
بعنوان تریدر و کسانی که در مسیر تریدر شدن هستیم عمده کار ما نه در بخش فرایند یادگیری تکنیک ها بلکه در
کنکاش و
مشاهده و
مدیریت درونمون هستش.
این بخش از فرایند حرفه ای شدن رو یا بتنهایی یا با کمک مطالبی باید طی کنیم. این اتفاق بیک باره رخ نمیده و شبیه ایجاد یک باغ میوه هستش.
تعدادی باغ رو با نهال دو ساله شروع میکنن چون از قبل اگاهانه یا نااگاهانه چنین پرورش پیدا کردن
و
تعدادی باغ رو با دانه های هر نوع درخت شروع میکنند و نهال دو ساله ای در کار نیست.
با این مقدمه کوتاه میخوام مطلبی رو به اشتراک بگذارم. تفسیر و نگاهی متفاوت به فیلم کوتاه
اتاق 8 .
لینک فیلم:
برای تماشا کلیک کنید
حتما فیلم رو ببینید و بعدا ادامه متن رو بخونید.
_____________________________________________
توضیح راجب فیلم از نگاه مکتب لائوتسه
نوشته ای کوتاه از: حمید
درباره فیلم کوتاه Room 8تحلیلهای بسیاری نوشته شده که برای نوشتن تحلیل خودم هیچ یک را عامدانه نخواندم! در
این متن تصمیم دارم از زاویه معنویت شرقی درباره این فیلم بنویسم و ذکر این نکته را مهم می دانم که اولا در تحلیل از
ضمیر اول شخص مفرد "من" اسنتفاده می کنم تا هم اخلاقا و هم تحقیقا اشاره کرده باشم که آنچه در ذیل می آید صرفا
تحلیل خودم است که البته کاملا متاثر از مکتب تائوئیسم است ثانیا برای انتقال بهتر مطلب مجبورم کلماتی را برای توصیف
ذهن به کار ببرم که در معنای دقیق درست و کامل نیستند اما چون هدفم انتقال یک موضوع اساسی است در نتیجه تدقیق
کامل را فدای انتقال مطلب می کنم و ثالثا برعکس نوشته های سابق، اینبار با ادبیاتی رسمی می نویسم که به این تحلیل
وجاهت رسمی بدهد وگرنه از عدم پایبندی من به زبان رسمی و ادبیات پاکیزه آگاهید!
عادت به مهمل گویی ندارم و مستقیم به سراغ اصل مطلبم می روم! معنویت تائوئیستی از این فیلم چه می فهمد؟ ادموند
هوسرل پدر مکتب پدیدارشناسی برای اولین بار از خاصیت و ساختاری درباره ذهن و آگاهی پرده برداری می کند که
پیشتر به آن توجه مجزایی نشده بود. هوسرل فیلسوف آلمانی به تاثیر از استاد خود فرانتس برنتانو، متوجه می شود که
یک خاصیتی از ذهن که همواره در طول تاریخ فلسفه بدان توجه نشده و می بایست مورد توجه اصلی قرار بگیرد این است
که آگاهی همواره آگاهی "از" چیزی یا کسی است! محتوای ذهن و آگاهی هیچ وقت تهی نیست! و نباید آن را به گونه ای
جدا از محتوایش تحلیل کرد! ترس همواره ترس از چیزی یا کسی است! تنفر یا عشق همواره تنفر یا عشق نسبت به کسی
یا چیزی است! ذهن همواره رو به سمت بیرون از خود دارد! این البته به این معنا نیست که ذهن فقط رو به سمت امور
عینی محسوس دارد بلکه به این معناست که محتوی ذهن هیچوقت در درون خودش نیست و حتما یک رابطه دوسویه ای
در کار است! از نظر هوسرل ما هم می توانیم به اژدهای هفت سر فکر کنیم و هم به یک درختی که هم اکنون در خیابان
است و در حال نظاره کردن آن هستیم! در هر حال آنچه مسلم است محتوای ذهن رو به سمت بیرون دارد! هوسرل این
خاصیت را روی آورندگی یا حیث التفاتی( )Intentionalityنام نهاد! به این معنا که آگاهی همواره روی به سمت چیزی
یا کسی دارد!
به چه می خواهم برسم؟ به نظر می رسد این خاصیت ذاتی ذهن همواره به لحاظ کاملا خودکار، ذهن را به سمت بیرون
می کشاند! ذهن پیرو همین خاصیتش عادت می کند که همواره برای بررسی و برون رفت از بحران یا مشکلی باید به
چیزی یا کسی یا تمرینی یا دارویی یا تکنیکی یا شیوه ای متوسل شود! چرا؟ چون ایستا بودن را نمی فهمد و اساسا عادت
کرده در فعالیت و تکاپو باشد! اینطور به نظر می رسد که خاصیت روی آورندگی فقط یک ویژگی نیست بلکه رفتار ذهن را
هم تحت تاثیر قرار داده! ذهن اینطور عادت کرده که باید در تکاپو باشد باید به جهش درآید و برای رسیدن به مقصود باید
کاری کرد! باید شیوه ای باشد! باید تکنیکی در کار باشد! باید راهی باشد! باید چاره ای باشد!!! از این حیث سکون و سکوت
را دو عنصر کاملا مزخرف و بی فایده می داند! ذهن آنجایی خوشحال است که در تب و تاب باشد! آنگاه که خبری از چیزی
نیست آنگاه که همه چیز در سکوت و سکون است برای ذهن خوشایند نیست و حتی منزجرکننده است! روی آورندگی
خاصیتی است که ذهن را به جلو می اندازد! ذهنی که خود را گرفتار در بند می بیند همواره به دنبال این است که به
چیزی یا کسی فکر کند تا از بند رهایی یابد!
Room 8 اما
در فیلم نیز می بینیم شخصی که جدید به بند اضافه شده به آنی که متوجه می شود آن جعبه رازآلود می تواند مجالی
برای فرارش باشد بی هیچ اتلاف وقتی و بدون ذره ای درنگ به سراغ آن می رود تا از آن بند فرار کند! این خاصیت
همیشگی ذهن است که اگر بفهمد چیزی یا کسی می تواند وی را از آزردگی رها کند با ذوق و شوق از آن استقبال می
کند! این ویژگی را می توان در افرادی که به سمت سرکتاب یا جادو یا فال یا حتی علوم پزشکی مدرن به شکل افراطی
کشانده می شوند نیز دید! آنها که امیدی به بهبود وضع خود ندارند از هر راهی ولو غیرمنطقی هم استفبال می کنند! ذهن
آنجا که وضع فعلی را نمی پسندد و در رنج است همه کار می کند تا فرار کند! فرد زندانی در این فیلم نیز همینگونه است!
وی به سرعت می بیند که فضای اتاق با محتوای جعبه یکیست و به سرعت هم متوجه می شود که با باز شدن در جعه
سقف زندان هم باز می شود! چه بهتر از این برای ذهنی که هیچ امیدی به فرار نمی بیند! چه بهتر از رهایی بدون اندک
درد؟! او از جعبه خارج می شود اما نه تنها به مقصود نمی رسد که اینبار در قوطی کبریت گرفتار می شود!
ذهن می پندارد(می توانید به جای این قعل از هر فعل دیگری استفاده کنید اما برای کمی مهیج تر کردن تحلیلم از این
فعل برای ذهن استفاده میکنم گویی ذهن نیز توان پنداشتن دارد!)!! باید "کاری" کرد! باید قدم گذاشت و برای جدایی از
این وضع اسف بار "کاری" کردً! اینجاست که لائوتسه به میان می آید! لائوتسه می گوید راه رهایی به هیچ وحه در بیرون
نیست! هیچ قدم گذاشتنی در بیرون نمی تواند شما را رها کند! و اینکه باید همواری "کاری" کرد عادت همیشگی ذهن و
بازی ظریف ذهن است برای اینکه نشان دهد همواره در تبو تاب است! اما اگر راه در بیرون نیست پس دقیقا رهایی کجاست؟
لائوتسه می گوید سکون و سکوت دو رکنی است که باید کشف شود و زندگی شود! لائوتسه همواره می گوید که در ساکن
ترین بخش وجودی ما رهایی عظیمی در کار است! و لازمه ورود به این فضا سکوت کامل ذهن است! یعنی اتقافا آنجا که
ذهن خاموش است بعد دیگری در کار است که زمینه رهایی را فراهم می سازد! آنجا که جلوی تمام بهم ریختگی و پریشان
احوالی ذهن گرفته می شود آنجا که ذهن ساکت است و فقط می بینید آنجا سطحی ساکن در وجود ما در کار است که
منشا تمام انرژی ها و راه حل هاست! اینجاست که لائوتسه مثال می زند که آنچه یک چرخ را به حرکت در می آورد مرکز
چرخ است و مرکزی ترین نقطه چرخ خودش نمی چرخد! اصلی ترین بخش کوزه و اتفاقا آنچه که کوزه را مفید می کند
همان بعد خالی آن است! این بعد ساکن در درون ما همان بعد خالی است که به واسطه هزاران هزار انگاره ذهنی پر شده
و ما عادت کرده ایم با آنها و به مدد آنها بحران های زندگی را حل کنیم! ذهن خود ابزار است! آنجا که ذهن پادشاهی می
کند آنجا که ذهن را که خود ابزار است هدف و راه حل می پنداریم به خطا می رویم!(البته که سروکار ما آنجا که با ذهن
ناخودآگاه است این داستان و تحلیل را بسیار پیچیده می کند)! توهم خروج، این ایده را در ذهن می نشاند که باید کاری
کرد! باید کمک کننده ای باشد! لائوتسه می گوید جایی که این سئوالها نباشد آنجا که هیچ فکری هیچ صدایی نیست
زمین روح است! اینجا معبد واقعی درون است! زندانی در این فیلم از جعبه بیرون می آید وضع بهتر که نمی شود بدتر می
شود! ذهن در طوفانهای اساسی زندگی هزارن راه حل می یابد و شما سوار بر قایق سوراخ ذهن به دل این بحران می زنید!
وضع که بهتر نمیشود هیچ! بدتر هم می شود! در مقابل طوفان این روح است که بهترین و عالیترین رقیب این وضع است
نه ذهن شکننده و ترسان! لائوتسه می گوید ای بسا جلو رفتنهایی که در واقع افتادن از پشت است!!! مطمئنیم همواره در
زندگی رو به سمت پیشرفتیم؟ آیا پسرفت نمی تواند خود را در ابتدا در ظاهر پیشرفت نشان دهد؟ او از جعبه بیرون آمد
اما از ندان چطور؟ او به جلو رفت اما واقعا پیشرفت کرد؟ این سئوال را نیز می توانیم از خودمان بپرسیم؟ از بحران بیرون
آمده ایم؟ یا هنوز سرگرم خواندن کتابهای مختلف و راه حلهای پوچ هستیم؟ چرا در دوره ای هستیم که بحرانهای درونی
ما حل نمی شود بلکه می رود و می آید؟ چرا راه حلها شدیدا کوتاه مدتند؟ چرا مجبور شده ایم که فلان بحران را تا ابد در
زندگیمان بپذیریم؟!
به نظر می رسد انتخاب عدد 8برای این اتاق نیز تداعی و طعنه ای است به بینهایت در ریاضی! گویی انتهایی در این اتاق
نیست! این اتاق بینهایت در هم پیچیده ای است که تا ابد هم ادامه دارد! خاصیت ذهن هم همین است! هیچ وقت انتها
ندارد هیچوقت لالمونی ندارد! ذهن بخاطر همان خاصیت روی آورندگی و جهندگی، بینهایت فکر و صدا را تولید و بازتولید
می کند و بارها ادامه می دهد تا جایی که دیگر شما در این دنیای فانی نباشید!
زمستان 1401